یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بشر محو نازیسم را مدیون کیست؟

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : آخرین کامنت.
آخرین کامنت
خواننده بی طرفِ محترم؛ آقای همایون محترم؛

باز هم تکرار می کنم:
متن، نقش ارتش شوروی را بطور احساسی و ایدئولوژیک بررسی کرده است. یک بررسی احساسی و ایدئولوژیک، بررسی ئی ابژکتیو نیست. از این دیدگاهِ ایدئولوژیک، نقش ارتش شوروی «بارز» شده است. یعنی شده است تقریباً «تنها ارتشی که آلمان را نجات داد».
آزادسازی آلمان، مدیون «همه» نیروهای متفقین بود. «همه» نیروهای متفقین، با تعداد قربانیانِ متفاوتی، در این آزاد سازی نقشی «برابر» داشتند. آزاد سازیِ آلمان را به حسابِ ارتش یک کشور نوشتن، کار صحیح و ابژکتیوی نیست. اینکه قربانیان شوروی بیشتر از همه بود، در همه کتب درسی نیز آمده است. خود مردم و باسوادانِ آلمان، هیچ ارتش خاصی را آزاد سازِ خود نمی دانند. چون خونِ یک ارتشی روس رنگین تر از خون یک ارتشیِ غربی نیست.

ممالکی نظیر فرانسه یا بلژیک یا هلند و غیره، همه، بسرعت تسلیم شدند. چون توانِ نظامی برابری با آلمان را نداشتند. بنابراین برای جلوگیری از خون ریزی و قتل و عام، فوراً تسلیم شدند.

قسمت بزرگی از تلفاتِ روس ها به دلیل قبلاً ذکر شده بود. روس ها غافلگیر شدند، چون خود را هم پیمان هیتلر می دانستند و انتظار نداشتند که هیتلر به ناگهان به آنها حمله کند. از سوی دیگر هشدارهای جاسوسان خود در غرب را، نادیده گرفتند. این نادیده گرفتن، به این دلیل بود که آقای استالین تا این حد به پیمان خود با هیتلر اعتماد داشت.

من طبیعتاً آگاهانه و عمداً ۲ موضوعِ «پیمان استالین و هیتلر» و «تجاوز وسیع به زنان» را آوردم تا در برابرِ منزه سازی و قدیس جلوه دادنِ ارتش شوروی موازنه ای ایجاد کرده باشم. طبیعی ست که در همه جنگ ها و ارتش ها چنین توحشی صورت می گیرد. اما متأسفانه تا همین چند سال پیش، متعصبان کمونیست حتی به این ضعف های ارتش شوروی معترف نبودند. نیز هنوز هستند کسانی که تلاش دارند تا این پیمان را با نگاهی منطقی و دیپلماتیک توجیه کنند. چنین پیمانی از نگاه من (و بسیاری نظیر من) قابل توجیه نیست. بویژه از سوی کسی قابل توجیه نیست که خود را مارکسیست می داند و می نامد (یعنی آقای استالین).

بحث بی احترامی به قربانیان نیست. از نظر من، یک قربانی و یک اعدامی، کافی ست تا عملی (جنگ، شکنجه، و غیره) باالکل محکوم و منتفی اعلام شود. نه ارتش های غربی و نه ارتش های سرخ کمونیستی، منزه و بیگناه و انسان دوست و رهائی بخش و غیره نیستند.

تعداد قربانیان تجاوز را خودتان باید در اینترنت جستجو کنید. به راحتی منابع مستند خواهید یافت.

با احترام به همه - خسرو ثابت قدم
۶٨۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : سیامک سلطانی

عنوان : در مورد برخی آمارها
دوست نادیده اما خوب و ارجمند، بهنام اردشیریان آماری را ارائه کرده اند که با اجازهتان تصحیح کوچکی لازم دارد. آمار دقیقتر تلفات انگلستان ۴میلیون و ۸۰۰ هزار نظامی و غیر نظامی بوده است. آمار اتحاد شوروی ۲۷ میلیون نفر که از این میان ۶و۵ میلیون نظامی و مابقی غیر نظامی بوده اند. تلفات خود آلمان حدود ۵و نیم میلیون نفر نظامی و غیر نظامی بوده اند.
دوستی در مورد تجاوز به زنان آلمانی، توسط سربازان روس نوشته اند. این عمل زشت متاسفانه محدود به سربازان روس نبوده است، امسال در آلمان، برخی اسناد محرمانه در این زمینه انتشار یافتند که حکایت از رقم قابل توحه تعداد تجاوز از جانب همه سربازان متفقین، چه روسی و چه آمریکائی و دیگر ملیتها نیز می کرد. متاسفانه من فقط از طریق شنیدن گفتار رادیوئی از رادیو آلمان، (با صدای آلمان اشتباه گرفته نشود) در جریان آن قرار گرفتم و اکنون منبعی را که در این گفتار رادیوئی ذکر شد، بیاد ندارم. پدیده تجاوز و دزدی، و غارت از پیامدهای هر جنگ و ویرانی استو تا کنتل آن پس از جنگ، مدتی زمان میبرد. در ضمن ایم فقط به آن دوره محدود نمی شود، هنوز هم در بسیاری جنگهای در جریان، از این اخبار فجیع ، اطلاع رسانی صورت می گیرد.
۶٨۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خواننده ی بی طرف

عنوان : کمی انصاف!
آقای ثابت قدم.
اولا کمونیست بودن اتهام نیست، شما می توانید راحت مرا کمونیست بدانید و بخوانید. هیچ اشکالی ندارد.
دوم، خوب شد که از بعضی ادعاهایتان نظیر این که اگر انگلیس و آمریکا هم مرز زمینی با آلمان داشتند کشته هایشان به ۲۰ میلیون نفر می رسید، دست برداشتید.
اما در مورد قرارداد. شما اگر بودید چه می گردید؟ فاشیسم را ساخته بودند که به جان شما بیاندازند. شما به آن به این دلیل که کمونیست ها در آن کشور کشته می شدند اعلام جنگ می دادید؟ کمونیست ها و آزادی خواهان و بهائیان در خیلی از کشورها کشته می شدند، تقریبا در همه ی دنیا. شوروی می بایست به همه ی دنیا اعلام جنگ می داد؟ شما معتقدید استالین می بایست به هیتلر اعلام جنگ می داد؟ آن وقت امروز همین شما مدعی «شوروی متجاوز» نمی شدید؟ آیا شما این منطق را امروز هم به کار می برید؟ آیا با آمریکا هم با همان کینه توزی برخورد می کنید؟ چرا یقه ی آمریکا را نمی گیرید که به ایران - و ده ها مثل ایران - که در آن آزادی خواهان کشته می شوند، اعلام جنگ نمی دهد و دنبال بهبود مناسبات و «قرارداد صلح» با آن است.
احتمالا شما به همه ی آن چیزهایی که گفته اید هیستری ندارید، فقط به بعضی هایش هیستری دارید.
اگر بخواهم با همان لحن متفرعنانه ی یادداشت اول شما بنویسم باید بگویم: «احتمالا شما طرفدار جنگ آمریکا با ایران هستید»!!
در مورد تجاوز به زنان. البته که محکوم است. اما مقاله ی آقای مبشری بحثش این بود که چه کسی فاشیسم را شکست داد. شما کوشیده اید به هر موضوعی چنگ بیاندازید تا این پاسخ را واژگونه کنید.
من نمی دانم که این آمار ۲ میلیون نفر را از کجا آورده اید.
راستی کسی تعداد زن های شوروی را که توسط ارتش المان مورد تجاوز قرار گرفتند شمرده است؟ احتمالا نه! چون به درد تبلیغات ضدکمونیستی نمی خورد.
۶٨۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : همنشین بهار

عنوان : پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ
با درود به حان های پاکی که در مبارزه با فاشیسم بویژه در نبرد استالینگراد جان خود را از دست دادند، به
توافق هیتلر ـ استالین یا «پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ»
Molotov–Ribbentrop Pact / Договор о ненападении
اشاره کوتاهی می‌کنم.
پیمانی که ۲۳ آگوست سال ۱۹۳۹ بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی منعقد شد و تا همین اواخر کمتر کسی از چند و چون آن خبر دقیق داشت.
متاسفانه تاریخ‌نگاران شوروی در دوران استالین، خروشچف، برژنف و چرننکو، مردم را در جریان کامل زد و بند مزبور قرار ندادند و از نقش آن در حمله آلمان به شوروی راززدایی نشد.
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ هفت بند دارد و در مهم‌ترین آن‌ها تصریح شده دو کشور از پیمان‌های نظامی علیه هم پشتیبانی نکرده، به یکدیگر حمله نخواهند کرد و در صورت بروز جنگ میان یکی از این دو کشور با کشور ثالث، بیطرف خواهند ماند. قرارداد بویژه اطمینان می‌داد که آلمان از ژاپن (در جنگ اعلام نشده علیه اتحاد جماهیر شوروی در امتداد مرز منچوری، مغولستان) پشتیبانی نمی‌کند.
ولی موضوع که به همین جا ختم نمی‌شد.
...
این پیمان دارای یک صورتجلسه‌ الحاقی فوق سرّی نیز بود که شرق اروپا را در صورت تغییر جغرافیای سیاسی این منطقه به مناطق تحت نفوذ آلمان و شوروی تقسیم می‌کرد.
...
پس از این توافق، آلمان با اطمینان از جانب شوروی، حمله خود را به لهستان آغاز نمود و شوروی سرحدات خود را به سمت مغرب جلو برد و در ژوئن ۱۹۴۰ استونی و لیتوانی و لتونی را ضبط کرد.
پیمان مزبور دورنمای بازپس‌گرفتن سرزمین‌هایی چون فنلاند، اوکراین، مولداوی و لهستان شرقی را هم (که عموماً اکراینی‌ها و بلاروس‌ها در آن زندگی می‌کردند) در مقابل رهبر کرملین گشود.
...
ظاهراً قرار بر این بود که آلمان و شوروی به مدت ده سال به خاک یکدیگر تجاوز نکنند اما دو سال بعد هیتلر که به زیاده‌روی و دست‌اندازی شوروی به این یا آن منطقه معترض بود، دبّه در آورد و با حمله به آن کشور در ژوئن ۱۹۴۱ زیر قرارداد زد و عملاً آن را نقض نمود.
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ نه تنها به هیتلر در اهداف جنگی‌اش کمک زیادی کرد، به ایجاد سردرگمی و تضعیف روحیه بین کمونیست‌های پاک و صادق هم انجامید که سال‌ها به حق هیتلر را به عنوان دشمن جنبش کارگری و تهدیدی برای صلح جهانی، محکوم کرده بودند.
برای روشنفکران چپ، چرخش به راست در سیاست خارجی اتحاد شوروی بسیار سخت و سنگین بود و این پرسش جدی را پیش می‌کشید که آیا واقعاً آدولف هیتلر به متحد استالین تبدیل شده است؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ اگر در آغاز به عنوان ضرورتی تاریخی برای جلوگیری از بروز جنگ علیه میهن سوسیالیستی کارگران توجیه می‌شد، ولی تنظیم رابطه شوروی با کشورهای کوچک و بی‌دفاع شرق اروپا و تلاش برای تصاحب آنها هیچ توضیحی نداشت.
حتی اگر بپذیریم که امضای آن قرارداد را نباید خارج از متن تاریخی‌اش و هدفی که برای شکست فاشیسم و برهم زدن دسیسه‌های امپریالیستها ایفا می‌کرد مطرح نمود، باز تنظیم رابطه شوروی با کشورهای کوچک و بی‌دفاع شرق اروپا و تلاش برای تصاحب آنها توجیهی ندارد مگر اینکه ادعا کنیم پیمان مزبور اصلا و ابدا فاقد صورتجلسه‌ الحاقی فوق سری بوده و آنچه روی داد من درآوردی، دروغ و توطئه امپریالیسم است!
...
گفته می‌شود پس از امضای پیمان عدم تجاوز، شماری از کمونیست‌های آلمانی پناهنده به شوروی، به پلیس مخفی رژیم نازی (گشتاپو) تحویل داده شدند. همچنین شمار زیادی از کمونیست‌های کشورهای گوناگون که در آن سال‌ها در شوروی زندگی می‌کردند و از استقلال رأی نسبی برخوردار بودند در «پاکسازی»های استالینی جان خود را از دست دادند.
...
پیمان مولوتف ـ ریبن‌تروپ، دست هیتلر را برای حمله به غرب باز گذاشت و در ضمن مواد خام ضروری را که در جنگ برای آلمان اهمیتی حیاتی داشت، تأمین می‌کرد.
بنا بر قرارداد فوق قرار شد اتحاد شوروی به آلمان، غله، چوب، نفت، پلاتین و فسفات و...که سخت بدان نیاز داشت صادر کند. شوروی متعهد شد با ایجاد تسهیلات ترانزیتی مواد خام مورد نیاز آلمان را به آن کشور تحویل دهد و آن کشور را از دشواری‌ها و تنگنا‌هایی که به سبب محاصره انگلستان دچار شده بود، رهایی بخشد.
...
ژوئن ۱۹۴۱ وقتی هیتلر به شوروی حمله کرد، بنزین و سوخت تانک ها و هواپیماهایش که در جبهه ای بسیار وسیع خاک آن کشور را بمباران و گلوله باران کردند، از خود شوروی تأمین شده بود و در زیر پوشش همین تانکها پیاده نظام که نان‌شان از گندم روسیه و اکرائین بود به اتحاد شوروی حمله کردند.
بدون تامین سوخت و مواد خام و غذا برای آلمان دست زدن به جنگ بدون اندیشیدن به پیامدهای آن و از جمله محاصره‌ی دریایی توسط بریتانیا، ممکن نبود. چرا که درست همین عامل در جنگ جهانی اول باعث شکست آلمان شده بود.

با کمال احترام: همنشین بهار
۶٨۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : خواننده بی طرف محترم،
خواننده بی طرفِ محترم؛

ساده است که همانطور که شما بنده را به هیستری داشتن بر علیه کمونیسم متهم می فرمائید، بنده هم شما را به کمونیست بودن (و نه بی طرف بودن) متهم بکنم. من فکر می کنم که این حق طبیعی هر دوی ما باشد که استنباطِ خود را از دیگری بیان کنیم.
آری، من هیستری دارم. بر علیه خیلی چیزها. از جمله بر علیه «ایسم» بطور کلی. مثلاً اسلامیسم، استالینیسم، کاپیتالیسم، تعصبیسم، پنهانیسم در تاریخنگاری، بی دقتیسم در نگارش، و امثالهم.

بنابراین پیشنهاد می کنم که به اصطلاح «موضوعی» برخورد کنیم و بر سرِ «موضوع» بمانیم.
شما اگر مایل هستید پیرامون نوشته بنده نظرِ محترمتان را بفرمائید، به همان نکته هائی که بنده اشاره کردم بپردازید:
۱- پیمان بندیِ رهبر بزرگترین کشور کمونیستیِ جهان در آن دوران (آقای استالین)، با بزرگترین فاشیستِ آن دوران (هیتلر). بدون توجه به آنکه بر سر ممالک کوچکِ دیگر چه خواهد آمد. و بدون توجه به آنکه بر سرِ دگراندیشانِ خودِ آلمان چه می آید و خواهد آمد.

۲- تجاوز به حدوداً ۲ میلیون زن، توسطِ ارتش سرخِ کمونیستی، که در این نوشته از آن به گونه ای «قدیس» و منزه و پاک یاد شده است.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : بهنام اردشیریان

عنوان : آخرین و کامل ترین آما ر کشته شدگان جنگ دوم جهانی که توسط موسسه آلمانی در سال ۲۰۰۸ تهیه و تنظیم شده است.ایران دوران رضا شاه علیرغم اعلام بی طرفی با ایده های آریائی در کنار آلمان فاشیستی ایستاد و علی اسفندیار با هدایا بسیار به ملاقات هیتلر در آمد!
Land Soldaten Zivilisten Gesamt
Australien ۳۰.۰۰۰ ۳۰.۰۰۰
Belgien ۱۰.۰۰۰ ۵۰.۰۰۰ ۶۰.۰۰۰
Bulgarien ۳۲.۰۰۰ ۳۲.۰۰۰
Republik China ۳.۵۰۰.۰۰۰ ۱۰.۰۰۰.۰۰۰ ۱۳.۵۰۰.۰۰۰
Deutschland ۵.۱۸۰.۰۰۰ ۱.۱۷۰.۰۰۰ ۶.۳۵۰.۰۰۰
Finnland ۸۹.۰۰۰ ۲۷۰۰ ۹۱.۷۰۰
Frankreich ۲۱۰.۰۰۰ ۱۵۰.۰۰۰ ۳۶۰.۰۰۰
Griechenland ۲۰.۰۰۰ ۱۶۰.۰۰۰ ۱۸۰.۰۰۰
Großbritannien ۲۷۰.۸۲۵ ۶۲.۰۰۰ ۳۳۲.۸۲۵
Indien ۲۴.۳۳۸ ۳.۰۰۰.۰۰۰ ۳.۰۲۴.۳۳۸
Italien ۲۴۰.۰۰۰ ۶۰.۰۰۰ ۳۰۰.۰۰۰
Japan ۲.۰۶۰.۰۰۰ ۱.۷۰۰.۰۰۰ ۳.۷۶۰.۰۰۰
Jugoslawien ۷۴۰.۰۰۰ ۹۵۰.۰۰۰ ۱.۶۹۰.۰۰۰
Kanada ۴۲.۰۴۲ ۱.۱۴۸ ۴۳.۱۹۰
Neuseeland ۱۰.۰۰۰ ۱۰.۰۰۰
Niederlande ۲۲.۰۰۰ ۱۹۸.۰۰۰ ۲۲۰.۰۰۰
Norwegen ۷.۵۰۰ ۲.۵۰۰ ۱۰.۰۰۰
Südafrika ۹.۰۰۰ ۹.۰۰۰
Philippinen ۱۰۰.۰۰۰ ۱۰۰.۰۰۰
Polen ۳۰۰.۰۰۰ ۵.۷۰۰.۰۰۰ ۶.۰۰۰.۰۰۰
Rumänien ۳۷۸.۰۰۰ ۳۷۸.۰۰۰
Sowjetunion ۱۳.۰۰۰.۰۰۰ ۱۴.۰۰۰.۰۰۰ ۲۷.۰۰۰.۰۰۰
Tschechoslowakei ۲۰.۰۰۰ ۷۰.۰۰۰ ۹۰.۰۰۰
Ungarn ۳۶۰.۰۰۰ ۵۹۰.۰۰۰ ۹۵۰.۰۰۰
USA ۴۰۷.۳۱۶ ۴۰۷.۳۱۶
۶٨۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : همایون

عنوان : بالاخره که چی؟
بالاخره که چی جناب ثابت قدم؟ این مقاله دارد می گوید که محو فاشیسم در درجه ی اول مدیون مردم شوروی و ارتش سرخ است. شما نظر دیگری دارید؟ بفرمائید! محو فاشیسم مدیون کیست؟ آمریکا؟ انگلیس؟ خورشید و ماه و ستارگان؟
۶٨۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : سیامک سلطانی

عنوان : یک تصحیح
ر.سهراب با سلام و سپاس .
در مورد تاریخ امضای «تسلیم بی قید و شرط» اختلاف نظری وجود دارد ، بدین شکل که در ۸ مای سند «تسلیم بدون قید وشرط» بدون حضور نمایندکان اتحاد شوروی و ارتش سرخ، در حقیقت با هدف دور زدن آنها، به امضاء رسیده بود. این اقدام با مخالفت بسیار شدید از جانب ارتش سرخ و مقامات شوروی روبرو گشت، و آنها مجبور به تکرار امضای این سند در روز ۹ ماه مه و با حضور مارشال ژوکوف و دیگر نمایندگان اتحاد شوروی، شدند. اما این تاریخ در فرانسه به عنوان تاریخ پایان جنگ برای فرانسه ثبت گردید و امروز نیز در آنجا تعطیل رسمی است.
۶٨۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خواننده ی بی طرف

عنوان : هیستری ضدکمونیستی
آقای ثابت قدم، نفرت از کمونیسم از سرتاسر جملات و حتی کلمات شما می بارد آن وقت آقای مبشری را به «برخورد ایدئولوژیک» متهم می کنید؟ امثال افکار و استدلالات شما را صبح تا شب در رسانه های غربی جار می زنند که هدفی جز کوچک کردن نقش مبارزه ی قهرمانانه ی مردم شوروی در شکست فاشیسم هیتلری ندارد. اما شما نوبرش را آورده اید.
ببیند آقای ثابت قدم چطور قربانی شدن ۲۰ میلیون مردم شوروی در جنگ را «ارزش گذاری» می کند:
«اگر آلمان با انگلیس یا آمریکا هم مرز می بود و می توانست از طریق زمین به آنها حمله کند، تعداد قربانیانِ آنها نیز کمتر از شوروی نمی شد»!
جناب ثابت قدم، فرانسه که هم مرز بود... خیلی کشورهای دیگر هم هم مرز بودند، اما دو روز هم دوام نیاورند. فرانسه هم دوام نیاورد، تعداد قربانیانش هم بسیار بسیار کمتر از شوروی بود.
نفرت کور از کمونیسم حتی احساس انسانیت انسان ها را هم از بین می برد.
۶٨۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : خسرو ثابت قدم

عنوان : اطلاعاتی ناقص و یکطرفه.
آقای مبشری محترم، من متن کوتاه شما را بدقت خواندم.

دو حالت بیشتر به ذهنم نمی آید: یا کم اطلاع هستید؛ و یا مشغولِ نوشتنِ «تاریخِ کمونیستی» هستید. «تاریخِ کمونیستی» به این معنا که یک جانبه و طرفدارانه و ایدئولوژیک به موضوع نگاه کرده اید و نه بی طرفانه و عادلانه و آزاد منشانه.

هر دوی این حالات بد هستند.

چنانچه حالتِ اول صادق باشد، آنگاه باید گفت:
پیش از پرداختن به موضوعی، باید بسیار بسیار به تفصیل و به دقت به آن موضوع پرداخت. و سپس پیرامون آن موضوع نوشت یا ترجمه کرد. این ضعفی ست که غالبِ نویسندگان و مترجمانِ ایرانی بدان مبتلا هستند. تولیدِ متنِ خوب، کاری ست بس دشوار و پُرمسئولیت. کارِ شاق است.

چنانچه حالتِ دوم صادق باشد، آنگاه باید گفت:
تصویری که شما بدستِ خواننده داده اید صحیح و مستند نیست. فقط به ۲ موضوع اشاره می کنم:

۱- در تاریخِ جنگِ جهانی دوم در آلمان، چیزی وجود دارد که آلمانی ها بدان (Nichtangriffspakt یا Hitler-Stalin-Pakt ) می گویند. معنای این اصطلاح «قرارداد عدمِ حمله» یا «پیمانِ منعِ حمله» است.
این قرارداد، بینِ «هیتلر» و«استالین»، در تاریخِ ۲۳/۲۴ آگوست ۱۹۳۹، توسط وزارای خارجه ایشان امضا شد.
شما که ظاهراً «کمونیست یا کمونیست دوست» هستید، باید بدانید که در همان آلمان، کمونیست ها و یهودیان و مخالفان و همجنسگرایان و دگراندیشان، از سالهای ۱۹۳۳ تحتِ تعقیب و آزار و زندان و شکنجه بودند. این یعنی چه؟ یعنی این مملکت (آلمان)، یک دیکتاتوری بود. و آقای «استالین» با این دیکتاتوری «پیمانِ عدمِ حمله» می بندد. در حالی که می داند که ۶ سال است که دگر اندیشان، از جمله «رفقای کمونیستِ خودش» در زندانها شکنجه می شوند. و نیز می داند که آلمان نخست به ممالکِ کوچکِ اطرافِ خود حمله خواهد کرد.

از دیدِ من، همین یک مورد برای نشان دادنِ وضعیتِ فکریِ حکومتِ «استالین» کافی ست.

شما در نوشته خود به این قراردادِ بی نهایت مهم اشاره نفرموده اید. من حدس می زنم که شما عمداً این کار را کرده اید. و من این را نشانه ای برای نگاه جانب دارانه و ایدئولوژیکِ شما می دانم.

۲- فقط ۲ نمونه از اظهاراتِ شما:
«دولتهای آمریکا و انگلیس ماه ها به تقاضاهای مکرر رهبری شوروی برای گشایش جبهه دوم در اروپا اعتنایی نکردند».
نخست آنکه طبیعی ست که نیروهای غربی، به سختی به «هم پیمانِ هیتلر» (یعنی استالین) اعتماد می کردند. وانگهی: جاسوسانِ «استالین»، از جمله آقای «Richard Sorge»، حداقل ۲ هفته پیش از آغاز حمله آلمان به شوروی، به «استالین» هشدار داده بودند. اما «استالین»، این هشدارها را باور نمی کرد و نمی توانست تصور کند که «هم پیمانش» (یعنی هیتلر) به روسیه حمله کند.

«بشر، محو نازیسم را قبل از هر چیز مدیون فداکاری ده ها میلیون سرباز ارتش سرخ است که تحت رهبری کمونیستها، چهار سال بار اصلی جنگ را بر دوش کشیدند».

بارز کردنِ نقشِ ارتش شوروی در آزاد سازی آلمان از دستِ دیکتاتوری نازی، بر اساس تعداد قربانیان، کاری بی انصافانه و ایدئولوژیک است. اگر آلمان با انگلیس یا آمریکا هم مرز می بود و می توانست از طریق زمین به آنها حمله کند، تعداد قربانیانِ آنها نیز کمتر از شوروی نمی شد.
نیروهای متحد علیه نازیسم بر اساس تعداد قربانیان جایزه و مدال و درجه و افتخار خاصل نمی کردند. همه اینها در آزادسازی آلمان از دست نازی ها نقشی برابر و یک سو داشتند. همانطور که در تقسیم ممالک و منابع و معادن با یکدیگر نقش داشتند.

و در خاتمه: چندان هم به ارتش سرخ و کمونیستیِ آن زمان اعتماد نداشته باشید. همین ارتش پس از فتح آلمان، حدودِ ۲ میلیون زن را موردِ تجاوز قرار داد. نخیر؛ اشتباه نخواندید. نه ۲۰۰ نفر یا ۲ هزار نفر؛ ۲ میلیون نفر.

با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست