یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

«انقلاب فرهنگی» سال ۵۹
و سازمان دانشجویان پیشگام
- ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : setare

عنوان : ما دیگر حتی موضوع دعوا هم نیستیم
دعوا نکنیم. ما دیگر حتی موضوع دعوا هم نیستیم. نسل ما را از بین بردند. حالا "قهرمانان" وطن ( امثال نبوی, معروفی, گنجی و غیره) که آنروزها ما را در هجوم گله ای حزب الله زیر دست و پا له کردند - بعد از مختصری اختلاف با رژیم - با بوق و کرنا به خارج می آیند و الباقی ما را مورد سخنرانی قرار می دهند!
ما در این سخنرانی ها شرکت می کنیم و مثل بچه های مودب - که قبلأ کتک خورده اند - دست هم می زنیم...مضحکه زندگی ما همین است:

ما سر "عقل" آمده ایم!
۹۲۶۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : Hadi Shahab

عنوان : اگر انصاف را در داوریهایمان بکنار نگذاریم
آقای پویان,
اگر انصاف را در داوریهایمان بکنار نگذاریم و اگر به خاطرات مان مراجعه کنیم به یاد میاوریم که داشجویان هوادار پیکار امت رهبری سازمان پیکار نبودند که اوامر حسین روحانی را تایید و اگر او به دانشگاه میرفت و اوضاع را بچشم میدید سریع دستور عقب نشینی میداد و هواداران نیز اطاعت میکردند. هر هوادار پیکار آنروزها نظر خودش را داشت. رادیکالیسم در پایداری و دفاع از دانشگاه با نظر هواداران انطباق کامل داشت. حال برگردیم به این خواست شما چرا روحانی به دانشگاه نرفت و در خانه امن ماند. شما مگر او را شخصا" میشناختید که رفته یا نه. آیا این انتظار را از علیرضا سپاسی که از رهبران پیکار بود داشته اید یا خیر. آیا رهبری پیکار به شما اخبار ترددرهبری اش را میداد. متاسفانه شناخت شما بعد از اینهمه سال با توجه به انتشارات پیکار اندیشه از پیکار بسیار کم است. توهین به حسین روحانی و یا هر کس دیگر که زیر شکنجه به همکاری با رژیم تن در داد چیزی نیست غیر از تایید سناریوی توبه.
۹۲۶۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : حمید رضا زمانی

عنوان : دعواسر چیست؟!؟!؟
من در پاسخ به همه میخواهم بگویم که ایراد در ان است که ما اصل ماجرا را گم کرده ایم بنظر من قدرت گرفتن نیروهای ارتجاعی در جامعه بدلیل ناتوانی رهبران نیروهای مترقی و چپ بود و در ان مقطع تاریخی اگر یک رهبری مانند بیژن جزنی حضور میداشت در بدترین حالت متصور چپ و انقلابیون میتوانستند جامعه را به سمتی ببرند که بدون تسلیم یا تبعید ناخواسته(فرار) داخل ایران و با یک رژیم قابل تحمل و با دنیای متمدن همگام بود.
۹۲۵۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : پویان

عنوان : به جهانبخش
من جواب شایسته را به رفیقت دادم. در مورد رژیم هم به وضوح نظرم را در کامنت های قبل بیان کرده‌ام. اگر به حربه اهانت متوسل می شوی، معلوم است که جواب قانع کننده نداری. حکومت خمینی رسالتی جز نابودی و کشتار نداشت، ولی این توجیه کننده اشتباهات رهبران نادان و قدرت طلب نمی باشد. حسین روحانی می توانست به خیابان ۱۶ آذر بیاید و با مشاهده وضعیت نظر بدهد. رهبری یک سازمان باید حداکثر ملاحظه را در مورد جان و امنیت نیروهای متبوع خود داشته باشد. عملکرد این آقا در زندان خمینی برهمه زندانیان آشکار است. بعد از ۲ ماه تسلیم شد و همه گونه همکاری با جلادان رژیم داشت. در همان زمان علیرضا سپاسی در زیر بدترین شکنجه ها قرار داشت ولی کوچکترین لغزشی نکرد. وضعیت روحانی دقیقا مانند وحید افراخته است که بعد از همکاری کامل با ساواک، اعدام شد. دوباره تکرار می کنم که ساده ترین راه رسیدن به حقیقت در مورد این ماجرا، پرسش از رهبران وقت پیکار است که اگر به شرافت انسانی خود پایبند باشند، حقیقت را بیان خواهند کرد.
۹۲۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : جهانبخش

عنوان : عجب روی دارد
والا دوروغ چرا من یکی سر در نمی آوریم این آقای پویان چرا رژیم را ول کرده و پاچه رهبران سازمان پیکار را در آن زمان گرفته است. انگاری یک دل پری از سازمان پیکار داشته و داره که می خواهد رژیم را از زیر ضرب بیرون بیاورد و بجایش رهبران وقت سازمان پیکار را به جای آنها مقصر نشان دهد. واقعا که رو که نیست سنگ پای قزوین است. رژیم به دانشگاهها حمله کرد و دانشجوها را کشت ولی این یکی معلوم نیست که از کجا می دانسته که حسین روحانی در خانه امن بوده است؟! کی می داند شاید هم این جناب امدادهای غیبی دارد!
۹۲۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : بهمن گرانمنش

عنوان : در همین رابطه
لطفا متن چاپ شده در آدرس زیر را که به تفصیل در مورداتفاقات اول اردی بهشت و جان های شیفته ای که بخون نشستند بازگو کرده بخوانبد و مسایل را از دریچه های متفاوت دیده و قضاوت کنید. شاد باشید

http://www.roshangari.net/as/sitedata/۲۰۰۹۰۴۱۶۰۸۵۱۴۴/engelab۲۰farhangi۲۰۱۳۵۹۲۰REvised۲۰۲۰۰۹.pdf
۹۲۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : پویان

عنوان : به عادل زمانه
تو نه عادل هستی و نه به این زمانه تعلق داری. در ۳۰ سال پیش منجمد شدی و هنوز مواضع غلط رهبران نادان را تایید می کنی. شیوه تو دقیقا روش حزب توده است که با هتاکی مخالفین خود را تربچه های پوک خطاب می کردند. تو می توانی از رهبران آن موقع سازمان پیکار که از جنایات رژیم جان بدر برده اند، در مورد موضع پیکار در جریان انقلاب ضد فرهنگی سئوال کنی و از توهین خودداری کنی. رهبرانی که در خانه امن بودند، حق نداشتند که بدون توجه به وضعیت بسیار خطرناک ، دانشجویان را به مقاومت فرا بخوانند. در صورت عدم عقب نشینی دانشجویان ، تعداد زیادی به قتل می رسیدند که برای بعضی از آقایان مسئله ای نبود.
۹۲۴۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : juybaar

عنوان : Namukhteh aziz,
Namukhteh aziz,

I think most of your questions are very legitimate questions. However, please remember that until you don’t open the window and see the sunlight you won’t know whether it is day or night. But I agree with you that they should have known the situation better. Of course there is always room for improvement. Eventually they did make the right decision though and backed up. Otherwise, we would have had a blood bath on our hands with no result.

On the other hand, please remember that the Shah’s regime was very unsuccessful in developing and culturing a kind of culture that was pro regime. People were truly in love with Khomeyni at that point. Please remember that most people were seeing his hair on the moon or in the holey book. When you don’t have the people with you your hands are tight. That was the position the Cherikha were seeing themselves in.

Anyway, I hope I was able to explain my thoughts.
۹۲۴۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : نا موخته

عنوان : وقتی قافیه به تنگ آید هر مخالفی به مزدور تبدیل می شود
وقتی قافیه به تنگ آید هر مخالفی به مزدور تبدیل می شود
بحث کنید بربی بحث. جای ما اینجا نیست.
۹۲۴۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

    از : juybaar

عنوان : just a note of memory...
That night, I was across the street, right in front of the Tehran University. It looked like a war zone. The guards had all types of weapons and were behind these bags of sands put on top the other ready to shoot.

I happened to have a conversation with a seemingly reasonable supporter of the regime and was trying to soften him and explain the students’ point of view to him. I wasn’t successful and the street’s mood was changing and the tension was rising. He then showed me one of these things they put on top of the army guns like a sharply pointed metal thing. He was hiding it in his long sock under his pants. He told me he was going to use it if someone wanted to say bad things about Khomeyni and Islam.

I then parted with him. I’m not sure at that point anybody could have done anything. The left in Iran made a very bad choice. Instead of working with the Shah, they decided to choose to fight him using arms. I am not suggesting that the Shah made it any easier either, but he would not have put you in jail and given you powder to die, and all the rest that I’m sure we all have heard and know about them.

The arm struggle was a mistake. The communists who initiated it were among this country’s best and brightest children. Alas that this was to happen. We can now join together and make such opposition my friends. Let’s have unity of action and structural and political unity going on side by side and unity in action should happen a lot faster and with more frequency.
۹۲۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ فروردين ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست