یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیر ورسای هشتاد ساله شد - محمود دلخواسته

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : عباسعلی م

عنوان : نظر
اگر منظور شما از سلامت شخصی و رفتار ی بنی صدر در محدوده بیوگرافی شخصی اوست به این معنی که دزد نبوده و یا تن به ذلت نداده و یا دنبال جاه و مقام به قیمت نابودی کشور نبوده من هم با شما موافقم اما اگر پای داوری ایشان در حد یک شخصیت مهم کشوری و سیاست مدار در بین است در بهترین حالات باید گفت که ایشان هیچ چیز از عامی ترین مردم بیشتر نمیدانست و هیچ گفتاری و عملی که نشان دهنده نبوغی و فهم خاصی باشه از ایشان ظاهر نشده ایشان هم مثل میلیونها نفر دیگه دل در گروی همان نظام داشت منتها به قرائت خاص خودش معتقد بود نه آنچه مثلا خامنه ای و رفسنجانی میگفتند علتش هم روشن است بالاخره او سالها بود که در فرانسه بود و آن آقایان در قم و خمین و خونسار و این اندک تفاوت و زاویه طبیعی مینمود در انتها اضافه کنم که منظور من ین نیست که بنی صدر آدم بدی بود خیر فقط میخوام بگم چیز بهتر از بقیه هم نبود او هم یکی مثل میلیونها بود نه چیزی بیشتر . موی زنان اشعه داره را که یادتان میاد؟
۵۲۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : در پاسخ به آقا پیروز:
کجا در سیاست پاکی و صداقت شرط لازم بوده است؟ این ها متاع نایاب در سیاستند وبرای همین در کسانی چون بنی صدر و فیدل کاسترو( به باور من)، وجودش قابل تقدیر است.
مصدق ملی گرا وطرفدار سرمایه داری و طالقانی هم مذهبی و آخوند بود. ولی هردو مورد احترام اقشار گوناگون مردم از جمله من لامذهب و مخالف سرمایه داری هستند.
بنی صدر رئیس جمهورو شخصیتی بانفوذ، نه فقط در بین مردم بلکه در میان ارگان های اجرایی بوده و هست. در شرایطی که پیشخدمت کروبی و موسوی را هم از ما بهتران الآن باد و خرجشان می کنند تا به ساز آنها برقصند ، تصورش دشوار نیست که کسی چون او جاه طلبی خود را، اگر داشت، به چه بهای گزافی می توانست به فروش رساند. خیل چپ های سابق را ببینید که چگونه کاسه گدایی جلوی آمریکا گرفته اند تا قدر بنی صدر بهتر دانید.
این خط کش سیاه و سفید شما هم خط بطلان به روی همه، و نه فقط او خواهد کشید.
نوروزتان هم پیروز!
۵۲۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : پاکی و صداقت
جناب صدری،
شرایط لازم برای یک حسابدار و ملای مکتب و مشاغل مشابه , پاکی و صداقت و شرافت است. برای یک سیاستمدار و رییس جمهور و رهبر وطن دوست ، پاکی و صداقت و شرافت شرط لازم ولی ناکافی ست. شرایط لازم , دیگر زیرکی ، قدرت درک موقعییت و پیشبینی ، نچسبیدن به یک ایدولوژی و مذهب و دیگر لزومات رهبری ست.
بنده به مسئولیت ایشان در بر پا کردن جمهوری اسلامی کاری ندارم ولی کسی که بعد از سی و پنج سال بدبختی هنوز " انقلاب اسلامی " منتشر میکند آیا شایسته تعظیم و تکریم است؟ این نشان میدهد که ایشان هنوز هم مساله را درک نکرده اند چه برسد به ۳۵ سال پیش.
۵۲۷۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : خواننده

عنوان : با درود به آقای خسرو صدری محترم
آقای صدری محترم،

من با سخنانِ شما کاملاً موافق و همنظرم.
منتهی بگذارید نظرم را، و واقعیت را چنانکه من می بینم، عرض کنم:

همانطور که فرموده اید، ما نظیرِ بنی صدر و بختیار و مصدق (علیرغمِ همه اشتباهاتِ این عزیزان) بی نهایت کم داریم. برای همین هم نه جامعه و نه روشنفکران به بنی صدر توجه ائی نخواهند داشت تا اینکه ایشان هم مرحوم بشوند. بعد از "رفتنِ" ایشان همه خواهند نشست و خواهند گفت "چه مردِ خوب و بزرگی بود".

ایران "همین" بوده است و خواهد بود.
۵۲۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : پاسخ به نظرات و سوالات اقای کبیری در حد امکان
آقای کبیری فرمودید:" دکترای به گمانم جامعه شناسی و از دانشگاه معتبری چون سوربُن، شخصیتی که در محیط باز فرانسه زندگی کرده و در مقامیست تا مردم و جوامع را بررسی و راه حل ارائه دهد."

پاسخ: تحصیلات بنی صدر در سوربن در رشته اقتصاد بود.

فرمودید:
، "قطعاً به عنوان یک فعال سیاسی مسلمان، از نظریات و روحیات و شخصیت خمینی خیلی بیشتر از شخص جنابعالی و علی کبیری و دیگران که در ایرانِ دوران شاه، با اطلاعاتی ناقص و اکثراً هم بی اطلاع از رخدادهای خارج از ایران بودند، با اطلاع بود. مضافاً به اینکه به علت اشتراک مذهبی با آقای خمینی و طبق اظهاراتی که بعداً کرده اند، از هنگام تبعید خمینی به عراق با او در ارتباط مداوم بوده اند. پس باید اذعان کرد که آقای بنی صدر از دکترین ولایت فقیه یا حکومت اسلامی خمینی که بصورت کتابی در سال ۱۳۴۸ از سوی شاگردان و هوا داران او منتشر شده بود، هم با اطلاع بودند."

پاسخ: بنی صدر قبل از انقلاب تنها یکبار اقای خمینی را ملاقات کرد. پدر ایشان فوت شده بود و در نجف به خاک سپرده شده بودند. در آنجا با اقای خمین ملاقات می کند و از کتاب ولایت فقیه ایشان سخت انتقاد که شما این کتاب را نوشتید تا شاه همیشه در ایران ماندگار شود چرا که هیچ مردی دست به انقلاب نمی زنند تا مستبدی را جانشین مستبد دیگر کنند. خمینی می گوید که این فقط فتح الباب می باشد و بر عهده امثال شما و مطهری ات که طرح را بریزید. بنی صدر کتاب اصول راهنمای اسلام را می نویسد که نقطه مقابل ولایت فقیه بود و جامعه شورایی و مردم سالار و مبارزه با انواع سانسور اصول راهنمای آن بود. یعنی همین اسلامی که به نام اسلام پاریس از دهان آقای خمینی بیرون آمد و در آن ولایت از آن مردم و میزان رای مردم شد.

گفته اید:
"در حالیکه کتاب نامبرده توسط خانم عذرا بنی صدر هم به فرانسه ترجمه شده و ناگزیر آقای بنی صدر هم در جریان مفاد و ترجمه ی کتاب مزبور بودند. کتاب تحت عنوان Pour un gouvernement islamique : le manifeste de l"Ayatollah / Ayatollah Seyyed Ruhollah Khomeyni"

خانم عذرا بنی صدر مترجم کتاب نبود، بلکه مترجم از ایشان خواسته بود که به ایشان کمک کنند و خانم بنی صدر بدون آگاهی از محتوای کتاب پذیرفته بود. بعد که متوجه شده بود که محتوای چیست، به بنی صدر که در ایران بود زنگ زده بود و گفته بود که این مزخرفات چیست که ایشان نوشته است. ... در هر حال همیشه نفس ترجمه هر کتابی خوب است. حال می خواهد کتاب نبرد من هیتلر باشد یا استالین و خمینی. این از طریق ارتباط با نظرات است که فرد و نظراتش شناخته می شود. من همیشه از ترجمه هر کتابی استقبال می کنم.

گفته اید:
" لازم به تذکر است که زنده یاد دکتر مصطفی رحیمی، در مقاله ی مفصلی با اشاره به جزئیات کتاب نامبرده، به همگان در مورد نیات و قصد خمینی مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه، در مجله ی فردوسی هشدار داده و افکار ارتجاعی ویرا بطور کامل به نمایش گذاشته بود. بنابراین ادعای آقای بنی صدر و دیگران که از قصد خمینی بی خبر بودند، ادعائی کذب است. باید اضافه کنم که مخالفت خمینی با حق رأی زنان، در خرداد ۱۳۴۲، دلیل واضح دیگری بر مرتجع بودن خمینی بود. "

پاسخ:
در مورد کتاب گفتم. دیگر اینکه لطفا دقت کنید که در پیش نویس قانون اساسی که به امضای آقای خمینی هم رسید، اصلا چیزی بنام ولایت فقیه وجود ندارد. و منبع قانونیت و مشروعیت تنها رای مردم است. بنا براین تا اینجای کار امثال بنی صدر به پیروزی بزرگی دست یافته بودند. اینکه چطور شد در مجلس خبرگان دست به کودتا زدند و آقای آیت و حزب زحمتکشان انگلیسی، ولایت فقیه را وارد کردند و نقش حمله به سفارت آمریکا در موفق شدن این کودتا سخنی است دیگر که بیشمار در اینباره بنی صدر سخن گفته است و هیمن اخیرا هم در رابطه با فیلم ارگو مقاله ای در مطبوعات آمریکا منتشر کرد و سخن از این گفت که چگونه رابطه پنهانی خمینی و حزب جمهوری با جناح ریگان، این بلای عظمی را بر سر ایران و آمریکا و جان آورد. از جمله به این مقاله ایشان در Christian Science Monitor

http://www.csmonitor.com/Commentary/Global-Viewpoint/۲۰۱۳/۰۳۰۵/Argo-helps-Iran-s-dictatorship-harms-democracy
علل دیگری که باعث شد کودتای بر ضد اندیشه راهنما و اهداف انقلاب موفق شود بطور خلاطه اینها بودند:
- تحمیل جنگ مسلحانه در بعد از انقلاب بخصوص در کردستان و اینگونه توجیه بکار گیری خشونت بر ضد کسانی که در انقلاب شرکت کرده بودند ایجاد شد.

- ایجاد نهادهای "انقلابی" که همگی به پیشنهاد دولت موقت و بیشتر به پیشنهاد اقای یزدی ایجاد شد. مانند سپاه پاسداران و دادگاه های انقلاب و... حمینی و نیروهای استبدادی بدون اهرمهای استبدادی موفق به استقرار استبداد خود نمی شد.

- گروگانگیری و تبعات وحشتناک آن که هوز مشغول پرداختن آن هستیم.

- کودتای نوژه و نقش آقای بختیار در آن که سبب شد روحانیت قدرت طلب دمار از روزگار ارتش در آورند.

- حمله عراق و نقش آمریکا و اقای بختیار و تیمسار اویسی در آن.
"
۵۲۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : بنی صدر سیاستمداری قابل احترام است!
من عضو حزب توده ایران بودم و همه می دانند که حزب ما وآقای بنی صدر آبشان در یک جوی نمی رفت. مسلما جهانبینی آن روز و امروز آقای بنی صدر نیز با افرادی مثل من کاملا متفاوت است. با این حال نگاهی به کارنامه سیاسی آقای بنی صدر، جزسلامت و صداقت ایشان نشانمان نمی دهد. بنی صدر نه زیر بار زور انحصارگران داخلی رفت، که اگر رفته بود از قدرت رانده نمی شد و نه مثل رجوی به آغوش صدام افتاد ونه از غیض انحصارگران به دامان با سخاوت گشوده شده آمریکا پناه برد، که اگر چنین کرده بود مسلما گرداننده کنفرانس پراک و غیره او بود و نه کسی چون شهریارآهی. مثل او را کم داریم، اگر اصلا داشته باشیم.

در این شلخته بازار سیاسی مشمئز کننده بهتر آن است که سیاست مردان نیک صفت سرزمینمان را قدر بدانیم تا مبلغ و مشوق نیکی وپاک دامنی باشیم.
۵۲۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : پنهان

عنوان : لطفآ تاریخ را ماستمالی نکنید.
جناب دلخواسته ، اگر بنی صدر و هم پیالگان مذهبی او، و سایر نخبگان سیاسی و یا سیاستمندان تحصیل کرده، با ارتجاع دست اخوت و وحدت و بیعت، تا حد کوری و نادیدن واقعیات ارتجاعی این طبقه خود سانسور و خود منزوی، که همچون آ فتاب و روز روشن برای مردم با وجدان آشکار و پیدا بود، نمیدادند و ایستادگی و مقاومت میکردند، ما انقلاب و تجربه شکستی اینقدر سنگین، تلخ و شرمنده و طولانی و سرکوبگر نداشتیم. برای هر یک ساعت همکاری بنی صدر اکنون باید هزاران ساعت تاوان و مکافات پس بدهیم. آنها دوشیزه پاک ایران را با هم دزدیدند، به بیابان جاهلیت اسلام به یغما بردند و دسته جمعی به رهبری خمینی به آن بی رحمانه تجاوز کردند و سپس وی را به قتل رساندند. شرف و شرافت ایرانی را به باد دادند. خمینی به کمک این نخبگان سیاسی به شعور و حیثیت و شرف و انقلاب مردم تجا وز کرد.

پیر ورسا ی هشصد ساله هم بشود تاریخ همان طور میماند. لطفآ مردم را گمراه نکنید و دین را دوباره سازی نکنید . ما صد پنجاه سال است که چوب دوباره سازی دین بجای خلق قوانین اساسی مترقی را میخوریم. دیگر به شریعتی ها، بنی صدری ها، بازرگان ها، سروش ها نیازی نیست. دست از سر ملت بردارید!

لطفآ تاریخ را ماستمالی نکنید.
۵۲۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : مرده را زنده کنی معجز عیسی داری! شهریار
مشک آنست که خود ببوید نه که عطار بگوید. اینکه فلان آقا و خانم در باره این شخص چه گفته اند توهین به شعور مردم است. کارنامه اعمال کسی که "مصدق با ملی شدن نفت جاودانه شد و بنی صدر با بحث آزاد"!! در تاریخ ثبت است و آدم زنده وکیل و وصی نمی خواهد.

جناب بنی صدر هر چند وقت مقاله ای در سایت ها منتشر میکنند و کسی هم بر آنها کامنت و حاشیه ای نمینویسد. گمان من انست که بقیه هم مانند من چیزی از این مقالات دستگیرشان نمیشود و پس از نظری به یکی دو پاراگراف و " گشتی ملالت بار" " عطایش را به لقایش" میبخشند و میگذرند. تعجب من در اینست که ایشان چگونه با این طرز بیان و تفهیم به ریاست جمهوری انتخاب شدند. لابد در شهر کوران شیفته اسلام آنروز ، یک چشم ، پادشاه! بوده است. امروز به معجز سرمه اینترنت و کارنامه سیاه جمهوری اسلامی مردم بینا شده و" انقلاب اسلامی " خریداری ندارد. نمیدانم منظور این مقاله چیست.
۵۲۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : خمینی و اسلام بنی صدر
دوست عزیز اقای پرچی زاده

سخن فقط این نیست که دوستی، نباید مانع نقد شود تا مبادا دوست ناراحت شود، بلکه لازم است تا دوست، نقد و انتقاد را جدی تر و شفاف تر هم بکند. چرا که همگی به عنوان انسانهایی نسبی و با علم نسبی، بگونه ای اجتناب ناپذیر خطا و اشتباه می کنیم و این تنها از طریق بکار گیری عقل نقاد و در درون گفتمان آزادی می باشد که از طریق نقد، اشتباه تبدیل به تجربه می شود و اینگونه است که در صد اشتباهات احتمالی بعدی پایین می آید. وقتی این پروسه در فضایی آزاد و از طریق عقل جمعی و در فضایی رها از هر گونه سانسور درونی و برونی انجام می شود، اثر بخشی بسیار بیشتری دارد. یکی از عللی که طرفدار ازادی بیان مطلق هستم همین است.

در مورد متن و پیشهاد شما باید بگویم که پیشنهاد شما برای کاری صرفا آکادمیک و علمی صحیح است و حق با شماست. ولی این نوشته از آنجا هدف را این قرار داده است تا از محیط محدود آکادمیک خارج شود و برد وسیعتری داشته باشد، محتوای پلمیک آن را پر رنگ تر کرده است. در اینجا کوشش این است که از منظر روشنفکر عمومی (public intellectual) ارتباط بر قرار شود. بنظرم این روش بسیار لازم و ضروری برای کار است. محدود به ایران هم نیست. برای مثال، چند روز قبل یکی از مجلات آمریکایی از من خواست مقاله ای در مورد حقوق و منافع ملی بنویسم، ولی گفت که باید گونه ای نوشته شود که مادرم هم آن را براحتی بفهمد!

در مورد علاقه داشتن به بنی صدر حق با شماست. ولی این علاقه مشروط به استمرار عمل بر دو اصل راهنمای استقلال و ازادی است. آخر در زمانی که رهبر انقلاب و مرجع تقلید مثل آب خودرن نقض عهد می کند، عهد می شکند، دروغ می گوید و دیگر رهبران حتی خوب یا از سر ترس یا خود و مردم را قربانی منطق مصلحت( که همیشه حقیقت را در کشتارگاه خود سلاخی می کند.) در برابر چنین فردی سر خم می کنند و یا مخالفان برای بدست گرفتن قدرت هر روز برنگی در می آیند و با نقض استقلال وطن به خدمت قدرت خارجی در می آیند، شاهد این بودن که انسانی وجود دارد که در عین حال که وسوسه قدرت شد، ولی میوه ممنوعه قدرت را قورت نداد و در تنهایی تقریبا کامل در برابر غولی چون خمینی ایستاد و بعد که از وطن هجرت می کند، با وجود فرو افتادن در فقر، با وجود پیشنهادهای دول مختلف، حاضر نمی شود قرانی بگیرد، به کنگره آمریکا برود و بر ضد سه رئیس جمهور آمریکا شهادت بدهد، و با امکانات حداقل در میکونوس هم دولت آلمان و هم دولت ایران را به انزوا در آورد( دولت المان حداکثر کوشش خود را کرد تا مانع رای دادگاه بر ضد رهبران تروریست ایران شود، ولی عمل ماهرانه بنی صدر بود که مانع این اعمال نفوذ شد. پیشنهاد می متن کتاب میکونوس را که دادستان آلمانی نوشت حتما بخوانی.) و ... خب مگر می شود برای چنین انسانی در عصر انسانهای بی هویت ذوب شده در قدرت، احترام قائل نشد؟ ولی این احترام و علاق نه تنها نباید مانع نقد فرد شود بلکه باید با مشاهده کوچکترنی لغزشی بر دو اصل استقلال و آزادی، بسرعت و با صراحت، فرد را به نقد گرفت. انسانها تا لحظه اخر عمر امانش را دارند که موه ممنوعه قدرت را بخورند.

در مورد نزدیکی بنی صدر با آقای خمینی و اینکه در اینمورد صحبت نمی کند، منظور شما را متوجه نمی شوم. بنی صدر بارها و بارها از سیر تا پیاز این رابطه را شرح داده است. البته باید گفت که بنا بر تصور عموم و بنا بر تحقیقات و مشاهدات اقای محمد جعفری، بنی صدر هیچوقت جزء حلقه درون خمینی نبود. حلقه درون همان حلقه ای بود که آقای خمینی از طریق انها به روابط پنهان با ریگان دست زد. حلقه درون آنها بودند که کارنامه اقای خمینی دستشان بود و از همکارانش بودند. حتی منتظری هم جز حلقه درون نبود. برای مثال بنی صدر تا زمان سخنرانی ۲۵ خرداد شصت اقای خمینی که گفت مصدق مسلم نبود و از اسلام سیلی خورد نمی دانست که ایشان از هواداران کودتای ۲۸ مرداد بوده اند. باید بیست، بیست و پنج سال می گذشت تا خاطرات آقایان حائری و منتظری بیرون بیاید تا متوجه شود که ایشان در این کودتا نقش هم داشته اند و با جناح انگلیسی روحانیت که آیت الله طباطبایی و کاشانی بود روابط بسیار نزدیک داشته اند( اگر اطلاعات بیشتری در این رابطه منتشر شود اصلا نباید تعجب کرد.)

دیگر اینکه اگر بنی صدر نظر همسر خود در مورد آقای خمینی باور می کرد وضع بکلی فرق می کرد. توضیح اینکه بعد از دیدار اول همسر بنی صدر با اقای خمینی، ایشان به بنی صدر گفته بود که این آدم تظاهر به معنویت می کند و من هیچ معنویتی در او حس نکردم و بعد به بنی صدر هشدار داده بود که به این آدم اعتماد نکن. بنی صدر گوش نکرده بود چرا که خود را در باره خمینی سانسور می کرد. درست مثل کسی که علاقه شدیدی به فردی پیدا کرده باشد و نخواهد نقاط منفی فرد را ببیند. قبلا گفتم، بنظر من منشائ بسیاری از اشتباهات بنی صدر اعتماد مطلق به خمینی بود. دفتر او چندین بار به او اطلاع داده بود که شخص اقای خمینی در معامله پنهانی اکتبر سورپرایز دست دارد( حسین نواب صفوی و صدر الحفاظی هم همین بود که به این رابطه بود که اعدام شدند.) ولی او باور نمی کرد و فکر می کرد انتهای رابطه احمد خمینی است و نه خود خمینی.

در مورد سوال/انتقاد اینکه چرا از اسلام حرف می زند. دلیل ان واضح است و آن اینکه تا دین استبدادی که در طول تاریخ توجیه گر استبداد بوده است تحول نکند و به گفتمان آزادی نکند، آزادیها و مردم سالاری در آن جامعه، بر فرض استقرار، نهادینه نخواهد شد و همیشه خطر عود استبداد وجود دارد. از این منظر بنی صدر با عرضه اسلام به عنوان گفتمان آزادی ( که در نتیجه ان، نهاد دین از نهاد دولت جدا می شود و دولت در نقش بیطرف عمل می کند و قانون اساسی دین رسمی نخواهد داشت و همه گونه تبعیض دینی/باوری، جنسی، قومی و طبقاتی لغو خواهد شد و..و.) دست به انقلاب عظیمی زده است( به همین علت، اسم نشریه نه اصلاح طلبی اسلامی که انقلاب اسلامی. یعنی انقلاب در درون اسلام.) لازم نیست مسلمان بود تا اهمیت این کار فرهنگی پی برد. فقط لازم بود که ازادیخواه بود و در فکر این بود که چگونه بعد از استقرار ازادیها، دوباره از دست نروند.

پاسخ طولانی شد و وقت پاسخ به اقای کبیری نرسید. روز اول عید است و وقت کم. در اولین فرصت پاسخ ایشان را خواهم داد. فقط این را بگویم که رفرنسها از اول همراه مقاله به سایت فرستاده شده بود ولی احتمالا به علت مشکلات فنی، همراه مقاله منتشر نشد. به همین علت در بخش کامنت ها با توضیحی آن را منتشر کردم.
۵۲۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : البرز

عنوان : قدردان دید ناقدانه و روشنگرانه
آقای دلخواسته، توضیحات مورد اشاره شما، که همه حکایت‫ از نحوه نقد گرایانه دید شما دارد، به من این اطمینان را داد که شما در پی بت سازی و دعوت دیگران به بت پرستی نیستید. لذا قدردان دید ناقدانه و روشنگرانه شما هستم.
‫‫اما در مورد رأی یا عدم رأی آقای بنی صدر به قانون اساسی نوشته شده پس از قیام بهمن۵۷ ‫‫، تنها میتوانم بگویم، اگر ایشان به آن قانون رأی نداده بود ‫و التزام خود را به آن را اعلام نکرده بود، نمیتوانست رئیس جمهور برآمده از همان قانون باشد. حال بعدش چه شد، و ایشان چه کردند، ‫حکایت و داستان دیگری است
۵۲۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ فروردين ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست