از : peerooz
عنوان : گاهی جواب خاموشی ست
جناب مهر آسا ،
نگران نباشید. تقصیر از ماست. بنده هم یک خرده دیر فهمیدم کسی که چندین چراغ دارد و بیراهه میرود هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار. گاهی جواب باید خاموشی باشد.
۲۹٨۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۹
|
از : دکترم.ع مهرآسا
عنوان : پاسخی به آقای زال محترم
آقای زال محترم !
در وهله نخست به این سخن نسنجیده ات اشاره کنم که فرموده اید «مشکل مهرآسا...» من مشکلی نمی بینم چون سخنم منطقی است و شما درک نفرموده اید؛ شما مشکل دارید. شما دچار نوعی پریشانی حواس هستید و بدون علت به کسانی که نمی شناسید تهمت می زنید و کارهای نکرده را به آنان نسبت می دهید. مانند سرمایه دارد و بورژا و دیگر واژه هائی که به تازگی خوانده و اندکی از معنایشان را دریافته اید و به تمرینش مشغولید. مثلاً مرا حامی سرمایه دار ایرانی معرفی فرموده و بانوعی طنز بی مزه برایم پاپوش ساخته اید
حضرت! در ایران فئودالی ی زمین زراعی ازبین رفت و لی اکنون درحکومت فقیهان، عده ای فئودال ساختمانی و ساختمانساز پیدا شده اند که با شراکت و سهیم شدن بامهره درشتهای دولتی کار ساختمانی می کنند و چند سدبرابر کشاورزی سود می بیرند. اینهارا فئودالهای ساختمانی می گویند. اما در مورد بورژوا و سرمایه داری،ایران هنوز به معنای اخص و درستش «بورژوازی» ندارد ریزا بورژوا یعنی صاحب کارخانه و صنعت که ازنیروی ماشین و کار دست کار گر، تولید پول می کند و ثروت می اندوزد. من بن تعداد برگهای سه کتاب(کاپیتال مارکس - برگردیم گل و نسرین بچینیم- و انقلاب فرهنگی مائو)کتاب خوانده ام.
شما مرا ندیده و نشناس جزو کدام دسته تشخیص داده اید که به سان قاضی های شرع اسلام محمد در حکومت دینی ایران مرا محکوم فرموده اید که من یا سرمایه دارم و یا حامی سرمایه دار؟ در حالی که من بازنشسته ای هستم که هفته ای یکسد و هفتاد و پنج دلار حقوق در یافت می کنم. مقیم کالیفرنیا، نه سرمایه دارم و نه زمین خور. اما اگر هیچی ندارم عشق به ایران و هوادارای و عشق به دکتر مصدق در نهادم سرشته است و محکم جاخوش کرده است. در نتیجه به بسیاری چیز ها اشراف دارم و می دانم؛ و مثلاً می دانم شما نا آگاهید و مطالبی کاملاً غلط را از حزب توده شنیده اید و آن ماجرای فاطمی و «مصدق » را نوشته اید؛ که باید از خودت شرمسار باشید. راستی این دروغها رابرای چه به هم بافته اید و از کجا آورده اید؛ شما یا شاه پرستید زیرا امروز کسی جز سلطنت طلبان با مصدق مخالف نیست و چنین به او توهین نمیکند؛ چه برسد به دشمنی مانندشما... و یا یک نوع از آن کمونیستهای دگم ضد لیبرالیسم و ضد دموکراسی هستید که «کارل مارکس» خدایتان و «کاپیتال»ش قرآنتان شده است. حضرت! مصدق از پسرهایش فاطمی را بیشتر دوست داشت و فاطمی مصدق را می پرستید.
حضرت بهلول! برو کمی مطالعه کن و دهن بین نباش. در غیر اینصورت جزو عوام طبقه بندی خواهید شد. ما سنمان بالاتر از شماست و خود این موضوعها را که مورد اشاره شما است،لمس کرده ایم؛ لاجرم کسی نمیتواند به ما دروغ بگوبد و هذیان ببافد. برو قبل از نوشتن بیندیش و با منطق و درستی بیندیش... خوشبخت تر خواهید شد. تندرست باشید
۲۹٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : نگرش ایده لوژیکی و جنبش دموکراسی خواهی
آقای منوچهر زال،
پیام اول و دوم شما به دنبال انشاء های به اصطلاح تخریبی آقایان پیچگاه و دانشور، در مورد یکی از شخصیت های نمادین ِبزرگترین جنبش سی و یک ساله اخیر ، مبنی بر اینکه دوستداران آزادی و شناسندگان ماهیت ضد استبدادی جنبش دموکراسی خواهی ، که جنبش سبز بخواهیم نخواهیم عملاً مرکز ثقل آن است؛ " اکنون اعتراض خواهند کرد" ، هیچ شناخت داهیانه ای نبوده است که اینقدر گردو میشکنید.
هر نو آمده سیاسی میداند کسانیکه فرق " نقد متدیک" را با " اتهام زنی و تخریب" نمیدانند و نا آگاهانه و یا عمداً و آگاهانه در جهت تخریب قلمفرسایی میکنند ، مورد اعتراض قرار خواهند گرفت.
شیوه مبارزه و سیاست رهبران نمادین " مبارزه مسالمت آمیز با استبداد حاکم برای قانونگرایی" ست. و موسوی همراه کوچک جنبش مردم است.
شیوه شما چیست؟ شما ها چه میخواهید؟ جایگزین و راه چاره یتان چیست؟ هیچ نگفته اید.
ولی اجازه بدهید پاسخ پرسشها را از لابلای نوشته هایتان بیرون بکشیم:
- « آقای دانشور ممنون از مقاله بسیار خواندنی با انشایی زیبا.» آقای دانشور به دنبال برقراری رژیم ایده لوژیک خود است . شما چی؟ دوست دارید به جای رژیم ایده لوژیک حاضر رژیم ایده لوژیک مورد نظر ایشان را برقرار کنید؟
نظر تان اینست: مصدق بد بود. میلیون بد بودند. حزب توده بد بود. موسوی بده. آلترناتیو تان چنین است:« حزبی که برای زحمتکشان فعالیت میکند، رهبریت جنبش ضد رژیم را بدست گیرد». از چه راهی؟
از راه تخریب جنبش دموکراسی خواهی حاضر.
برای بر قراری رژیمی توتالیتر و ایده لوژیک با سوء استفاده از نام زحمتکشان. مثل حکومتهای دیکتاتوری احزاب برادر سابق که نام گرامی کارگران را همیشه یدک میکشیدند ولی عملاً تمام وجودشان ضد زحمتکشان بودند.
فعل " گیرد" نشانه یک آرزوست. یعنی دنبال کردن تخیل. جنبش های موجود و واقعی را خراب کنیم که تخیلات شما را پی بگیریم؟ چرا نمیکوشید حرکتهای عینی را درک کنید؟ میدانید شما ها چه وجه مشترکی با آقای خامنه ای دارید؟ شما هم مثل او " بسته" فکر میکنید. چرا؟ چون هر دو در چنگ ایده لوژی اسیرید.
آقای زال! پیشنهادم برای شما و آقایان دانشور و پیچگاه اینست:
- ذهن خود را از چنگال خون آلود "نگرش ایده لوژیکی" رها سازید تا به پول پوتهای ایرانی تبدیل نشوید. وجه مشترک شما با خمینی و استالین "بسته اندیشیدن" شماست.
- راه رهایی مردم ایران از دیکتاتوری و تبعیض ،بر قراری دموکراسی و عدالت اجتماعی ، در هیچ نسخه از پیش آماده ای وجود نداشته و نخواهد داشت.
راه حلهای «نسبی» را با «هم اندیشی جمعی و مردمی» ، با حک و اصلاح آنها در حین عمل ، و ارتقاء تدریجی آنها از مرحله پایین به مراحل بالاتر و بهتر ، با آزمایش و خطا، به شیوه دموکراتیک با شرکت فعالانه همه مردم ، باید پیدا کنیم.
دوران نسخه های چند متفکر، یک یا چند حزب، یک یا چند رهبر به سر آمده است.
انحصار طلبیها، بهشت ساختنها، یارگیری از این یا آن عامل بیرونی، عظمت طلبیها، حاکم کردن حکم خود به دیگران و نظایر این کجرویها دیگر باید به آشغالدونی تاریخ سپرده شوند.
- بدون شناختن ارزش و عملکرد و ماهیت ضد استبدادی و ضد تبعیض جنبشهای جاری در ایران و بدون حمایت پیگیر از آنها (با حفظ صف مستقل) ،نمیتوانید دوست خوب زحمتکشان و ستمدیدگان باشید. دوستی های خاله خرسی را ترک کنید.
- در پیرامون " نقد متدیک و علمی" و " تخریب" اندکی دانش بیندوزید.
۲۹۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۹
|
از : خوا ننده
عنوان : آقای پیچگاه راز عبور از پیچ حقیقت خواستن آن است وگرنه خود رابدست خود می پیچانید
این را دیگرنسلی که دهه شصت را تجربه کرده نیزمی داند که در کابینه موسوی تعدادی وزرای تحمیلی وجود داشتند. از جمله عسگر اولادی،پرورش و رفیقدوست و ...
آقای پیچگاه اگر پاسخ موسوی رابه رفیق دوست خوانده بودید مشاهده میفرمودید که میر حسین علنا تحمیلی بودن رفیقدوست را تایید کرده.
اما سوال اینجاست که چرا مدعیان خون های ریخته شده در دهه شصت (که از نام مستعارشان نمیتوان پی برد که آیا واقعا هزینه ای در حد یک کشیده هم دراین سی سال پرداخته اند یا خیر) این همه "ولع" تخریب موسوی را دارند؟ وحشت این عده از چیست؟ آیا با به حاشیه راندن خامنه ای و حامیانش که اتفاقا از مسببین واقعی جنایات دهه شصت بوده اند و پاشیدن خاک توهم "شریک جنایت بودن موسوی" سودی نصیب جنبش تحولخواه ایران می شود؟
متاسفم اما برای بنده این خط شک لگرفته در خارج آگاهانه یا نا آگاهانه نقش چرخ پنجم ارابه کودتا را ایفا می کند.
۲۹۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|
از : منوچهر زال
عنوان : جناب پیروز عصبانیت اسلامی چرا؟
با اجازه مسولین محترم اخبار روز میخواهم یک کوتاه مطلبی بنویسم و ابدا قصدم پر کردن صفحه نظرات نیست. در جواب جناب پیروز باید بگویم که بجای عصبانبت اسلامی قدری فکر کنید و مطلب را خوب بخوانید. من به اشکار نوشته ام که نه پیشگو هستم و نه با خدا، پیغمبر، امام و امداد های غیبی سرو کار دارم آنطور که رهبرتان و احیانا شما دارید. بنابراین تهی گویی دردی را علاج نمیکند و بهتر هست سپاه موسوی چی ها در عصر اینترنت و تسخیر فضا زندگی کنند نه در عصر بادیه نشینی. راستی شما اگر که با امداد غیبی سروکار ندارید ممکن هست لطف کنید بگوبد رقم "۲۵ میلیون رای" به موسوی را از کجا آورده اید؟ نکند فردا هم عکس موسوی را در ماه خواهید دید. شما و تمامی سبز های اسلامی اگر هر ثانیه از روی عصبانیت اسلامی بالا و پایین بپرید، قادر نخواهید جنایات و غارتی که موسوی در دوران ۸ سال نخست وزیری امام راحلش انجام داد و الان هم در آرزوی بازگشت به آن دوران هست را ماست مالی کنید حتی اگر تمامی رسانه های دول چپاولگر او و همفکرانش را هر ثانیه در بوق و کرنا بگذارند و لشگریان سراپا تن اسلام برای تک تک مخالفانی که خرد و دانش و عقل را بجای های و هوی و جنجال بکار گرفته اند را تهدید کرده و قصد خفه کردنشان داشته باشید. جناب پیروز اگر شما فکر میکنید ۲۵ میلیون مردم ایران بویی از خرد و تجربه نبرده اند و متوجه نیستند که در همین امسال سبزان اسلامی حتی جان باخته گان جنبش اخیر مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده اند و برای نجات حکومت نکبت اسلام در ۲۲ بهمن جنبش مردم را همگام و همدوش با دیگر آدمخوارن اسلامی به بیراهه و شکست موقت رسانده اند. اگر فکر میکنید ۲۵ میلیون مردم ایران جنایات مقلد امام و امام راحل را فراموش کرده اند. باید بعرضتان برسانم که در خواب نه ۳۰ ساله همچون موسوی که در خواب ۱۴۰۰ اسلامی فرو رفته اید.
۲۹۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|
از : peerooz
عنوان : جنایات استالین و کمونیست های خدانشناس
جناب منوچهر زال ،
لطفا بجای پیشگوئی و پیش بینی و آینده نگری مقداری توجهتان را به اکنون معطوف فرمایید. " فحاشی های " " لشگریان مسخ شده سبز اسلامی " " کجای صفحه را پر کرده اند " و از" جنایات استالین و کمونیست های خدانشناس " سخن گفته اند ؟ نکند خواب نما شده اید. استالین ۵۷ سال و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ۲۰ سال پیش از بین رفتند و به تاریخ پیوستند. موسوی که حزب و تشکیلات و دار و دسته ای نداشت و ندارد. بعد از بیست سال عزلت که کسی خبری از او نداشت و نسل جوان او را نمی شناخت با دعوت خاتمی که از تهدید ها وحشت کرده بود کاندید شد. به قولی ۲۵ میلیون از فرصت استفاده کرده و " دنبال او آمدند " و از بین بد و بد تر به او رای دادند. آن روز روز بیداری موسوی بود که از خواب ۳۰ ساله بیدار شود و حقیقت راببیند و روز به روز به " مردم " نزدیک تر شود و این " لب " مطلب است و درک آن مغز اینشتنی نمیخواهد.
۲۹۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|
از : منوچهر زال
عنوان : مشگل آقای محمد علی مهر آسا
آقای مهر آسا همانند تمامی "ملی گرایان" یک مشگل اساسی دارند و آنهم ترس از حکومتی که مردم خود زمام سرنوشت خود را بدست آورند و خود بر خود حکومت کنند و البته در این راه شاید حکومت سرمایه و سرمایه دار هم از جامعه رخت ببندد. این مشگل، مشگلی هست که در تمام طول عمر "ملی گرایان" و در تمامی بخش های آن وجود داشته و دارد و خواهد داشت. تا ترس از حکومت مردم بر مردم و احیانا سقوط قدرت سرمایه هست، چنین خواهد بود. از مصدق اش بگیرید که فک و فامیل اش را مسول ارتش کرد که سر سپرده شاه بود و در خدمت کودتا و از او حرف شنویی داشت و محکم از او دفاع میکرد ولی از تنها فرد لایق حکومتش، زنده یاد فاطمی نه حرف شنوایی داشت و نه چندان ارزشی قایل بود و بقول فاطمی این پیرمرد عاقبت همه ما را بکشتن میدهدکه البته تنها او را به کشتن داد و بقیه کابینه و اطرافیانش سالم و سرحال . مصدق بجای گوش دادن به زنده یاد فاطمی رفت در تخت خوابش دراز کشید و نه حرفی زد و نه حرکتی تا نیروی کودتا قدرت را بدست بگیرند تا مبادا حزب توده بقدرت برسد. عکس های او در حین صرف غذا با خمینی و کاشانی هست که با این مرتجع ها و سرسپرده گان قدرت های استعمار گر خوش و بش داشت ولی توده ای های آن زمان که سران آن هنوز به خیانت نگرویده بودند و ضمنن آنقدر قدرت نداشتند که حکومت را بدست بگیرند و دیگر سازمان های چپ را حتمن "نجس" میدانست که جملگی را بایکوت کرده بود. ملی گرایان حاضر هستند که هر دیکتاتور و مرتجعی بقدرت برسد ولی مردم خود قدرت را بدست نگیرند. توجیه جنایات و خیانت های موسوی با هزار دلیل خنده دار و کودکانه(از جمله جوان مسلمان بودن -که چه دلیل موجهی است برای آدم کشتن و غارت) به پیش میبرند تا مبادا یک انسان آزاده و مردمی، انسانی که مثل موسوی و همفکرانش دستش بخون مردم آغشته نشده و در غارت و چپاول دست نداشته و یا سازمان، جبهه، حزبی که برای زحمتکشان و ستم کشیده گان فعالیت میکند، رهبریت جنبش ضد رژیم را بدست گیرند. لپ کلام آقای مهر اسا در توجیه خیانت و جنایت موسوی که در آرزوی "بازگشت به دوران طلایی امام راحل" هست (البته در این مورد و موارد مشابه آقای مهر آسا دچار فراموشی میشود) این هست که رژیمی حامی سرمایه و سرمایه دار به قدرت برسد و بس. هر فعالیت و مبارزه ای تنها بر مبنای منافع اقتصادی است و در مورد "ملی گرایان" نمیتوان استثنا قایل شد. "ملی گرایی" اگر حرفی برای گفتن داشت و چهره مترقی داشت قبل از ادغام سرمایه جهانی و جهانی شدن اقتصاد سرمایه داری بود نه هم اکنون که مسایل ملی از بی اهمیت ترین مسایل برای "ملی گرایان" هست.
۲۹۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : زاویه برخورد
در این روزها به دنبال مقاله آقای همن سیدی، در مورد موسوی، چند نوشته از سوی قلمزنان در له و علیه این سیاستمدار نوشته شد و مورد مطالعه علاقمندان قرار گرفت.
از این نظریات میتوان این نتایج را گرفت که:
- نباید کشتار های ۵۹-۵۷، ۶۲-۶۰، ۱۳۶۷ و انتخابات و دیگر جنایت های حکومت مذهبی-نظامی حاکم را فراموش کرد. بل این رژیم ،به هنگامش، در یک دادگاهی منطبق با اصول و موازین بین الملی، باید پاسخگوی اعمال خود باشد.
- رهبران نمادین، آقای موسوی، باید موقعیت و مواضع خود را ،به موقع، در قبال کشتارهای دوران مسئولیت خود روشن سازند.
- از هیچ شخصیتی نباید بت ساخت که فردا ما را زیر سنگینی خود له کند.
- جنبش دموکراسی خواهی ، جنبش سبز ، جنبش ملی-دموکراتیک ملیتها، و خرده جنبشهای دیگر، از ضعفهایی رنج میبرند که نباید باعث شوند ما فردا از یک دیکتاتوری به یک دیکتاتوری دیگر ، مثل سال ۵۷ ، گرفتار آییم. باید ضعفها را به موقع بر طرف کرد.
- ضعفهای جنبش سبز: مرکز گرا بودن، گنجانده نشدن روشن خواسته های دیگر حرکت ها در آن. به ویژه زحمتکشان، زنان، ملیتها.
- تأکید مداوم بخش بالایی جنبش بر قانون اساسی موجود، آیت الله خمینی، معترض دانستن خود در داخل نظام حاکم، نا روشن گذاشتن تکلیف خود با کشتار ها، به کار بردن شعار های مذهبی، که تمامی آنها خصوصیات طبیعی یک نیروی قد برافراشته معترض از داخل نظام است؛ و در مجموع روشی است برای مقابله با جناح حاکم( از روی ناچاری ، چرا که استفاده از روشهای دیگر در این مقطع موجب سرکوب هرچه تمامترش میشود )، موجب رماندن دیگر نیروها شده است.
راه چاره: جنبش سبز باید خواسته های دیگران را تا حد ممکن، هر چه روشنتر، منعکس سازد. دیگران هم متقابلاً باید شرایط و ماهیت بخش بالایی و تفاوت بدنه با آن را همواره بدیده بگیرند. از یک نیرو در حد توانش انتظار داشته باشند. نباید فراموش کرد که متد بر خورد هر نیرو به مبارزه مخصوص به خودش است.
بدون توجه به مسایل یاد شده، روی واژه " بدون توجه" تأکید میشود، اهداف و نتیجه عملی ِهر آنچه را که قلمزنان در این روز ها تحریر کرده اند،از زاویه ای ، میتواند چنین ارزیابی شود: تخریب، خدمت به جناح حاکم، رقابت سطحی با رقیب، عدم درک بغرنجی مبازره؛که هیچ یک از آنها به هیچ بهانه ای قابل دفاع نیست.
۲۹۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|
از : داوود
عنوان : بجای انتقام گیری بدنبال عدالت باید بود
۱ــ یکی از جنایت های حکومت اسلامی از روز اول انقلاب تا بحال محکمه های بدون وکیل و نداشتن حق دفاع برای متهمین بوده است. نگذاریم این محکمه ها تکرار شود.
۲ــ اگر بعد از انقلاب قدرت به دست سازمان مجاهدین و یا انقلابیون چپ می افتاد چه تضمینی وجود دارد که این جنایات تکرار نمیشد؟ (بخصوص اعدامهای سران رژیم گذشته). هم مجاهدین و هم فداییان قتلهای درون سازمانی داشته اند.
۳ــ آقای موسوی اگر امروز افشاگری کنند و اسرار گذشته را باز گویند تبرئه میشوند والا فردا دیر است
۲۹۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|
از : محمد علی مهرآسا
عنوان : داوری منصف باشید!
آقای پیچگاه گرامی!
با درود فراوان، وقتی در مورد کسی و کسانی مقاله می نویسید، مخصوصاً اعمال آن کس را برمی رسید و قضاوت می کنید، بکوشید گفته هایتان مستند بوده و سندیّت داشته باشد. شما از نظرگاه خویش و برروی آگاهی های کم خودتان موسوی را داوری کرده اید بدون آنکه زمان و مکان را در این معادله دخالت داده باشید. آن زمان موسوی جوانی به شدت مسلمان بود که از پست سردبیری روزنامه «جمهوری» به مقام نخست وزیری تعیین شد. آنهم زمانی که دکتر علی اکبر ولایتی که توسط خامنه ای به مجلس معرفی شده بود، نتوانست نظر مجلس را به خود جلب کند و رأی عدم اعتماد گرفت. لاجرم مجلس به این فرد که برای پست وزارت امور خارجه به مجلس معرفی شده بود، از بغض معاویه تمایل نشان داد...
شما چنان توقعی از این فرد داشته اید که گویا موسوی نخست وزیر فرانسه یا آلمان بوده است و محیط امن و دموکراسی چنان بوده است که اگر فلان کار در حاکمیّت شد و فلان ناهنجاری رویداد، فوراً به اطلاع مردم برساند!... آیا شما فضا و خفقان آن زمان ایران را به یاد دارید که دستگاه سلاخی خمینی شبانه روز کار می کرد و بی جرم و بی جنایت مردم را می کشت!؟؟ و آیا موسوی جوان مسلمان آن زمان را با «ویلی برانت» در آلمان اشتباه نمی گیرید؟!
اکنون که استعفانامهی موسوی رو شده است، معلوم است که آن بیچاره چه اندازه از جنایات فقیهان بی اطلاع بوده است.
موسوی بزرگترین کار و هنرش این بود که در آن واویلای جنگ و بدبختی اقتصاد درماندهی کشور را به گونه ای نگه داشت که مردم از گرسنگی نمیرند. همین کاری بزرگ بود؛ و اتفاقاً آن زمان اوضاع ایرانیان علیرغم آن جنگ، از امروز بهتر بود.
به هرحال در قضاوت، لازم است جانب انصاف و مروت را فراموش نکنید و بدانید هر پدیده ای را باید در موقعیّت زمانی خودش بررسی و داوری کرد.
من تصورم این است جنابعالی آن زمان در ایران نبوده اید و یا آن زمان چنان جوان که مسائل را درنیافته اید.
به هرحال تندرست و پیروز باشید
۲۹۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۹
|