از : peerooz
عنوان : با مدعی نگوئید اسرار عشق و مستی
بازجای شکرش باقیست که به سبک ادیب! و شاعر و نظریه پرداز معاصر" بزدل و بی شهامت وفاقد ارزش و کپی بازجو ها و دزد نقاب بر چهره و مامور مخفی وآلوده پرونده
و تقیه کار و دروغ گو و سرباز گمنام قلابی و تخریب کننده " نامیده نشدیم:
«ازما بهتران»، بزدلانی در تاریکی
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۴۷۸۵۵
ما سمیع و بصیریم و خوشیم - با شما نا محرمان ما خامشیم ؟
۴٨۴۶۰ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣۹۱
|
از : نامی شاکری
عنوان : دعوت به نگاهی دیگر!
برزویه طبیب عزیز!
شما(و بسیاری از دوستان) را دعوت می کنم به نگاهی دیگر به چند مفهوم .
مردم و انقلاب : به نظرم شما از "مردم" چیزی مقدس ساخته اید. من اینطور نمی اندیشم . به ویژه در مورد مردم گرفتار در مصائب . بطور کلی هرگاه مردم در شرایطی گرفتار شوند که ناگزیر از رفتار غریزی شوند ، تبدیل به هیولا می شوند. " انقلاب" از آن رویدادهاست که مردم را بیرون از نهادها وساخت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی شان و در نفی تمام شرایط موجود، توده وار به میدان می آورد . این "مردم" نه تنها مقدس نیستند که بسیار هولناک اند. اصلا علوم اجتماعی، علوم شناسایی این "شرایط" و پیش بینی رفتارمردم در آن شرایط و طراحی برنامه ی مدیریتی متناسب با آن رفتارهاست . آن هیولاهای تاریخ هم، چون نیک بنگرید محصول چنین "شرایط" ی هستند ! شرایطی که یک "هیولا " امکان می یابد، با وعده و وعید بهشت ، آن توده ی هیولا را مهار کند !
به نظرم تصور شما از انقلاب هم هنوز مشمول دوران "رمانتیزم انقلابی" است . واقعا فکر نمی کنید در جامعه ای که همه ی درهای گفت و گویش بسته می ماند ، آزادی در چارچوب مراقبت از منافع یک اقلیت (طبقه مسلط و ریزه خوارانش) محدود می ماند ، توسعه ی دمکراتیک به بن بست می خورد و نهادهای سیاسی – اجتماعی ناکارآمد می شوند، "انقلاب" نه به عنوان یک "راهکار" ، که بمثابه ی یک عکس العمل غریزی به جامعه تحمیل می شود ؟ و کدام عکس العمل غریزی و تحمیلی را می شناسید که متضمن دمکراسی و آزادی برای مردم باشد؟
اما در مورد آن نماز جماعت و دیکتاتوری پرولتاریا ! واقعا فکر می کنید که حزب کمونیست با نهادهای تاریخی مثل مذهب ، مظاهر و نهادهایش درگیر "خاله بازی" خواهد شد ؟ که مثلا قبل و بعد خطبه به روی منبر برود و "حاج آقا" را افشا کند؟ فراموش می کنید که حاکمیت جدید ، امکان تعیین شکل و مضمون فرهنگ حاکم را خواهد یافت و فرهنگ مسلط را به سمتی که منافع حاکمیت جدید اقتضا می کند خواهد برد ؟ از جمله با در اختیار گرفتن سازمان هایی مثل اوقاف، حج و زیارت و... باز سازی آنها در جهت منافع مستمندان واقعی دوران گذار، به مفت خواری و بهره مندی عمله ی دین اعم از آخوند و مداح و مبلغ و...پایان خواهد داد؟ در آنروز آخوند و مداح محله تان به جای برخورداری از "سهم امام" برود و در پروژه های عمرانی شهر عملگی کند و عصرهم(اگر حالی برایش باقی بود) ، برود هرچقدر دلش می خواهد در مسجد محل (که با کمک های مردم متدین اداره خواهد شد تا منابع عمومی)برای آخرت خود و همپالکی هایش حنجره درانی کند! به حزب کمونیست چه مربوط !
۴٨۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : قبل و بعد از خطبه
جناب برزویه طبیب،
اگر در فردای انقلاب ، استالینی پیدا شد و " متوهمان " قدرت کمک کردند که سر این و آن رفیق را زیر آب کرد آنوقت با کدام " قبل و بعد از خطبه " آنها را از خر شیطان پیاده
میکنیم؟
۴٨۴۲۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : نماز جماعت
به رفیق شیده
بیایید حتی مشخص تر صحبت کنیم.فرض کنیم فردای انقلاب است و در شورای محله این موضوع مطرح شده است که آخوند پیر و مرتجع محله فردا در مسجد بعد از نماز جماعت میخواهد به روال گذشته خطبه بعد از نماز داشته باشد و باز چرت بگوید.رفیقی پیشنهاد میدهد که اجازه این سخنرانی نباید داده شود.واگر آخوند به منبر رفت باید حمله کنیم واو را به جرم قانون شکنی بگیریم.و هرکس از نمازگزاران هم مانع شد ،باید بازداشت شود.چون ما دیکتاتوری پرولتاریا داریم.
رفیق دیگری میگوید ،بسیاری از نمازگزاران از خانواده های زحمتکشان هستند که هنوز در رابطه با دین وآخوند ها متوهم هستند .بهتر است مانع سخنرانی نشویم .ولی دیکتاتوری پرولتاریا را اینگونه اعمال کنیم که قبل از خطبه ،من به مردم نمازگزارشمه ای از مفت خوری های این جناب وتعداد زن های صیغیه ای او میگویم و بعد از خطبه هم نادرستی چرندیات اورا روشن میسازم. شما به کدام نظر رای مثبت میدهید؟
خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل در رابطه با احزاب بورژوایی.
دوم اینکه حضور طبقه بورژوازی را نباید به جمعی سرمایه دار که هنوز مشغول انباشت سرمایه هستند تقلیل داد.بورژوازی ریشه در توهم ها نیز دارد.مگر ندیدید چگونه حتی کارگران ایرانی در توهم ورود به بهشت جان خود را در راه فتح کربلا فدا میکردند؟خانه مسکونی که سهل است.برزویه طبیب
۴٨۴۰٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : بازگشت به پله اول
به دوستمان اقای شاکری
مردم را اگر به حال خود بگذارند هیولا نیستند ولازم نیست کسی انها را مهار کند.هیولا های تاریخ ,احزاب و سازمان ها و علما واهل فنی هستند که خود را از ما بهتران فرض کرده و مردم را به امید بهشت ان جهانی و یا این جهانی به بیراهه میبرند.به نظر میرسد شما نه تنها حزب را بجای طبقه میگذارید بلکه انرا بالاتر از طبقه هم فرض میکنید.امیدوارم با توضیح بیشتر من را روشن کنید
به رفیق پویان
من سیستم حزبی را قالب مناسبی برای سوسیالیسم نمی دانم ومثلا نوشته بودم که
..من هم معتقدم که اگر شرایط انقلابی بود با تاکید روی انقلابی بودن شرایط،وحزب فرصت پیدا کردتا با پشتیبانی میلیونی مردم قدرت را تصرف کند،نباید دست روی دست بگذارد.ولی وظیفه حزب در این شرایط چیست؟امکان پذیر ساختن رویش شوراها.وتا زمانی که شوراها فرا نروییده و به قدرت مسلط تبدیل نشده اند،این انقلاب هنوز سوسیالیستی نیست بلکه دموکراتیک است .این است معنی مرحله دموکراتیک انقلاب در عصر زوال بورژوازی .کاری که احزاب بورژوا دیگر قادر به انجام نیستند برزویه طبیب
۴٨٣۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : شیده فریدونی
عنوان : ادامه مشخص
من می خواهم کمی از حوزه کلیات فراتر بروم و بطور مشخص چند سئوال را از رفقا (برزویه و پویان و نامی شاکری)بنمایم. در این مقاله نویسنده از چند نفر نام برده است که بنظرم کاملا هوشمندانه انتخاب شده اند. من نام هر یک را با تعلق سازمانیشان می نویسم و پیش از آن یاد آور میشوم که همه این افراد و سازمان ها بخش هائی از بورژوازی ایران را نمایندگی می کنند
۱. پرویز ثابتی/ معاون ساواک و نماینده بورژوازی مغلوب پهلوی
۲. رضا پهلوی / شاهزاده و ایضن
۳. سعید امامی/ معاون وزارت اطلاعات هاشمی رفسنجانی
۴. سعید حجاریان/ معاون وزارت اطلاعات رفسنجانی و معاون اجنماعی امنیتی خاتمی
۵. محسن سازگارا/ از بنیانگذاران سپاه و معاون بهزاد نبوی و اینک همکار کنسرواتیست های آمریکائی
۶. نوری علا./ نوسکولار و سمپات رضا پهلوی
۷. کاظم علمداری/ چپ سابق و لیبرال امروز
۸.محمد خاتمی/ بی نیاز از معرفی
۹. احمدی نژاد / ایضن
بسیار خوب مسئله و سئوال این است که اینان هر کدام بخشی از بورژوازی ایران را نمایندگی می کنند که هر انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی باید علیه تمامیت سیاسی اقتصادی آنان انجام شود. به عنوان مثال آقای حجاریان حزب مشارکت را نمایندگی می کند. بسیار خوب حالا رفقا جواب دهند که آیا میتوان به این حزب اجازه فعالیت داد؟
در ضمن این که کسی خانه اش را بفروشدو در اختیار یک حزب بورژوائی بگذارد لطیفه ای بیش نیست
۴٨٣۹٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : پویان ارس
عنوان : دیکتاتوری پرولتاریا در چه مرحله ای
با تشکر از رفقای عزیز در طرح بحثهای ضروری با اینکه در اصلا در شرایطی نیستم که در بحثها شرکت کنم اما شوق خواندن این بحثها مرا بر انگیخت برخی نکات اجمالی در این خصوص را تیتر وار بنویسم:
- در شرایطی که نظام سرمایه داری دارای هژمونی در سطح جهان است و احیانا وقتی که از طریق انتخابات در نظام چند حزبی یک حزب کمونیست به قدرت برسد( که عملی بودن ان میتواند بحث جداگانه ای باشد) حرکت در جهت تثبیت دیکتاتوری پرولتاریا ای بسا از همین طریقی که برزویه طبیب پیشنهاد میدهد یعنی از طریق استفاده از تکنیکهای دیکتاتوریهای سرمایه ( دموکراسیهای چندحزبی) در بسط هژمونی و حفظ تسلط خود در عین اینکه آزادی صوری احزاب و اجتماعات وجود دارد شاید شدنی باشد.اما این تناقضهایی در درون خودش دارد مهمترش انکه احزاب کمونیستی که اکنون در انتخابات شرکت میکنند در تطابق با روندهای تا کنونی، دیکتاتوری پرولتاریا را از دستور کار خود حذف کرده اند...
-تا زمانی که در مرحله انتقالی و سوسیالیسم دولت باقی است شکل دولت مبتنی بر نظام شورایی بعنوان عالی ترین تجلی تبلور حکومت مردم بر مردم و تحقق خواست اکثریت و شنیده شدن صدای اقلیت در همه عرصه ها خواهد بود و اشکال نمایندگی حزبی و سایر اشکال دولت کارایی نظام شورایی را ندارند. مگر اینکه استدلالی داشته باشیم که نظام نمایندگی چند حزبی در حرکت در مسیر سوسیالیسم عملی و کاراست که این بحث دیگری است.
- با وجود نظام شورایی مناسبات حزب و شوراها باید به دقت تعریف شود و اینکه این حزب دارای چه نوع سازماندهی است(سانترالیسم دمکراتیک؟) آیا پرولتاریا تنها یک حزب دارد؟ آیا درون این حزب یا احزاب میتوان فراکسیونهایی منطبق با تضادهای هنوز موجود احتماعی یا سلیقه های ویژه و ... تشکیل داد؟ اینها و سوالاتی از این دست با نقد تجربه های تا کنونی و تلاش برای پاسخگویی میتوانند مبنایی برای تضارب آرا و شرکت در تدوین مسیر آلترناتیو دنیای موجود باشند.
- نظام شورایی البته نافی اجازه آزادی مطبوعات و اجتماعات و یا اجازه بیان سبکهای مختلف در ادبیات و هنر و زندگی و نظایر ان نمیتواند باشد.
.....
با تشکر دوباره از دوستان مشارکت کننده در بحث و امید به پیشبرد بحثها
۴٨٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : نامی شاکری
عنوان : کمونیست ها ایجادش نمی کنند !
من در کامنتی کوتاه ، ضمن یک شوخی با نویسنده ، دفاع از دیکتاتوری پرولتاریا و انحلال مجلس موسسان "با منطق یکصدسال قبل" را مورد تامل قرار دادم . با این گمان که به موضوع از جنبه ای دیگر نیز توجه شود . آن کامنت من به مصلحت دید مدیران محترم اخبارروز ، منتشر نشد و می بینم که اکثر گفت و گو ها در مورد این موضوع هنوز در چارچوب منطق یکصدسال قبل است . رکن اصلی این منطق بر " اراده " ی حزب کمونیست (یا طبقه ی کارگر) بر ایجاد دیکتاتوری پرولتاریا است و اصولا چون دیکتاتوری چیز بدی است و بسیاری از کمونیست ها نیز در این سالها لیبرالیزه شده و دیکتاتوری پرولتاریا را مذموم می شمارند ، به ناچارم یاد آور می شوم که : در تمام این رویکردها روابط دیالکتیکی عینیت و ذهنیت (درعین تقدم عینیت) نادیده مانده و عنصر اصلی در تحلیل موضوع، ذهن آموخته و پیشروی کمونیستی تلقی شده . "ذهن" به منزله ی یک ناجی و پایان بخش .چندان که این گمان رود کمونیست ها در صدد ایجاد دیکتاتوری جدیدی با لیبل "پرولتاریا" هستند . به گمان من "دیکتاتوری پرولتاریا " یا "دولت آزاد غارت شدگان تاریخ در فردای رهایی" خارج از اراده ی این و آن و یک محصول تاریخی است . مساله این است : اگر آن حادثه واقعا روی داده و از قدرت کهن خلع ید شده و نیروی آلترناتیو ، با پرکردن خلاء قدرت ، سکان جامعه را به دست گرفته باشد، هم حزب کمونیست و هم دیگر نیروهای سیاسی با یک واقعیت عینی بدیع مواجه خواهند بود که بارزترین ویژگی اش بی اعتمادی به تمام نهادهای سیاسی غیرخودی و قدرتی بی سابقه است. در حقیقت نقش لنین پیش بینی این حادثه ی تاریخی ، به رسمیت شناختن حقوق آن "واقعیت عینی بدیع " و آماده سازی حزب کمونیست برای مدیریت حادثه است .
نبوغ لنین در واقع تشخیص رهاشدگی این نیروی تاریخی است . آنجا که در می باید فضای سیاسی (و طبیعی)در خیابان ها و شوراها در تقابل با ساخت سیاسی توافق شده (مصنوعی)در مجلس موسسان است و جامعه عملا در مقابل دو گزینه قراردارد : اول : مساعی پنهان آشکار مجلس موسسان برای بازگشت به وضع سابق ، صاف و صوف کردن مردم در مقابل صندوق های رای و بذل و بخشش چیزکی از تمام قدرتی که در انقلاب به کف آورده اند و دوم : انگیختن نیروی رهاشده به تقابل خشونت بار با آن تبه کاری شیک و لوکس و نهایتا تعمیق فجایع و مصائب انقلاب . برعکس نظرپردازی لیبرال ، جامعه در برابر دو گزینه آزادگان و دیکتاتورها قرار ندارد ! لنین داهیانه طرف آن نیروی تاریخی رها شده ای را می گیر دکه بدون سازمان یابی حزب کمونیست ، قابلیت تبدیل شدن به یک "هیولا "را دارد . هیولایی که هم خود را ویران می کند هم دیگران را و فرصت تاریخی یگانه را هم از دست می دهد. کمونیست ها دیکتاتوری پرولتاریا را بنیاد نمی نهند . آن را کشف می کنند ، وقوعش را درمی یابند ، تایید و سازمان دهی اش می کنند تا راه گذار به ثبات سیاسی جدید را هموار کنند. برنامه ریزی برای توسعه ی اقتصادی و آموختن دمکراسی و سوسیالیسم به کارگران رها شده از چنبره ی استبداد و توسعه نیافتگی ، در حقیقت گام هایی آغازین حزب ، مهار آن "هیولا" ست . وگرنه کیست که نداند در جهنم انقلاب (و فلاکت جنگ جهانی اول که روسیه ی امپریالیست یکی از طرف های آن بود) پارلمان، صندوق رای و آزادی ، چیزهایی منسوخ شده اند که نیروی سیاسی رها شده نه دل خوشی از آنها دارد ، نه خاطره ی خوشی و نه نیازی ! قدرت بلامنازع را هم با کسی شریک نمی شود ! آموزش کاربرد آن قدرت سیاسی و سازماندهی کارگران (و دهقانان)برای چیرگی به توسعه نیافتگی وظیفه ی حزب کمونیست است .
آن لطیف ای هم که دوستمان در مورد لنین و استالین و خروشجف تعریف می کند ، فقط بدون توجه به "شرایط عینی "(و کانتکس ) خرابی قطار، خنده دار خواهد بود. قطاری که لنین مدیریتش می کند در جهانی متوقف می شود که ارتجاع اروپا فرسوده از جنگ ها و انقلاب ها ضربه ی هولناکی از انقلاب اکتبر خورده و لنین به اتکای این پیروزی و باور به مردم ، آن تدبیر می کند. قطاری که استالین می راندش در اروپایی از کار افتاده که در غربش ، فاشیسم ونازیسم برای بلعیدن آزادی و سوسیالیسم ، شمشیر از روبسته اند و قطار خروشجف درفضای جنگ سرد و قدرقدرتی آمریکای پس از جنگ دوم جهانی متوقف مانده و...
۴٨٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : تغییرات اجتماعی از بالا فریب کاری است
برخلاف انتظار من ،رفقا در سطح توقف نمیکنند و لحظه به لحظه بیشتر عمق بحث را بیشتر میکاوند. رفیق شیده میپرسد :احزاب بورژوازی باچه هدفی فعالیت میکنند؟بدیهی است برای اعاده سرمایه داری.میپرسد دیکتاتوری پرلتاریا برعلیه چیست و به چه قصدی عملیاتی میشود؟بدیهی است برای جلوگیری از این اعاده سرمایه داری.تا اینجا به نظر میرسد توافق داریم.
اینجا من سئوال دیگری میپرسم.این دیکتاتوری چگونه و به چه شکلی عملیاتی میشود؟ما میتوانیم این احزاب را غیر قانونی ومنحل اعلام کنیم.پخش وخواندن نشریاتشان را ممنوع و متخلفین را زندانی کنیم.هرکس خانه مسکونی خود را که جزو ابزار تولید نیست وبنابراین اشتراکی نشده ، فروخت و به این احزاب کمک کرد،تبعید کنیم.
راه حل دوم اینست که دروغ های آنها را در یک مباحثه عمومی آزاد افشا کنیم.فعالیت انتخاباتی آنها را با فعالیت بیشتر خنثی کنیم.کدامیک را راه پرولتاریایی میدانید؟توجه کنید که نود ونه درصد اعضای احزاب بورژوایی ، بورژوا نبوده بلکه توده های متوهم هستند.
همه ما در انتقاد از رفورمیست ها تکرار میکنیم که تغییرات اجتماعی از بالا فریب کاری است .ولی وقتی نوبت به عظیم ترین تغییر اجتماعی یعنی برقراری سوسیالیسم میرسد به اعمال اراده از بالا و نه به کار توده ای از پایین تمسک میکنیم.
ممکن است بگویید که بورژوازی به قواعد دموکراتیک پایبند نبوده و دست به اسلحه میبرد. در این صورت نیز روش پرولتاریا محاکمه علنی وعادلانه این افراد با حضور هیئت منصفه وبا حق دفاع کامل وبا ارایه شواهد ومدارک بدون اعمال فشار برای اعتراف گیری ویا برپایی محاکمات صحرایی است.تمام حرف من در مورد ازادی دگراندیشان مخالف همین است.
برای مزاح لطیفه ای پرمعنا میاورم.روزی لنین واستالین وخروشچف سوار قطاری از مسکو به شهر کمونیسم میرفتند.قطار در بیابان خراب شد.لنین گفت بیایید از همه مسافران بخواهیم قطار را تا شهر کمونیسم هل بدهند.استالین گفت این کار نفوذیهای ضد انقلاب است.باید انهاراپیداکرده اعدام کنیم بعد یک فکری میکنیم.خروشچف گفت ای بابا هردو کار دشوار است بیاییدیک تابلو بزنیم که همینجا شهر کمونیسم است.کی میفهمه؟ حالا راه حل شما چه میتوانست باشد؟ برزویه طبیب
۴٨٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : شیده فریدونی
عنوان : هدف چیست؟
سئوال من از رفیق برزویه این است که در صورت پیروزی انقلاب سوسیالیستی و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا , احزاب بورژوائی با کداف هدف و برای کدام استراتزی فعالیت می کنند؟
جز این است که این احزاب برای بازگشت به نظام بورژوائی و اعاده قدرت سیاسی وارد میدان میشوند؟ در این صورت سئوال دیگر من این است که دیکتاتوری پرولتاریا قرار است علیه کدام جریان و گروه و به طور کلی علیه کدام طبقه و به چه قصدی عملیاتی شود؟
آیا در یک نظام سوسیالیستی احزاب بورزوائی دارای چنان امکانات مالی و اقتصادی هستند که برای فعالیت سیاسی هزینه کنند؟ اگر پاسخ مثبت است سئوال من این است که در این صورت چنین سرمایه ای در کدام پروسه بدست آمده است؟ از قبل وجود داشته است؟اگر بلی سئوال اینجاست مگر نه این است که انقلاب از این طبقه خلع ید اقتصادی کرده است؟ اگر پول و ثروت برای فعالیت سیاسی را بعدا بدست آورده اند که باید پرسید این چه نظام سوسیالیستی یی است که در آن بازهم بورژوازی می تواند به انباشت دست بزند؟
اگر ممکن است آقای قراگوزلو هم به این مباحث در مقالات بعدی خود جواب دهد
۴٨٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۱
|