از : اصغر الهیاری
عنوان : "خواننده" گرامی
با سپاس از اخبار روز بخاطر این مصاحبه کم نظیر ،
از هموطن گرامی "خواننده" دعوت می کنم، باردیگر نکاتی که از مصاحبه برگزنده و مطرح کرده را بازخوانی کند.
شاید بدانی که ۷ نکته از "بیانیه" جنابعالی مربوط به ایران قبل از کودتای ۲۸ مرداد ، یعنی بهترین دوره ی بعداز مشروطه ی ایران می باشد. کاش کودتای ۲۸ مرداد صورت نمی گرفت که نفت خواران، درباریان، ملاکان ، دوله ها و سلطنه ها با سران ارتش بتوانند جامعه را بسمت تک صدائی و حکومت پادشاهی مطلقه سوق دهند و بقیه حوادث قهقرائی و وجشتناک که هیچ انسان شریفی آنها را تائید نمی کند صورت گیرد.
نگارنده، نظر "خواننده" و سایر دوستان را به این قسمت از پرسش و پاسخ در این مصاحبه جلب می کنم که چرا زنده یاد در مرکز توجه رژیم قرار گرفت؟
{ پرسش . همکاری شما و جزنی در تبلی فیلم تا چه سالی ادامه داشت؟
پاسخ هارون یشایایی : ما هرگز قطع همکاری نکردیم، حتی در دههٔ ۴۰ که بازداشتهای بیژن پیدرپی شد، شراکت و کارمان حفظ شد، یعنی بیژن به همهٔ کارهایش میرسید. پاییز سال ۴۶ به مناسبت مرگ جهان پهلوان تختی اجتماع بزرگی برگزار شد که واقعا در نوع خودش بینظیر بود، گردهمایی خیلی بزرگی بود که معتقدم ساواک را ترساند، تئوریسین و برنامهریز این گردهمایی بیژن بود و همان موقع بود که دیگر ساواک به این نتیجه رسیده بود با یک مبارز سیاسی معمولی یا فعال دانشجویی طرف نیست}
با نظر آقای هارون پشایایی کاملا موافقم که :" دیگر ساواک به این نتیجه رسیده بود با یک مبارز سیاسی معمولی یا فعال دانشجویی طرف نیست"
"خواننده" گرامی ، البته شاه و حکومت نظامی کودتا تا رسیدن به سال ۴۶ با مقاومت بسیاری از جانب تمام گروههای اجتماعی از بالاترین تا پائین ترین روبرو شده بودند. من نمی توان تمام آنها را در اینجا بنویسم.
ـ برای از بین بردن حق حاکمیت مردم و مجلس قانون گزاری و تمام نهادهای انتخابی کشوری و لشگری دست به انواع توطئه و خیانت زدند.
ـ قرار داد کنسرسیوم ، پیمان نظامی سنتو ، قانون کاپیتولاسیون و.و. بنفع بیگانگان وضع کردند.
ـ برای تحقق خیانت های و دادن شکل "قانونی " به آنها تقلب در انتخابات را بیش از پیش گسترش دادند.
تاعمال خود را وارد مجلس کنند.
ـ هر نخست وزیری که حاضر به اجرای اوامر "ملوکانه " نبود فورا برکنار می شد. "اعلیحضرت" حتی فرمانده کودتا ۲۸ مرداد تیمسار فضل الله زاهدی را بعداز مدتی با حسین علاء عوض کرد. تا سال ۴۶ هشت نخست وزیر در ایران صدارت کرد. یعنی طول صدرات هر کدام کمتر از ۲ سال بود.
ـ دانشگاه نهادی بود مستقل که شورائی اداره میشد و رئیس دانشگاه از طرف اساتید دانشگاه انتخاب میشد. بهمین دلیل بعنوان سنگر استقلال و آزادی بعداز کودتای ۲۸ مرداد باقی ماند. دانشجویان در ۱۴ و ۱۵ آذر ۳۲ علیه لایحه خائنانهء قرارداد کنسرسیوم تظاهراتی برگزار کردند که در ادامه و همزنان با سفر نیکسون منجر تیر اندازی در ۱۶ آذر و کشته شدن ۳ دانشجو گردید.
ـ اعلامیه تاریخی دکتر فرهاد رئیس دانشگاه علیه لایحه کنسرسوم و تجاوز به حریم دانشگاه، تائید استقلال در آن زمان می باشد که نقش آن همیشه گرامی خواهد ماند.
ـ ابعاد سرکوب دانشگاه در اول بهمن ۱۳۴۰ که کماندوهای گاردشاهنشاهی دانشگاه را به صحنه ء جنگ علیه دانشجویان بی دفاع نمودند تا آن زمان سابقه نداشت.
ـ حکومت با در ماندگی کامل تلاش میکرد دانشگاه را ساکت کند. رژیم جنایتکار در تمام سالهای ۳۹ تا ۴۱ علیرغم تمام تلاش های مسالمت جویانه دانشگاه با شعار "اصلاحات آری ـ دیکتاتوری نه" ماموریت داشت تا یک تنه "جزیره آرامش " ایجاد کند. ـ در چنین شرائطی جزنی ها در سنگر دانشگاه از استقلال ، آزادی و حق حاکمیت مردم دفاع میکردند و حکومت با سرنیزه ، باتوم ، بازداشت و اخراج از آنها را سرکوب میکرد. بیژن چندین بار دستگیر شد.
ـ در ۱۵ خرداد به بهانه ء شورش ۲۵ خرداد با وضع حکومت نظامی و منع عبور و مرور تمام فعالان سیاسی سابقه دار را نیز دستگیر کردند تا داشگاه را ساکت کنند.
ـ دانشگاه دوباره در اعتصاب سال ۴۵/۴۶ موسوم به شهریه بپاخاست. طبق معمول عده ای دستگیر و به سربازی اعزام شدند. یکی از آنها دکتر ناصر زرافشان بود.
ـ در ۱۸ دی ماه ۴۷ با اعلام مرگ جهان پهلوان تختی در یکی از اطاقهای هتل انلانتیک که همسایه ی دیوار به دیوار اداره ساواک در خیابان تخت جمشیدبود تمام انگشتها مردم بسوی رژیم نشانه گرفت .
ـ همزمان دانشگاهها بعداز تظاهرات ۱۶ آذر و دستگیری دانشجویان در وضعیت حادی قرار داشتند.
ـ ۳ دانشگاه بزرگ پلی تکنیک ، ملی و تربیت معلم مدتها در اعتصاب بودند.
ـ رژیم از ترس تطاهرات سراسری به خاطر مرگ جهان پهلوان دانشگاهها را تعطیل نمود.
ـ علیرغم تمام تمهیدات و ممانعت ها و دستگیریها مراسم چهلم در ۲۸ بهمن ۴۶ با شرکت گسترده مردم برگزارشد.
دستگیریها
ـ نگارنده جزو اولین گروه های دستگیر شده در ۲۶ بهمن ۴۶ بودم. دلمان خیلی سوخت که دستگیر شدیم و فکر میکردیم نتوانستیم با تمام تلاشمان برای مراسم چهلم به نتیجه برسیم . و حکومت بار دیگر مثل مراسم سوم و شب هفت موفق خواهد شد تا از ابراز همدردی و همبستگی مردم جلوگیری کند.
ـ ما را بردند زندان عمومی قزل قلعه در دفتر زندانبان استوارساقی، شادروان فروهر را دیدیم که بخاطر صدرو اعلامیه علیه قانون جدائی بحرین از ایران بازداشت بود.
ـ در زندان قزل قلعه متوجه شدیم که بیزن جزنی و یارانش قبلا دستگیر شده ( بعدا ها فهمیدیم ۱۸ بهمن ) و در انفرادی بودند و سرود میخواندند...
ـ ۲۸ بهمن زندان قزل قلعه دیگر جا نداشت. مراسم چهلم جهان پهلوان با شکوه برگزار شده بود و دستگیریها ادامه داشت. ما را به زندان موقت شهربانی (فلکه ـ که بعد ها کمیته مشرک ساواک ـ شهربانی شد ) فرستادند.
ـ شرائط بسیار غیر منتظره و حکومت شدیدا دست پاچه بود. بعداز چند روز ما را به پادگان تربت حیدریه فرستادند. بتدریج گروه گروه دانشجویان را بعداز بازجوئی از دانشگاه اخراج و در صورت اینکه قبلا سربازی نرفته بودند به تربیت حیدریه آوردند.
ـ علاوه بر دانشجویان دانشگاهای تهران از مشهد و اصفهان نیز به تربیت حیدریه آوردند. بعدها فهمیدیم که دانشجویان تبریز و شیراز نیز دستگیر شدند ولی نمیدانستیم که در کجا بازداشت بودند.
نتیجه:
ابعاد دستگیری ها در ۲۸ بهمن ۴۶ کاملا بیسابقه بود و با توجه به وقایع دانشگاهی شیراز ، تبریز، اصفهان و مشهد تردیدی باقی نمی ماند که دستگیریها فقط بخاطر مراسم جهان پهلوان نبوده است. حکومت دارای استراتژی معینی برای چنان دستگیریها بوده که آن خالی کردن حاشیه فعالیت های رفیق بیژن جزنی بود !
با وجودیکه در آن روزها نه در قزل قلعه ، نه در زندان موقت و نه در تمام طول سربازی از جزئیات پرونده ی بیژن جزنی خبر نداشتیم و بعداز بیدادگاه دارسی ارتش که او را به ۱۵ سال محکوم کردند هم به این فکر نکردیم که حکومت و ساواک از وحشت تصمیم به دستگیری تمام فعالان شناخته شده دانشگاهی گرفت. تا بلکه تمام شبکه و هسته ی بیژن جرنی را به تور بیاندازد.
زندگی اثبات کرد علیرغم تمام تورهائی که رژیم درسال ۴۶ و در سراسر ایران پهن نمود. نتوانست به یاران بیژن دسترسی پیداکند. آنها به تدارک و ترمیم گروه خود ادامه دادند و برای آرمانهای خود تا پایان جان رفتند.
دانشجویان دستگیرشده در سال ۴۶ بیشتر فعالان صنفی دانشجوئی بودند که در فعالیت های علنی شرکت داشتند. ولی حکومت از ترس و زبونی تا آنجا که شناخته بود دستگیر کرد. از صد ها دانشجوی اخراجی در آن سال تا آنجا که حافظه اجازه میدهد رژیم حتی یک نمونه در ارتباط با گروه بیژن جزنی پیدا نکرد .
این تائیدی بر درایت و حس مسئولیت عالی مبارزاتی بیژن بود که در طول مصاحبه به آن اشاره شده که بدون اغراق بی نظیر بود.
البته زنده یادان علی نقی آرش ، سیروس سپهری و شاهرخ هدایتی بعدا به سازمان چریک های فدائی خلق پیوستند. هزاران مبارز راه بیژن را ادامه داده و خواهند داد.
یادش همیشه گرامی باد.
۵۹۹٨۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣۹۲
|
از : نامی شاکری
عنوان : خواننده جان!
خواننده جان !
اینجوری پاک و منزه ، از بالا ما را تماشا نفرما ! اگر انقلاب " فرمودنی " باشد ، خوب شما چرا حالا انقلاب نمی فرمائی تا این بساط را برچینی و ما هم نفس راحتی بکشیم ؟
"ما" انقلاب نفرمودیم . همگی مشمول انقلاب شدیم . چطوری ؟ بحثش مفصل است البته! و صدالبته ، انقلاب پیش و بیش از آنکه کار "ما " باشد ، کار آنهایی ست که با بی لیاقتی و سوء تدبیر،جامعه را دچار بحران های مهار نشدنی و نهایتا بلیه ی انقلاب کردند!
همانها که انسان نازنینی مثل بیژن جزنی (و رفقایش) را در تپه های اوین شکار کردند !
۵۹۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۲
|
از : نوید ازادی
عنوان : افق دید
بیژن توجه مبارزین چپ را به نفوذ آیتالله خمینی به ویژه در میان درکسبه ، بازار و پیشهوران شهری پس از اعتراضات علیه رژیم شاه در سال ۱٬۳۴۲ جلب میکند و این امر را زمینه مساعدی برای حضور مجدد سیاسی او در عرصه مبارزه اجتماعی تلقی میکند . « واقعه ۱۵ خرداد و تمایلات مساعد و همدردی مردم با خمینی و مذهبیون تابع او درباره همین اصل اخیرالذکررا تأیید میکند . خمینی به سرعت از گمنامی به شهرت رسید و همدردی توده ها را برانگیخت زیرا صراحتاً با حکومت مخالفت ورزیده بود . مردام در پانزدهم خرداد نه به خاطر دین بل به خاطر حفظ و تأمین حقوق خود به میدان آمدند . نبودن یک رهبری شایسته در واقع خلاء رهبری سیاسی ، به خمینی و گروههای مذهبی امکان داد که از فرصت استفاده کنند و رهبری جریان را به دست گیرند » (مارکسیسم اسلامی یا اسلام مارکسیستی ....صص ۲۹-۳۰ و این که : «.... سوابق آیتالله خمینی در میان توده بخصوص در بین قشرهای کاسب کار خورد ه بورژوازی ، از محبوبیت بیسابقهای برخورداراست و در صورت امکان فعالیت سیاسی نسبتاً آزاد ، موقعیت بیسابقهای خواهد داشت ، بهمراتب بیش از قدرت کاشانی در جنبش ملی کردن نفت . بنابراین نقش او میتواند در جنبش بخصوص آنجا که نیروی اصلی ، قشرهای بازار و مذهبی است بسیار موثر باشد » (طرح جامعهشناسی و مبانی استراتژی جنبش انقلابی ایران (بخش دوم ) . ص ۱۷۰ )
بدین ترتیب جزنی به وضوح سناریویی را پیشبینی میکند که در انقلاب بهمن به وقوع پیوست .
۵۹۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹۲
|
از : hasan musa
عنوان : مصاحبه زنده یاد پروانه فروهر
با سلام
امیدوارم روزی مصاحبه زنده یاد پروانه فروهر با اقای حسین مهری که در چندمین سالگرد ترور از رادیو صدای ایران لس انجلس پخش شد و مطالب زیادی در باره بیژن جزنی داشت از طریق اینترنت قابل دسترسی گردد. با احترام حسن م. گ.
۵۹۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۲
|
از : احمد پویان
عنوان : نابغه تیز هوش
تنها کسی که احتمال قدت گرفتن نیروهای مذهبی به رهبری ایت الله خمینی را حدث زد بیزن جزنی بود که در تاریخ سی ساله به آن اشاره نموده است یادش جاودان باد
۵۹۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : برنامه ریزان و اجراء کنندگان کودتاهای سال ۳۲
آقای سمیر عزیز، من از آقای خامنه ای انتظاری ندارم،
تنها بابِ مثال خدمت ایشان عرض کردم، که ایشان میتواند از آنچه بر شاه رفت درس بگیرد،
درست از زمانی که ایشان(شاه) جانبِ مردم(مصدق و ملیون) را رها، و فدوی اجرای امیال بادنجان دور قاب چین ها(برنامه ریزان و اجراء کنندگان کودتاهای سال ۳۲) شد، سرانجامش آن شد، که شد.
اما از قرار این گفتِ من، چندان به مذاقِ شما خوش نیامده است.
باور بفرمائید، آنچه من مینویسم، اصلاً مانند دو و نیم خط انشاء ارزنده شما، خاصیت آش کشک خاله، که بخوری پاته، نخوری پاته را ندارد.
شما میتوانید نوشته مرا، بر اساس استدلال موجود در آن بپذیری، و یا استدلال موجود در آن را با استدلال(نه طعنه و کنایه) رد کنی.
۵۹۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۲
|
از : سمیر
عنوان : شما هم درس و مشق تان یادتان نرود
آقای البرز، اینکه از خامنه ای انتظار دارید از آنچه شاه کرد و سرانجامی که به آن گرفتار شد درس بگیرد، نشان میدهد که خودتان اصلا از تجربیات این سی ساله هیچ درسی نگرفته اید. ولی متاسفانه همچنان به مشق نویسی مشغولید.
۵۹۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۲
|
از : نوید ازادی
عنوان : خواننده عزیزمثل اینکه زیادی قند توی دلتان از اشتباهات اقای هارون اب شد
اشتباهات :
۱-سال تأسیس موسسه پرسپولیس ۱۳۳۷ است.من کاملاً به یاد دارم در پی تظاهرات دانشآموزان در این سال وقتی از جلوی ساختمان علمی میگذشتیم چون در آنجا تابلوی استودیو۷ بر ساختمان نصب شده بود ما دانشآموزان که برای اعتراض به جانشین کردن نمره ۱۲به ۷ شعار میداد یم خیلی خوشحال شدیم وشروع به نشان دادن علامت پیروزی کردیم.من و دوستی دیگر که از آشنایان بیژن جزنی و منوچهر کلانتری بودیم ومیدانستیم دفتر پرسپولیس در همان ساختمان است برای چند دقیقه داخل ساختمان شدیم و دیدیم که بیژن و بقیه به محل کار اقای اصغر بیچاره که مشرف به خیابان شاهآباد بود آمده و مشغول تماشای تظاهرات هستند .
۲-نمیدانم چرا اقای یشایایی فراموش کرده اند که به فرموده ساواک تمام سهام بیژن به ثمن بخس به شخصی که معرفی شده بود منتقل گردید .
۳-بیژن به دلیل آنکه هر سه سال در دانشگاه شاگرداول شده بود و تزپایان نامهاش هم اول شده بود ، اسمش جزو کسانی بود که باید برای گرفتن مدال در جه یک علمی پیش شاه میرفت .امتیاز این کار بورسیه تحصیلی در رشته دکترادر اروپا بود .بیژن ازخیر مدال و بورسیه گذشت . رئیس دانشکده ادبیات به جای بیژن حضور یافت .
۴-زمانی که بیژن در سال۱۳۴۶ دستگیر شد دانشجوی رشته دکترا ی فلسفه در دانشگاه تهران بود.در شماره ۱۰۸مجله ارشWWW.ARASHMAG.COM در صفحه ۷ اسکن کارت دانشجویی ایشان موجود است .
خواننده عزیز هر آنچه را که فکر میکردی میتواند امتیازی به نفع رژیم منحوس گذشته باشد برداشتی، ولی فراموش کردی بیژن و رفقایش را با چشم و دست بسته در اوین بدون هیچ تجدید محاکمهای به رگبار بستند و بدرو غ گفتند در حال فرار بود ند .
۵۹۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : اطمینان دارم که، قلب نازنینت برای ایران و آسایش ایرانیان در تب و تاب است
خواننده عزیز و گرامی، با توجه به موارد وفاق ملی که شما از متن مصاحبه بیرون کشیده ای، اطمینان دارم که، قلب نازنینت برای ایران و آسایش ایرانیان در تب و تاب است.
کاش شاه مملکت، به جای دشمنی با مصدق با ایشان کنار می آمد.
کاش پس از ساقط کردن دولت ملی مصدق به قانون اساسی مشروطه متعرض و آن را از درون تهی نمی کرد.
چه اگر شاه مملکت، پایبند به قانون مشروطه مانده،
و به جای حکومت کردن، به سلطنت اکتفا میکرد،
شاید به حتم یقین، به سبب وفاق ملی حول ایشان، مملکت ایران به پیشرفتی نظیر آنچه در دول پادشاهی جهان نظیر دانمارک، نروژ و سوئد شاهدش هستیم، میرسید.
۵۹۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۲
|
از : خواننده
عنوان : به این جملات دقت بفرمائید و اگر همچنان «شرم و شجاعتی» باقی مانده است ...
به این جملات دقت بفرمائید و اگر همچنان «شرم و شجاعتی» باقی مانده است، از انقلابی که فرمودید (به هر صورت در آن سهیم بودید) حداقل در درون خود، اظهار ندامت کنید. این جملات زمانِ شاه را با زمانِ «انقلابِ شما» مقایسه می کنند (منظورم کلِ نسلِ ۵۷ است):
۱- خیر، این مرزبندیها خیلی وجود نداشت، همانطور که گفتم خانهٔ ما در کوچهٔ مسجد حوض بود که به فاصلهٔ کمی از آن هم یک کنیسا قرار گرفته بود. کسبه و ساکنان مسلمان هم در همان محدوده زندگی میکردند.
۲- یادم هست چند تن از بزرگان محلهٔ کلیمیها همراه با همسایههای مسلمان ما راهی منزل آیتالله کاشانی در محلهٔ پامنار شدند و از ایشان خواستند که کاری کنند. آیتالله کاشانی هم چند تن از معتمدان و نزدیکانش را راهی عودلاجان کرد و آنها چند روزی در محلهٔ یهودینشین عودلاجان گشتزنی کردند و رفتند و آمدند تا اینکه پیغامها به گوش آن عده رسید و دست از ایجاد ارعاب برای یهودیهای ایرانی برداشتند.
۳- خط کشی چندانی در این محله وجود نداشت، اگر بچههای محله بازی تیمی میکردند اینطوری نبود که بچه مسلمانها توی یک تیم باشند و کلیمیها در یک تیم دیگر.
۴- محلهٔ عودلاجان در اوایل دههٔ ۲۰ بالاترین آمار ساکنان یهودی را داشت و نزدیک به ۶ هزار یهودی ساکن این محله بودند که به نسبت جمعیت آن روز تهران رقم قابل توجهی است.
۵- بعد از چند زد و خورد شدید بالاخره کار آنقدر بالا گرفت که پلیس دخالت کرد و اجازه نداد که سومکاییها آنجا تجمع کنند
۶- در واقع آنقدر کوچک بودیم که ما را به زندان عمومی نبردند بلکه در دارالتأدیب یعنی بند مربوط به نوجوانان زندانی بودیم. بعد از هفت ماه از زندان آزاد شدیم
۷- البته بازداشت طولانی نبود و فقط دو ماه طول کشید.
۸- در گزارشهایی که ساواک از دفتر ما تهیه کرده بود مدام اسم من آمده است، بعدها هم مدتی بازداشت شدم و بازجوییهایی هم داشتم، اما در نهایت مشخص شد که من و بیژن تنها همکار بودیم و من آزاد شدم.
۹- یعنی برخلاف آنچه در سالهای بعدتر متداول شد، همزمان با بازداشت و محاکمهٔ او اموالش مصادره نشد و ما توانستیم بعدها سهام بیژن را بفروشیم و چند سال بعد همسر و دو پسر او برای همیشه از ایران رفتند و ساکن فرانسه شدند.
و جاهای دیگر متن.
با احترام
خواننده
۵۹۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۲
|