یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : فرید راستگو

عنوان : برای نگهدار نوشته ام
آقا نگهدار شما همواره پا را از حد خود دراز تر می کنید و همچون کبک سرتان را در برف کرده اید و فکر می کنید دیگران مثل خودتان هستند. من مخالف جمهوری اسلامی هستم و معتقدم با وجود این رژیم ایران و ایرانیان به آزادی و دمکراسی نمی رسند و خواهان تغییر رژیم هستم. نه طرفدار خاندان پهلوی ام و نه رابطه ای با فرقه رجوی و عیره دارم. من خواهان استقرار حاکمیت جمهور مردم هستم بدین خاطر خواهان تغییر رژیم استبدادی و دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستم. سئوال این است چگونه بخود اجازه می دهید به افرادی همچون من که سال هاست برای رسیدن به ایرانی آزاد و آباد تلاش می کنند و مخالف کشتار فرزندان ایران زمین و عدالت اجتماعی هستند و خواهانند مردم ایران به استقلال و آزادی برسند و تعیین سرنوشت خویش نقش داشته باشند انگ پهلوی چی و رجوی چی می زنید. اگر چنین افرادچون من طرفدار سلطنت و مجاهدین هستند شما که علناً و کتباً و شفاهاً خواهان حفظ نظام ولایت مطلقه فقیه می باشید. پس منهم نتیجه می گیرم شما همکار خامنه ای هستید و در کشتار افرادی چون ستار بهشتی و دههاهزار ایرانی شریک جرم آقای خامنه ای می باشید.
۴۹۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : بس کنید
جناب مزدک ، این بحث کودکانه ما را بجائی نمیبرد . فرض کنیم که فردای تغییر رژیم
۹۹ درصد مردم رای دادند که رضا شاه دوم در حرم مطهر رضا , تاج شاهی بسر بگذارد. درک من از کامنت های شما و جناب تابان اینست که هرسه ما جزو یک درصدی خواهیم بود که با احترام به رای اکثریت به یک درصد اقلیت پیوسته و تمام کوشش خود را برای اکثریت شدن بکار خواهیم برد.
انقدر مسائل مهمتر وجود دارد که این گونه گفتگو ها به سفسطه شبیه است. لطفا بس کنید.
۴۹۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

    از : مزدک بامدادان

عنوان : باز هم در باره اخلاق و سیاست، با نگاهی به گذشته
آقای تابان گرامی، با سپاس دوباره
کسی که در ستایش شعار "جمهوری ایرانی" نوشته باشد (چه کسی از جمهوری ایرانی می‌ترسد؟ نوشته من در ایران امروز) نمی‌تواند دشمن جمهوری باشد و نیازی نیست که در پیشگاه دیگران (برای نمونه شما) در پیشانی هر نوشتار و گفتارش سوگند وفاداری به جمهوری یاد کند، تا سخنش را بپذیرید. ولی جمهوریخواهی من بوارونه شما در دشمنی با خاندان پهلوی خلاصه نمی‌شود. من خواهان کنشگری "جمهور" مردم در سرنوشت کشور هستم و چه شما بپسندید و چه نپسندید، هواداران پادشاهی پارلمانی (که شما برای نامیدنشان دشنامواره "پهلوی‌طلب" را بکار می‌برید) هم بخشی از همین "جمهور" هستند. پس چکار باید کرد؟ بگمان من باید دست یاری همه کسانی را که پایبند به حقوق بشر، حقوق شهروندی، آزادی گفتار و اندیشه و جدائی دین از دولت هستند، فشرد و گزینش را به مردم واگذاشت.
چگونه می توان خود را "جمهوری‌خواه" نامید و بخشی از این جمهور را که می‌گوید «من تنها و تنها بدنبال رسیدن به شرایط انتخابات آزاد هستم و به رأی مردم –هرچه که باشد- گردن می نهم» به این بهانه که چرا هوادار پادشاهی است، (و بدتر از آن؛ به بهانه ترکیب کرومورومی‌اش!)از گردونه کنار گذاشت؟ براستی اگر مردم در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی من و شمای جمهوری‌خواه را کناری نهادند و خواهان بازگشت پادشاهی شدند، شما چکار خواهید کرد؟ آیا آماده‌اید برای رسید به روزی تلاش کنید، که مردم بتوانند درست در "همین باره" دست به گزینش بزنند؟ هراس من نه برای هواداران پادشاهی، که برای خویشتن خویش است، و اینکه اگر این روش شما را بپذیرم و خاموش بمانم، آنگاه اندیشه‌ای که شما یکی از نمایندگان آن هستید، خود مرا (و من‌های بیشمار دیگر را) هم به بهانه‌ای دیگر کنار خواهد گذاشت!
در باره نمونه‌ای که از نوشته من آورده‌اید، نه خیر! این "دفاع از شاه" نیست! این بازگوئی بی رودربایستی یک حقیقت است! و درست در همین راستا بود که من چند پرسش را در باره مخالفین شاه با شما درمیان گذاشتم، همانهایی که شما آنها را "بازجویی" می‌نامید. راستی را چنین است که نیروهای براندازی که در برابر شاه صف‌آراسته بودند، در همه زمینه‌ها (از دیکتاتوری گرفته تا وابستگی به بیگانگان و اعدام و شکنجه) از او بدتر، تبه‌کارتر و واپسمانده‌تر بودند. آیا گفتن حقیقت، حتا اگر چون سیلی بر چهره و چون پتک بر سر ما فرود آید "دفاع از شاه" است؟ گناه من چیست که هموندان سازمانهای برانداز رفقای سازمانی خود را شکنجه و اعدام می‌کردند، آیا نباید در اینباره سخن گفت، مبادا که چهره شاه درخشان شود؟ آری من در همان روزها مخالفین شاه را به گفته شما "کوبیدم"، ولی نه برای آنکه آنها مخالفین شاه‌اند، بلکه درست از جایگاه یک جمهوری خواه راستین که سود و زیان ایرانیان را برتر از هر چیزی می‌داند و از آن رو که اینان با انداختن همه گناهها بگردن شاه، دستان خود را در آب بی‌گناهی می‌شویند و انگار نه انگار که خود نیز با ایستادن در کنار واپسمانده‌ترین نیروی تاریخ ایران به آرمانهای این مردم و به منافع این آب و خاک خیانت کرده‌اند. حالا چه کسی سرگرم نقاشی چهره دیگران بسود خویش است؟
همه سخن من در آن چند نوشته این بود که اگرچه شاه باید در برابر دادگاه تاریخ بایستد، ولی قاضی و دادستان این دادگاه فدائیان و مجاهدین و پیکار و حزب توده و ... نمی توانند باشند، چرا که "همه و همه" اینان خود از متهمین همان دادگاهند و باید برای دشمنیهایشان با مردم ایران پاسخگوی تاریخ باشند،
کوتاه سخن اینکه شاه را به دادگاه تاریخ ببرید، ولی خودتان هم در کنار او و در جایگاه متهم بنشینید!
من با پوزش از خوانندگان و با سپاس از شما برای اینکه زمان گذاشتید و پاسخ دادید، دیگر درباره نوشته‌های گذشته چیزی نخواهم نوشت و اگر پیامی بگذارم، در باره "اخلاق در سیاست" خواهد بود. با این همه سپاسگزار شما خواهم بود اگر که این واژه "پهلوی‌طلب" را اندکی بشکافید و بنویسید ویژگیهای آن چیست و از نگر شما کدام چهره‌ها و نیروهای اپوزیسیون در چهارچوب آن می‌گنجند؟

با سپاس دوباره و آرزوی بهروزی
۴۹۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : ف. تابان

عنوان : دوباره به آقای بامدادان
آقای بامدادان با سلام دوباره
من مجبورم یک بار دیگر گفتگو با شما را «کش» بدهم، زیرا متاسفانه شما هم به نقاشی چهره ی دیگران مطابق میل خود و برای نتیجه گیری های خود مشغول هستید و آشکارا مغلطه می کنید.
در انتقاد به من نوشته اید: «شما همه کسانی را که خواهان همکاری گسترده نیروهای پایبند به "حقوق بشر، حقوق شهروندی و جدائی دین از دولت" جدا از گرایش سیاسی آنها و تنها بر سر پروژه انتخابات آزاد هستند، یکجا "پهلوی‌طلب" و "تسلیم‌طلب" و "مدافعین اعمال شاه" می‌نامید.» این را نوشته اید تا بگویید فرخ نگهدار و من مثل هم هستیم.
۱. قبول می فرمایید در این جا تفاوت من با شما در این است که شما می گویید «جدا از گرایش سیاسی» و من این گرایش سیاسی را به نام نامیده ام. آن ها را «یک جا» پهلوی طلب نمی خوانم. می گویم یک طرف این «پروژه» بخشی از جمهوری خواهان هستند، یک طرف بخشی از پهلوی طلبان. آیا من تحریفی صورت داده ام؟ یا شما چیزی را مسکوت گذاشته اید؟
۲. آیا این ادعای شما درست است و من به جمهوری خواهانی که در این مورد معتقد به اتحاد با پهلوی طلبان هستند، گفته ام «یک جا» پهلوی طلب هستند؟ یک نمونه از نوشته های من مثال بیآورد تا ببینیم چه کسی مشغول نقاشی چهره ی دیگری است! من این ادعای شما را رد می کنم.
۳. من از واژه ی تسلیم طلبی بارها نام برده ام. تسلیم طلب یعنی کسی که از شعار جمهوری خواهی به خاطر اتحاد با پهلوی طلبان دست برداشته است. دست برداشتن از مهم ترین خواسته ی یک جمهوری خواه یعنی تسلیم طلبی. بنابر این «اتهام» شما را می پذیرم. من هنوز هم بسیار خوشحال می شوم که رفقای من که این راه را پیشه کرده اند بیایند و از جمهوری خواهی خود با صراحت دفاع کنند. متاسفانه من هر چه در نوشته های آن ها می گردم کمتر در این مورد پیدا می کنم.
۴. در مورد «مدافعین اعمال شاه». من در مقاله ی قیام علیه جمهوری چند تا مثال آورده ام. البته مثال ها بیش از آن است. یکی مربوط به نوشته ی شما بود. نوشته بودید:
«شاه در همان مستند "از تهران تا قاهره" به گزارشگر انگلیسی می‌گوید: «ما دهسال دیگر همانجایی خواهیم ایستاد که شما امروز ایستاده‌اید». بیائید این را آرزوی بلندپروازانه یک دیکتاتور خودبزرگ‌بین بدانیم. ولی در همان سالها فدائیان و مجاهدین و حزب ‌توده و اسلامگرایان و سازمان ‌انقلابی و سازمان‌ پیکار و حزب‌ رنجبران و ... آینده ایران را چگونه می‌دیدند؟ جز این است که الگو و سرمشق آنان شوروی و چین و کوبا و لیبی و آلبانی بود؟ شاه دستکم می‌خواست ما روزی کشوری باشیم چون یکی از کشورهای آزاد اروپائی، ولی سرنگونی‌خواهان چه می‌خواستند؟ اینجاست که باید "ما"، یعنی همه ما دست‌اندرکاران انقلاب پنجاه‌ و هفت، از این چشم‌اندازی که برای ایران نقش می‌کردیم شرمسار باشیم.»
این اگر دفاع از حکومت شاه در برابر مخالفینش نیست چیست؟ بنابر این من این اتهام شما را هم می پذیرم و باز هم تکرار می کنم بخشی از جمهوری خواهان سلطنت پهلوی را توجیه می کنند تا راه برای «اتحاد» باز شود.
۵. توصیفی که من از بخشی از جمهوری خواهان که اتحاد با بخشی از پهلوی طلبان را انجام می دهند، در مقاله ی قیام علیه جمهوری کرده ام، و این جا دوباره تاییدش می کنم این بوده است:
«بخشی از جمهوری خواهان کارشان شده است توجیه سلطنت و سلطنت طلب ها، دفاع از آن ها و حمله به سایر جمهوری خواهان زیر پوشش «اتحاد» و نظایر آن»»
اگر می خواهید مرا نقد کنید، اساس فکر من در این مورد، همینجاست. همین را نقد کنید و اعلام کنید سلطنت را توجیه نمی کنید، جمهوری خواهان دیگر را به خاطر «افشای» سلطنت ملامت نمی فرمایید و در برابر هجوم پهلوی طلبان در مقاطعی مثل «از تهران تا قاهره» در جبهه ی جمهوری خواهی می ایستید. تا جایی که من یآدم هستم شما در همان مقطع - درست در همان مقطع - دو تا مقاله نوشتید و مخالفین شاه را کوبیدید.
۴۹۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : مزدک بامدادان

عنوان : اخلاق سیاسی، و یک گوشزد زبانشناسانه در باره پرووکاسیون
آقای تابان گرامی، با سپاس از پاسخ شما
شاید برداشت من از نوشته شما نادرست بوده باشد. من گمان برده بودم که شما با پرداختن به یک نمونه تازه و دم‌دست به گفتگو در باره پرسمان بسیار مهم و پایه‌ای "اخلاق در سیاست" دامن می‌زنید، بویژه که در بند پایانی نوشته‌تان آورده‌اید:
«برای اهدافی که دارد شرافتمندانه مبارزه کند، اما چهره ی دیگران را مطابق میل خود نقاشی نکند و در راه همکاری نیروهای مخالف استبداد و برقراری دموکراسی در کشور مانع ایجاد نکند»
آنچه که من با این زبان پارسی نارسایم در پی گفتنش بوده‌ام، این بود و هست که این خیابان یکطرفه نیست و چنین پندی را (که من واژه واژه‌اش را می‌پذیرم) همگان باید آویزه گوش خود کنند، و پیشاپیش همه آنها خود شما که اندرز گفته‌اید و پند داده‌اید. یا چنان که آلمانیها می‌گویند: «کسی که در خانه شیشه‌ای نشسته نباید سنگ‌پرانی کند!» پس اگر من بر آن باشم که رفتار شما موبمو مانند رفتار فرخ نگهدار است، "اخلاق سیاسی" مرا وادار می‌کند که برای سخنم نمونه‌ای بیاورم، و این نمونه باید برای من آشنا و نزدیک باشد، پس نوشته شما در باره خودم را پیش رویتان می‌گذارم. نیازی به گفتن نیست که من نیازی به گفتگو بر سر نوشته‌های خودم در سایت شما ندارم، که اگر چنین بود، آنها را برای چاپ به اینجا می‌فرستادم و می‌بینید که هیچگاه چنین نکرده‌ام.
شما مرا نمی‌شناسید و من نیز تا به امروز بخت بلند آشنائی با شما را نداشته‌ام. هر دوی ما بر پایه نوشته‌هایمان در باره هم داوری می‌کنیم، ولی نه بر پایه "تنها یک" نوشته، پس گریز زدن به نوشته‌های دیگر هم برای داوری درست و هم برای نشان دادن چهره‌ای راستین از یکدیگر، کاری ناگزیر است.
نوشته اید: «کاش کمی بیشتر توضیح می دادید این چه دلیلی است برای تشابه من و فرخ نگهدار؟» اگرچه من هم مانند شما "مجبور" نیستم به این پرسش پاسخ دهم، ولی پایبندی من به اخلاق سیاسی مرا بدان وامی‌دارد:
هردو شما یک گروه از نیروهای اپوزیسیون را از همکاری با یک گروه دیگر پرهیز می‌دهید. هردوی شما "آن گروه دیگر" را بی آنکه بدنبال شناخت درونمایه و ساختار اندیشه‌اش باشید، بنامی که خود برساخته‌اید، مینامید. نگهدار به گفته شما «طرفداران تغییر رژیم در ایران به مجاهدین خلق، طرفداران رضا پهلوی و جریان آهی - خادم خلاصه» می‌کند و شما همه کسانی را که خواهان همکاری گسترده نیروهای پایبند به "حقوق بشر، حقوق شهروندی و جدائی دین از دولت" جدا از گرایش سیاسی آنها و تنها بر سر پروژه انتخابات آزاد هستند، یکجا "پهلوی‌طلب" و "تسلیم‌طلب" و "مدافعین اعمال شاه" می‌نامید.
در باره "بازجویی" هم من بر باوری دیگرم. اگر من امروز از خانم کلاودیا روت بپرسم رویکرد حزب سبزهای آلمان در سال ۱۹۹۰ به درگیری اسرائیل و فلسطین چه بوده است، هیچ انسان خردمندی نام اینکار را "بازجویی" نمی‌گذارد. پرسشهای من از شما نیز همه از این دست بوده‌اند، داوری با خوانندگان.
در باره واژه "پرووکاسیون" نیز ناگزیر از یک یادآوری زبانشناسانه‌ام، که امیدوارم پوزش پیشاپیش مرا بپذیرید. پرووکاسیون در هیچکدام از زبانهای اروپایی معنی "خرابکاری" را نمی‌دهم. این واژه از ریشه لاتینی "پرو-وو-کاره" به معنی برانگیختن است، اگر این برانگیختن رنگ و بوی سیاسی و دولتی بخود بگیرد، به آن "آژیتاسیون" می‌گویند (از ریشه "آگی-تاره") که پارسی آن می‌تواند "برآعالیدن"، "برشوراندن" باشد. برای خرابکاری در زبانهای اروپایی واژه "سابوتاژ" را بکار می‌برند که ریشه آن اگرچه فرانسوی است، ولی بدرستی شناخته شده نیست.
اینها را تنها از آن رو گفتم، که یکی از بزرگترین دشواره‌های ما ایرانیان کاربرد واژه‌های جاافتاده سیاسی برگرفته از زبانهای بیگانه، در جا و معنایی نادرست است. این کاستی، هم دریافت و هم برداشت از نوشته را دشوار می‌کند و ذهن را به بیراهه می کشاند.
با سپاس و آرزوی تندرستی.
۴۹۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : هموطن

عنوان : قبل از افترا یکدیگر را بشناسیم
من نفهمیدم دعوا بر سر چیست ؟آقای نگهدار اپوزیسیون را تقسیم کرده به چند گروه برداشتش هم از گروه پراگیها چیزیست که خود آنها باید جواب دهند .از طرفی آقای تابان خودش به پراگیها در مقالات قبلی کلی پرخاش کرد که شماها کی هستید وچه می خواهید وحتما پولتون از آمریکا واسرائیل میاد از این طرف دیگه داره به آقای نگهدار پرخاش میکنه که چرا به اپوزیسیون که (البته پراگیها هم در آن میگنجند) میگه چرا توهین میکنی؟
آقای تابان اپوزیسیون ایران اولا چندین بخش هستند وهیچ کس هم نمیتواند منکرشان بشود و دوما هر کسی در هر جایگاهی میتواند قرار بگیرد چه این ادم فرخ نگهدار باشد چه فواد تابان و چه اقای گنجی و چه تاجزاده...بیایید یک بار هم که شده با احترام با یکدیگر صحبت کنیم این حق را از یکدیگر نگیریم که با انگ زدن و افترا ساکتش کنیم
ای کاش همه ما قبل از این که توهین و افترا را شروع کنیم نگاه کنیم وببینیم ان جریان چه میخواهد وچه میگوید...
در این چندین سال هر صدایی که در امد اول از همه حمله به ان را شروع میکنیم وبعد که با افتراها سرکوب شد تازه میگوییم نه اونها بد هم نبودند ...این را از انجایی میگویم که اقای تابان در پاسخ به خانم ناهید.....میگوید من اگر بدانم که اینها چه وچه......هستند (من همه ی انتقادهایم را نسبت به آن پس می گیرم)
بیایید زود حمله نکنیم ویکدیگر را بشناسیم....من نه پراگی هستم ونه پهلوی چی نه اصلاح طلب نه جمهوریخواه ونه .....من یک آزادیخواه وصلح طلب هستم ..لطفا انگ نزنید
۴۹۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : سالواتوره توتو

عنوان : جناب آقای خسرو صدری
بالاخره بعد از خواندن چند مقاله از آقای صدری من نفهمیدم ایشان مشکل شان وضعیت موجود ایران هست و دغدغه فکری شان مردم ایران هست یا دغدغه اصلی ایشان دولت و مردم امریکا ، چون همیشه معمولن نوشته هایشان در ارتباط با امریکا هست از جمله در این کامنت شان
۴۹۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : احمد

عنوان : پراوکشین - فتنه انگیزی
در تعجبم که در جائی قرار گرفته ام که به خاطر عدالت ناچارم از آقای فرخ نگهدار مسبب اظمهلال گسترده ترین سازمان چپ ایران دفاع کنم اما بهر روی سیاست فاقد اخلاق نبرد لاشخور ها بر سر قدرت و توحش صرف است

بنظر من نگهدار فتنه گری نمی کند از آغاز یک فتنه جلو می گیرد. اتحاد دموکراسی صرفأ بمنظور تبدیل شدن به الترناتیو غرب و تصرف قدرت در زیر چتر مداخله نظامی شکل گرفته است. بجز دو حزب ناسیونالیست کردی الباقی کوچکترین تشکیلات و نفوذی در داخل ایران ندارند و این حتی تجمع شخصیت ها هم نمی باشد بجز فردی از اصلاح طلبان سابق هیچکدام از افرادش برای حتی هزار ایرانی هم شناخته شده نیست قادر به برپائی یک گرد هم ائی ۱۰۰ نفره در هیچ کجای دنیا هم نمی باشد. و نماینده هیچ جریان صنفی در ایران نمی باشد. خوب قرار است که بنگاههای خبر سازی غرب این جوانه را تبدیل به چیزی تنومند کنند.هیچکس نمی داند که این جمع در مسائل اجتماعی و سیاسی چگونه می اندیشند و اساسأ نظرشان راجع به اقتصاد چیست و قطعأ آنرا روشن هم نخواهند کرد چرا که تنها دلیل شکل گیری آن الترناتیو غرب شدن است و لاغیر. بعضی بر همان اساس تفکر همه با همی فکر می کنند چنین اتحاد های برای کسب قدرت زیر چتر بمباران خارجی می تواند برای ایرانیان و نه فقط چند ایرانی روزگار بهتری را به ارمغان اورد خوب پر واضح است که در صورت تحقق آرزوهای این جماعت محدود احنمالأ حفظ ایران به شکل فعلی بر نقشه جهانی یک افسانه خواهد بود .

نگهدار سعی می کند گروهی که از تعریف شدن می هراسند را تعریف کند البته با شیوه غیر صریح خودش . این همیشه روش نگهدار بوده که به شیوه ای محیلانه می نویسد سعی می کند که همیشه پل های پشت سرش را خراب نکند . در عین حال سعی می کند که اصلاح طلب ها را از امیال قلبی گروه جدید مطلع کند. خوب این موازین فکری نگهدار است که تنها به رفرمیسم باور دارد البته برای بده بستان های بعدی رابطه اش را با همه شانس دارها هم حفظ می کند

کجای این فتنه گری است که بگوئیم حال که اینها نیاتشان را مشخص نمی کنند ما آنرا به اطلاع عموم می سانیم کجای این فتنه گری است که بیک رفرمیسم بگوییم اینها دلیل شکل گیریشان دعوت و تحریک به یک تخاصم نظامی خارجی است آیا دروغ می گوید؟ جناب تابان شما همه اعضاء این گردهمآئی را بخوبی می شناسید آیا به چیزی جز حمله خارجی فکر می کنند؟ آیا اینها توان سرنگونی رژیم بدون استفاده از چکمه پوش خارجی را دارند؟ عناصرش بدفعات خواستار دخالت نظامی خارجی شده اند؟ آیا باید سر رفرمیست ها کلاه گذاشت؟ آیا این همان شفافیت دموکراتیک است؟آیا ما کم از این فرهنگ نیرنگ و دروغگوئی کشیده ایم ؟

بسیاری از ملت های با فرهنگ نشان داده اند که با اتکا به مردم می توان رزیم های تا دندان مسلحی را سرنگون کرد و دیده ایم آنانی که زیر چتر حمایت خارجی و منافعش به قدرت می رسند به جز تخریف اخلاق ملی و پر کردن جیب های بزرگ و دامن زدن به ارتشاء و فرار در لحظات سترگ دستاورد مثبت دیگری نداشته اند

آقای تابان سایت خود شما بی شباهت به سازمان اکثریت نیست. بالاخره شما هم باید مبانی سایتتان را مشخص کنید. شعری در سایتتان اخیرأ چاپ شد که در آن شاعر به وضوح مبلغ اندیشه های فاشیستی و تحقیر انسان متفاوت است در همین ستون بسیاری از منتقدین آقای نگهدار سلطنت طلب و از مجاهدین هستند آیا این دوگروه را شما دشمنان تاریخی و جدی چپ نمی دانید؟ بهر حال شما هم باید به این ولنگاری پایان دهید. باید دوباره حول چند اصل پایه ای گرد آئیم کارمان شده نقد دیگران و انفعال باید دوبار کاری کرد کارستان
۴۹۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : کمال حسینی

عنوان : اصلاحات و سیاست تغیر رژیم
وجود ۲ جریان اصلاح طلبی و آنچه به تحول طلب مشهور است قابل انکار نیست ، تحول طلبان خواهان تغیر رژیم هستند ، واژه تغیر رژیم هم بسیار کلی و نامفهوم است ، طرفداران این سیاست می توانند شامل مجاهدین خلق ، سلطنت طلبان و جریاناتی که خواهان مداخله خارجی برای سرنگونی حکومت هستند باشد ، چپ های دموکرات ، فدائیان اکثریت ، اتحاد جمهوری خواهان هم خواهان تغیر ساختار رژیم هستند ولی در اساس با گروه های افراطی همچون مجاهدین خلق که طرفدار مداخله خارجی هستند مرز بندی دارند .اگر توافق داشته باشیم که کانون اصلی جنبش اجتماعی در داخل ایران است باید به این پرسش پاسخ دهیم که کدام سیاست در ایران زمینه موفقیت بیشتری دارد : اصلاحات و یا تحول طلبی که به باور من همان سیاست تغیر رژیم است .بسیار شنیده ایم جنبشی که به جنبش سبز معروف شد به دلیل سرکوب حکومت ناکام ماند ، به نظر من این برداشت دقیق نیست ،جنبش سبز در درون خود از همان ابتدا دارای تناقضات بسیاری بود که یکی از همان تناقضات را در شعار "مرگ بر خامنه ای " دیدیم ، بخشی از آن جنبش به مبارزه در چهار چوب نظام موجود باور داشت و بخش دیگر خواهان عبور از نظام بود و به همین علت به سرعت انسجام خود را از دست داد .من موافق هستم که به غیر از نیروهایی همچون مجاهدین خلق و دیگرانی که هدف اصلی خود را سرنگونی حکومت به هر قیمتی قرار داده اند و از مداخله قدرت های بزرگ در جهت تغیر نظام حمایت می کنند باید در جهت نزدیکی اصلاح طلبان و چپ ها و سایر نیروهای دموکرات حمایت کرد ولی این مهم چگونه باید انجام شود ؟ اگر همکاری این ۲ نیرو بخواهد از سطح گفتگو و گپ دوستانه همانطور که در همایش اتحاد جمهوری خواهان اتفاق افتاد فراتر رفته و به همکاری واقعی تبدیل شود چه باید کرد ؟ برداشت من این است که جریان اصلاحات در ایران از قدرت بیشتری در مقایسه با هواداران تغیر رژیم برخوردار است ، قبول دارم که نیروهای زیادی در ایران وجود دارند که خواهان تغیر و یا سرنگونی حکومت هستند و در صورت مساعد بودن شرایط به مبارزه مسلحانه هم دست خواهند زد ولی این جریانات شامل گروه ها و دسته جات مختلفی هستند که شاید کاربرد واژه ۷۲ ملت در مورد آنها چندان هم بی مورد نباشد و به همین دلیل فاقد توانایی لازم برای اعمال سیاست خود هستند .از نظر من خاتمی ، موسوی ، کروبی که به عنوان رهبران اصلاحات و جنبش سبزشناخته شده اند اصلاح طلب هستند ، آنها به دفعات خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی شده اند ، امثال آقای قدیانی که ولی فقیه را نشانه گرفته است در اقلیت هستند .حال دموکرات ها در این آشفته بازار چه باید کنند ؟ به باور من حمایت از اصلاح طلبان در داخل کشوربه ویژه در رابطه با انتخابات پیش رو از یک طرف و تبلیغ این نظر که کشور به تغیرات بنیادی در زمینه قانون اساسی و ساختار موجود نظام نیاز دارد از طرف دیگر می تواند از فاصله بین اصلاح طلبان و هواداران تغیرات بنیادی تر بکاهد .فراموش نکنیم که پیروزی اصلاح طلبان در فضای سیاسی کشور بستر مناسب برای تغیرات بنیادی تر در ساختار نظام موجود را فراهم خواهد کرد .در مورد چپ دموکرات و سایر دموکرات های تحول طلب ، تا زمانی که این جریانات در پراکندگی بسر میبرند نمی توانند نقش تعیین کننده ای در معادلات سیاسی داخل ایران ایفا کنند .
۴۹۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

    از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به چند پرسش و انتقاد
دوست گرامی اکبر. من نه پاسخگوی سیاست های سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) هستم و نه اساسا در تعیین این سیاست ها نقشی دارم. پرسش ها در مورد سازمان را باید از مسئولین سازمان بپرسید و از آن ها بخواهید که جواب بدهند.
من در مقاله ی قبلی خود در پاسخ به یکی از نظردهندگان، نظر خودم را در مورد الگوی حزبی به طور عام و ولنگاری که امروز به نام «دموکراسی» تبلیغ می شود مطرح کردم. در آن مقاله («کنفرانس پراگ و چند چشم انداز») نوشتم و تصریح کردم «اگر در اینجا انتقادی هست آن است که به نظر من این تنبیه باید به صورت عادلانه و در مورد همه ی کسانی باشد که در برابر سیاست های حزبی می ایستند.» فکر می کنم منظور به قدر کافی روشن است.
من هنوز هم کاملا بلند می گویم ایجاد اراده ی سیاسی در برابر اراده ی سیاسی حزب باید از سوی هر کس و هر جناحی ممنوع باشد و هیچ حزبی نمی تواند بپذیرد که در آن دو، سه و یا چهار تا خط مشی مختلف همزمان اجرا شود.

خانم ناهید حسینی عزیز. حرف شما درست است و نباید معیارهای دوگانه داشت. اما شما به طور مشخص نگفته اید که من چه قضاوت غیرعادلانه ای کرده ام. من به طور صریح گفته ام با اتحاد جمهوری خواهان و پهلوی طلبان به بهای کنار گذاشتن شعار جمهوری مخالف هستم. آیا من تصویر غیرواقعی از جریان «اتحاد...» داده ام؟ اگر «اتحاد» بیاید اعلام کند که این طور نیست، یعنی در صدد اتحادی از پهلوی طلبان و جمهوری خواهان نیست و شعار جمهوری را کنار نگذاشته است، من همه ی انتقادهایم را نسبت به آن پس می گیرم.

آقای مزدک بامدادان. من شما را نمی شناسم و طبعا تنها می توانم از روی نوشته هایتان قضاوت کنم. احساس می کنم شما هم مرا نمی شناسید و با نوشته ها من هم آشنا نیستید. اینجا هم جای بحث در باره ی مقالات شما نیست. کسانی که به موضوع های طرح شده از سوی شما علاقمند هستند می توانند به همان مقالاتی که شما نام برده اید، مراجعه کنند.
من به تمامی پرسش ها و انتقادهایی که در پای مقالاتم شده است، حدالمقدور و تا آن جا که در توانم هست پاسخ می دهم. اما نمی توانم به هر پرسشی در هر جایی از من می شود - به خصوص که احساس کنم حالت بازجویی دارد - پاسخ بدهم. هر کسی مقاله ای می نویسد نباید انتظار داشته باشد دیگری به آن جواب بدهد. من هم انتظار ندارم حتما فرخ نگهدار به پرسش های من جواب بدهد.
از جمله، برای نشان دادن «تشابه» من با فرخ نگهدار دلیل آوریده اید:
«او می گوید اصلاح طلبان و طرفداران «تغییر رژیم» نباید با هم همکاری کنند و این همکاری مضر است! » و شما می‌گوئید جمهوریخواهان و هواداران پادشاهی پارلمانی نباید با هم همکاری کنند.»
کاش کمی بیشتر توضیح می دادید این چه دلیلی است برای تشابه من و فرخ نگهدار؟ چون من موافق همکاری اصلاح طلبان و طرفداران تغییر رژیم هستم و می گویم آن ها باید بر سر پروژه ی انتخابات آزاد با هم همکاری کنند، پس باید موافق همکاری پهلوی طلبان با جمهوری خواهان هم باشم؟ و اگر موافق همکاری جمهوری خواهان و پهلوی طلبان نباشم پس باید موافق همکاری اصلاح طلبان و تحول طلبان هم نباشم؟

دوستانی منظور من از پروکاسیون را پرسیده اند، آن را به همان معنای مصطلح خرابکاری به کار گرفته ام.

کامنت هایی را جواب نداده ام. به این دلیل که در آن ها پرسش و یا انتقاد مشخصی از نوشته ی من مطرح نشده است. ابراز نظر هستند و طبعا مثل همیشه از آن ها آموخته ام.
۴۹۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست