از : نوید
عنوان : توضیحاتی در طبق اخلاص
در بینش بهائی «علم حقیقی» با «دین حقیقی» تضادی با هم ندارند. حضرت عبدالبهاء می فرمایند: «دین و علم دو دایره است که به مرکز واحد سیر می کنند؛ آن مرکز، حقیقت است.» (کتاب امرو خلق جلد یک و دو در یک مجلد، ص ۴۰۶.) تعریف «علم» و نوع «حقیقی» آن را به عهده ی دوست عزیزم نادر می گذارم که ذکرش را کرده اند. مقصود از «علم» باید روشن گردد، زیرا گاهی چیزهای دیگری اشتباهاً بجای علم تلقی شده اند. امّا در خصوص «دین حقیقی» باید عرض کنم آنچه علم حقیقی با آن مخالف است، تقالید و تعصّبات جاهلانه ای است که متأسفانه بسیاری آن را با دین حقیقی اشتباه می گیرند. تقالید و تعصبّات دین نیست. حضرت عبدالبهاء می فرمایند: «دین و علم توأم است از یکدیگر انفکاک ننماید و از برای انسان دو بال است که به آن پرواز نماید جناح واحد کفایت نکند هر دینی که از علم عاریست عبارت از تقالید است و مجاز است، نه حقیقت؛ لذا تعلیم از فرائض دین است» (خطابات حضرت عبدالبهاء، جلد ۱، صص ۳۱- ۳۲) و نیز: «دیانت عبارت از عقاید و رسوم نیست. دیانت عبارت از تعالیم الهی است که مُحیی عالم انسانی است و سبب تربیت افکار عالی و تحسین اخلاق و ترویج مبادی عزّت ابدیهی عالم انسانی است.» (مکاتیب حضرت عبدالبهاء، جلد ۳، ص ۳۷۶) و نیز: «اعظم روابط و وسیله به جهت اتحاد بین بشر قوّهی روحانیه است، چون که محدود به حدودی نیست. دین است که سبب اتحاد عالم میشود... لکن مقصد از دین نه این تقالیدی است که در دست ناس است. اینها عداوت است، سبب نفرت است، سبب جنگ و جدال است... مقصد از دین انوار شمس حقیقت است و اساس ادیان الهی یکی است، یک حقیقت است، یک روح است، یک نور است، تعدد ندارد.» (پیام ملکوت، صص: ۱۹۵- ۱۹۶)
و مرکز جهانی دیانت بهائی، بیت العدل اعظم، در بیانیه ی «وعده ی صلح جهانی» می فرمایند: «کسانی که چشم بسته و خود خواهانه اصرار به معتقدات مخصوص و محدود خود و تفاسیری غلط و ضدّ و نقیض از کلام پیغمبران خدا به پیروان و مریدان خویش تحمیل نموده اند مسئولیت سنگینی در ایجاد این سر گردانی و آشفتگی دارند علی الخصوص که این آشفتگی بر اثر موانع و سدهای مصنوعی که میان عقل و ایمان و علم و دین برپا گشته غلیظ تر و شدید تر میگردد. چون با نظر انصاف در کلام موسّسین ادیان بزرگ تحقیق شود و محیط اجتماعی زمانی که آن بزرگواران برسالت خویش پرداخته اند در نظر آید معلوم میگردد که این مشاجرات و تعصّباتی که سبب تدنّی جامعه های دینی و بالنّتیجه تدنّی تمام شوون انسانی گشته در پیشگاه دین مردود است.»
باری، دوست عزیزم نادر جان، در کامنت های قبلی منابع زیادی تقدیم کردم که پاسخ مطالب آن عزیز است؛ از جمله در خصوص «عدم مداخله در امور سیاسی و منازعات احزاب» و «روش بهائیان در مقابله با ظلم». لحن و بعضی مطالب توهین آمیزتان را به این حساب می گذارم که آن عزیز بیشتر باید آثار بهائی را مطالعه فرمایید. در عوض، از شما استدعا و تمنا دارم که در مورد آنچه نوشته اید و از جمله «سخن نگفتن یا گفتن برخلاف منافع سرمایه داران» علاوه بر منابعی که در کامنت های قبلی تقدیم کردم، به بیانیه های زیر نیز مراجعه فرمایید. قربان رویت، نوید
بیانیهی «وعده صلح جهانی» در اینجا: http://www.payamha-iran.org/node/۲۴
بیانیهی «دین الهی یکی است» در اینجا: http://www.payamha-iran.org/node/۳۲
«بیانیه قرن انوار» در اینجا: http://www.payamha-iran.org/Qarn-i-Anvar
بیانیهی «رفاه عالم انسانی» در اینجا: http://www.payamha-iran.org/node/۳۳
۶۰۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : تصحیح و پوزش
قبل از آنکه سیل اتهامات جاری گردد منظور از " گوساله " بره بوده است که متاسفانه کند ذهنی بنده نتوانست کلمه صحیح را بکار برد و اگر سوء تفاهمی شده است عذر میخواهم.
۶۰۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : تبلیغ
جناب نوید,
بحث شما با مذهبی ها و جهت ازدیاد پیروان خود و کاهش پیروان دیگر مذاهب میباشد. برای ما لامذهب ها که دین و مذهب را بوسیده و کنار گذارده ایم فرقی نمیکند که یکی مردم را گوسفند و دیگری مردم را صغیر بداند بشرطی که سعی در گوسفند کردن ما نداشته باشد. منظور آنکه ما منشاء حکومت و قدرت را در مردم میدانیم نه الله و منکر این نیستیم که مذاهب ممکن است کارهای نیکویی هم بنمایند مانند ایجاد مدارس برای دختران, و جاهلان هم ممکن است این مدارس را ببندند. خانم شاهرخی هم خدمتی فرموده و این کار نیکوی بهایی ها را برجسته نموده اند و شما حتی تشکری از ایشان نفرموده اید و تمام نوشته شما بمنظور تبلیغ و در پی جذب " گوساله " بیشتر است.
۶۰۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : نوید
عنوان : پیروز عزیزم ...
پیروز عزیزم، با درود و آرزوی شادی شما، متوجه تعجب آن عزیز نشدم. کامنت نوشتن بهائیان را «تبلیغات بهائی» دانسته اید؛ کامنت غیر بهائیان چطور؟ ای کاش می دانستم چه در ذهن آن عزیز گذشته است که چنین نوشته اید. شاید آن وقت می توانستم در این مورد مطلبی عرض کنم. قبل از فلسفی هم ستم ها به بهائیان شده است. لطفا به منابعی که در کامنت قبل تقدیم کردم مراجعه فرمایید مشاهده خواهید کرد. به عنوان نمونه مدارس بهائی که موضوع همین مقاله است در سال ۱۳۱۳ شمسی بسته شد: http://noghtenazar.org/node/۱۱۲۶
حال آن که جریان فلسفی در سال ۱۳۳۴ شمسی بوده است. و خود همین جریان فلسفی و ستم هایی که به تبع آن بر بهائیان ایران شد گویا و شاهدی است بر این که در زمان پهلوی دوّم نیز- مثل زمان پهلوی اوّل- این گونه ستم ها بوده است.
در مورد اغنام الله فکر کنم توضیح کافی عرض کردم. شاید مراجعه به مبحث تشبیه در سایت های زیر موضوع را روشن کند:
http://fa.wikipedia.org/wiki/D۸A۲D۸B۱D۸A۷DB۸CD۹۸۷E۲۸۰۸CD۹۸۷D۸A۷DB۸C_D۸A۷D۸AFD۸A۸DB۸C
http://farsihamegan.persianblog.ir/post/۴/
تشبیهات به کار رفته در ادبیات اقوام مختلف نظر به وجه شبه هر یک از آنها مفاهیم بد یا خوب را می رسانند. حقیقتاً آیا در ادبیات پیروان ادیان و آنان که به دین اعتقاد ندارد و یا حتی آنان که ضدّ دین هستند، از تشبیه و سایر آرایه های ادبی برای بیان حقایق استفاده نشده و نمی شود؟ پیروز عزیزم آیا خودتان از این قبیل آرایه ها استفاده نمی کنید؟ تشبیه به اغنام از جمله از جهت مظلومیّت به کار رفته؛ چنانکه ظالمین تشبیه به گرگ شده اند. بنابراین بحث توهین به انسان ها و انسانیّت نیست. حضرت بهاءالله فرموده اند: «مقام انسان بلند است اگر به انسانیّت مزیّن والّا پست تر از جمیع مخلوق مشاهده می شود.» (گلزار تعالیم بهائی، ص ۳) و در وصیّتنامه شان می فرمایند: «مقام انسان بزرگ است؛ چندی قبل این کلمهی عُلیا از مَخزَنِ قلمِ اَبهی ظاهر: امروز روزیست بزرگ و مبارک؛ آنچه در انسان مستور بوده، امروز ظاهر شده و می شود. مقام انسان بزرگ است اگر به حقّ و راستی تمسّک نماید و بر امر ثابت و راسخ باشد. انسان حقیقی به مثابه آسمان، لَدَی الرّحمن (نزد خدا) مشهود؛ شمس و قمر، سمع و بصر، و اَنجُمِ او اخلاقِ مُنیرهی مُضُیئه؛ مقامش اَعلَی المَقام، و آثارش، مُربّیِ اِمکان.» و نیز: «انسان را بمثابه معدن که دارای احجار کریمه است مشاهده نما به تربیت جواهر آن بعرصه شهود آید و عالم انسانی از آن منتفع گردد» (گلزار تعالیم بهائی، ص ۲۷۸) و ای کاش مفهوم عمیق و لطیف و شیرین بیان حضرتشان که در کامنت قبل آوردم دریافته شود که فرمودند: «لَعَمرُاللّه (قسم به خدا) کلمه ی مبارکه ی اِنّی اَنا الِانسان (بدرستی که من انسان هستم) نزدِ مظلوم (از جمله صفاتی که حضرتشان خود را بدان می نامیدند) اَعظمست از جمیع آنچه ادراک نمودهاند.»
قربان رویت
۶۰۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : نادر مشهدی
عنوان : بهائیت به عنوان مذهب مترقی
با درود فراوان به همه دوستان و دانش دوستان!
با نگارش جملات ذیل از« استفن هاوکینگ»:
«تفاوت بنیادی که بین مذهب و علم وجود دارد این است که مذهب بر پایه ی قدرت و مرجعیت است و علم بر مبنای استدلال و مشاهدات.
علم پیروز خواهد بود چون کار می کند( جواب می دهد).»
ترجیح دهیم در قرن ۲۱ بیشتر علمی بیاندیشیم و از تعصبات کورکورانه و تفسیر های آن چنانی خودداری کنیم. مبنا را بر استدلالات و شواهدات بگذاریم و سعی کنیم گوسفند نباشیم و دنباله رو. این روش در تضاد با آن جمله ای است که بهائیان به عنوان« ترک تقالید و تعصبات» عنوان میکنند ، میباشد. آقایان بهائی شما می دیدید و می شنیدید که در زمان پهلوی ها دانشجویان را شکنجه میکردند ، صدایتان در نیامد!! فقط در پی ثروت اندوزی بودید . آنجا میگوئید ما در سیاست دخالت نمیکنیم و چون جمهوری اسلامی شما را تحت فشار قرار میدهد، حالا در سیاست دخالت میکنید!! و توضیح و تفسیر و تشبیه از حضرت محمد و علی !! و خودتان را مترقی و مدرن جلوه میدهید. قبول کنید. چرا در هیچ نقطه ای از دنیا شما بر خلاف منافع سرمایه داران سخنی نمیگوئید؟؟ الان هم خودتان هستید که قربانی آن مذهبی هستید که به عنوان اغنام الله باید کورکورانه پیروی کنید. شما ایرانی هستید و ظاهرا به منافع مردم ایران می اندیشید. سکوت شما در برابر ظلم و شکنجه ای که در زمان پهلوی ها بر مردم ایران
شد ، به مثل معروف تشبیه میشود « مرگ حق است ولی برای همسایه». تاریخ در این مورد قضاوت خواهد کرد.
پیروز باشید
نادر
۶۰۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : " اغنام الله "
جناب نوید,
تعجب من از اینست که چطور این مدت طول کشید تا تبلیغات بهایی در پای این مقاله ظاهر شود و چرا بر خلاف معمول , فقط یکی دوتا؟
در مقایسه بین اوضا ع بهائیان در دوران " پهلوی ها " و جمهوری اسلامی, آنها که دوران پهلوی را دیده اند میدانند که در دوران شاه, تا زمان فتنه " فلسفی" از نظر دولت و مردم معمولی غیر متعصب , مساله مذهب اصولا مطرح نبود و بهائیان بسیاری مانند سایر مردم در مشاغل آزاد و دولتی بکار مشغول بودند از جمله بسیار از همکلاسان و همکاران و آشنایان و همسایه های خود من. پس از "فتنه" فلسفی اوضاع تغییر کرد و بهایی ها تحت فشار قرار گرفتند. این تغییرات گرچه در دوران " پهلوی ها " اتفاق افتاد ولی خود " پهلوی ها " نیز سر انجام به آتش آن سوختند.
و اما اگر در مقایسه با سایر ادیان الهی, اطلاق صفت " اغنام الله " به مردم توسط حضرت بهاءالله بهی جائز شمرده میشود همان بهتر که طرف خطاب شما پیروان ادیان دیگر الهی باشد و لقب " اغنام الله " پیشکش آنها.
۶۰۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۲
|
از : نوید
عنوان : توضیحی برای دوستان با دادن منابع
چون عزیزان در بعضی کامنت ها اظهار تمایل به یافتن منابعی در خصوص دیانت بهائی فرموده اند، بنده سعی کردم با جستجو در مورد مطالب مطروحه، منابعی را از اینترنت ضمن نظراتم معرفی کنم.
الف- ما به عنوان انسان هایی که باید در این کرهی خاکی درکنار هم زندگی کنیم، علیرغم رنگارنگی عقاید و ملّیّت ها و نژادهایمان، بیش از همیشه نیاز به همدلی و وحدت داریم. یکی از لوازم ضروری تحقق این نیاز، روح حقیقت جویی است. ما نیاز داریم یکدیگر را، و نیز عقاید یکدیگر را، همانطور که واقعاً هست بشناسیم و درک کنیم. به نظر حقیر مدت هاست وقتش رسیده است که بیشتر تحقیق کنیم و منصفانه و با رویکرد یافتن نقاط مشترک و وحدت ها، عقاید و حال و روز هم را دریابیم. بنده به عنوان یک بهائی، خیلی خوشحالم که ایرانیانی عزیز و شریف، برخلاف چند دهه قبل، متوجه شده اند درقبال ستمی که بر بهائیان در سه دورهی قاجاریه و پهلوی و جمهوری اسلامی ایران رفته است، دیگر سکوت نکنند و حقایق را بیابند. به عنوان نمونه ای از ده ها نمونه، بیانیهی «ما شرمگینیم!» را در همین سایت اخبار روز ملاحظه فرمایید:
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=۱۹۴۲۵
همچنین در مقالهی مفصّل «صُورِ اِسرافیلِ مالِکِ اَنام؛ نتیجهی بهائی ستیزی سال های ۱۳۳۴، ۱۳۴۲، ۱۳۵۷ ه. ش.» و یادداشت های مبسوط زیر آن در این آدرس:
http://velvelehdarshahr.org/node/۳۳۸
ده ها شاهد تاریخی بر ستمی که در عهد پهلوی بر بهائیان رفته است موجود است. از جملهی این ستم ها قتل ده ها بهائی و تخریب خانه ها و اماکن بهائیان و... است. از جمله شواهد و منابع مورد اشاره در مقالهی فوق اینهاست: «جامعه بابی و بهائی ایران: قضیهی "نسل کشیِ به تعویق افتاده"» در اینجا:
http://www.noghtenazar.org/node/۵۸۸
کتاب «صد و شصت سال مبارزه با آئین بهائی»، از فریدون وهمن. درمورد آن رجوع شود به:
http://www.baran.st/index.php/D۹۸۶D۹۸۲D۸AFD۸۸C-D۹۸۱D۹۸۴D۸B۳D۹۸۱D۹۸۷D۸۸C-D۸B۳DB۸CD۸A۷D۸B۳D۸AA-D۹۸۸-D۸AAD۸A۷D۸B۱DB۸CD۸AE/D۸B۵D۸AF-D۹۸۸-D۸B۴D۸B۵D۸AA-D۸B۳D۸A۷D۹۸۴-D۹۸۵D۸A۸D۸A۷D۸B۱D۸B۲D۹۸۷-D۸A۸D۸A۷-D۸A۲DB۸CDB۸CD۹۸۶-D۸A۸D۹۸۷D۸A۷DB۸CDB۸C.html
http://persianbooks۳.blogspot.com/۲۰۱۰/۰۴/farsibooks.html
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۰/۰۷/۱۰۸۲۷۲.php
http://www.dw.de/DBB۱DBB۶DBB۰-D۸B۳D۸A۷D۹۸۴-D۸A۸D۹۸۷D۸A۷D۸A۶DB۸CD۸A۲D۸B۲D۸A۷D۸B۱DB۸C-D۸AFD۸B۱-D۸A۷DB۸CD۸B۱D۸A۷D۹۸۶-D۹۸۵D۸B۹D۸B۱D۹۸۱DB۸C-DAA۹D۸AAD۸A۷D۸A۸/a-۵۴۷۰۴۳۸-۱?maca=per-rss-per-all-۱۴۹۱-rdf
کتاب «رگ تاک» از دلارام مشهوری در اینجا: http://www.ragetak.com/
«سرکوب و کشتار دگراندیشان مذهبی در ایران»، اثر سهراب نیکو صفت، در دو جلد در اینجا:
http://www.۵۰۰ir.com/
http://www.velvelehdarshahr.org/node/۲۱۸
بنابراین، این که در رژیم پهلوی نیز بر بهائیان ستم ها رفت دیگر حقیقتی پنهان نیست. روح این حقیقت جویی در کامنت های بعضی دوستان نیز قابل مشاهده است. این حقیقت جویی و عدم تقلید از اقوال این و آن، نه تنها برای اقلیتی چون بهائی و یا سایر دگراندیشان امری مبارک است، بلکه برای سرنوشت ایران عزیز و ملت شریفش نیز بسی مبارک است. یکی از سدهایی که جلوی ملت شریف ایران بوده و هنوز هم هست، همین تقلید است که مانع کشف حقیقت و رسیدن به همدلی و وحدت است.
ب- دربارهی وجود بعضی بهائیان در ادارات و نهادهای حکومت پهلوی، اگر چه حقیقت آن در منابع فوق آمده است، امّا باید اضافه کرد که خیلی از افرادی را که ردیه نویسان جمهوری اسلامی ایران، برای ایجاد نفرت و کینه نسبت به جامعهی بهائی، به بهائی بودن نسبت داده اند، بهائی نبوده اند و وجودشان در رده های بالای حکومت ربطی به بهائیان ندارد. در این مورد رجوع شود به:
«توضیحاتی دربارهی بیانیهی رسمی جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان "بهائیت، منشاء و نقش آن"» در این آدرس:
http://velvelehdarshahr.org/node/۸۸
و نیز مطلب «گنه کرد در بلخ آهنگری...» در اینجا:
http://velvelehdarshahr.org/node/۶۰
و نیز مقالهی «باز هم هویدا» در اینجا: http://velvelehdarshahr.org/node/۲۴
ج- دربارهی خدمات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی جامعهی بهائی به ایران عزیز، از جمله رجوع شود به: کتاب «بهائیان و ایران آینده» از ب. همایون در اینجا: http://www.ketabhayebahai.com/bahaiyan-va-iran-ayaneh
http://www.velvelehdarshahr.org/node/۸۹
همچنین رجوع شود به منابع و شواهد متعدد مذکور در یادداشت شمارهی xliii در مقالهی سابق الذکر «صُورِ اِسرافیلِ مالِکِ اَنام؛ نتیجهی بهائی ستیزی سال های ۱۳۳۴، ۱۳۴۲، ۱۳۵۷ ه. ش.» در اینجا: http://velvelehdarshahr.org/node/۳۳۸
د- در خصوص عزیزی که نوشته اند: «چرا هیچ فرد بهائی ، در زمان شاه از این همه شکنجه و ظلمی که بر طبقه روشنفکر سیاسی در ایران وارد شد و نتیجه آن فروپاشی جامعه ایران به نفع ماهیگیرانی که منتظر آب گل آلود بودند، هیچ صدای اعتراض و ندائی شنیده نشد...» باید عرض شود هدف دیانت بهائی ایجاد صلح و عدالت جهانی و وحدت عالم انسانی است. دیانت بهائی مخالف ظلم است و در راه تحقق اهداف مزبور می کوشد. دوستانی که منابع فوق را مورد بررسی دقیق قرار دهند، بدون هیچ توضیح دیگری متوجه این حقیقت خواهند شد. امّا جهت توضیح بیشتر باید اشاره نماید دیانت بهائی برای رسیدن به اهداف والای فوق، از روشی که شارع دیانت بهائی حضرت بهاءالله تعیین و تشریع فرموده اند استفاده می کند و نه بعضی روش های سیاسی و غیره. در این مورد به منابع زیر مراجعه شود:
پیام بسیار مهم مرکز جهانی بهائی، بیت العدل اعظم، مورّخ ۱۲ اسفند ۱۳۹۱ در اینجا:
http://www.payamha-iran.org/node/۷۸
همچنین رجوع شود به دیگر پیام های موجود در همین سایت که در ارتباط با ایران عزیزمان است. نیز «علل عدم مداخلهی بهائیان در امور سیاسی جهان و راه و روش ایشان در حلِّ اساسی مسائل آن» در اینجا:
http://www.noghtenazar.org/node/۱۰۳۷
نیز رجوع شود به: «گفتمان حقوق بشر: از منظر بهائی» در اینجا:
http://www.persian-bahai.org/node/۲۷۳
نیز: «پیش شرط صلح وتغییر سازمان جهان» در: http://www.noghtenazar.org/node/۱۰۰۰
نیز: «وجوهی از مبانی حقوق بشر و آزادی عقیده و وجدان در دیانت بهائی» در:
http://www.noghtenazar.org/node/۱۰۴۰
نیز: «تأثیر جامعهی بهائی در رشد جریان حقوق بشر» در:
http://www.noghtenazar.org/node/۱۰۰۳
ه- در مورد دوستی که در دفاع از مقام انسان ها نوشته اند: «مسیحیت انسان را فرزند خدا میشمارد، این برای انسان ارزش مند تر است گرچه منطقی نیست ولی در کتبی که من مطالعه کردم بهائیت انسان را «گوسفند خدا»- اغنام الله !! | میداند. آیا این توهین به انسان ها نیست؟» اگر چه در منابع مذکور در بند دال فوق کاملا آشکار است که عقیدهی بهائیان در بارهی مقام انسان چیست، ولی با توجه به ذکر «اغنام الله» در کامنت دوستمان، باید اضافه نمایم که نزد منصفین پیداست کاربرد تشبیه و استعاره و تمثیل در جمیع کتب آسمانی و فرهنگ و ادبیات جمیع ملل و نحل برای بیان مطلب مرسوم بوده و هست. چنانکه در همان مسیحیتی که دوستمان ذکر فرموده اند، حضرت مسیح به برهی خدا تشبیه شده اند و همین تشبیه چوپان و گوسفند در انجیل هم به کار رفته. حضرت مسیح می فرمایند: «من شبان نیکو هستم شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می نهد» (انجیل یوحنا، باب ۱۰، آیات ۱۴-۱۵) در اسلام هم حضرت محمد فرموده اند: «کلّکم راع و کلّکم مسوول» (همه چوپایند و همه مسوولید) و شبیه همین را حضرت علی می فرمایند: «من راعی و چوپانم. راعی و چوپان مردمم. آیا چوپانی را می بینی که گوسفندش را نشناسد؟ به آن حضرت گفته شد: ای امیرالمومنین، گوسفند تو کیست؟ فرمود: زرد رویان ـ از عبادت ـ که در اثر ذکر خداوند، لبهایشان خشک شده» در اینجا:
http://www.andalibonline.com/static-۱۸۴.html
و یا حضرت علی را جائی اسدالله الغالب (شیر غالب) و گاهی «یعسوب الدین» (زنبور دین) تشبیه کرده اند. و با رجوعی مختصر به ادبیات زبان های مختلف معلوم می شود که این قبیل تشبیهات و استعارات و تمثیلات با در نظر گرفتن «وجه شبهِ» هر مورد چه مفهوم و معنی ای می دهد. از قضا در همین رابطه یادم آمد که یکی از افترائاتی که به دیانت بهائی زده اند این است که می گویند حضرت بهاءالله ادعای خدائی کرده اند. خود حضرت بهاءالله پاسخ این شبهه را به طرق مختلفی داده اند. از جمله پس از توضیحی، این بیان لطیف و عمیق را در مقایسه با عبارت «انّی انا الله» مشهور در مباحث «عرفانی» می فرمایند: «لَعَمرُاللّه (قسم به خدا) کلمهی مبارکهی اِنّی اَنا الِانسان (بدرستی که من انسان هستم) نزدِ مظلوم (از جمله صفاتی که حضرتشان خود را بدان می نامیدند) اَعظمست از جمیع آنچه ادراک نمودهاند.» در این مورد رجوع شود به مقالهی: «اِنّی أنا الاِنسان» در اینجا: http://noghtenazar.org/node/۵۶۵
و مقالهی «چشم و خون و دندان و دست و روی و گوش و موی و زبان و فوُت و موزیک و زندان خدا» در اینجا: http://velvelehdarshahr.org/node/۳۱۰
با پوزش از طولانی شدن مطلب، قربانتان، نوید
۶۰۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : شهپر
عنوان : افیون چیست
دوستی نوشته که دین افیون ملت هاست، به نقل از لنین، و بهاییت افیون وارداتی است. من شنیده ام بهاییها اعتقاد به تساوی زن و مرد دارند، در مقاله نوشین شاهرخی هم می خوانیم اینها تعلیم و تربیت مدرن را صد سال پیش در ایران رایج کردند و پنجاه مدرسه درست کردند، دوستان بهایی من هیچکدام نه افیون می کشند نه سیگار ، مشروب هم نمیخورند، آیا درست کردن مدرسه افیون است یا ترویج روشنفکری؟ سوال دیگر من اینست آیا رهبران بهایی ایرانی بودند یا عرب یا زاده امریکا؟ این دین از کجا وارد ایران شده که وارداتی باشد، مسیح که ایرانی نبود، امروز نصف دوستان من رفته اند مسیحی شده اند. والله ما گیج شدیم از این همه حرف ضد و نقیض،
۶۰۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣۹۲
|
از : جلال سیف چی
عنوان : تاریخ را بخوانید و بعد قضاوت کنید
درود بر همه نظر دهندگان.
من ریچارد داوکینز را نمی شناسم ولی هر کس اسمی فرنگی داشت و حرفی زد که سند نمی شود. مگر مسیح از امریکا ظهور کرد که امریکاییان باید مسیحی باشند. نیمی از فیلیپینی ها که مسیحی هستند اصلا نمی دانند مسیح از فلسطین بود. تصاویر مسیح را در نقاشی ها ببینید مثل یک جوان ایتالیایی است و اصلا شبیه یک فلسطینی نیست. سوای آن مگر مسلمان های ایران و اندونزی و مالزی و پاکستان که هنگام نماز بسوی مکه و عربستان سجده می کنند عربند یا چون این کار را می کنند باید آنها را عاملین و نوکر عربستان سعودی بشمار آورد؟ دین حد و مرز نمی شناسد و راه خود را می یابد.
تاریخ را بخوانید! بهاءالله را ناصرالدین شاه از ایران تبعید کرد و به بغداد فرستاد. با اصرار و فشار ناصرالدین شاه و میرزا سعید خان وزیر امور خارجه و اقدامات مشیرالدوله وزیر مختار ایران در استانبول به داخل عثمانی رانده شد و سرانجام در زندان عکا افتاد و همانجا فوت کرد. آن زمان اسراییل و صهیونیستی وجود نداشت.
تاریخ را بخوانید. بهائی ها در زمان شاه خیلی بیشتر از آخوندها تحت فشار و ظلم بودند. انگشت شماری که دارای تحصیلات عالی بودند مقامات بلند داشتند زیرا رژیم به تخصصشان نیاز داشت. دیگران فقط حق حیات داشتند اما ظلمهایی که بر ایشان وارد شد از بیرون کردن از کار و خرابی خانه و آتش زدن مزرعه فراوان است. اما مثل امروز نمی گذاشتند در روزنامه ها چیزی از این حوادث بیاید.
آخوندها با همکاری و پشتیبانی از رژیم شاه در کودتای ۲۸ مرداد و سقوط مصدق سکوت کردند و پاداش کار خود را با خرابی مرکز بهائی در تهران گرفتند. چرا به آنها اعتراض نمی کنید که سالهای سال علیه شاه بر نخاستند.
خانم نوشین نقدی بر کتابی نوشته و گوشه ای از تاریخ ما را نشان داده است حال بجای بحث در متن نقد و گفتگوهای ایشان، تا دوستان کلمه بهائی می بینند به تکرار حرفهایی که پنجاه سال است زده شده می پردازند.
دریغ است که روشنفکران و قلم بدستان ما این چنین قضاوتشان سطحی و روی احساسات باشد. با درود
۶۰۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۲
|
از : نادر مشهدی
عنوان : آئین، مذهب ، روش، فرقه و یا...بهائیت
درود فراوان به دوستان گرامی که در این گفتگو شرکت جستند،
به نقل از ریچارد ﺩﺍﻭﮐﯿﻨﺰ:
« ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺳﺮﺍﯾﯿﻞ ﺑه دنیا ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ، به احتمال زیاد ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻫﺴﺘﯿﺪ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑه دﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ، به ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯿﺪ
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻨﺪوستان ﺑه دﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ، به ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﻫﻨﺪﻭ
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑه دﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ، به ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ زیاد مسیحی ﻫﺴﺘﯿﺪ!
ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ، ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺒﺮ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﺳﺖ!»
آنچه برای ما ایرانی ها در این مورد قابل اهمیت است این است که بهائیت از ایران سرچشمه میگیرد ولی قبله آنها در اسرائیل است و مراکز اصلی آنها در لندن و حیفا!!
در اینکه بهائیون پیشرو علم و ترقی در ایران بوده اند و اولین مدارس مدرن را تاسیس نموده اند هیچ جای شکی نیست و تحقیق سرکار خانم نوشین شاهرخی قابل تحسین.
من هم مارکسیست نیستم ولی این جمله مارکس را که میگوید: « دین افیون ملت هاست» باید در مورد بهائیت به عنوان یک افیون « ماده اعتیاد» وارداتی برای ایران !! به عنوان عقیده مذهبی !! در رابطه با سکوت آنها در زمان پهلوی در مقابل ظلم و شکنجه نا برابری اجتماعی مورد تامل است.
اسلام انسان را بنده خدا میشمارد ولی من انسان را نه بنده خدا ونه بنده هیچ کس نمیدانم. مسیحیت انسان را فرزند خدا میشمارد، این برای انسان ارزش مند تر است گرچه منطقی نیست ولی در کتبی که من مطالعه کردم بهائیت انسان را «گوسفند خدا»- اغنام الله !! | میداند. آیا این توهین به انسان ها نیست؟ این روش استعمار فکری نیست؟ گوسفندی باش که شبان داشته باشی! شبان کیست؟ حالا چه فرقی میکند که آن انسان چقدر درس خوانده باشد و درجه تحصیلات عالیه اش چقدر باشد.
مراجعه کنید به کتاب :تقریرات درباره کتاب مستطاب اقدس ص ۱۴۲
موسسه مطبوعات امری آلمان :ناشر صاحب اثر: عبد الحمید اشراق خاوری
پیروز و سرفراز باشید
نادر
۶۰۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۲
|