از : پنهان
عنوان : گناه اصلی بنی صدر پرده و پوشش و حائل بر نیات ارتجاعی خمینی شدن بود
همچون جناب کبیری، من بیشترین اعتبار و احترام سیاسی را به زنده یاد مصطفی رحیمی میدهم. اوست که از خود الگو و شخصیتی ماندنی و فراموش نشدنی و تاریخی باقی گذاشت. نه آقای بنی صدر شما. بزرگترین گناه بنی صدر ناآگاهی اوست از تبعات بیعت خود و بیعت تحقیر آمیز طبقه بسیار تحصیل کرده با مدارج بالای دکترا با آخوندهای حوزه علمیه و روضه خوانها و معممینی که وی یا از روی ضعف اندیشه، یا ایمان و آگاهی مذهبی و یا حتا شاید ناآگاهی و ساده لوحی اسیر و بازیچه طبقه ای قرار گرفته بود که در دوران پهلوی به ناخوشنامی، ارتجاعی، کارکشته در امور حیله گری و مکاری و روبه صفتی معروف گشته بود.
بنی صدر متوجه نبود که این خمینی است که به او احتیاج دارد، نه او به خمینی.
آخوند در پیش و اوایل انقلاب آنقدر بدنام و منفور جامعه بود که خمینی هم قبل از انقلاب و هم اوایل انقلاب علیرغم فشار شاگردان و مریدان اش، از جمله بهشتی−رفسنجانی−خامنه ای، زیر بار روی کار آوردن یک دولت آشکار آخوندی نرفت. او واقعن برای تحکیم خود و حکومت آخوندی نیاز به بنی صدر و بازرگان داشت.
در زمان پهلوی ها، مردم به فارغ التحصیلان دانشگاه های معتبر دنیا، بویژه آنان که مدارج بالای استادی، دکتری و مهندسی را گذرانده بودند، بیشتر اعتماد و احترام علمی میگذاشتند و تحت تأثیر قرار میگرفتند تا آخوندهای حوزه های دینی و مذهبی. اکثر تحصیل کرده ها سابقه و تاریخچه ناشایستگی، ناتوانی و ناکارائی علمی، عملی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، آخوند را میدانستند!
مردم و بخصوص زنان کارمند و تحصیل کرده به خوبی از نیات متحجر آخوندها آگاه بودند. فقط وجود تئوریسین های فرنگ رفته ای چون بنی صدر میتوانست این دید درست مردم در مورد آخوند به خدشه و گمراهی بکشاند. گناه اصلی هم از این جا شروع میشود. آقای بنی صدر فرنگ تحصیل کرده، که دروس علمی جدید از جمله اقتصاد و علوم انسانی را خوانده، پرده ای گمراه کننده جلوی شخصیت و ذهنیات واقعی خمینی افکند و بدینوسیله مردم را به اشتباه انداخت تا فکر کنند پس خمینی هم همچون بنی صدر متجدد و مترقی فکر میکند و به مسائل با دید علمی، نه حوزوی و ارتجاعی،مینگرد. گناه اصلی بنی صدر پرده و پوشش و حائل بر نیات ارتجاعی خمینی شدن بود
۵۲۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲
|
از : علی کبیری
عنوان : بحث بر سرِ چیست؟
آقای دلخواسته گرامی، با تشکر از تبریک نوروزی شما و عرض تبریک متقابل. گو اینکه با این اوضاع و احوال هموطنان در داخل ایران، دلِ خوشی نمانده تا لذت نوروز را بهره ی وجود نماید. به هرحال، پیش از وارد شدن در بحث، مطمئن نیستم که آیا منظور شما از دادن چند رفرانس در مورد بختیار، انحراف اذهان خوانندگان از موضوع مربوطه است یا به صورت اتفاقی آن چند رفرانس از جانب شما فراموش شده بود و حالا برای محکم کاری آنها را در قسمت نظرات قرار داده اید؟ به منظور اطمینان از لوث نشدن موضوع بحث، مایلم به شما و خوانندگان تذکر دهم که آوردن آن رفرانسها در اینجا به موضوع بحث ما ربطی ندارد. علت هم آنست که آن جریانها و اینکه آیا بختیار چه و که بوده است، از نظر منطقی به اعمال آقای بنی صدر و قبل از ورود ایشان به ایران بوده است، اینکه شما کارنامه ی بنی صدر را در ایران بررسی کرده و به او نمره ی قبولی میدهید، مشابه آنست که کتابی را از وسط آن خوانده و نسبت به محتویات آن دست به قضاوت بزنند. در حالی که اظهار نیمی از واقعیت جز ناراستی نبوده و قطعاً نادرست نیز هست. ایشان که شخصی با تحصیلات دکترای به گمانم جامعه شناسی و از دانشگاه معتبری چون سوربُن، شخصیتی که در محیط باز فرانسه زندگی کرده و در مقامیست تا مردم و جوامع را بررسی و راه حل ارائه دهد، قطعاً به عنوان یک فعال سیاسی مسلمان، از نظریات و روحیات و شخصیت خمینی خیلی بیشتر از شخص جنابعالی و علی کبیری و دیگران که در ایرانِ دوران شاه، با اطلاعاتی ناقص و اکثراً هم بی اطلاع از رخدادهای خارج از ایران بودند، با اطلاع بود. مضافاً به اینکه به علت اشتراک مذهبی با آقای خمینی و طبق اظهاراتی که بعداً کرده اند، از هنگام تبعید خمینی به عراق با او در ارتباط مداوم بوده اند. پس باید اذعان کرد که آقای بنی صدر از دکترین ولایت فقیه یا حکومت اسلامی خمینی که بصورت کتابی در سال ۱۳۴۸ از سوی شاگردان و هوا داران او منتشر شده بود، هم با اطلاع بودند. در حالیکه کتاب نامبرده توسط خانم عذرا بنی صدر هم به فرانسه ترجمه شده و ناگزیر آقای بنی صدر هم در جریان مفاد و ترجمه ی کتاب مزبور بودند. کتاب تحت عنوان Pour un gouvernement islamique : le manifeste de l"Ayatollah / Ayatollah Seyyed Ruhollah Khomeyni منتشر شده بود. بنابراین ادعای آقای بنی صدر مبنی بر این که قبل از دنباله روی از خمینی، ایشان از مکنونات وی با خبر نبوده اند، از نظر منطقی قابل پذیرش نیست. لازم به توضیح است که این کتاب به فارسی، از یک سال قبل از وقوع بقول شما "انقلاب" و بقول من "منجلاب" دردسترس فعالان سیاسی و نیز حدود چند ماه قبل از آن رویداد در پیشخوان کتابفروشیها در ایران در دسترس قرار داشت. لازم به تذکر است که زنده یاد دکتر مصطفی رحیمی، در مقاله ی مفصلی با اشاره به جزئیات کتاب نامبرده، به همگان در مورد نیات و قصد خمینی مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه، در مجله ی فردوسی هشدار داده و افکار ارتجاعی ویرا بطور کامل به نمایش گذاشته بود. بنابراین ادعای آقای بنی صدر و دیگران که از قصد خمینی بی خبر بودند، ادعائی کذب است. باید اضافه کنم که مخالفت خمینی با حق رأی زنان، در خرداد ۱۳۴۲، دلیل واضح دیگری بر مرتجع بودن خمینی بود. من یکی از کسانی بودم که تا آخرین لحظه در بازداشتن افراد و گروههای سیاسی از دنباله روی آنها از خمینی، کوشش بسیار کرده و بهای آنرا هم با به خطر انداختن جان و از دست دادن هستیم، پرداخت کردم. چه بهای سنگینی... حال لابد میخواهید از من سئوال کنید که پس در آن لحظات بحرانی چه پیشنهادی بجز دنباله روی از خمینی و آخوندها ارائه کردم؟ پیشنهاد این بود تا بطور موازی با خمینی و متحداً با ارائه ی برنامه ای مدون و جداگانه، به مانوورهای سیاسی ادامه دهند تا در صورت بروز خطر بتوانند پشتیبانی طبقه ی متوسط و روشنفکران را داشته باشند. ولی کو گوش شنوائی؟ همه ی آنها از چپ و لیبرال و غیره، آگاهانه یا ناآگانه مسحور خمینی شده بودند. که البته این یکی از خصوصیات بسیار بد ما ایرانیان است که همواره میخواهیم کسی همت کرده و جلو بیافتد تا ما هم به دنبالش روان شویم. تاریخ ایران و حتی هم امروز هم جز این نیست. به همین علت است که وقتی کسی هم با به خطر انداختن جانش بر ضد حکومتهای جائر قیام میکند، بعد از مردن یا کشته شدن او، سکوت و رکود سنگینی جامعه را فرا میگیرد. ولی بجای آن مراسم برگزاری شب هفت و چهلم و سال و دو سال و غیره...مرتباً برپاست. حال اگر آن فرد مثل خمینی باشد، شک نیست که خدعه کرده و داغ آزادی و دمکراسی را بر دلها خواهد گذاشت. از مطلب دور شدم. باری، شاهد زنده ی شبیه کتاب ولایت فقیه خمینی، کتاب نبرد من هیتلر بود که در آن برنامه ی خود را بصورت نوشته به مردم آلمان و اروپا و دنیا، عرضه کرده بود، چنانچه خمینی کرده. آقای بنی صدر از پیش بخوبی میدانست که خمینی چه برنامه ای در سر دارد. منتها نوید تشکیل حکومت اسلامی از جانب خمینی، حواس ویرا از سایر برنامه های او منحرف کرده و کشور و ملتی را به جهنم رهنمون شد. اصولاً این اسلامگرائی به اصطلاح روشنفکران مذهبی، به آنها اجازه نمیدهد تا بدون تعصب و غیر مرتجعانه به بررسی عواقب دخالت دین در زندگی مردم بپردازند. نقطه ی ضعف اینها "دین" است و تمرکزشان بر دین است که از جوانب و عاقبت دخالت دین در تمشیت اوضاع کشور، غافل میمانند. به همین دلیل است که من اشتباه آقای بنی صدر را از نوع اشتباه آگاهانه ی استراتژیکی میدانم. در اینجا اقرار آقای بنی صدر در کتاب خیانت به امید را درز میگیرم که اظهار کرده اند در پاریس مراقب خمینی بودند تا بند را آب ندهد(نقل به مضمون). متشکرم.
۵۲۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲
|
از : رضا پرچی زاده
عنوان : نقد باید حتی الامکان به تمام و کمال باشد
دوست گرامی، جناب آقای دلخواسته،
ابتدا نوروز را به شما و خانواده محترم تبریک می گویم و پس از آن بابت نگارش این مقاله جامع از شما سپاسگزاری می کنم. خدمت شما عرض کنم که شایسته بود مقاله را در دو بخش جداگانه می نگاشتید: بخشی را به تاریخ اختصاص می دادید و بخشی را به تئوری. اینطوری که الان هست کمی آشفته است. دیگر اینکه علی رغم اینکه به نکات خوبی اشاره کرده بودید، اما از توضیح برخی حقایق تاریخی هم چشم پوشی کرده بودید. دو تا از مهمترینهایش را من اینجا برای ثبت در تاریخ می گویم تا همگان بدانند که علی رغم علاقه قلبی زیادی که به شما و احترامی که به آقای بنی صدر دارم اما موقع نقد دوست و دشمن نمی شناسم. اول اینکه چرا آقای بنی صدر از همکاری نزدیک با آقای خمینی چیزی نمی گوید، و از اینکه خود ایشان از نزدیک ترین کسانی بوده که برای ایشان تبلیغ می کرد و کارهای ایشان را پیش می برد؟ دیگر اینکه چرا ایشان دست از اسلام ایدئولوژیک برنمی دارد؟ بنده با مسلمان بودن مردم هیچ مشکلی ندارم، که آن انتخاب شخصی است. اما وقتی قرار است اسلام ایدئولوژیک باشد آن وقت بنده زیر بار نمی روم. هرچه باشد دین ایدئولوژیک هرگز ختم به خیر نشده. در نهایت، برای شما و آقای بنی صدر آرزوی نوروزی شاد و سالی خوب می کنم.
ارادتمند،
رضا پرچی زاده
۵۲۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲
|
از : محمود دلخواسته
عنوان : چند رفرنس
سلامی دوباره
چند رفرنس زیر در رابطه با متن می باشد. هموطنانی که مایل به اطلاع بیشتری هستند می توانند به آن مراجعه کنند:
در مورد کار کرد آقای بختیار در زمان نخست وزیری و بعد از خروج از ایران و نقش ایشان در کودتای نوژه و حمله عراق به ایران می توانید به این تحقیق مراجعه کنید. لازم به یاد آوریست که این تحقیق قبل از انتشار اسناد دولت انگلیس در باره ایشان انجام شد. ولی اسناد تنها صحت یافته های این تحقیق را فقط با اطلاعات بیشتری تایید کرد:
بختیار: اسطوره و واقعیت و سوزاندن فرصتی تاریخی (قسمت اول)، محمود دلخواسته
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۰۹/۰۱/۰۸۱۹۵۵.php
بختیار: اسطوره و واقعیت و سوزاندن فرصتی تاریخی (قسمت اول - بخش دوم)، محمود دلخواسته
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۰۹/۰۱/۰۸۱۹۵۶.php
بختیار: اسطوره و واقعیت، هدف از کودتای نوژه (بخش دوم)، محمود دلخواسته
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۰۹/۰۱/۰۸۲۱۳۱.php#more
بختیار: اسطوره و واقعیت (بخش پایانی)، نقش بختیار در حمله عراق به ایران، محمود دلخواسته
http://open.gooya.com/politics/archives/۲۰۰۹/۰۱/۰۸۲۴۰۴print.php
**********************************************
: در مورد کودتای خرداد شصت می توانید به تحقیق زیر مراجعه کنید و برای سخنرانی های موافقان و مخالفان در مجلس به بخش آخر
تبار شناسی کودتای خرداد شصت_ بخش اول
جنبش سبز در پیوند با کودتای خرداد شصت؟
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۶/post_۷۸.html
تبار شناسی کودتای شصت – بخش دوم
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۷/post_۸۳.html
تبار شناسی کودتای شصت – بخش سوم
خمینی و انتخاب بنیصدر
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۷/post_۸۷.html
تبار شناسی کودتای خرداد شصت – بخش چهارم
نبرد نخبگان بر سر قدرت یا آزادی؟
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۷/post_۸۱.html#comments
تبار شناسی انقلاب- بخش پنجم
خطاهای جبرانناپذیر
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۸/post_۱۰۰.html
تبار شناسی انقلاب_ بخش ششم
حملهی خشونتبار به دانشگاهها
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۸/post_۱۱۰.html#comments
تبار شناسی کودتای خرداد شصت- بخش هفتم
جنگ قدرت یا تقابل اسلامها
http://zamaaneh.com/Khiyaban/۲۰۱۰/۰۹/post_۱۲۰.html
تبار شناسی کودتای خرداد شصت- بخش هشتم- آخر
تبار شناسی کودتای خرداد شصت_ بخش هشتم_ آخر - جنبش سبز در ارتباط با کودتای خرداد شصت
http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/۸-maghalat/۴۱۵۸-۲۰۱۰-۱۰-۱۰-۲۰-۵۸-۴۰.html
****************
نامهی سرگشادهی آرامش دوستدار به یورگن هابرماس
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/۹۸/
در این رابطه نقدی بر نامه ایشان تحت عنوان:"نامه به هابر ماس چرا" انجام دادم
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۰/۱۰/۱۱۲۰۷۵.php
البته بعد هابر ماس در یاداشتی با ایشان سخن گفت و وجد ایشان از پاسخ هابرماس هم خود دلیلی بر صحت نظر اینجانب شد.
http://mag.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۰/۱۱/۱۱۳۸۱۹.php
***************
Dabashi, Hamid. Theology of Discontent. New York: New York University Press, ۱۹۹۳.
۵۲۷۱۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : محمود دلخواسته
عنوان : به هیچ فردی نگاه ملکوتی نباید داشت
هموطن عزیز آقایان البرز و کبیری
قبل از هر چیز نوروز را به شما و دیگر هموطنانم تبریک می گویم. نوروزتان پیروز و هر روزتان نوروز و صد سال بهتر از این سالها.
نگاه ملکوتی به انسانها، به عنوان موجوداتی نسبی، داشتن بسیار خطرناک است چرا که هم فردی را که در ملکوت اعلا قرار گرفته داده شده است را آنسوی نقد و انتقاد قرار می دهد و هم باعث می شود که صاحبان نگاه ملکوتی، عقل خود را از کار خود که همان نقد کردن است باز دارند و در نتیجه از رشد وا بمانند. هیچوقت و به هیچ علت، هیچ فردی نباید ورای نقد قرار بگیرد و یا قرار داده شود. استبداد اینگونه است که زاده می شود. اگر اقای خمینی را در چنین مقامی قرار داده نشده بود، به ضرس قاطع می گویم که خمینی جماران نمی توانست بر ضد خمینی پاریس کودتا کند.
در مورد بنی صدر نوشتم گفته ام که بنی صدر اشتباهات نه چندان کم تاکتیکی انجام داد ولی از منظر استراتژیک مرتکب هیچ اشتباهی نشد چرا که هیچوقت اصول استقلال و ازادی را که بر آن ایستاده بود و ایستاده است، نقض نکرد. من تا بحال حتی یکمورد نقض را نیافته ام، اگر شما می دانید لطفا با من/ما در میان بگذارید.
ولی همانطور که گفته ام،خطاهای تاکتیکی نه چندان کمی مرتکب شد. خود او در کتاب خیانت به امید که بیشتر آن را در زمانی که در ایران پنهان بود نوشت و در واقع حکم وصیت نامه اش را داشت، دوازده خطای خود را ذکر می کند. من در تحقیقاتم بر آنها هم افزوده ام. باورم نیز این است که علت العلل بسیاری از این خطاها ، اعتماد مطلق ناشی از عشقی بود که به آقای خمینی داشت. باور نمی کرد که مرجع تقلید و رهبر انقلاب، دروغ بگوید و وارد روابط و سازشهای پنهانی با دستگاه ریگان بشود.
- نمی دانم که آیا بنی صدر به قانونی اساسی رای داد یا نه ( فکر کنم نداد ولی مطمئن نیستم.) ولی در این شک نیست که از مخالفان صریح اصل ولایت فقیه بود. مذاکرات مجلس خبرگان موجود است. آقای منتظری هم می گوید که بنی صدر مخالف ولایت فقیه بود. مخالفانش در خیابانها نیز فریاد می زدند نرگ بر ضد ولایت فقیه. در مجلس کودتا هم شش دلیل برای عدم صلاحیت او طرح شد و اصلی ترین آن این بود که با ولایت فقیه مخالف است. این در حالتی بود که در قانون اساسی اول، ولایت فقیه حق نظارت داشت و بهمین دلیل بود که آقای خمینی که اصل را بر دخالت گذاشته بود، بیش از ۷۵ بار قانون را نقض کرد.
- اگر قضاوتهایم را در موارد دیگر افراد و جریانها صحیح نمی دانید لطفا به نمونه های آن اشاره کنید تا در ان موارد گفتگو کنیم. نمی دانم منظورتان چه افرادی می باشند که از آن اسم بردم. اسم هیچ فرد و گروهی را بدون اطمینان صد در صد از صحت اطلاعات، ذکر نکرده ام. اگر اشتباهی وجود دارد اکثر افراد، در قید حیات هستند و می توانند روایت خود را ذکر کنند. بعضی از اسمها را به عمد ذکر کردم تا نسل جوان عقبه این افراد را بشناسد چرا که ما در انقلاب ضربه را از ناشناخته ها خوردیم. نباید هیچ ناشناخته ای را بر جا گذاشت.( در کارهای دیگر نیز چنین کاری را انجام داده ام.)
برای نمونه خانم اعظم طالقانی هنوز توضیح نداده اند که چرا در نمایش مجلس، به عنوان مدافع بنی صدر اسم نویسی کردند و بعد شمشیر را بر ضد ایشان از رو بستند؟ اینکار نه اخلاقی بود و نه قانونی. اگر می خواستند به عنوان مخالف صحبت کنند وظیفه داشتند که به عنوان مخالف اسم نویسی کنند. یا اقای صباغیان که حالا سعی در اختراع تاریخ می کنند و می گویند که اگر بنی صدر در مجلس حاضر می شد، وضع عوض می شد و می توانست خلع نشود. نمی گویند که خود ایشان که به عنوان موافق بنی صدر اسم نویس کرده بودند از ترس جماعت چماقدار در داخل و خارج مجلس که پیوسته شعار مرگ بر می دادند، جرئت نکردند حتی به پشت میکروفون بروند. دیگر اینکه می دانند که به قول آقای معین فر، تصمیم به برکناری از قبل گرفته شده بود ( کارنامه عبور از بحران آقای رفسنجانی نیز همین را تایید می کند.) و دیگر اینکه علت عدم حضور بنی صدر در مجلس همین بود که نمی خواست با حضور خود ( که البته امکان نداشت بگذارند پایش به مجلس برسد و حرف بزند. آدمکشانی که مجلس را در محاصره خود گرفته بودند، پایش به مجلس نرسیده او را به قتل می رساندند.) و بنی صدر نمی خواست با فرض حضور خود به این شوی مجلس تقلبی، رسمیت ببخشد.
مصدق نتیجه انقلاب مشروطه و از مبارزان این انقلاب بود که تجربه را رها نکرد و در نتیجه توانست آن نقش تاریخی را در ملی کردن نفت بازی کند. بنظر من، بنی صدر که نتیجه جنبش ملی شدن نفت و جنبش دانشجویی و انقلاب بهمن است، در موقعیتی قرار دارد که می تواند همین نقش را بازی کند. همه چیز بستگی به ما دارد. البته تنها زمانی قادر به انجام این نقش است که سخت بر دو اصل راهنمای استقلال و ازادی بایستد.
حرف بسیار است و شب عید فرصت کم
مخلص همگی
۵۲۷۱۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : علی اصلی
عنوان : نوروزتان پیروز
با درود بر بنی صدر و آقای دلخواسته . بله کیست که اشتباه نکرده باشد - مهم طرز برخورد با آن اشتباه و تصحیح آن است. بنی صدر خود اشتباهاتش را توضیح داده است . به نظر من - که بارها و بارها گفته ام - اگر نخبگان ما حواس جمعی بیشتری به خرج می دادند متوجه می شدند که تشکیل شورایی با شرکت بنی صدر جهت گذار دمکراتیک از رژیم و رهبری این گذار می توانست بسیار بسیار راهگشا باشد.
۵۲۷۱۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : مخدوش کردن وقایع تاریخی!
مایل نیستم در آستانه ی فرا رسیدن سال نو، بر مرده های سیاسی چوب بزنم. آنها چه بد و چه خوب دیگر در میان مردم نیستند و اکنون دستشان از دنیای سیاسی کوتاه شده است. ولی ناگزیر از گفتن این حقیقت هستم که معیار سنجش شخصیت هر فردی در برخورد با بحرانهائی است که در زندگی وی بروز کرده اند. همچنین، معیار هر شخصیت سیاسی نه از گفتارش بلکه از کردارش در برخورد با بحرانهای سیاسی سنجیده میشود.
در اینکه آقای بنی صدر شخص تحصیلکرده، مومن، درستکار و وطن پرستی است، شکی نیست. ولی همه ی اینها دلیلی بر برائت ایشان از یک اشتباه هولناک استراتژیکی، نمیباشد. آن اشتباه هولناک استراتژیکی ایشان، گام نهادن در راهی بود که کشور و ملت ما را به این روزگار تباهی کشاند. و آن اشتباه هولناک، قالب کردن دیو فرشته نمائی همچون خمینی و حکومت اسلامی به مردم ناآگاه ما بود. البته تنها نمیتوان ایشان را در این شعبده بازی سیاسی مقصر شناخت. ولی چون شما با نگارش دیدگاه حاضر و همچنین دیدگاههای پیشین، همواره قصد دادن غسل جنابت ایشان را داشته اید، ناچار شدم تا من هم دیدگاه خود را که شما احتمالاً از آن مطلعید، چون به کررات آنرا به عنوان پامنبری موعظه های شما در تطهیر آقای بنی صدر بیان داشته ام ، باز هم تکرار مکررات کنم. بارها تکرار کردم که قرار نیست تا ما جهنمی بدست خود ایجاد کرده، مردم و کشورمان را در لهیب آتش سوزاننده ی آن قرار داده و بعد به اشتباه خود واقف شده و با سطل آبی بخواهیم شعله های آتش جهنم را خاموش کرده و مردم و کشورمان را از این ورطه رهائی بخشیم، که این همان اشتباه هولناکیست که آقای بنی صدر و شرکاء، به دنبال اندیشه ی راهنمای راه انداختن انقلاب اسلامی و نیز تشکیل حکومت اسلامی، مرتکب شدند. بَل که هنوز هم که هنوز است دست از انقلاب اسلامیشان برنداشته اند. در مقابل ایشان باید به این سئوال کلیدی پاسخ دهند که چگونه است که این دینِ نزدیک به ۱۴۰۰ ساله، هیچگونه انقلابی جز انقلاب اسلامیِ من درآوردیِ خمینی-بنی صدر-بازرگان-سنجابی-یزدی، از آن نمود نکرده است؟ مایلم از شما بپرسم که این چه دینی بود که بضرب شمشیر و جزیه (باج گرفتن) و خونهای ناحق ریختن و تجاوز به حقوق و مال وجان و ناموس دیگرانی که جز اعتقاد به وحدانیت خداوند گناه دیگری نداشتند، در زیر سرپوش ترویج دین جدید الحدوث اسلام، موفق به تشکیل امپراتوری شدند که در تمام خطه ی آن احدی از ملل مغلوب حق حمل سلاح نداشتند تا لااقل در مقابل دزدان سرِ گردنه و اوباش و اراذل، بتوانند از جان ومال خود دفاع کنند. و اگر صدایشان شنیده نمیشد، باز به همت شمشیر آنها را قلع وقمع کرده و با اسیر کرده رهبرانشان چون مازیارها، بدن آنان را که هر سلولش از میهن پرستی مملو بود، در پوست گاو کرده و بر دروازه های بغداد بیاویزند تا در زیر تابش آفتاب سوزان، در پوست خشک شده به فجیع ترین وجهی جان دهند، تا از آن پس دیگر از کسی صدائی در مخالفت با خلفای جائر مسلمان، برنیآید. آیا برخورد کنونی حکام جائر اسلامی با آزاد اندیشان و آزادیخواهان جز تکرار همان برخوردهای وحشیانه ی خلفای جائر نیست؟ آقای بنی صدر و شرکاء در بوجود آوردن این همه فضای غیر انسانی شریک جرم حکام جائر جمهوری اسلامی هستند. اندیشه ی راهنمای ایشان و همکارانشان، راه انداختن انقلاب اسلامی و تشکیل حکومتی متکی بر رهنمودهای ارتجاعی اسلام بوده، هست و خواهد بود. اگر ایشان مدعی دارا بودن وجدانی پاک هستند، شایسته است تا در این اوان پیری که چند قدمی تا رسیدن به کرام الکاتبین فاصله ندارند، از پیشگاه ملت ستمدیده بخاطر آن اشتباه سهمگین استراتژیکشان، طلب بخشش و مغفرت کنند. که این ملت چه بسیار که بخشنده بوده و هنوز هم بر همان مرام است.
امیدوارم در سال نوئی که در آستانه ی آن هستیم، بجای شخصیت سازی، در پی یافتن راهی برای نجات ملک و ملت از این وضع اسفناک، باشیم.
۵۲۷۰٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : خواننده
عنوان : آقای البرز محترم: شاید بد نباشد که کمی با دقت بخوانید
آقای البرز: اگر با دقت بخوانید، این سطور را در همان بالای متن می بینید:
"با وجود اشتباهات تاکتیکی نه چندان کم، هیچگاه مرتکب خطای استراتژیک نشده و همیشه بر خط استقلال و آزادی ایستاده است"
۵۲۷۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : خواننده
عنوان : من در صداقتِ بنی صدر شکی نداشتم و ندارم
کیست که اشتباه نکند؟ همه ما اشتباه می کنیم. منتهی "خیانت و جنایت و غیره" چیز دیگری ست. بنی صدر در نگاه من از صادق ترین سیاست مردانِ ایران بوده است. همیشه هر قدمی که برداشته است، با این فکر و نیت بوده است که این قدم، در این لحظه، برای ایران ومردم "بهترین کارِ ممکنه" بوده است.
البته ما در میانمان بسیاری داریم که همیشه با همه مخالف اند. با شاه مخالف اند، با خمینی مخالف اند، با بنی صدر مخالف اند، با من و شما مخالف اند، با خودشان مخالف اند، و و و
۵۲۷۰۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : رأی مثبت داد یا منفی
جناب آقای دلخواسته، شما چنان تصویر زیبا و ملکوتی از آقای بنی صدر ساخته، و چنان تصویر اهریمنی از دیگران به نمایش گذاشته اید، که خواننده نوشتارتان را به یکباره یاد مثل معروف، آش کشک خاله، می اندازید.
دوست گرامی، گرچه ممکن است که جناب بنی صدر در مقایسه با بسیاری از کنشگران سیاسی ایرانی با وزن تر و با کمالتر به نظر آید، اما اگر شما قصد توصیف ایشان را داشتید، هر کسی جدای نقاط مثبت در فعالیتهای خود، نقاط منفی هم دارد. به عنوان مثال وقتی قانون اساسی ایران، پس از قیام بهمن ۵۷ ، در دست تهیه بود، آقای بنی صدر که یکی از نزدیکان آن زمانی آقای خمینی به شمار می رفت، در برابر این مهم و اصل ولایت فقیه آن چه موضعی داشت. آیا آقای بنی صدر به قانون اساسی جمهوری اسلامی که حاوی اصل ولایت فقیه و شمار فراوان دیگری از اصول ضد دموکراتیک هست، رأی مثبت داد یا منفی.
دوست گرامی، اگر من، اگر شما و اگر همه فعالین سیاسی معتقد به دموکراسی هستیم، و میخواهیم به یاری یکدیگر حکومتی مردمی و بر پایه اصول دموکراتیک و احترام به حقوق شهروندی تک تک شهروندان ایرانی بر پا ساخته و دموکراسی را در جامعه ایرانی نهادینه کنیم، لازمه اش از جمله این است، که از بت سازی و بت پرستی پرهیز کنیم.
نوروزتان شاد
۵۲۶۹۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ اسفند ۱٣۹۱
|