از : حافظه تاریخ
عنوان : فرصت طلبی شاخ و دم ندارد! اگر دشمن جبهه ملی و ملیون ایران هستید لااقل منصف و ایران ستیز نباشید.
این جناب دوشوکی از فرصت «طلائی» که با انتشار بیانیه آقای برومند بدست آمده، استفاده «قومی» مینماید تا بخیال خود با «یادآوری» تاریخی راجع بانتشار اعلامیه جبهه ملی ایران را در سال ۱۳۵۷ در مورد آقای خمینی «تاکید» مستندی برانتقاد دشمنانه خویش نسبت به جبهه ملی ارائه کرده باشد. آقای دوشوکی من مطمئین هستم که اگر در مورد مواضع عناصر و گروههای چپ و راست وابسته باینجا و آنجا پیگیری نمائید کسی را پیدا نخواهید کرد که از اینگونه تملقات در مورد آقای خمینی رهبر انقلاب (حال شما و همقطارانتان (قوم پرست) امروز طور دیگری بخورد مردم میدهید، مشکل من نیست) بعمل نیآورده باشد. و بقول مثلی معروف «گرامر شود که شریک جرم گیرند،،، در شهر هر آنکه هست گیرند» یقه شما نوعی را هم میشود گرفت. در عرض این سی وچند سال نگاهی باطراف باندازید و میبینید که طرفداران «آزادی» و «استقلال» ایران از نوع غیرملی تا چه حد سقوط کرده و پناه بدامن ارتجاع و استعمار جهانی برده اند تا جائیکه این مزدوران تبلیغ حمله نظامی دول جنگ طلب بایران و دریافت پاداش خوشخدمتی خود مینمایند. کاشکی اثرات سوء اعمال بعضی از دلالهای سیاستهای استعماری در ایران و منطقه در حد نگارش بیانیه جبهه ملی ایران (سوم بهمن ۱۳۵۷) میبود.
جهت اطلاع نظرم راجع به بیانیه آقای برومند:
از : حافظه تاریخ
عنوان : «من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هر چه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه میکنم» (شادروان دکتر مصدق).
یکی از اصیل ترین و سالمترین مبارزات ضد دیکتاتوری و استقلال طلبانه سده اخیر ایران مبارزات جبهه ملی ایران است که حول ابرمرد تاریخ ایران دکتر محمد مصدق رهبر مبارزات استقلال طلبانه و ضد استعماری صورت گرفت. آنچه که مشخص است که مبارزه ضد استعماری و ضد دیکتاتوری شه و شیخ طیف وسیع طبقات، اقشار و اقوام ایران فقط بفقط در یک ائتلاف وسیع ملی و جبهه ای ثمر پذیر خواهد بود. شیوه مبارزه ملی گرانه جبهه ملی (استقلال طلبانه، ضد دیکتاتوری و براساس نه استعمار غرب و یا شرق) که در بیش از شصت سال پیش پایه گذاری گردیده اصولی نیست که با دادن یک «اعلامیه» و یا بیانیه فردی حتی در مقام مسول «سازمان جبهه ملی ایران» بتوان اصول اساسی یکی از مترقی ترین شیوه مبارزه مورد محک و با «بررسی» و نقادی فرصت طلبانه و مغرضانه دشمنان دیرینه ایرانی و انیرانی قرار گیرد. آنانکه تا دیروز براساس ایدئولوژی رزمی خمرهای سرخ برای برقرای «دیکتاتوری پرولتاریا» دست بجنایات قدمی و قلمی دست میزدند و امروزه بی «شرمانه» آنچنان وانمود مینمایند که روح آنان از این دیکتاتوری بی خبر بوده و باصطلاح «تکامل» پیدا نموده و خود را جایز الخطا میدانند. مبارزه جبهه ای هم با توجه بضروریات زمانه بایستی خود را انطباق دهد ( جانبداری از مشروطه سلطنتی بقبول حاکمیت مردم در همه سطوح یعنی جمهوری ایرانی). آقای خمینی و شرکاء «مارکسیستی» وابسته بسوسیال امپریالیسم وی، جبهه ملی ایران مرتد اعلام کرد و حمله حزب الهی ها بدفاتر و ضرب و شتم اعضاء آن را در پی داشت. امروزه همه ورشکستگان حزب الهی ها و همان شاه الهی ها و همانانی که همواره دشمن مردم و ملیون ایرانی و مبارزات ضد استعماری و دیکتاتوری آنان که امروزه سر در آخور استعمارگران قرار دادند صدور این بیانیه توسط آقای ادیب که بغایت ارتجاعی و ضد اصول جبهه ای است، مستمسک قرار داده تا دستاورد بزرگ ائتلاف ملی (جبهه ملی) و خصوصآ رهبر مبارزات ضد استعماری و قانونی و ملی ایران را خدشه دار سازند.
در مبارزه برای رسیدن بآزادی، استقلال و حاکمیت مردم ایران (جمهوری ایرانی) در چار چوب مبارزه جبهه ای تنها آنهائی همراه مردم هستند که با طرد فرمهای رژیمهای شاه وشیخ و با معیار ملی گرائی باشند و بس. این جمله منطقی مردی که جبهه ملی ایران را فرم داد، است که در بیش از شصت سال پیش با صدای رسا بیان میکند « «من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هر چه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه میکنم». تاکید اول بر اساس ایرانیت است که همه مردم ایران «سوای مزدوران» را در بر میگیرد و تاکید بعدی اسلامیت است که همه شعب اسلام در آن مستتر است. آنهائیکه در اینجا مزورانه «بیانیه» آقای ادیب را که علنا در مقابل اصول فکری دکتر مصدق قرار دارد بهانه برای سرکوب ملیون ایران قرار داده و دشمنانه دانسته قلم بطلان بر روی مبارزات جبهه ملی ایران میکشند باید بدانند که با ایران ستیزی و دشمنی با رهبر مبارزات ضد استعماری و استقلال طلبانه تاریخ معاصر ما، دکتر مصدق همانند ملا خمینی طرفی نمی بندند.
۶۵۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۳ آذر ۱۳۹۳
۶۵۵۲۷ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : ایران شیعه وایران نوین وهویتهای آن ونوع برخورد ایرانیان با این روند
صحرا نشیان عرب با آئین جدیدشان که منشاء ما ورائی برایش قائل بودند،بر ایرانیان چیرگی می یابند وبعد ا زآن یورش ،مغلوبین به بازیابی خود می پردازند وبفکر رهایی از سلطه حاکمان جدید بر می آیند در این پیکار از روشهای مختلفی بهر ه می جویند. یکی از روشها با توجه به شرایط حاکم معمولا" می تواند چنین باشد:آئینی که در دست حاکمان است ،اگر هم مبنای ماورایی ومشروعیت ماورایی برایش تعریف شده باشد .برای جنگیدن با آن باید آئینی جدیدی با مشروعیت ماورایی مطرح کرد.ممکن است:این آئین جدید از درون همان آئین بر کشیده شودو یا جدا از آن،با توجه به اینکه :آئین حاکم بر ایران ومنطقه در آن زمان در حال رشد وبالندگیِ خود بوده،انتخاب ومطرح کردن آئین جدید ،جدا از آن ویا احیای آئین های مطرح قبلی ،در مقابل آن ، نوعی خود کشی وانتحار برای مبارزان محسوب می شود . پس یک راه بنظر می رسد:آن هم بر کشیدن آئینی از دل همان آئین که پتانسیل متضادی هم در آن نسبت به قسمت اصلیِ سیطره یافته وجود داشته باشد.آئین جدید علاوه بر داشتن مشروعیت ماورائی ِ آئین قبلی، بتوان مشروعیت های ماورائی جدید هم برایش خلق کرد.:::آئین جدید که به نام اسلام مطرح شده بود،در همان ابتدا بین پیروان اولیه اش بر سر قدرت رقابتی در گرفت ،که بعدا"منشاء اقدامات خونین هم شد ،ودو گروه متضاد که بعدا " تحت نام شیعه وسنی معروف شدند ، شکل گرفت.سنی یک اکثریت قاطع وشیعه یک اقلیت اپوزیسیون وار .اما بعدا"این اقلیت یا همان شیعه ،عاملی برای مشروعیت بخشیدن ِمبارزه به نیروهایی که می خواستند خود را از سیطره اکثریت خلاص کنند،مطرح گردید ومورد استفاده قرار گرفت.
ایرانیان نیز برای رهایی و زیر بار نرفتن آئین سلطهِ یافته به رهبری سنی ها ،خود پیرو شیعه ومبلغ آن شدند،اگر چه خود این شیعه هم موجد خشونتهای ضد بشری است،اما گروهی انتخاب ایرانیان در پذیرش شیعه را نوعی اقدام رهایی بخشی ،آنهم از سلطه قسمت اصلی بحساب می آورند،وآن اقدام ایرانیان را قابل توجیه می بینند.و نوعی دور اندیشی خردمندانه برایش متصور شده اند.:::این روند برای ایرانیان ادامه پیدا می کند تا می رسیم به دورانی که ،اسلام با بعد سنی آن عامل وحدت بخش،برای صحرا نشینان دیگری می شود آن هم در بین گروهی از ترکان ،وآنان با استفاده از این عامل وحدت بخش، چیرگی خود را بر بخشی از مناطق جغرافیایی اعمال می کنند.در این مرحله انگیزه حفظ و احیای سرزمین ایران ،توسط ایرانیان بطریقی مطرح می شود آنهم توسط گروهی بنام صفویه ،باید گفت: در همین دوران گروهی از آنان نظر به این داشتند، برای مقابله با عثمانی واسلامشان باید به سمت احیای آئین های کهن ایرانی رو آورند، اما باز هم همان بعد رهایی بخش شیعه خودش را نشان می دهد وعاملیت وحدت بخشی شیعه نیز بر سیاست، حاکمان وقت ایران،برای احیای امپراطوری ایران خود را نشان می دهد، که در این مرحله ،علاوه بر بعد رهایی بخشی شیعه،عاملیت وحدت بخشی هم مطرح می شود،ابعاد ضد بشری این آئین هم خودش را نشان می دهد.که باز گو کردن آن بحث طولانی می طلبد.:::از این مرحله ببعدشیعه علاوه بر بعد رهایی بخشی ،بعد وحدت بخشی را هم برای حاکمان بر ایران بازی می کند،اگر چه فردی مانند نادر می خواست این را بطریقی حل کند ،اما با مرگش پروژه هم متوقف می شود.اما جریان شیعه با ایجاد شبکه های آموزشی خاص خود بصورت زنجیره ای شروع به ریشه دواندن در بخشی از مردمان این سرزمین می کند.وبا اثر گذاری مستقلی از حاکمیت سیاسی ،با توجه به داشتن شبکه های زنجیرهای آموزشی در این سرزمین ، منشاء قدرتی گردید .واین روند ادامه داردتا به دوران فتحعلی شاه می رسیم واین فرد با اقدامات ابلهانه بطریقی ،بفکر استفاده از توان بسیج ،متولیان شبکه زنجیرهای ِ ایجاد شده ءمراکز شیعه برای اهداف نظامی خود می افتد.اما بعدا"شرایط بگونه ای می شود که وقایع تلخ،حاکم بر سر نوشت ایران می شود، وبر ایران آن می شود که نباید بشود.::از این ببعد هم ،عواملی که خود را متولی شیعه در ایران می دانند، بازیگری خود را بر ایران بطریقی تحمیل یا معرفی می کنندو اقدامات چه مثبت چه منفی اعمال می کنند.تا می رسیم به دورانی که پدران ما این را تا حدودی ، با توجه به دستاوردهای بشری چاره اندیشی می کنند و آنان متوجه می شوند محو ویا کم رنگ کردن هر نوع بازیگری بدین صورت بستگی به مهار استبداد یا محو استبداد سیاسی است ،که د راین زمینه هم اقداماتی هم انجام می دهند. اما بطریقی می شود که باز استبداد سیاسی بطریقی حاکم می شود وآن هم توسط دو پهلوی ،که این ، بحث طولانی می طلبد.::از طرف دیگر :بازیگران فرا منطقه ای ،وقتی می بینند: سیطره اسلام بر این منطقه ، با اکثریتی بنام سنی است، پس نیاز به نیروهایی رها یی بخشی ویا اپوزیسیونی از این بابت احساس می کنند ،که آن هم می شود قسمتِ شیعه آن ،که نمایندگی آن هم متاسفانه نسیب ایران شده است.بازیگریِ بازیگران سیاسی بر ایران را در این رابطه باید دید.بر همین اساس پهلوی دوم،وقتی با پولهای نفت کم کم خود را در قواره یک امپراطوری کوچک دید،خود را هم بعنوان نماینده ،شیعه وشاه شیعه نشان داد، بطریقی به توسعه آن هم ادامه داد . که امپراطوری با محوریت شیعه را ایجاد کند.اما نا توان از در ک شرایط جهان وحتی کشور خودش،جامعه ایران را به اینجا رساند، که نباید می رسید. و جالب است: در همان دوران ،وقتی رژیم بسمت ضربه زدن به گروه های مبارز می رود ،نسلی از مجاهدین خلق ،که بعد ملی آنان قوی تر بود، محو می شوند فردی بنام رجوی بر تشکیلات حاکم می شود،که محوریت شیعه آن بسیار پر رنگتر از بقیه قسمتها ست،حال یا این را مامورانه پذیرفته اند ویا اینکه این را درک کرده اند که یکی از شرایط بازیگری ایران در این منطقه ،نمایندگی شیعه بودن است وجواب این فعلا" غیر ممکن است .اما هر چه باشد!به ساختن ایران نوین کمک نخواهد کرد.:::در این روند می رسیم به حکومت جدید.اینان دیگر خود را نماینده شیعه در جهان معرفی می کنند،تکلیف ایران بااینان مشخص است.اما در همین حاکمیت هم گروهی ازآنان متوجه شده اند باید این نمایندگی را بصورت علنی به حد اقل به نمایش در آورد وروشهای دیگری در پیش گرفت،اما گروهی از آنان معتقد اند که باید آنرا بسیار علنی کنیم ،و گروهی هم حتی بصورت نوکریِ علنی ،برای بازیگری خود را کاندید می کنند.که این خود بحث طولانی می طلبد.:::جالب است : در قرن ۲۱ ام در این منطقه بصورت مضحک همان آئین متحد کنندگان صحرا نشین در منطقه،بصورت متحد کننده ءصحرا نشینان مدرن در آمده و اقدامات ویرانگری را هم آغاز کرده است،که بدنبالش هم باید بر خورد کننده با آنان بایدمطرح شود.که این بازیگری متاسفانه بسمت ایران آمده است واین سر نوشتی است که ظاهرا"برای ایران وایرانیان رقم خورده است.::تلاش بسیاری از مبارزین ایران داردبه این سمت می رود ، چه ایرانی را بسازیم که اگر هویتی را برای ایران می سازیم آن هویت ،نافی سایر مردمان این سرزمین نشود.خیلی! این جواب را یافته اند،وبرای آن هم تلاش می کنندو آن :ساختن مکانیسمی سیاسی ونظام مدیریتی است ،که قرار گیرنده در راس ومجریان آن مکانیسم،هویت دینی ،زبانی ، نژادی شان هیچ امتیازی برای آنان نباشد!بلکه شایستگی ها و توانایی های فردی وراستگویی و صداقت آنان ملاک باشد!تا بتوان شرایط مناسب برای ،زیست مناسب افراد این سرزمین فراهم شود.انتخاب آن فرد ویا افراد در انتخابی آزاد هم انجام بگیرد.باشد تا آن روز که چنین شود!
۶۵۵۲۱ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : حمید هوشور
عنوان : فتوای جدید جبهه ملی: تشیع از ارکان مهم ملیت ایرانی است
آقای ادیب برومند مطمئنا نمیتواند خود را یک ایرانی ملی گرا بنامد چون شیعه و ملیگریی تباینی ندارند. یادآوری کنم که خمینی بارها این مطلب را متذکر شده بود. اینکه یک گروه سیاسی چهل سال پیش رهبرانی نظیر دکتر فاطمی داشت و حالا اینچنین افرادی رهبر آن هستند خود نشانی از روند منفی مبارزه برای به دست آوردن آزادی و عدالت در ایران است.
۶۵۵۱٨ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : هادی صوفی زاده
عنوان : این موضوع تازهگی ندارد
واقعیتی را که آقای برومند بیان کرده تازهگی ندارد که دوستانی نظیر آقای دوشوکی را آزرده کرده است. آنچه مشخص است سالهاست جامعه سیاسی ایران بر اساس ملیت، دین و جغرافیا تقسیم شده است و تنها یک استبداد شدید مانع شکلگیری آن شده است. اگر جریاناتی مثل جبهه ملی و یا سبزها بر اساس تشیع عمل می کنند، چپ فارس زبانی هم که اولویت کاریش ناسیونالیسم ایرانی است، چپ کوردی نیز اولویتش کوردستان است، عرب همانطور و تورک هم همانطور. طبیعی است جبهه ملی هم با باکگراوند تاریخی و پایگاه اجتماعیش در ساز شیعه گری بدمد. اما آنچه در میان سوال برانگیز وجود افرادی نظیر د. محمد علی مهر اسا است که سالهاست برخلاف جریان آب شنا میکنند.
۶۵۵۱۷ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : ایران متشکل از رنگهای متفاوت است
آقای کورش گرامی، ضمن ارج نهادن به سخن شما، میخواهم بگویم، اگر زنده یاد مصدق نیز به مانند آقای برومند جبهه ملی را در اعتقادش به مذهب تشیع منحصر می کرد، جبهه و نام بنیانگذارش چنین همه گیر و وسیع، در اقصی نقاط کشور دوام نمی آورد
وقتی همه اذعان داریم، ایران متشکل از رنگهای متفاوت است، که در طول سالیان و قرنهای طولانی دوشادوش هم زیسته اند، جبهه ملی این کشور نمیتواند منحصر به یک گروه از مردمان این کشور باشد، هر چند که این گروه اکثریت مطلق مردمان کشور را شامل شود
اگر بیانیه آقای برومند در واکنش به نوشتجات آقای مهرآسا نوشته شده است. از جایی که آقای مهرآسا نوشتارهای خود را با امضای خود و نه امضای جبهه ملی انتشار داده، آقای برومند، میتوانست بجای منحصر کردن جبهه ملی به یک مذهب در بیانیه ای با امضای جبهه، بیانیه یا نوشتاری با امضای خودش در پاسخ به نظرات آقای مهرآسا مینوشت
۶۵۵۱۶ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : کورش ا.
عنوان : شرایط صدور بیانیه
باید در نظر داشت که بیانیه مورد اشاره در واقع در پاسخ به واکنش های شدید نیروهای نتدروی داخل کشور (مانند: http://www.ammariyon.ir/fa/news/۳۴۸۹۹) به مقاله آقای مهرآسا (از فعالان جبهه ملی در آمریکا) تحت عنوان "عاشورا و دیوانگیهایش تا کی؟" که حاوی اهانت به امام حسین و ... بود منتشر گردیده است. لازم است به این امر توجه شود که جبهه ملی ایران درون کشور فعالیت می کند و مقاله مزبور و امثال آن موجبات فشار مضاعف بر این سازمان را فراهم کرده و در هفته گذشته نیز مجددا نهادهای اطلاعاتی-امنیتی از برگزاری جلسه شورای مرکزی جبهه و هرگونه نشست دیگری جلوگیری کرده اند. در شرایطی که به بهانه بدحجابی به مردم اسید می پاشند فکر می کنید نسبت به اینچنین مقالاتی چه واکنشهایی بروز خواهند داد!
ضمنا جمله ذکر شده در پایان بیانبه نه آنطور که جناب دوشوکی بیان فرموده اند از سوی جناب برومند، بلکه نقل شده از دکتر محمد مصدق بنیانگذار جبهه ملی ایران می باشد. علاوه بر این تا جایی که اینجانب مطلع هستم دکتر سنجابی نیز از اهل تشیع بوده اند.
۶۵۵۱۲ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : فعالیت مشترک بر اساس یک طرح ملی مشترک است
آقای دوشوکی گرامی، شبیه به بیانیه بهمن ۵۷ جبهه ملی ایران را غالب نیروهای مختلف اپوزیسیون حکومت پهلوی کم یا زیاد صادر کرده اند.
گرچه با به خاطر آوردن شور و حال بوجود آمده در بهمن ۵۷ ، اتفاق افتادن چنین خبطهایی در بیانیه های گروههای جوان و کم تجربه سیاسی چون مجاهدین و غیره شاید طبیعی به نظر آید، اما صدور بیانیه ای چنین، از جبهه ای که افراد با تجربه ای چون دکتر کریم سنجابی را در خود داشته است، بسیار عجیب به نظر می رسد
آنچه در لحظه حاضر بیش از هر مطلب دیگری بر دوش ایرانیان آزادیخواه سراسر ایران و جهان سنگینی می کند، علاوه بر نگرش انتقادی به راه پیموده شده، و انتقاد به بیانیه های حاضر، سعی در ارائه طرحی جامع برای فراهم آوردن همه نیروهای آزادیخواه بر سر یک سفره یا میز، نه برای حل و محلول شدن در یکدیگر، بل جهت فعالیت مشترک بر اساس یک طرح ملی مشترک است.
باشد که این تلاش مشترک، سرآغازی شود برای جبران تمامی خبطها و اشتباهات سی و اندی سال گذشته
۶۵۵۱۰ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹٣
|
از : عبدالستار دوشوکی
عنوان : بشارت نامه ی جبهه ملی ایران (سه شنبه سوم بهمن ۱۳۵۷ جبهه ی ملی ایران)
بشارت نامه ی جبهه ملی ایران (سه شنبه سوم بهمن ۱۳۵۷ جبهه ی ملی ایران)
دوشوکی: بیانیه زیر که توسط جبهه ملی ایران در روز سه شنبه سوم بهمن ۱۳۵۷ صادر شده است، در سایت اخبار روز موجود است:
http://www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=۸۲۲۷
خمینی می آید، مردی که غریو شادی جهان آزادیخواهی را به عرش رسانده است و پشت دنیای ظلم و استبداد را به خاک، مردی که ندای مبارک رهایی ست و بانگ خوش آهنگ استقلال، مردی که نشانه آزادی انسان با ایمان علیه فساد است و باطل و خفقان.
خمینی می آید، مردی که وجودش تجسم آرمانهای یک ملت تاریخی ست و تجسم آرزوهای همه ملل درهم کوفته جهان، مردی که هستی اش قانون آزادی ست و قانون دادخواهی و نافی همه قانونهای ضد مردمی، و حرکتش حرکت همه قانونهای نو، به سود ملتهای ستمدیده از استبداد و زور و قلدری.
اینک مردی می آید مردآسا، که قطره قطره خون درد کشیدگان وطن در تن او جاری است و چکه چکه خون شهیدان از قلب او فرو چکیده است. مردی که خاطره ی رنج یک ملت است و مژده ی رهایی همه ملت ها از رنج، به یک قدیس، به یک معجزه، به یک دست از آستین غیب درآمده بلکه انسان راستین عصر حاضر و ابرمرد زنده ی تاریخ می آید.
خمینی که به خاطر ذات رهایی انسان می جنگد و به خاطر بازآفرینی معرفت و معنویت بشر به میدان آمده است سپاس نمی خواهد، تقدیر و تشویق نمی طلبد، ما تنها به خاطر رضای دل خویش عزیزش می داریم، به خاطر رضایت تاریخ، و به خاطر آن که مردانی این چنین، اگر باز پدید آیند، بدانند که با چه شوکتی می آیند و مردانی آن چنان که رفته اند، بدانند با چه خفتی می روند.
۶۵۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : توطئه
به احتمال قوی توطئه ای درکار است. درمورد نقش و عملکرد این جناب برومند مدتهاست گمانه زنی هایی می شود و گرچه تداوم ولایت ایشان برجبهه ملی خیلی وقت است که مورد ایراد و اعتراض عناصر جوانتر و آگاهتر این تشکل است، اما تا این حدش هیچگاه انتظار نمی رفت. اگر تصمیم هیات اجرایی بوده پس وای بر "جبهه ملی".
۶۵۵۰۱ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : چنین تقسیم بندی هایی نه تنها سودمند نیست
از نویسنده محترم این نوشتار قدردانی و تشکر می کنم، که با ظرافتی انسانی، سیاست کژ و نه چندان ملی، عضو جبهه ملی را آشکار و با خوانندگانش در میان گذاشته است
لازم میدانم اضافه کنم، که گرچه غالب ایرانیان چه اسما، و یا چه رسما شیعه مذهب بوده و هستند. و شاید گزینش شیعی بودن، با استناد به تاریخ، نشانی از ایرانی بودن را هم در خود داشته باشد. و نیز شاید مذهب شیعه در بخشهایی از تاریخ کشور، بواسطه فراهم آوردن اتحاد ایرانیان، موجبات حفظ کشور را در برابر خطر اضمحلال تأمین کرده باشد، و....
اما این نهایت بی عدالتی خواهد بود، که تلاشهای ایرانیان غیر شیعی و غیر مذهبی را در جهت اعتلای کشور نادیده انگاریم.
و در ایران امروز، که جوانان و مردم کشور، از هر رنگ، نژاد، مذهب و اندیشه ای، در اقصی نقاط کشور و جهان، دل در گروی نشاط، سرزنده گی و پیشرفت کشور داشته، و رویدادهای کشور را با جان، دل و درایت مغزی خود دنبال می کنند، چنین تقسیم بندی هایی نه تنها سودمند نیست، بل برپا کردن چنین علمهایی جز ایجاد تفرقه بیشتر، حاصلی دیگر نخواهد داشت
۶۵۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹٣
|