از : امیر آمویی
عنوان : کاخ بلند و سرافراز زبان فارسی، یعنی زبان اتحاد همه ایرانیان برای دموکراسی و آزادی
سیاوش خان
اولا به شما بگویم که همه ی حرفهای سردمداران رژیم نادرست نیست! اگر متوجه این حقیقت نباشید کلاهتان پس معرکه است. همین سردمداران از ظلم و جور آمریکا و انگلیس و امپریالیزم هم سخن می گویند. حالا اگر ماهم بگوییم، صرفا به این خاطر که حرفمان شبیه حرف آنهاست، غلط گفته ایم؟ زهی خیال باطل.
دوم، زبان فارسی قدرت و استحکام و نیروی خود را نه بواسطه ی سخنان این آقایان، بلکه بواسطه ی قدرت و توان تاریخی و ادبی خویش و بر پایه ی کارهای سترگ و بزرگی مثل آثار خیام، گرگانی، فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ، نظامی، منوچهری، خاقانی، توسی، امیر خسرو، انوری، اوحدی، بابا طاهر، سنایی، صائب، عبید، عطار، مسعود سعد، شهریار، بهار، پروین، ، نیما، شاملو، فروغ، بهبهانی، کدکنی، و صدها شاعر و نویسنده ی دیگر، که نام همه ی آنها را در این جا نمی توان آورد، به دست آورده است، زبانی که نه تنها از نظر ادبی استحکامی خیره کننده دارد، بل که شیرازه ی هویت ملی و تاریخی ما هم هست.
حرف شما بدین می ماند که تصور کنیم اگر آن آقایان چنین سخنی نمی گفتند، بنای این کاخ بلند اصلا از دو هزار سال پیش شکل نمی گرفت: فردوسی گوید: پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و بارانش ناید گزند. امیدوارم متوجه باد و باران سخنان خویش باشید.
از اینها گذشته تمامی مترجمان و نویسندگان و هنرمندان و فیلمسازان کنونی و دانشگاهها و سازمانهای دائره المعارف و ناشران و نهادهایی مثل فرهنگستان لغت و غیره و غیره ضامن قدرت این زبان و زنجیر محکم هویت و وحدت ما هستند. از شما می پرسم: چرا پس از چندین و چند حمله ی بزرگ و وحشیانه به ایران، استقلال سیاسی ایران از بین رفت و باز تولید شد، ولی زبان فارسی همیشه به حیات خود ادامه داد؟ چرا یونانیان، اعراب، ترکان و مغولان هرکدام پس از چند صد سال حکومت بر ایران نتوانستند زبان فارسی را تغییر دهند؟ چرا؟ هرگز فکر کرده اید؟ این آقایان در طول تاریخ دوهزارو چند صد ساله ی ایران در ایران حضور نداشتند که حالا شما فکر بفرمایید به حرف گربه سیاهه باد و باران میاد!
حرف بی پایه و اساس زدن چرا؟
آمویی
۵۲٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : شهر سیلی خورده هذیان داشت
نوروز، رسم دیرین ایران زمین، رسم به شادی نشستن طلوع مجدد بهار، بهار زیبا و سبز طبیعت در راه. نوروز و طلوع مجدد بهار را پیشاپیش بر همه هموطنان از هر نژاد، تبار، مسلک، عقیده و مذهبی شاد باد
سیاوش کسرایی، شاعر تمام مردم ایران، در شعر جاودانه آرش کمانگیر خود، چنین و چه زیبا می گوید:
.......
آری آری، زندگی زیباست،
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست.
گر بیفروزیش، رقص شعله اش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.
.......
زندگانی شعله می خواهد. صدا سر داد عمو نوروز،
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز.
کودکانم، داستان ما ز «آرش» بود.
او به جان، خدمتگزار باغ آتش بود.
روزگاری بود.
روزگار تلخ و تاری بود،
بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره.
دشمنان، بر جان ما چیره
شهر سیلی خورده هذیان داشت.
بر زبان بس داستانهای پریشان داشت.
زندگی سرد و سیه چون سنگ،
روز بدنامی
روزگار ننگ.
غیرت، اندر بندهای بندگی پیچان،
عشق، در بیماری دلمردگی بی جان.
.......
در لینک ذیل میتوانید آرش کمانگیر را هم بخوانید و هم بشنویدhttp://www.parand.se/t-kasraei-arash.htm
۵۲٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : اسماعیل وفا یغمائی
عنوان : اجازه بدهید ما فارسها هم به شما بپیوندیم
اقای سیاوش. با سلام.من متاسفم که پاسخی برای شما نوشتم.شما میتوانید از قول من و دیگران بعنوان وکیل من چیزهائی را که خودتان فکر میکنید به بنده بچسبانید. نوشته شما اگر چه در فرم، گویا به ضرر امثال من است ولی در محتوا به نفع ایده من و ماست! با عرض معذرت من فکر میکنم بجز نگاه و تمایل خاص، سرکار مشکل شناخت تعاریف سیاسی را نیز دارید.امیدوارم شما فردی از افراد یکی از سازمانهائی که تا افراد حرف میزنند چماق رژیمی بودن را بالا میبرد نباشید.
یاد نسیم شمال بخیر که گویا از زبان امثال شما در رابطه با امثال من میگوید
کبلا باقر ! چه خبر؟ هیچ اقا
چیست این غلغله ها ؟ غلغل نی پیچ اقا
تازگی حاجی بلال امده از شهر حلب
حرف ها می زند از فرقه مشروطه طلب
پس یقین ان سگ بیدین عملش قلابی است
ایها الناس بگیرید که ملعون بابی است
خبر تازه دگر چیست در این گوش و کنا
یارو امروز چه می گفت میان بازار
جان اقا سخن از نشر معارف می گفت
نقل مشروطه و از خرج مصارف می گفت
پس یقین ان سگ بیدین عملش قلابی است
ایها الناس بگیرید که ملعون بابی است
شما رفیق عزیز آنقدر از مبحث دورید که قربانیان یک لاقبا و آواره و تبعیدی رژیم را که به احتمال زیاد در همین غربت زندگی را به پایان خواهند بردبا رژیم در می آمیزید. و سیستم فارس را؟کدام سیستم؟ را عامل سرکوب میدانید. شما کاربرد یک زبان ملی را با فارس بودن عوضی گرفته اید. امروز مردم نورماندی فرانسه بزبان عمومی فرانسوی حرف میزنند و اهالی فقیر بندر کاله نمی گویند تقصی فقر ما بر گردن فرانسه زبانهاست. دست مریزاد. در رابطه با زبان فارسی باید بگویم این حاصل تلاش هزاران ادیب و شاعر و دانشمند در طول قرنهاست که موفق شده نه بعنوان یک عامل شوونیستی بلکه عامل پیوند به ایرانیان خدمت کند آنقدر که شاعر ملی هند بیدل دهلوی و مولانای ترک واقبال لاهوری پاکستانی دفتر و دیوانشان را به این زبان بنویسند در هر حال بحث زبان را بگذارم برای فرصتی مناسب.... در رابطه با شما من حرفی ندارم! در همین گمان خویش خوش باشید. نمیدانم شما ملیتتان چیست ولی اگر روزی اعلام تجزیه کردید اجازه بفرمائید ما فارسها هممخلصانه به شما بپیوندیم. زبان شما را یاد بگیریم. به رئیس جمهور شما رای بدهیم و مخلص شما باشیم تا تمامیت ارضی ایران زیر دست شما باشد و دست نخورد. زنده باشید. اسماعیل وفا یغمائی
۵۲٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : سیاوش یرانی
عنوان : نظرات نادرست نویسنده
جناب یغمائی گرامی ودوستان کیوان ش وامیرآموئی،هیچ مطلب جیددی وغیرازگفته های سردمداران رژیم درگفته های شمانیست.خامنه ای میگویدزبان فارسی هویت همه ی ایرانیان است،رفسنجانی فارسی برترازعربی وترکی است،احمدی نژادمیگویدتعصب فارسی رابایددرایران عمومی کنیم.آیا شما طرفدارنژادپرستی نیستیدوقتی میگوئیدخامنه ترک است!باشدولی درخدمت سیستم فارس محوراست.خانم مریم رجوی ترک آذربایجان است آیا سازمان مجاهدین سازمان ترکی است؟باراک حسین اوباماسیاه پوست مسلمان رئیس جمهورآمریکا هم سیاست مسمانان وآفریکاراپیش میبرد؟میبینیدحرفهایتان چقدربی منطق ودورازواقعیات است؟
چرانمینویسیدکه درایران همه زبانها یکی اندطبق موازین ومواثیق بین المللی؟چرانمینویسیداگرغیرفارس زبانان قوم اندفارس ها قوم اند؟بعله انسان وحقوق انسانی باید درمرکزهرفعالیتی باشدولی این انسان با ایما واشاره که حرفش رابیان نمکنیدزبان دارد چرابایدزبان شما درمرکزقرارگیرد؟حاضریدزبان ناتوان وغیرعلمی ونازابقول محمدرضاباطنی وداریوش آشوری،رابازبان بین المللی درآموزش وزبان رابط عوض کنید؟همه ی خرده شیشیه ها دراینجاخوابیده است شما زبانتانراوبتبع آن خودتانرابالاترمیدانیدکه دیرشده است!
۵۲٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : اسماعیل وفا یغمائی
عنوان : پیکره تاریخ ایران جسد گاو بر قناره قصابی کشیده شده نیست
بادرود به آدی اتمیش ارجمند.دوست ارجمند، آقای بنی طرف را من تا حد لازم میشناسم بسیاری نوشته ها و مصاحبه هایشان را خوانده ام و میدانم محور تلاش ایشان چیست.ایشان در همین مقاله مورد نظر شما اگر چه بهانه مساله تیم بقول ایشان تراختور سازی است ولی در همین جا میفرماید:« مساله ملیت های غیر فارس در ایران هربار به شکلی و در جامه ای نمایان می شود تا ازسرکوب رژیم ایران – که در چنگ ملیت فارس است - جان سالم به در برد. حدود چهار سال است که شاهد بروز پدیده ای هستیم که طی آن نیروهای جنبش ملی آزربایجان از تیم فوتبال باشگاه "تراکتور" – که در تبریز مرکز اقلیم آزربایجان قراردارد – برای هدف های سیاسی خود استفاده می کنند. ترک های آزربایجان این واژه را به صورت "تراختور" تلفظ می کنند و شب و روز ودر همه جا – در ایران و در خارج - برای باشگاه ملی و محبوب خود تبلیغ می کنن»
صغری و کبری ونتیجه را میبینید.
الف:مساله ملیتها هر بار تکرار میشود
ب: رزیم ایران در دست ملیت فارس است( ایشان جنایتکاران حاکم بر ایران را با ملیت فارس یکجا گرفته اند.خامنه ای سمبل غلبه ملیت فارس است و لاجرم این ملیت فارس است که سرکوب میکند.
نتیجه: زنده باد تجزیه و برافراشته پرچم عربستان ایران که بعد البته خودش میشود عربستانی که در آن بقول آن مثال این بار ما فارسها و سایر ملیتها باید برویم و در آنجا نی بیاندازیم.
درمسائلی این چنینی تعارف راباید کنار گذاشت. در طول قرنها و بخصوص حکومت آخوندها همه چیز بر باد رفته است و فقط جغرافیای سرزمین تمام ماها بر جای مانده است که گویا این هم باید تکه تکه شود و هر تکه اش نامی پیدا کند. میدانید در ایران حدود هفتاد و پنج زبان ولهجه وجود دارد پس باید بجا یک برنامه مشترک که منافع تمام ملت را تضمین کند و بر اساس آن بتواند همین آقای بنی طرف رئیس جمهور تمام ملیتها یعنی ایران بشود و قید ظلم مضاعف زبان را بردارد و من فارس به ایشان رای بدهم و ایشان از منافع من دفاع کند،بایددر پی هفتاد و پنج قلمرو بود. آقای بنی طرف محور دستگاهی که در برابر دارد ظلم فارسهاست. ایشان نام اهواز را عربستان می شناسد و اعتقاد دارد که در دوران شاه اسماعیل نام عربستان تبدیل به خوزستان شده است و تکیه گاه تاریخی اش هم حکومت آل مشعشع است. اما ایشان اندکی به قبل از این حکومت توجه نمی فرماید که در زمان حمله سید محمد مشعشع و عشایر عرب کوچ نشین به خوزستان در سال ۸۴۵ قمری ساکنان هویزه پارسی و عجم! بودند سیاح نامدار ابن بطوطه که یک سده پیش از آنجا عبور کرده مینویسد مردم هویزه همه پارسی و عجم اند. سفرنامه ابن بطوطه بر این واقعیت اشاره دارد واستاد ارجمند روانشاد ایرج افشارنیز در اثرخوزستان و تمدن دیرینه آن جلد۱، ص۳۵_۴۶) بر این واقعیت تاکید کرده است.بنیاد گذار مشعشعیان دعوی مهدویت داشت و پیروانش از غالیان بودند و در این زمینه حکایتها وجود دارد که بگذرم و فقط بر این تاکید کنم که پیکره تاریخ یک ملت با نزدیک به بیست و چند قرن ، از زمانی که با نام و نشان مشخص بر صحنه تاریخ پدیدار شد تا امروز، جسد درشت گاوی نیست که بر قناره بکشیم ف بعضی قسمتها را بر پیشخوان در معرض تماشا بگذاریم و بخشی را در زیر پیشخوان از نظر پنهان کنیم. این پیکره زنده و رنجکشیده را به تمامت و در پیوندی تاریخی و ارگانیک بایدبه بررسی و تجزیه و تحلیل نشست اما از آنجا که بحث صرفا بحث سیاسی روز آنهم از زاویه ای خاص، آنهم در خارج کشور است از این چیزها در آن خبری نیست و فقط باید جنایات فارسها و حکومت مشعشعیان را روی میز گذاشت و مهر عربستان ایران را هم بر ران آن کوبید . در هر حال من همانطور که در قبل اشاره کردم داوری و نتیجه را به تاریخ آینده وامیگذارم.که در این ملک توده ها و ملیتها قرنها زیسته اند وباز هم خواهند زیست. من در ضمن فکر میکنم گرفتن چنین زاویه هائی می تواند با وحشت ایجاد کردن در دلهای مردمی که نمی خواهند ایران تجزیه شود منجمله باعث شادی همان فارس جنایتکار !! خامنه ای شود واو با زبان بیزبانی بگوید ببینید اگر ما برویم مملکت تجزیه میشود پس قدر ما را بدانید و اجازه بدهید تمام ملیتها یعنی کل ملت را بر سخ کشیده و تناول کنیم. با تشکر اسماعیل وفا یغمائی
۵۲٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
|
از : امیر آمویی
عنوان : آفتاب آمد دلیل آفتاب
آفتاب آمد دلیل آفتاب
خوب خوانندگان محترم میبینید که جناب "آدی باتمیش" که همیشه "سرافراز" باشد و پاینده موضوع را متوجه نیستند! قیاس معالفارق «مادرم از پدرم ...، پس زنان از مردان...» ربطی به موضوع ندارد و اگر ما بخواهیم چنین قیاسی را راهاندازی کنیم باید مثلا بگوییم:
۱- ترکان عثمانی در ایران جنایت کردند، پس همهی ترکان عثمانی از ترکان ایرانی جنایتکارند (!!؟؟) جل الخالق! و یا برعکس: ترکان قزلباش در عثمانی جنایت کردند پس همهی ترکان آذری از ترکان عثمانی جنایتکارترند (!!؟؟) ایضا جل الخالق!
۲- گروهی از مردم تبریز از ورود سلطان سلیم استقبال کردند، پس همه ی آذربایجانی ها از ورود دشمن به خاک کشور خوشحال شدند یا میشوند(!!؟؟)
می بینید که چه حرفهای مفتی از آب در میآیند!
بعد گفته است: "استالین و بریا گرجی هستند / بودند. پس گرجیها [نباید] از ستم دوره استالینی حرف [میزدند]. عبارات داخل قلاب برای تصحیح و دخالت بنده است در قول آقا یا خانم "باتمیش". اصل با این تفاوتی ندارد. در ذات این سخن اندکی ابهام هست. در هر حال، آقا یا خانم "آدی باتمیش" توجه نمی کند که در مثال مورد نظر ایشان "ستم استالینی" ربطی مثلا به قومیت فارسهای اصفهانی یا شیرازی یا روسهای روسیه ندارد.
نکته این است: (مطلب ایشان را بادقت بخوانید) جناب "باتمیش" معتقدند که اگر مثلا مغولها یا ترکها در مقام حاکمان بر ایران و همه ی ایرانیان ظلم کردند نباید این ظلم را به گردن مغولها یا ترکها انداخت ، باید فارسها را مقصر و مسبب قلمداد کرد. برخی همچنان بر طبل لاطائلات ستم مضاعف (و مرض نژاد پرستی) حاکمیت فارس بر اقلیتهای قومی ترک و غیره کوبید و می کوبند و خسته هم نمی شوند! و توجه نمی کنند که آزادی تحصیل به زبان مادری ضامن آزادیهای دموکراتیک نیست! دیگر این که از مکانیزم نظامهای استبدادی و ستم آسیایی خبر ندارند!
آیا می شود از تاریخ به هر زبانی که بخوانیم درس گرفت؟
۵۲٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
|
از : کیوان ش
عنوان : به آقای بنی طرف و کلیه قوم گرایان
در حالیکه انسان های آگاه جامعه جهانی در پی پشت سر گذاشتن افکار پوسیده و عقب افتاده قوم گرایی هستند و یک انسان را بر مبنای انسان بودنش ارزیابی میکنند نه نژاد، جنسیت، رنگ پوست، مذهب و ملیت و خواستار اتحاد جهانی (حداقل منطقه ای) انسان ها هستند و بر هر اندیشه ناشی از جهل و خرافات مهر باطل میزنند، انسان های وابسته به قبیله قوم گرا در کشورهای عقب مانده نگاه داشته شده، زمین و زمان را بهم میبافند و ربط و بی ربط را کنار هم میگذارند، تا بر تفاوت های قومی انگشت گذاشته و آنها را آنقدر عمده نشان دهند و از مظلومیت قوم خویش و سرکوبگری قوم دیگر داد سخن گویند و خواهان جدایی های ملیت ها و در نتیجه تشکیل حکومت های قبیله ای جدا و جدا و کوچک که شب و روز میباید به جنگ با قبیله دیگر مشعول باشند تا کارخانجات اسلحه سازی دول غارتگر مشتری دائمی داشته باشد و مردم آن قیبله های کوچک در جهل و فقر مطلق باشند. بی جهت نیست که "نماینده" گان این قوم گرایان مادام دست گدایی دراز کرده و در راهرو های مجالس دول غارتگر مشغول "سخنرانی" هستند (نگاهی کنید به جلسات مکرر اینان-قوم گرایان کرد، ترک، بلوچ و عرب_ با نماینده گان مجلس آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس و اروپا) گویی فارس های دشمنان درجه یک اینان هستند و دول فخیمه همگی دوست و یاور آنها (نشانی از خالی بودن ذهن از واقیع تاریخی)
ذهن عقب مانده اینان نمیتواند درک کند که از دید سرمایه داران تمامی افراد جامعه اگر از طبقه آنان نباشند، محکوم به فقر و فلاکت اند، مهم نیست این افراد فارس باشد یا ترک، کرد باشد یا بلوچ، عرب باشد یا ترکمن، لر باشد یا گیلک. و از دید قوم گرایان از جمله اقای بنی طرف، آن کشاورز فارس زبان اصفهانی که آب بر روی زمین اش بسته شده و برای گرفتن آبی که هزاران سال روانه زمین زراعی او بوده، به اعتراض برمیخیزد و سرکوب میشود، نه تحت ستم هست که سرکوبگر قوم عرب و ترک و کرد و ... هست. جالب هست که مردم عادی و بدون ادعا بسیار راحت و اسوده در کنار هم زندگی میکنند و تنها این "روشنفکران" پر مدعا هستند که خواهان جدا سازی آنها.
این قوم گرایان نمیتوانند درک کنند که رژیم سزکوبگر و کشتارگر و غارتگر اسلامی بیشتر از همین "قوم" های غیر فارس تشکیل شده. بعنوان مثال خامنه ای، موسوی، موسوی اردبیلی، موسوی تبریزی، هادی غفاری، صد ها تن دیگر ترک نژادند. در راس ۲ بخش از ۳ بخش قوه حاکم (قوه قضایی و قوه مقننه) نقدی رئیس نیروی نظامی، وزیر خارجه، داستان کل همگی عراقی و عرب زبان اند بعلاوه آن شیخ روانی آدمخوار (خزعلی). دنیا را چه دیدی همانطوریکه قوم گرایان ترک زبان هادی غفاری این آدمکش حرفه ای را با سلام و صلوات به جلسه خود برده و از او به به و چه چه کردند و ویدئو آن به بیرون درز کرد، قوم گرایان عرب زبان هم خزعلی ( شاید پسر را که تئوری کشتار روشنفکران و چپه شدن اتوبوس نویسنده گان را به کمک همفکران خونخوارش پی ریخت و الان "اصلاح طلب" و تقلید انسان ها را میکند) را هم برای "مشاوره" به جلسه خویش راه دهند. براستی این هموطن های عرب زبان ما متوجه هستند که عده ای "روشنفکر" از قبال آنها دارند نان و آن هم چه نانی میخورند و روانی های سرکوبگر حکومت های دوران بربریت در حوزه خلیج فارس از آنها حمایت میکنند؟؟ مطمئن هستم هموطن هاس عرب زبان ما بهیچوجه خواهان حکومتی شبیه به عربستان و قطر و امارات و عراق نیستند که همزبانان آنها را به کوچکترین جرم علی وار گردن میزنند و خود بر میلیارد های دلار ثروت به زندگی کثیف خود ادامه میدهند
در ذهن و اندیشه انسان های آگاه و با خرد ایرانی، عرب، ترک، کرد، بلوچ، لر، گیلک، فارس و ...... همگی یکی هستند و در قلب آنها بیکسان جای دارند و ارزوی حکومت مردم بر مردم هستند.هماره باد پیوستگی خلق های ایران
۵۲٣۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
|
از : آدی باتمیش
عنوان : فرضیه اشتباه ...
آقای اسماعیل وفایغمایی با احترام، شما مقاله خودتان رابا فرض اشتباه/غلط شروع کرده اید. مینوسید آقای یوسف عزیزی بنی طرف «ندای مکرر ظلم اقوام فارس بر عرب و کرد و ترک و ... را سر داده اند.» در صورتی که محور استدلال ایشان توصیف ظلم مضاعف بر اقوام/ملیتها است. مثالی در ولایت داریم : «میس ... میس مصطفی». وظیفه روشنفکر دموکراث در خصوص ظلم مضاعف موضع بدون میس ... میس است نه این که به عوض درمان مرض نژاد پرستی به تکرار این که فلان فرد/حاکم ترک ... است بپردازد. این گونه استدلال در همان سطحی است که فردی بگوید:
۱- مادرم از پدرم بلند قدر تر است. پس زنان از مردان بلند قد تر هستندند.
۲- استالین و برئیا گرجی هستند. پس گرجیها از ستم دوره استالینی حرف نزنند.
۵۲٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
|
از : امیر آمویی
عنوان : دیالکتیک کاربست ارقام از دو سوی دشمنان و دوستان آزادی
آقای احمد
۱. ممنون از این که بنده را به داشتن بردباری و منطق دعوت کردید. متقابلا شما را به داشتن همین رفتار متین دعوت می کنم.
۲. شما در یادداشت نخست خودتان، «اصل مطلب» را فراموش کردید و به نکته یی پرداختید که ربطی به قول براهنی و اوبالی و بنی طرف در مورد ادعای بی پایه و اساس ظلم و ستم فارسها به اقوام و ملیت های ایرانی ساکن ایران نداشت و ندارد.
۳. شما در یادداشت دومتان در مجموع درستی سخن نویسنده را پذیرفتهاید. کاش این پذیرش را از اول اعلام می کردید!
۴. ظاهرا این یکی از ویژگی های ما ایرانیان است که با مطرح کردن آگاهانه یا ناآگاهانه و گاه اصلا صادقانه اما فارغ از توجه به اصلیت موضوع، مسائلی جزئی مطرح کنیم و با مهم جلوه دادن آنها، حقایق را زیر پرده ای از آن جزئیات پنهان و ملوث نماییم.
۵. متأسفانه در همین یادداشت دومتان، موضوع مهم جنبش سبز را مطرح کرده اید و باز با استناد به طول و عرض خیابان اصالت آن را زیر سوال برده اید. این همان چیزی که حاکمان کنونی ایران میخواهند! این طور نیست؟ اگر ما نتوانیم از تظاهرات عظیم، آرام و صلح آمیز علیه انتخابات قلابی و ربودن رأی مردم به این حقیقت ساده برسیم که از همان زمان و اکنون نیز ایرانیان به هیچ وجه دیگر خواستار حکومت فقاهتی نبوده و نیستند، باید عرض کنم که درکمان از معنای حوادث سیاسی و پدیده های اجتماعی کامل نیست. ارقام مهم نیستند. گاه ارقام خاکی هستند که در چشم مردم ریخته میشوند. درست مثل ۸/ ۹۹ درصد که نمی دانم می دانید چیست یا نه، و گاه دادن نیرو به کسانی که برای رهایی خود به حرکت در آمده اند. امیدوارم این برای شما روشن شود.
۶. در پاسخ به درخواست من به دو جلد از مجموعه ی تاریخ کمبریج ایران اشاره کرده اید ولی فراموش کرده اید شماره ی صفحات را بدهید. شخصا نتوانستم مطالب مورد استناد شما را بیابم. من خود نیز مرتکب این فراموشکاری شده ام و در اینجا نقیصه را رفع می کنم: جلد اول، صفحه ی صد و شش. ضمنا آن مجموعه از نظر من "مفید" است نه "متقن"، همچنان که عرض کردم. داستان تاریخ نویسی در انگلستان خود داستانی است دردناک.
۷. گفته اید: "تبعات اشاعه جهل را هم با پوست و گوشت و استخوان چشیده" اید. منظورتان را نفهمیدم: منظورتان جهل پراکنی اصحاب قدرت و حاکمان کنونی است و یا جهل پراکنی حامیان جنبش سراسری سبز در ایران؟ اما اگر مورد ظلم و فشار قرار گرفته اید، از این بابت با شما همدردم و متأسفم که ما ایرانیان چنین روزگاری را تجربه می کنیم.
۸. در پایان گفتار دومتان با به کار بردن عبارت "احتراز از حماقت های زنجیره ای دوستان" به احتمال زیاد به نویسند و به من توهین کرده اید. اگر برداشت من درست است و قصد توهین داشته اید که فکر می کنم داشته اید، باید عرض کنم پا را از دایره بردباری و منطق فراتر گذاشته اید.
۹. در قسمت نهایی یادداشتتان نوشته اید: "شک داشتن حق دموکراتیک من است و اهانت به من مشکلی را حل نخواهد کرد." شک داشتن حق همه است، ولی در شک ماندن روزگار و تاریخ ایرانیان را به باد خواهد داد.
۱۰. پرسش از شما: در کدام بخش از یادداشت من توهینی به شما شده است؟ از همین طریق مشخص کنید تا در صورت درستی آن از همین طریق از شما طلب بخشودگی کنم و متقابلا از شما طلب عذرخواهی از نویسنده و خودم.
آمویی
۵۲٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
|
از : اسماعیل وفا یغمائی
عنوان : لطفا به حقیقت تاریخ ایران توجه کنید!
با درود به آقا یا خانم آ پارس و سیاوش ایرانی
دوست گرامی آ پارس ایکاش به جای درود به آقای بنی طرف مقداری توضیح میدادید و نوشته مرا نقد میکردید تا من هدایت شوم. اینکه نیروهای سیاسی ایرانی توان حل مساله را ندارند دلیل تکه پاره کردن ایران نمی تواند باشد.من نوشته شما را بیشتر یک فریاد عصبی بدون منطق بر سر خود میبینم و بس. جوابی برای این فریاد ندارم چون بحث داد و فریاد نیست بلکه کالبد شکافی یک واقعیت تاریخی است من جواب شما را به واقعیت اینده و همان ملیتها واگذار میکنم.احتمالا فارغ از بحثهای من و شما کل ملیتها یک عنصری در درون خود داشته اند که تا حالا مملکتشان را قطعه قطعه نکرده اند بعد از این هم خواهند داشت. بحث بر سر قوم است برادر نه استعمار دولتهای بقول شما فارس که تاریخ میگوید فارس نبوده اند و بحث در گریز از شوونیزم نه تنها فارسها بلکه ترکها و عربهاست و بقیه. مشکل ما هم تجزیه نیست بلکه نبودن دموکراسی و آزادی است و بس. در دورانی که فرانسه در ۲۰۰ سال قبل اصل دوم قانون اساسی اش حفظ تمامیت ارضی است والان در آنسوی دنیا چند تکه از خاکش در گویان و حوالی وجود دارد شما به بهانه جنایات حاکمان یقه فارسها را گرفته اید.من فارس پرست نیستم بلکه حقیقت را نوشتم. در ضمن مساله ایران در داخل ایران حل خواهد شد و نه در اروپا و امریکا بگذارید ترکها و عربها و لرها و کردها و غیره نوبت حرف زدنشان برسد بعد تکلیف روشن خواهد شد.
در رابطه با خامنه ای با تشکر از آقای سیاوش ایرانی که فامیلشان نشانه محبتشان به سرزمین همه ملیتهای ایرانی است به ایشان باید عرض کنم :نه دوست عزیز خامنه ای فقط به خاطر اسمش نیست بلکه واقعا ترک است. ترکی را بسیار خوب صحبت میکند و من این جناب را به یمن وجود مجاهد شهید قاسم مهریزی زاده دانشجوی دانشکده ادبیات مشهدکه از دوستان من بود ودر دوران شاه از نزدیکان خامنه ای و روزی رسان بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی دوران شاه منجمله آخوندها بود وبعد هم خودش و هم همسرش ثریا شکرانه دانشجوی دانشکده علوم مشهد به دستور همین جناب تیر باران شدند( ثریا را زیر شکنجه کستند) میشناسم. عیب را هم در ترک بودن خامنه ای نمیبینم که صمد بهرنگی وساعدی و کسروی و ستار و باقر و حنیف نژاد و خیابانیها و صدها بزرگ و دلاور این مملکت ترک بودند و گردن فارسها هم مثل بقیه زیر بار منتشان خم است برادر. اگر شما مرا بخاطر اینکه جد و جده بیستم یا سی ام مادر بزرگم عرب بوده میشناسید اشکالی ندارد چون من ضد عرب نیستم.عربها را میشناسم و باور دارم تفاوتی بین عرب و عجم! نیستو هردو حق زندگی دارند. من پیرو شاملو هستم که میگوید چرا میخواهید کلمات عربی را از زبان فارسی حذف کنید. با حافظ و سعدی و مولوی چه میکنید. این واژه ها به غنای زبان ما افزوده اند(نقل به مضمون) هویت من انسان ایرانی است حال با نقش و نشان عرب یا ترک یا لر. بحث بر سر نادرست بودن یک مسئله بود یعنی شوونیزم فارس است که هیچ مبنای تاریخی ندارد و به بهانه جنایات حاکمان سیاسی به آن دامن زده میشود. من نمیدانم چرا شما خامنه ای را سمبل حاکمیت فارس و فارسها میدانید.من کرونولوژی تاریخ ایران را فشرده در مقاله یاد آوری کرده ام به آن توجه بفرمائید تا من با دریغ نگویم : وای به حال حقیقت! خامنه ای سمبل حاکمیت ارتجاع گندیده یک مکتب استبدادی و ارتجاعی بر تمام ایران است و نه هیچ چیز دیگر.اواگر فرزند کورش هخامنشی هم بود و ادعا میکرد که مادرش دختر زرتشت پیامبر آریائی بوده همین بود.در مورد زبان فارسی و بقیه قضایا کمی از کشورهای مدرن درس بگیریم در فرانسه چندین زبان وجود دارد ولی کسی نمی اید به دشمنی با زبان سراسری برخیزد . جواب شمارا بیشتر از این آقای آموئی داده است. در ضمن دوست عزیز من فکر میکنم شما آردتان را بیخته و الک تان را آویخته اید و در شرایط حاضر البته با نرمخوئی می خواهید در صفوف خود یعنی پشتیبانان تجزیه حرفتان را بزنید. این حق شماست در مورد اسلام و مقاومت یا عدم مقاومت مردم تاریخ ایران و رود خونی که در سی و سه سال گذشته در ایران جاریست گواه مقاومت است البته عرض کنم مردم با اسلامی که قرنها در درونشان تبدیل به فرهنگی عمومی شده مشکلی ندارند. درست مانند مسیحیان که علیرغم جنایات کلیسا و انگیزیسیون با جدائی دین از دولت هم شر ظلم را کندند و هم مسیحی باقی ماندند. اما اگر بحث بر سر اسلام حکومتی است تاریخ ایران تاریخ مقاومت است. بروید و دو قرن سکوت را بخوانید. من نیز در این زمینه تحقیق مفصلی دارم که روی وب من در بخش تاریخ هست. سخن آخر اینکه بگذاریم تا ملت ایران در درون ایران زبان بگشاید و بدون دخالت اجنبی و کسانی کهبی تعهد سخن میگویند نظرش را بدهد آن وقت همه چیز روشن خواهد شاد. فارغ از من و ما و خامنه ای و خمینی ایران و مردمش و ملیتهایش وجود دارند. با درود اسماعیل وفا یغمائی
۵۲۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۱
|