یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پوزش خواهی جواب نیست، باید محاکمه شوید - رحمان حسین زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : خواننده خاموش

عنوان : آقای محمد حسین هشترودی.
به آرشیو سایت نگاه کردم و در مقاله آقای امیرحسین لادن که روز سه‌شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۶ با عنوان خطای بزرگ رژیم فقاهتی،سرنگونی اش را رقم میزند!به یک مورد استثنایی برخوردم.کامنتهای آقایان امیرایرانی،البرز،شاملو،بابک حمیدی حمیدی،را که خواندم ...خودتان رجوع کنید و بخوانید،تا حالم را دریابید.
۷۵٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : جواب به محمد حسین هشترودی
بیاد ندارم که تا حالا از شما مقاله ای یا کامنتی در این سایت خوانده باشم و بدون شناخت قبلی از شما جواب مختصری برای انتقادی که کردید میدهم. اولاً کسی شما را وکیل خانواده شاعر بزرگوار ما احمد شاملو نکرده اگر که فکر میکنید برای استفاده از نام کاربری شاملو ( به پاس همیشه زنده ماندن یادش و نامش!! ) حتماً باید مجوز قبلی رو شود. با همین هویت نامی بیش از بیست سال است آدرس ایمیلی دارم که در نزد سایت اخبار روز هم هست. ادعا هم نمیکنم که سطح سواد و شعور ادبی یا سیاسی من بپای انگشت کوچک شاملوی عزیز برسد یا باشد. ولی اگر جنابعالی اجازه بدهید من هم در برخی زمینه ها نظر شخصی خودم را دارم حتی متفاوت با احمد شاملو. اما همین دو خط نوشتن شما نشان میدهد که تربیتی آتوریته داشتید یا هنوز دارید و برای همین اگر کسی نظری مخالف نظر شما که در مقام نویسنده مقاله ای یا یک نظر دهنده باشید در کامنتش نظر بدهد فوراً به پر دماغ شما برمیخورد و عصبانی میشوید. از قدیم گفتند که همه چیز را همگان دانند ولی اگر جنابعالی خود را عقل کُل میدانید و خطاناپذیر لطف کنید زیر مقاله یا نظر خود بنویسید که لطفاً نظر داده نشود مثل همین نویسنده آقای قره گوزلو که من شخصاً وقتی برای خواندن نوشته اش تلف نمیکنم وقتی که قرار باشد نظر خواننده مطلبش ممنوع و بسته باشد. اگر شما از انتقاد شدن خوشتان نمیاید نشانه نقطه ضعف شماست و اینکه هنوز بعنوان یک فرد دموکرات و برای دموکراسی بلوغ لازمه را ندارید و آماده نیستید و اگر اشتباه نکنم از آندست چپهای سنتی قدیمی باید باشید که عکس استالین دیکتاتور در اطاقش بعنوان پیشوای دموکراسی و آزادی آویزان کرده. به آلمانی ضرب المثلی است که میگوید کسی که نمیتواند حرارات و گرما را تحمل کند نباید شغل آشپزی را برای خودش انتخاب بکند. شما اگر نظر خود را در بین جمعی به نمایش عمومی میگذارید باید هم منتظر باشید که کسی نظری برخلاف نظر عقل کلی شما داشته باشد جناب هشترودی! شما بجای اینکه کسانی را که از وقت و تفریح و کارشان مایه میگذارند و ساعتی را برای نوشتن کامنتی حالا خوب یا بد صرف میکنند و نشان میدهند که به نوشته و نظر نویسنده یا دیگران بی اعتنا نبودند، تشویق به حضور بیشتر ایرانیها در عرصه سیاسی بکنید تا نسبت به سرنوشت مردم و کشورشان بی اعتنا نباشند و نمانند، فکر نمی کنید با انتقاد نابجای خودتان باعث دلسردی کاربران دیگر میشوید؟ کسی شما را مجبور نمیکند که حتماً کامنت من یا دیگران را که به سلیقه و مزاج شما نمیسازد و گویا بالا میآورید بخوانید و میتواند از رویش بگذرید و پشت سر ما چهارتا فحش هم بدهید اگر که شما را سبک میکند. شما گویا خودتان متوجه نیستید که دارید به چیزی انتقاد میکنید که خودتان به آن انتقاد دارید یعنی چرا کسی راجع به نظر کسی دیگر نظر میدهد ولی به خودتان این اجازه را میدهید که به ما انتقاد کنید نظرات ما بی ارزش است و باعث مزاحمت شخص شماست. بعد اگر زیر مقاله ای هیچکس نظری نمیدهد برخی میپرسند ایا این نوشته ارزش اینرا نداشت که کسی برایش نظری بنویسد؟ خلاصه به کدام ساز شما باید رقصید؟ من هم وقتم را پیدا نکردم که دوساعت بشینم چیزی بنویسم و بعد از یکی دو روز از ارسال آن گذشته تازه در سایت اخبار روز درجش بکنند یا اغلب نکنند ( نشان از بی اهمیتی است! ). من برای وقت و نظر خودم ارزش و احترام قائلم و برای رضای دل شما جناب هشترودی از وقتم دیگر برای کامنت نویسی در این سایت استفاده نمیکنم و در سایتهای دیگر خوش آمد گوئی اگر نباشد حداقل بی احترامی امثال شما نیست که فشارهایشان از جای دیگر است و نمیشود اینجا گفت. چشم جناب هشترودی اگر از این ببعد نظری فرستادم با نام کاربری "باقلی پز " میفرستم خوشتان میاید؟ امان از ایرانی کج فهمی که دیگران را سرزنش میکند که چرا خودتان را درست نمیکنید؟ انگار که جناب هشترودی بعنوان عقل کل و انسانی کامل از هرگونه خطائی بدور است و همه باید بدلخواه و سلیقه او زندگی کنند یا بنویسند و نظر بدهند؟ هنوز بعضیها در سیستم پیشنماز آخوندی و نقش وزارت ارشادی و سانسور کردن و بستن دهان دیگران گویا ماندند و نمیخواهند یادبگیرند که در جامعه غربی که ما در آن زندگی میکنیم چیزی بنام آزادی بیان است چه آقای هشترودی خوشش بیاید یا نیاید! هرکی در بیرق و علَم شما سینه نزند باید حذفش کرد جناب هشترودی؟ گذشته از این شما فکر نمیکنید که در کار مسئول بازرسی کامنتهای سایت اخبار روز دخالت نابجا میکنید و او را به نابلدی و کم شعوری متهم میکنید چونکه کامنتها قبل از انتشار از زیر ذره بین ایشان میگذرد یا نه؟ چطور است جایش را بدهند به شما که گویا از امورات سانسور و سرکوب افکار دیگران بهتر میدانید؟
با عرض پوزش از سایت اخبار روز که کامنت من ربطی به موضوع متن مقاله ندارد ولی باید به انتقاد شونده هم فرصت دفاع از خود داده شود. با تشکّر فراوان!
۷۵٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۵       

    از : محمد حسین هشترودی

عنوان : تائید نظرات اقای سعید.ح و دو سه کلمه ئی به "امیر ایرانی"
اگر در ارشیو سایت نگاه کنید و یک بررسی در باره مقاله ها و نقطه نظرات بیاندازیم....
اگر خواندید و مایه خنده و مزاح و در عین حال درد و رنج از ماهیت ما ایرانیان..نگشتید..انوقت هرچه برمن روا دارید بحق است..
چند نفری از هموطنان ما که همین نام مستعار "" امیر ایرانی "" یکی از این هموطنان گرانقدرماست..همواره مقاله ها را خوانده نخوانده میگردد تا شمشیری پیدا کند برای دریدن شکم نویسنده...نگاه کنید به نوشته های این جناب ببینید چقدر نارسائی های دستور زبان فارسی..گراماتیک و غلط املائی ،پیدا میکنید.!!
تنها بقول اقای سعید،مملو از اصطلاحات قلمبه سلمبه بجا و بی جا..ارشیو سایت محترم اخبار روز ..گواهی و مدرک نوشته من..اقایان خود بخوانند مطالب فرستاده شده این جناب را..ایراد ایراد..مفهوم نویسنده و چکیده مقاله یک چیز است و نوشته ها و برداشت این اقا ..چیز دیگری که ادم شاخش بیرون میزند...
چرا ؟ راستی چرا ما اکثریت ما ایرانیان بخود نگاه نمیکنیم و معایب خود را بر طرف نمیسازیم؟
میگویم: جناب "امیر ایرانی "سرور..اقای محترم..برادر..شما بجای اینکه از نوشته های دیگران ایراد های بنی اسرائیلی بگیری....خود انچه نظرت میباشد بنویس و برای سایت بفرست..چرا نمیکنی این کار را ؟
من اگر نظرم را بنویسم چه اشتباه چه درست..از کسی نظرش را نخواسته ام...هرانچه میاندیشم مینویسم..خوب..یا بد..شما نظرات خود را بنویس ..چرا به نوشته های دیگران ایراد میگیرید..
وضعیت سیاسی ایران مشخص است ..دیگر برای تعمیق و رسیدن به دست اوردهای انقلاب با ملا بشین و پا شو..تمام شد..پشت سر اخوند نماز بخوان..تمام شد اقای عزیز..تجربه ها اندوخته شد..تمام
اقای دیگری بنام شاملو از المان..کسی نیست بپرسد اقا شما از خویشاوندان ان بزرگوار اجازه کسب کرده اید که نام او را برای خود انتخاب کنید؟
و دردناک تر از همه،نوشته ها و نظرات شما ۱۸۰ در جه با افکار و معتقدات ان شاعر ملی ما..تفاوت دارد.چطور وجدان شما راضی میشود نام چنین شخصیت ملی را برای خود بذارید و ان نقطه نظراتی که ان مرحوم بر ضدش بود..بنویسید ..
اقای دیگری بنام مستعار "البرز"هم چنین، منتظرند از نوشته ئی کوچکترین اشتباهی یا ضدیتی با عقایدشان باشد..حمله را اغاز کنند..کسی نیست به همین اقای البرز بگوید برادر ..سرور رئیس..پدر جان بجای نقد های بلند بالایت..از دیگران..خودت چرا نمینویسی و نظراتت را برای سایت اخبار روز نمیفرستی..؟
تا جدا گانه بنام خود شما ثبت شود..این چه اخلاق و کرداری ست ؟همیشه هم همگی با اصطلاحات کهن پارسی هم استفاده میکنیم""زرتشتی!!""
کسانیکه این رزیم را روی سرشان میگذارند و حلوا حلوا میکنندو یا زیر هر علم و کتلی سینه میزنند..بعد از ۴۰ سال فریب و دروغ و دزدی و کشتار و غارت رژیم..چطور هنوز دست برنداشته اند..عجب است!!
چقدر دردناک است تصورات ایستا..یک بت پرستی جنون امیز و بیمار گونه در اکثریت ماست ،همین یکی مثال بارزیست،بمحض این که با نقطه نظرات شما موافق نباشند،مانند مورو ملخ بشما حمله میکنندو از هر طرف میتازند،قدرت کلام را از شما ،سلب میکنندچرا؟ چرا که به مقدسات شان توهین شده..بر خلاف نظراتشان شما کلمه ئی نوشته اید..و این است بدبختی ما ملت!!
۷۵٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۵       

    از : سعید ح.

عنوان : برای جناب ایرانی
جناب امیر ایرانی، بنده مطلب شما را دوبار خواندم، نه به این دلیل که مطلب بسیار پرمغزی بود، بلکه بیشتر به این خاطر که با با شیوه بحث و "استدال" شما آشنا بشوم. شما توجیه گر نسبتاً با استعدادی هستید. دراز نویسی های شما، که رنگی شبه روشنفکری و شبه تئوریکی دارد، حکایت از تلاش شما برای توجیه آنچه رخ داده است، می باشد و بس. مطلب جناب حسین زاده، به مانند تمامی مطالب کوتاه و ژورنالیستی دارای یک پیام اصلی است. پیام اصلی یا خواسته کانونی مطلب مورد بحث این است : پوزش خواستن کافی نیست، باید همه‍ی کسانیکه در جنایات شرکت داشتند، محاکمه شوند. برای شما که زبان بازی را خوب بلدید، می دانید که محاکمه شدن با محکوم شدن فرق دارد، بین شاهد یک جنایت و جانی هم فرق هست و حتی جنایت درجات یک و دو و سه دارند و غیره. هر کسی هم میداند که محکوم کردن یک فرد به جنایتی یا عمل غیر قانونی مقدمه ای دارد، یعنی باید تحقیق شود، باید شک و گمان در حد معقولی باشد تا امکان محاکمه یا تشکیل دادگاه را ضروری سازد. همه این بدهییات را جناب حسین زاده هم می داند. سوال اینست که آیا می توان با یک پوزش خواهی پرونده جنایات دهه‍ی شصت را بست؟ جناب ایرانی! خواستار محاکمه جانیان شدن، کجایش اشکال حقوقی، مدنی، سیاسی دارد؟ رژیم جمهوری اسلامی کما فی السابق عامل این جنایات بوده است و تمامی کسانی که در آن سالها، در دوایراجرایی و مشاورتی رژیم بصورت عام و در دوایر امنیتی و انتظامی آن بصورت خاص مشغول بوده یا سمتی داشته اند، مشکوک به دخالت مستقیم یا غیر مستقیم در جنایت، یا مشکوک اند به اینکه شاهد مستقیم یا غیر مستقیم آن بوده اند، در هر دو مورد باید در برابر دادگاه قرار گیرند. این نه یک عمل غیر عادی است و نه انتقام گیری از کسی است. این همان کاری است که دادگاه های آلمان، بعد از سقوط رژیم نازی ها، یا فرانسه، بعد از رژیم ویشی، انجام دادند. یعنی تمامی برادران و خواهران سیاسی-عقیدتی شما از حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در دهه شصت شغل "شریف" امنیتی یا نیمه امنیتی داشته اند، اگر نه بعنوان مشکوک به جنایت، بلکه مشکوک به شاهد مستقیم یا غیر مستقیم جنایت باید به دادگاه تشریف بیاورند. اینکه این آقایان محکوم به جنایت بشنوند یا نشوند، بحث دیگریست. در ضمن خواستار محاکمه جانیان شدن، یک خواسته حقوقی و اخلاقی است، یک خواسته اصولی است. این به معنی «آب و جاروب کردن؛ جلوی بیت رهبری». این را کسانی به مانند شما می گویند که دل از "نظام" نکنده اند، سیاست بازند، "نظام" را هنوز مستعد اصلاح می دانند. در خاتمه مایلم به جناب عالی خاطر نشان کنم که سوگلی مقاومت شما، یعنی آقای تاج زاده " به سهم خود از خانواده‌های اعدام شدگان آن فاجعه از جمله بازماندگان قربانیانی که عضو مجاهدین خلق نبودند، پوزش" طلبیده است، یعنی فقط از خانواده های اعدام شدگان چپ یا غیر "منافق" !!! ایشان بعد از این همه سال، هنوز به اندازه یک جو جسارت مرحوم منتظری هم ندارد که بین اعدام شدگان فرق نگذارد.
جناب ایرانی خداوند شما را حفظ بفرماید
۷۵۷۹۲ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : آب و جاروب کردن؛ جلوی بیت رهبری
عنوان:«پوزش خواهی جواب نیست،باید محاکمه شوید» که نوشتار نویس جناب رحمان حسین زاده برای نوشتارش انتخاب کرده است؛ عنوان جالبی است!!!!!!
اگر به آورده ها در نوشتار توجه نکنیم و یک دستکاری در عنوان بعمل آوریم؛ نتایج دیگری از عنوان می توان گرفت و حتی قضاو تی دیگر داشت .
مثلاً؛ اگر برای عنوان، علامت پرسش در نظر گرفته شود: پوزش خواهی جواب نیست، باید محاکمه شوید؟
از این عنوان جدیدِ پرسشی، می توان به این نتیجه رسید: نوشتار نویس با طرح پرسش؛ در پی ارائه مطالبی است که بتواند پاسخی برای پرسش بیابد، که در این پاسخ یابی؛ قطعاً در پی آورده هایی عقلی و بدور از احساسات خواهد رفت و خواسته های درونی خود را نادیده خواهد گرفت و یا به حداقل می رساند.
حال اگر؛ عنوان ،با همان حالتی که نوشتار نویس آورده، در نظر گرفته شود؛ قبل از ورود به نوشتار می توان حدس زد که این نوشتار در پی چیست و چه چیز هایی را می خواهد مطرح کند.
در این حالت از گفته« باید محاکمه شوید» نتیجه گرفته می شود: ایشان حتماً پرونده هایی خاص را دریافت کرده که حتماً نیاز به محاکمه کردن متهم است!.
اما اگر پرونده در کار نباشد؛«باید محاکمه شوید» یک خواسته ی شخصی توامان با کینه شخصی قلمداد می شود که در نهایت آورده نوشتارنویس می شود باد هوا.
اما اگر پرونده هایی خاص نزد مدعی وجود داشته باشد این بدین معنی است؛ که پرونده خاص( چه واقعی و چه ساخته شده) از جایی خاص بدست آمده است و در بازی های جمهوری اسلامی آن جای خاص مربوط به محوریت بیت رهبری و تیمش است که نوشتار نویس خواسته یا ناخواسته آرزوی قلبیش را بروز دادهاست که باید پوزه هر جنبشی، بنام سبز یا غیر سبز توسط بیت خامنه ای به خاک مالیده شود! که در این حالت:در روند تحولات درونزا کشور، نوشتارنویسان اینچنینی فردی مشکوک به بازی در زمینی خاص خواهند بود :که کارشان، جاروب کردن است! اما! آب و جاورب کردن درب خانه رهبری( همان بیت رهبری) برای اقدامات بعدیش و...........
اگر بخواهیم حالتی دیگر را برای« باید محاکمه شوید» در نظر بگیریم این می شود: می دانیم؛ در روند تحولخواهی جامعه ایران که منجر به انقلاب ۵۷ شد حوادث زیادی رخ داد وچنانچه تمام آنانی که خود رامدعی بازیگری می دانند، اعمالشان مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد با توجه به خاستگاه تئوریک اعمالشان، چه بسا آنان، نیاز به محاکمه شدن داشته باشند! آنهم توسط یک دادگاهی که نماینده وجدان عمومی کل جامعه باشد. که این ادعا های محاکمه کنندگی از طرف مدعیان اینچنینی را می توان نوعی فرار بجلو ارزیابی کرد وبس.
۷۵۷٨۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۵       

    از : رحمت رئیسی

عنوان : کارم از گریه گذشته است بخود میخندم.
اینکه یک گروه از افراد شعار بدهند و به اصطلاح تیر هوایی بزنند آمریکا طبیعی اما اینکه این مطالب شعار گونه و آنارشیستی را یک سایت اینترنتی بزند. غیر طبیعی است. اخبار روز سایت چپ توانمند ایران بود اما وقتی می بینی مطالب خیالاتی در ا ن کار می شود میزنی زیر خنده
۷۵۷۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۵       

    از : masoud memar

عنوان : از کدام دادگاه سخن میگوئید ؟
شما مدعی هستید : « تک تک سران و مهره های جمهوری اسلامی و از جمله جناب تاج زاده به جرم جنایت علیه انسانیت و علیه مردم باید محاکمه و به سزای اعمال جنایتکارانه شان برسند » اولأ شما دادگاه تشکیل نشده امثال تاجزاده ها را مجرم تشخیص دادید ٬ از کجا مطمئن هستید که دادگاه امثال ایشان را نه تنها تبرئه نکند بلکه نشان ملی برای مبارزه اش با افراطیون حکومتی اعطا نکند مگر آنکه مطمئن باشید قاضی خودی است و حکمش نزد شما محفوظ است . دومأ اگر به وجدان جامعه نظری افکنید و واکنش جامعه را در ۶۷ و بعدها و امروز ملاک قرار دهید متوجه میشوید که نه تنها سیاست را زندگی میکنند و درجا نمیزنند بلکه همه نیروها و اعمال آنها را از هم تمیز میدهند و بستر زمانی و ظرفیت آن را مورد توجه قرار میدهند . من از ذکر کردن یکایک دلایل صرف نظر میکنم اما به یک واقعیت اشاره میکنم . اپوزسیون خارج از کشور سالهاست بدلایلی خواسته و ناخواسته بر این باور است که در این چهار دهه روبروز شکاف بین مردم و حاکمیت عمیقتر شده است باید ذکر کنم که این شکاف گهگاهی عمیق و گهگاهی سطحی میشود و بستگی به چشم انداز در حال تغییر است اما آنچیزی که مسلم است شکاف بین مردم و اپوزسیون در طی چهاردهه چنان عمیقتر شده است که سلب اعتماد سالهاست رخ داده است و صرفأ نقش قربانی فاقد آن موادی است که این دره عمیق را پر کند . شما به برخی از اسامی از جمله موسوی اشاره کردید اما واقعیتی که امروز باعث شده تا چندین سال در حصر بماند رابطه مستقیم با وجدان جامعه دارد و افراطیون بخصوص جبهه پایداری از ارقام وزارت اطلاعات چنان وحشت دارند که به هر قیمتی حاضر نیستند موسوی و کروبی دست به تشکیل بزرگترین حزب نه تنها در ایران بلکه اگر اغراق نباشد در سطح جهان بزنند و با ندیدن این واقعیت ٬ آنوقت شما میگوئید : « نیروی اراده آگاهانه و سازمانیافته مردم را برای جارو کردن جمهوری اسلامی و سرنگونی قطعی آن باید به میدان کشید. » به کدام میدان ؟ با کدام نیروی اجتماعی ؟ راست افراطی عاجلأ به بستر بحرانی نیاز دارد تا دوباره تر و خشک را با هم بسوزاند از دل همین بحرانها چنان شاهرگ اقتصادی و ارگانهای قضائی و حقوقی را قبضه کرده اند که از دست موی دماغهائی چون تاجزاده ها میتوان فقط در شرایط کاملأ بحرانی رها شد .
۷۵۷۷۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : اقای رحمان حسین زاده مشکل پیدا کردن جاروکش و جاروبرقی است
شما نوشتید: "نیروی اراده آگاهانه و سازمانیافته مردم را برای جارو کردن جمهوری اسلامی و سرنگونی قطعی آن باید به میدان کشید." بزرگوار بهتر میدانید برای جارو کردن آشغالهای ج.ا. نیاز به ابزار کاری بنام جاروست و نقشی که بعنوان جاروکش باید اپوزیسیون به عهده بگیرد. علاوه برآن مشکل بزرگ دیگر پیدا کردن جارو برقی قوی است که اپوزیسیون جاروکش غیرمتحد در دستش ندارد و دنبالش میگردد تا بتواند آشغالهای حکومت آخوندها را جارو کند و یک خانه تکانی اساسی در ایران شود. وگرنه با حرفها و خواسته های دیگر بسیار عاقلانه و برحق شما صد در صد موافقم که کار از عذرخواهی سران جنایتکار ج.ا. گذشته و از کی تا حالا جنایتکاران را با اعتراف به جنایت خود میبخشند و از مجازات رهایشان میکنند؟ پدر کشتی و تخم کین کاشتی ** پدر کشته را کی بود آشتی - سران بیشرف حکومت اسلامی به سرکردگی خمینی جلاد از روز اول بنای رژیم فاسدشان را روی کشتار مخالفین خود آغاز کردند و تا به امروز ریختن خون ایرانیها توسط این عرب پرستهای مسلمان تهی مغز ادامه دارد. شما چه خوب گفتید: "در بر همان پاشنه میچرخد" و سرکوبگری خشن و ادامه دار راز بقای جمهوری اسلامی است." در تایید این حرف شما تجربه ۳۸ سال سیاست رعب و وحشت و بگیر و ببند و اعدامهای سیاسیون مخالف حکومت دجالان اسلامی اثبات این ادعاست که ج.ا. تنها با زور اسلحه بر مردم ایران حاکم است و برای همین هم برای خاتمه دادن به زورگوئی دیکتاتوری اسلامی باید از هرگونه ابزار خشونت حتی حمله نظامی هم بر علیه ج.ا. استفاده کرد و از قدرتهای منطقه هم برای کمکشان در نابودی این حیوانات دوپا بنام آخوند بهره جست. تا کی باید شاهد نابودی ایران و ایرانی توسط این عمامه بسران قاتل و اسلامگرایان جنایتکار باشیم؟ شاید هم راه نجات ایران از کردستان ایران میگذرد. زورگویان ج.ا. باید بفهمند که خشونتشان خشونت میآورد و به سزای اعمال جنایتکارشان برسند تا دیر نشده. خلقهای ایران را باید مسلح کرد و خیال خام کسانی را که فکر میکنند با رفرم و چرندیاتی مثل اصلاح طلبی میشود سران ج.ا. را بر سر عقل آورد تا به دادن قدرت به دست مردم و دموکراسی تن بدهند باطل و حرف مفت است یا تفکراتی در خدمت ج.ا. تا منافع مزدوریشان در چارچوب این رژیم ضد ایرانی محفوظ بماند.
۷۵۷۶۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۵       

    از : رسا کسپر

عنوان : مفتی سنگ
جناب رحمان حسین زاده پیش از اعلام جرم بهتر است موضع خود را نسبت به مقوله حکم و دادگاه مشخص نماید.ایشان پیش از این بایستی اعلام فرماید که آیا به قانونمند شدن یک جامعه اعتقاد دارد یا نه!حزبی که با تک رهنمودهای داهیانه تکرهبر خود زنده یاد رازانی/ حکمت تشکیل شد انشعاب کرد منحل شد انشعاب کرد و اکنون به چندین پارچه همگون و بالطبع متفاوت در پسوند کارگری / حکمتیستی / و..... محدود شده است در بحبوحه عقب نشینی جنبش سبز تازه معدود همراهان باقیمانده خود را به خیابانهای خارج کشور فرستاده بود تا شاید اگر فرجی شد و آن جنبش به قول خود آقای حسین زاده "راهیان دوران طلایی امام" ،معجزه ای کرد ، از کاروان دور نباشند.ای آقا شعار و بخصوص هر چه گنده تر بهتر ،شاید دورو بری ها را چند صباحی دلخوش کند ولی بعد چه؟این تاجزاده زیر تیغ سرکوب جرئت کرده و مانند گذشته و حتی به قول شما نیم بند پوزشی خشک و خالی تقدیم بازماندگان آن سیاهی کرده است.آیا شما به عنوان یکی از دست اندر کاران حزبی تا کنون در خود توان پوزش خواهی از کشتگان مثلا حزب دمکرات کردستان در برهه جنگ داخلی خود ساخته تان با آن حزب دیده اید؟آلمانی ها مثلی دارند که میگوید در خانه شیشه ای سنگ اندازی خطرناک است!
۷۵۷۶۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست