یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پهلوان چپ ایران - جمشید طاهری پور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حمید ارجمند

عنوان : سردار قلیج
اعتراف میکنم با اینکه در عقاید سیاسی با سردار اختلاف نظر داشته و دارم ولی از طرفی دیگر تا زنده هستم مهرش همیشه در قلبم جاری است ، چون او یکی از رادمرد نی است که هرگز در زندگی دچار عقده حقارت نبود و نیست . نمیدانم شاید چون از ثلاثه پوریای ولی و تختی میباشد . حتی گرایشات سیاسی و باورهای میهنی هرگز او را به ورطه لمپنیسم سیاسی رهنمون ننمود، وبا بضاعتی بسیار محدود در غربت کاری با کیفیت در آرش بوجود آورد. که بسیاری را وادار به تحسین شخصیت و پایداری در غربت نمود . او نه برای من بلکه برای میلیونها ایرانی داداش بزرگ محسوب میگردد ،صمیمانه برایش آرزوی سلامتی و شاد کامی مینمایم.
۷۱۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۴       

    از : حسن نکونام

عنوان : پرویز، مصادره شدنی نیست
دانش آموز بودیم، پرویز گل میزد، کیف میکردیم و دوستش داشتیم. به کاپیتان افتخار میکردیم، که بله، ما هم قهرمان خوب و خوش اخلاق و دوست داشتنی ای داریم.
اما، قهرمان ما، بدرستی به این نتیجه رسید که قهرمان بودن در سرزمینی که مردمش در محرومیت و فقر و خفقانی که حکومت سلطنتی بر آنها حاکم کرده است، عین «ناقهرمانی» است. پرویز با همان درک آنزمانش، سیاسی شد. ساواک حکومت سلطنتی، که از محبوبیت او دز بین مردم و بویژه جوانان بخوبی آگاه بود، دستگیرش کرد. پرویز به تاکتیکی متوسل شد، تا خود را از چنگال ساواک برهاند، و نوعی «نرمی» را از خود نشان داد. اما گویا همین کمی «نرمی»، وجدان پرویز ما را می آزرد. همین ناآرامی و
جدان، پرویز را بر آن داشت تا جزوه ای بنویسد تحت عنوان:
«پوزشی به درگاه خلق و جانبازانش»
بخاطر دارم وقتی که این نوشته را خواندیم، آنقدر شیفته صداقت، شرافت، انسانیت و شهامت اخلاقی این انسان شدیم، که همگی آرزوی دیدار با او را داشتیم. افسوس که من هنوز به دیدار او نائل نشده ام، اما او را برای همیشه در قلبم دارم و همیشه بعنوان یک برادر بزرگ(داداش پرویز) از او یاد میکنم.
آقای طاهری پو ر گرامی! نوشتید « (پرویز) مرا که دید، جلو آمد و گفت: میشه چند سئوال کنم؟ سئوال هایش در باره سیاست سازمان اکثریت در سالهای ۵۹-۶۱ بود.»
آقای طاهری پور! این سئوال بسیاری از ایرانیان است.
پرویز با آن شهامت اخلاقی، مصادره شدنی نیست.
۷۱۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : به دلیل عشق و علاقه اش به مردمان سرزمین زادگاهش و صداقتش
صمیمانه هفتاد سالگی آقای پرویز قلیچ خانی را به ایشان و تمامی دوستدارانش تبریک گفته و برایش شادمانی و سرافرازی بیشتر آرزو دارم.

برخلاف تصور آقای هوشنگ منتظرالظهور، معتقدم ورود آقای پرویز قلیچ خانی به کار مبارزه ی سیاسی یکی از نقاط قوت ایشان در خاطره هاست.

زیبایی زندگی در فراز و نشیبهایش نهفته، همچنان که گلِ سرخِ تازه شکفته ی زیبا را نمیتوان بدونِ خارهای ساقه آن تصور کرد.

آقای قلیچ خانی در مصاحبه ای که با برنامه به عبارت دیگر بی بی سی انجام داده، صریح و زیبا می گوید؛ «... سیاسی شدن به معنای با مردم بودن است نه غیرمردمی بودن، یا نه اینکه سیاست چیز بدی است، سیاست بازی چیز بدی است.»

یقین کامل دارم، که آقای پرویز قلیچ خانی به دلیل عشق و علاقه اش به مردمان سرزمین زادگاهش و صداقتش همواره در یادها جاودانه خواهد ماند.
۷۱۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۴       

    از : هیچکس

عنوان : یک مرد
سلام پرویز خان
اول بار، به عشقت برخاستم، بازی ایران – استرالیا
دوم بار، بر رنجت گریستم، نمایش تلویزیونی بعد از دستگیری
سوم بار، در آغوشت کشیدم، زمین خاکی سبلان (اکنون دیگر نیست) تو تیم "کارگران" را به میدان آورده بودی
امروز که میدانهای ورزشی را اسیر کفتارها می بینم جای امثال توئی مردم دوست و ورزش دوست سخت خالیست.
راست گفته باشم؛ در کسوت ورزشی، با رفتنت جامعه ی ورزش ایران، مرد بزرگ اثر گذاری را از دست داد که میتوانست کاهنده رنجهای بسیاری باشد لیک در کسوت سیاسی با آمدنت جامعه ی سیاسی ایران کسی را بدست نیاورد و فقط بر رنج بیشمار تو افزوده شد.
یاشیا سَن پرویز خان
۷۱۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۴       

    از : هوشنگ منتظرالظهور

عنوان : گرامی باد آرزوهای سردار پرویز
البته که "پرویز قلیچ" در زندگیش، سراسر پهلوان بوده است. در این نکته نه حرفی هست و نه تردیدی.او دیروز پهلوان بود و امروز هم. به چهره ی نازنینش نگاه کنیم! نور همیشه جوان پهلوانی را "هنوز" درخشنده و یکسان می بینیم. که یک روز پهلوان، همه روز پهلوان.
پهلوانی ی "قلیچ" اما با همه ی کیفیت اعلایش، با همه ی شایستگی ها و ارزندگی های والایش، هرگز به جهان اسطوره های ملتش راه نیافت. چرا که جان شیرینش از شوری ی بخت ما، به "سیاست" آلوده شد. او بسان تختی ی جاودان، قهرمان ملی ی ما نشد. پرویز کبیر، جوانمرد عدالت جوی ی دلیر پایین شهر، سرشار از معرفت کوچه ها، همه ی شایستگی ها را برای نشستن بر تخت با شکوه حافظه ی یک ملت داشت.درست مثل تختی. اما او، که برای احترام به حقوق ملت بی حقوقش،از تیم تاج بخشان شاهی ملت ستیز، "بیرون زده بود"، به باشگاهی سیاسی ورود کرد تا سرزمینی، ملتی، از داشتن قهرمانی دیگر محروم گردد.خبیری ی مظلوم، که یادش گرامی باد، نیز چنین کرد.پرویز قلیچخانی با همه ی پهلوانی ی وجودش در نامردگاه این زندگی، با همه ی بزرگی ی جایگاهش در تاریخ ورزش ایران، تنها برای اعضای باشگاه سیاسیهاست که اسطوره ای جاودانست. در حافظه ی تاریخ ملت ایران "اما" به سبب ظلمی ی که او خود بر خود وارد کرد، قهرمان ملی نیست .سالگرد تولد ارجمندش، هفتاد قرن دیگر، گرامی بادا
۷۱۴۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست