از : حافظه تاریخ
عنوان : ما خواهان استبداد حکومت وابسته و وجنایتکار اسلامی - پهلوی نیستیم
بنظر میرسد که کسانی باسم پرسشگر و ناشناس(نادان)و یا باسم سرقت شده از دیگران اظهار نظر میکنند، پروکاتور ارزان قیمتی هستند که از بودجه «سیا» تغدیه میشوند. این سری از موجودات هنوز قادر بفهم و درک نیستند که استبداد «چپ« و «راست» ندارد، اینها حتی شعور یک بجه را ندارند که بفهمند که استعمار شرق و عرب ندارد. اینها آنقدر نادانند که بفهمند که آزادی و استقلال یعنی چه. این موجودات همانند بازماندگان نیم پهلوی مزدور و مامورند که هرگز قادر بدرک نیسنتد که ایرانی همواره آزادمنش و آزادیخواه هست و هیچ نوع دیکتاتوری (چکمه و یا نعلین) را قبول نمیکند. خوشا بحال ربع (رضا) پهلوی که از این قماش «طرفدارن» دارد. واز ثروت دزدیده شده مردم ایران خرج این جان نثاران برای بازگشت استبداد گذشته حرام میکند. اینها حتی باندازه یک سلول تک یاخته ای «شعور» ندارند که بفهمند که دخالت هر کشور خارجی در امور داخلی ایران بدون « نیت سوء» نیست. در صد سال اخیر هر «کشوری» که توانست از وضع ایران نهایت سوء استفاده را کرد و برد. و از همه بیشتر، انگلیس، امریکا و شوروی.
۲۵٨٨٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پیشبینی استالین در رابطه با سلطنت محمدرضا پهلوی
عنوان : استالین به محمد رضا گفت، بهرحال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد واگراوخود دربرچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی ازخود درتاریخ به یادگار خواهد گذاشت.
تاج الملوک
استالین ایرانی بوده و نام اصلی او یوسف یوسف زاده بوده است . این جملات را تاج الملوک مادر محمد رضا شاه و همسر رضا شاه از دیدار خود با استالین و از زبان خود استالین نقل می کند . تاج الملوک که بر خلاف رضا شاه که فارسی را هم کاملا بلد نبود ، به سه زبان زنده دنیا مسلط بود ؛ در کتاب خاطرات خود از دیدار با هیتلر ، استالین و دیگران می گوید . نکته بسیار جالبی که دراین خاطرات وجود دارد ، نقش تعیین کننده تاج الملوک درتصمیمات حکومتی در این دو دوره است. او در پشت بسیاری از تصمیمات مهم سیاسی دوران رضاشاه و حتی سالهای پرحادثه سلطنت محمدرضا پسرش بوده ولی در معیت رضا شاه مجالی برای خود نمایی نداشته . او حتی با تمام کارگزاران نظامی و غیرنظامی این دو دوره از نزدیک آشنا و در تعیین سرنوشت و پست و مقام آنها تاثیر گذار بوده است .
کتاب خاطرات ملکه پهلوی- همسر رضاشاه و مادر محمد رضا که کمتر درباره آن صحبت شده حاوی مطالب مهمی درباره ملاقاتهای سیاسی محمدرضا با استالین و هیتلر و دیگران است . در بخشی از کتاب او درباره دیدار خود و محمد رضا با استالین به نکات جالبی اشاره می کند و می نویسد :
ازبازی تقدیربا استالین که دشمن هیتلربود هم ملاقات داشته ام. موقعی که رضا ازایران خارج شده ومحمدرضا به سلطنت رسیده بود، درتهران یک کنفرانس سران متفقین برگزارشد ورئیس جمهوری آمریکا، نخست وزیر انگلستان ورهبراتحاد شوروی به تهران آمدند.
هیتلردچاربیماری روانی بوده است. این مرد دیوانه با روشن کردن آتش جنگ جهانی دوم میلیونها انسان را به کام مرگ کشاند و فقط ۲۲ میلیون نفرازمردم روسیه قربانی امیال شیطانی او شدند و جان خود را ازدست دادند.
درآن موقع محمد رضا جوان بود وانگلیسیها وآمریکائیها هم چون ایران را اشغال کرده بودند خود را حاکم ایران میدیدند وحاضرنشدند به دیدن محمدرضا بیایند، بلکه محمدرضا را وادارکردند تا به دیدن رئیس جمهوری آمریکا ونخست وزیرانگلستان برود. اما «یوسف استالین» شخصا به کاخ سعد آباد آمد وبا شاه جوان ایران ومن که مادرش بودم ودختران وسایرفرزندان رضا ملاقات کرد وعصرانه خورد.
خوب. شما میدانید که استالین رهبراتحاد شوروی، یعنی گترین کشور جهان، بود. استالین که درشوروی و درهمه دنیا به او « مرد آهنین» میگفتند نقش اول را درپیروزی متفقین وشکست حکومت آلمان داشت. درحقیقت اگر مدیریت « استالین» نبود جنگ به نفع هیتلر تمام میشد.استالین ومردم شوروی ازخودگذشتگی فوق العادهای کردند و بیشتراز۲۷ میلیون نفرکشته دادند تا هیتلررا واداربه شکست کردند.
استالین درموقع صرف عصرانه به ما گفت که اسم اصلی او «یوسف یوسف زاده» وازاهالی گرجستان واصلا ایرانی است. محمد رضا ازاین حرف استالین به وجد آمد واظهارخوشحالی کرد که استالین اصالتا ایران میباشد.
به نظرمن استالین شبیه کشاورزهای قلچماق وقوی هیکل روستایی بود. به دستهایش نگاه کردم دیدم خیلی قوی ودارای انگشتان زمخت وگوشت آلود است.
مداوم پیپ میکشید وهر دو سه جملهای که میگفت ویا میشنید با صدای بلند میخندید.
درخلال صحبتهایش اصلا اسمی از رضا نیآورد، فقط ازمحمد رضا پرسید که درکجاها درس خوانده است؟ محمدرضا برایش توضیح داد که درسوئیس بوده است. استالین گفت که در یک مدرسه مذهبی درگرجستان درس خوانده ولی بعدا ازمدرسه مذهبی فرار کرده و تحصیل را هم رها کرده است!
اوهمچنین به محمدرضا گفت که یک فرزند هم سن وسال او دارد که تحت اسارت آلمانیها است. ما خیلی تعجب کردیم که فرزند استالین کبیر به اسارت درآمده است.
استالین که متوجه تعجب ما شده بود گفت همه فرزندان شوروی به مثابه فرزندان اوهستند و یک رهبر نمی تواند وقتی فرزندان دیگرهموطنانش در جنگ کشته میشوند فرزند خود را درجای امن پنهان کند وبه جبهه نفرستد.
ما همگی تحت تاثیرشخصیت جالب واستثنائی استالین قرارگرفته بودیم و باید بگویم که من هنوزتحت تاثیرشخصیت آن مرد بزرگ هستم و تا امروزاو را فراموش نکرده ام.
البته همین آقای « استالین» که مرد خوبی بود یک کار بدی هم قبلا درمورد ما کرده بود وتیمورتاش را که وزیردربارشاهنشاهی بود به استخدام سازمان جاسوسی خود درآورد و ما یک وقت متوجه شدیم که خیلی دیر بود!درحقیقت تیمورتاش ازهمان اوایل ورود به دربار و نزدیک شدن به رضا مامور شوروی بود و ریز وقایع دربار و منویات و تصمیات رضا را به شورویها اطلاع میداد. تیمورتاش دستگیروزندانی شد، بعد هم اورا درزندان راحت کردند، اما چون آدم سفت وسختی بود هرگز به جاسوس بودن خود برای شوروی اعتراف نکرد ومدام پافشاری میکرد که این داستان را انگلیسیها برای او ساخته اند تا او را نابود کنند.
درسالهای بعد که پسرم جانشین پدرش شد و سلاطین زیادی به ایران آمدند اکثرآنها را با بانوانشان ملاقات کردم. ولی هیچکدام آنها را مانند هیتلرو استالین نیافتم.
درمورد استالین این نکته را هم باید بگویم برعکس آنکه ما شنیده بودیم آدم خشن و مستبدی هست، بسیارمهربان وخنده رو وبذله گو بود. برعکس هیتلرکه مدام پلکهایش را بهم میزد و دور اطاق راه میرفت و روی پاهایش چرخ میزد وحرکات عجیب وغریب میکرد، استالین خیلی راحت و آرام وآسوده بود ویک نوع لبخند شیرین ودلچسب وآرامش بخش در تمام صورتش پهن بود. این نوع رفتارازرهبر بزرگترین کشورجهان که مردمش درخط اول جبهه جنگ قرارداشتند و از مردی که فرزند ارشدش دراسارت آلمانیها بود بسیار برای ما عجیب به نظرمی رسید. موقعی که استالین با ما دست داد جملهای به روسی گفت که جزمن دیگران معنای آنرا نفهمیدند. یک نفردیلماج سفارت روسیه که همراه او بود گفت: « رفیق استالین میگوید زبان فارسی نمی داند آیا دربین شما کسی هست که زبان روسی بداند؟»
من گفتم: « دا» استالین رو به محمد رضا کرد و جمله دیگری را به زبان آورد.
من معنای آنرا فهمیدم ولی چیزی نگفتم. بهمین خاطردیلماج سفارت روس جمله استالین را ترجمه کرد وگفت: « رفیق استالین میگویند: « حتما شاه جوان ایران زبان انگلیسیها را میداند…» محمدرضا به علامت تائید سرخود را تکان داد و گفت» بله. انگلیسیها، فرانسه و آلمانی را صحبت میکنم .
استالین خندید وجمله دیگری را به زبان آورد.دیلماج فورا ترجمه کرد وگفت: « رفیق استالین میگویند: ممکن است شما زبان امپریالیستها را خوب یاد بگیرید اما هرگزنمی توانید ازنقشههای آنها مطلع بشوید!»استالین دراین ملاقات چند هدیه هم به ما داد. او درست حالت یک پدر) بلکه یک پدربزرگ ( مهربان و دوست داشتنی را داشت. استالین چند نصیحت تند و صریح به محمد رضا کرد و به او گفت فئودالیسم یک سیستم قرون وسطائی است و شاه جوان ایران اگرمی خواهد موفق شود باید کشاورزان را ازدست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد.اوهمچنین به محمد رضا گفت نباید به حمایت امپریالیستها مطمئن باشد زیرا آنها همانطورکه رضاشاه را ازمملکت بیرون انداختند اگرمنافعشان به خطربیفتد او را هم ازکشوربیرون خواهند انداخت.استالین با آنکه میدانست ما ناراحت میشویم، اظهارداشت شاه جوان بهتر است دراولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذارکند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید!
استالین به محمد رضا گفت، بهرحال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد واگراوخود دربرچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی ازخود درتاریخ به یادگار خواهد گذاشت. محمدرضا و ما هیچ نمی گفتیم و فقط گوش میکردیم. درپایان محمد رضا به استالین گفت: «من از توجهات شما تشکر میکنم. اما نوع حکومت ایران را مردم ایران انتخاب کرده اند وتا وقتی مردم اینطور بخواهند من مخالفتی با خواسته آنها نخواهم کرد!» بعد استالین که متوجه برودت مجلس شده بود چند سئوال خانوادگی ازما کرد و وقتی فهمید پدرمن ازمهاجرین قفقازی بوده و زبان روسی میدانسته خیلی اظهارخوشحالی کرد وگفت قفقاز به واسطه کوهستانهای صعب العبورو جغرافیای خشن مهد پرورش مردان سخت کوش است وخیلی ازمردان ناحیه قفقازدرصف مقدم جنگ با آلمانها هستند. درآن موقع قفقاز یک منطقه وسیع درجنوب شوروی به مرکزیت تفلیس بود وجمهوریهای مختلف مثل آذربایجان وارمنستان وغیره وذالک وجود نداشت. وقتی مجلس کمی گرم و دوستانه شد. محمدرضا کمی این پا وآن پا کرد و گفت: « آیا دولت اتحاد شوروی وعالی جناب استالین با سلطنت من مخالف هستند؟!»
استالین گفت: دولت شوروی به واسطه مسلک خود حامی ملتهای تحت استعماروسلطه امپریالیستها است وبطورکلی با حکومتهای فردی مخالف است اما درامورداخلی آنها دخالت نمی کند وامیدواراست خود مردم این کشورها حقوق ازدست رفته خود را استیفا نمایند!»
بعد چون متوجه شد که محمدرضا ازاین پاسخ اوقانع نشده است گفت: امپریالیستها تا روزی که یک قطره نفت درایران وخاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد واتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود. بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد. ما معنای این حرف را خوب نفهمیدیم وفکرکردیم که استالین ما را به عدم مداخله شوروی درامورایران مطمئن کرده است، اما بعدا مرحوم قوام السلطنه به ما گفت استالین خیلی صریح شاه جوان را عامل امپریالیستها معرفی کرده و درواقع به ما صراحتا توهین کرده است. منظور ازامپریالیستها درسخن استالین آمریکا، انگلیس و کشورهای اروپا بودند.
البته استالین آلمان را هم امپریالیست میدانست ومی گفت این جنگ (جنگ جهانی دوم) یک جنگ میان امپریالیستها برسرتقسیم غنائم و مناطق نفوذ است که پای اتحاد شوروی را هم ناخواسته به آن کشیده اند.
استالین درموقع ترک کاخ سعد آباد ازچند تابلوی نقاشی موجود درکاخ بازدید کرد وبخصوص تابلوهای کمال الملک بسیارمورد توجه اش قرارگرفت وبه محمد رضا گفت چه فایده دارد که این آثار با ارزش هنری را دراین کاخ محبوس کرده ومردم کشورت را ازدیدن آنها محروم ساختهای ؟!ارزش این آثاروقتی است که همه بتوانند آنها را ببینند و لذت ببرند. این خود خواهی شما است که چنین آثاری را برای تزئین کاخ خود قرارداده و حق مردم برای تماشای آنها را پایمال کرده اید. این یک اخلاق منحط امپریالیستی است.ما از این حرفهای استالین خیلی رنجیده خاطرشدیم. اما درآن وضعیت نمی توانستیم اعتراض بکنیم.
البته روسای ممالک آمریکا وانگلستان به ملاقات محمدرضا نیامدند وتوهین آنها بزرگترازحرفهای سرد استالین بود. ما خیلی تعجب کردیم که دیلماج سفارت روس، سفیرروسیه درتهران و چند نفری که همراه استالین بودند درحضوراوآب میخوردند، راحت میخندیدند وپایشان را روی پایشان میانداختند و یا سیگار میکشیدند.آنها درخطاب قراردادن استالین هم هیچ عبارت محترمانهای به کارنمی بردند و فقط به او میگفتند: « رفیق استالین!» و این برای ما عجیب بود که روسها اینهمه نسبت به رهبر خودشانبیادب باشند. یک میرزای ادارات ما بیشتر ازاستالین کبکبه و دبدبه دارد .
۲۵٨٨۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : کاپیتولاسیون چگونه تصویب شد؟
عنوان : ناشناس ساواکی دروغگو نگاه کن شاهت چه غلطی کرده و پس از لغو دوباره استقلال ایران را به اربابانش واگذار کرده
نایب رئیس مجلس شورای ملی فاش میکند:
از مهر ۱۳۴۳ که قرارداد ننگین کاپیتولاسیون در مجلس ایران تصویب شد، ۴۳ سال میگذرد. درباره محتوای این قرارداد، فشار آمریکا برای تصویب آن، بازتاب تصویب آن در جامعه به ویژه عکسالعمل امام خمینی در برابر این مصوبه، فراوان سخن به میان آمده است. اما اینکه فضای داخل مجلس شورای ملی به هنگام تصویب این قرارداد چگونه بود و کاپیتولاسیون تحت چه شرایطی به تصویب رسید، خود موضوعی خواندنی است.
توضیح اینکه قرارداد کاپیتولاسیون در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ در کابینه امیراسدالله علم و در سوم مرداد ۱۳۴۳ در مجلس سنا و در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در بیست و یکمین دوره مجلس شورای ملی تصویب شد. خمینی در چهارم آبان آن سال به افشاء ماهیت قرارداد پرداخت و در ۱۳ آبان همان سال توسط دولت حسنعلی منصور تبعید شد. منصور نیز ۲ ماه و نیم بعد در اول بهمن ۱۳۴۳ ترور شد.
در این رابطه آقای حسین خطیبی نایب رئیس وقت مجلس شورای ملی خاطرات خود را چگونگی تصویب کاپیتولاسیون در مجلس را تشریح کرده است. باهم اظهارات ایشان را میخوانیم :
شب هنگام مهندس ریاضی [رئیس مجلس] به من تلفن کرد که فردا جلسه را باید شما اداره کنید... دستور جلسه را پرسیدم، معلوم شد چند لایحه عادی و کم اهمیت است... فکر میکنم مهندس ریاضی که از جریان امور اطلاع داشت شاید نمیخواست خودش جلسه را اداره کند. از این رو تمارض کرده بود. این استنباط من است که بعد از روشن شدن قضایا... بر من معلوم شد... .
آن طور که میدانم این لایحه را ابتدا در کابینه علم پیشنهاد کرده بودند و فکر میکنم علم جرأت نکرد آن را مطرح کند. بعداً هم که من این لایحه را خواندم دیدم یک موضوع بیربطی بود که امریکاییها برای تصویب آن به کابینه علم فشار زیاد آوردند تا در دوره فترت مجلس به تصویب برسد و خیلی علنی نشود. گو این که بعداً میبایست به مجلس بیاید. اما علم زیر بار نمیرفت. او و خانوادهاش از قدیم به انگلیسیها وابسته بودند. علم یا نمیخواست یا عقیدهای به آن نداشت یا آن که میدید چون باید کنار برود، تصویب آن را به صلاح خود ندانست... .
به هر صورت جلسه آن روز تشکیل شد ... . یکباره دیدم منصور با کلیه وزیران کابینه وارد مجلس شدند، تعجب کردم زیرا لوایح موجود اهمیتی نداشت که همه کابینه درجلسه حاضر شوند. پس از لحظاتی بیمقدمه دکتر ناصر یگانه که وزیر مشاور در امور پارلمانی بود برخاست و با قید سه فوریت تقاضا کرد این لایحه در دستور قرار گیرد. غافلگیر شدم... بر طبق آییننامه مجلس، اگر هیأت دولت با قید فوریت؛ تقاضای تغییر دستور جلسه مجلس را میکرد میبایست در مورد آن رأیگیری شود و اگرتصویب میشد، دستور جلسه تغییر میکرد و تقاضای دولت مقدم بود. رأی گرفتم اکثریت موافقت کردند؛ چون اکثر نمایندگان عضو حزب ایران نوین بودند و به این ترتیب لایحه مطرح شد.
پس از آن که کلیات لایحه مطرح شد مخالفان که تعدادشان زیاد بود یکایک پشت تریبون آمدند و به تفصیل بر ضد این لایحه صحبت کردند... و من به خاطرم هست که صادق احمدی یکی از دوبیتیهای باباطاهر را خواند که گفته است:
مکن کاری که بر پا سنگت آید جهان با این فراخی تنگت آید
چو فردا نامهخوانان نامه خوانند تو از این نامه خواندن ننگت آید
در اینجا بود که من به اهمیت این لایحه پیبردم و خودم هم مخالف شدم. تنها کاری که از دست من بر میآمد این بودکه با استفاده از اختیارات خود و یا رأی گرفتن از نمایندگان، به مخالفان اجازه دادم بیش از مدت مقرر در آییننامه صحبت کنند تا موضوع بیشتر روشن شود. البته رأی میگرفتم و مجلس هم رأی میداد.
محیط مجلس بسیار متشنج بود و پیدا بود که اکثریت با این لایحه مخالف است. تعداد موافقان اندک و سخنانشان هم کوتاه و بیمحتوا بود. دفاع از این لایحه را احمد میرفندرسکی، معاون وزارت خارجه به عهده داشت و چنین استدلال میکرد که این ماده واحده... چیز مهمی نیست و کشورهای دیگری مثل ترکیه آن را به تصویب پارلمانهای خود رساندهاند و کوشش میکرد که از اهمیت موضوع بکاهد ولی مجلس زیربار نمیرفت... و هنوز که فکر میکنم نمیفهمم چرا دولت وقت این اندازه ناشیانه و باعجله تسلیم خواست امریکاییها شد.
زمان جلسات عادی مجلس ۴ ساعت بود. از ساعت ۹ تا یک بعداز ظهر. وقت جلسه تمام شد. ۱۵ نفر از اعضای حزب ایران نوین پیشنهاد دادند که ۴ ساعت دیگر جلسه تمدید شود. طبق آییننامه رأی گرفتم. اکثریت موافق بودند. جلسه تمدید شد و باز هم مخالفان به تفصیل در رد این لایحه سخن گفتند. در میان مخالفان یکی مهندس بهبودی بود که پدرش رئیس تشریفات و معاون وزارت دربار بود. وکلا چنین میپنداشتند که چون او مخالفت میکند با وابستگی که به دربار دارد شاید این مخالفت به اشاره شخص شاه باشد.
من شنیده بودم که مهندس بهبودی و تعدادی دیگر از مخالفان تصویب لایحه به علت گرایشات دیرینه خود نسبت به انگلستان نمیخواستند نظر مساعدی نسبت به تحکیم و تثبیت بیشتر قدرت امریکا در ایران از خود نشان دهند. به طوری که گفته میشد سیدضیاءالدین طباطبایی ضمن ملاقاتی با شاه از او خواسته بود از دولت بخواهد لایحه را پس بگیرد. شاه که تحت فشار امریکا بود، توضیحاتی میدهد و سیدضیاءالدین نهایتاً از شاه درخواست میکند اجازه دهد مخالفان لایحه بتوانند نظرات خود را در مجلس بیان کنند و این نکته که نطق بعضی از مخالفان لایحه به اشاره و توصیه سیدضیاء بوده است شاید مبنایی هم داشته باشد بخصوص که بعد از نطق مهندس بهبودی شنیدم پدرش مورد غضب شاه قرار گرفت و از دربار طرد شد. به هر حال در این باب مخفیکاری به حدی بود که من هم جریان را نمیدانستم. شاه هم در اولین سلامی که پس از این جلسه که تصور میکنم در چهارم آبان برقرارشده بود سخت به نمایندگان پرخاش کرد. همانطور که قبلاً هم نوشتم قرار بود این لایحه درکابینه علم مطرح شود و او لایحه را به مجلس تقدیم کند ولی دست به دست کرد چون میدانست کابینه او دوام نخواهد یافت و کمیسیونهایی تشکیل داد که لایحه را مطالعه کنند و نظر بدهند. شنیدم در تمام این کمیسیونها، نظر مخالف داده شد و پس از خواندن اسناد لانه جاسوسی پی بردم که تا چه حد امریکاییها برای تصویب لایحه فشار میآوردند.
نحوه تصویب لایحه
... به هر حال پس از یک جلسه طولانی، پانزده تن از نمایندگان مجلس که از موافقان بودند پیشنهاد دادند که به این لایحه با ورقه رأی داده شود... رأی با ورقه را موافقان به این جهت پیشنهاد کردند که پس از رأیگیری، نام موافقان ومخالفان معلوم باشد. طبق آئیننامه وقتی چنین پیشنهادی میرسید رئیس جلسه موظف بود رأی با ورقه بگیرد. مخالفان لایحه وقتی موضوع را فهمیدند بلافاصله برای خنثی کردن این پیشنهاد، پیشنهاد دادند که رأی مخفی گرفته شود. تا هر کس بدون آن که شناخته شود بتواند نظر خود را بدون ترس ابراز کند. طبق آییننامه پیشنهاد مخفی همیشه مقدم بود. در این صورت به پیشنهاد دوم رأی گرفتم و تصویب شد... .
نکته دیگر آن که رسم بر این بود که رئیس مجلس معمولاً رأی نمیداد. من بدون آن که خواسته باشم خودستایی کنم مینویسم که به این لایحه رأی منفی دادم. پس از آن که آراء خوانده شد تفاوت آراء مخالفت و موافقت چند رأی بیشتر نبود، یعنی آراء موافق تقریباً چند رأی بیشتر از آراء مخالف بود. ۱ ولی معلوم نبود که چه کسی موافق یا مخالف رأی داده است و اگر این چند رأی نبود لایحه تصویب نمیشد.
به این ترتیب لایحه با اکثریت بسیار ضعیفی به تصویب رسید و این بسیار موجب خشم رئیس دولت شد.
این روز مصادف با روزی بود که شاه در دانشگاه در مراسمی شرکت داشت و هیأت دولت نتوانسته بود به موقع در آنجا حاضر شود. این موضوع هم خشم شاه را برانگیخت چون از نظر او تصویب لایحه نمیبایست اینقدر طول میکشید و به زعم او میبایست زود تصویب میشد.
نکته مهم دیگری که در اینجا سوال برانگیز است تصویب این لایحه در سنا است که قبل از مطرح شدن لایحه در مجلس شورا صورت گرفت.
رسم بر این بود که دولت لوایح را بر حسب تشخیص خود، ابتدا به مجلس شورا میفرستاد بخصوص لوایح مالی را که تصویب آن ازمختصات مجلس بود. ولی این لایحه را اول به مجلس سنا فرستاد شاید به این دلیل که در آن مجلس با بودن مهندس شریفامامی ممکن بود به آسانی به تصویب برسد چنان که رسیده بود احتمال میرفت وقتی به مجلس شورا بیاید با مخالفت کمتری رو به رو شود و چنان که دیدیم، نشد... چند روز پس از تصویب لایحه در مجلس شورا، شنیدم مهندس شریفامامی رئیس سنا گفته بود که فلان کس یعنی من تجربه کافی در اداره مجلس نداشت. اگر من به جای او بودم تقاضای جلسه سری میکردم و موضوع را در آن جلسه مطرح میکردم و سپس با جلب موافقت نمایندگان آن را به جلسه علنی میآوردم... . من تصور میکنم حتی احمد میرفندرسکی معاون سیاسی وزارت خارجه هم (که این لایحه را از طرف دولت به مجلس آورد و از آن دفاع کرد) باطناً با تصویب این لایحه مخالف بود چون دفاعش از لایحه بسیار ضعیف بود وهمواره قرارداد وین را مطرح میکرد... .
بنا به آنچه اشاره کردم با سیاستهای منصور و تصویب لایحه مصونیت مستشاران نظامی امریکایی مخالفت کردم و تصور میکنم منصور بر سر تصویب این لایحه جان خود را فدا کرد.
پی نوشت :
۱ـ از ۱۳۶ رأی مأخوذه لایحه مورد نظر با ۷۴ رأی موافق و ۶۱ رأی مخالف تصویب شد (بنگرید: مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی دوره بیست و یکم، جلسه ۱۰۲، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۴۳، ص ۶۴.)
منبع: نشریه «ایام» (جام جم) ویژه تاریخ معاصر، شماره ۱۰، آبان ۱۳۸۴. به نقل از رنج رایگان؛ خاطرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دکتر حسین خطیبی، به کوشش مرتضی رسولیپور، (تهران: ۱۳۸۲، نشر نوگل، صص ۳۱۲ ـ ۳۰۰)
۲۵٨٨۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : اروان کیانی
عنوان : ما خواستار جمهوری ایرانی هستیم و نوکر بیگانه بودن را قبول نداریم چه شاه و چه شیخ
البته سلطنت طلبان وقتی شاهتان میگوید ژنرال هویزر دم مبارکشان را گرفت و به خارج کشور پرتاب کرد بروی خودشان نمیاورندو میدانم از عصبانیت نمیدانند چه بگویند.من البته باسلطنت طلبان بحث نمیکنم و خطاب من هم به اقای راستگو بود ویکی از این تفاله های شاهنشاهی به من میگوید که خمینی امام شماست و من هم جواب به این تفاله ها را مثل خودشان دادم و گفتم شاهنشاه اریامهر و امام خمینی هردو یک گه بوده اند که مشام ایرانیان را ازار داده اند و هنوز هم تفاله هایشان مامور ازار دادن مشام ایرانیان هستند.در رابطه با بقدرت رسیدن خمینی قانون کاپتولاسیون و امتیاز قضائی دادن به امریکائی ها و فروختن استقلال ایران به بیگانه باعث باز شدن راه برای خمینی جنایتکار شده است و امروز هم جمهوری اسلامی مامور واگذاری استقلال به بیگانگان است و در خیانت شاه و شیخ فرقی قائل نیستم. ساواکی ها و سلطنت طلبان تلاش میکنند که بگویند خیانت شاه خوب بود و خیانت خمینی بد و ما میگوییم هم رژیم جنایتکار شاه به ملت ایران خیانت کرد و هم رژیم جنایتکار اسلامی. پرسشگر و ناشناس در کنار جنایتکاران رژیم شاهنشاهی بمانندو انجام وظیفه کنند تا مزدشان را بگیرند. ما خواستار جمهوری ایرانی هستیم همان چیزی که جوانان ایرانی با شجاعت تمام در خیابان شعارش را دادند و به همین دلیل برای ما شاه و شیخ فرقی ندارند و این انها را عصبانی میکند.
این بخش از کتاب پاسخ به تاریخ شاه را در جواب پرسشگر و ناشناس که گاهی با این نام و گاهی خودشان بدون نام به دیگران حمله کردندمینویسم و میگویم من باشما بحث ندارم و جواب شما را هم شاهنشاه عالیقدرتان خودش میدهد و احتیاج به جواب من ندارید
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
ساواکی ها و سلطنت طلبان زمانی که قدرت داشتند جوانان میهن را زندانی میکردند و بعد از شکنجه های وحشتناک میکشتند و حالا میخواهند با ما بحث کنند. جالب نیست?
"اصل پنجاهم قانون اساسی زمان شاه: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است" ولی شاه این اختیارات بر اساس قانون اساسی را به امریکائی ها واگذار کرد
**********************************************
سند اول:
ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................
پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
۲۵٨٨۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : پایگاه های نظامی و اشغالگر روسی در تمام کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و آسیای میانه برای شما اشکالی نداشت ولی پایگاه های نظامی امریکا در ایران و دیگر کشورهای جهان که نمیخواستند طعمه روسیه شوند برایتان عقده بود و هست.
برای اینکه از خود سلب مسئولیت کنند و خود را تطهیر کنند باید هم که این رژیمی که خودشان با دست خودشان بر سر ملت ایران خراب کردند دنباله رژیم پیشین بدانند. امریکا ستیزی خوبست ولی مبادا از روسیه و دنبالچه هایش حرف بمیان بیاوری. امریکا یک سانتیمتر از سرزمین ما را تصاحب نکرد ولی روسیه و انگلیس ۳/۱ آب و خاک ما را تصاحب کردند. سه جزیره خلیج همیشه فارس ما هم در خطر تجزیه است و این آقایان غصه مستشاران امریکایی را میخورند که دهه هاست در ایران نیستند. غارتگری های روس و چین در این سه دهه برایشان مهم نیست ولی مستشاران امریکایی که در همه کشورهای غربی مثل آلمان و انگلیس و ژاپن مستقر بوده و هستند و در ایران هم بودند مهم و نشان سرسپردگی است. برای جلوگیری از حرکت خزنده کثیف روسها و برای تعلیم ارتش ایران در آنزمان و در اوج قدرت روسها، باید همکاری میشد وگرنه بقیه ایران هم بوسیله روسها قورت داده می شد. من خوشحالم از اینکه ایران در آن دوره دچار کابوسی مثل رومانی و آلبانی نشد. این چیزی بود که شما میخواستید و دلتان بدرد می آید که موفق نشدید.
تعلیم دیدن نظامی شما در فلسطین و لیبی با مخارج بیگانه برای عملیات تروریستی مثل سینما رکس درست بود ولی مستشار امریکایی در ایران برای تعلیم ارتش برای مبارزه با شما و پیشوای شما بد بود، نه؟ وجود قزاق روسی در ایران در زمان قاجار خوب بود، نه؟ پایگاه های امریکایی در ایران و فرانسه و انگلیس بد بود ولی پایگاه های نظامی و مستشارانشان در آلمان شرقی و مجارستان و لهستان خوب بود، نه؟
تا ابد زور بزنید که این رژیم ادامه رژیم قبلیست ترفندتان نخواهد گرفت. با این منطق؟ غیر معقولتان، باید بگویید که رژیم فاشیستی توتالیتر هیتلر هم ادامه نظام دمکراتیک قبل از آن بود و همانطور نظام دمکراتیک آلمان پس از هیتلر هم ادامه نظام توتالیتر فاشیستی هیتلر بود. این منطق؟ شما از اساس بی پایه است. شما با دست خود این رژیم را آوردید و حالا می خواهید از زیر بار مسئولیت تان فرار کنید و خود را تطهیر کنید تا ملت شما را پاک ببیند. نه نمیشود.
پایگاه های نظامی و اشغالگر روسی در تمام کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و آسیای میانه برای شما اشکالی نداشت ولی پایگاه های نظامی امریکا در ایران و دیگر کشورهای جهان که نمیخواستند طعمه روسیه شوند برایتان عقده بود و هست.
کثافت کاری های ک گ ب اشکال نداشت، کثافت کاری های ساواما برایتان اشکالی ندارد ولی سیا و موساد و ساواک کثافت کار بودند.
خوشبختانه عصر اینترنت است و بقدری فیلم و و برنامه های مستند در آنجا دیده و می بینیم که شما نمی توانید دست نشاندگی این رژیم و خفت این رژیم را پنهان کنید همانطور که وقایع دوران جنگ سرد را نمی توانید پنهان کنید. ما امروز دو نمونه از بازماندگان جنگ سرد را داریم، کره شمالی که نتیجه عمل رفقای روسی و چینی شماست و کره جنوبی که نتیجه کار امریکایی هاست. در ضمن بعد از جنگ جهانی دوم هر دو کشور آلمان و ژاپن تحت نظارت امریکا بودند که الان برای خود غول های اقتصادی شده اند و ضرر نکردند همانطور که تایوان هم ضرر نکرد. وضع کوبا و کره شمالی را با آنها مقایسه کنید. زنده باد مقایسه.
شما دلتان بدرد آمد وقتی در تظاهرات چند ماه پیش مردم شعار جمهوری ایرانی و مرگ بر روسیه و چین و نه غزه نه لبنان و جانم فدای ایران سر دادند. فهمیدید که این ملت رابطه با امریکا و اسراییل را می خواهد تجدید کند. فهمیدید که ملت چه تنفری از روسیه و چین دارد و استقلال خود را از ایندو می خواهد.
ثابت کنید تمام نظام های آلمان و تمام کشورهای کوچک اروپای مرکزی و شرقی که قبل از جنگ جهانی دوم دمکراتیک بودند و سپس در دوران جنگ فاشیست و کمونیست شدند و بعد دوباره دمکراتیک شدند تداوم یکدیگر بودند. اگر توانستید ثابت کنید که فاشیسم/کمونیسم در این کشورها ادامه دمکراسی های قبل و بعد از آنها بود، آنوقت خواهید توانست ثابت کنید که ج.ا توتالیتر ادامه رژیم استبدادی پیشین است. مطمئنم از این چالش فرار خواهید کرد چون امکان ندارد بتوانید اینرا ثابت کنید.
۲۵٨٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : داور
عنوان : مستشار، مستشار است، روسی و یا امریکایی ندارد، از هرنقطه جهان باشد جایش در ایران نیست.
در زمان شاه محمدرضا نیم پهلوی «رسمآ» ۳۰ هزار مستشار نظامی امریکایی در ایران بخرج دولت دست نشانده وقت مشغول خدمت و نگهداری رژیم کودتای پهلوی بودند. قانونی کردن «کاپیتولاسیون» در اوایل سالهای ۴۰ بیشتر بخاطر «شهروندان» امریکایی صورت گرفت.و تنها کسی که در آنموقع «رسمآ» برعلیه این قرارداد شوم موضع گرفت خمینی بود. و «باعلیحضرت» توصیه کرد او بود. رژیم ولایت فقیهی بجا مانده از رژیم گذشته قادر است حکومت و قدرت خودرا همانند نیم پهلوی با کمک و همراهی مستشاران خارجی حفظ نماید. بدنه اصلی این دورژیم استبداد و خیانت است و هردو در بسیاری از موارد سیاست واحدی برای ادامه حاکمیت استبدادی خوددارند. مستشار از هرنقطه جهان باشد جایش در ایران نیست.
۲۵٨۷۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : شاه وابسته!
ببینید
http://www.youtube.com/watch?v=imil۱iIpIYA
..................
http://www.youtube.com/watch?v=hQgZ۳oLp_WY
.....................
http://www.youtube.com/watch?v=۰۶Hb۱S۲vD۸E
............................
http://www.youtube.com/watch?v=ndyGNIs۳iN۸&feature=related
.......................
http://www.youtube.com/watch?v=DKYlvyZwHHU&feature=related
............................
http://www.youtube.com/watch?v=vM۸R۸Noe۱w۸&feature=related
.......................
ومقایسه کنید:
قرار داد آرمیتاژ سمیت، تغییرات بسیار مهمی به زیان ایران در قرار داد دارســی بوجود آورده وبا عنوان "قرار داد تفسیری" که بر آن نهاده شده در واقعیت تغییری بوجود نمی آورده است. در قانون اساسی ایران حتی دولت بدون اجازه و تصویب مجلس حق انعقاد قرار دادی شرمگین نظیر آرمیتاژاسمیت و آن همه تغییرات زیانبخش در قرار داد دارسی را نداشته است.
بنا بر این ادعای آرمیتاژ سمیت مبنی بر اینکه از ایران اختیار تام داشته پذیرفته نیست؛ زیرا دولتی که خود اختیتاری در مورد واگذاری چنین حقی نداشته نمیتوانسته اختیاراتی به دیگران آنهم به بیگانه ای مانند آقای سمیت داشته باشد. اما دولت های آن زمان به بهانه ضرورت و فوریت خود را محق به انجام میدانسته اند.
دولت استعماری انگلستان همواره با تمام قوا کوشیده که ایران را هرچه بیشتر در ضعف و زبونی و فقر و بیچارگی نگاه دارد و نیر رجال احمق و وطن فروش را بر آن بگمارد تا تسلط خودر را حفظ نماید.
برای این کار هیج زمانی مانند دوران احمـــدشاه مخصوصا بعد از جنگ جهانی اولی برای مقاصد شوم انگلستان فراهم نبوده است. در آن زمان هیچ نخست وزیری مانند سپهـــدار رشــــتی نمیتوانسته دولت انگلستان را به فعال مایشاء مبدل سازد.
در آن دوران کشور ایران به جوانی نابالغ ثروتنمندی شبیه بوده که جمعی جنایتکار با دادن رشوه به قیم او به بستن دست وپایش توفیق یافته اند. مدتی اورا گرسنه، تشنه و دور از ارضاء های شخصی نگاه داشته اند و بعد در مقابل هر لیوان آب و یک لحظه با زن بودن و هر تکه نان او را وادار سازند تا سند املاک و دارائی های خود را به نام آنان بکند!!.
آرمیتاژ سمیت گزارش خود را در زمان سپهدار رشتی به دولت ایران تقدیم کرده است. در حالیکه نتیجه اقدامات قبلی انگلستان ایران را در چنان تنگدستی قرار داده که حتی در مقابل یک میلیون لیره نیمی از کشور را هم میخواسته اند دریغ نمی نموده است! حتی اگر در مقابل تصاحب نیمی از ایران یک لیره هم به ایران نمیدادند جرات اعتراض نداشته است هرچند که اکثریت سیاستمداران و اشرافان آن زمان با استثنای میرزا حسن مستوفی الممالک مانند خود احمد شاه نوکران جیره بگیر انگلستان بوده اند.
سپهدار رشتی احمق تر از آن بوده که اهمیت خیانت های بزرگی را که مرتکب شده را درک نماید؛ به همین دلیل وقتی به او گفته اند آرمیتاژ سمیت شرکت نفت ایران و انگلیس را به پرداخت یک میلیون لیره مجبور! کرده است خوشحال شده و بدفعات از طرف خود و دولت ایران از او تشکر کرده است!!
درحال حاضر هم تمام کشور های استعماری برای اعمال نفوذ در کشور ها عقب افتاده جلوی پیشرفت و صنعتی شدن آنها را میگیرندو ترقی آنها را صد میکنند و یا کسانی را که خدمتگزار مردم هستند را از بین برده و یا باکودتا و انقلاب به نابودی میکشند!
اینکار را با تحریک مردم، تشویق آنها به تمرد، نا فرمانی و مخالفت با دولت مرکزی، خرابکاری، انفجار و ترور و به بهانه اینکه ما ترقی میخواهیم و علاقه به صنعتی شدن داریم انجام میدهند. اینکار موجب فرار سرمایه های ملی، مغز های متفکر، شکست برنامه های اقتصادی، باز شدن راه نفوذی برای ایادی خائن به مردم و خدمتگزار بیگانگان و بطور کلی ادامه فقر، بدبختی، فحشا، اعتیاد و تسلط قدرت ها غربی میگردد.
آرمیتاژ سمیت با دریافت عنوان تام الاختیار دولت تهران را به مقصد کشور خود انگلستان ترک نموده است. در آن زمان راه آهن بغداد – بصره توسط اعراب مخالف انگلستان! خراب شده بود و با اینکه مسیر اصفهان – شیراز به بوشهر در آن روزگار بسیار نا امن بود ولی از آنجا که آرمیتاژ سمیت به خوبی آگاه بود که عاملان ایجاد آن نا امنی خودی و ایادی آشنا و جیره خوار انگلیس هستند لذا بدون کوچکترین نگرانی از این راه حرکت نموده است.
بطوریکه در گزارش خود اشاره کرده در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۰ به بوشهر و در ۲۵ اکتبر ۱۹۲۰ به لندن رسیده و دو ماه بعد یعنی در تاریخ ۲۲ دسامبر ۱۹۲۰ قرار داد مورد نظر را بنمایندگی از طرف دولت ایران !! به امضا رسانده است.
نتیجه مذاکرات آرمیتاژ سمیت با شرکت نفت به یک قرار داد تفسیری منجر گردید که در امتیاز نامه دارسی تغییراتی به ضرر دولت ایران میداد. از جمله:
* سلب امتیات حقوق و منافع
* منافع کشتیرانی انگلیس (شرکت نفتکش) که همه سهامش متعلق به شرکت نفت بوده در سالهای بعد از پرداخت حق الامتیاز معاف شده.
* منافغ سایر شرکتهای تابع نیزاز پرداخت حق الامتیاز معاف شده اند؛ گرچه از محل ۱۶ درصد متعلق به ایران تاسیس شده بودند.
* از منافع شرکت های تابع متخصص در پالایش و بازار یابی (انگلیسی ها) قبل از احتساب حق الامتیاز مبالغ هنگفتی کسر میشد.
* شرکت های تابع طوری تعریف شدند که فقط شامل شرکت هائی باشد که اکثریت سهام آن در دست شرکت نفت ایران و انگلیس باشد!! (باز هم انگلستان)
* هرگونه اختلاف بین ایران و شرکت نفت بروز کند رای "رئیس انیستیتوی حسابداری انگلیس در لندن(!!) قاطع محسوب شود
* تنها در مقابل همه امتیازات بالا و دیگر امتیاز های ریز نویس دیگر بابت حق الامتیاز ایران در ۵ سال گذشته مبلغ ۸۰۸۰۰۰ لیره به ایران پرداخت شود . این مبلغ با ۱۹۲۰۰۰ لیره پرداخت شده به نصرت الدوله ۱،۰۰۰،۰۰۰ بالغ میگردید!
هرگاه نفت هائی را که شرکت نفت انگلیس و ایران بطور دزدی و بدون حساب و کتاب و مخفی از ایران خارج میکرده ندیده بگیریم. بموجب اعلام رسمی آن شرکت میزان استخراج نفت در ۵ سال قبل از انعقاد قرار داد ننگین آرمیتاژ سمیت جمعا ۳،۴۷۳،۲۶۲ تن و میزان استخراج در هر سال میلادی منتهی به مارس ۱۹۱۹ بالغ بر ۱،۱۰۶،۴۱۵ تن بوده است. بدین ترتیب بابت هر تن (نه هر بشکه بلکه هر تن) نزدیک به ۴ شیلینگ و ۷ پنس به ایران داده شده است.
بعد از انعقاد قرار داد آرمیتاژ مهمترین اقدام انگلیس آن بوده که دولت ایران آنرا بدون سرو صدا و ابراز مخالفت بپذیرد و مفاد آنرا به مرحله اجرا در آورد.
کودتای ۱۲۹۹ به همت رضا خان سردار سپه و پذیرش ابتکاری ژنرال آیرون ساید از همان ابتدا مورد مخالفت وزارت خارجه انگلستان بود. بنا بر این بعد از سقوط دولت کودتا پس از ۱۰۰ روز، احمد قوام السلطنه که یکی از زندانیان کودتا بود در حالی از زندان خلاص شد که به نخست وزیری انتخاب شده بود!! این انتصاب تصادفی نبود بلکه چون وی برادر وثوق الدوله (نخست وزیر رشوه گیر قرار داد ۱۹۱۹) بود؛ انتصاب کنندگان او علیرغم مختصر نا فرمانی هایش اورا شخصی مناسب برای اجرای مفاد قرار داد ۱۹۱۹ تشخیص داده بودند.
میخواستند او به ۶۰۰،۰۰۰ تومان رشوه ای که برادرش دریافت نموده بود سرپوش بگذارد؛ درحالیکه او میدانست ۶۰۰،۰۰۰ تومان را برادرش و نصرت الدوله با هم دریافت نموده اند. چگونه میتوانست مسئولیت این گناه را خود به تنهائی بعهده بگیرد. لذا لازم دانسته شده که یکی از بستگان نصرت الدوله هم به عنوان وزیر مالیه در کابینه شرکت نماید. هیچ کس جز محمد مصدق برای این کار مناسب تر نبود. زیرا مصدق مدتی نسبتا طولانی در مقام معاونت وزارت مالیه خدمت کرده و از آنجا که آدم هوسباز و بلند پروازی بود در آرزوی وزارت مالیه روز و شب میکرد؛ گذشته از آن از مقامات انگلیسی بسیار حرف شنوی داشت! علاوه بر آن برادر زن و پسر عمه نصرت الدوله و عضو باند سیاسی –خانوادگی فرمانفرما نیز محسوب میشده است.
بنابر این قوام هنگام معرفی کابینه به احمد شاه مصدق را که در آن زمان بصورت پناهنده در میان ایل بختیاری بسر میبرد به عنوان وزیر مالیه معرفی کرده است.
اما هنگام کودتا فرمانفرما، دو فرزندانش، که یکی همان نصرت الدوله باشد به زندان افتاده بودند. چون عوام و مردم عادی همانطور که در ابتدا آمد کودتا را ساخته و پرداخته انگلستان میدانستند و با موافقت های قبلی انگلیس میباست از اعیان و رجال خدمتکار خود مواظبت نماید بودن اعضای باند فرنانفرما در زندان اشراف و ایادی آنان را رنجیده خاطر نموده بود.
از جمله نصرت الدوله به فعالیت های ضد انگلیسی دست زده بود که چند ماهی ادامه داشت. مصدق نیزکه از اعضای درجه اول این باند –فرمانفرما – بود تا زمان برطرف شدن کدورت موجود بین اعضای این باند و دولت انگلیس از عضویت در کابینه قوام السلطنه بعنوان وزیر مالیه خودداری میورزیده است. در این مدت برادر قوام یعنی معتمد السطنه بعنوان کفیل آن وزارتخانه تعیین گردیده بود.
قوام در ۹ اکتبر ۱۹۲۱ کابینه خود را که مصدق وزیر مالیه میباشد را به مجلس معرفی میکند. حدود دو ماه و نیم بعد؛ سهم ایران از بابت نفت بدنبال اجرای قرار داد آرمیتاژ سمیت بالغ بر ۵۸۵،۰۰۰ لیره در زمان تصدی مصدق به ایران پرداخت شده که مصدق السطنه وزیر مالیه هیچگونه اعتراضی به آن نمی نماید! با این ترتیب مصدق با تصدی در وزارت مالیه برای تثبیت وتصویب قرار داد آرمیتاژ سمیت صحه میگذارد.
یکی از مهارت های مصدق استفاده از احساسات میهن پرستی مردم و یا تحریک علاقه طبیعی آنان به محاکمه و مجازات افراد نادرست و ناپاک و بستن اتهامات واهی ، بی اساس و یا حداقل بودن دلیل و مدرک بر مخالفان خود بوده است.
مصدق این کار را برای سرپوش گذاشتن به قصد و نیت های خود و برای گمراه کردن مردم انجام میداده واذعان داشته او به دلیل اینکه به مخالفت پرداخته و قصد محاکمه دزدان را داشته و از آنجا که این کشور همه دزد و نادرست و طرفدار افراد فاسد و دزد هستند از این جهت موفق به انجام هدف مقدس! خود نشده است.
میرزا حسن مشیر الدوله که بعد از استعفای وثوق الدوله از نخست وزیری اولین انتصاب وزیر مختار انگلیس جهت جانشینی وی شد ودولت و اعضاء کابینه خود را هم با نظر وزیر مختار انگلیس تعیین نمود؛ اولین سیاستمدار مشهور از دوران قاجار است که پس از رسیدن رضا خان سردار سپه به نخست وزیری از همکاری با وی خودداری نمود و تا پایان عمر گوشه گیری اختیار نمود.
...........................
ونیز:
با ورود هیات شوروی به ریاست کافتارادزه که به منظور تحصیل امتیاز نفت شمال به ایران مسافرت می کند، حزب توده در حرکتی کاملا معکوس موضعگیری پیشین خود در مجلس و صرفا برمبنای خواست و منافع شوروی ، اقدام به برگزاری تظاهراتی در تهران می نماید که از سوی واحدهای ارتش اشغالگر سرخ نیز مورد حمایت قرار می گیرد.
۲۵٨۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : دروغگویان, در زمان رضا شاه کاپیتولاسیون در ایران لغو شد. قررداد وین را کاپیتولاسیون جا نزنید
این کامنت دردناک توسط اخباروزیان حذف شدولی امنت دوم را باقی گذاشتند. چپ مدل ایرانی درقرن۲۱ قلمی حذف میکند؛ تصورکنید زمانی را که بجای قلم اسلحه در دست داشتند چه کردند و چه میکردند.
بانو شفا و پرسشگر گرامی فراموشتان نکرده ام.کمی فرصت بدهید.
کاپیتولاسیون در ایران
مقررات کاپیتولاسیون از دوران صفویه به صورت نانوشته در مورد تجار و اتباع اروپایی رعایت میشد.
این مقررات برای اولین بار در ۱۸۲۸ میلادی پس از شکست ولیعهد عباس میرزا در جنگ با روسیه ۱۸۲۶ - ۱۸۲۸ با بستن عهدنامه ترکمانچای از طرف دولت روسیه تزاری بر ایران تحمیل شد. فصل هفتم، هشتم و نهم معاهده ترکمانچای که به مسایل حقوقی وجزایی اتباع روسیه در ایران مربوط است.[۴] در ایران با عهدنامه ترکمانچای ۲۲ فوریه ۱۸۲۸ حق قضاوت کنسولی را در پاراگراف های هفت تا نهم گنجانیده شد. قراردادی که بین دولت های اروپایی و دولت عثمانی برای مسیحیان بسته شده بود، دولت روسیه آن را برای همه افراد روس در ایران به دولت ایران تحمیل کرد که بدین معنا بود که هیچ فرد دولتی ایران اجازه نداشت که ساختمان یک روس را در ایران وارد شود بدون اینکه مجوز از سفارت روسیه را در دست داشته باشد. هم چنین تمامی روس ها در ایران تنها قانون روسیه شامل آنها می شد. این قرارداد از آن جهت مشکلات فراوان به بار آورد که کاپیتولاسیون که تنها برای یک گروه کوچک دیپلمات وضع شده بود به همه روس ها در ایران تعمیم داده شد. مورد بسیار ویژه محمد علی شاه و خانواده اش بودند که در درازای انقلاب مشروطیت گفتند که آنها تابعیت دولت روسیه را دارند و بخش حمایت از عهدنامه ننگین ترکمانچای را برای خود به اجرا در آوردند و در نتجه ارتش روسیه برای حمایت از جان محمدعلی شاه و خانواده اش به ایران لشکرکشی کردند و سپس وی به سفارت روسیه پناهنده شد و حقوق سالانه هشتاد هزار دلاری از دولت روسیه دریافت کرد و به اودسا رفت.[۵]
حسن پیرنیا نخست وزیر وقت در سال ۱۹۲۰ هیاتی به مسکو فرستاد تا درباره رابطه بین ایران و کشور نو بنیاد شوروی که پس از انقلاب اکتبر ایجاد شده بود گفتگو کنند. در تاریخ ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ در زمان نخست وزیری سید ضیا طباطبایی قرادادی بین ایران و شوروی در مسکو به امضای نمایندگان دو دولت ایران و شوروی رسید. از طرف دولت ایران علیقلی خان مشاورالممالک واز طرف دولت شوروی ارکی واسیلیویچ چیچرین و لومیخائیلویچ کاراخان وکلای مختار پس از دادن اعتبارنامههای خود که بر اساس قوانین دو کشور بود در متن قراداد به موافقت رسیدند.[۶]
با امضای قرارداد ایران و شوروی ۱۹۲۱ عهدنامه ترکمنچای و حقوق کاپیتولاسیون برای اتباع معمولی روسیه در ایران لغو شد. حقوق قضاوت کنسولی برای دپیلمات های روسیه و سفارت خانه روسیه در ایران بر جای ماند. در فصل شانزدهم این قرار داد آمده است:
« نظر به مندرجات مراسله دولت شوروی به تاریخ ۲۵ ایون راجع به ابطال قضاوت قونسولها اتباع روسیه ساکن ایران و همچنین اتباع ایران ساکن روسیه از تاریخ امضاء این معاهده دارای حقوق مساوی با سکنه محلی بوده و محکوم قوانین مملکت متوقف فیها خواهند بود و به تمام کارهای قضایی آنها در محاکم محلی رسیدگی خواهد شد. »
لغو کاپیتولاسیون برای اتباع عادی روسیه که در ایران زندگی می کردند تاثیری در حفاظت دیپلمات ها و مصونیت آن ها را در ایران نداشت.
پس از شکست ناصرالدین شاه در جنگ هرات در ۱۸۵۶ میلادی معاهده پاریس بین دو دولت ایران و انگلستان بسته شد. در این پیمان انگلیس ها به دولت ایران برای اتباع انگلیسی که در ایران زندگی می کردند حقوقی را همانند حقوقی که در عهدنامه ترکمنچای به اتباع روسیه در ایران داده شده بود تحمیل کردند.[۷] وزارت امور خارجه ایران در نامهای به «روبرت هانری کلایو»[۸] وزیر مختار انگلیس در تهران، دولت متبوع وی را از آزادی دیپلمات های انگلیسی در ایران همچون روال گذشته مطمئن ساخت. این نامه در ۱۸ بند شامل تعهد سیستم قضایی ایران به حفظ حقوق، اختیارات و مایملک اتباع انگلیسی برای وزیر مختار آن کشور در تهران ارسال شد[۹]. وزارت خارجه ایران درهمان روز در نامه دیگری وزیر مختار انگلستان را از آزادی فعالیت مذهبی میسیونرهای آن کشور نیز مطمئن ساخت[۱۰]. چنین نامههایی در ۲۴ و ۲۶ اردیبهشت برای سفارت آمریکا[۱۱] ودر ۲۵ اردیبهشت برای وزیر مختار آلمان در تهران ارسال شد. سپس در مراحل بعد، پیمانهای جداگانه دیگری باهدف مصونیت دیپلمات ها و فرستادگان رسمی کشورها با فرانسه، سوئد، دانمارک و سایر کشورهای مقتدر آن روز اروپا به امضأ رسید.
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی سیستم قضایی ایران اصلاح و مدرن شد. هدف های این اصلاحات که به فرمان رضا شاه انجام پذیرفت بدین قرار بودند: الف - قاضی دادگاه ها دیگر نمی باید ملایان که از دستورات شریعت در چهارچوب قوانین اسلام پیروی می کنند باشند بلکه دادگاه ها می باید توسط قاضی که قوانین مدنی سکولار را آموخته است اداره شود. رضا شاه برآن بود با به کار گرفتن قوانین مدنی سکولار در ایران به هدف دوم خود یعنی پایان دادن به حق کاپیتولاسیون در ایران برسد. رضا شاه عقیذه داشت که زمانی که کشوری دادگاه هایی که با قوانین سکولار اداره می شوند داشته باشد می تواند قوانین ویژه برای اتباع خارجی را لغو نماید و همه چه اتباع خارجی و چه محلی در برابر قوانین سکولار برابر هستند و همسان جوابگو می باشند. در کمیسیونی که ریاست آن بر عهده علی اکبر داور وزیر دادگستری وقت بود برای نخستین بار قوانین مدنی و قضایی سکولار ایران با توجه به قوانین پیشرفته مدنی فرانسه نوشته شد. ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۷ رضا شاه توانست کاپیتولاسیون را برای همه اتباع خارجی در ایران لغو کرد.[۱۲]
در تاریخ هیجدهم آوریل ۱۹۶۱ مطابق با ۲۹ فروردین ۱۳۴۰ برابر با ۲۹ فروردین ۱۳۴۰ در شهر وین قرارداد وین درباره روابط سیاسی به تصویب کشورهای حاضر در وین رسید و سپس به سازمان ملل متحد در نیویورک فرستاده شد. . این قرارداد به امضای نماینده مختار دولت شاهنشاهی در وین، احمد متین دفتری رسید. این قرارداد دارای ۵۳ ماده و دو پروتکل می باشد. قانون مربوط به قرارداد وین درباره روابط سیاسی در تاریخ ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳ برابر با ۱۳ اکتبر ۱۹۶۴ در مجلس شورای ملی مورد تصویب نهایی قرارگرفت و به دولت ابلاغ شد.
[ویرایش] قانون اجازه استفاده مستشاران امریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین
پروانه استفاده مستشاران آمریکایی از بند دو قرارداد وین درباره روابط سیاسی
نیروهای ارتش امریکا در درازای جنگ جهانی دوم در اکتبر ۱۹۴۲ وارد ایران شدند که به آن ماموریت فرماندهی خلیج فارس (Persian Gulf Command) می گفتند. ماموریت آنها این بود که ابزار جنگی، مهمات، دستگاه های نظامی، و غیره را از خلیج فارس با استفاده از راه آهن و راه های کشور ایران به ارتش سرخ شوروی در جنگ با ارتش آلمان برسانند.[۱۳] این جریانات در دوره نخست وزیری قوام السلطنه روی داد. پس از پایان جنگ جهانی دوم نیروهای امریکایی ایران را تخلیه کردند.
۵ آذر ۱۳۲۲ در دوره دولت علی سهیلی قراردادی یک ساله درباره United State Military Advisory Mission امضا شد. هدف این پیمان این بود که ارتش ایران بازسازی و مدرن شود. این پیمان در پایان هر سال تنها برای یک سال دیگر تمدید می شد. ۲۸ اسفند ماه ۱۳۴۰ برابر با ۱۹ مارچ ۱۹۶۲ در دوره نخست وزیری دکتر علی امینی ، سفیر امریکا در تهران نامه ای به وزارت خارجه ایران نوشت :
« The existing arragements do not adequately cover the question of the status of the United State Advisory Mission Personnel in Iran. To rectify the problem, it is suggested such personnel shall have the priviledges and immunities specified for members of the administrative and technical staff in the Convention of the United Nations Conference on Diplomatic intercourse and Immunities signed at Vienna April ۱۸, ۱۹۶۱[۱۴]
شرایط موجود ، وضعیت کارمندان مستشاری امریکا را روشن نمی کند. برای حل این مسله ، پیشنهاد می شود که این کارمندان از مزایا و مصونیت های کارمندان اداری و فنی امضا شده در کنوانسیون سازمان ملل درباره روابط دیپلماتیک در تاریخ ۱۸ آپریل ۱۹۶۱ بهره مند شوند
»
امینی پاسخی به این نامه نداد. در ۲۸ تیر ۱۳۴۱ امیراسدالله علم نخست وزیر شد. در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۴۱ وزارت خارجه به سفارت امریکا پاسخ داد که به این امر رسیدگی خواهد شد. ۲۵ دی ۱۳۴۲ برابر با ۱۵ ژانویه ۱۹۶۴ دولت علم قانون اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین که برای کارمندان اداری و فنی نوشته شده بود به مجلس سنا برد. در این میان اسدالله علم از پست خود کناره گیری کرد و حسنعلی منصور در فروردین ۱۳۴۴ نخست وزیر شد. در ۳ امرداد ۱۳۴۳ مجلس سنا این قانون اجازه استفاده مستشاران امریکایی از قرارداد وین درباره روابط سیاسی را تصویب کرد و به مجلس شورای ملی فرستاد. در مجلس شورا درباره این قانون بحث های بی شماری در گرفت زیرا نمایندگان حزب مردم علیه این قانون بودند. در ۱۳ اکتبر ۱۹۶۴ با ۷۴ بلی و ۶۱ نه به تصویب مجلس شورا ملی رسید.[۱۵]
احمد میرفندرسکی که سمت معاون سیاسی وزارت خارجه در سنا و مجلس شورای ملی بود اعلام کرد که مستشاران نظامی امریکا در ۳۸ کشور خدمت می کنند کشورهایی مانند یونان و کشورهای عضو پیمان ناتو و در همه این کشورها کنوانسیون وین شامل آنها می شود یعنی ایران استثنا نیست . پاراگراف ۳۷ کنوانسیون وین جلوی آن را نمی گیرد که دادگاه های کشور میهمان یا پذیرنده سوال جزای برای فردی را ، پرداخت غرامت، و غیره را روشن سازند زمانی که جرمی انجام یابد که در خارج از پیرامون خدمت نظامی آن ها می باشد.[۱۶]
امیر عباس هویدا در این باره می گوید " ...درباره مصونیت امریکایی ها گفته شد که بله در دولت گذشته که من وزیر داراییش بودم و بنده معتقد بودم اگر می خواستند مستشار امریکایی ییاورند ، عوض این که مصونیت بخصوص به مستشار امریکایی بدهند، مستشار امریکایی را عضو سفارت امریکا بکنند که می توانست بطور دیپلماتیک مصونیت داشته باشد و مسله ای مطرح نشود ..." [۱۷]
پس از تصویب قانون اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکااز بند دو کنوانسیون وین، دکتر مظفر بقایی کرمانی رهبر حزب کمونیستی زحمتکشان ایران که در سال ۱۳۲۶ به عنوان نامزداین حزب از کرمان به مجلس پانزدهم راه یافت، صورت مذاکرات مجلس را از اداره تند نویسی مجلس به دست آورد و با نوشتن قسمت هایی از آن در جزوه ای، در تاریخ اول آبان ماه ۱۳۴۳ یعنی نزدیک به یک سال و نیم پس از واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با عنوان "هست یا نیست " (منظور این که کاپیتولاسیون هست یا نیست) از زنده کردن کاپیتولاسیون سخن گفت و آن را خفت بارتر از عهدنامه ترکمنچای خواند.[۱۸]
سخنرانی سید روحالله خمینی در جمع مردم قم با موضوع کاپیتولاسیون
روحالله خمینی جلسهای با حضور علمای مذهبی قم تشکیل داد و پس از آن نمایندگانی را به شهرها برای اعتراض به این قانون فرستاد. در سخنرانی سید روح الله خمینی در چهارم آبان ۱۳۴۳ در قم وی این قانون را احیای کاپیتولاسیون در ایران نامید. سخنرانی خمینی با این جملات آغاز شد:
« ... عزت ماپایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی رابه مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین... که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان... از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم... والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید... »
درهمین سخنرانی خمینی جملات معروف خود را به کار برد:
« آمریکا ازانگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوری از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست. با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست ـ را بیان داشت. [۱۹] »
همچنین، خمینی در همین روز ۴ آبان ۱۳۴۳ بیانیهای صادر کرد: "دنیا بداند که هر گرفتاریای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است." [۲۰]. در این بیانیه از کاپیتولاسیون به عنوان «سند بردگی ملت ایران» یاد شدهاست.
پس از این سخنرانی سید روح الله خمینی در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دستگیر و با پا درمیانی رییس ساواک وقت متعاقبا به ترکیه تبعید شد.[۲۱]
سفارت امریکا در تاریخ ۱۸ آذر ماه ۱۳۴۸ طی نامه زیر به دولت ایران صریحا و رسما انصراف سفارت امریکا از مصونیت سیاسی را اعلام داشت.
« شماره ۲۸۲ – تهران ۹ دسامبر ۱۹۶۹
سفارت امریکا در تهران ، تشکرات و ارادت صمیمانه خود را تقدیم وزارت امورخارجه پادشاهی ایران می نماید و احتراما دریافت یادداشت های شماره ۹۷۶۰ و شماره ۹۷۶۲ ، هر دو به تاریخ ۹ دسامبر ۱۹۶۴ آن وزارتخانه و در پاسخ به یادداشت شماره ۲۹۹ مورخ ۱۸ دسامبر ۱۹۶۳ این سفارتخانه را به اطلاع می رساند و تایید ی نماید که یادداشتهای مذکور در فوق آن وزارتخانه در عین حال از سوی ما در حکم پاسخی مطلوب و پذیرفتنی محسوب می شود. در خصوص این تبادل یادداشت ها و هم آهنگ با و بر اساس شرایط مندرج در ماده ۳۲ "کنوانسیون وین " این سفارتخانه خوشوقت است به اطلاع برساند که مقامات دولت امریکا از هر نوع درخواست مقامات دولت ایران برای چشم پوشی و صرف نظر از مصونیت سیاسی در موارد داری اهمیت ویژه از نظر مقامات دولت پادشاهی ایران ، با علاقمندی کامل استقبال خواهد نمود و تایید می شود که موارد دارای اهمیت ویژه در این خصوص ، موارد مربوط به جنایات مشخص و واقعا سزاوار جزا خواهند بود و لاغیر، سفارت امریکا در تهران از فرصت استفاده نموده یک بار دیگر عالی ترین مراتب احترامات و ارادت های خود را تقدیم آن وزارتخانه می نماید. سفارت امریکا در تهران [۲۲]
۲۵٨۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : اگر مستشاران روسی بجای آمریکایی در ایران بودند برای اروان هیچ اشکالی نداشت.
درد اروان کیانی اینست که چرا مستشاران روسی در زمان شاه در ایران نبودند، اصل قضیه او اینست. تنفر او از امریکا سرچشمه میگیرد که هیچوقت سانتیمتری از خاک ایران را نقاپید. روسها از قرن ۱۷ و زمان تزار پتر در صدد بوده است به آبهای خلیج فارس دست یابد. روسها و عثمانها با توافق فرانسویها ایران را داشتند به دو نیم تقسیم می کردند که نادر شاه ایران را از این نقشه شوم نجات داد. در زمان فتحعلیشاه قاجار در پی یک سری جنگ بین ایران و روس ۱۷ ایالت ایران را روسها قورت دادند. چند دهه بعد روسها و انگلیسها قراردادی بستند که ایران را بین خود تقسیم کنند و خوشبختانه جلوی آنهم گرفته شد. با تشکیل حزب توده بارها آذربایجان و کردستان و گیلان را خواستند جدا کنند و همزمان انگلیس در صدد جدا کردن خوزستان از ایران بودند. تحت رهبری خاتمی ۵۰ درصد سهم ما در دریای خزر زیر سئوال رفت و ۲۳ درصد از دریای ما را جدا کردند. ۲۰ سالست که ۲۰۰۰ مستشار روسی در بوشهر مستقر بوده اند.
برای اروان کیانی و امثال او رگ گردنشان باد نمی کند که روسها چقدر از آب و خاک ایران را در این ۳۰۰ سال از ایران جدا کرده اند. ۲۰۰۰ مستشار روسی که هم اکنون در ایران هستند و هر غلطی دلشان میخواهد می کنند هیچ مهم نیست ولی برایش مهم است که ۳۱ سال پیش در ایران مستشار امریکایی در ایران بود!!! آقا اگر کسی غیرت دارد نباید نسبت به روسها سکوت کنند. سرسپردگی این رژیم به روسها برای اروان هیچ مهم نیست. اینکه ایران را این رژیم یک دست نشانده به تما عیار روسیه کرده هیچ مهم نیست.
اگر مستشاران روسی بجای آمریکایی در ایران بودند برای اروان هیچ اشکالی نداشت. او دلش از همین بدرد می آید که چرا روسها زمان شاه در ایران نبودند. چرا آنزمان ایران مثل آلبانی یکی از اقمار روسیه نبود.
۲۵٨۶۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : اروان کیانی
عنوان : خمینی دجال جنایتکار و شاه جنایتکار مال شما ما ازادی و دمکراسی میخواهیم
من حرف سارا را تکرار میکنم: روشنفکر ایرانی کسی است که نه از رژیم شاه و نه از رژیم خمینی چه بصورت واضح و چه پوشیده دفاع کند.پس مدافعین حکومت جنایتکار شاه و مدافعین حکومت جنایتکار خمینی را نمیتوان روشنفکر نامید. در ضمن امام خمینی در متن یک نوشته که در داخل چاپ میشود و یا گفتن پادشاه برای من ارزششان یکی است. یعنی هردو یک گه هستند
۲۵٨۵۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|