یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا گفتمان چپ شرمگین از انقلاب
با گفتمان حکومت درباره ی انقلاب یکی می شود؟!
- ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : کیم میر

عنوان : شما تنهائید !!
عده ای منتظر و مترصد و با تشکیلات مخرب در کمین نشسته اند تا ستونی باز کنند وبی محا با به روشنفکران بمانند همتایان داخلیشان بنام مردم بتازند . و با شانتاز "ما را بهمراه مردم تنها بگذارید "وبدون تابلو خود را بمردم سنجاق کرده و مانند "استاد بزرگ ما"وکیل مردم معرفی کرده و با تکبر و تبختر اعلام میدارند شما را با مردم چکار بروید کشک تان را بسائید ای!"روشفکران"..قبلن این عده با خجالت و پشت دیگران پنهان شدن وارد این صفحات میشدند ولی مدتیست آفتاب تموز "ارباب "و بیگ برادر "به تن فسرده وخجالتی آنها خورده وجانی گرفتن و حال میدان را مناسب یافته بصورت تشکیلاتی که رنگ و بوی گذشته را در قالب "رزمنده" و "پیکارگر"داردبه روشنفکران "که هم در عروسی و هم در عزا سرشان را بریدند نهیب میزنند که مثلن ما از شما نیستیم و با مردمیم با هم بشما میگوئیم بروید پی کارتان . و زورچپان و با صد من سریش و شاید هزار من "ما"بمردم از همان قدیما چسپیده بودم و وکالت هم صد البته داشتیم این حرفا را میزنیم . (خدا رحمت کناد "انور خوجه" همین حرفا را زد و سر "زا" رفت) .و ناگهان دیگری از راه میرسد و با نوشته ای "دستت درد نکند"جه در افشانی کردی جای این کلمات گرانبار و زیبا که وام گرفته از "استاد بزرگ ما"است همه را محظوظ کردی و "د" بیا ...حالا نگو کی بگو تعریف و تمجید ادامه یافته که چه نشستین این "روشنفکران"ملعون با "حزب"سنتی و که قبلن آنچنان بود و حالا این چنین شد و پوسیده هم شده آمده و "ما"و مردم را با آن "سازمان" که اگه اونچوری نمشد وحالا با "ما"و مردم بود "بمردم" عزیز "ما" چیزها میگن و حالا چون "ما"وکالت دائمی از مردم داریم بهشان میگوئیم شما بریده از "مردم"دست از سر"ما بردارید". با رمل و اسطرلاب ریختن و بخود وعده دادن کمی اعتماد بنفس پیدا کرده و منتظر نقش تاریخی تخریب میشوند.و بدون اینکه بمردمیکه هر روزه با بکار بستن انواع حیله و دورغ ودست در جیب یکدیگر کردن و بدون سهم خواهی از حاکمیت و قبول عنوان پر افتخار "صغیر فکری " که قدرت تعیین سرنوشت ندارد را مورد سرزنش قرار دهد تا دست از اعمال نا شایست خود بردارد . به "روشفکران" تاخته و بخیال خود برای آینده "بستر سازی" میکند.بعنوان آسیب شناسی باید بمردمیکه به این کارها جهت پر کردن جیبشان مشغولند نهیب زد و بکارهای بدشان تذکر داد تا جائیکه بشخصیتشان" بر" بخورد آنها خطاب قرار داد که دست بر دارند که از مشروطه تا کنون بواسطه این اینگونه اعمال مثل مورچه کمر شکسته دور خود میگردیم . چون این اکثر هر بار با فریب خوردن وعده های "مجانی میکنیم "بدنبال آنها راه افتاده و با خبر چینی _لودادن_در دستگیری_کشتار با طناب و گلوله_وراه افتادن در صف تظاهرات و نمایشهای ارعابی و کلاهبرداریهای کوچک و بزرگ شرکت مستقیم داشته و موجبات درهمریختن و انهزام جمع های کوچک و بزرگ و دور کردن مردمان از یکدیگر کمک شایانی میکنند و اینگونه در جلب منافع بطور ناشایست و تیره گی فضای کشور ید بیضائی دارند. و این آسیب اصلی تمام مدت جامعه ماست . و کسانیکه متحیرند که چرا با اینهمه مصائب اتفاقی نمی افتد این موضوع آسیب اصلیست و رفع و دفع آن اقدامی عاجل و اصلیترین وظیفه است . و برای رسیدن به آنچه که آرزو داریم در منکوب کردن این خلقیات ناپسند و مردم گریز اولین کار است ولاغیر و دوری جستن از این وکالت های بی پایه ودورغین امری ضرور . اتحاد وهمدلی و یکرنگی دیگر مردمان مسئولیت شناس و "روشنفکران "وظیفه شناس و خواهان عدالت و انسجام آنها هر چند در ابتدا اندک است ولی بسرعت همگیر وغالب خواهد شد.و این مشق امروز و امشب ماست.
۶۱٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : علی تهرانی

عنوان : بازیگران سال ۵۷
نتیجه هر عمل سیاسی و اقتصادی را با ماحصل آن می سنجند نه با شعار !

انقلاب شکوهمندی که رفقا هنوز به نیکی از آن یاد می کنند نتوانست رژیم دموکرات تری از رژیم شاه برای ایران و ایرانی به وجود بیاورد و حتی آزادی لباس پوشیدن را هم از قشر وسیعی از مردم گرفت!

بعضی از رفقا برای توجیه اعمال خود در سال ۱۳۵۷دائما از رژیم مستبد شاه مایه می گذارند و توضیح واضحات میدهند. ما هم مثل شما و میلیونها ایرانی دیگر در آن رژیم زندگی میکردیم. زندگی آنقدرها که شماها میگویید بد نبود !

در هر رژیم دموکراتیکی که شما قبول دارید بانیان انقلاب ۵۷ سالها بود که از سیاست کناره گیری کرده بودند ولی در مملکت ما این دوستان هر روز یک توجیحی برای اعمال خود پیدا می کنند.


بغیر از چهار تا آدم سالخورده مصدقی که کسی برای حرفهایشان تره هم خرد نمی کرد کدامیک از سازمانهای سیاسی شرکت کننده در انقلاب ۵۷دموکرات آزادیخواه بودند!

جناب تابان مسئله شرمگین بودن چپیها نیست. در سال ۵۷ دعوا فقط و فقط دعوای قدرت بود و طبیعی هم است که روحانیون با شبکه مساجد و قشریون مذهبی پیروز این دعوا خواهند بود. در این سن و سال حداقل خودمأ را گول نزنیم.
۶۱٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : سلطنت طلب خجالتی!
آقای ملک محمدی نه تنها با همه چپ ها ، بلکه با "عدالت اجتماعی" هم مشکل جدی دارند و اگر کمی خجالتی نبودند،با وضوح بیشتری سلطنت را می ستودند. چپ ستیزی ایشان در بعد جهانی ازبیان احساسشان به انقلاب اکتبر و ستودن "جهانی شدن" (هژمونی بلامنازع آمریکا برجهان) و در عرصه داخلی ، از زیر سوال بردن همه نحله های فکری چپ کشورمان ، کاملا پیداست.می گوید:"بخش بزرگی از جوانان انقلابی و چپگرا از فردای انقلاب حساب خود را از نظام برآمده از انقلاب جدا کردند ولی حرمت انقلاب را پاس داشتند. گویی هیچ رابطه ای میان انقلاب و نظام برآمده از آن نیست".( همانگونه که می بینید با "چپها" مشکل دارد).
می گوی: "انقلاب بهمن آخرین انقلاب قرن بیستم بود...ما در زمانی دست به انقلاب زدیم که همه نظام های برامده از انقلابات قرن بیستم برای خارج شدن از صحنه تاریخ آماده می شدند. .. خورشید انقلاب اکتبر مدتها بود که سرد شده بود...جهان در آستانه جهانی شدن بود و ملت های دیگر برای تجدید مناسبات اقتصادی در یک جهان جدید آماده می شدند".
اولا انقلاب نیکاراگوا با انقلاب ایران همزمان بود ومدتها پس از آن هم جبهه فارابوندو مارتی السالوادوردرآستانه پیروزی قرار داشت که با ضعیف شدن اتحاد شوروی وآغاز یکه تازی آمریکا، شکست می خورد. ثانیا از نظر "چپ" ها این حکم که هرچه اتفاق می افتد ضروری است و هرچه ضروری است حقیقی است ، در رابطه با شکست انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی صدق نمی کند. به این دلیل ساده و همه فهم که پس از فروپاشی شوروی، آمریکا به بیش از ۱۰ کشور جهان تجاوز نظامی کرده که تنها در عراق به قیمت جان حدود یک میلیون نفرتمام شده است و نظم نوین هم مطابق گفته حامیان قبلیش ، مثل فوکویاما، به نابودی طبقه متوسط منجر شده است.
آقای ملک محمدی همزمان هم از وضعیت جهان و جهانی شدن و هم از"شاخه شانه کشیدن شاه در مقابل غرب" به نیکی یاد می کند و سرگیجه خود را مثل همه هم کیشانش به نمایش می گذارد.آخر سلطنت طلب ها هم آمریکا و غرب را دوست دارند و هم شاه را.منظورش البته این است که شاه نمی خواست نوکر غرب باشد و از این رو سقوط کرد! خوب ،بنابر این همزمان نمی توان از هردو دفاع کرد .ولی این آقایان هنوز پس از ۳۵ سال گیج مانده اند که این تناقض را چگونه باید حل کنند. بزرگانشان ولی می دانند که دفاع از رژیم های سلطنتی سالهاست از دستور کار آمریکا خارج شده است.
بخش های طرفدار سیاست های اسرائیل در آمریکا، مایلند اینگونه وانمود کنند که عیبی هم اگر هست در "ایرانی ها" ست که چنین انقلابی کردند و با ما درافتادند. فیلم ضد ایرانی ۳۰۰ هم "شاه"کار همین گروه است..
۶۱٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : همشهری

عنوان : لانه زنبور
رفیق تابان، انگشت درلانه ی زنبور کرده اید. سلطنتی ها دارند به خط می شوند!
۶۱٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب رضا راهدار گرامی...
حضرتتان بدرستی میفرمائید:
{نمی دانم چه باید به این أقایان "روشنفکر" گفت؟ چرا شهامت و جوانمردی پیشه نکرده و بجای طلب کاری از خلق و انقلابیون و مبارزانی که با ایمان به آرمان آزادی و رهائی, زندگی و نان و نام خویش را در آن راه گذاشتند, نمی گوئید "ما" اشتباه کردیم. بگوئید ما روزی با کلمات پر زرق و برق سیاسی همرنگ جماعت شده و خود را سرگرم و مشهور و نان خور آن کرده بودیم ولی دیگر عمری سر آمد و کشش بیشتر نداریم. مگر کسی طلبی از شما دارد؟}
گمان من بر این است که آخرین پرسشتان در این جمله جوابی مثبت دارد!!! کسانیکه تا سال ۱۳۶۰ توسط گروه ها و سازمان های من درآوردی و بی بهره از دانش فرهنگی و تاریخی میهن ، آن کردند که راه بازگشتی نداشت و در اکثر موارد جوانان خوش قلب سازمانشان را به دست جلادانی چون لاجوردی و گیلانی و خلخالی سپردند ، چند هفته ای تلاش کردند در ستون سیاسی اخبار روز از بار بینهایت سنگین اعمالشان بکاهند؟؟؟ ولی هرگز و هیچگاه در طول تاریخ بحکم زمان قادر به پرداخت یک مو از بدهیشان را نه تنها نخواهند داشت بلکه بخیال باطل خودشان حاضر نیستند بدرستی از اشتباهات مرگبارشان سخنی بگویند.
اینها نه تنها ناشی از اشباهاتشان بلکه با وجود شواهد موجود آنزمان حتی بدرستی اشتباهاتشان ایمانی راسخ داشتند و این حالت هولناک و جنایتبار کنونی محصول و فرآورده آن است.
نوشتارتان متین و رسوا کننده کوشه ناچیزی از تاریخ جنایتبار و جهنمی آخوندیست.
با درودی گرم بر شما...
۶۱٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : محمودی

عنوان : یک پرسش ساده
آقای تابان، یک پرسش ساده از شما:
آیا در تمام انقلاب های قرن بیستم، از روسیه تا ایران، جایی را سراغ دارید که انقلاب به دیکتاتوری نکشیده شده باشد؟
۶۱٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : م. زرگر

عنوان : شما هم خواهان براندازی جمهوری اسلامی هستید؟
آقای ف. تابان، شما نوشته اید "راست اصلاح طلب می گوید آن که خواهان براندازی جمهوری اسلامی است مجاهد و سلطنت چی است." با این جمله شما خود را طرفدار براندازی جمهوری اسلامی نشان داده اید. ولی چنین خطی نه در مقالات شما، نه در سرمقالات این سایت که شما سردبیرش هستید و نه در اکثر مقالات منتشر شده در این سایت دنبال نمی شود. شما مدتی به دنبال موسوی و کروبی افتاده بودید که هیچکدام به فکر براندازی نیستند و دائما امام امام می کنند و بعد از انتخابات اخیر نیز از روحانی طرفداری می کردید که از قاتلین رفقای شما بوده و هست.
اتفاقا گفتمان شما بسیار بیشتر شبیه گفتمان حکومت است تا گفتمان "چپ شرمگین از انقلاب". شما در این وانفسا که مسئله مرگ و زندگی رفقایتان در میان است، خشم خود و نوک حمله خود را به سوی سلطنت طلبان گرفته اید و به این وسیله حاکمان اسلامی را تقویت می کنید.
۶۱٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : زانیار

عنوان : اصرار بر شکوهمند خواندن فاجعه ۵۷
آقای ف. تابان عزیز و دوست داشتنی. هر چه زودتر شما و دیگرهمفکران به نتیجه آقای ملک محمدی برسید کار همگی برای به زیر کشیدن حکومت برآمده از آن انقلاب منحوس یا از دید شما شکوهمند راحتتر خواهد بود.
۶۱٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رضا راهدار

عنوان : ما را تنها بگذارید
نمی دانم چه باید به این أقایان "روشنفکر" گفت؟ چرا شهامت و جوانمردی پیشه نکرده و بجای طلب کاری از خلق و انقلابیون و مبارزانی که با ایمان به آرمان آزادی و رهائی, زندگی و نان و نام خویش را در آن راه گذاشتند, نمی گوئید "ما" اشتباه کردیم. بگوئید ما روزی با کلمات پر زرق و برق سیاسی همرنگ جماعت شده و خود را سرگرم و مشهور و نان خور آن کرده بودیم ولی دیگر عمری سر آمد و کشش بیشتر نداریم. مگر کسی طلبی از شما دارد؟ می توان انقلاب مشروطه را تقدیم شیخ فضل الله نوری کرد و پشت کاشانی و زاهدی کودتای ۲۸ مرداد را ندیده گرفت و انقلاب ۵۷ را پیشکش ایت الله خمینی و مشتی جانیان قداره بند نمود و خود را راحت کرد. آیا می توان خواهش کرد که ما و مردم ما و تلاش بیش از یک قرن ملت ما را در راه آزادی تنها گذاشته و راه و بار خویش را پیش گیرید؟ زمانی که رژیم اشکارا و بی پرده از دخالتش در سوریه و لبنان و عراق می گوید چرا شما نمی توانید وابستگی و یا هواداری سازمان و حزب خویش را بیان کنید؟ یا برای یک بار هم که شده بگوئید پشت چه کسی پنهان شده اید و دنبال چه هدفی می گردید؟ مگر مردم در انتظار نشسته اند تا یکی به آنها بگوئد که چکار کنند؟ مگر انقلاب و دگرگونی مثل پروژه ساختمانی است که زمان و بودجه و نیرویش را بر آورد کرد؟ مگر روشنفکر رسالتی بلند بالاتر از روشنگری دارد؟
به امید پیروزی بر جهل و نیرنگ و ریا
۶۱٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ اسفند ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست