از : ا. م. شیری
عنوان : «آقای» ایرج رشتی و همپالگیها بخوانند
با سپاسگزاری و امتنان فراوان از دوستان دست اندرکار تارنمای «اخبار روز»، بخصوص از رفیق فوأد گرامی که دو مورد دیدگاه بنده در مورد مقاله «بشرمحو نازیسم را مدیون کیست»، بقلم سهراب مبشری را درج نموده اند، خواهشمندم همین دیدگاه را نیز درج نمایند. چه که بر این باورم به هر کسی باید به اندازه درک و استعدادش باید پاسخ گفت.
در همین حال، لازم به ذکر است که من نقطه نظراتم را پیرامون مقاله آقای مبشری بطور خلاصه بیان کرده ام (دیدگاه شماره ۶۸۲۹۳).
تا کنون در باره مقاله آقای مبشری، ۴۹ فقره دیدگاه نوشته شده است که همانطور که اشاره شد، دو فقره آن را من بیان کرده ام.
برای من البته، هیچ جای شگفتی ندارد هنگامی که صحبت از جنگ جهانی دوم، فاشیسم سرمایه داری بزعامت آلمان نازی و شکست آن بدست توانای خلقهای اتحاد شوروی، گروههای پارتیزانی و ارتش سرخ آنها به سرفرماندهی استالین بمیان می آید، افرادی یافت می شوند که پیرامون «زشتی های» خود اتحاد شوروی و «جنایتهای» رهبر وقت آن قیل و قال براه می اندازند تا بزعم خویش مسیر بحث را به کانالهای انحرافی سوق بدهند و فاشیسم سرمایه داری را از مرکز توجهات خارج سازند. درک و باور خود پیرامون این قیل و قالها و علل آنها را نیز طی دیدگاه شماره ۶۸۳۹۸ نوشته ام.
با این وصف، انگار، برخی ها مصمم اند هیچ حقیقتی را نپذیرند و به هیچ قاعده و اصولی تن ندهند. بسیاری از این آدمهای «شلوغ کن داداش»، آنگاه که کفگیرشان به ته دیگ می خورد، ادب و نزاک ظاهرسازانه را نیز کنار گذاشته، فحش و ناسزا می گویند، اتهام می زنند، افسانه می سازند. یکی از این آدمها، فردی است که با نام ایرج رشتی که بخیال خود تاریخ را بهتر از همه می داند، استالین را « قصاب آدم خور» خوانده است (فحاشی شماره ۶۸۳۷۴).
در همین رابطه لازم است به اطلاع آقای رشتی و همپالگیها برسانم که بنده نیز با «نظر» ایشان کاملا موافقم. چرا که من طی مطالعات خود پیرامون دوره رهبری استالین در اتحاد شوروی و تاریخ جنگ جهانی دوم (جنگ کبیر میهنی) به اسنادی دست یافتم که «واقعیت» ساخته های ذهن بیمار آقای رشتی را ثابت می کنند. البته، این «واقعیتها» همان وقت و بعد از آن نیز تا کنون، توجه مقامات رژیمهای امپریالیستی- فاشیستی غرب را بخود معطوف داشته و آنها در همان موقع تصمیم خود را برای مبارزه با سوسیالیسم گرفتند. در همین رابطه آنها به «موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی» خود دستور دادند که برای اثبات «قصابی» و «آدم خوری» استالین، تمامی سیستم فاضلاب کرملین را مورد آزمایش و بررسی قرار دهند تا معلوم شان شود استالین چقدر «آدم خورده» و چه میزان از خورده های خود را بصورت تفاله به فاضلاب پس انداخته است. البته، رهبران وقت غرب به تلاشهای گسترده ای دست زدند تا فاضلاب کرملین را با یک خط لوله سراسری به واشینگتن، لندن، پاریس، برلین و سایر پایتختهای غربی وصل کنند. اما بخاطر هزینه فوق العاده زیاد و مقرون بصرفه نبودن آن خط لوله، کارشناسان و متخصصان غربی تحقیقات و مطالعات خود را با اجازه خروشچف در همان کرملین آغاز کردند. متخصصان غربی در همان اوایل تحقیقات خود به کشف شگفت آوری دست یافتند. آنها ثابت کردند که از مدفوع استالین «قصاب آدم خور» که «آمهای زیادی» را «قصابی» کرده و «خورده است»، ماده خوراکی بسیار مقوی می توانند بدست آورند که ایدئولوگها و مبلغان سرمایه داری، بخصوص، حامیان و مدافعان فاشیسم، فقط با تناول یک قاشق از آن، می توانند تا ابد الدهر بمبارزه سخت و بی امان خود علیه دشمنان فاشیسم و علیه همه طرفداران عدالت اجتماعی بطورخستگی ناپذیر ادامه دهند.
۶٨۴٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ا. م. شیری
عنوان : احساسات آنها قابل درک است
منهای کسانی که از شکست فاشیسم سرمایه داری بسردمداری آلمان نازی بدست اتحاد شوروی سوسیالیستی بلاواسطه آسیب دیده، متضرر شده و یا مستقیما مورد تجاوز احتمالی برخی سربازان ارتش سرخ قرار گرفته باشند، هیچ کس دیگری جسارت نمی کند اتحاد شوروی سوسیالیستی را با آلمان نازی، استالین مارکسیست- لنینیست را با هیتلر فاشیست، ارتش سرخ را با ارتش ورماخت و بالاخره، سوسیالیسم را با نازیسم برابر و مساوی بشمارد.
آری! چنین افرادی می توانند تمامی فجایع هولناک جنگ جهانی دوم و جنگ کبیر میهنی را که علاوه بر خرابی های غیرقابل تصور و بی سابقه در تاریخ، زندگی نزدیک به هشتاد میلیون انسان را فدای سود سرمایه داران کرد، به کناری نهاده، برخی عواقب ثابت نشده این جنگ هولناک را بزرگنمایی بکنند. البته که این مدعا، یک شعار صرف نیست، بلکه، یک متدلوژی شناخت است. شناخت روش مقابله مخالفان عدالت با حقایق و وقایع تاریخی.
بنا بر این، باید احساسات چنین افرادی را که از در هم کوبیدن فاشیسم سرمایه داری بدست ارتش سرخ و خلقهای اتحاد شوروی بفرماندهی استالین بلاواسطه آسیب دیده، متضرر شده و یا مستقیما مورد تجاوز احتمالی برخی سربازان ارتش سرخ قرار گرفته، درک نمود.
۶٨٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : محسن روشن
عنوان : عجب !!!!
آقای "ثابت قدم"!
در مثال مناقشه نیست، اما آقای ثابت قدم، شما هم هم چون احمد جنتی به قضا و قدر اعتقاد دارید! علی زغم سوادِ وافرتان!
۶٨٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : کیهان
عنوان : فریبکاری را نباید ارزش گذاری کرد
انکه میگوید مردم شوروی هیتلر را همپیمان خود میدانستند فریبکاری میکند. انکه میخواهد بگوید استالین نمیبایست کشورخود را از جنگ دور کند و نمیبایست پیمان عدم تجاوز با دشمنانش از جمله هیتلر ببندد فریبکاری میکند برای اینکه میبیند استالین برای شکست دادن فاشیسم با دشمنان سوسیالیسم یعنی امریکا و انگلیس متحد شد وپیمان اتحاد بست.اما اینکه استالین برای کشورش یک قهرمان ملی است و مردم روسیه امروز به ایشان احترام میگذارند یک واقعیتی انکار نشدنی است.ایا جرج بوش در عراق وافغانستان کم ادمکشی کرد. دشمنی با سوسیالیسم نباید ادم را انقدر کودن کند که اخرش در صف هیتلر و جرج بوش و پینوشه قرار بگیرد.
۶٨٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : peerooz
عنوان : گفتا که یافت می نشود جسته ایم ما
با اجازه جناب ثابت قدم که " بسیار بی طرف ، ابژکتیو ، دانش جو، [با] شهامت ، و بزرگ روح و [با] شخصیت بوده [و] خطاهای مرامی را که بدان اعتقاد [ دارند میبینند و میپذیرند]. و این همه، کار هر کسی [ جز ایشان ] نیست ", چند حرف دارم که عرض کنم .
فرمودند " مارکسیسمی که من می شناسم و بدان معتقدم، ", والله به خدا اگر این را اول میفرمودند اینهمه کمونیست را به اشتباه نمی انداختند. و چون فرموده اند " یکی حتی در همین «اخبار روز» جستجو نکرده است و مرا به بی سوادی متهم کرده است. ", رفتم و گردیدم و چیزی در باره کمونیست بودن ایشان نجستم و البته چون " پری رو تاب مستوری ندارد " این از پرده برون آمدن ایشان مبارک است. و در ضمن در یافتم که ظاهرا از ایشان سن و سالی گذشته است و خود شاهد " تاریخ " بوده اند و " آقای استالین " و " آقای " لنین و " وصیتنامه " این " آقا " را خود کشف کرده اند که جناب همنشین بهار سابقه " تاریخی " آنرا یاد آور شدند. و اقرار به "مارکسیسمی که من میشناسم و به آن معتقدم " این اعتقاد مرا راسخ تر کرد که بین دین و کمونیسم یک اختلاف کوچک وجود دارد و آن اینست که دین - بخاطر رندی - بهشت را در آن دنیا و کمونیسم, بهشت را در این دنیا وعده میدهد وکمونیسم ایشان هم البته " یافت می نشود جسته ایم ما ". و سخن آخر, تکرار فرمایشات ایشان در مقاله " تعجبِ من از خانمِ "شادی صدر" است که فرمودند " دویوم مرا اندازد بیادِ آنکه گفت: "بعضی از روشنفکرانِ بلادِ ایران چنین پندارند که پس از حصولِ نام و مقام و شهرت، باید که راجعِ به همه ی کسان و چیزان نظر دهند و خاموشی نتوانند". آمین یا رب العالمین.
۶٨٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : جناب «محسن روشن» محترم؛
جناب «محسن روشن» محترم؛
نظر بنده را پیرامون ... خواسته اید.
بنده متأسفانه یا خوشبختانه، سالهاست که فردی سیاسی ئی نیستم. تمام مطالعات و تلاشها و تولیداتم، اگر که مثلاً در آرشیو «اخبار روز» یا «اینترنت» جستجو کنید، سمت و سوهای دیگری دارند. اینست که مستقیم و دقیق، هیچ جنگ و تشنج و درگیری ئی را آنچنان مطالعه نکرده ام که بتوانم بطور دقیق نظری در آن پیرامون داشته باشم. و این عادت را هم ندارم که تا بطورِ دقیق از چیزی مطلع باشم، در آن زمینه گفتگو کنم.
همینقدر می دانم که این تشنجات و جنگ هائی که شما نام برده اید، اگر نه همه، شاید ۹۰ درصد آنها، به دلائلِ اقتصادی و ژئوپولیتیک هستند. کافی ست که به میزانِ مصرفِ سوختِ روزانه (روزانه) در فقط و فقط آمریکا نگاهی بیندازید. آنگاه خواهید دانست که چرا نفت، ارزشِ آنرا دارد که برای نمونه عراق به این حال و روز بیفتد. یا در مورد «اوکرائین» کیست که نداند که امورِ ژئوپولیتیکِ «ناتو» و «آمریکا» وضعیت را بدین سو کشانده است؟
سیستم های حکومتی، چه غربی و چه شرقی، نه تنها با فاشیست ها، اگر که لازم باشد با حتی شیطان نیز هم پیمان می شوند تا به مقاصدِ سیاسی و اقتصادیِ خود برسند. و مگر غیر از این اساساً می شود؟ این داستانِ امروز و دیروز نیست. بشر از روز نخست این مرام را داشته است.
با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ایرج رشتی
عنوان : تاریخ را دقیق تر بیان کنیم
تاریخ را دقیق تر بیان کنیم
"هشتم مه ۱۹۴۵، نقطه پایان جنگ جهانی دوم ...بود "
هفتاد سال پیش در ۸ مه ۱۹۴۵ ارتش ناسیونالسوسیالیستی آلمان تسلیم شده و جنگ جهانی دوم ولی به پایان نرسیده بود. جنگ جهانی دوم موقعی که ژاپن در ماه آگوست ۱۹۴۵ تسلیم شد, به پایان رسید. بنابر این تاریخ را که آلمان ها پخش میکنند, غلط است. بمباران اتمی ژاپن در تابستان همان سال در هیروشیما و ناکاساکی ژاپن را مجبور کرد زیر قرارداد صلح را امضاء کند. این بمب ها ی اتمی اگر زودتر آماده شده بود ند, قرار بود روی کشور آلمان منفجر شوند ولی آلمان ها زودتر ۸ مه ۱۹۴۵ تسلیم شده بودند. ولی جنگ در آسیا هنوز ادامه داشت.
در اشتوکنبروک آلمان دو سوم اسرای جنگی در همان اردوگاه نابود شدند و هر سال برای یادبود کشتار سربازان شوروی سابق در آن محل گرد هم آئی بر گذار میشود .بشر مدیون همین سربازها بوده که با آلمان هیتلری جنگیدند. اسرای جنگی (روسها) هم که توسط متفقین آزاد شدند, همشان در اردوگاهای کار اجباری سیبری از بین رفتند. چون استالین( قصاب آدم خور) همه را جاسوس می پنداشت که هنوزم زنده مانده بودند. همه اسرای جنگی که وارد مرز شوروی سابق میشدند با قطار مستقیمن به سیبری برده میشدند و در اردوگاهای کار اجباری کو لیمار و دیگر نقاط سیبری تلف شدند. این اسیران جنگی اصلن اطلاعی از این توحش استالینی نداشتند و غافل گیر شدند. طرفداران استالین و روسو فیل ها وطنی جوابی برای این اعمال ضد بشری استالین ندارند. ایرج رشتی
۶٨٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : محسن روشن
عنوان : آقای "ثابت قدم" زیاد نوشتید اما موضعتان راجع به مسائلی که پرسیدم را مشخص نکردید!
انتظار می رفت موضع خود را پیرامون آنچه در اوکراین، سوریه، عراق، یمن و سرزمین های اشغالی توسط اسرائیل می گذرد با ما در میان بگذارید. یا پیرامون اتحاد دولت های غربی با فاشیست ها در بالتیک و اوکراین و...
اما بدلایلی که بر من روشن نیست حاضر نیستید حتی برای ظاهرسازی هم که شده به بیان مواضعتان بپردازید!
۶٨٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : خسرو ثابت قدم
عنوان : با مزه ...
«کامنت های» ما برای همدیگر - و امیدوارم که برای برخی خوانندگان هم - نه تنها آموزنده هستند و نگرشِ تازه ای به موضوع را نشانمان می دهند، بلکه بعضی اوقات بسیار بامزه و شیرین هم هستند (من حتی دوستانی را می شناسم که کامنت ها را بسیار با دقت تر از متون می خوانند و از آنها لذت می برند - متأسفانه).
دوست ارجمند «پیروز»؛ ۳ خطِ نخستِ آخرین کامنتِ خود را مرور کنید. بنا به منطقی که ارائه فرموده اید، برای بررسی مثلاً دورانِ هخامنشی در ایران، ما باید ۲۰۰۰ و اندی سن داشته باشیم. و برای بررسی «هِتی ها» مثلاً ۳ تا ۴ هزار سال. و به همین ترتیب. بی نهایت جالب و بامزه بود.
دوست ارجمند «برزویه طبیب»؛ گناهِ شما در بامزگیِ کامنت ها دو چندان است. چرا؟ چون من نامِ شما را در «اخبار روز» دیده ام و شما نویسنده هستید. در جایگاه یک نویسنده، ولو سیاسی نویس، خطائی را که در آخرین کامنت تان فرموده اید «بخشودنی نیست». فدایت گردم، به نخستین (نخستین) کامنتِ بنده مراجعه بفرمائید. و بعد به اعتراضِ بنده به دوستان مراجعه بفرمائید که خواهش کرده ام «روی موضوع بمانند». یعنی که اگر کامنت ها بتدریج از موضوع اصلیِ متن دور شدند، گناهِ بنده نبود. بنده در ابتدا از متن، بروی متن، پیرامونِ متن، گفتگو کردم. این «روی موضوع نماندنِ ما ایرانیانِ هنر نزدِ اوست و بس» را بنده به کرات و دفعات در نوشتجاتِ گوناگون گوشزد نموده ام. کاری را که شما در آخرین کامنت تان فرموده اید ما به فارسیِ محاوره ای و عامیانه می گوئیم «حرف خودم را به خودم پس میدهی؟». بامزه هست، اما در جهانِ ادبیات کارِ چندان صادقانه ای نیست. این بود موجباتِ خنده و بامزگی.
با احترام - خسرو ثابت قدم
۶٨٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : همنشین بهار
عنوان : مسئله دوران استالین تنها در سایه برخورد دیالکتیکی و همه جانبه ممکن خواهد شد
در مورد «وصیتنامه لنین»
سلام بر شما
من کمونیست نبوده و نیستم اما میدانم که سرمایه داری جهانی دل خونی از سوسیالیسم و کمونیسم دارد و حمله به استالین هم همیشه با نیت پاک دفاع از حقیقت صورت نمیگیرد و در تکامل خود (معمولاً و نه همیشه)، به حمایت از طالبان نفت و دلار میکِشد.
...
اگرچه قتلعام کاتین The Katyn massacre (کشتار روشنفکران و افسران لهستانی در سال ۱۹۴۰) حتی هواداران استالین را هم به تامل و مکث وامی دارد اما مسوول اول همه کژیها در جنگ جهانی دوم، پدرخواندههای فاشیسم هیتلری و اربابان زر و زور است که با تحمیل قرارداد وُرسای به آلمان (در ۱۹۱۹) و سپس، با ساخت و پاخت در کنفرانس مونیخ (در ۱۹۳۸) زمینه رشد فاشیسم را فراهم کردند.
با درود به جانهای پاکی که در استالینگراد و در همه جبههها، رو در روی فاشیسم ایستادند، اجازه میخواهم نکاتی را در مورد «وصیتنامه» لنین اشاره کنم.
لنین به معنی دقیق کلمه وصیتنامه نداشت.
«Письмо к съезду» آنچه «وصیتنامه» لنین خوانده میشود بخش اندکی از نامهها(سه نامه) و یاداشتهای اوست که تقریر کرده و با نظارت همسرش (نادیا کروپسکایا)، منشی وی «ماریا وولودیچوا (میم.واو)» آنها را به رشته تحریر درآوردهاست.
گفته میشود همسر لنین اصرار داشت که مجموعه آن سه نامه را که برای ارائه در دوازدهمین کنگره حزب تقریر شده بود (بعد از مرگ لنین) در کنگره سیزدهم بخواند. اما هیئت سه نفره حزب (زینوویف، کامنف، استالین) مخالفت میکنند و نامههای لنین به کنگره «Письмо к съезду» لاک و مُهر میشود.
...
نامههای مورد بحث دو سال پس از مرگ لنین از پرده بیرون افتاد و ۱۸ اکتبر ۱۹۲۶ توسط «ماکس ایستمن» آمریکایی، در نیویورک تایمز(بهزبان انگلیسی) به چاپ رسید.
بعد از آن، استالین در پلنوم کمیته مرکزی آن را قرائت نمود (و گفته میشود کلماتی در ذم تروتسکی از خودش به آن افزود که اعتراض وی را برانگیخت...)
...
اولین نامه ۲۳ دسامبر ۱۹۲۲ تقریر شدهاست که خواهان رشته تغییراتی در ساختار سیاسی میشود و پیشنهاد افزایش تعداد اعضای دفتر سیاسی را تا ۱۰۰ نفر میدهد.
در نامه بعدی (۲۴ دسامبر ۱۹۲۲) از تفرق و انشعابی که در کمین حزب خواهد بود صحبت کرده و در مورد استالین و تروتسکی (همچنین بوخارین و پیاتاکف) نکاتی را ذکر میکند.
...
در مورد استالین میگوید:
«رفیق استالین، از زمانی که به مقام دبیرکل رسیدهاست.، اختیارات نامحدودی را منحصرا در دست گرفتهاست. و من اطمینان ندارم که وی همواره قادر خواهد بود از این اختیارات با احتیاط لازم بهره ببرد. »
Сталин, сделавшись генсеком, сосредоточил в своих руках необъятную власть, и я не уверен, сумеет ли он всегда достаточно осторожно пользоваться этой властью.
...
(در پیوست به نامه فوق) چهارم ژانویه ۱۹۲۳ اشارات صریحتری بهاستالین نموده و میگوید:
«استالین بیش ازحد گستاخ است و این نقیصه گرچه در بین ما و در مراودات بین ما کمونیستها قابل مدارا است، در مقام دبیری کل غیرقابل تحمل میشود. به همین علت است که من پیشنهاد میکنم رفقا راهی برای برکناری وی از این سِمَت و انتصاب مردی به جای او که از هر نظر با رفیق استالین متفاوت باشد حتا تنها یک مزیت داشته باشد بدان معنی که صبورتر، وفادارتر، مودب تر و نسبت به رفقا محافظه کارتر و کمتر دمدمی مزاج و... باشد، بیندیشند.
این شرایط ممکن است جزئیاتی قابل چشم پوشی به نظر آیند. اما من فکر میکنم از جایگاه محافظان در برابر شکاف و نیز از نقطه نظری که من در بالا (پیش تر) در مورد ارتباط استالین و تروتسکی نوشتم، کم اهمیت نیست...و میتواند اهمیت تعیین کننده ای داشته باشد. »
Сталин слишком груб, и этот недостаток, вполне терпимый в среде и в общениях между нами, коммунистами, становится нетерпимым в должности генсека. Поэтому я предлагаю товарищам обдумать способ перемещения Сталина с этого места и назначить на это место другого человека, который во всех других отношениях отличается от тов. Сталина только одним перевесом, именно, более терпим, более лоялен, более вежлив и более внимателен к товарищам, меньше капризности и т. д. Это обстоятельство может показаться ничтожной мелочью. Но я думаю, что с точки зрения предохранения от раскола и с точки зрения написанного мною выше о взаимоотношении Сталина и Троцкого, это не мелочь, или это такая мелочь, которая может получить решающее значение
منتخب آثار لنین جلد چهارم
Ленин В. И. Письмо к съезду / Ленин В. И.Избранные произведения. В ۴ томах. Т. ۴. ۲-е изд. — М., ۱۹۸۸. — С. ۴۴۰—۴۴۳.
در این نامهها لنین به موارد زیر هم اشاره میکند:
• افزایش تعداد اعضای کمیته مرکزی،
• اعطای کارکردهای قانونگذاری به کمیسیون برنامه ریزی دولت، مسئله ملیتها،
• «عجله استالین و شیفتگی اش نسبت به مدیریت محض»،
• لزوم تقویت اتحادیه جمهوریهای سوسیالیست،
• استفاده از زبان ملی در جمهوری های غیر روسی...و...
لنین در پایان آرزو میکند فردای تاریخ جهان روزی باشد که مردمی که تحت سلطه امپریالیسم هستند بیدار شوند.
...
برخی در انتساب نامهها به لنین چون و چرا کردهاند
http://www.mltranslations.org/Russia/LeninTest.htm
اما غالب مورخان این تردید را نمیپذیرند.
با کمال احترام: همنشین بهار
***
http://www.hamneshinbahar.net
۶٨٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴
|