سازمانیابی کارگری
-
محمد قراگوزلو
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : برزویه طبیب
عنوان : سئوالی از خود ما
انتقادات رزا لوکزامبورگ در ارتباط با انحلال مجلس موسسان و حتی پیشنهاد تجدید انتخابات حتی به فرض امکانپذیری ،در شرایط حضور شوراها به مثابه شکل عالیتر دموکراسی ،بی پایه است .ولی مسئله ما دیدگاه بلشویکی در رابطه با سازمانیابی کارگران است.برای روشن کردن مسئله بیایید فرض محالی بکنیم.فرض کنیم که در آنزمان مسئله برعکس بود،یعنی بولشویک ها در مجلس موسسان در اکثریت بودند و در شورا ها در اقلیت ومثلا منشویک ها نظر اکثریت کارگران متشکل در شورا ها را جلب کرده بودند.ایا بر اساس منطق بلشویکی وتروتسکیستی،باید شورا ها را منحل وشعارتمام قدرت به مجلس موسسان را میدادیم؟ دیدگاهی که این برداشت را داشته باشد ،دیدگاهی است که حزب را جایگزین طبقه مینماید.در این شرایط فرضی، دیدگاه دیگری نیز میتواند وجود داشته باشدومعتقد باشد که مجلس موسسان فرضی ما،علیرغم اکثریت بلشویکی،نمایانگر توازن واقعی طبقاتی نیست وخود را منحل کند و یا حداکثر از مجلس فقط به عنوان ابزاری برای کسب اکثریت در شوراها استفاده کند.موضوع بر سر این نیست که این فرض ارزش تاریخی دارد یا نه؟مسئله حدس زدن موضع لنین یا تروتسکی در برابر این شرایط فرضی نیست.این سئوالی از خود ماست.آیا طبقه کارگر و سازمان آن ودیکتاتوری آن با حضور کمونیست ها تعریف میشود؟یا خیر، کمونیست بودن با همراهی با قدم های بطئی ولی محکم اکثریت قریب به اتفاق پرولتاریا مشخص میگردد؟در عین حال قبول دارم که اگر سرنوشت محتوم دیدگاه حزب محور،کودتایی از قبیل کودتای حزب خلق وپرچم ،میتواند باشد،دیدگاه طبقه محور نیز میتواند درگرداب سندیکالیسم محض غرق شود. اینجا است که آموزه های مارکس بکار میایند.در اینجا است که نقل قول نویسنده از انگلس ،در آغاز این بحث ها معنی مییاد : انگلس وظیفهی سوسیالیسم علمی را به سادهگی چنین شرح داد: «انجام امر آزادی جهان، رسالت تاریخی پرولتاریای نوین است. شناخت شرایط تاریخی و همراه با آن شناخت ماهیت این مبارزهی رهاییبخش و آگاه نمودن طبقات استثمار شوندهی امروز که رسالت شرکت در این مبارزه را دارند به شرایط و طبیعت عملشان، وظیفهی بیان تئوریک جنبش پرولتری، یعنی وظایف سوسیالیسم علمی است.» برزویه طبیب
۴٨۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : هوشنگ سایه
عنوان : واقعیت
ممکن است پیام آقای قراگوزلو در این مقاله تلخ باشد. ممکن است کسی با خواندن این مقاله سوسیالیستها را به دیکتاتوری و روشهای غیر دموکراتیک متهم کند و ... اما این یک واقعیت است که به اصطلاح دموکراتیک ترین دولت های دنیا از زمان پدید آمدن سرمایه داری همواره آلت و ابزار سلطه یک طبقه مشخص بوده اند. هیچ کس حتا پرو پا قرص ترین تئوریسین های لیبرالیسم نیز نمی توانند منکر این شوند که هر دولتی یک طبقه را نمایندگی می کند و بسیار بدیهی است که برای دفاع از منافع سیاسی اقتصادی طبقه اش دست به هر کاری می زند. من به عنوان یک پژوهشگر تاریخ سیاسی تا کنون هیچ هیئت حاکمه ای را ندیده ام که از طریق انتخابات تغییر کرده باشد. انتخابات فقط دولت ها را تغییر می دهد و حکومت طبقات بجای خود باقی می مانند. به نظر من نمونه ساندینیست ها که تسلیم انتخابات پرو آمریکائی شدند یک استثنای تاریخی است. نلسون ماندلا هم زمانی که کنار رفت جای خود را به فردی داد که شاهکارش را در کشتار کارگران معدن می بینیم.
در نتیجه آنچه که نویسنده با شهامت و شجاعت مطرح کرده یک واقعیت است. آنهم در شرایطی که در چپ و کمونیزم دیگر کمتر کسی است که از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع کند و بقولی همه دموکرات شده اند!!
۴٨۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۱
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲۲)
نظر شما
اصل مطلب
|