از : بی تعصب
عنوان : به پنجاه یا پنج ساله
پنجاه ساله محترم بهتره نبود مینوشتی از پنج ساله؟ بابا شما دیگه خیلی نور علی نورید؟ شما و پرسشگر و ناشناس بر من و ادمهای معمولی و هیچکاره دیگری مثل من توی این سایت، میتوپیید و قلم فرسایی میکنید که ما علت و باعث بوجود امدن ج.ا. هستیم، در حالیکه شاهان کبیر و اریامهر شما و کفگیر به ته دیگ خورده ها نه تنها دربوجود امدن این استبداد دینی ج.ا. هیچ نقشی نداشتند، بلکه از سر مقام دموکراسی و فضیلت عظیم الشأ نشان، بسیاری هم معصوم و مظلوم از دنیا رفتند و در طول زندگی و حکومتشان طفلی ها دچار چه ظلم و ستمی از طرف مردم، همان مردمی که شما به انها توهین کردید و گوسفند و گاو شان نامیدید و معلوم نیست چه عقده ها در دل دارید.
فکر میکنید خودتان از شکم کدام مردم متولد شدید؟ شما همان را توهینی را به ملت میکنید که رضا شاه و محمد رضا و خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد کرده اند: طویله، بیسواد، رعیت، امت، گوسفند و گاو و خس و خاشاک. آفرین بر شما! هرچه بیشتر مینویسید تند خو تر میشوید. چه کسی بدنبال شماست؟
۲۵۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ۵۰ ساله
عنوان : به آکنده از تعصبی که خود را بی تعصب نامیده است،قربانیان ساواک کجا هستندکه خودشان بیایند و دهانشان را باز کنند تا ببینیم زبان دارند یا نه؟؟
۳۱ سال قربانیان و خانواده های بازماندگانشان فرصت داشته اند با کمک رژیم فعلی و شما ها از ساواک و شاه و داریوش همایون و .... سران رژیم قبلی به دادگاه های بین المللی شکایت کنند و دادخواهی کنند، چرا هیچ خبری تا حالا نشده؟
به آکنده از تعصبی که خود را بی تعصب نامیده است،قربانیان ساواک کجا هستندکه خودشان بیایند و دهانشان را باز کنند تا ببینیم زبان دارند یا نه؟؟
با سند حرف بزنید و عقده هایتان را بر سر جوانان خالی نکنید. واقع که رفتار شما با جوانانی که آن دوره را ندیده اند زشت است. فقط کافیست به لحن و خشونت های لفظی تان نسبت به پرسشگر توجه کنید و ببینید چه رفتاری با او داشته اید. آیا اینگونه ده ها میلیون جوان ایرانی را می خواهید بطرف خودتان جلب کنید؟ فکر می کنید اینطوری موفق می شوید؟ اگر می توانید او را با منطق قانع کنید چه نیازی به توهین او دارید؟ آیا با فرزندان خودتان هم که با شما مخالفت می کنند اینگونه برخورد می کنید، اصلا چنین جرئتی می کنید؟ آیا آنها این برخورد شما را بر می تابیدند و عقاید شما را بدون رجوع به عقل خود گوسفندوار قبول می کردند؟ شما مثل اینکه در این یکسال اخیر خواب بودید وقتی جوانها میلیونی و مسالمت آمیز و با وقار بر علیه این رژیم بیرون ریختند. چرا اینها را با خودتان در دوره شاه مقایسه نمی کنید که چطور گوسفندوار دنبال علی شریعتی ها و خمینی ها می افتادید؟ خجالت هم خوب چیزیست.
بی احترامی به مادر پرسشگر هم که دیگر نور در نور است!!! ما همه پدر و مادر داریم و افکار و عقاید آنها در ما نفوذ می کنند ولی در این دوره و زمانه کی این نفوذ قابل مقایسه با دوره ای است که ما جوان بودیم؟ ما باید خوشحال باشیم که فرزندان ما از پرسش کردن باز نمی ایستند. مثل یک گله گرگ بر سرشان خراب شدن چون از عقایدشان و سئولاتشان خوشمان نمی آید، نهایت زشتخویی است. مگر اینها کم از دست رژیمی که شما بر سر کار آوردید زجر کشیده اند؟ آخر شما چند جوان ایرانی می شناسید که آمریکا و اروپا را دوست نداشته باشند و روسیه و کوبا و کره شمالی را دوست داشته باشند؟ اگر این جوانان عاشق روسیه و چین و کره شمالی بودند به آنها چه می گفتید؟ آیا می گفتید آفرین، انتخاب خوبی کردی؟ کمی انصاف و تحمل داشته باشید.
به آکنده از تعصبی که خود را بی تعصب نامیده است،قربانیان ساواک کجا هستندکه خودشان بیایند و دهانشان را باز کنند تا ببینیم زبان دارند یا نه؟؟
۲۵۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : م شفا
عنوان : آقای حقیقت جو
آقای حقیقت جو،
من و خانواده از طرفداران حکومت پادشاهی هستیم. من چند سالی است که از ایران خارج شده ام و در زمان انقلاب خرذسال بودم. این حرفهایی را که اینجا می خوانم هیچ جا ندیده ام و ادعای شما را در مورد انتقال پول به سویس باور ندارم. آیا شما مدرکی دارید که شاه یا خانئاده پهلوی یک میلیارد و ۴۷۰ میلیون دلار از تهران بسویس فرستاده شده؟
۲۵۹۰٨ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ۵۰ ساله
عنوان : یک سئوال بسیار بجا و جالب از ناشناس. ستایش ازاستالین بطور غیر مستقیم.
آقای ناشناس گرامی،
«... اگر شاه امریکایی و وابسته بود, چراامریکایی ها بقول کسان بیرونش کردند؟ او که از خودشان بود...»
سئوال بسیار بجایی است، البته طفره روان خواهند گفت که شاه مرض لاعلاجی داشت و امریکا باید جانشینی برایش پیدا می کرد ولی این جواب مسخره ای خواهد بود. همسر او نایب سلطنه بود و فرزندش به سن قانونی رسیده بود. سئوال شما بسیار بجاست و در ذهن می ماند تا جواب معقولی برایش پیدا شود.
بسیار سئوال جالبی کردید. مطمئنا جوابی جز اراجیفی در ستایش از استالین نخواهید شنید، البته از دهان مادر شاه!!! جرئت نمی کنند مستقیما از استالین ستایش کنند بنابراین این ستایش را با رجوع به خاطرات جعلی ای می کنند که مثلا مادر شاه از خود بجا گذاشته است!!! ببینید عجز اینها را به کجا کشانده که مجبورند به چه دروغ هایی متوسل شوند. مادر شاه را عاشق استالین و متنفر از فرزندش جلوه می دهند، عجز تا کجا!!!
۲۵۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : بی تعصب
عنوان : اگر شاه بود تو الان در زندان او بودی
بی تعصب
جناب پرسشگر اگر امروز شاه هنوز برسر کار بود تو خودت یکی از مخالفین سرسخت او بودی چون او ابدا تنوع آرا و پرسشگری را بر نمیتافت. حداقل بگو طرفدار آمریکا و دموکراسی موجود غرب هستی. شاه به چنین چیزی که تو براش سرودست میشکنی معتقد نبود. ببین در همین سایت چطور نتونست تنوع دوحزب دست راستی خود آفریده را. یعنی مردم و ایران نوین، که یکی بر له و دیگری علیه کاپییتولاسیون بودند، تاب و دوام بیاورد. پدرش هم به مجلس نمایندگان افریده خودش میگفت طویله.
اگر پدرش امروز بود زبان هرپرسشگری همچون تو را از بیخ در میاورد. از چاه به چاله و چاهی دیگر پناه نبر. اینها اگر مردمان خوبی بودند، حداقل در دوران اوارگیشان و پناهندگیشان به اجانب، البته با هزینه و پولهای باداورده و بسرقت برده ملت، یک عذر خواهی حتی دروغکی و خشک و خالی میکردند. متأسفانه علاقه عاطفی شما به مادر محترمتان عینک تعقل و منطق شما را تیره و تار کرده.
۲۵۹۰۲ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : جاسوس وتروریست
........................
ساواکی ها و سلطنت طلبان زمانی که قدرت داشتند جوانان میهن را زندانی میکردند.رژیم پهلوی جوانان میهن را زندانی نمیکرد؛ انها ادمکش و جاسوس وتروریست بودند. کسانی بودند که به بچه نیز رحم نمکردند. بروید نشریه داخلی شماره ۲۲ دی ماه ۱۳۵۵ چریکها صفحات ۳۵ الی ۳۹ را راجع به کشتن کودکان را ببینید با چه شجاعتی ! تعریف میکند.
گزارش داگاه ربیعی را بخوانید تا ببینید برای نجات جان چه تملقی میگوید و چه اراجیفی برای پسند دادگاه بهم میبافد. راستی اگر شاه امریکایی و وابسته بود, چراامریکایی ها بقول کسان بیرونش کردند؟ او که از خودشان بود!. اما فیلمها و اسناد چبز دیگری میگویند.
................................
اما موجودی الزایمری موسوم به حافظه(فسیل) تاریخ (فروش).ایرانی همواره آزادمنش و آزادیخواه هست" مقصودتان چپ ایرانی است که در بالاوقبل قستی ازشاهکارهایشان را نشان دادیم؟ یا جبهه ضدملی بشارت نامه نویس ودستبوس خمینی:بشارتنامه جبهه ملی به مناسبت ورود آیت الله خمینی به کشور
روابط عمومی جبهه ملی به مناسبت ورود آیتالله خمینی بشارتنامهای انتشار داد و در آن ضمن ستایش از عزم راسخ و اراده ایشان خطاب به ملت ایران نوشت: «حق است که اینک صدای هلهله ملتی را به گوش جهانی برسانیم و این بزرگ را چنان که شایسته و بایسته است گرامی بداریم.
خمینی که بخاطر ذات رهایی انسان میجنگد و بخاطر بازآفرینی معرفت و معنویت بشر به میدان آمده، سپاس نمیخواهد، تقدیر و تشویق نمیطلبد، ما تنها بخاطر رضای دل خویش عزیزش میداریم و بخاطر رضایت تاریخ. حفاظت و حراست جان خمینی به همت سربازان وطن به معنی تجدید میثاق مقدس میان سپاه میهن است و همه خانواده ایشان، میثاق اجزای ملتی که به ضرب شلاق استعمار و استبداد اسیر پراکندگی شده بودند.»چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۵۷ برابر بیست و چهارم ژانویه ۱۹۷۹ میلادی
۲۵٨۹٣ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : استدالالل قوی
هموطن عزیز اروان کیانی، من با خیال راحت بکار دیگر میپردازم و با نظریاتتان تا بامروز موافق. شما از عهده این جان نثاران بدون تاجدار برمیآیید. سلامت و موفق باشید.
۲۵٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : فساد در دربار پهلوی از زبان وابستگان حکومت شاه
عنوان : فساد در دربار پهلوی از زبان وابستگان حکومت شاه
پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن درکتاب خاطرات خود به نام «خدمتگزار تخت طاووس» (چاپ ۱۳۴۰، ص ۴۰) مینویسد:
امشب (۲۵ آذر ۱۳۵۵) شام میهمان لرد «وایدن فلد» بودم، که در منزل او جمعی از دوستان انگلیسی هم حضور داشتند.
خانم «میلفورد ـ هاون» که از میهمانان بود، تعریف میکرد: چند سال قبل در ضیافت شام سفارت ایران که به افتخار ورود هویدا نخستوزیر برپا بود شرکت داشت و هویدا را مردی یافت که در او جاذبهی چندانی برای جلب زنان دیده نمیشود. و بعد هم اضافه کرد: «به نظر من اینطور رسید که رفتار هویدا میتواند بیشتر مورد توجه مردان قرار بگیرد!». که چون با گفتن این حرف، حالت ناخوشایندی بر مجلس حکمفرما شد، من بلافاصله به جوابگوئی برخاستم و گفتم: «گرچه هویدا مردی نیست که چشمش به دنبال زنها باشد، ولی اطمینان دارم که او انحراف ادعائی شما را ندارد.»
خانم «میلفورد ـ هاون» پرسید: «شما از کجا به این موضوع پی بردهاید؟» و موقعی که جواب دادم: «برای اینکه حدود ۱۲ سال زیر دستش کار میکردم»، او بلافاصله آهی کشید و من واقعاً نفهمیدم که آیا توانستهام او را متوجه طبیعی بودن هویدا بکنم یا نه؟ (!)
****************************************
ابوالحسن ابتهاج از سرمایهداران با نفود عصر پهلوی دوم و از مرتبطین دربار در کتاب خود «خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ج ۲، ص ۵۶۰ و ۵۶۱) راجع به ریشههای فروپاشی حکومت شاه چنین مینویسد:
«شاه با زورگویی، فساد، ناچیز شمردن مردم، کنار گذاشتن شخصیتهای ارزنده از صحنه سیاست، انتصاب افراد ضعیف و فرصتطلب به مقامات حساس، زمینه را برای انقلاب آماده کرد. درآمد سرشار نفت هم به او این امکان را داد که در مقابل ملت ایران و خارجیها قدرت نمایی کند.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله را در سال ۱۳۵۰ با صرف میلیونها دلار در بیابانهای خشک و بیآب و علف مرودشت با نمایشاتی که بیشتر به فیلمهای مبتذل هالیوودی شباهت داشت صرفاً به این خاطر برگزار کرد که به سران کشورها ثابت کند شاهنشاهی او سابقه ۲۵۰۰ ساله دارد. تقویم کشور را، که ریشههای تاریخی و مذهبی داشت، به تقویم شاهنشاهی تبدیل کرد. چون دیگر حتی تحمل احزاب فرمایشی را هم نداشت با تشکیل حزب رستاخیز و یکحزبی کردن مملکت اعلام کرد که هرکس مایل نیست به عضویت حزب رستاخیز درآید میتواند گذرنامهاش را بگیرد و مملکت را ترک کند.
او برای این که بتواند حمایت کارگران را به دست بیاورد ظاهراً آنان را در سهام کارخانجات و بعد در سود شرکتها سهیم کرد ولی هیچ یک از این طرحها عملی نشد.
جشن هنر شیراز با صرف هزینههای هنگفت و به ترتیبی که انجام شد یعنی ارائه مبتذلترین جوانب فرهنگ غرب اجرای نمایشات مهمل و بیبندوبار در مواردی قبیح توسط هنرپیشههای دست دوم خارجی بخصوص در ماه رمضان، اجرای موسیقی ناشناخته بی سرو ته و ناهنجار خارجی بر سر قبر حافظ بدون تردید اثر سوء در برداشت و گذشته از آن برداشت مردم عادی از تمدن و فرهنگ غرب، دیدن و شنیدن همین گونه برنامهها بود.
دایر کردن قمارخانه در جزیره کیش با پول آستان قدس رضوی و همچنین از محل صندوق بازنشستگی کارمندان شرکت نفت که با بهره نازلی نزد بانک عمران سپرده میشد، از خبطهای دیگر بود. اینها همه پلهایی بود برای رسیدن به «دروازههای تمدن بزرگ
**********************************************
احمد نفیسی از شهرداران تهران در عصر پهلوی دوم (از خرداد ۱۳۴۱تا مهر ۱۳۴۴) در خاطرات خود که در (فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال دوم، شماره ۸، ص ۲۸۵) منعکس است مینویسد:
«زمانی که در سازمان برنامه بودم جمشید آموزگار وزیر کار شده بود. یک روز به من تلفن کرد که به او سری بزنم چون کار فوری داشت. وقتی به دیدنش رفتم، گفت: دنبال یک معاون برای وزارت کار میگردم. کسانی را که برای این کار مناسب میشناسی به من معرفی کن. من چند نفر که میشناختم به او معرفی کردم. مشیر یزدی، فتحالله معتمدی، آریانا و دکتر بهرامی را به او معرفی کردم. گفت: همه اینها را میشناسم حالا من یک نفر را انتخاب کردم. ببین میپسندی یا نه؟ و بلافلاصله عطاءالله خسروانی را که رئیس دفترش بود زنگ زد تا بیاید. خسروانی وقتی در را باز کرد همان جا در برابر او و من چنان تعظیمی کرد که سرش به زانوانش رسید. آموزگار خیلی بد دهن بود. به طرزی زننده و خشن به او گفت: یک نامهای دیروز دستت دادم و گفتم رسید باید صادر شود مثل این که هنوز آن را نفرستادید. خسروانی مجدداً تعظیم کرد و گفت: قربان من چنین نامهای ندیدم. گفت: چطور ندیدی، چشمت کجا بود؟ خسروانی گفت: قربان اجازه میفرمایید بروم نگاهی کنم و برگردم. سپس تعظیم کرد و رفت. جمشید رو به من کرد و خندید و گفت: من هرگز نه نامهای به او داده بودم و نه چیزی از او خواسته بودم. من چنین معاونی میخواهم که تعظیم کند و هر چه میگویم تأیید کند.»
۲۵٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : حقیقت جو
عنوان : پولهای بسرقت رفته از مردم ایران در دست کدام بازمانده پهلوی قراردارد؟
«..برن - خبرگزاری فرانسه: طی ماههای اکتبر و نوامبر (نیمه مهر تا نیمه آذر ۱۳۵۷, قبل از فرار محمدرضاپهلوی) یک میلیارد و ۴۷۰ میلیون دلار از تهران بسویس فرستاده شده است. نمایندگان بانک سویس و تاسیسات بانکی خصوصی باین نتیجه رسیده اند که اگر در آینده حکومت ایران بخواهد این پولهارا پس بگیرد باید دردادگاههای سویس اثبات کند که ارسال این پولها از طریق تقلب و دزدی بوده است.سویس و ایران قراردادی در موضوع فرار از مالیات ندارند...»
این فقط یک گوشه از پولهای بغارت شده توسط جان نثاران حکومت دزدپرور پهلوی است.
۲۵۳۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹
۲۵٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : فساد در دربار پهلوی
عنوان : به شب پرستان
فریدون هویدا ـ برادر امیرعباس هویدا ـ سفیر شاه در سازمان ملل در کتاب خاطرات خود تحت عنوان سقوط شاه (صفحات ۹۴ تا ۹۷) مینویسد:
یکی از مسائل حیرتانگیز برای مردم ایران، دخالتهای دربار شاه در امور مربوط به مواد مخدر بود. به «محمودرضا» یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و و فروش محصول آن فعالیت داشته باشد و آنطور که مردم تهران نقل میکردند همه ساله محمودرضا به بهانه اینکه محصول تریاک خوب نبوده، مقدار زیادی از تریاکهای به دست آمده را برای خود نگه میداشت و بعداً آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش میرساند.
مردم همچنین رسوایی سال ۱۹۷۲ [۱۳۵۱] توسط یکی از اطرافیان شاه به نام «امیرهوشنگ دولو»را که در سوئیس اتفاق افتاده فراموش نمیکردند. و نیز میدانستند که شاه این شخص را پس از دستگیریش به خاطر قاچاق موادمخدر در سوئیس با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد، و از آنجا در حالی که مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند ـ ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان بر نمیآمد ـ او را به هواپیمای آماده پرواز نشاند و از سوئیس خارج کرد.
این ماجرا گرچه در سوئیس و مطبوعات اروپایی انعکاس وسیع یافت، ولی همان زمان به خاطر سانسور خبری ایران کسی در داخل کشور از ماوقع مطلع نشد، تا آنکه پس از مدتی جریان واقعه دهان به دهان به گوش همه رسید و مردم را از این مسأله حیرتزده کرد که چطور قاچاقچیهای خردهپای بدبخت به دستور شاه تیرباران میشوند، ولی همین شاه دوست خود را که به جرم قاچاق موادمخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان میرهاند؟! راجع به «امیرهوشنگ دولو» نیز گفتنی است که او تا چند ماه خود را از نظرها پنهان کرد. ولی بعد از آن بار دیگر به دربار آفتابی شد و کارهای سابق خویش را از سرگرفت.
در میان اطرافیان خانواده سلطنت کم و بیش افراد تریاکی وجود داشتند، ولی چون تریاک کشیدن این عده در دربار، بعضی اوقات سبب ناراحتی شاه میشد، آنها ناچار برنامه خود را برای مدتی به جای دیگر منتقل میکردند، تا آنگاه که خشم شاه فرونشیند و بتوانند دوباره بساط دود و دم خود رادر دربار براه بیاندازند.
اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور به گونهای زندگی میکردند که حداقل میتوان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با اصول اخلاقی بود.
شاه به تحریک امیراسدالله علم (وزیر دربار) و مفتخورهایی که علم را در محاصره داشتند، دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود. علت آن هم چنین توجیه شد که: وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج [فارس] لازم است و برای احداث آنها هم انگیزههای سیاسی و اقتصادی بیشتر مدنظر قرار دارد.
به دنبال این دستور، انواع و اقسام قمارخانه در شهرهای مختلف کشور ظاهر شد، که در اکثر آنها نیز اعضای خانواده شاه به نحوی مشارکت داشتند. پس از چندی، جزیره کیش هم با خرج مبالغ هنگفت و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شد که میلیاردرها بتوانند از آن برای گذراندن دوره تعطیلات خود استفاده کنند و چنین شایع بود که شرکت هواپیمائی ایرفرانس در پروازهائی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره دارد همیشه تعدادی زنان برچین شده از سوی «مادام کلود» معروفه را از پاریس به کیش میآورد.
با توجه به اینکه اسلام، صرف الکل و قماربازی را تحریم کرده، طبیعی است که دستزدن به اقداماتی نظیر تأسیس قمارخانه و تفریحگاههایی مثل کیش میتوانست صدمات فراوانی به وجهه شاه و خانواده سلطنتی در بین مردم ایران وارد آورد و در این مورد شایعهای نیز بر سر زبانها بود که والاحضرت اشرف مبالغ هنگفتی را در یکی از کازینوهای خارجی باخته است. بعضیها هم میگفتند که والاحضرت شمس از اسلام روگردانده و به مذهب کاتولیک گرویده است.
۲۵٨٨۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|