از : برزویه طبیب
عنوان : اختناق وآزادی ،شکل های گوناگون بروز دیکتاتوری طبقات گوناگون هستند ونه ماهیت آنها
په رفیق شیده
من با شما کاملا موافقم که آزادی در کشور های غربی نتیجه مبارزه وحضور طبقه کارگر متشکل است و سرمایه در غیاب ویا ضعف کارگراان گرایش به اختناق و فاشیسم دارد وحتی دلیل عمده اختناق در کشورهایی مانند سوریه وایران را ضعف وپراکندگی طبقه کارگر میدانم.ولی با آوردن این مثال کشورهای غربی ،هدف دیگری داشتم.
ببینید علیرغم همه ازادیها در غرب،ماهیت این دولت ها ،دیکتاتوری سرمایه انحصاری ارتجاعی است .و وجود این آزادی ها ماهیت طبقاتی انها را عوض نمیکند.بنابراین دادن آزادی سیاسی گسترده به احزاب طبقه آنتاگونیست، با ماهیت دیکتاتوری پرولتاریا نیزمنافاتی ندارد.و همچنانکه حاکمیت سرمایه علیرغم ازادی احزاب طبقه کارگر امکان پذیر است،حاکمیت کارگران نیز علیرغم ازادی احزاب سرمایه داران ممکن است.بنابراین برخلاف نظر نویسنده تقابلی بین این گفته مارکس که:«آزادی فقط برای طرفداران حکومت، فقط برای اعضای حزب هر قدر هم که پر شمار باشند، ابداً آزادی نیست. آزادی همیشه و منحصراً برای کسی است که متفاوت می اندیشد. حیات عمومی کشورهایی که آزادی محدودی دارند؛ فقر زده، مفلوک، صلب و بیثمر خواهد بود. دقیقاً به این دلیل که با حذف دموکراسی سرچشمه های زنده ی تمامی غنا و پیشرفت معنوی قطع می شود. » و تز دیکتاتوری پرولتاریا نمی بینم .
از طرف دیگر با خلع ید اقتصادی و سیاسی از بورژوازی،این طبقه بلافاصله ازبین نمیرود،و اتفاقا دولت دیکتاتوری پرولتاریا،دولت گذار از دوران طولانی است که از سرمایه داران خلع ید اقتصادی و سیاسی شده اند،ولی طبقه بورژوازی هنوز از بین نرفته است.
در مورد انتخابات آزاد،در جای دیگری بحث کرده ام .برزویه طبیب
۴٨٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : بهمن ت
عنوان : حقوق حداقل برای معترضان
در تائید اشاره رفیق نویسنده به برخورد سرکوبگرانه دولت های سرمایه داری با مخالفان به این خبر که از سایت رادیو فردا نقل میشود توجه کنید. برای اینکه نگوئید ساخته و جعل کمونیست هاست. برخورد با معترضان جنبش وال استریت:
پلیس نیویورک روز دوشنبه بیش از ۱۸۰ تن از فعالان جنبش اعتراضی وال استریت را بازداشت کرد.
به گزارش آسوشیتد پرس ،فعالان جنبش اشغال وال استریت که در سالگرد راه اندازی این جنبش در نیویورک گردآمده بودند با پلیس درگیر شدند.
معترضان با تاکید بر استمرار این جنبش، برای مسدود کردن خیابان ها تلاش کردند و شعار هر روز، هر هفته، وال استریت را اشغال کنید سردادند.
جنبش "وال استریت را اشغال کنید" سال گذشته در نیویورک شکل گرفت و فعالان آن به سیستم سرمایه داری و نحوه عملکرد بازارهای مالی وپولی در آمریکا معترض هستند.
۴٨٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : شیده فریدونی
عنوان : چقدر آزادی بورژوائی؟
رفیق گرامی برزویه طبیب یاد آور شده که میتوان در قالب دیکتاتوری پرولتاریا به همین اندازه که بورژوازی برای طبقه کارگر آزادی و حقوق سیاسی داده است حق آزادی سیاسی به نمایندگان بورژوازی داد. بنظرم رفیق برزویه دو موضوع را اشتباه گرفته است
یک. همین اندازه آزادی سیاسی در کشورهای سرمایه داری اصلی - در کشورهای فرعی مانند ایران سوریه که فقط اختناق است- نتیجه مبارزه طبقه کارگر است و نه هدایای ویژه بورژوازی.
دو.آزادی حقوقی برای بورژوازی یعنی چه؟ منظورم در شرایط دیکتاتوری پرولتاریا است. بورژوازی زمانی بورژوازی است که دارای حق مالکیت بر ابزار تولید باشد. اگر این حق از آن سلب شده باشد دیگر بورژوازی نیست. حالا سئوال من از رفیق برزویه این است که در شرایط دیکتاتوری پرولتاریا اگر از بورژوازی خلع ید سیاسی و اقتصادی شده باشد دیگر بورژواز معنا نخواهد داشت
در مورد نظر خانم محترم شهلا روشنگر فقط میتوانم این را بگویم که با وجود دستگاه های سرکوب سخن گفتن از انتخابات آزاد ذهنی گرائی مطلق است. در ضمن مگر رهبران جنبش سبز وقتی که آزاد بودند و مانند آقای موسوی و کروبی در مصادر حکومتی بودند و راه دور نرویم وقتی ایشان برای انتخابات سال ۱۳۸۸ کاندیدا شدند و شما از آنان حمایت کردید از انتخابات آزاد دفاع کردند؟
در کجای مواضع آقای موسوی و کروبی و خاتمی کمترین انتقادی نسبت به نظارت استصوابی و دخالت مستقیم رهبر در انتخابات بود. آنان زمانی اعتراض کردند که شتر استبداد در خانه خودشان هم خیمه زد. شما که نویسنده را به دفاع از دیکتاتوری و دیکتاتور متهم می کنید خودتان در حمایت از موسوی دچار دفاع از اختناق و استبداد میشوید. البته از نظر من هیچ کس حتی موسوی نباید زندانی شود مگر آنکه اتهامش در یک دادگاه مردمی با حضور وکیل و هیئت منصفه ثابت شده باشد
همچنین مجلسی که از انتخاباتی مانند انتخابات سال های اخیر ایران و متاخر مصر و تونس و لیبی بیرون آمده باشد همان بهتر که منحل شود.
۴٨٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱
|
از : اسد لطفی
عنوان : موافقم
به نظرم کامت های بسیار خوب رفقا لیلا و ایکاروس مکمل مقاله رفیق قراگوزلو است. فکر میکنم رفیق فواد تابان با هوشمندی و زیرکی سیاسی که همیشه در او سراغ داشته ایم دارد کامنت های زیر مقالات رفیق را به نحو بسیار آگاهانه ای کنترل و بسوس بحث ها و اظهار نظرهای سیاسی و جدی هدایت میکند. دیگر از آن کامنتهای تقدیسی و تخریبی در زیر مقالات رفیق خبری نیست و چنانکه مشاهده می کنیم جزئیات خوبی درباره مقاله در یک فضای رفیقانه طرح شده است. اما من میخواهم بگویم که جدا کردن موضوع حزب و طبقه و دور شدن حزب کمونیست از شوراهای کارگری مهمترین دلیل فرو غلطیدن جانشینان لنین به دیکتاتوری حزبی بود که اکنون طرفداران رزا لوکزامبورگ با استناد به آن لنینیسم و در واقع بلشویسم را نقد و نفی می کنند و حوادث تلخ بعد از مرگ لنین را گواهی صحت ارزیابی و پیش بینی های خود میدانند.
پیشنهاد من علاوه بر پیشنهاد سنجیده رفیق ایکاروس این است که نویسنده زحمت بکشد این مقاله را بر محور موضوع مورد اشاره نیز بسط بدهد.
۴٨۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : مغالطه استبداد واختناق با مفهوم طبقاتی دیکتاتوری پرولتاریا
به رفیق نادر نوشته ا ید
اگر حزب کمونیستی توانست در یک فرصت مناسب و با استفاده از شرایط انقلابی قدرت سیاسی را کسب کند و کار انقلاب را تداوم ببخشد و بدون وکالت گرائی طبقه را در بخش اصلی قدرت سهیم کند به نظر من زمینه انقلاب سوسیالیستی مساعد شده است. البته من اعتقادی به مرحله دموکراتیک انقلاب ندارم و بدون این که به نظریات تروتسکی گرایش داشته باشم معتقدم که دوران انقلاب دموکراتیک گذشته است.
من هم معتقدم که اگر شرایط انقلابی بود با تاکید روی انقلابی بودن شرایط،وحزب فرصت پیدا کردتا با پشتیبانی میلیونی مردم قدرت را تصرف کند،نباید دست روی دست بگذارد.ولی وظیفه حزب در این شرایط چیست؟امکان پذیر ساختن رویش شوراها.وتا زمانی که شوراها فرا نروییده و به قدرت مسلط تبدیل نشده اند،این انقلاب هنوز سوسیالیستی نیست بلکه دموکراتیک است .این است معنی مرحله دموکراتیک انقلاب در عصر زوال بورژوازی .کاری که احزاب بورژوا دیگر قادر به انجام نیستند.
به رفیق ایکاروس ونیز رفیق شهلا . رفیق ایکاروس نوشته اند .
پس از تامین چنین شرایطی (و نه الزاما" تا برقرای کمونیسم)، وپاسخ به نیازهای کارگران و زحمتکشان و ایجاد شرایط رفاهی برای آنها، دولت زحمتکشان دیگر ترسی از ابراز عقاید دگر اندیشان و ارائه سیستم های غیر سوسیالیستی توسط آنها نخواهد داشت
نویسنده نیز مانند شما گفته مارکس را در مورد حقوق سیاسی بورژوازی به عنوان اقلیت را در برابر تز دیکتاتوری پرولتاریا قرار میدهد .نتیجه این میشود که رفیق شهلا علیرغم آشنایی با نویسنده از او میخواهد از دیکتاتور ودیکتاتوری پشتیبانی نکند.
این نوعی مغالطه استبداد واختناق با مفهوم طبقاتی دیکتاتوری پرولتاریا است.ببینید در کشور های غربی آزادی های وسیعی هرچند ناکافی برای کمونیست ها وجود دارد.آیا ما قادر نخواهیم بود همان مقدار آزادی را به احزاب بورژوا بدهیم؟دولت زحمتکشان از همان روز اول ترسی از دگراندیشان ندارد.حزبی که توانسته در شرایط اختناق حمایت فعال اکثریت را بدست بیاورد ،چرا باید در شرایط آزادی از دگر اندیشان بترسد؟مگر اینکه اشکالی داشته باشد. مثلا بدون حمایت فعال اکثریت قدرت را بدست گرفته باشد مثل افغانستان.یا دیکتاتوری حزب را میخواهد جای دیکتاتوری پرولتاریا قالب کند مثل استالین.برزویه طبیب
۴٨۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱
|
از : ایکاروس
عنوان : دیکتاتوری پرولتاریا و آزادیهای سیاسی
قبل از صحبت در باره دیکتاتوری پرولتاریا باید در جواب برزویه طبیب بگویم که قیاسی که می کنید صحیح نیست، اولا" قیاس آقای قرا گوزلو قیاس بین قدرت کارگران و دهقانان در شوراها که خواهان کسب قدرت بودند و قدرت بورژوازی در مجلس موسسان که پیش از تغییر شرایط کسب کرده بودند، در حالی که قیاس شما، فرض بر قدرت اکثریت کارگران در شوراها وقدرت بلشویک ها که بنا فرض شما دارای پشتوانه کارگری بودند، در مجلس موسسان است. ضمن اینکه به قول لیلا اصولا" اگر منشویک ها اکثریت کارگران را داشتند که قبل از تغییر شرایط به نفع بلشویک ها همین گونه بود، به هیچوجه خواهان کسب قدرت نبودند و صرفا" اکثریت کارگران را به دنباله بورژوازی در دولت موقت تبدیل کرده بودند. با این حال لازم است که رفیق گرامی، آقای قره گوزلو شرایط انتخابات مجلس موسسان در روسیه و اینکه چگونه و تحت چه شرایطی این انتخابات صورت گرفت توضیح دهند چون این انتخابات و شرایط تاریخی آن دوره و همچنین وضعیت شوراهای نمایندگی به درستی یکی از نکات کلیدی فهم این مسئله است.
و اما در باره دیکتاتوری پرولتاریا، همانگونه که می دانید ، بنیان گزاران مارکسیسم و در ادامه، لنین مشتاق به گذار مسالمت آمیز کارگران و زحمتکشان به قدرت بودند ولی آن را امکان ناپذیر و یا حداقل با ایجاد شرایطی به ندرت امکان پذیر می دانستند و مسئولیت آن را نیز بر عهده طبقات استثمارگر حاکم می دانستند چرا که با اعمال "دموکراسی" بورژوایی (بخوانید دیکتاتوری طبقه بورژوازی) واستفاده از ثروت و ایجاد امکانات و پشتوانه های اقتصادی، سیاسی، حقوقی و رسانه ای به نفع خود، که کارگران و زحمتکشان فاقد آن هستند، از ورود کارگران و زحمتکشان به قدرت جلوگیری کرده و در صورت بروز چنین حالتی نیز شدیدا" قاعده بازی را به هم زده و دست به سرکوب آنان می زنند. تمام هدف رهبران مارکسیسم کسب قدرت توسط کارگران و زحمتکشان وبر هم زدن این شرایط و ایجاد شرایط مساوی برای همه انسان ها بود و برای این کار لازم است تمامی این امکانات پولی، اقتصادی ، حقوقی، سیاسی و رسانه ای از طبقات استثمارگر گرفته شود و ماشین دولتی و سرکوب آن در هم شکسته شود واین کار جز از طریق دیکتاتوری پرولتاریا ممکن نیست ولی پس از تامین چنین شرایطی (و نه الزاما" تا برقرای کمونیسم)، وپاسخ به نیازهای کارگران و زحمتکشان و ایجاد شرایط رفاهی برای آنها، دولت زحمتکشان دیگر ترسی از ابراز عقاید دگر اندیشان و ارائه سیستم های غیر سوسیالیستی توسط آنها نخواهد داشت و این توده های مردم خواهند بود که با توجه به سیستم و شرایط رفاهی ایجاد شده توسط دولت کارگری از آن پشتیبانی می کنند و در صورت عدم تامین نیازها و خواست هایشان به دیگران روی می آورند. دولت کارگران و زحمتکشان اگرنتواند دربهبود زندگی مردم و ارائه یک سیستم اقتصادی و اجتماعی برتر موفق باشد دلیل ندارد و اصولا" لیاقت ندارد در قدرت بماند و به زور حکومت کند. شاخص حرکت بنیان گزاران مارکسیسم بهبود زندگی ورفاه انسانها بوده است. بدیهی است که ایجاد هرگونه شرایط اقتصادی و جنگی توسط ضد انقلاب و کشورهای سرمایه داری حامی آن ها از خارج که روند کار عادی دولت کارگران و زحمتکشان را مختل کرده و از ایجاد شرایط فوق جلوگیری کند، مستلزم سرکوب آنها و تداوم دیکتاتوری پرولتاریا و در عین حال تا حد امکان حفظ آزادی های سیاسی خواهدبود.
۴٨۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱
|
از : شهلا روشنگری
عنوان : انتخابات آزاد
در حالی که همه در ایران از انتخابات آزاد دفاع می کنند و حتی هاشمی رفسنجانی محافظه کار هم از مدتها پیش شرط خروج از بحران کنونی کشور را در برگزاری انتخابات آزاد میداند و.... به نظر من و همه کسانی که دلشان برای ایرانی آباد و آزاد می طپد راهی جز انتخابات آزاد نمانده است و برای این انخابات باید همه زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز از زندان آزاد شوند و بتوانند در انتخابات شرکت کنند، در چنین شرایطی آرمانگرایی آقای قراگوزلو به اوج فواره رسیده است . من در جریان برخورد ایشان با سیروس شاملو هستم و حتی قرار بود در دفتر آقای رئیس دانا جلسه دوستانه ای برای آشتی این دو عزیر تشکیل شود که نمی دانم به کجا رسید. من اگر چه مانند سیروی ایشان را استالینیست نمی دانم و با شناختی که دارم میدانم که دل دکتر عزیز هم برای آزادی پر میزند اما این را هم میدانم که آرمان گرائی دشمن آزادی است و دکتر گرامی هر چقدر هم بگوید که سوسیالیزم ایدئولوژی نیست اما شکست کمونیزم در شوروی و آلبانی و یوگسلاوی و چین و غیره نشان میدهد که بدون آزادی و دموکراسی هیچ طرح اقتصادی یی به نتیجه نخواهد رسید و برابری در گرو آزادی است. وقتی که ما پیشاپیش انسان دموکراتی مانند محمد خاتمی را همعنان احمدی نژاد می کنیم و سعید حجاریان را در کنار سعید امامی می نشانیم و حکم بطالت انتخاباتی را می دهیم که هنوز تا برگزاری آن باید مبارزه ها کرد معلوم است که به نتیجه نخواهیم رسید.
روشنفکران محبوب کشور ما و کسانی مانند آقای قراگوزلو که در میان دانشجویان و روشنفکران جوان ریشه و پایگاه دارند باید قدر و منزلت خود را بدانند و به وظایف خود در این برهه حساسبدرستی عمل کنند و از دیکتاتوری و دیکتاتورها حمایت نکنند.
۴٨۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۱
|
از : نادر کیوان
عنوان : حزب و شورا
در صد سال گذشته موضوع حزب و طبقه همیشه دستمایه بحث های جدی میان کمونیست ها بوده است. به نظر من نباید میان این دو خط قرمز کشید. البته یک حزب کمونیسن باید پایه های خود را در میان کارگران و شوراهای کارگری پیدا کند و از طریق شوراها به قدرت سیاسی دست بیابد اما اگر حزب کمونیستی توانست در یک فرصت مناسب و با استفاده از شرایط انقلابی قدرت سیاسی را کسب کند و کار انقلاب را تداوم ببخشد و بدون وکالت گرائی طبقه را در بخش اصلیقدرت سهیم کند به نظر من زمینه انقلاب سوسیالیستی مساعد شده است. البته من اعتقادی به مرحله دموکراتیک انقلاب ندارم و بدون این که به نظریات تروتسکی گرایش داشته باشم معتقدم که دوران انقلاب دموکراتیک گذشته است.
در مجموع براین نظرم که مباحث بسیار خوبی در این مقاله به میان آمده و ابراز نظر رفقا هم در راستای باز شدن مقاله مفید است و امیدوارم که نویسنده این نظرات را بخواند و در بخشهای بعدی مقالات یا جواب بدهد و یا تشریح کند.
۴٨۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : اگر عنوان مقاله ما سازمانیابی کارگران است ،موضوع آن نیز باید شورا ها باشد ونه حزب
به رفیق لیلا
جواب شما به سوال پارادوکسی من نشان میدهد که شما حزب را جایگزین طبقه نمیکنید.یعنی حتی اگربلشویک ها در مجلس در اکثریت بودند،علیرغم هزاران نفر عضو کارگر در حزب،چون در شرایط فرضی ما ، دوباره تاکید میکنم در شرایط فرضی ما ،در شوراها در اکثزیت نبودند،نباید به سوی قدرت خیز برمیداشتند.بدینسان اولا میپذیریم که: شورا ها ارگان واقعی سازمان یابی توده کارگران هستند ،نه مجلس و نه حزب .بنابراین اگر عنوان مقاله ما سازمانیابی کارگران است ،موضوع آن نیز باید شورا ها باشد ونه حزب . ودوم اینکه حزب ارگان سازمانیابی کمونیست ها است که بعضی از آنها کارگرند وبعضی دیگر سرمایه دارانی که موضع طبفاتی کارگران را اتخاذ کرده اند .واینکه حتی کارگران حزبی به عنوان روشنفکر در حزب حضور دارند و رفتار اجتماعی آنها ، بلاواسطه توسط جایگاه کارگری آنها تعیین نشده و این رفتار از فیلترمقررات و برنامه حزبی عبورمیکند .این مسئله در مورد اعضای دیگر با خاستگاه غیر کارگری هم صدق میکند.وبالاخره اینکه حزب وظیفه ای چون وظیفه راهنمای اکیپ کوهنوردی را برعهده دارد.نقشه کلی ،خطرات احتمالی،تدارکات لازم،بهترین راه صعود به قله وغیره را به کوهنوردان نشان میدهد ولی این اکیپ کوهنوردی است که کوهپیمایی میکند وقله را فتح مینماید(نگاه کنید به نقل قول از انگلس)،نه اینکه راهنما راه افتاده خودش به قله برسد و یکی از اعضای گروه از دره پرت شده،دیگری راه گم کرده،آن یکی مایوس شده وبرگشته باشد،گیرم یکی دونفر هم به قله برسند.به هر حال مشکل دیکتاتوری پرولتاریا و علت نیرو بار دافعه آن ،این نیست که رفورمیست ها ،انرا تخطئه میکنند،بلکه مشکل کسانی هستند که در پس لفاظی های انقلابی نما، میخواهند دیکتاتوری بوروکرات های فلان حزب را ،به اسم دیکتاتوری پرولتاریا جا بزنند.ولی کارگران احمق نیستند و نه تنها شعورشان به فراتر از مبارزه سندیکایی قد میدهد،بلکه دست این دغل کاران را هم میخوانند ۰برزویه طبیب
۴٨۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیلا هاگن یک
عنوان : نگاه تاریخی
دو کامنت بسیار جالب در کنار این مقاله بسیار خوب خواندم و فکر کردم نکته ای اضافه کنم. واقعیت این است که دیکتاتوری پرولتاریا یک ترم علمی در سوسیالیسم مارکس است که به دلائل لیبرالی از سوی چپ ایران کم و بیش فراموش شده و به محض طرح آن غوغاسالاران با تاکید بر این مسئله که ترم دیکتاتوری توده ها را رم می دهد از آن عدول می کنند.
اما فرض کنیم که دیدگاه منشویکها در شوراهای کارگری به اکثریت می رسید. این سئوال تناقض نمائی است که در کامنت برزویه طبیب آمده است. اگر منشویک ها به اکثریت می رسیدند در اصول نباید انقلاب سوسیالیستی به پیروزی سیاسی می رسید. کارگران و شوراها در کنار کرنسکی در جا می زدند و مجلس موسسان به ابزاری در دست جناح بورژوازی لیبرال به قصد انکشاف سرمایه داری روسیه در می آمد. و قدرت طبقه کارگر پشت بورژوازی می افتاد. این مقاله به درست از این رویزیونیسم آشکار که در نوشته های غوغا سالارانه ی برخی از محافل چپ ایرانی نیز فراوان مشاهده میشود پرده برداری کرده است.
۴٨۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۱
|