یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

شرم آور یا نگران کننده؟ هر دو! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بهزاد کریمی

عنوان : خوب است که بحث کنیم!
۱)دوست گرامی آقای کمالی، از اینکه با نگاهی ظریف به نوشته من،مرا یادآور شده‌اید تا بدانم که رابطه سپاه با "تراکتور سازی"، رابطه مالکیت است و نه که مدیریت سپاسگزار شما هستم. فقط لازم است این را متذکر شوم که در مناسبات سرمایه داری کنونی آن میدان مانووری که مدیریت مورد وثوق صاحبان سرمایه دارند خود مالکین آنرا ندارند! صاحب سرمایه، مدیر را انتخاب یا نصب می کند و به آن اختیار تام و تمام می دهد که تصمیم بسازد و بگیرد و اجرا کند. اما انتظارم از شما این بود که همین ریز بینی را در مطالعه همه نوشته رعایت می کردید. من کوشیدم با فرمولبندی دقیق بنویسم که ناسیونالیسم حول "تراختور"، در برگیرنده طیفی است از هویت خواهی سالم تا تنگ نظری ارمنی ستیز و دیگر ستیز. من نه مطلقاً در موضع تایید این جنبه نفاق افکنانه و خصمانه و سراسر نقار و نفرت هستم و نه به تمامی منکر حقانیت ندای ملی این حرکت . من به اصالت وجه اول در این حرکت (سالم) قایلم، شما چی؟ آیا از نظر شما این تعلق خاطر ملی، فاقد هرگونه اصالتی است؟ نوع پاسخ به همین یک فقره، تعیین کننده جایگاهی است که هر یک از ما در قبال این وضع بغرنج و مغشوش اتخاذ می کنیم. آری،عدم حضور شایسته پتانسیل اعتراضی جامعه آذربایجان در جنبش سبز، یک درد بود. درد بزرگ تر اما اینست که در تحلیل این تناقض تاریخی کماکان بخواهیم که آنرا با موفق بودن "بازی های رژیم" توضیح دهیم و در تحلیل و تبیین موضوع، نتوانیم بر پارامتر رنجش جنبش ملی - قومی آذربایجانی ها از عدم توجه نیروی دمکراسی مرکز به مطالبات دمکراتیک آن نگاهی بیفکنیم. نه جنبش دمکراتیک در ایران بدون پوشش دادن موجودیت انواع جنبش های تبعیض ستیز در جامعه ایران به جایی خواهد رسید و نه هیچ جنبش تبعیض ستیز موضوعی در کشور بدون پیوند با جنبش دمکراسی خواهانه سراسری به جایی خواهد رسید. از جمله درس‌های گرانقدر ناکامی جنبش سبز، یکی هم همین بود. اگر وقت و حوصله داشته باشید شما را به خواندن چندین نوشته در این زمینه که اکثرشان در آرشیو همین سایت اخبار روز درج است دعوت می کنم. دست شما را به دوستی می فشارم.

دوست عزیز آقای علی خوی. من هیچگونه اطلاعات فنی در مورد آنچه که شما با اطمینان قطعی پیرامون عملکرد پرسش برانگیز آندرانیک تیموریان در صحن بازی ارایه داده‌اید، ندارم و لذا نمی توانم در این زمینه اظهار نظر مشخصی بکنم. اما اگر براستی چنین بوده باشد من از آن حسی که آندارانیک را به چنین رفتاری واداشته است همان اندازه ابراز انزجار خواهم کرد که از دفع ارمنی از تیم آذری کرده‌ام. در عین حال اما این را می توانم بفهمم که اگر یک عضو استخدامی باشگاه فوتبالی بخواهد آگاهانه خلاف مفاد قرارداد عمل کند، این پیش از همه خود باشگاه است که بر اساس منافع باشگاه یقه می گیرد و شکایت می کند و جریمه می خواهد و...! بر اساس اطلاعات ناقص من، تیموریان در زمره بازیکنان محبوب اکثر طرفداران تیم "تراکتور سازی" بوده است. ولی این منطقا برایم قابل فهم است که گروهی از هواداران این تیم، نگران "خیانت" این ارمنی به آذربایجانی‌ها بوده باشند! و من درست با چنین روحیه‌ای مشکل دارم. مین یاشا.

آقای یونس تبریزلی با سلام. فرض کنیم که اینجانب همه از روی احساسات حرف زده‌ام و به گفته شما خلاف توصیه مارکس عمل کرده‌ام که بدرستی دعوت می کرد از واقعیت موجود حرکت شود. شما چه می گویید عزیز؟و البته نه بطور کلی، بلکه کاملاً مشخص و واقعی و پیرامون همین موضوع رخ داده. اگر در چند کلمه بنویسید که خود شما کجای داستان ایستاده‌اید، به سهم خود به من و افکار عمومی کمک خواهید کرد تا هر چه بیشتر ادراک را جای احساس بنشانند. زنده باشید.

سلام دیرینه یولداش سیف حاتملو گرامی، چون همدیگر و افکار همدیگر را خوب می شناسیم ترجیح می دهم که مانند خودت فرمول وار بنویسم و متناظر با ساختار نوشته‌ات.
- دقیقاً درست نوشته‌ای. این افتخار بزرگی برای تبریزی‌ ها و ارومیه‌ای ها و مردم آذربایجان ایران است که با اقلیت ارمنی همواره رفتاری انسانی و دوستانه داشته‌اند. این افتخار را بویژه نه با شرایط سکولار ولی دیکتاتوری پیش از انقلاب و یا شرایط غیر عادی دوره حاکمیت فقاهت شیعی پس از انقلاب، بلکه با آن سال‌های سیاه و شنیع ۱۹۱۵-۱۹۱۶ میلادی باید رصد کرد که پان ترکیسم لجام گسیخته نئو عثمانیسم باسیاست ژنوسید (نسل کشی) صدها هزار ارمنی را به اتهام "خیانت به ترک" و "ستون پنجم دشمن" به دیار مرگ فرستادند. درست در این سال‌ها بود که ارامنه مقیم آذربایجان ایران نه فقط از برخی تحریکات شنیع مانند خطر "نجس شدن فضا هنگام بارش باران در تبریز(!)" جستند بلکه ارمنی‌های فراری از خاک عثمانی و قفقاز را در دل خود جای دادند و آنها را مهربانانه پناه دادند. این فرهنگ مترقی و سعه صدر انسانی اجدادمان، براستی غرور آمیز است.
-من در همین نوشته بر ماجراجویی و تجاوز گری دولت ارمنستان در قراباغ کوهستانی انگشت گذاشته‌ام و در قبال نوع مواجهه جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران نسبت به این موضوع نیز موضع گرفته‌ام. من معتقدم که نه فقط هر آذربایجانی، بلکه هر انسان صلح خواهی جدا از ملیت و تعلق ملی می باید که معترض به این تجاوز باشد و خواهان رفع مناقشه و حل این معضل کهنه از طریق مسالمت و دوستی و همسایگی بین دو دولت بشود. حرف من اینست که به احساسات ارمنی ستیزی نباید میدان داد و بر پایه شناختم از تو برآنم که تو هم همین را می گویی.
- آری به هیچ کس نباید اجازه داد که مطالبات حق طلبانه و ملی - دمکراتیک مردم آذربایجان را بکوبد.
- بله این درد بزرگی است که بخشی از نیروهای دمکراسی خواه کشور از عدم درک و یا درک ناقص واقعیت تبعیضات ملی - قومی در ایران رنج می برند. راه، همانا خستگی ناپذیر ماندن آن نیروهایی است که می دانند و می فهمند که در شرایط بقای تبعیضات جنسیتی، ملی،دینی و اندیشه‌ای و فرهنگی، دمکراسی یا پدید نمی آید و یا در بهترین حالت ناقص و ابتر و شکننده است؛ همانگونه که تعمیق و گسترش آن نیز در گرو استقرار عدالت اجتماعی و برقراری برابری است.
- شما متکی بر اطلاعاتی که دارید تصدیق می کنید که من در وسع خودم برای رفع هرگونه تبعیض ملی در ایران کوشیده‌ام و کماکان هم کوشا هستم. اما اینهم هست که سنگر من برای غلبه بر ناسیونالیسم مسلط، نه سنگر ناسیونالیستی تحت تبعیض، که همبستگی دمکراتیک و مبتنی بر حقوق همه ایرانیان است و بس.
- عمیقاً باور دارم که در حرکت و جنبش هویت خواهانه آذربایجان، آن خصوصیاتی که برشمرده‌ای وزن بسیار سنگینی دارد و همین هم است که خوشحال کننده است و امید برانگیز؛ و من هم در این نوشته درست همین را "اصیل" عنوان کردم. اما حاتملو قارداش تو خود بخاطر رصد کردن بسیار نزدیکتر از من تحولات حرکت "هارای هارای من تورکم"، واقف تر از من هستی که ناخالصی‌ها و تمایلات عقب مانده و کور در این حرکت کم نیست و این آلودگی جدی باید بسیار هشدار دهنده‌ تلقی شود. بر چنین خطری نتوان چشم بست. کاش نیروهای به گفته تو "مرکز" که درد دمکراسی دارند، هم درد جامعه مدنی هویت خواه در آذربایجان را بدانند و هم که قدرش را بشناسند. بدانگونه که این یکی نیز در عین مبارزه برای حقوق ملی - قومی خود همچنان بر اهمیت جنبش مدنی کل کشور پای بفشارد. این دو، مکمل همند.
- سیف یولداش راستش دغدغه من نزدیک کردن صفوف است تا جدا کردن صفوف. و این به دست نخواهد آمد مگر با رسیدن به گفتمان دمکراتیک تبعیض ستیز در همه نیروی آزادی خواه کشور.
دستت را چونان همیشه به گرمی می فشارم.
۷۴۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : یونس تبریزلی

عنوان : مقاله احساسی
با سلام مقاله شما بدون توجه به فاکتهای تاریخی و کاملا احساس و بدون توجه به مناسبات و رویدادهای اجتماعی بین ارامنه و ترک های اذربایجانی نوشته شده به قول مارکس جامعه شناسان به جای گشتن در فرمولهای اجتماعی و جامعه شناسی برای تحلیل جامعه هدف بهتر است به ود اجتماع مراجعه کنند .
۷۴۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : س. حاتملو

عنوان : بخش بزرگی از نیروهای دمکرات و چپ مرکز، از درک جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان عاجز هستند
دوست عزیز بهزاد!
واقع بینی سیاسی حکم می کند در رابطه با مطلبی که در باره ی «تراختور» نوشته ای، چند نکته را متذکر بشوم:
- تو خود به عنوان یک تبریزی می دانی که اهالی مسلمان شهرمان با اقلیت ارمنی ساکن در تبریز حتی بعد از انقلاب نیز کوچکترین مشکلی نداشته و رفتار روادارانه ی تبریزیها با اقلیت های دینی می تواند سرمشقی برای اکثر شهرهای ایران باشد.
- هم اینک جمهوری ارمنستان با حمایت مستقیم و غیر مستقیم روسیه و ایران (کشورهای مسیحی غربی جای خود دارد) غیر از منطقه ی قره باغ، یک پنجم خاکهای جمهوری آذربایجان را تحت اشغال دارد. همانگونه که اکثریت ارمنی های جهان از جمهوری ارمنستان حمایت می کنند، انتظار اینکه آذربایجانیهای ایران از اقدامات دولت ارمنستان آزرده خاطر نباشند، بیجاست.
- تو خود به خوبی نوشته ای که برای نیروهای ملی آذربایجانی، «تراختور» فقط بهانه ای برای ابراز احساساتشان است. سواستفاده ی رژیم، ارگانهای امنیتی و نظامیان از فوتبال در کشور، قدمتی بیش از نیم قرن دارد. فقط این امر نباید بدل به بهانه ای برای کوبیدن جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان بشود.
- بخش بزرگی از نیروهای دمکرات و چپ مرکز، از درک جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان عاجز هستند. حتی بخشی از این نیروها در مخالفت با جنبش آذربایجان در کنار شونیزم آریایی- شیعی قرار می گیرند.
- امروزه شبکه های اجتماعی بستر مناسبی برای صداهای افراطی فراهم می کنند. برای معرفی جنبش توده ای آذربایجان و سیمای انسانی آن، وظیفه ی بزرگی بر دوش افرادی مثل تو - که با هر دو بخش این نیروها در تماس نزدیک هستند- قرار دارد. نیروهای امنیتی رژیم با علم به قدرت جنبش توده ای آذربایجان برای جلوگیری از نزدیکی هر دو بخش مبار زه ی دمکراتیک، بشدت فعال هستند.
- حرکت موجود در آذربایجان، جنبشی است توده ای و مسالمت جو. جنبشی نه تنها با خصلت ملی، بلکه دمکراتیک، طرفدار محیط زیست و حیات وحش، حامی حقوق زنان و عدالت اجتماعی. به جرئت می توان گفت که این جنبش امروزه در هر خانواده ی آذربایجانی نماینده ای دارد. متاسفانه جامعه ی مدنی جوشان آذربایجان مثل همیشه از طرف نیروهای دو‌مینات مرکز جدی گرفته نمی شود. در حالیکه تو خود بخوبی می دانی که بدون آذربایجان بار هیچ تحول جدی در کشور به مقصد نخواهد رسید.
- زمان آن فرا رسیده است نیروهای واقعی دمکراتیک در کشور صف خود را از کسانی که بدنبال لحاف ملا هستند، جدا کرده و با درک قدرت واقعی جنبش آذربایجان، در کنار خواسته های به حق و مردمی آن قرار گیرند.
۷۴۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : علی خوی

عنوان : تراختور تیم ملی ازربایجان
خیلی ممنون از این مقاله که واقعان بنده در این مورد طرف اجرلو را می گرفتم اما حالا نه
اما اقای تیموریان که سال گذشته عضو تیم تراختور بود در اخرین بازی تراختور عمدا حرکاتی در حین بازی در اورد تا داور او را از بازی اخراج کند و همین کار هم شد و تراختور باخت. البته این برنامه بین تیموریان ارمنی و فدراسیون فوتبال قبلان همانگ شده بود
بنده با اطلاعات کافی این حرف را می زنم. و بیشتر نگرانی طرفداران تراختور از بابت خیانت است تا دشمنی با ارامنه.
۷۴۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۵       

    از : کمالی

عنوان : چند نکته
با تشکر از آقای کریمی، چند نکته را یاداوری میکنم : باشگاه تراکتورسازی فقط تحت مدیریت سرداران سپاه نیست بلکه این باشگاه رسما به سپاه پاسداران تعلق دارد، همانگونه که باشگاه ملوان متعلق به ارتش هست و فوتبالیست های سرباز میتوانند دوران خدمت سربازی خود را در یکی از این دو باشگاه بگذرانند . اما اینکه ناسیونالیسمی که حول "تراختور" شکل گرفته و گاهی با شعار مرگ بر فارس هم زینت مییابد جنبشی اصیل هست جای سوال دارد . رژیم با این بازیها موفق شد در جنبش سبز تبریز را خاموش نگهدارد و امیدوار است با این سیاست ملیت ها را مشغول کند و دوام حکومتش....
۷۴۷۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست