یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دُن‌کیشوت در «۱۶ آذر» - یعقوب صادقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بابک مهرانی

عنوان : شکست ها فقط مولود سفاکی دیکتاتور ها نیست.
آقای یعقوب صادقی مطلب خود را با نتیجه گیری " تکان دهنده" ای بپایان میرساند و از پدیده ء شکست صحبت می کند....... و می پرسد:هنوز زمان اندیشیدن به این پدیده فرا نرسیده است؟
=========
نتیجه:
تاریخ ما، تاریخ شکست‌هاست؛ شکست در مقابل تهاجم اعراب، شکست در برابر هجوم مغول، ناکامی نهضت مشروطه، شکست قیام شیخ محمد خیابانی، اشغال کشور (شکست) از سوی قوای متفقین در جنگ جهانی دوم، شکست جنبش‌ها دموکراتیک آذربایجان و کردستان در ۱۳۲۵، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (شکست)، شکست انقلاب بهمن ۵۷ .
آیا ما به‌تماشای "شکست" آمده‌ایم؟
=========
برای اینکه به نتیجه ای روشنی برسیم نگارنده به تاریخ بعداز مشروطه بسنده می کند. با توجه به اینکه واقفم اطلاعات دوستان از مشروطه تا امروز بروز می باشد.
ـ پیشنهاد می کنم بعنوان چپ و مارکسیست به شکست های نامبرده در بالا عنایت ویزه مبذول فرمائید تا از گدشته بیاموزیم .
ـ صرف بر شمردن شکست ها دردی را دوا نخواهد کرد، در کدام موارد ما چپ ها نیز مستقیم وغیر مستقیم، کم و بیش در تحقق شکست شریک شدیم یا برای جلوگیری از شکست تلاش کردیم.
ـ فرض را بر این میگذاریم که ما جماعت اجتماعیون ـ عامیون "سوسیال دموکرات" را رای ترقی ایران و تحقق مبانی مشروطه در صدر مشروطه قبول داریم. ولی متاسفانه در آنزمان و بعداز شهریور۲۰، بطور مشخص ـ حزب توده ـ ، و بعداز کودتای ۲۸ مرداد ـ چپ جدید ـ نتوانست در تبیین سیاستهای مناسب در برابر حکومت های دیکتاتوری وظایف تاریخی خود را انجام دهد.

برای تشریح این ادعا از ملک الشعرا بهار مدد میگیرم:
«من آنروز و دیروز وامروز و همیشه بر همین عقیده ام که باید دولت مرکزی مقتدر باشدو شکی نیست دولت مرکزی که با همراهی احزاب و مطبوعات آزادیخواه و بشرط عدالت بر سرکار آمده باشد، می تواند همه کار برای مملکت بکند..... بر حسب همین عقیده بودم که من با تمام سرکشان و نهضت کنندگان اطراف و با هر قسم فحاشی و دشمن ماجرائی نسبت به حکومت مرکزی بحکم تجربه مخالف بوده ام ، نه به جنگلی ها عقیده داشته ام و نه با خیابانی همراه و هم سلیقه بوده ام و نه با کلنل محمد تقی خان (به آن طریق) موافقت داشته ام.....

مجلس چهارم را با سخت ترین وبد قیافه ترین وضع گذراندیم.... از بدو افتتاح مجلس پنجم اوضاع دگرگون شد. .... مردی قوی {سردار سپه= رضا شاه } با قوای کامل و وسائل خارجی و داخلی بر اوضاع مسلط شد، یکباره دیدم که حکومت مقتدر مرکزی که درآرزویش بودیم بقدری دیر آمد که قدرتی در مرکزبوجود امده ، بر حکومت و شاه وکشور مسلط گردیده است . تصور کنید مردی که تا دیروز به آرزوی ایجاد حکومت مقتدر مرکزی با هرکس که احتمال مقدرتی در او میرفت ، همداستانی کرده بود، اینک باید با مقتدرترین حکومت ها مخالفت کند، چه وی را خطرناک میدید. حیات سیاسی من در این مرحله تقریبا به کوچه بن بست رسیده بود .» نقل از کتاب تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران

آری چنین بوده برای بهار، اگر شیخ محمد خیابانی را بخوانیم از خشونت طلبان موجود در جمعیت اجتماعیون ـ عامیون دلش خون بود. در واقعه آذربایجان وکردستان که اعلام جمهوری شد.حزب توده کجا بود ؟ آنهم در بهترین دوران حکومت پارلمانی در ایران. امروز هنوز بعضی چپ ها نمیتوانند موضوع را دقیق تجزیه تحلیل کنند. در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد رفتار سیاسی حزب توده نیز فراموش نشدنی ست . آیا بصرف حضور دیکتاتوری چپ مجاز ست که بهر کاری دست بزند ؟

شکست انقلاب بهمن !
آقای غلامی ، واقعا بعداز سقوط رژیم شاهنشاهی وظیفه چپ ها این بود که در هرگوشه ء ایران شعار مورد علاقه خودرا مطرح کنند؟ مگرمیشود در یک شرائط تاریخی معین وسقوط سلطنت ده ها جور شعار داد ؟ منظورم چپ ها می باشد .
نه حمایت و دنباله روی از حکومت مشروعه خواه خمینی درست بود و نه بر پاکردن یا تدارک حکومت کارگری با شعار " انقلاب مرد، انقلاب دیگری باید کرد"

وطیفه ء ما بود که برای تدارک زمینه های پیشرفت اجتماعی با شعارهای منطقی در مقابل حکومت مشروعه خواه خمینی بایستیم . چرا کار علنی را تقبیح می کنید ؟
مپرمیشود بدون کار علنی و سازمانهای صنفی و سیاسی برای انقلاب دموکراتیک فعالیت کرد؟ در ایران کانون وکلا و سازمان دفاع از حقوق بشر وجود داشت. جبهه دموکراتیک مردم ایران برای کسب آزادیها و علیه حجاب اجباری الگوی مناسبی برای مبارزه ء مدنی ومقاومت مدنی بود . بهمین دلیل اولین جریانی بود که فعالیت آن ممنوع شد و شادروان شکرالله پاکنزاد را اعدام کردند.

شکست ها فقط مولود سفاکی دیکتاتور ها نیست. ما می توانستیم و می توانیم با سیاست درست حکومت های دیکتاتور آنها را ناکام کنیم. تلاش کنیم با سیاست درست چپ روی و راست روی ها را کاهش دهیم.
بابک مهرانی
جمهوری خواه
۵۰۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۱       

    از : M Mazdaky

عنوان : نقش پرنیان
نقش پرنیان



هزار سال در این آرزو توانم بود

تو هرچه دیر بیایی هنوز باشد زود

تو سخت ساخته می آیی و نمی دانم

که روز آمدنت روزی ِ که خواهد بود

زهی امید شکیب آفرین که در غم ِ تو

ز عمر خسته من هر چه کاست عشق افزود

بدان دو دیده که برخیز و دست ِ خون بگشای

کزین بد آمده راه برون شدی نگشود

برون کشیدم از آن ورطه رخت و هیچ سود نداشت

که بر کرانه ی طوفان نمی توان آسود

دلی به دست ِ تو دادیم و این نداستیم

که دشنه هاست در این آستین ِ خون آلود

چه نقش می زند این پیر پرنیان اندیش

که بس گره ز دل و جان سایه بست و گشود



- ه.الف.سایه-
۵۰۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۱       

    از : غلامعلی داوری

عنوان : کاست حکومتی راه کارگر
یعقوب عزیز ،نظریه پردازان کاست حکومتی سالهاست شرمگینانه ان را پس گرفته اند، بر امد جنبش های دوم خرداد و جنبش سبز نمود بارزی از نادرستی این نظریه است. یاد اوری این نکته را در مجموعه مقاله شما ضرور میدانم که فرق فاحشی میان نقد منصفانه و دشمنی کین توزانه وجود دارد.
۵۰۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۱       

    از : صادق شکیب

عنوان : مطلب قابل بحث
آقای صادقی بنده برای اولین بار است که مطلبی از شما می خوانم. همچنین از خانم مهاجر. به نظرم مطالب مطروحه هردوی شما عزیزان ازچنبه هایی دارای نکات منطقی واز منظری قابل بجث است. مثلا خانم مهاجر آنجاییکه از حجاریان انتظار ابراز حقاق دارند نظرشاان غیر منطقی یا آنجاییکه شما کهن سال ترین جریان سیاسی میهن مارا به دن کیشوت تشبیه مینمایید. ولو این جریان در ارزیابی حوادث رویدادهای سالهای اولیه انقلاب اشتباه هایی هم داشته است از شما با این نگاه منصفانه تان برایم بعید آمد که از این کلمه استفاده نمایید. چون می رساند که شما برتمامی خدمات آن ها خط بطلا می کشید.
۵۰۱۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۱       

    از : وفا دارابی

عنوان : از دفتر یادداش . اسم شاعر به یادم نیست
سپیدارها

با شتابی تب آلود

نفرینمان می کنند .


ما

تنها کلبه ای ساخته بودیم

با تبری که از ما نبود

در جنگلی مهربان .


شوکت دره ها

و اینکه

همیشه می توان

فرو افتاد .
۵۰۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست