از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : من با امیر خان موافقم
نگاه پَرتِ درون، و خود خواهی گاه این اجازه را به ما نمی دهد، که: روشن بین برون گردیم. یا اینکه برای بیان حقیقتی آزارنده و تلخ شهامت آن را داشته باشیم. یعنی این قضیه فقط مربوط به دیدگاه سیاسی آدمیان نیست. بلکه هم به نگاه درونی شان که بسیار گاه حتی با اراده ی آدمی نیست، بر می گردد. یعنی عکس العمل ما نا خود آگاه صورت می گیرد، بی آنکه انسان خود دریابد فرمان از کِه می بَرَد. و خیلی از مردم سیاسی و فعالان فرهنگی و اجتماعی با همین ویژگی خود را مخفی می کنند؛ و یا نظرات خود را بر دیگران تحمیل می نمایند. و این در حالی است که گاه حتی کودکی حرکات رئیس مثلن فلان حزب و یا سازمان را مسخره، و ویرانگر می بیند. ولی او خود توان دیدن خود را ندارد. پس همچنان در درون کور، خود زنی و خودی زنی می کند؛ که بیننده ی هوشیار حرکات او را بدرستی با جنون برابر می شمارد. و بد به حال اردوی گوش به فرمانی که زیر نظر چنان فرمانده ای می زید بسته و قربانی.
این نظر کلی است و به نوشته ی سهراب جان عزیز در آن پرداخته نشده؛ گرچه می تواند همگان را شامل شود.
چرا اینجا کمی به آن پرداختم؟
زیرا، ویله ی این نکته را ناچار شدم از دیدگاه علمی با زبان شعر در پای مطلب آیدا فرزانه ی عزیز در همین ستون، کمی وا کنم.
پس بیش از این، اینجا وقت عزیز خود و شما را نمی کشم.
در ضمن نظراتی چون نظر ا - شیری عزیز، خیلی شبیه نظرات از ما بهتران است. یعنی جدا سازی واقعن ناممکن است. ا- شری عزیز، این نظر عمیقن صادقانه ی من است، و قصد هیچ توهینی را نداشته ام. این شباهت براستی برای من مشکل ایجاد می کند.
نظر شما عزیز، در باب همه ی خوشحالان درست نیست. من نه لیبرالم و نه طرفدار نئوی آن، ولی از پیروزی خلق خوشحالم. من رای کوبنده و پتکی مردم غارت شده ی میهن برای یافتن روزنه ای را، با فراخوان حکومت یکی نمی بینم. و تو که می بینی، یک لحظه هم که شده، مطلق گرایی مکن.
نظر شما عزیز، محترم است؛ بگذار نظر من نیز در کنار نظر شما باشد. می توانید به نظر من انتقاد داشته باشید. منظورم از من، منِ نوعی است؛ سهراب، رستم، تهمینه، گرد آفرید و ... ولی پشت یک نامی مخفی شدن و مردم را بیرحم به این و آن وصل کردن، گردن نهادن است به بی انصافی و احساسات بازی؛ یعنی نیست نظر سازنده ی یک اندیشمند ناراضی.
پیوسته پیروز و شاد باشید
البته خوب است که یادمان نرود که: گاه پیروز شدن بر خود، واقعن از جنگیدن در جبهه های جنگ دشوار تر است؛ و او که این سخن نیک دریابد، بیشک سر است.
همین.
۵۵۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱٣۹۲
|
از : أمیر خان
عنوان : صغرا کبرای ویتکنکهای کافه نشین
مسلم است که با این برد مردم و رخنه دوباره إصلاح طلبان به حلقه قدرت با رأی بالا و یک ۲ خرداد جدید نباید خیلی ذوق زده شد و خو د را فریب داد. بجای این صغرا کبرا کردنها بهتر است که یک سری از حداقلهایی که می شود با این شرائط جدید به أن دست یافت را بیان کرد وبعد به تعمیق خواستها دامن زد. مثلا أزدی زندانیان و محصورین، فضای باز انتقاد به سیاست خارجی و داخلی، تغییر سیاست أتمی و برد اشتن تحریمها، تغییر در سیاست خارجی و باز کردن رآه برای سرمایه کزاری خارجی و إیجاد کار و کا هش نرخ تورم، فشار کمتر به NGOs و أجازه فعالیت به أنها، أزادیهای سیاسی و اجتماعی برای غیر خود یها از جمله أقلیتهای قومی و دینی، فشار کمتر به روزنامه ها و نشریات، دسترسی منتقدین به صدا و سیما، تغییر قوانین به نفع برابری زن و مرد و رفع محدودیتهای شغلی و تحصیلی زنان وسائر أموری که در شرائط کنونی و قانونی و توازن نیرویی إمکان دست یأبی به أنها خواهد بود. و إلا مسلم است که نباید انتظارزیاد از روحانی و اعتدالیون داشت.
به نظر میرسد مردم در شعارهای خود در جشن بعد از إعلان نتائج أزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر را خواستار شده اند و شعار مرک بر این و أن نداده اند. و این جای بسی خوشحالیست. سرکوب نکنند شعارها هم تند نمی شوند. بیخودی از الآن سطح توقعات و شعار ها را نباید بالا برد.
۵۵۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۲
|
از : ا. شیری
عنوان : مبارک است انشاءالله
آقای مبشری، پیروزی آقای حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران را به شما و همه شرکت کنندگان انقلاب رنگی (این دفعه بنفش بجای سبز)، به همه نئولیبرالهای وطنی و غیروطنی تبریک عرض می کنم. امیدوارم بزودی ایران عزیز به آغوش گرم امپریالیسم غرب یازگردد و به یک کره جنوبی دیگر تبدیل شود... در هر حال، چشمتان روشن! کلاهتان را بالا بیاندازید!
۵۵۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۲
|
از : مهتاب
عنوان : گفته بودم میمیرم، رای مو پس میگیرم
فکر کنم این شعار مردم در شادمانی امشب پاسخی موجز تر و گویاتر باشد/
۵۵۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۲
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : اولین شعار بعد از انتخابات: بی هیچ شرط و قیدی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
سلام
دو روز پیش در نظرگاه مقاله ی خسرو صدری عزیز، از جمله چنین نوشتم: «... در شرایط ویژه ای می توان به یک انسان حتی کمی مردمی رای داد و او را وظیفه مند کرد. و به او سَمت داد. و فردا گفت: آقا چه شد!؟ چرا دروغ گفتی!؟ یا اینکه می توان به آن وظیفه مند شده، گفت: ممنونم که جوانی کردی و سر حرف خود ماندی و مرا شرمنده ی وجدان خود و نزدیکان خود نساختی. و می توان اضافه کرد: به راستی که آدمی چو رود روان است. یعنی امروز می تواند دارای میکروبی کشنده باشد، و بعد از سیلابی عظیم و روشن شدن رود جان، دارای آبی زلال، گوارا و حتی شفابخش گردد.»
پس آنهایی که بخاطر قول های آقای حسن روحانی یعنی ایجاد تغییرات در همه ی عرصه های زندگی انسان ایرانی، به او رای داده اند؛ حق دارند اینک از جمله چنین طلب کنند:
بی هیچ شرط و قیدی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد!
۵۵۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣۹۲
|