از : خسرو د
عنوان : مقاله ای درخور تأمل
متن آقای تابان اگر چه نمی تواند مانیفست همه نیروهای چپ باشد، اما می تواند سرآغازی برای چنین رشد خطیری باشد. دوستان نظرات خوبی دادند و نیاز به تکرار آنها نیست، لیکن مهمترین نتیجه ای که می توان از این مقاله گرفت، آن است که اپوزیسیون چپ را تشویق کند که به قول آقای اردشیر زارعی قنواتی از حالت "خروس جنگی" در بیایند. یکی دو روز پیش، در خصوص اعتراض ۳ تن از اعضای شورای موقت سوسیالیستها به "فراخوان دو سازمان فدایی و شورای موقت ..."، در کامنتی نوشتم: در تمام سازمانهای سیاسی پژوهشگرانی هستند که تحقیقات دانشگاهی فراوان انجام داده اند. در کدام تحقیق دانشگاهی منتقدان به هم دشنام می دهند و یا دروغ می گویند؟ چنین پژوهشی مورد پسند هیچ استادی قرار نمی گیرد. اما متاسفانه اغلب اپوزیسیون ایرانی پس از سه دهه هنوز به این درجه از رشد نرسیده اند که باید ضمن احترام و مدارای حال یکدیگر، به طور مستند سخن بگویند. این در حالی است که همه ما آگاهیم که هیچ نیرویی به تنهایی قادر به تغییر چنین رژیمی نیست، و از این هم آگاهیم که نقدهای خصمانه و دروغین و غیر مستند ما به هیچوجه سبب نمی شود که احزاب و سازمانهای ریشه دار ایران داوطلبانه به حیات خود خاتمه دهند."
این نقیصه از انجا ناشی می شود که ما آن گونه که شایسته و لازم است در قبال کشور خود احساس مسوولیت نمی کنیم. این ناشی از عدم پختگی ماست. باید این خصایل کودگانه را از خود دور کنیم و با منتقدان خود در اپوزیسیون همسو همان گونه رفتار کنیم که از انها انتظار چنین رفتاری می رود. در ساده ترین حالت می توانیم این مثل ایرانی را آویزه گوش خود کنیم که "احترام، احترام می اورد." اگر ما در سی و اندی سال گذشته فقط با تکیه بر همین مهم به تربیت خود می پرداختیم، حالا کشور ما اینجا قرار نداشت. اما، جلوی زیان را هر زمان بگیری، باز سود است. از همین حالا می توانیم شروع کنیم. درود بر همه شما!
۴۹۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : Hadi shahab
عنوان : دروغ اصل سیاسی اینهاست
جنبش شکست نخوردگان محترم ،
من فکر میکنم که اینجا دچار یک خوش بینی و توقع بسیار نابجا از سوی ماکیاولیستاهای وطنی شده ای.
همانطور که پیشینه این حضرات نشان میدهد دروغ گویی اصل سیاسی اینهاست . یک روز با دشمنی با امریکا ان را ضدیت با امپریالیسم تفسیر میکردند .. امام ضد امپریالیسم اینها میگفت که طرفدار کارگر و برزگر است .. جمهوری خواهان
ملی امروز آنوقت از بند جیم قانون اساسی و .. دفاع میکردند. دیدیم که کارگر و دهقان این نظام آقا زاده های رفسنجانی ، کروبی، خامنه ای و در کل درباریان امام جنایتکار بودند ...
حد اقل بیش از سی سال است که برای هر کسی روشن شده که دفاع از طبقه کارگر و زحمتکشان در انحصار چپ است و بس. آقای رضا پهلوی در مصاحبه ای که با حشمت ریسی داشت به صراحت گفت: "که چپها در طول تاریخ وظیفه دفاع از
فقرا را بعهده داشته اند. . " ) اما از آنجا که این ماکیاولیستاهای وطنی (بخوان سب.، ...) میدانند که باد جنبش از چپ میوزد وچون عاشق قدرت و سرمایه اندوزی هستند میشوند موج سوارجنبش مردم. به همین خاطر من تعجب نمیکنم که اینها بوقتش با پرچم سرخ و داس و چکش بمیدان بیایند البته فقط و فقط برای قدرت و سرمایه اندوزی خودشان و نه کارگر و آدم زحمتکش.
اینها هیچ وقت اهداف خود را روشن بیان نمیکنند. دروغ اصل سیاسی اینهاست..
هادی شهاب
۴۹۵۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : منشور جهانی حقوق بشر
راجع به فرمایش جناب تابان که " اما این نکته را هم می خواهم توجه بدهم که منشور حقوق بشر در اساس خود در صورت اجرا بیشتر به ایجاد یک دموکراسی سیاسی منجر می شود که لازم است اما کافی نیست." باید توجه داشت که این منشور تنها مربوط به حقوق سیاسی نیست و ماده ۲۵ بنقل از ویکیپدیای فارسی چنین است :
" • ماده ی ۲۵
۱. هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، من جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.".
این منشور زمانی نوشته شده بود که " چپ " ها در کمال قدرت بودند و با ضعف تدریجی آنها این منشور و اجرای آن هم بتدریج توخالی شد . گرچه این منشور تمام خواسته های سوسیالیستی را در بر نمیگیرد ولی با توجه به نتایج انتخابات دنیا , شاید بیش از نیمی از دنیا سوسیالیست نباشد و در حال حاضر شاید مهمترین وظیفه " چپ " گرد آمدن زیر این پرچم باشد .
۴۹۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : ف. تابان
عنوان : درباره ی منشور حقوق بشر
پاسخی به پرسش مسعود راد و بهروز در مورد منشور حقوق بشر.
با اجرای منشور حقوق بشر در ایران به طور کامل موافق هستم. رعایت مواد این منشور در کشور ما در حال حاضر یک پیروزی بزرگ برای همه ی مردم ایران است. خیلی باید هنر کنیم و تا آن جا برسیم. اصلا کار کوچکی هم نیست. من قبلا گفته ام و دوباره هم می گویم که کمونیست ها و جنبش های سوسیالیستی اکثرشان بدهی های بزرگی به دموکراسی دارند که باید پرداخت شود.
اما این نکته را هم می خواهم توجه بدهم که منشور حقوق بشر در اساس خود در صورت اجرا بیشتر به ایجاد یک دموکراسی سیاسی منجر می شود که لازم است اما کافی نیست. درک از حقوق بشر باید تعمیق پیدا کند. مبارزه برای دموکراسی هم باید محتوای اجتماعی و عدالت خواهانه داشته باشد. یعنی حقوق اولیه و بدیهی مثل حق گرسنه نبودن، حق کار، حق مسکن، حق آموزش، حق خالی نبودن سفره ها، حق دخالت در پروسه ی تولید و در یک کلام حق زندگی شایسته ی انسانی برای پائینی های جامعه هم جزو این حقوق بدیهی است که باید رعایت بشود. به این ترتیب شاید بتوان گفت دموکراسی باید به عرصه ی اقتصادی گسترش یابد و برای آن لازم است در اولین گام به حاکمیت تراست ها و کارتل ها و بانک ها پایان داده شود. ما می باید مرتب حقوق بشر را گسترده تر و عمیق تر و فراگیرتر سازیم و به آن محتوای عدالت طلبانه بیشتری بدهیم.
۴۹۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : خسرو صدری
عنوان : چپ بسیج گر یا چپ منزوی؟
واژه"چپ" رادر جایی که به کار می رود، می توان معنی کرد.بدین ترتیب نمایندگان کنگره آمریکا را هم می توان به چپ و راست تقسیم کرد. در این بحث هم احزاب کمونیست و کارگری را می توان بخشی از"چپ" و نه همه آن، به حساب آورد.در همین رابطه ،به نظر من این تفکرکه گویا"اصول"ی وجود دارند که عقب نشینی از آن ها جایز نیست(حرام است)،ما را اسیر دگم های مذهبی خواهد کرد. نه این که این اصول الزاما ایرادی دارند، بلکه از آن جهت که هر اندیشه مطرح در عرصه سیاسی، مجبور است از قوائد حاکم براین عرصه پیروی کند. از این رو زمان را باید شناخت و نوک پیکان را به سمت اصلی ترین هدف نشانه رفت.وگرنه نیروها هرز می روند. درست به همین خاطر می بایست جبهه را فراخ کرد. آن قدر فراخ که حتی نزدیکترین متحدان ناپایدارحریف را هم ترغیب به مشارکت با ما نماید. پس شعار و تعاریف مان از واژها (از جمله "چپ")، نیز باید متناسب با این هدف باشد. همه این ها ولی در زمان و شرایط دیگر می توانند تغییر کنند.
براساس آنچه گفته شد، به نظرمن اصراربربرقراری "نظام چند قطبی" در جهان، در مقابل خطرعینی تسلط مطلق یک ابرقدرت، می بایست اساس کارقرارگیرد. اینجا دیگر بحث بورژوا و کارگر مطرح نیست. یک سونامی دیگر، تا غرق شدن کامل قایق های طبقات محروم و متوسط باقی مانده است. پرچم سرخ را عجالتا ،در چنین شرایطی ، می توان زمین گذاشت و به کمک پرچم های رنگی دیگررفت.
دوستی نوشته اند که :سرمایه دار روسی و چینی با آمریکایی فرقی ندارد. به نظرمن، طرفداران عدالت اجتماعی، در جهانی تک قطبی، شانسی برای مبارزه و پیروزی ندارند.و ملت های کوچک نیز، بدون توازن و تعادل قدرت در جهان، امکان حفظ و حراست از منافع ملی و سرحدات سرزمین خود را از دست خواهند داد.
۴۹۵۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : ا. م. شیری
عنوان : برخورد متناسب و متعارف
ممنون و سپاسگزار هم از رفیق ف. تابان بخاطر مقاله پربارشان و هم از رفیق دامون عزیز بخاطر نظرات ارزنده و تاظهار لطفشان به من. اما گله ای هم دارم و آن اینکه، رفیق دامون بهتر می بود ایراداتشان به مقاله ام را (چه خوش گفت دخو، یادش بخیر!)،در پای همان مقاله بیان می کردند تا من هم می توانستم توضیحات خودم را بدهم. بنظرم اگر رفیق عزیزم دامون چنین فرصتی برایم فراهم می کردند، می توانستم ثابت کنم که نه دستپاچه شده، با یک مورد نقد، تحلیل و بررسی ارزشمند رفیق تابان را به زیر سوال برده ام و نه بردباری کمتری نشان داده، در نقد "فراخوان" سه سازمان، درشتی هایی کرده ام. من در نوشته هایم، بخصوص در نقدهایم، از ادبیات متناسب و متعارف با هر موردی استفاده می کنم. با اجازه رفیق تابان، چون هم مقاله ایشان و هم مقاله من تقریبا به موضوع واحدی مربوط هستند، در اینجا یک توضیح مختصر می دهم. رفقا و همراهان حتما توجه دارند که یکی از معضلاتی که چپ همواره با آن مواجه بوده، سرقت و سپس تحریف شعارها و ایده هایش از سوی پیروان افکار و اندیشه های سرمایه داری بوده و در سالها اخیر این کار را حتی به عرصه اسامی و عناوین نیز تعمیم داده اند. مثلا همین عنوان «چپ» که بسیاریها مایلند در پشت آن از سرمایه داری دفاع کنند، یک نمونه برجسته آن است که بتدریج دارند مثل مفاهیم دمکراسی و حقوق بشر از محتوای خود خالی می کنند. چپ دارای بار مفهومی مشخصی است و تأکید بر مبارزه طبقاتی، وجه تمایز عمده و اساسی آن با راست شمرده می شود. ولذا، جریانی را که گسست از سیستم فکری کمونیستی را شرط غلبه بر پراکندگی «چپ» ارزیابی می کند، نمی توان و نباید چپ نامید. خلاصه کنم، در مجموع من بر این باورم که اگر «خادم» بنام خودش و «خائن» نیز بنام خودش نامید شود، مرزها مخدوش نمی گردد.
۴۹۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : نازلی
عنوان : چپ گسسته
جبههی چپ فعلی ما از هم گسسته و سر در گم است، در ضمن میانگین سن چپهای ایران کم کم دارد بالا میرود و بنظر میآید که نسل جوان در این جنبش چندان حضوری ندارد، برای پیشبرد هر جنبش وجود دو نسل ضروری است.
برای قضاوت در مورد سوسیال-دموکراتها به وضعیت و موضع گیریهای سیاسی و اجتماعیشان نگاهی بیاندازیم و قصاوت کنیم، چپهای امریکای جنوبی هم نه آنچنان قوی هستند که جهان یک قطبی شده را چندان خطری باشند و خودشان هم فعلن کلافهی مشکلات روزانه و داخلی خود هستند و متزلزل بنظر میآیند (بدلایل مختلف) ، جریان وال استریت هم تا الان قویتر نشده است (هر چند که انگشت بر عمده ترین نقطهی گندیدگی جهان گذاشته است ولی فعلن پشتیبانی مردمی چندانی ندارد، البته پیش خواهد رفت)، همانطوریکه بدرستی آقای تابان اشاره کرده اند، عدالتخواهی یک خواستهی همیشگی بوده است و خواهد بود و با فروپاشی یک ایده یا یک جریان ناپدید نمیشود. جهان جدید مکتب جدیدی میطلبد، که نقاط مشترک فراوان با خواسته های سوسیال -کمونیستی دارد، با روشهای جدیدی که موازی با دیگر پدیده های جهان اکنونی است، قابل دسترسی خواهد شد. همین چپ گسسته، هنوز هم مترقی ترین جنبش موجود است، چه خوب که اگر متحد میشدند که نیرویشان را صرف حرکت به جلو و تکامل میکردند تا تخریب خود. با درود بر دلسوزان واقعی مردم ایران
۴۹۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : بهروز
عنوان : ....
با سلام و تشکر خدمت شما آقای تابان عزیز، در پاسخ به رفقا، فراموش کردید به مسعود راد در مورد منشور جهانی حقوق بشر جواب دهید. از انجا که من هم به این منشور علاقمند و خواهان اجرای همه مفادش در ایرانم، خواهشمندم جواب او را بدهید که جواب به بنده هم خواهد بود. سلامت و شاد باشید. بهروز
۴۹۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣۹۱
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : از پاسختان ممنون.
ف. تابان از اینکه پاسخ نوشتید ممنون. من هم با پاسخ شما موافقم اگر جامعه ایران دارالمجانین بود و مردم نیز به طبقات تقسیم نمی شدند و دست در گردن یکدیگر برای یکدیگر زمزمه های عشق می خواندند. اما متاسفانه در آن جامعه، افرادی هستند که به اسم چپ با سفاکترین رژیمها همکاری کرده اند. اینها وسیله ای بوده اند برای جا زدن خونریزهای رژِیم که به بیرون پرتاب شده اند، در میان اپوزیسیون. بعد نیز به نام چپ مبتکر بازسازی سرمایه داری در ایران شده اند ولی انقدر جریت ندارند که به اسم خود و با برنامه خود جلو بیایند. در کارنامه چند دهه اخیر اینها اگر شما توانستید از مبارزه عملی برای خواسته ای انسانی چیزی ببینید، خوشحالم که به بخشی از آن اشاره کنید. به نظر من اگر این راستها بجای قایم شدن فرصت طلبانه در پشت چپ، با افتخار مثل برادران خود در غرب، برنامه و حرف دل خود را ارایه دهند، جامعه ایران یک قدم جلوتر می بود. متاسفانه تا به نرخ روز نان خوردن در میان اینها رواج داشته باشد، هر روز مطابق به رنگی در می ایند و حتی در چند رنگ حاضر می شوند. بی جهت نیست رد اینها را از دفتر رفسنجانی می توانید بگیرید تا قراردادهای بازسازی رژیم و شرکتهای واردات و صادرات به ایران تا جمهوریخواهان ملی و کلمه و بی بی سی و ... اینکه امروز نیز چپ شده اند، فشار جامعه است و رادیکال بودن آن. اگر نه اینها که اینکاره نیستند. من مطمینم اگر اینها حرف دلشان را بزنند و سازمانهای خود را بوجود اورند و سعی نکنند هر روز رنگ عوض کنند، جامعه ما قدمی به متشکل شدن در حزبیت سیاسی نزدیک خواهد شد. اما دریغ. راست و راه حل راست روانه و طرفداران آن در صد ساله اخیر تاریخ ایران نشان داده اند تا چقدر از برادران اروپایی خود عقب مانده ترند. اگر به قضایا بصورت تاریخی نگاه کنید و چپ را همانطور که گفته اید به صورت جنبش اجتماعی، انوقت متوجه میشوید که این افراد را نه براساس ادعایشان بلکه بر اساس عملشان می سنجیدید. تشویق کردن اینکه راستها برنامه خود را ارایه ندهند به پیشرفت جامعه کمکی نمی کند، به دو دوزه بازی و عقب ماندگی جامعه کمک خواهد کرد. امیدوارم روزی به این اصل مهم برای پیشرفت جامعه و گسترش حزبیت سیاسی پی ببرید. شعار همه باهم کمکی به جامعه نمی کند که راه خود را بیابد. فقط به رهبری پوپولیستی و سنتهای عقب مانده شرقی کمک می کند
۴۹۴۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : دامون سروی
عنوان : خرسند از پیشنهاد تابان
گاه پیش می آید که دو نظر که اساسن واحد هستند مدتی درگیر هم می شوند و گرد و خاک فراوان می کنند و همینکه گرد و خاک فرو نشست معلوم می شود هیاهو برای هیچ بوده .به نظر من می رسد که برخی دیدگاهها در وضعیت جنینی خود، ابراز عمومی می شود و با این واکنش های "خروس جنگی وار" ( تعبیر زارعی گرامی) آن دیدگاه سرکوب یا در شخص حامل آن پایدارتر می شود و شاید در شرایط گفتمان متعادل و صمیمانه چنین سرنوشتی نیابد. پیشنهاد هم نشینی وگفتمان های مشترک از سوی تابان گرامی اندیشمندانه و بجاست و اگر با استقبال گروههای گوناگون چپ - بزرگ و کوچکش مهم نیست - روبرو شود می تواند گرد و خاکها را فرو نشانده و در بسیاری موارد معلوم کند که:" من چرا دشنه بدستم؟" و " خروس جنگی " جایگاهش را در وجه عمده از دست خواهد داد. همین جا بگویم که در نقاط کهتری با تابان اختلاف نظر دارم ولی چرا باید همچون شیری گرامی دستپاچه شده و فکر کنم " تا دیر نشده ضمن تایید پیشنهادش، مخالفت خود را با آن بخش نظرش اعلام کنم!" ( اشاره می کنم که ا.م.شیری بردباری کمتری دارد از جمله در مقاله اش - که عمدتن مورد پذیرش من بود - در نقد "فراخوان" سه سازمان، درشتی هایی به فراخوان نویسان کرده بود که شایسته نیست)
۴۹۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۱
|