از : زنگنه
عنوان : جنگ طلب کیست؟
من هم با برخی از نظرات آقای حق موافقم که طرفدار اصلی جنگ جمهوری ولایتی است . متاسفانه گروه های اصلاح طلب از جمله اخبار روز , کمتر به علت , بلکه دوست دارند به معفول بیشتر بپردازند.حال چه سودی برای آنها دارد بنده نیز بر آن واقف نیستم. کاش خود آنها بیشتر توضیح می دادند.
۴۷۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱
|
از : محمود دلخواسته
عنوان : نئولیبرالیسم یعنی چه؟
هموطنی سوال کرده اند که منظورم از ایدئولوژی توتالیتر نئو لیبرالیسم چیست؟ در فضای محدود کامنت امکان پاسخ در خور به این سوال بسیار مهم اصلا وجود ندارد. ولی بطور خلاصه باید بگویم که ایدئولوژی نئو لیبرالیسم که از زمان ظهور ریگانیسم و تاچریسم، ابزار قدرت در سطح جهانی را در دست گرفت و با مقام خدایی بخشیدن به "بازار آزاد" قوانینی که تا حد زیادی مانع فسادهای نهادینه شده در سیستم می شدند را از پیش پای سرمایه داری برداشت(deregulation) و در نتیجه فضایی گسترده برای فسادهای افسانه ای و قانونی و نهادینه شده ایجاد کرد ( که حال به فاجعه رو به گسترش بحران اقتصادی حاضر سر باز کرده است.) آغاز شد.
ولی نئو لیبرایسم در بعد اقتصادی آن خلاصه نمی شود و ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را را در بر می گیرد. این ایدئولوژی نگاهی هابز گونه به انسان دارد و تئوریهای انتخاب منطقی (rational choice theory and its subdivides like Game theory) مدل و تعریفی از انسان را در نظر دارند که خودخواه و فرصت طلب و غیر قابل اعتماد می باشد و بنابراین باید کنترل و مطیع گردد، یکی از پایه های اصلی انرا تشکیل می دهند.
دیگر اینکه در این دیدگاه، هدف هر گونه فعالیت اقتصادی و دیگر فعالیتها رساندن سود به حداکثر می باشد و بنابراین هدف فعالیت اقتصادی نه انسان و رشد و بر آوردند نیازهای او بلکه سود و تنها سود می باشد و بنابراین از انسان بعنوان ابزار استفاده می شود.
این نگرش در طول سی سال اخیر خود را به تمامی ابعاد اجتماعی و انسانی گسترش داده است و بهمین علت روز بروز ناتوانی انسانها گسترده تر می شود. روشنفکران بسیاری مدتهاست که هشدار و سخن از تبدیل جوامع غربی به پست دموکراسی می زنند و هشدار از وضعیتی که شکل نهادهای دموکراتیک حفظ شده ولی از محتوای خالی شده است می دهند.
در این سیستم، مانند نظامهای استبدای، تفکر انتقادی خطر ناک است، ولی از آنجا که هنوز آن توان وجود ندارد دست به سانسور گسترده بزنند، بیشتر از طریق بکارگیری منطق بازار به اینکار پرداخته اند. توضیح اینکه، برای مثال، دانشگاه ها تبدیل شده اند به بازار و دانشجو به مشتری و استاد به فروشنده و ارزش هر علم و رشته ای در رابطه با ارزش آن در بازار است که سنجیده می شود. بهمین علت است که برای مثال، در انگلستان در چند سال اخیر بسیاری از دانشکده های فلسفه و دیگر علوم انسانی تعطیل شده اند. توجیه نیز این است که نه پول خود را در می آورند و نه سودی ایجاد می کنند.
البته همانطور که گفتم، اصلا امکان آن وجود ندارد که در اینمورد در چنین فضایی توضیح داده شود. چند کتاب و مقاله را پیشنهاد می کنم که شاید بکار بیاید. متاسفانه به انگلیسی می باشند و نمی دانم که آیا به فارسی ترجمه شده اند یا نه. اگر نه امیدوارم هر چه زودتر این نوع کارها انجام بگیرد:
Crouch, C. (۲۰۰۴) Post-Democracy, Cambridge: Polity Press.
Gilbert, J. (۲۰۰۹) ‘Postmodernity and the crisis of democracy’, OpenDemocracy, ۲۸ May, online at: http://www.opendemocracy.net/article/opendemocracy-theme/postmodernity-and-the-crisis-of-democracy.
Giroux, H. (۲۰۰۲) ‘Educated hope in an age of privatized visions’, Cultural Studies — Critical Methodologies, ۲(۱): ۱۹۳-۲۱۲.
Holloway, J. (۲۰۰۹) Crack Capitalism, NY: Pluto Press.
Kompridis, N. (۲۰۱۱) ‘Receptivity, possibility, and democratic politics’, Ethics & Global Politics, ۴(۴): ۲۵۵–۲۷۲.
Rivera, R. and Arias, A. (۲۰۰۴) A Study of Liberation Discourse: The Semantics of Opposition in Freire and Gutierrez, Oxon: Peter Lang.
Vick, J. (۲۰۱۲) ‘Participatory democracy, radical democracy, and the future of democratic theory’, paper presented at the Western Political Science Association, Portland, Oregon, ۲۰-۲۲ March, online at http://wpsa.research.pdx.edu/meet/۲۰۱۲/vick.pdf.
۴۷۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱
|