از : کیا
عنوان : این تبلیغات نیست!
شاهنشاهی به زبال دان تاریخ فرستاده شده است و ولایی سازی هم سرنوشت شاهنشاهی را سیر میکند.
براندازی در پروسه خویش استوار است و جنبش سبز پرچم در آن میباشد .
راهش هم تقریبا مشخص است : رفراندم!
۶۱۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : فیروز
عنوان : انقلاب به خاطر آزادی؟
آقای تابان، شما چگونه ادعا میکنید که جریاناتی امثال فداییان و حزب توده به خاطر آزادی انقلاب کردند؟ این جریانات کعبه آمالشان شوروی و یکسری کشورهای سوسیالیستی دیگر بود که در آنها هیچگونه آزادی وجود نداشت و مردم و فعالین سیاسی از همان آزادیهایی هم که در دوران شاه وجود داشت برخوردار نبودند. اینها رسما و علنا به دیکتاتوری اعتقاد داشتند، منتهی دیکتاتوری یک طبقه بر طبقات دیگر جامعه.
با این درک از آزادی و عدالت بود که این جریانات توانستند به سادگی به طرفداری از آخوندها و همکاری با رژیم اسلامی روی بیاورند و در نشریاتشان دستور قتل و سرکوب مخالفین رژیم را صادر کنند.
۶۱۴۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : احمد صلاحی
عنوان : پرسش و پاسخ م .زرگر
آقای تابان به زرگر میگوید:"من خودم را طرفدار براندازان جمهوری اسلامی نشان نداده ام. با خیلی از براندازان، آن ها که براندازی را از طریق جنگ و یا برای احیای سلطنت در ایران و یا نوع مجاهدینی اش می خواهند هم مخالف هستم. اما در عین حال مخالف کلیت این حکومت و برکناری آن و تشکیل یک حکومت دموکراتیک و انتخابی در کشور هستم."
آقای م.زرگر میگوید:" آقای ف. تابان، معیار سنجش سیاسی افراد و جریانات نه حرفهای آنان که اعمال آنان است. شما در حرف ممکن است طرفدار براندازی باشید،........
...شما چگونه طرفدار براندازی نظام جمهوری اسلامی هستید، در صورتی که از موسوی و کروبی و روحانی حمایت می کنید و به همه طرفداران براندازی اتهام می زنید که خواهان حمله نظامی به ایران هستند و از این قبیل حرفها که فقط برای از میدان به در کردن رقبای سیاسی گفته می شود........
اولا جنابعالی کاری نداری که آقای تابان در این نوشته چه گفته و در پاسخ به کامنت قبلی شما چه نوشته . تلاش میکنی خیلی بازاری به بهانه ء این نوشته در پاسخ به اقای مرتضی ملک محمدی می باشد . علایق سیاسی خود را بدون هویت تیلیغ نمائی.
ثانیا شاید از بی خبری ، برای جریاناتی که بعداز حمله نظامی به لیبی، هوس های "انقلابی " کردند . یا در خواست امنیت هوائی برای آسمان کردستان کردند و رسما تقاضای حمله نظامی به ایران کردند و در باره مزایای "کمک های بشر دوستانه " ی نوشتند . دفاع می کنی و آقای تابان را برای از میدان به در کردن رقبای سیاسی متهم می کنی .... آیا این نوشته که در داخل و خارج از کشور با اعتراضات وسیع روبروشد را نخوانده اید؟
چرا با حملهء نظامی به رژیم ایران موافق هستم؟ - علی میرفطروس
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۱۵۵۲
در بارهء بقیه مواضع مشعشعانه "انقلابی " نیز می توانید با جستجوی گوگول آگاه شوید. موفق باشید.
۶۱۴۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خشایار رخُسانی
عنوان : الگوبرداری کره جنوبی از ایران
یاداشت پیشین را من کوتاه نوشتم، تا از پرداختن به «ریزگان (جزییات)» خودداری کردم ، زیرا میپنداشتم که این «ریزگان» برای سیاسی کارهای دهه پنجاه روشن است.
آقای تابان در پاسخ به من مینویسند: «کاش شاه یک نخود خرد داشت و از مقامات کره جنوبی می آموخت و کاری نمی کرد که کشور ما به دست آخوندها بیفتد و وضعیت ما به اینجا برسد.»
ولی راستی این است که اگر کره جنوبی امروز خودش را در جایگاهِ پنجمین کشور تُخشاکی (صنعتی) جهان بالا کشیده است، از اینروست که این کشور در سال ۵۷ مو به مو از سیاستِ اقتصادی ایران الگوبرداری کرد، به ویژه الگوبرداری از سیاست فن آوری مونتاژ ماشین ها و ابزارهای صنعتی در کشور ایران؛ به سُخن دیگر راز شکوفایی اقتصادی کره جنوبی، پیروی از همان سیاست اقتصادی بود که چپ های بُنیادگرای ایران و دوستان آقای تابان، شاه را به «گُناه» آن به «نوکری» برای «امپریالیسم» بدنام میکردند.
هرکس که با الفبای سیاست و همبودگاهشناسی آشنایی داشته باشد، خوب میداند که بدون پَشک میانه (طبقه متوسط) و کارگران توانمند نهادینه شُدن مردمسالاری در هیچ کشوری امکان پذیر نیست. به سخن دیگر پَشکِ میانه (طبقه متوسط) استوارترین دژ و نیرومندترین پَشتیبان مردمسالاری در هر کشوری است. سیاست شاه نیز در کُل فراهم آوردن چنین پَشکی (طبقه ای) بود، که تنها میتوانست از راه گُسترش فن آوری های نوین، تُخشاک (صنعت) و آسایش هَنجُمَنی (اجتمایی) و توانمندی های اقتصادی برای همه شهروندان پدید آید که چپ های بُنیادگرا و بُنیادگرایان دینی به او مُهلت ندادند
۶۱۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : احمد صبوری
عنوان : وقاحت سیاسی
دویست و خورده ای جوان زیر سی ساله در تلاش برای ساختن جامعه ای متعادلتر جان می بازند حالا حضرت آقا قلم بر می دارد و آنها را شریک دیکتاتور بزرگ در سرنگونی دیکتاتور می داند. آقا مسول کسی است که در حکومت بوده کسی است که قدرت داشته !! این را نمی فهمید؟. جوانی که یک اطاقک برای مخفی شدن از دست جنایتکاران ساواک نداشته مسول است یا آنکه ۱۰۰ ها میلیون سهم امام می گرفته؟ . جوانی مسول است که برای فعالیت در اطاق کوه و موسیقی سالهای نازنین جوانی اش را می بایست در زندان باشد یا رژیمی که برای کمونیست کشی احتیاج به فتوای آیت الله بروجردی و اصفهانی و شریعتمداری داشته؟
آن یکی حتی نمی فهمد که انقلاب از زاغه های جنوب تهران شروع شد. حضرات نمی فهمند که طبقه متوسط امروز ایران بارها بزرگتر از دوران پهلوی ها است. تعداد دانشجویان مهندسی در ایران در آستانه انقلاب کمتر از ۳۰۰۰ نفر است. آخرین شماره صادره نظام پزشکی در آستانه انقلاب ۹۰۰۰ است یعنی در در تمام دوران پهلوی این تعداد دکتر در ایران مجوز کار داشته . اینها وقتی در مورد دوران شاه می نویسند آدم شک می کند که راجع به سوئد می نویسند یا جامعه درب و داغان که شاهکار معماریش یک برج بد قواره در کنار فرودگاه بوده و شش دانشگاه در سایز دبیرستان های خارج و یک مشت بد بخت رعیت که شاه باید بجایشان فکر کندچنان. از آزادی زنان می گویند که انگار نه انگار که آن دایناسور دو زن طلاق داده به این جرم که پسر برایش نیاوردند این بابا با انقلاب در رفته اما برای پسرهایش دو برابر دختر هایش ارٍث گذارده. با هر کس و نیمکسی ور می رفته شهبانوی عقب مانده اش می گوید برای رفع خستگی بوده .
آقا انتظار داری که یک جوان آشنا با تحولات دنیا بنشیند که نخست وزیر کشورش نشیمن گاه اعلیحضرت را لیس بزند و وی منتظر شود شاید این جانور بیست سال دیگر بهش فرصت ابراز نظر دهد؟. می گوئی این جوان اگر به قدرت می رسید چه بدی ها که نمی کرد . خیر برو سری به آمریکای لاتین بزن این خبر ها هم نیست در نیکاراگوا و شیلی و برزیل و آرژانتین و پرو و السالوادار و اروگوئه چریکهای سابق حکومت می کنند هیچ کدام به وحشی گری نظام شاه و عقب ماندگی اش نیستند؟
اینها اینقدر پلیدند و دروغگو که ۹ زندانی را ربودند و تیر باران کردند می گویند می خواستند فرار کنند گستاخ ها حتی یکی از آنها زخمی نشد که زنده بماند و حقیقت بگوید؟ نا جوانمردها وقتی ۱۰۰ در صذ از آن طرف می میمرد باید سه تا از شماها چیزی اش شده باشد؟ آخه این ها در قرن بیست یکم چنین دروغهای سخیفی می گویند و خودشان را اپوزیسیون می دانند و می خواهند جوان فهمیده آرمانخواه برابری طلب آزاده ما در خیابان جاوید شاه و خدا شاه میهن و شاهنشه ما زنده بادا بگوید چنین نخواهد شد . عرض خود می بری و زحمت ما می داری
۶۱۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای مزدک بامدادان
نوشته شما چه میخواهد بگوید ؟ آیا منظورتان اینست که استبداد در پوزسیون و اپوزسیون به یک گونه بود؟ من هم یقین دارم بود و هنوز هم وجود دارد . اما استبداد رضاشاه و پسرش که جزو الیت های جامعه نبودند ٫ اصولأ قادر به نهادینه کردن حداقل مدرنیته نیز نبودند بر خلاف دیکتاتوری آتاتورک که از الیت های جامعه بود . شاه وارداتی که میرپنج قزاق باشد و کمی خواندن و نوشتن بعد از تاجگذاری بیاموزد و پسرش بدون سواد اجتماعی و تاریخی و سیاسی تحمل دولتهای خودی از جمله دولت مصدق ٫ امینی را هم نداشته باشد دست به استبداد فردی بزند که حتی فاقد سواد اجتماعی یک دانشجوی سال اول دانشگاه باشد و با جشن دوهزار و پانصد ساله ادای شاه شاهنشاهان دربیاورد ٫ انتظار داشتید ایران امروز در ردیف انگلستان بود؟
جمهوری اسلامی بهترین زایش ممکن آن مملکتداری بی پایه و باحماقت بود
. حماقت فرد شاه در تاریخ ایران بینظیر بود. من یقین دارم همانطور که بعد از فرار خودش نیز گفت توطئه غرب بود اگر در چند روز قبل از ترک کشور که با سفارت آمریکا در تماس بود بجای چراغ قرمز ٫ چراغ سبزی از آورندگانش میگرفت دست به چنان حماقتی میزد که حمام خون در کشور درست میکرد شما کافیست یکبار مراسم خداحافظی را نگاه کنید و پتانسیل آنچه گفتم را در رفتار ایشان که مأیوس گشته ببینید. همین جامعه نیم بند اپوزسیونی و انتخابات تق و لق مدیون فروپاشی آن دستگاه مخوف حکومتی و شاه و فامیل حق بجانب بود که رضاشاه میرپنج را آوردند و موقعی که بردند ثرورتمندترین شخص ایران بود لابد مملکت ارث باباش
بود. حالا پسرش نیز با پول غارت شده مردم قیافه دموکرات میگیرد که شاید غرب مثل بابابزرگ و پدرش او را نیز بیاورند و تاجی سرش بگذارند. هم جهان عوض شده هم ایران هم جامعه .
۶۱۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣۹۲
|
از : هوشنگ ح
عنوان : رژیم گذشته عامل سقوط خویش و به قدرت رسیدن حکومت اسلامی
فکرمیکنم ف-تابان روشن وواضح والبته بطورمختصرعلت وریشه های قیام مردم، رفتن رژیم قبلی وروی کارامدن حکومت اسلامی را توضیح دادند. یک رژیمی بدست مردم ساقط شد، واین هم واضح است که مردم انرا به خاطرتفریح ویا ازروی هوس ساقط نکردند. حالا همه میتوانند برایش علت ویا علت هایی ردیف کنند، فشاراقتصادی، نبود ازادی،....
حکومت فعلی هم ازهوانیفتاد، بلکه ازدامن همان رژیم گذشته سربرون اورد، ودراینباره تابان هم مختصرا توضیح دادند که چرا رژیم قبلی بانی وعلت بقدرت رسیدن حکومت اسلامی میباشد.
بهرصورت بایداقرارکرد که رژیم گذشته خودهم عامل سقوط خویش وهم بانی به قدرت رسیدن حکومت اسلامی است باهمه خوبی ها(اگرخوبی داشته باشد) وبدی هایش.
۶۱۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : م. زرگر
عنوان : معیار عمل است نه حرف
آقای ف. تابان، معیار سنجش سیاسی افراد و جریانات نه حرفهای آنان که اعمال آنان است. شما در حرف ممکن است طرفدار براندازی باشید، ولی در عمل چند سالی ست خط اصلاح طلبی را دنبال می کنید. افرادی چون شما را می توان اصلاح طلبان شرمگین نامید. سازمانی که شما از کادرهای بالای آن بودید، خود را کمونیست، مخالف مذهب و طرفدار برپایی سریع السیر سوسیالیسم در ایران می دانست، ولی این سازمان علیرغم همه این ادعاها به طرفداری از یک حکومت اسلامی به رهبری آخوندها روی آورد و با آن همکاری هم می کرد. در عمل این سازمان در جبهه جمهوری اسلامی قرار گرفته بود، هر چند که از کمونیسم و سوسیالیسم هم حرف می زد.
شما چگونه طرفدار براندازی نظام جمهوری اسلامی هستید، در صورتی که از موسوی و کروبی و روحانی حمایت می کنید و به همه طرفداران براندازی اتهام می زنید که خواهان حمله نظامی به ایران هستند و از این قبیل حرفها که فقط برای از میدان به در کردن رقبای سیاسی گفته می شود. آیا شما فکر می کنید که با به قدرت رسیدن کاندیداهایی که از صافی شورای نگهبان رد شده اند، می توان این نظام را سرنگون کرد؟ شما حتی از به کارگیری واژه سرنگونی هم ابا دارید! سیاست عملی شما هیچ فرقی با سیاست اصلاح طلبان ندارد. شما هر چند شاید خجالت بکشید بگویید که اصلاح طلب هستید، ولی در عمل به تغییرات در نظام جمهوری اسلامی از طریق گامهای کوچک و از طریق موسوی ها و کروبی هایی که خمینی را سرمشق خود می دانند، دل بسته اید. این گامها به نظر شما بسیار بزرگ و انقلابی به نظر میرسند، و همین یعنی که عملا شما در طیف اصلاح طلبان قرار گرفته اید.
۶۱۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : هرمز سواد کوهی
عنوان : بار هم مزدک بامدادان
آقای مزدک بامدادان که مدتها است علیه شرکت کنندگان برای تحقق انقلاب ۵۷ می نویسد . کار یهم به علل وقوع انقلاب ندارد. اما ، خیلی ناشیانه از یک موضوع مهم و اصلی فرار می کند.
ایشان که فقط علیه مخالفان خکومت گذشته می تازد. هنوز تا به امروز نگفته است که حکومت شاه بعنوان مسئول اصلی کشور بعداز ۲۸ مرداد۳۲، خصوصا در سال ۵۶ و ۵۷ چه اشتباهاتی کرد که باعث جری شدن بیشتر مردم و مخالفان او گردید؟
حکومت چه کارهائی باید میکرد تا مردم با آن کنار بیایند؟
و چه کار هائی نباید نمیکرد که مردم از آن منزجر تر نشوند؟
اگر مزدک بامدادان که دست بقلم خوبی دارد به این اشکال تا کنونی خود جواب ندهد فقط نشان از روش کسانی دارد که مطالعه ء پروسه تغییرات اجتماعی را خیلی سطحی و ظاهری سر هم می کنند و دینامیزم و محرکه تغییرات را یا نمی فهمند یا باور ندارند . عوامل و فاکتورهای اصلی که نقش تعیین کننده در تغییرات داشته را سهوا یا عمدا کنار میگذارند.
ـ مزدک بامدادان تا بحال اصلا کاری نداشته که چرا حکومت انگلیس در ایران معاصر ریشه دوانده بود و تا سال ۳۲ در تمام امور سیاسی و اجتماعی ایران دخالت میکرد و در کودتای ۲۸ مرداد با ایالت متحده همدست بود . به این هم کار ندارد که بعداز ۲۸ مرداد حکومت ایالات متحده به کشور ایران مثل ایالت پنجاه و سوم خود به میهن ما نگاه میکرد. البته ایشان می داند که موضوع فقط علاقه به روابط اقتصادی ، صدور نفت و منابع طبیعی نبود... به این هم کاری ندارد که حکومت تمامیت خواه شاه چماقدارن ساواکی خود را حتی در خاک آلمان غربی علیه مخالفان خود پیاده میکرد به این هم کاری ندارد که در دنیای جنگ سرد حتی افغانستان نیز اشغال میشد که حکایت از موقعیت ژئوپولیتیک ما در همسایگی شوروی میکرد. به این هم کاری نداشت که ترکیه هم به ناتو پیوسته بود. به این هم کاری ندارد که در فاصله ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ چه اتفاقاتی در درون حکومت تمامیت خواه رستاخیزی افتاد که پبش از همه صدراعظم ۱۳ ساله آن کنار گذاشته شد ؟
آقای مزدک بامدادان اگر به اهمیت تاریخی سال ۵۶ و گسست حکومت توجه نکند هیچوقت این حرفهای تکراریش تمام نخواهد شد. واقعا سال ۵۶ مثل ۵۵ و ۵۴ نبود ، شاه تازه حزب رستاخیز را ساخته بود و در آمد های نفتی بی نظیر بود. چه اتفاقاتی افتاده بود که حکومت با عجله دست به کارهای اصلاحی زد ؟ فراموش نکنید که بیژن جزنی و یارانش در سال ۵۴ در تپه های اوین بخاک و خون کشیده شدند و در سال ۵۵ حمید اشرف و یارانش در خانه های تیمی پر پر شدند. حکومت فاتحانه در زندان و سراسر ایران خون میگرفت.
باید بخودتان پاسخ دهید چرا حکومت به همان روش ادامه نداد؟ برعکس شروع به اصلاحات نمود. این اصلاحات از کجا سرچشمه گرفت ؟ چرا در سال ۵۶ ؟
متاسفانه آقای مزدک بامدادان انتظار دارد : مردم و روشنفکران باید عریضه می نوشتند که شاه از "تقصیرات " هویدا بگذرد. و دانشجویان در دانشگاه بنفع هویدا تظاهرات کنند و زندانیان سیاسی برای او اعتصاب غذا نمایند. البته فرض محال این کار را میکردند بازهم سرکوب میشدند. هیچ توضیحی برای ادامه آن حکومت تمامیت خواهد ندارد . البته وقایع بعداز انقلاب با او اجازه نمیدهد که واقع بینانه به علل سقوط بپردازد.
آقای مزدک بامدادان واقعا نمی تواند راه های عملی و ممکن برای جلوگیری از وقوع انقلاب پیشنهاد کند.چگونه یک حکومت با راهبردهای دقیق و جامع و کلان می تواند کشوری را با ثبات سیاسی و اقتصادی عجین کند که با بحران روبرو نشود.
باید دید چرا مردم در یک پروسه ۲۵ ساله اعتمادشان از حکومت سلب شده بود . چرا هیچ حزب و تشکیلاتی علنی و قانونی وجود نداشت؟ هر کس اگر می توانست بر جنازه حکومت لکدی میزد . آقای بامدادان باید کمی رک باشد .
باید بگوید: در سال ۵۶ کانون نویسندگان ۱۰ شب شعر خوانی را نباید بر گزار می کرد. مملکت احتیاج به بحث و گفتگوی ادبی و آزادی بیان نداشت.
باید بگوید : حکومت شاه نباید نامه ء احمدی رشیدی مطلق را منتشر میکرد تا هواداران خمینی را جریحه دار کند که بخیابانها بریزند.
باید بگوید : مصطفی خمینی و دکتر علی شریعتی نباید می مردند تا بخاطر آنها عزاداری شود.
باید بگوید : شاه نباید به ضیافت جیمی کارتر در کاخ سفید میرفت آن هم توطئه بود.
باید بگوید : تلویزیون ملی نباید تظاهرات دانشجویان ایرانی در مقابل کاخ سفید را نشان میداد که اشک اعلیحضرت را در آورده بودند.
البته آقای بامدادان می تواند در باره تمام سفارت های خارجی در تهران و تمام رسانه های خارجی فارسی زبان و کنفدراسیون جهانی دانشجویان و تمام سازمانهای سیاسی که مخفیانه اعلامیه صادر میکردند اعلام جرم کنند که هیچکس نبایدبرای سرنگونی رژیم تمامیت خواه فعالیت میکرد.
تمام این گروهها باعث شدند که نیروهای انتظامی را "تحریک" کنند تا دستشان با خون مردم"مرفه"که از "رفاه" خسته شده بودندخونین شود. وگرنه نه ۱۷ شهریور صورت میگرفت نه سینما رکس را آتش میزدند.
بار دیگر ؛ آقای مزدک بامدادان آیا بزعم شما که همیشه علیه مخالفان خکومت گذشته می تازید. ممکن است بفرمائید حکومت شاه در سال ۵۶ و ۵۷ چه اشتباهاتی کرد که باعث جری شدن مردم و مخالفان گردید حکومت چه کارهائی باید میکرد تا مردم با آن کنار بیایند؟ و چه کار هائی نمیکرد که مردم از آن منزجر تر نشوند؟
۶۱۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲
|
از : علی تهرانی
عنوان : گفتگوی پایانی
جناب تابان, با تشکر از پاسخی که مرقوم فرمودید. برای ختم گفتگو خدمتتان عرض کنم که زندگی در زمان شاه نه تنها برای من بلکه برای شما و ۳۵ میلیون ایرانی دیگر هم نباید زیاد بد بوده باشد. آیا شما و میلیونها ایرانی دیگر که در خارج هستید در زمان شاه مجبور به ترک وطن شدید ؟
در زمان شاه آزادی سیاسی نبود ولی آزادی زندگی کردن که بود.
در این سن و سال شما وقتی همچنان صحبت از مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی می زنید آیا برنامه و یا طرح مدونی برای اداره مملکت بعد از سرنگونی آخوند ها دارید ؟ اگر دارید که خوشا بحالتان و به مبارزه ادامه دهید. ولی اگر برنامه ای ندارید آیا مطمئن هستید که جنگ داخلی در پیش نخواهد بود؟
آیا گروهی و یا فردی وجود دارد که حداقل ۵۰ درصد مردم قبولش داشته باشند و به حرفش گوش کنند تا بتواند جامعه را اداره کند ؟
در فردای سرنگونی چه گروه و یا نیروئ نظامی قادر به تامین امنیت و جلوگیری از آشوب و بلوا است ؟
آزادی و حکومت قانون زمانی در جامعه ای حاکم میشود که اکثریت مردم درک درستی از آن داشته باشند که معمولا از راه مبارزه بدست نمیاید و احتیاج به گذر زمان و رشد فرهنگی ، اجتماعی و آموزشی یک جامعه در طی چند نسل دارد. به نظر من در جامعه ایرانی این اتفاق در طی دو نسل آینده رخ خواهد داد مگر آنکه یک درگیری نظامی احمقانه با امریکا این روند را متوقف کند.
دوست عزیز، زیاد برای سرنگونی این رژیم عجله نکنید نیجه کار معلوم نیست چه از آب دارید!
۶۱۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ اسفند ۱٣۹۲
|