از : جواد حسینی
عنوان : به هموطن عصبی "متعجب ایرانی"
آقای متعجب ایرانی
به شما توصیه میکنم کمی بر اعصاب و ادبیات خود مسلط باشید. حرمت انسانها بر زنده و یا مرده بودن آنها نیست بلکه بر عمالکرد آنهاست. مریم فیروز و اعوان و انصارش، بنابر کارنامهء عملکردشان، جز خیانت و وطن فروشی کاری در حق ملت ایران نکردند. من نمیدانم جاسوسی کاگ ب چه خدمتی به مردم است که باید سزاوار تعریف و تمجید باشد. اگر بناست که به مردگان احترام گذاریم، پس باید به "امام" خمینی (رهبر ضد امپریالیست خانم فرمانفرما) و یا شارلاتانهای خونخواری چون هیتلر و لنین و موسیلینی و استالین و مائو نیز احترام گذاشت چونکه آنان نیز مرده اند:)) در ضمن شما نمیخواهد نگران مردن من باشید. من هرگز مثل مریم فرمانفرما و دوستانش به ملت ایران خیانت نکردم پس مطمئنا به اندازهء آنها مورد نفرت نخواهم بود. شما جناب "متعجب" نگران خود و اعصاب ناراحتان باشید. امیدوارم یک روانپزشک خوب بتواند شما را در این زمینه کمک کند :))
٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۶
|
از : ناصح امین توده ای
عنوان : طرفدار خلق
اگه مردم فهمهیده بودند همه به خیابان می ریختن و انتخابات را تعطیل میشد ولی رژیم از ترس پنهان کرد ما خیلی وقت بود تشیع جنازه شرکت نکرده بودیم مخصوصا این باباه که خیلی معتقد به مردن هم که بود و از طایفه توده پا برهنه بچه مستضعف
٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۶
|
از : ناصح امین توده ای
عنوان : طرفدار خلق
اگه مردم فهمه بودند همه به خیابان می ریختن و انتخابات را تعطیل میشد ولی رژیم از ترس پنهان کرد ما خیلی وقت بود تشیع جنازه شرکت نکرده بودیم مخصوصا این باباه که خیلی معتقد به مردن هم که بود
٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۶
|
از : متعجب ایرانی
عنوان : خجالت هم خوب چیزی هست
خجالت و حیا هم خوب چیز هست که این جناب جواد آقا ندارد. مرد حسابی بجای این حرفهای مفت می توانستی حداقل حرمت یک مرحوم را نگه داری و این اراجیف را جای دیگر بزنی. یک موی مریم فیروز به صدتا آدم خود باخته مثل تو می ارزید. شاید وقتی تو هم به گور رفتی یک حرف خوب برایت کسی بزند اما بعید می دانم!
٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨۶
|
از : جواد حسینی
عنوان : با درود به هموطن سی ساله....
با درود فراوان خدمت هموطن عزیز: "مردی ۳۰ ساله از عمق فاجعه , از قوم مسخره شدگان"
قبل از هر چیز، توجه آقا/خانم "منتقد احمد" را به فرمایشات این جوان جلب میکنم. "منتقد احمد"، که خود را سخنگوی جامعه ایرانی میداند، میگوید که جوانان ما در جهت فکری ایشان فکر میکنند. اظهارات این جوان ۳۰ ساله خلاف فرمایشات شما و دیگر دوستانتان را ثابت میکند.
من خود یک کمونیست فعال بودم ولی امروز به این نتیجه رسیده ام که ماکسیزم جز تباهی، بدبختی، سرکوب و عقب ماندگی چیزی برای جامعهء بشری ببار نیاورده و این یک واقعیت غیر قابل انکار است. حال برای چه باید از خائنی چون مریم فیروز تجلیل کنیم؟ برای اینکه او و هم حزبیهایش از مبارزات "ضد امپریالیستی" "امام" خمینی تجلیل میکردند؟ و یا آنکه از خلخالی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری نام میبردند؟ و یا بخاطر اطلاع رسانی به عوامل سرکوب رژیم آخوندی؟
حزب توده و رهبران آن (از جمله مریم فیروز) انسانهای خیانتکاری بودند که برای رسیدن به هدفشان، که همانا برپایی دیکتاتوری کمونیستی است، از هیچ جنایتی رو گردان نبودند.
٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨۶
|
از : مردی ۳۰ ساله از عمق فاجعه از قوم مسخره شدگان
عنوان : مردی ۳۰ ساله از عمق فاجعه , از قوم مسخره شدگان
با سلام
همیشه من فکر میکنم چرا مردم ما صرف اینکه کسی توسط عده ای شکنجه شود را افتخار یا حسن مبارزاتی میدانند اگر چنین باشد مثلا نوای صفوی که اعدام شد را باید قهرمان دانست و یا خائنینی چون کیانوری را باید قهرمان دانست آنچه که من به عنوان یک کسی که متولد انقلاب هستم مرا ازار میدهد فرایند غیر عقلانی است حاکم بر نیروهای سیاسی است و اینکه هر چند بسیاری از ما مدعی دموکراتمنشی هستیم اما در عین حال اگر قدرت دستمان بیفتد به چهره دیگری بدل خواهیم شد به عنوان کسی که تنها ۲۹ سال دارم و در آستانه سی سالگی هستم و وقت زیادی را صرف مطالعه کرده ام در اطرافیان خودم هم سیاسی زیاد داشتم به این نتیجه رسیده ام که انچه که اسم آنرا روشنفکری یا دگر اندیشی گذاشته اند چیزی جز توهم نیست و هیچ مناسبتی با ساختارهای اجتماعی ما ندارد این روشنفکری شدیدا محفل باز است و فاقد تاثیر اجتماعی . چندی پیش یکی از بستگانم که طعم شکنجه هر دو رژیم قبلی و فعلی را چشیده است به چند نفر از نسل جدیدها تاخت که شما چنین وچنان هستید اما هرگز توان پاسخگویی منطقی به چند سوال ساده را نداشت فقط احساسات و توهم همین اگر هم نقدشان میکنید رگهای گردنشان بیرون میزند حرف من این است صرف شکنجه شدن صرف مبارزه صرف در افتادن با رژیم دیکتاتوری جهل آخوندی ضامن یک مبارزه منطقی و خرد گرایانه نیست شرط کافی در تحلیل منطقی اجتماع و آگاهی کامل از ریشه های تاریخی است تفاوت مارکسیسها با اسلامگرایان فقط تفاوتی ظاهری است و چپهای امروزی هم تفاوت ماهوی زیادی با چپهای دیروز ندارند باور کنید همین چپهای امروز ی چند روزی می آیند سروصدا میکنند بعد میفتند در زندان و شکنجه میشوند و بعد هم تطمیع میشوند و از دولت احمدی نژاد پروزه میگیرند و پیمانکار میشوند نمونه چنین چپهایی زیاد است و آن ساده لوحها هم فقط کتک نثارشان میشود درد انها نه سوسیالیزم است و نه انسان دردشان چیز دیگر است . شما به چند جامعه دموکرات اروپا نگاهی دقیق بیاندازید فرانسه ایتالیا آلمان و . . . و انگلیس را با همه انها مقایسه کنید تفاوتی بنیادین خواهید دید در فرایند تکوین دموکراسی بریتانیا بر خلاف آلمان ایتالیا اسپانیا و فرانسه علفهای هرزی چون هیتلر موسیلینی فرانکو ناپلون دیده نمیشود این همان دلیل خرد ورزی پیوسته در جوامع انگلو ساکسون است در انگلیس شاید کمترین بها و کمترین زمان و کمترین خون برای دموکراسی داده شده است ولی هرم دموکراسی انگلیس دارای قاعده پهنتری نسبت بقیه کشورهای اروپایی است دلیل آن چیست چرا حتی یک انقلاب خونین در بریتانیا به آن شکلی که در بقیه اروپا اتفاق افتاده است روی نداده است و آیا قبول دارید که همین الان هم دموکراسی بریتانیا ریشه ای عمیقتر دارد این رخداد تنها از آن جهت است که انگلیسیها مردمی شدیدا عاقل و محافظه کار هستند کسی نمیتواند به راحتی در جزیره عوام فریبی کند حجاب را در فرانسه ممنوع میکنند چون در برابر آن ضعف دارند ولی در انگلیس چنین اتفاقی نمیفتد چرا که اندیشه ارتجاعی در جزیره محلی از اعراب ندارد منظور من از این است که ما همه چیزمان مضحک است چون تابع عقل و خرد نیستیم هیچ چیز جای خودش نیست همین جنبش دانشجویی را ببینید اکثرشان در حد یک نیروی سیا سی نیستند و اصلا اطلاعات کافی از اوضاع جهانی و حتی ایران ندارند حال شما جنبشهای دانشجویی اروپا را ببینید که چگونه کادرهای سیاسی تربیت میکنند برای آینده خودشان.
حالا من از مسئول ایران خبر میپرسم با این اوصاف آیا قبول میکنید که همه چیز ایرانیها مسخره است اگر این گفته صحیح است چرا کامنت قبلی من را حذف کردید آیا از نظر شما گفتن صریح حقیقت توهین است ؟ آیا له کردن آنچه که قداست به آن داده اند لزوم ورود به دنیای جدید است یا نه ؟ مگر نه اینست که اروپا اگر ارسطو را له نمیکرد به دروران جدید نمیرسید ؟ آیا وقت آن نرسیده است که ما با عبور از آنچه که اسم آن رافرهنگ گذاشته ایم درهای دنیای جدید را باز کنیم .سخن بسیار است اما . . .
٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨۶
|
از : منتقد احمد
عنوان : کله بتن ها
آقای احمد، من توده ای نیستم اما مشکل، نه مریم فیروز، نه کیانوری و نه مارکسیسم، بلکه کله بتن هایی مثل شما هستند که همچون خامنه ای غیر از خودش هیچ نظر دیگری را تحمل نمی کنند. نسل جوان خوشبختانه نوع دیگری فکر میکند و نسل کله بتن ها در حال اضمحلال است.
٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨۶
|
از : هیوا سلیمی
عنوان : یاد باد یاد عزیز از دست رفته
مریم یکی از اون شیرزنانی بود که همه زندگی خود را وقف آزادی و عدالت اجتماعی کرد.هرچند حزبش به برگزیدن تاکتیک اشتباه و مسلماً خیانت دچار گشت اما هرگز این موضوع فداکاری و زحمات مریم و مریمهای حزب توده را کم نخواهد کرد. یاد و خاطره همه عزیزان مبارز گرامی باد و راهشان پر رهرو
٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨۶
|
از : احمد
عنوان : یک توده ای دیگر!!
رسم نیست که بعد از مرگ انسانها از آنها انتقاد شود ولی من با اجازهء دیگران این نظر را رد میکنم و اظهار میدارم که مریم فیروز (همچون شوهر خائنش) دشمن ایران و مردم ایران بود. او در تایید نظام کثیف اسلامی توسط حزب توده نقشی اساسی داشت. خوشحالم که در دوران زندگی خود او نه تنها شاهد اضمحلال شوهرش و حزب خائن توده ، بلکه شاهد نابودی ایدئولوژی ارتجاعی و ضد بشری مارکسیزم نیز بود. به باور من خائنی دیگر از جامعهء ما رخت بر بست.
٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨۶
|
از : R یک مارکسیست
عنوان : عاشقترین زندگان
یاد این زن مارکسیست بزرگ گرامی باد. واقعاً در این ایام تاریک رفتن این انسانهای بزرگ چقدر جانکاه می باشد. مریم فیروز عمر باارزش خود را در راه توده ها و طبقه کارگر گذاشت و پاداشش زندان و شکنجه و توهین بود. اما تاریخ نام این انقلابی بزرگ را در کنار نام مارکس کیانوری لنین لوگزامبورگ و کلارا زتکین با حروف درشت ثبت خواهد کرد و از او به عنوان یک انسان واقعی که برای عدالت و آزادی جنگید تجلیل خواهد کرد تا آیندگان در فردای پیروزی سوسیالیزم از او سپاسگذار باشند. مطمئناً روزی خواهد رسید که یکی از خیابانهای تهران به نام مریم فیروز مزین شود. فقدان این کمونیست بزرگ را به جنبش مارکسیستی ایران تسلیت می گویم. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨۶
|