از : ایوب رحمانی
عنوان : نوع و شیوه مذاکره
به آقایان کریمی و راستگوی عزیز: ابتدا پرنسیب. از موضع سازمانی و خشم حاصل از قتل عام نا جوانمردانه هم رزمان و مردم دوستان به دست نیروهای سرکوبگر که بگذریم ، ظاهرا مخالف این نیستید که پرنسیب دفاع از حقوق ملی و حقوق مردم است. حالا خواهش می کنم به این مسئله دقت فرمائید. میدانیم که مقولاتی چون نازیسیم ، فاشیسم و .. را نمی توان یک رژیم سیاسی قلمداد کرد بلکه می توان آنها را شیوه اداره کردن تحت لوای یک رژ یم سیاسی دانست، رزیمی که می تواند جمهوری، سلطنتی و شورائی و.. باشد . بنا براین بازمانده گان هوادارهیچ نوع رژیمی را نمی توان از چرخه خارج کرد. حتی آنانی که خواهان حکومتی هستندکه سایه ای از دین داشته باشد. آن چه مهم است عدم مذاکره با اشخاص و گروه هائی است که یا در جنایت های روا داشته برملت مستقیما دخالت داشته اند ویا درصورت کسب دوباره حاکمیت در همان امتداد گام بر میدارند و اساسا" اندیشه سیاسی آنها ایجاب گر جنایت و سرکوب است .. اما مذاکره هم در دو بعد باید مورد توجه قرار گیرد ابتدا برای تشکیل جبهه یا اتحاد یا التر ناتیوی و... که هدف آن حمایت از حقوق مردم است . بدیهی در این تشکل قرا رگرفتن مخالفان حقوق مردم معنائی ندارد حالا چه سلطنت طلب باشد چه جمهوری خواه و چه نئوکان های محترم و مارکسیسیت های شمیشر بدست. دوم مذاکره با جبهه مخالف است. یعنی اینکه هنگامی که صف مردم و نیروی متخاصم بر منافع مردم مشخص شده است نمایندگان مردم به نیابت می توانند برای کسب امتیازبا هرنیروی جنایتکاری خارج از صف خود به مذاکره بنشینند کما اینکه هم با تزار روس هم با هیتلر و هم با موسولینی مذاکره شده است. متاسفانه به عمد یا به سهو همیشه و ظاهرا" برای جلب نیرواین دو بعد را با هم مخلوط کرده ایم . کاملا روشن است که برای تشکیل جبهه مبارزه برای آزادی و حقوق بشر ائتلاف با اشخاص و گروه هائی که آقای راستگو مثال زده اند و هم چنان علنا باهمان ملودی خوف انگیزگذشته می رقصند از اساس نقض غرض است. همانطوریکه در کامنت دیگری عرض کردم مشکل از اشتباه محاسبه وعدم شناخت نیروها از داخل کشور است .وقتی امرمشتبه گردد که سلطنت طلب ها یک وزنه سیاسی در داخل هستند آنوقت کسب نیروو امکانات برخی هارا غلغلک می دهد که بسیاری از اصول حمایت از منافع مردم را به فراموشی بسپارند. اگر جسته و گریخته خبرهائی بگوشتان می خورد که مثلا" برخی از جوانان در تقابل با نظام ولی فقیه افسوس گذشته نا دیده را می خورند این هم حاصل اشتباه نیروهای سیاسی است که آنقدر بر سر هم کوبیدند و انتقاد از خود و بررسی مواضع را جایگزین خود زنی و دوست کشی کردند و همه چدز فدای مبارزه قلمی شد تا هیبت نحس امثال ثابتی در تلویزیونی که برایش دست و پا می شکنند مشاهده شود و طلبکارشود که کم جنایت کرده است. انتخابات آزادی که در ابتدا نطقه آن با این طیف بسته شود از اساس بی فایده است و حتی به درد همان خارج از کشورهم نمی خورد! برای تشکیل جبهه ای مردمی بهتر است راهکار هائی چون راهکار تشکیل مجلس شورای ملی را پرورش داد و عملیاتی تر کرد. ظاهرا آقای کریمی از کامنت دوم من گذشته اند . موفق باشید
۴۴٣۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣۹۰
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : آقای راستگو نظرات خود را از خوانندگان اخبار روز دریغ نفرمائید
آقای راستگو ، رادیو صدای آمریکا VOA ، برای افق برنامه ای تهیه کرد که ۷ فوریه پخش شد. هنوز در دسترس ست. شما مشخص نمی کنید گفتگوی فتاپور با مجری افق چه ایراد یا کمبودی داشت. و نمی گوئید که او و سایرین در چه مورادی می توانند گفتگو کنند و کی نمی توانند با این برنامه ها حرف بزنند.
نگارنده فکر می کند: ما در باره ی رسانه های بین المللی اختلاف نظر داریم . منظورم بی بی سی، دویچه وله، رادیو فرانسه، صدای آمریکا ، فردا می باشد.
همینطور نسبت به کسانی که در این رادیوها مصاحبه میشوند یا برای آنها مطلب تهیه می کنند نیز برخورد متفاوت داریم.
بدون تردید ، ما حق داریم نسبت به برنامه های این رسانه ها هر طور که صلاح میدانیم روشنگری و انتقاد کنیم . ما می توانیم درباره ی نظر مصاحبه شوندگان نیز بحث و گفتگوی سازنده نمائیم.
در مورد این برنامه ی افق و مصاحبه ی با فتاپور لازم ست که جنابعالی به صورت دوستانه ،تکمیلی و سازنده روشن فرمائید که مضمون صحبت های فتاپور چه ایرادات و کمبوداتی داشته، این امر می تواند برای او و سایر فعالان مصاحبه های بعدی مورد استفاده قرار گیرد. ولی تا اینجا شما موردی را طرح نکرده اید.
در پایان برنامه ی افق ، هوشنگ دهقان فر مجری افق ، از تمام فعالان دعوت کرد که نظرات خود راجع به گفته های ثابتی با صدای آمریکا در میان بگذارند.
شما نیک میدانید که زندانیان رژیم گذشته در ۲۶ فوریه نامه ای سرگشاده به کاوه یاسمنجی نوشته اند با عنوان :"ما گواه وجود شکنجه سیستماتیک در زمان مدیریت آقای ثابتی بر اداره سوم ساواک هستیم"
در بخشی از این نامه ی سرگشاده که ۲۱۶ نفر آنرا امضا کرده اند چنین آمده است:
"ما امضاکنندگان این نامه، که علاوه بر ستمهای رژیم شاه به انحاء مختلف متحمل اقدامات تبهکارانه جمهوری اسلامی نیز شده ایم، خواستار فرصتی از صدای امریکا تنها برای ارایٔه جزیٔی از انبوه مدارک و حضور چند شاهد از میان صدها تن، جهت شهادت بر وجود شکنجه سیستماتیک و جاری در بازداشتگاه های ساواک، و ابطال ادعای آقای ثابتی دایر بر نبود شکنجه ایم. از این طریق است که صدای آمریکا می تواند مانع از این برداشت شود که در اشاعه ناراستی و اجحاف نسبت به قربانیان شکنجه در ایران، از جمله نسبت به امضاکنندگان این نامه، سهیم بوده است.
یادآوری این نکته را هم ضروری می دانیم که شکنجه بر طبق «عهدنامه بین المللی منع شکنجه و مجازاتهای اهانت آمیز و غیرانسانی» (مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسامبر ۱۹۸۴) ، جنایت بین المللی به شمار می آید و دولت های عضو این عهدنامه و از جمله ایالات متحده امریکا، موظفند کسانی را که در صدور دستور یا اعمال شکنجه نقش داشته اند، هر چند که ملیّت خارجی داشته و در خارج از قلمرو آنان مرتکب آن جنایات شده باشند، در محاکم خود مورد پیگرد قرار دهند. رسانه های خبری در کشورهای دموکراتیک هم همواره در کشف حقیقت و معرّفی جنایتکاران سهم به سـزایی دارند. ما منتظر اعلام تصمیم شما در پاسخ به درخواست مان هستیم."
به نظر من اگر شما هنوز راه های مناسب تری از برخورد زندانیان سیاسی نسبت به برنامه ی مورد بحث افق دارید شایسته ست که نظرات خود را از زندانیان سیاسی رژیم گذشته و خوانندگان اخبار روز دریغ نفرمائید. همینطور در باره ی گفتگوی فتاپور و مضمون صحبت های ایشان علیه دروغ های ثابتی با توضیح جو زندانها در سالهائی که او در زندان شاه بوده و کشتار فدائیان و مجاهدین در تپه های اوین.
۴۴٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰
|
از : فرید راستگو
عنوان : آب تطهیر روی دست جنایتکاران نرسید
آقای هوشنگ محترم من عصبی نیستم بلکه ناراحتم چون احساس می کنم برخی از دوستان فدائی کجراه می روند. چرا باید هر انتقادی را برچسب عصبیت زد. نوشته من می تواند مورد پسند برخی و یا مورد ناخشنودی دیگری از هموطنان عزیزم شود. ما داریم تبادل اندیشه می کنیم و این امکان را سایت اخبار روز بما داده است تا اندیشه ها جریان یابند و با جریان یافتن تبادل اندیشه است که می توانیم برداشتهایمان را نزدیک سازیم. وقتی مقاله بهزاد کریمی گرامی را خواندم از حضور ایشان در نشست در بسته استکهم که حتی برخی از عناصر راست در آن شرکت نکردند متاثر شدم و انتقاد خود را از عمل ایشان نوشته ام و به ایشان هم صادقانه گفته ام نشست و برخاست کردن با عناصر استبداد خواه چه بقایای دیکتاتوری سلطنت پهلوی باشد و چه جمهوری اسلامی کاری غیر اصولی و بزک کردن مستبدین است. و دقیقاً این رفتارها باعث شده است که صدای آمریکا بخود اجازه می دهد از ثابتی جانی مردم ایران دعوت کند و آن جنایتکار بطور طلبکارانه و وقیحانه ای با مردم ایران یعنی من، شما و ما اینطوری حرف بزند و بگوید که اصلاً و ابداً شکنجه ای در ایران صورت نگرفته است. اگر هم اسم مهدی فتاپور را آوردم در ارتباط با همین اعمال بود. شما از من می پرسید برنامه افق جداگانه ضبط شده است. این اهمیتی ندارد چون میزگردها امروزه از طریق راه دور بدین شکل صورت می گیرند. در ضمن ما با جنایتکاران بجز در یک دادگاه عادلانه حرفی نداریم. این شرم آور است که افق برنامه ای برای ثابتی دومین فرد ساواک و سر دسته شکنجه گران ساواکی تدارک ببیند که یکی از مهمانان این برنامه آدمی باشد که خود را دمکرات و چپ می داند. آنهم با آن لحن در مورد ثابتی حرف بزند. بروید مصاحبه بهرام مشیری را با آقای محمد ارسی که عین آقای فتاپور در زندان شاه توسط همین ثابتی جنایتکار شکنجه دیده است گوش دهید تا متوجه شوید چقدر شرکت آقای فتاپور در این برنامه تاسف آور است بویژه با آن شیوه کجدار و مریز صحبت کردن در مورد یک جانی بالفطره. آب تطهیر بر روی دست جنایتکاران نرسیم. جنایتکاران را بزک نکنیم و جنایتکاری را اینگونه عادی جلوه ندهیم که بله فلانی در آلمان بوده است و بهمانی در آمریکا. عمل بد، بد است از طرف هرکسی که می خواهد باشد ما سیاسیون ایرانی را با جنایتکاران و مجرمین سلسله پهلوی و سلسله روحانیت کاری نیست. اینها باید محاکمه شوند و آقای رضا پهلوی اگر راست می گوید دمکرات شده است بجای اینکه تلاش کند خامنه ای جانی را بعنوان حنایت علیه بشریت به دادگاه بکشاند اول برود شکنجه گر پدر مرحوم کودتاگرش را بعنوان جنایت علیه بشریت به دادگاه بکشاند. یا لااقل اعمال ثابتی را بعنوان شکنجه گر پدر بزرگوارش رسماً و کتباً محکوم کند. شایعه است که رضا پهلوی رابطه نزدیکی با ثابتی دارد. ثابتی بجای تلویزیون باید امروز پشت میله های زندان باشد. امیدوارم علت مطرح کردن برنامه افق و دعوت از مزوعی را در کامنتم متوجه شده باشید چون اعمال زنجیره ای بهم بافته هستند.
موفق باشید
۴۴٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : فرید راستگو : بحث من ربطی به مقاله شما ندارد
جای خوشوقتی ست ، که آقای فرید راستگو راجع به کامنت قبلی خود برای بهزاد کریمی چنین می نویسد : " هموطن گرامی بحث من ربطی به مقاله شما ندارد . بی پرنسیبی در ارتباط با بزک کردن بقایای سلطنت پهلوی و حزب الهی های سابق است. مطلب من در ارتباط با نشست در بسته استکهم بود. شما با این نشستها کاری جز بزک کردن سلطنت پهلوی و بقایای آن نمی کنید. شما استکهم می روید و با سلطنت طلبان پروژه انتخابات آزاد می ریزید،آقای مهدی فتاپور در برنامه افق ثابتی شرکت می کند."
واقعا تاسف انگیز ست که چنین عصبی و بزعم فرید راستگو ، بحثی را بی ربط به مقاله ی بهزاد کریمی دامن زد و با واژه های «کلیشه » ای مانند ؛ بی پرنسیبی و بزک کردن «استدلال » نمود. و نادقیق و مبهم پای شخص سوم یعنی مهدی فتاپور رانیز بمیان کشید و با «کنایه» او را تخطئه نمود بدون اینکه با اندیشه ای بطور کانکرت چالش نمود .
آقای فرید راستگو حداقل از شما انتظار میرود که دقیق باشید و وقایع را همان طور که بوده گزارش کنید.
برنامه ی افق مشتمل بر ۲ قسمت جداگانه بود که همزمان پخش شد.
قسمت اول :
* مکالمه ی تلفنی هوشنگ دهقان پور از برنامه ی افق با پرویز ثابتی در باره ی انتشار کتاب خاطرات نامیرده بود.
** مصاحبه با عرفان قانعی فر «محقق» که بعداز مصاحبه با ثابتی ، کتاب را نوشته و منتشر میشود.
*** مصاحبه با محقق ایرانی ساکن آمریکا که مقدمه ای بر کتاب فوق الذکر نوشته ست.
تمام برنامه تبلیغی بود برای امر «تحقیق» و سوژه ی «تحقیق » هم ثابتی سر شکنجه گر ساواک بود که اصلا منکر شکنجه شد.
قسمت دوم:
هوشنگ دهقان پور بعداز پایان قسمت اول با مهدی فتاپور در آلمان مصاحبه کرد و نظر او را در باره ی سخنان ثابتی پرسید.
نتیجه : برنامه ی افق میز گزد و بحث و گفتگو نبود بلکه برنامه ی بود که جداگانه ضبط و مونتاژ و پخش شده بود و در قسمتی هم در پایان مهدی فتاپور اطلاع رسانی نمود و مشاهدات خود را از زندان شاه تعریف کرد.
آقای فرید راستگو بنظر شما آقای فتاپور بد کاری کرد که با هوشنگ دهقان پور مصاحبه کرد؟ اگر پاسخ شما مثبت ست لطفا دلایل خود را بنویسید تا نگارنده را روشن فرمائید که از نظر شما کدام مصاحبه ها با رسانه ها منطقی و کدام غیر منطقی ست؟
بحث فقط بخاطر مهدی فتاپور نیست بلکه بدلیل نقش رسانه ها و تمام کنشگران می باشد.
در باره ی بقیه کامنت شما نیز صحبت بسیار ست فعلا صبر می کنم.
۴۴٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۰
|
از : فرید راستگو
عنوان : حرف من ربطی به مقاله تان نداشت
آقای کریمی مرسی از پاسخ شما ولی یا من قادر نیستم مطلبم را بیان کنم یا شما از مطلبم بر داشت به مطلوب کرده اید. هموطن گرامی بحث من ربطی به مقاله شما ندارد. بی پرنسیبی در ارتباط با بزک کردن بقایای سلطنت پهلوی و حزب الهی های سابق است. مطلب من در ارتباط با نشست در بسته استکهم بود. شما با این نشستها کاری جز بزک کردن سلطنت پهلوی و بقایای آن نمی کنید. شما استکهم می روید و با سلطنت طلبان پروژه انتخابات آزاد می ریزید،آقای مهدی فتاپور در برنامه افق ثابتی شرکت
می کند. آیا در تاریخ خوانده اید یک آلمانی دمکرات آنهم چپ برود بر میز مذاکره با بقای نازی هم گفتگو شود که بیائید باهم پروژه انتخابات آزاد برسیم. آیا این کارهای شما به بقایای دیکتاتوری گذشته و حال مشروعیت نمی دهد و همین کارها باعث شده است که همکاری و هم حرفی و همراهی با هوادران مستبدین نرمالیزه شود و شکنجه گران و سرکوب گران مطمئن شوند فردا در امان خدا به کار و زندگی خود بدون پاسخگوئی می پردازند. اگر اشتباه نکنم شما هنوز جزء فدائیان هستید شما و برخی از دوستان فدائیتان از یک طرف بزرگداشت سیاهکل می گیرید از یک طرف با افرادی بر سرمیز می نشینید که هنوز معتقدند افرادی که سیاهکل را انجام داده اند مشتی خرابکار و تروریست بوده اند. از یک طرف شما و دوستانتان گوش فلک را کر می کنید و خود را هوادار بیژن جرنی می دانید و از طرف دیگر می خواهید با پسر قاتل جزنی ها ایران را دمکراتیزه کنید. آقای کریمی شما و شما ها اگر هزاران مقاله درباره دمکراسی و آزادی بنویسید وقتی با افرادی مثل آهی و سازگارا نشست و برخاست می کنید و برای مردم ستم دیده ایران اتحاد برای دمکراسی پشت در های بسته راه می اندازید. کسی مقالات شما را جدی نمی گیرد زیرا حرف و عملتان یکسان نیست چون اعمال شما چیزی نیست جز اتحاد با شبه واقعیت و کنشگران سیاسی افتاده در شبه واقعیت هرآن در معرض خطرند. یقین داشته باشید در همکاری با هوادران استبداد سلطنتی و عصا بدستان خمینی که برای دستگیری من و شما و رفقا و دوستان ما قانون ۸ ماده ای صادر می کردند و افتخارشان آنست که سپاه پاسداران را تاسیس کرده اند میشود نظامی استبدادی مستقر کرد ولی هرگز و بهیچوجه با آنان نمی شود یک نظام حقوقمند و مردمسالار و یک جامعه دمکرات مستقر ساخت. آقای کریمی عزیز بحث من در ارتباط با همنشینی با مزروعی است که هنوز به خمینی می گوید امام خمینی و حفظ نظام استبدادی ولایت فقیه برایش اوجب واجبات است. بحث من همنشینی با آهی ها و بقای نظام دیکتاتوری پهلوی است که هنوز حاضر نیستند با گذشته خود تصفیه حساب کنند و گذشته خود را بر حق می دانند . شاه آنان خود را حافظ نهاد سلطنت و وارث سلسله کودتائی پهلوی می داند. بحث من همنشینی با سازگاراها است که تا چندی بیش برای رسیدن به قدرت بدنبال خمینی بود و امروز برای رسیدن به قدرت با آهی و ..... همکاری می کند. آری آقای کریمی اختلاف ما بحث ارتباط تفکر و عمل است و در این ارتباط است که می گویم پرنسیب ما دفاع از حقوق ملی و حقوق مردم است و همگرائی با نیروهای دمکرات چه چپ و چه ملی و چه مذهبی برای استقرار حاکمیت ملت می باشد. در غیر اینصورت مابین تفکر و عملمان اختلاف می افتد و دچار توهم می شویم.
۴۴٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰
|
از : بایک مهرانی
عنوان : چرا در موضوع انتخابات ، داخل و خارج نداریم ؟
وقتی آقای بهزاد کریمی مطلب خود را یپایان می برد «جان کلام» را روشن می نویسد:
"در موضوع انتخابات آزاد، داخل و خارج نداریم. انتخابات آزاد، خودش آلترناتیو است؛ آلترناتیو سیاسی در برابر این حکومت مستبد. متعلقین به این سیاست آلترناتیو، در همه جا هستند و هرنقطه از جغرافیا، محل عمل آنان. نیروی این استراتژی زمانبر، دامنگستر است."
نه ، آقای بهزاد کریمی ، چرا در موضوع انتخابات ، داخل و خارج نداریم ؟ کم لطفی فرمودید.
مطالبی که شما تحت عنوان " پروژه انتخابات آزاد " مرقوم فرموده اید کاملا از شرائط «شما» در خارج از کشور تاثیر گرفته ست و یهمین دلیل اجزاء تشکیل دهنده ی بحث شما از دو بخش «عینی » ناشی از روابط حاکم بر مناسبات « شما» در خارج از کشور و «ذهنی » یعنی ، اطلاعات شما از شرائط سیاسی -اجتماعی ایران الهام گرفت هست. بنظر این قلم همین موضوع باعث شده که ، جنابعالی به بعضی از مولفه های مربوط به خارج از کشور ، بهای بیشتری داده و به مسائل اساسی و تعیین کننده در داخل کشور بهای کمتری مبذول نموده اید.
اگر شما اساسا به انتخابات بعنوان ابزار اندازه گیری برای سنجش آرای مردم و تقسیم آن بین نیروهای مختلف سیاسی در ایران اعتقاد دارید.
این مهم باید در ایران نهادینه گردد تا مردم ایران از طریق آن بتوانند مانند سایر کشورهای آزاد از طریق « آزمون و خطا» در سرنوشت سیاسی کشور شرکت غیر مستقیم داشته باشند. ( ایرانیان خارج از کشور تا زمانی مقیم خارج می باشند ، می توانند در کشورهای میزبان در فعالیت های اجتماعی شرکت کنند)
همین انتخابات ۱۲ اسفند بهترین مثال ست. بخشی از مردم در انتخابات شرکت کردند . مانند همیشه بعداز انقلاب مشروطه و انقلاب بهمن و اهمیت هم نمی دهند که بخش بزرگی از مردم بدلایل متعدد و این بار با تحریم گسترده به نبود شرائط انتخابات آزاد در انتخابات شرکت نکردند.
در تهران انتخابات به دور دوم کشیده شد و نشان میدهد که با تمام دروغ ها و تحربف ها میزان شرکت بسیار پائین بوده ست.
ما فقط می توانیم در خارج از کشور در باره ی این رفتار غیر مسئولانه و قلدر مابانه حکومت که ایران را به ورطه ی سقوط می برد مبارزه کنیم.
تمام سازمانهای سیاسی می توانند با کار عملی و جمع آوری امضا از نقض حقوق میلیونها ایرانی که نمی توانند در انتخابات به کاندیداهای خود رای دهند سازمانهای بین المللی حقوق بشری را به اسناد معتبر مجهز کنیم.
آقای بهزاد کریمی تجسم کن اگر امروز در ایران انتخابات آزاد برگزار شود آرا مردم چگونه تقسیم خواهد شد.
درست ست که ایران ۷۰ میلیونی ست ولی وبلوک های سیاسی در ایران آن طور نیست که در خارج از کشور در رسانه ها اعتبار دارد.
در باره ی جزئیات نوشته ی شما سخن بسیار ست. از جمله تکلیف نیروهائی که اساسا با انتخابات کاری نداشته و ندارند چه میشود. پادشاهی موروئی ، سازمان مجاهدین خلق و سایر نیروهای انقلابی ؟
موفق باشید
بایک مهرانی
جمهوری خواه
۴۴٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : " دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی "
جناب جیلو،
ممنون از تذکر. امروز در صدد نوشتن کامنت کوتاهی در باره مقاله جناب پل کرگ روبرتس بودم. مقاله جالب ایشان بر این فرضیه بود که خوبی حکومت های سکولار اینست که از خونریزی بین فرقه های مذهبی جلوگیری مینماید ولی امریکا حکومت های سکولار نظیر صدام را بنام صدور دموکراسی و آزادی از بین میبرد و موجب خونریزی میگردد. و این مقدمه را بکار برده بود که بگوید ولی بوش و اوباما تیشه به ریشه دموکراسی در امریکا زده اند.
کامنتی دو خطی در پای مقاله ایشان گذاردم که گرچه با این نظریه موافقم ولی در حکومت شبه سکولاری چون صدام ، شیعه صدمه زیادی دید.
پس از چندی با خواندن کامنت های زیاد و نسبتا دراز آن سایت متوجه شدم که کامنت من ناپدید شده است. تعجب کردم که گر چه کامنت من به یکی از پایه های فرضیه ایشان صدمه زده ولی از بزرگواری چون ایشان چنین انتظاری نمیرفت. بخود گفتم مرحبا به اخبار روز که تمام کامنت های غیر مستهجن را منتشر میکند و میخواستم کامنتی در این باره بگذارم که کامنت شما پیش آمد.
پس از ساعتی چند جهت اطمینان به سایت ایشان رجوع کردم و دیدم در زیر کامنت من چندین کامنت دیگر و راجع به آن ، نوشته شده بود. اگر حال و حوصله بود شاید خلاصه آن نوشته را در جایی در این سایت بیاورم ولی لینک آنرا میگذارم که علاقمندان ببینند.
جناب جیلو، اگر بنده با کامنت های خود موجب " ارعاب و اهانت و تحقیر" کسی شده ام و " چماق های ترسناک " حقیر بخش نظرات نوشته های مفید این سایت را قروق کرده " است خیلی ممنون میشوم و عاجزانه استدعا دارم که این موارد را با ذکر نمونه " ارعاب و اهانت و تحقیر" و " چماق های ترسناک " مرقوم فرمائید که با آب دیده و جاروی مژه از این بزرگواران که دریای نوشته آنها با دهان من نجس شده است عذر خواهی کنم ولی انتقاد رک و راست را نمیشود در لفافه " شکلات و شربت و شیرینی " پیچید.
و چون " دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی " ، شاید جز موارد نادر در اینجا دیگر کامنتی نگذارم. موفق باشید.
Why Can"t American have Democracy
http://www.paulcraigroberts.org/۲۰۱۲/۰۳/۰۲/why-cant-americans-have-democracy/#comments
۴۴٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰
|
از : بهزاد کریمی
عنوان : نکاتی چند پیرامون نظر دوستان
بادرود به همه عزیزانی که در باره "پروژه انتخابات آزاد" اظهار نظر کرده اند.
من با مضامین مندرج در کامنت اول آقای رحمانی گرامی موافقم. مسلم است که اجرایی کردن پروژه انتخابات آزاد امری است دشوار و زمانبر و نیازمند تلاش ملی برای پیدا کردن راهکار های آن از جمله در سمینارها و... من گفتار، نوشتار وکردار خود را جزیی این تلاش ملی تعریف می کنم و آنها را در خدمت همان راهکار جویی مد نظر ایشان.
با آقای فرید راستگو عزیز کاملاً موافقم که"ما سیاسیون، اعتبارمان به پرنسیپ مان که ایستادن بر سر حقوق ملی و مردم است، می باشد" اما انتظار دارم که بگویند کجای نوشته من از چنین حقوقی عدول کرده و یا در کجا و با که و بر سر چه "زد و بندی" صورت گرفته که نافی و ناقض این حقوق بوده است؟ و از جوهر سخنان آقای فرید گرامی چنین بر میاید که ایشان این را هم قبول دارند که یک کنشگر سیاسی نمی تواند خود را فقط به بحث در سایت وزین اخبار روز و یا هر سایت دیگر محدود و مشغول کند. کنشگر سیاسی را، ورود به میدان عمل لازم است تا که بدور از منزه طلبی ها بکوشد پرنسیپ را جنبه پراتیک بدهد.
از توضیحات مفید جناب جاوید ارجمند پیرامون مقوله "پروژه" آموختم. من با ایشان کاملاً موافقت دارم که "پروژه، تعریفی ماموریتی است"، و من اضافه می کنم در هر عرصه ایی و از جمله و طبعاً در سیاست . اما آیا ایشان هم می پذیرند که همین که کسی "داوطلبانه" هدفی را بر می گزیند تا در راه آن مبارزه کند، منطقاً برای خود رسالت و ماموریت هم قایل می شود؟ و روشن است که چنین داوطلبی، فقط زمانی خواهد توانست در رسیدن به هدف خود جدی باشد و وارد بده و بستان سیاسی با دیگران شود که برای رسیدن به همان هدف، پروژه عملیاتی روشن و مشخص ارایه دهد.
از دیرینه یارم عیسی صفا، انتظار حوصله ورزی بیشتری می رود و ماندنش در اصل موضوع سیاست ورزی.
و "پیروز" محترم اگر همه نوشته را ولو "با نظر سطحی" میخواند منطقاً نمی نوشت "روی ما حساب نکنید". زیرا که انتخابات آزاد روی هر شهروند حساب می کند، مگر آنکه خود او نخواهد. من اما باور ندارم که "پیروز" گرامی در زمره چنین کسانی باشد.
همه عزیزان پایدار باشند.
۴۴٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۰
|
از : الف جیلو
عنوان : آقای ف. تابان عزیز
اگر شما امکان اظهار نظر پیرامون نوشته های مدرج در سایت خود را فراهم میکنید، متعاقبا این انتظاری نا به جا از شما نخواهد بود که اجازه ارعاب و اهانت و تحقیر را نسبت به نویسندگان و یا نظر دهندگانی که تنها جرمشان ارایه نظری معین است به احدی ندهید. متاسفانه عده ای "همیشه در صحنه" مسلح به چماق های ترسناک، بخش نظرات نوشته های مفید این سایت را قروق کرده و امکان هرنوع مشارکت در مباحث مربوطه را که حداقل نشانه هایی از واکنش عقلی وبرخورد نظری خوانندگان مطلب را منعکس کند از همه گان سلب میکنند. شما به خوبی آگاهید که تداوم چنین فضایی خیری به هیچ گفتگویی نمیرساند، اما اجازه میدهید چنین وضعی همچنان ادامه یابد؟؟؟
۴۴٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : شاه موروثی
آدم خوشبختی مثل من دو بار میخندد ، یکی با مردم و یکی بعد از فهم مطلب.
با نظر سطحی به پروژه جناب کریمی فکر کرده بودم که از این پروژه ها
جناب نوری علا هفته ای یک نسخه از چاپخانه مبارکه بیرون میدهد و اینهم
لابد باید مانند آنها باشد , تا کامنت جناب صفا را دیدم و خواستم به جناب کریمی
عرض کنم روی ما یکی حساب نکند.
با رژیم کنونی خوشبختانه ما هم شاه داریم و هم نداریم. شاه ما نه تنها ولی ما
بلکه ولی امر تمام مسلمین جهان است. چه افتخاری بالاتر ازاین. و خوشبختانه
تاکنون موروثی هم نبوده و مثلا نفر بعدی شاید سیدی ( آقایی ) مثل خاتمی باشد.
ایشان میتوانند از جانب خود با سلطنت طلبان موروثی و فکل کراواتی مذاکره
کنند ولی شاه کنونی برای هفت پشت ما هم کافیست.
بعلت ضعف بینایی که قدرت از چشم به چانه میرود قادربه خواندن بقیه گفته ها نشدم.
۴۴٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۰
|