یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

الزام مقدم: تجهیز به یک نظریه گذار سوسیالیستی - علی پورنقوی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : زنگنه

عنوان : ببخشید که مزاحم صحبت شما با آقای نادر شدم.
آقای پور نقوی ابتدا که نوشته را خواندم, فکر کردم که اخبار روز, نامه ای را یافته است که فردی بنام آقای پور نقوی قبل از فرو ریزی دیوار برلین برای دوستش نادر نوشته است " نادر عزیزبا سلام و امید شادمانی ات،" بعد که پائین نامه را خواندم متوجه شدم که تاریخ نامه تازه است. دوباره آنرا خواندم . از روی یک ویژگی خاص که در نامه آمده بود مطمئن شدم که نامه واقعآ به کسی تعلق دارد که آنرا از خاطر برده بودم . من یکبار شما را از نزدیک دیده ام و خاطره آن یکبار هنوز در ذهنم ثبت است. فکر می کنم نشست شورای مرکزی بود. شما در آنجا درابتدا چه محکم صحبت کردید.مانند لحن صحبت در نشست پروژه چپ و همچون آغاز نوشته تان. "من
یک چپ ام و چپ بوده ام. بنابراین در شکست و پیروزی آن سهیم و مسئول،
- زاده و پرورده ایران ام و ایران را به عنوان محیط مقدم تلاش برای تحقق آرمانهای چپ در نظر دارم،
- و بالاخره این که این تلاشم را در قالبها و با ابزار حزبی پی می گیرم.
به عبارت فشرده، من یک "چپ ایرانی متحزب"ام"
در آنروز دیدم که چون با توسل به انتخابات آزاد, شورایی که مورد نظر بود انتخاب نشد, منجر به اختلاف گردید.شما را به خاطر می آورم که با چه زحمتی کاغذ و قلم به دست زحمت کشیدید. پیش کسانی که خودت علاقه داشتی می رفتی و لیثت تهیه می کردی.به حرف کسی مانند من هم که می خواستم بگویم این کار درست نسیت توجه نمی کردی.حواست بیشتر به اسامی روی کاغذ بود. بالاخره لیثت شما برخلاف اصول دمکراسی با شیوه "محزب" ام " شما مورد قبول قرار گرفت.
در ادامه از روی مقاله شما باز هم متوجه شدم که دیگر واقعآ خود شما هستید
حتی در جائی اعتقادات سوسیالیستی را با هم جمع و تفریق می کنید, جدول می سازید , همان چانه زدی که من از شما دیدم, اینجا نیز تکرار می شود. تا از آن چیزی بسازید که مورد قبول همه دوستان باشد, مانند آنچه که گفته اید :" این البته یک شمای کلی است و تنها پاسخ های مسلط نحله های مذکور را به دست می دهد. پاسخ ها در واقعییت چنان که من نوشتهام , در همه جا از زبان این یا آن نحله چنین سر راست و یکدست نیستند. هستند لنینستهائی که در نقد دیکتاتوری پرولتاریا کیفیت مشروطی از چرخش دمکراتیک قدرت را می پذیرند, هستند سوسیال دمکراتهائی که پاسخشان " به سئوال سوم مثبت است, هستند آنارشیست هائی که دولت را نفی نمی کنند بلکه آن را نادیده می گیرند , و هستند سوسیالیستهائی که چندان باوری به امکان شکل گیری مناسبات سوسیالیستی در درون جامعه سرمایه داری ندارند"
و در آخر به این نتیجه می رسید که معتقد به" سوسیالیسم دمکراتیک "هستید. مهم نیست که خارج از حوزه " متحزب, ام" راجع به نحوه رسیدن به سوسیالیسم دمکراتیک چه می گویند, فقط دوستانه نوشته شود.همین کافی است. دوست عزیز آقای پور نقوی منظور انتقاد بود و بس . امیدوارم که هدف شما و دوستانتان در راه اندازی پروژه بزرگ , تشکیل یک اتحاد مدرن باشد. موفق باشید.
۴۹٨٨٨ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : رضا

عنوان : سوسیالیسم دموکراتیک
اقای پور نقوی
دهها هزار جامعه شناس؛ همچنین دانشمندان علوم سیاسی؛ اقتصاد در حال تحقیق و بررسی راههای خوشبختی جامعه بشری هستند ؛ بدور از هرگونه ارزوهای ارادگرایانه و ماجراجوانه. متصفانه عدالتخواهی چپ خاورمیانه در یک مشت ارزوهای نیک بدون هیچگونه ارتباطی با راههای عملی و ممکن خلاصه میشود. شما نوشتید که به سوسیالیسم دمکراتیک اعتقاد دارید و این در حالیست که سوسیالیسم دموکراتیک هیچ جای دنیاا تجربه نشده ولی شما نسخه انرا تجویز میکنید. این نسخه پیچی ایدولوزیکی با نسخه پیچی سایر ایدولوزیها هیچ تفاوتی ندارد. همچنانکه در جمهوری اسلامی می بینیم که به اسم اقصاد اسلامی٬ علوم اسلامی٬ عدالت اسلامی چه به روزگار این ارزوهای نیک رسیده است. در نوشته دوست گرامی بهزاد کریمی واقع بینی وتعادل در رسیدن به عدالت و ازادی را در بند بند کلماتش میتوان دید. چیزی که چپ نوین مثل نان شب به ان نیاز دارد. امیدوارم چپ ایران بدور از هرگونه نسخه پیچی ارادگرایانه راه حل عملی و ممکن برای فردای ایران پیدا کند که بتوان عدالت و ازادی را در چهارچوب توانایهای کشور بجای بهشت موعود برقرار سازد.
۴۹٨۶۹ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : الف رستمی

عنوان : فرضهای غلط
با تشکر از نویسندهٔ مطلب،
اولا متوجه نشدم اگر شما فرض خود را مبارزه در جامعه ایران می گذارید، چرا استقرار سوسیالیسم را هدف خود قرار داده اید که حالا باید دید آیا در سرمایه داری می گنجد یا نه.
ظاهرا در هر حال در مرحلهٔ انقلابی دمکراتیک در کشور به سر می بریم و نه سوسیالیستی. در انقلاب دمکراتیک ظاهرا با یک دوران دوگانه سر و کار داریم و باید زمینه سازی های گذار به سوسیالیسم را در حین بهره گیری ازنوعی سرمایه داری بوجود آورد. این دیدگاه حتی به شکل برنامه های عملی حزبی هم در بسیاری کشورها از جمله کشور ما درآمده، پس مشکل کجاست؟
به نظر می رسد بحث شما بیشتر انتزاعی و جهانی است تا در یک کشور آن هم ایران.
دوما از شکست تجربهٔ سوسیالیستی به گونه ای صحبت می کنید که انگار انقلاب اکتبر بوده که شکست خورده و به نتیجه ای نرسیده...
نمی دانم چگونه می شود ۷۰ سال تجربهٔ سوسیالیستی را یکجا بیرون ریخت چون شکست خورده و در بخش بزرگی از کشورها پایدار نمانده. ۷۰ سال سوسیالیسم یعنی ۱۴ برنامهٔ پنج ساله به شکلی کاملا متفاوت با دنیای سرمایه داری با نرخ رشدهایی حیرت انگیز با دستاوردهایی شکفت انگیز برای دنیای سوسیالیستی، طبقهٔ کارگر کشورهای سرمایه داری، و رهایی ملی کشورهای جهان سوم... مگر سیستمی که اساسا اشتباه مارکس است و کار نمی کند می تواند چنین دوران طولانی ای کار کند و در برابر اینهمه رقیب و نیروهای مخالف بسیار قدرتمند پیشرفت ایجاد کند، همه را باسواد (دیپلم و لیسانس) و صاحب شغل کند، بهداشت همگانی و رایگان را برای همه بوجود بیاورد، همه را خانه دار کند، عدالت اجتماعی بوجود آورد و بسیاری خواسه های زحمتکشان که کمتر کسی حتی به رویا می دید را تحقق ببخشد. با سیستمی که اشتباه است مگر می شود یک ابرقدرت شد؟ سیستمی که کار نمی کند در یک برنامهٔ پنج ساله به یک بحران وحشتناک می انجامد.
آیا می شود از تجربهٔ سوسیالیستی بشر که هنوز بخش از آن باقی است فقط سقوطش را دید و دوران اوج گیری اش را حذف کرد؟ آیا این درست مانند آن خطا نیست که سقوطش را نبینیم و فقط آن را پیروزی بشریت به حساب آوریم؟
نتیجه گیری شما مثل این است که مثلا چون یک قلب مصنوعی پس از یک سال از کار افتاد، ما پدیده ای بعنوان بکارگیری قلب مصنوعی را یک اشتباه فرض کنیم. طبعا اینکه ما بتوانیم پمپاژ قلب را گیرم برای یک ماه با یک قلب دیگر انجام دهیم خودش چیزی شبیه معجزه است.
این همه راه های دیگر و بحث های دیگر از همان زمان مارکس بوده... خوب مارکس اشتباه می کرد، چرا ما هیچ نوع سوسیالیسم دیگری را مطابق با اندیشه های دیگر نداریم که امروز شما مجبور نباشید از زیر صفر شروع کنید؟
دوست گرامی ام باید بگویم با دیدگاه های عزیزمان تابان در بهره گیری از تجربهٔ سوسیالیسم واقعا موجود یا آنچه کمونیست های روسی نام نهاده اند: «تمدن شوروی» و پافشاری بر ارتقای آن بیشتر موافقم.
با آرزوی بهروزی
۴۹٨۵۴ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست