یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا گفتمان چپ شرمگین از انقلاب
با گفتمان حکومت درباره ی انقلاب یکی می شود؟!
- ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : کیا

عنوان : رفقا "هر چه فریاد دارید" بر سر ولی‌ بکشید !
سنگ مفت است و گنجشگ مف گاش سنگ پران آرشی باشد!

در خرقه خیس نیک‌ پنهان شو که گذر گاه از میا‌‌ن آتشی باشد!

پراکندگی در سال ۵۷ بزرگترین نقطه ضعفی بود که اپوزیسیون داشت.

اکنون اجازه ندهیم که این دوباره صورت بگیرد ،اینبار دیگر مقصر اصلی‌ ما خواهیم بود.
۶۱۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : میترا ف

عنوان : امید و اطاعت کامل
آقای سوادکوهی با قسمت بزرگ نظرات شما موافقم اما بنظرم شما ابعاد مختلفی را فراموش می کنید و در بیان اینکه حکومت پهلوی می توانست راه حلهای دیگری جستجو کند حرف زیاد است اما بزرگترین آن این است که این فرد و دربارش و اجدادش همگی استقلال فکری و عملی بسیار کمی داشتند بخاطر اینکه در تاریخ خود از ابتداء وهمچنین در بحرانهای بزرگ مثل ۲۸ مرداد آمریکا و انگلیس با تدارک وبرنامه ریزی مستقیم آنها را از بحران و مشکلات رها کرده بود و فکر می کردند که در ۵۷نیز آنها به حمایت و پشتبانی اشان می آیند که دیدیم اینچنین نشد.
۶۱۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مزدک بامدادان

عنوان : شرم هم یک ویژگی انقلابی است!
آقای سرکوهی گرامی،
من نه پایور آن رژیم بودم و نه اکنون بدنبال بازگرداندن آن هستم. پس بیش از چهارپنجم پرسشهای شما پیوندی با من و اندیشه‌های من ندارند، بروید و از خود انها بپرسید. همچنین نمی‌دانم شما از کجای نوشته من "جوش‌آوردگی" دیدید و از کجا دانستید که من "عصبی" هستم. ولی این را می دانم که انسانهای ایدئولوژیکی مانند شما هرگز توان دیدن، چه رسد به پذیرفتن بوده‌های تاریخی را جز از پشت نگاه آرمان‌زده خود ندارند. من که بارها گفته‌ام رژیمی با ویژگیهای رژیم شاه نمی‌توانست برای همیشه برجای بماند، دیگر در پی گرفتن کدام "اعتراف" از من هستید، رفیق!؟ پرسشی که شما و دیگر دلباختگان انقلابب شکوهمند نه چندان زیرکانه از پاسخش می‌گریزید، این است که مگر می‌شود از دل انقلابی که همه کنشگرانش دیکتاتور، آزادی‌ستیز و خودمحوربین بودند، چیزی بجز جمهوری اسلامی بیرون بیاید؟ رفیق نازنین! توده‌ایها یکشبه عاشق و دلخسته شیخ صادق خلخالی نشدند، همانگونه که فدائیان اکثریت یک شبه به گرداب همکاری با نیروهای سرکوبگر این رژیم نپرداختند. همه نیروهای سراسری که در آن انقلاب ننگین نقش‌آفرینی کردند، همگوهر و همسرشت خمینی بودند، یا چون مجاهدین رهبر خاص الخاص خود را پروراندند، یا چون اقلیت بروی رفیقان خود آتش گشودند، زیرا همه قدرت را برای خود می خواستند، و یا چون حزب توده و اکثریت در آغوش نه چندان نرم خمینی خزیدند!
شما بفرمائید چه پیوندی هست میان لودادن دگراندیشان در سال ۶۰ به نیروهای امنیتی اسلامگرا، آنهم بدست کمونیستهای دین ستیز، با رخدادهای سال ۵۶؟
هیچ کس از کسانی که در نکوهش رفتار انقلابیون ۵۷ می نویسند، شرمگین از "انقلاب" نیستند. من و همه کسانی که مانند من می اندیشند، شرمگین از این هستیم که چرا جاروکش واپسمانده‌ترین نیروی تاریخی و اجتماعی شدیم و هیولایی بنام خمینی را بر سرزمین خود فرمانروا کردیم. شما و دیگر دلباختگان انقلاب شکوهمند ولی از اینکه شاه را برانداختید و جمهوری اسلامی را بر سر کار آوردید، هنوز که هنوز است بر خود می بالید! اینجاست که باید گفت «شرم هنوز هم یک ویژگی انقلابی است»
۶۱۵۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای مزدک بامدادان
شما نوشتید : « آیا این "مردم" در یک روز زیبای پائیزی ناگهان از خود پرسیدند: «برویم سینما، یا برویم انقلاب کنیم؟» می‌دانیم که چنین نیست. »
روند تاریخی که کسب تجارب و دگر اندیشی و درک شناخت از خود و پیرامون خود را نیز بهمراه دارد را مانند گفته خود شما انتخاب نمیکنند بلکه در پروسه تاریخی کسب میکنند. کسب این تجارب تلخ و فهم دموکراسی نتیجه شکستن سد حکومت استبدادی شاه بود . اگر هم همه براندازان مستبد بودند و عقب مانده اما استقلال خود را جانشین حکومتی مستبد و وابسته کردند که شاه رفتن و ماندن خود را با سفارت آمریکا تعیین تکلیف میکرد. بله بخش بزرگی از مخالفان حکومت با تعریف امروزی آزادی مشکل اساسی داشتند و شعار استقلال و آزادی به یک معنی بود یعنی آزادی از بند استبداد پهلوی و کسب استقلال خویش. نه تعاریف آکادمیک امروزی از استقلال و آزادی. شاید این پروسه و روند تاریخی مسیر دیگری غیر از انقلاب ۵۷ را میتوانست طی کند اما تمامی فاکتها اثبات میکند که این روند دیگرگونه را شاه میتوانست ممکن کند نه احزاب و سازمانهای در زندان و زیر شکنجه و مخفی و در تبعید. شاه میتوانست به جای اعلام کشور تکحزبی حداقل احزاب غیر برانداز را برسمیت بشناسد تا بتوانند در انتخابات مجلس شرکت کنند اعلام مشروطه ( شاه سلطنت میکند نه حکومت ) هم پیشکش دربارش ٫ این حداقل را هم نتوانست و روند تاریخی نه با انتخاب فرد بین سینما و انقلاب بلکه تنها مسیر طبیعی را طی کرد. حال بگوئید شاه با آزاد گشتن دختر و پسر و اتاق خواب کسی کاری نداشت بله نداشت و حکومت اسلامی دارد ٫ وضعیت اقتصادی بهتربود بله بهتر بود آنموقع فقط چند خانواده غارت میکرد الان به برکت استقلال ٫ هزاران فامیل غارت میکنند و برای مردم چیزی ته کاسه نمیماند.
حال این وضعیت نابسامان را میخواهید گردن انقلاب بگذارید. آزادید اما ما آذری ضرب المثلی داریم : ( حنا را بعد از عروسی به ک.. میمالند) این حنا باید قبل از اسقاط دولت مصدق نه قبل از اسقاط دولت امینی نه قبل از تشکیل سازمانهای مسلح نه حداقل زمان تشکیل حزب رستاخیز مالیده میشد تا روند دیگری را تجربه میکردیم.
۶۱۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : هرمز سواد کوهی

عنوان : پاسخ دیگری به مزدک بامدادان
تاریخ تکرار فصول نیست ، توالی چشم اندازهای بی برگشت است.
با سلام مجدد ، یاد آوری می کنم که بحث اصلی در بارهء چپ شرمگین از انقلاب است . قبلا نیز شما از این دست نوشته ها جوش آوردید. البته شما آزادید هر جور میخواهید فکر کنید وبنویسید و حق ما نیز محفوظ است.
بحث ما این است که تاریخ را نباید عوض کرد. خوب و بد حکومت گذشته و نیروهای مخالف واقعیت هائی است که نمی توان با چرخش قلم حذف نمود یا اضافه کرد در بارهء خوب و بد آنها نیز بدیهی است که بستگی به منافع و جان بینی رقبا دارد.
دوست گرامی شما بهیچ کدام از سئولات نگارنده جواب ندادی .
آیا از اعتراف به نقش استعمار انگلیس ، آمریکا و شرکاء آنها در امور ایران می ترسی؟
آیا نمی دانی که ما بزرگترین سازمان سیاسی چپ در ۱۴ اسفند ۵۷ بر مزار شادروان دکتر مصدق حضور داشتیم که با نگاه باند خمینی و دولت موقت بازرگان متفاوت بود؟
آیا فراموش کردی که در رفراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه شرکت نکردیم و خمینی و اعوان انصارش را به چالش کشیدم ؟
آیا در بارهء اعمال چماقداران با دهان کف کرده در سراسر ایران ندیدی ، نخواندی یا نشنیدی که علیه ما عربده می کشیدند" چریک آمریکائی اعدام باید گردد" ، "کسی که رای نداده حق نظر نداره " و.. و..و. آیا مصاحبه تلویزیونی اولین رئیس جمهور بنی صدر با رهبران فدائیان در رابطه با قتل توماج ـ مختوم ـ واحدی باپاسدار محسن رضائی را فراموش کردید؟
دوست گرامی صدها فاکت و سند و مدرک وجود دارد که نه تنها فدائیان بلکه نیروهای دیگری از جمله جبهه دموکراتیک مردم ایران تمام سیاست های ارتجاعی و ضد آزدایهای اساسی و حقوق بشری حکومت بعداز انقلاب را بشدت محکوم میکردند و تمام حملات چماقداران و باند های سیاه به اجتماعات جزیانات مختلف سیاسی ناشی از همین مبارزات بود.
خواهشمند است در بارهء مواضع ما تا ۱۳ آبان ۵۸ صادقانه و واقع گرایانه انتقاد کنید.
کسی ادعا نکرده که بی عیب بوده ، لطفا مشخص کنید که مشکل شما چیست. شعار ندهید.
چون طبق معمول ،گریزی هم به حرکت سیاهکل و مراسم یادبود آن نمودی
برای این قسمت از پاسخ خود نیز ، نظر جنابعالی را به نوشته ء آقای محمد ارسی که پیشینه ء فدائی ندارد. ولی بمناسبت چهل و سومین سال جنبش قدائی همزمان با تبلیغات دشمنانه ء "فرهنگ کاران امنیتی" نوشته ، جلب می کنم ، تعجب کردم که برای ایشان کامنتی ننوشتی :
چند نکته درباره‌ حرکتِ سیاهکل و جنبش فدایی
محمد ارسی
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/۴۹۷۶۱/

اما جناب مزدک بامدادان ، شما ، مثل تمام کنشگران سیاسی و حقوق بشری و تحلیل گران سیاسی و مورخین و منقدین حق دارید در بارهء مواضع سازمان چریکهای قدائی خلق ایران بعداز ۱۳ آبان ۵۸ و اشغال سفارت آمریکا و تبعات آن ، انشعابات و عملکرد جریانات مختلف فدائی و تناقضات آن بنویسی.
فراموش نکن که انقلاب فرهنگی نیز وجود داشت. اصلا نطرت در مورد عفریت جنگ تحمیلی چیست که در ۳۱ شهریور ۵۹ شروع شد ؟ باید همان طور شاخ به شاخ با حکومت می جنگیدیم؟ از انفجار و ترور در مراسم اول ماه مه ۱۱ اردهشت ۱۳۶۰ بنویس ، نباید مراسمی برگزار کنیم؟ در اروپا و آلمان همه ساله برگزار نمی کنند؟
و از جمله سیاست یک جانبه اتحاد و انتقاد سازمان اکثریت با رژیم ؛ تحت برنامه "شکوفائی جمهوری اسلامی " و هر چه دیگر که بنظرت میرسد و میخواهی بگوئی .
همینطور موضع سایر جریانات سیاسی و نقش مردم در تمام این تلاطم های اجتماعی همراه با کودتا ، جنگ ، بر اندازی ترور و.اعدام و شکنجه و..

خواهشمند است مسائل را عمدا در هم و بر هم نفرمائید در بارهء کودتا ۲۸ مرداد ، واقعه ۱۵ خرداد ، وقایع قبل از انقلاب و تمام جریانهای مبارز و جنبش دانشجوئی ، بحران ۵۷ مستند بنویسید. فراموش نکنید یک عمو سامی بخصوص از زمان "مرحوم" مجله توفیق ، معرف حضور تمام ایرانیان بود مردم در باره قرار داد کنسرسیوم و قانون کاپیتولاسون و جدائی بحرین زیاد میدانستند. رادیو تلویزیون صدای آمریکا در ایران برای اخبار دست اول بدون دخالت "سانسور" رژیم در اختیار و در دسترس بود . البته این رسانه ها برای هزاران مستشار نطامی و امنیتی آمریکا و خارجی بود . ایرانیان هم استفاده میکردند . لطفا احساساتی نشوید از حوادث خوب و بد رژیم گذشته بنویسد که هیچکس نمی تواند آنها را از تاریخ حذف کند و بجای آن درد و دل های خصوصی خود را بگوید .مانند آنها ئیکه در نوک هرم و هیرارشی حکومت پیش بودند و کشور را به بحران سال ۵۶ رساندند. کتابهای نویسندگان مستقل را بخوانید. ما را محاکمه نکنید.

شکست و پیامدهای حکومت از دولت موقت بازرگان تا امروز موجب یهم ریختن شیرازهء امور گردیده است . خسارات فراوان جانی و مالی برای میلیونها ایرانی که در ساختن ایران در حال توسعه تا سال ۵۶ نقش تعیین کنند داشتند. حکومت گذشته تمامیت خواه بود این حکومت از آن تمامیت خواه تر است و مذهبی!!! سرنوشتی جز حکومت قبل ندارد.

آقای مزدک بامدادان ، سازندگان اصلی ایرانی یعنی تکنوکرات ها و فرهنگ سازان که در تمام مراکز تولیدی ، صنعتی ، دانشگاهی و آموزش خدمت میکردند و شاید بازنشسته شده باشند بیش از همه در جریان ندانم کاریهای حکومت مطلقه پادشاهی و حزب رستاخیز و شبکه امنیتی آن بودند. بجای همذات پنداری با مسئولین و مسبیین فروپاشی حکومت گذشته و ندانم کاریهای آنها که امروز اشک تمساح می ریزند، به ایرانیان شریف گوش کنید که هنوز نمی دانند در سال ۵۶ چه بر سر حکومت شاهنشاهی که بسمت "دروازه های تمدن بزرگ" در حرکت وبد . در رعد وبرق و طوفان "غیر منتظره" جزیره آرامش بحرانی شد. مردم نمی دانستند که شاه بیمار یا مردنی بود. آنها " از ما بهتران" که میدانستند ، باید بنا بر نص صریح قانون اساسی، که همان رژیم پیش بینی کرده بود و با ماده ء واحده ای در دهه ۴۰ تصویب : "در صورت وقوع حادثه غیر مترقبه برای اعلیحضرت ؛ شهبانو بعنوان نایب السلطنه مسئولیت میگیرد تا ولیعهد به سن قانونی برسد. " نقل به مضمون
چنین نمی خواستند و سرنوشت کشور را وجه المصاله منافع خود قرار دادند.
آنها چرا بجای تدبیر با آرامش و خرد، برای جانشین شاهی که همه کاره بود به نایب السطنه ء قانونی اکتفا نکردند؟ آیا آنها می ترسیدند که با خلا ء شاه ، نایب السطلنه کاری از پیش نمی برد؟
در این باره هیچ یک از پایوران حکومت گذشته حاضر نیست اظهار نظر کند.باز هم از شما میخواهم عصبی نشوید حواس خود را بر سال ۵۶ متمرکز کنید و نوشته های شادروان دکتر فریدون هویدا نمایندهء دائمی حکومت شاهنشاهی در سازمان ملل متحد ـ یونسکو را مطالعه کنید که چه برنامه هائی بعداز ۱۳۵۵ قرار بود دنبال و اجرا شود که هرگز صحبت نشد.
۶۱۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مزدک بامدادان

عنوان : پاسخی بر پیامی
آقای سوادکوهی گرامی،
من در دهها نوشته خود به سرشت کودکامگی، سرکوب و نابرابری در رژیم پهلوی پرداخته‌ام و اگر خواننده که شما باشید نگاه سیاه و سپیدش را بکنار بگذارد، بی‌گمان یافتن این فرازهایی برایش دشوار نخواهد بود. برای نمونه من نوشته‌ام:
«واپسین شاه ایران یک فرمانروای بیگانه از مردم خویش، خودکامه و خود بزرگ‌بین بود، که در زندانهایش دگراندیشان را شکنجه و اعدام می‌کردند و روزنامه‌ها بدستور او سانسور می‌شدند و هیچ حزب یا سازمان آزاداندیشی که بتواند اندیشه سیاسی را در ایران به جنبش در آورد، از سوی او برتافته نمی‌شد»
همین ویژگیها بسنده‌اند، که رژیمی دیگر نتواند بر سر پای خود بایستد. سخن من ولی چیز دیگری است. من برآنم که براندازان رژیم پهلوی همان ویژگیهای بالا را - ای بسا بیشتر – در خود داشتند و هیچکدام، آری هیچکدام از آنان پروای "آزادی" را نداشت. شیفتگان انقلاب بهمن همیشه از مردم سخن می‌گویند و پشت آنان سنگر می‌گیرند. ولی با خود روراست باشیم؛ آیا این "مردم" در یک روز زیبای پائیزی ناگهان از خود پرسیدند: «برویم سینما، یا برویم انقلاب کنیم؟» می‌دانیم که چنین نیست. "مردم" یک توده سازمان‌نایافته است. این پیشگامان‌اند که این توده را سامان می‌دهند و رهبری می‌کنند، پس بگذارید ببینیم "پیشگامان" این مردم چه کسانی بودند:
پیروان خمینی
جبهه ملی
نهضت آزادی
شریعتی و حلقه پیرامون او
حزب توده
مجاهدین خلق
فدائیان خلق
کنفدراسیون دانشجویان
...
شما، آقای تابان و همه آن دیگرانی که می‌گویند انقلاب برای برانداختن دیکتاتوری و رسیدن به آزادی بود، باید نشان دهید که این "پیشگامان" خود چه اندازه به "آزادی" پایبند، و از دیکتاتوری بدور بودند. جبهه ملی و نهضت آزادی تا اندازه‌ای دموکرات بودند، ولی درست همین دو نیرو در گروه براندازان نبودند و تنها خواهان بازگشت به ارزشهای مشروطه می‌بودند (شاه سلطنت کند، نه حکومت). دیگر براندازان، از خمینی گرفته تا مجاهدین، و از حزب توده گرفته تا فدائیان، یا بدنبال حکومت عدل علی بودند و یا خواهان دیکتاتوری پرولتاریا. این پیشگامان همه و همه انسانهای دیکتاتوری بودند که تنها می‌خواستند دیکتاتوری خود را جایگزین دیکتاتوری شاه کنند، و درست از همین رو بود که در همکاری با خمینی سر از پا نشناختند و از آنجایی که سرشتی یگانه و همانند داشتند، دست در دست هم کمر به نابودی همه دستآوردهای جامعه ایران از مشروطه تا به آنروز بستند.
دوست گرامی! "مردم" و پیشگامان آنان حق دارند که بر بهترین رژیم جهان هم بشورند و آنرا سرنگون کنند، ولی تنها تا جایی که آماجشان چیزی بهتر از آن باشد. نه مردم و نه پیشگامانشان ولی هرگز حق ندارند دستآوردهای درست جامعه خود را نابود کنند و یک دیکتاتوری مدرن و گیتیگرا را با یک دیکتاتوری افسارگسیخته و واپسگرای دینی تاخت بزنند.
پرسش این نیست که چرا انقلاب کردیم، پرسش این است که چرا جمهوری اسلامی را بر سر کار آوردیم!
شما و آقای تابان می‌گویید گناه از ما نبود، خمینی ما را گول زد و انقلابمان را دزدید، و گناه گول خوردنمان هم بگردن شاه بود که هیچ نیروی دیگری را بجای نگذاشته بود. من ولی می‌گویم گناه از من بود که تنها در پی فرهنگ عاشورائی و شهادت‌خواهی و تنها از آنرو که می‌خواستم کینخواه خون سیاهکل و ۲۸ مرداد و چهام خرداد و پانزدهم خرداد باشم، خمینی را بر دوش خود نشاندم و چهره‌اش را در ماه دیدم و منی که کمونیست بودم، در دادگاه سخنم را با "اناالحیاه عقیده والجهاد" آغاز کردم و علی را مولای خود خواندم. گناه از من شاعر مارکسیست بود که کارم از سرودن چکامه جاودانی "آرش کمانگیر"، به سرودن ترانه "والا پیامدار، محمد!" رسید. گیرم که همه اینها هم گناه شاه بود و او ما را چنان در ناآگاهی فروبرده بود که گول خمینی را خوردیم، ولی آیا در فردای سرنگونی او هم گناه از او بود که می‌گفتیم: «سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید»؟ آیا گناه از شاه بود که حزب طراز نوین طبقه کارگر صادق خلخالی را کاندید نمایندگی مجلس کرد؟ ایا همکاری با خمینی و لاجوردی و گیلانی در سرکوب دگراندیشان هم گناه شاه بود؟
نه گرامی! ما بدنبال خمینی براه افتادیم، زیرا اگرچه او ریش داشت و ما سبیل، او عبا می‌پوشید و ما پیراهن چینی و کاپشن امریکایی، در ژرفای درونمان با هم همسرشت و هم‌گوهر بودیم. برای همین هم بود که بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه را در پای او قربانی کردیم. ما هم به اندازه او دیکتاتور و سرکوبگر بودیم، ما هم اگر رفیق سازمانی‌مان عاشق رفیق دیگری می‌شد، او را به بیابان می‌بردیم و می‌کشتیمش، ما همه تا اندازه ای خمینی بودیم و اینجاست که به جان سخن من می‌رسیم: «از آن انقلاب با آن کنشگران و پیشگامان چیزی بجز جمهوری ننگین اسلامی نباید بیرون می‌آمد، سخن از دزدیده شدن انقلاب یک فریب کودکانه برای خواب کردن خویش است»
رژیمی که شاه نماینده آن بود، باید دیگرگون (یا با انقلاب و یا با رفرم) می‌شد، در این نکته با شما همسخنم، ولی جایگزین این رژیم نباید جمهوری اسلامی می‌شد، اگر شده است، گناه از ماست. اینکه شاه همه گرایشها را از میان برد و همه صداها را خفه کرده بود، سخن تازه‌ای نیست و ویژه ایران هم نیست. مگر شما دیکتاتوری را می‌شناسید که صداها را خفه نکند و به مردم آزادی بدهد. مگر "پارک چونک هی" دیکتاتور کره جنوبی نهادی با بودجه‌ای سرشار براه‌انداخته بود که برایش یک اپوزیسیون شیک و مدرن بسازند؟ کدام دیکتاتور را می‌شناسید که به جامعه آزادی بدهد، که شاه دومیش باشد؟ چرا دیگران به جمهوری اسلامی دچار نشدند؟ آیا دیکتاتوری شاه از خونتاهای امریکای لاتین هم سرکوبگرتر بود؟
بگذارید به خود بیائیم و آگاهانه از خود بپرسیم چرا چنین شد. دلباختگان و شیفتگان انقلاب بهمن که هنوز هم ماجراجوئی سیاهکل را "حماسه" و کشتن سرباز وظیفه نگهبان بانک را "مبارزه در راه خلق" می‌دانند، برای آنکه دستان خود را در بیگناهی بشویند، اگر دستشان برسد گناه همه بدبختیهای انسانها در همه جای جهان، از برده‌داری و کشتار سرخپوستان در امریکا تا جنگ بالکان را هم به گردن محمدرضاشاه می‌اندازند. ولی نسل امروز دیگر به سادگی ما فریب نمی‌خورد و هر روز بر شمار کسانی که بزرگترین بی‌خردی تاریخ ایران را به چالش می‌گیرند، افزوده خواهد شد. بدون برخورد بی‌گذشت با گذشته، از ساختن آینده‌ای بهتر ناتوان خواهیم ماند. بخوانید هما ناطق از کنشگران همان شبهای اسطوره‌ای "انستیتو گوته" چه می‌نویسد:
«پرونده بنده چه بسا نابخشودنی‌تر از دیگران باشد. چرا که در انقلاب، هم مدرس بودم و هم محقق! بدا که شور چنان ورم داشت که اندوخته‌ها و دانسته‌ها را به زباله‌دانی ریختم و در همرنگی با جهل جماعت به خیابانها سرازیر شدم. ادیبانه‌تر بگویم: گُه زدم!»
باور کنید، هرکس که انگشت سرزنش را بروی دلباختگان انقلاب شکوهمند نشانه می رود، "سلطنت‌طلب" نیست! بجز سیاه و سپید، رنگهای دیگری هم هستند که به جهان اندیشه زیبایی می بخشند.
شاد باشید
۶۱۴٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : معامله با شیطان
آقای تابان برخلاف نظرشما که در نقد ملک محمدی روی گذشته و انقلاب بهمن متمرکز شده اید ، به نظرم هدف ایشان از پرداختن به گذشته ، هدفی در آینده است. آقای ملک محمدی از رهبران اتحاد جمهوریخواهان بود که مدتها گوش ما را با « انتخابات آزاد» کر کرده بودند. انتخاباتی که قرار بود با « نظارت بین المللی» باشد ، یعنی پای قدرت های بزرگ سرمایه داری را به میهن ما بکشاند. این شعار نارکا رآمد بودن خود را در کودتای انتخاباتی ۸۸ نشان داد.از طرف دیگر اتحاد جمهوریخواهان با یک نامه فرخ نگهدار دچار انشعاب شد ! که خود نشانگر بی برنامه گی این اتحاد از نظر سیاسی بود. در ادامه بخشی از رهبران اتحاد جمهوریخواهان در نشست هایی چون استکهلم و پراک وارد اتحاد با سلطنت طلبان شدند. یعنی به تنها شعار خود که جمهوری خواهی بود هم وفادار نماندندو شعارشان زنده باد سلطنت ، زنده باد جمهوری شد! آنچه که اکنون ملک محمدی می گوید توصیه ای است برای آینده. اگر سلطنت با کمک نیروهای خارجی احیا شد ، از نظر ایشان نیروهای دمکرات ، مترقی و انقلابی نباید مقاومتی بکنند و کت بسته تسلیم آن نیروها شوند. از ایشان باید به عنوان « چپ سابق» یاد کرد ، ولی ماجرا به اینجا خاتمه نمی یابد. مدل دمکراسی ایشان زیر علامت سوال است. هم در نقد گذشته و حکومت پهلوی و هم در آینده.
۶۱۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : جمشید جان حق داری "کامنت برای کامنت"!
اینجا همه کامنت برای کامنت مینویسند.

سنگ مفت است ولی‌ گنجشگ نه‌.

سنگ ابزار است و گنجشگ تولید اگر سنگ به هدف بخورد!



در ضمن اگر توی اعصاب میرم می‌تونم کامنت نویسی را تعطیل کنم فقط عنوان کن!
۶۱۴۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : کیا : سنگ مفت ، گنجشک مفت
کیا در زیر نوشته آقای مرتضی ملک محمدی در کامنت اول خود نوشت:
"اتحاد همه نیروهای ضّد دیکتاتوری لازم است تا از این منجلاب بیرون بیاییم."
در کامنت دوم وکیل تسخیری اقای ملک محمدی شد :
" رفیقی قلم در دست گرفته و آنچه را باور دارد بر کاغذ آورده است ،درست یا نه درست ،شجاعت می‌خواهد و من به این شجاعت احترام می‌گذارم."

حالا هم جّو زده شد و با یک "فرمان " استراتژی و تاکتیک براندازی را ارائه می کند:
"براندازی در پروسه خویش استوار است و جنبش سبز پرچم در آن میباشد .
راهش هم تقریبا مشخص است : رفراندم! "

به این میگویند "کامنت برای کامنت" مهم نیست اصل موضوع چی باشه ! جانمی جان !
۶۱۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

    از : حق

عنوان : سئوال از اقای تابان و همفکرانش
ایا ما در آنزمان می دانستیم که شاه راه را دارد برای امدن خمینی و حکومت فاشیست مذهبیش هموار می کند یا نه؟ اگر جوابتان نه است، بفرمایید که این چه اپوزیسیونی بود که این توطئه شاه را نفهمید تا بجای اینکه رو دست بخورد رو دست بزند؟ چون این توطئه ای می بود که عاقبت اسفناکش برای جریانات کمونیستی و مارکسیست اسلامیهای مجاهدین خلق غیرقابل قیاس با آنچه بود که شاه با امثال بیژن جزنی کرد؟ کدام اپوزیسیونی که تسلیم چنین توطئه ای می شود تا وضع بطور نجومی بدتر شود؟؟؟ بعد هم کل تقصیر را بگردن توطئه شاه و دروغگویی و خدعه خمینی بیاندازد و ادعا کند انقلاب شکوهمندش دزدیده شده است؟؟؟ سیاست یعنی دروغ و توطئه و منافع ملی با ظاهری اخلاقی در جاهایی. سیاستورز با این واقعیتها اشناست. ناشی وقتی وارد بازی سیاست شود چیزی بهتر از اپوزیسیون شاه در نمی آید و مدینه فاضله ای بجز جهنم ج.ا نمی تواند بیافریند. اپوزیسیون شاه فکر می کرد عقل کل است و در همین توهم خواست بماند و ارتباطی با سانسور شاه نداشت چون نه تز دکترای دکتر مصدق را خوانده و فهمیده بود و نه تز دکتراهای شاپور بختیار و فریدون فرخزاد و تز بنی صدر و اقتصاد توحیدی اش را و نه توضیح المسائل و چرندیات خمینی را. چنین اپوزیسیون نسیب هیچ ملتی مباد!

ایا ما می دانستیم یا نمی دانستیم که جمهوری و حکومت اسلامی یعنی چه و در کجای دنیا پیاده شده و از بوته ازمایش موفق از اب در آمده که با ملاها همراه شدیم؟ شاه ما را مجبور کرد برویم دنبال اخوندها یا انتخاب خودمان بود که بین شاه و خمینی ما خمینی جلاد را انتخاب کنیم؟ انتخاب ما خمینی بود و این انتخاب ما با خود مسئولیت می اورد. بنابراین خواسته یا ناخواسته و چه اعتراف کنیم و چه نکنیم ما مسئول هستیم و فرار از زیر بار آن غیرممکنست. من به سهم خودم مسئولیتم را سالها پیش پذیرفتم با اینکه عددی نبودم ولی شماها ۳۵ سالست که این مسئولیت خود را نپذیرفته اید و بجایش شاه را مسئول معرفی می کنید درصورتیکه هر کسی مسئول رفتار خویش است و باید شجاعت قبول مسئولیتش را داشته باشد وگرنه به پیش نمی رود. بگذریم از کسانیکه نفع خود را در پیش رفتن و عبور از گذشته شان ارزیابی نمی کنند و همچنان مرغشان یک پا بیشتر ندارد.

ایا ما مخالفان شاه رفتیم تحقیق کنیم که نمونه نظام و حکومت دینی و مذهبی در دنیا هست یا نیست قبل از اینکه در ایران ازمایشش کنیم؟ اگر جواب نه است، آنوقت باید بنازیم به سطح بلوغ و کیفیت اپوزیسیون شاه انهمه دانشجو و دانش آموخته کنفدراسیونی برونمرزی و جبهه ملی! عجب اپوزیسیونی، این اپوزیسیون بود! معلوم است که نتیجه کار بهتر از ج.ا قرار نبود بشود! پس نمی دانستیم و چه اعتراف کنیم چه نکنیم ما اپوزیسیون بالغ و عاقل و دورنگری نبودیم و مسئولیم. نگویید دلیل ندانستن ما سانسور شاه بود چون خودتان بهتر از من می دانید که اینهمه کنفدراسیونیهای خارج کشوری و اینهمه دکتر و مهندس مثل بازرگان و ابراهیم یزدی و و و سالها در خارج درس خوانده بودند و دسترسی به همه اطلاعات سانسور شده شاه داشتند. اینها چرا نرفتند تحقیق کنند؟؟؟ اصلا بفکرشان رسیده بود که تحقیق کنند؟؟؟ آخر کدام ادم عاقل و بالغ و با کفایتی و تحصیلکرده ای و در جایی در دنیا همه نظامهای موجود دنیا را بدون هیچ مطالعه ای کنار می زند و نظام شتر گاو پلنگ تجربه نشده ای در دنیا را سوار مملکتش می کند اخر؟؟؟ یا نظام توتالیتر کمونیستی چین و روسیه را ارجح ارزیابی می کند به متعادل ترین دیکتاتوری که در ایران داشتیم؟؟؟ کره جنوبی هم دیکتاتوری بود ولی از نوع نظامیش. با اصلاحات دمکرات و ازاد شد و دختر همان دیکتاتور را چندی پیش در مقام ریاست جمهوری این کشور نشاند. انروزها کره جنوبی ارزوی ایران شدن داشت و امروز پنجمین قدرت اقتصادی جهانست. ما امروز باید خود را با کره شمالی مقایسه کنیم و بترسیم. اشکال بزرگ و اشکال اول از ما بود و اینرا نمی توان با این طرز تفکر که هر که در قدرت است همه مسئولیتها منجمله خطاهای ما را هم بگردن دارد ماستمالی کرد و اینطوری از مسئولیتهای خود فرار کرد.

در ضمن حتما مقاله آقای تابان "انتخاب سیاه" را دوباره می خوانم تا بفهمم مواضع شما در انجا چه بود و چرا؟
۶۱۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست