از : سهراب
عنوان : رژیم از ابتدای استقرار قصد نابودی مجاهدین و گروههای چپ را داشت
صرفنظر از مواضع مجاهدین و گروههای چپ از پیکار تا حزب توده، رژیم از ابتدای استقرار قصد نابودی انها را داشت. غرب در دوران جنگ سرد با فعالیت چپ در ایران کاملا مخالف بود و از هرگونه کمک به آخوندها در سرکوب چپ و مجاهدین دریغ نداشت. شیوه عمل رهبری مجاهدین م-ل کمک بزرگی به برنامه غرب در تهییج احساسات مذهبیون نمود. در زمان شاه، مخالفین مذهبی مرتجع از زندان آزاد شدند تا به مبارزه با چپها و مجاهدین بپردازند. اشتباهات چپ و مجاهدین و عدم درک از اهمیت موقعیت مهم ژئوپلیتیک ایران در دوران جنگ سرد، سرکوب وحشیانه آنها را توسط رژیم جنایتکار با حمایت غرب تسریع نمود. ارسال پرونده حزب توده به رژیم توسط انگلیس نمونه آشکار همکاری غرب با رژیم بود. برای اجتناب از برنامه کشتار فعالین مجاهدین و چپ، عقبنشینی موقتی و کار در میان تودهها بدون تابلو سیاسی شاید بهترین موضع در آن زمان بود. مواضع حزب توده هم در حمایت از سرکوب چپهای رادیکال کمکی به این حزب نکرد و تعداد زیادی از رهبری آن قربانی شدند.
۲۹۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹
|
از : م تهرانی
عنوان : چه کسی مجید شریف واقفی را سوزاند و دکتر صمدیه لباف را ترور نمود؟
اگر جریان غیر دمکراتیک و کودتایی نبود نیازی به کشتن مجید شریف واقفی و سوزاندن جسد او نبود. مارکسیست شدن عده ای از افراد سازمان مجاهدین خلق ایران این اجازه را به کسی نداد که انسانهای روی مواضع و اصول اولیه سازمان را ترور نمود. این فاجعه بی سابقه باعث شد که خمینی و طرفدارانش جشن بگیرند و به مبارزه با مجاهدین و کمونیستها مشروعیت بخشند.
۲۹۲۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹
|
از : داور -
عنوان : کو دتا
انور گرامی اگر منظورت من هستم، باید توضیح دهم که من نیز تغییر ایدئولوژی در سازمان مجاهدین (با توجه به معضلات فکری، مطالعاتی و تشکیلاتی موجود در آن ) را امری طبیعی و بدیهی و گریز ناپذیر می دانستم و می دانم. منتها همان گونه که بسیاری تاکید کرده اند، مارکسیست شده ها می بایستی سازمان و تشکیلات را برای معتقدان به ایدئولوژی هویتی و رسما اعلام شده سازمان به جامعه، باقی گذاشته و تشکیلات دیگری برای خود بنیاد می کردند و دیگر نیازی هم به کشتن و سوزاندن مجید شریف واقفی و شیوه های ضد اخلاقی دیگر نبود که به صورت صفحه سیاهی به کارنامه چپ ایران (در یک کشور اسلامی!) الصاق شد. اگر دسترسی دارید بیانیه تا حدودی منطقی و منصفانه پیکار در سال ۵۶ (نوشدارو پس از مرگ سهراب!) را مطالعه نمایید.
۲۹۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹
|
از : داور -
عنوان : واقعیت
خمینی مرد با هزاران جنایت در کارنامه سیاهش. دست پروردگان تبهکار او نیز رفتنی هستند. اما تاریخ قضاوت بیرحمانه خود را از آن دوران دو ساله خواهد داشت. حوادثی که برشمردید واقعیت دارد ، اما یک روی سکه است و بستر اصلی حوادث و بی خردی و ناهشیاری دست اندرکاران آن نادیده گرفته شده است. این حوادثی که شما دستچین کردید همان است که رهبری مجاهدین ۳۰ سال است با استناد به آنها اصرار دارد : "۳۰ خرداد ۶۰ اجتناب ناپذیر بود" . اما کسانی هم هستند که آزادیخواه هستند و با مجاهدین هم پدر کشتگی ندارند ، اما معتقدند: ۳۰ خرداد اجتناب پذیر بود.
۲۹۲۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹
|
از : انور
عنوان : روشنگری تاریخی
متاسفانه تعدادی از هواداران مجاهدین مانند گذشته به تحریف تاریخ سازمان مجاهدین دست زده اند و مانند سابق داستان مضحک "کودتا" در سازمان مجاهدین خلق را مطرح می کنند و از "اپورتونیست ها" و "ضربه" سخن می گویند. واقعیت این است که در هنگام اعلام مواضع جدید مارکسیست-لنینیستی سازمان مجاهدین خلق اکثریت اعضا و رهبران سازمان تغیر ایدولوژی دادند و نه کودتای در کار بود و نه ضربه ای. حتی جان باخته لیلا زمردیان همسر مجید شریف واقفی نیز مارکسیست شد و همچنین خواهر خانم مریم قجر عضدانلو (رجوی) و خواهر رضایی های جان باخته. این تحریفات تاریخی دیگر کهنه شده است و زمان آن رسیده است که حقیقت را آنگونه که بوده بپزیریم. مجاهدین دیگر مجبور نیستند دل آخوندها را حتی از نوع مرحوم طالقانی که فرزند خودش از مجاهدین مارکسیست بود را بدست بیاورند و بهتر است که کمی تاریخ سازمان خود را مطالعه کنند و با چشمان خود ببیند که اولین زن مجاهد یعنی همسر جان باخته محمد حنیف نژاد مرحوم پوران بازرگان نیز در آن زمان مارکسیست شد.
۲۹۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۹
|
از : shole iran
عنوان : خمینی از ابتدا دنبال نابودی مجاهدین خلق بود
فردی بنام داور خواسته جنا یات و اهداف خمینی در مورد مجاهدین خلق را بدلخواه تفسیر و تحلیل نماید. خمینی در نجف با مجاهدین خلق ماهها بحث و گفتگو داشت و مخالفت خود را با افکار مجاهدین اعلام نمود و از آخوندها خواست به آنان کمک نکنند. در پاریس آقای عباس داوری از رهبران مجاهدین با خمینی ملاقات کرد و مواضع سازمان را دوباره تشریح نمود. بعد از انقلاب دوبار زنده یاد موسی خیابانی و مسعود رجوی با خمینی ملاقات داشتند و خمینی از آنها خواسته بود به مبارزه با مارکسیستها برخیزند و رهبری او را بپذیرند که مسعود و موسی نپذیرفتند. بعد از ضربه اپورتونیستها در سال ۵۴ مسلما خمینی رو آمد و از آخوندها خواست ضد مجاهدین خلق باشند. در زندانهای شاه ساواک و روحانیت مشترکا علیه مجاهدین فعالیت می کردند و مبلغ اسلام آخوندی بودند. خمینی بعد از ملاقات با موسی و مسعود برای آغاز جنگ زنده یاد محمد رضا سعادتی را به بهانه جاسوسی برای شوروی دستگیر نمود و در جریان محاکمه سعادتی در سال ۵۹ دستور دستگیری همه کمیته مرکزی سازمان را از طریق دادستانی اش صادر نمود. بعد از سخنرانی مسعود رجوی در امجدیه که حتی احمد پسر خمینی و دهها نماینده مجلس خمینی هم آنرا محکوم نمودند از جمله میر سلیم وزیر کشور امد و گفت دشمن نه شوروی و آمریکا و کردستن است بلکه دشمن اصلی در تهران یعنی سازمان مجاهدین خلق می باشد. چند ماه بعد از انقلاب حزب خمینی یعنی جمهوری اسلامی نشریه منافق را در دفتر حزب منتشر می نمود و تمام هم و غم خمینی و نظامش شده بود مجاهدین خلق و میلیشیای ان دوران. بعد از محاکمه محمد رضا سعادتی نشریه مجاهدین هم تعطیل شد و دیگر فضای نفس کشیدن برای آزادیخواهان واقعی نبود.
۲۹۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۹
|
از : داور -
عنوان : واقعیت
این که خمینی از اول بدنبال نابودی مجاهدین بود گزارشی واقعی نیست. واقعیت این است جناحی در داخل حکومت نوپا از زمان کودتای اپورتونیستی ۵۴ - ۵۳ در سازمان مجاهدین مساله داشت و در زندان، دلش از مواضع چپ رهبریت مسلمان مجاهدین و همزیستی با مارکسیست ها پر از کینه بود. خمینی چه قبل از قیام و چه بعد از آن، ابتدا در دام این جناح نیفتاد و ترکیبی از روحانیون متعادل و مصلحت گرا نیز با او بودند که در برابر جناح کینه ورز برای قلع و قمع مجاهدین صبر و حوصله بخرج می دادند. مجاهدین باید این واقعیت را درک می کردند و با درایت، هشیاری ، خویشتن داری انقلابی و نگاه استراتژیک، با همراهی با آهنگ عمومی انقلاب و احترام به رهبری آن، جناح هار و انتقام جو را خنثی ومنزوی می کردند. اما مجاهدین که شیفته و مغرور هزاران نوجوان پرشور پیوسته به آنها بودند (سطحی، مقطعی و بدون تکیه گاه طبقاتی)، درست عکس این مسیر را رفتند. یعنی به جای حرکت از موضعی ملی و درک درست و تاریخی از مرحله، آهنگ زمین زدن حکومت نوپا و تخطئه و تحقیر رهبران آن را در پیش گرفتند: تحریک پشت تحریک ، ساعت به ساعت و با با بزرگنمایی سرسام آور رذالتها و نقض حقوق بشر که همه را با ظاهر حق بجانب و مشروع دفاع از آزادی ها انجام می دادند. اما می شد با هشیاری نسبت به دامی که برایشان گسترده شده، با سعه صدر و شیوه های دیگر با آن برخورد می کردند. در نتیجه با بی تدبیری (که اوج آن اتحاد با بنی صدر - که خود او اتفاقی و موقتی بود و ۱۱ میلیون رای را با توهمی عجیب از آن خودش می دانست!! -) کاری کردند که تمام روحانیت به انضمام خمینی را علیه خود - و به تبع آن، علیه کل چپ ها - متحد نمودند. جناح هار پیروز شده بود و توانست در عرض دو سال آن ها را به دست بردن به سلاح بکشاند. کدام انقلاب مردمی در دنیا را سراغ دارید که یک نیروی انقلابی از درون آن به این سرعت و گسترده و به قصد سرنگونی دست به سلاح ببرد، بدون این که مردم یا طبقه ای را به دنبال خود داشته باشد؟
۲۹۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۹
|
از : shole iran
عنوان : تا قبل از ۳۰ خرداد مجاهدین خلق دهها شهید و ۵۰۰۰ زندانی داشتند
سازمان مجاهدین خلق ایران با صبر زیاد مانع هر نوع در گیری با چماقداران و فالانژهای حکومتی بود. تا سی خرداد ۶۰ نزدیک ۵۰ نفر از هواداران مجاهدین توسط عوامل جمهوری اسلامی کشته شدند و ۵۰۰۰ نفر در زندانها اسیر بودند و شکنجه می شدند که صدای بنی صدر هم در آمد و باعث عصبانیت خمینی هم شد. در ان دوران مجاهدین خلق ارتجاع آخوندها را دشمن اصلی مردم می نامیدند و روی دفاع از آزادی تا کید می کردند. بعضی از جریانات روی گرایشات ضد آمریکایی خمینی انگشت گذاشته و می گفتند باید آنرا تقویت نمود . خمینی از اول دنبال نابودی کامل سازمان مجاهدین خلق به هر قیمتی بود و برای روز نهایی لحظه شماری می کرد و زمینه را برای کشتار آنان فراهم می نمود. همانطور که هیتلر دشمن یهودیها بود خمینی دشمن مجاهدین خلق. اگر مبارزه دفاعی مجاهدین خلق هم بشکل نظامی نبود خمینی به بهانه دیگری آنها را از بین می برد مانند کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷. خمینی خودش را برای جنگ با عراق و تشکیل حکومت شیعه در عراق آماده می کرد و با تحریک دولت عراق باعث شروع جنگ شد. اگر خمینی نبود نه جنگ با عراق را داشتیم و نه قتل عام زندانیان سیاسی را. خمینی برای گسترش حوزه پادشاهیش به عراق نیاز داشت و برای حاکمیت مطلقش در ایران نمی توانست هیچ گروه و یا جریان سیاسی را تحمل نماید. کشتن بهایی ها یکی از کارهای خمینی بود با اینکه آنها علیه حکومت نجنگیده بودند. خمینی و نظامش هر گروه یا فردی را به یک بهانه ای از صحنه خارج نمودند. عزل آیت الله شریعتمداری و زندانی کردن آیت الله تهرانی. اعدام آیت الله حبیب الله آشوری و قتل آیت الله لاهوتی و اعدام پسر مجاهدیش وحید لاهوتی. جنا یات جمهوری اسلامی و نقش خمینی را وقتی خوب می توان درک نمود که او را با هیتلر مقایسه نمود. خمینی یک فاشیسم مذهبی را در تفکر و عمل نمایندگی می کرد.
۲۹۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۹
|
از : نوچهر زال
عنوان : لطفا آدرس عوضی ندهید
نمیدانم این یک مرض و بیماری مختص ایرانیان هست یا جهانشمول که هر زمان کسی خواست به یک دوره از جنایت و کشتار بپردازد فورا همه را مقصر مینامد تا آدرس عوضی داده و کل مسله را مخدوش کند. قاتل و مقتول، زندانی و زندانبان، شکنجه گر و شکنجه شده ، سرکوبگر و سرکوب شده را یکی خطاب کند تا فرجی باشد برای تبریه جنایتکاران. نوشته خانم سپیده کپی نوشته تمامی اصلاح طلبان حکومتی، چپ های سابقی که به دشمن روی آورده اند و شاگران کیانوری که همچنان جان سختی میکنند. خانم سپیده آگاهانه آدرس عوضی میدهد. کسانی که در خواب کودتای افغانی-عراقی-سومالی-اتیوپی مانند بودند که "راه رشد غیر سرمایه داری" را در ایران با حمایت کشور "مادر شورا ها!!!!" برپا کند و از این رو هر جنایتکار بالفطره ای را ضد امپریالیست خطاب میدانستند، را سازمان هایی خطاب میکند که نمیخواستند بدون امکانات "هوادارانشان" را به خیابان ها بکشانند و سازمان های که دیکتاتوری، وحشی گری، جنایات و غارت مسلمین ناب محمدی را بر نمی تابیدند و به اصول انسانی ارزش قایل بودند و سر تعظیم به خصم را وارسته یک انسان نمیپنداشتند را "سازمان های تند رو" (خوب هست که گروهک های آمریکایی خطاب نکرده اند) خطاب میکند. آفرین به این شاگرد ممتاز کیانوری-نگهدار. خانم عزیز شما متوانید شب را روز و روز را شب بنامید و این حق شما هست ولی باور کنید میلیون ها انسان در همین ایران هستند که از شعور و خرد و عقل و دانش برخوردارند و تاریخ و وقایع آن را بخوبی میدانند و بدنبال روشنی هستند نه تاریکی ای که شما آدرس میدهید.
۲۹۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۹
|
از : کریم ن
عنوان : ملامت آزادگان در نزاع بین انسان های آزاده و آدم خواران!
خیلی عجیب است. یک حکومت ماقبل تاریخ با حقه بازی و با استفاده از جو ضد دیکتاتوری و احساسات صاف مذهبی مردم این همه جنایت کرده،طبق برنامه، همه گروه ها را یک به یک از صحنه خارج کرده و الان هم که الان است پس از سی و یک سال همچنان میکشد و سرکوب میکند، آنوقت این نویسنده محترم یقه مجاهدین و چپ ها را گرفته که چرا شما در مقابل این دیکتاتوری وحشی مقاومت کردید. واقعا جل الخالق!.
بهتر نیست بجای مقاومت کنندگان و جانباختگان بیائیم یقه نهضت آزادی، جبهه ملی، حزب ملت ایران، تکنوکرات ها، ارتشی ها، بازاری ها، سروش ها و امثال اینها را بگیریم که خود را نردبان قدرت یابی این سیستم حکومتی وحشی کردند؟
همگان یادشان میاید که این حضرات از ترس عکس العمل مردم حتی اسامی شورای انقلاب را اعلام نمیکردند. اما جنابان نهضت آزادی و جبهه ملی در آن شورا که بیشتر از آخوند ها تشکیل شده بود شرکت میکردند و کار مملکت داری را به آخوند ها یاد میدادند. در اوائل کار، وزرای دولت بازرگان همه شخصی بودند اما در مقابل هر وزیر، یک معاون آخوند هم در وزارت خانه کاراموزی میکرد. مثلا هاشم صباغیان نهضت آزادی وزیر کشور بود و رفسنجانی معاونش، وزیر دفاع یک غیر آخوند بود و خامنه ای معاونش . بعد جماعت با وردستی نهضت آزادی ها و جبهه ملی ها از نردبان بالا رفته و شروع به کشتن نسل جوان و روشنفکر کرده و آنها رایک به یک سلاخی کرده و الان ما آمده ایم یقه قربانی ها را گرفته ایم.
فراموش نکنید که قبل از مجاهدین سراغ پیکاری ها و اقلیتی رفته بودند و پس از مجاهدین نیز سراغ اکثریتی ها و توده ای ها رفتند. این چه فرهنگی است که در نزاع بین انسان های آزاده و آدم خواران ما آمده ایم آزادگان را ملامت میکنیم؟
۲۹۱۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۹
|