یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پوزش خواهی جواب نیست، باید محاکمه شوید - رحمان حسین زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : هیچی
گلوگاهداران زحمت کش سایت اخباروز و بادیگارد شده؛ درود برشما!
هیچی!
۷۵٨۷۵ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣۹۵       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : جواب به سوال جناب آقای هشترودی!
برای تکمیل اطلاعات دوست محترم آقای هشترودی ، باید بگویم اینجانب نمی‌‌دانم که کلاسهای کنکوری استاد هشترودی در کجای تهران تشکیل میشد چون در آن‌ شرکت نکرده‌ام.

در ضمن اشاره من به واقعه امتحان ریاضی یک تشبیه بود که خوب نرساندم.

قصد این بود که اخبار روز مانند کلاس هشترودی است ، آنکه در آن شرکت کند قبول است ،این در مورد شما هم صادق است .

در مورد کلمه "کره خر" ساخته من نیست ،جناب استاد شوخ طب‌ و آزادمنش بودند و این کلمه یا اصطلاح سمتش به سوی جناب عالی‌ نیست اگر این تاثیر را داشته است از صمیم قلب عذر خواهی‌ دارم.
۷۵٨۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۵       

    از : خواننده خاموش

عنوان : آقای هشترودی.لطفأ توی اوت نزنید. فهم و درک و بی شعوری ربطی به دهاتی بودن ندارد!
حرف و حدیث شما از آنجا شروع شد که آقا سعید ح به درستی نوشت...
جناب امیر ایرانی،بنده مطلب شما را دوبار خواندم،نه به این دلیل که مطلب بسیار پرمغزی بود،بلکه بیشتر به این خاطر که با شیوه بحث و "استدال"شما آشنا بشوم.
روز بعد شما کامنتی با عنوان تائید نظرات اقای سعید.ح دو سه کلمه ئی خطاب به "امیر ایرانی"گذاشتید که...
اگر در ارشیو سایت نگاه کنید و یک بررسی در باره مقاله ها و نقطه نظرات بیاندازیم....
اگر خواندید و مایه خنده و مزاح و در عین حال درد و رنج از ماهیت ما ایرانیان..نگشتید..انوقت هرچه برمن روا دارید بحق است..
همان روز آقای سیامک شاملو به مطلب کاملا درستی اشاره کرد...
بیاد ندارم که تا حالا از شما مقاله ای یا کامنتی در این سایت خوانده باشم و بدون شناخت قبلی از شما جواب مختصری برای انتقادی که کردید میدهم.
نوبت به من که رسید به شما پیام دادم که بروید در مقاله...کامنتهای آقایان امیرایرانی،البرز،شاملو،بابک حمیدی حمیدی،را بخوانید و حالم را دریابید.
پاسخ کوتاهی به من دادید که به نظرم فاقد پایه و اساس منطقی بود،به همین علت عصاره نظرم را با تیتر درشت عنوان کردم که هر کس بقدر فهمش فهمید مدعا را.
آقای هشترودی شما می توانید جلوی آینه به ایستید و با خودتان درست و غلط حرف بزنید،ولی وقتی حرفتان را مکتوب می کنید باید تمام ظرفیتتان را بکار بگیرید تا درست حرف بزنید.درسته که در فضای مجازی هیچ پرنسیبی رعایت نمی شود،ولی من و شما که واقعی هستیم؟
مشت نمونه خروار عرض می کنم.شما در کامنت تائید نظرات اقای سعید.ح و دو سه کلمه ئی به "امیر ایرانی"پرسیده اید چرا ؟ راستی چرا ما اکثریت ما ایرانیان بخود نگاه نمیکنیم و معایب خود را بر طرف نمیسازیم؟
اگر به آنچه گفته و نوشته اید اعتقاد دارید،پس چرا به خودتان نگاه نمی کنید،شما از دیگر کاربران خواسته اید که نگاه کنید به نوشته های جناب امیر ایرانی ببینید چقدر نارسائی های دستور زبان فارسی..گراماتیک و غلط املائی،پیدا میکنید.!
نوشته اید که شما اگر نوشته های مرا مرور کنید بهتر شاید متوجه منظورم شوید.
به چهار کامنتی که از شما پیش روی من است، نگاه می کنم و می بینم شما خودتان بلحاظ گراماتیک و غلط املائی به امیر ایرانی پاتک زده اید؛شما بارها و بارها آن را نوشته اید «ان» یا آخر را «اخر» آقایان را «اقایان» دستور را «دستو»آخوند را «اخوند»جنون آمیز را «جنون امیز»سید را «سد» آنگاه را ‌«انگاه»جوک را «جک» آمدی را «امدی»،یا اینکه نوشته اید که من نظرم را می نویسم،چه اشتباه چه درست،این جمله غلط است چرا که در زبان فارسی شفاهی و کتبی میگویند و می نویسند درست و غلط،یا چه علی خواجه،چه خواجه علی»،خب لابد برایتان مهم نیست که چه میگوئید،یعنی این آش کشک آقای هشترودی را بخوری پاتِ؛نخوری پاتِ!؟یا اینکه نوشتید «به نظر من کاری نگیر»یعنی چی؟یا این جمله دیکتاتورگونه«که اگر بنده از شما نسبت به نظرم نظر خواهی کردم»،یا این جمله «آنگاه حق داری در باره نظرات من انتقاد کنی» این جمله به لحاظ دستوری و مفهومی غلط است،چراکه درباره نظرات،نظر می دهند،نظری که می تواند انتقادی هم باشد؛یا این جمله «آقای افغانی محترم» که آخر مصیبت است،« در زبان فارسی شفاهی و کتبی به آقا میگویند و می نویسند آقای عزیز،خانم محترم»یا در این جمله «فردی زبان مادری را نتواند و نداند» یا «ما میگوئیم» ما یعنی کی؟شما که یک نفر بیشتر نیستید،پس چرا از ضمیر ما استفاده میکنید؟ شما که به دیگران امر می کنید که وکیل دیگران نباشید،چرا خودتان را ما فرض می کنید،شما مگر وکیل مدافع دیگران هستید؟شما مگر از مرز من و حقوق و عقاید دیگران آگاهی دارید که به من امر میکنی که در مرز خودت باش و به حقوق دیگران تجاوز نکن عقاید دیگران را محترم بشمار.آقای هشترودی عقاید آدمیان متمدن و غیر متمدن زمانی قابل احترام است که ترم پرسش و پاسخ و چالش را پاس کرده باشد.شما وقتی لب پیشخون بار و کازینو که نشستید،متصدی بار یا کازینو سوال می کند چه می خواهید،شما هم باید پاسخی صریح بدهید،وگرنه صندلی را باید به دیگری بسپارید و ترک بار و کازینو کنید.
شما به درستی از امیر ایرانی پرسش کرده اید که آخر این چه طرز نوشتن دستور زبان مادر یست؟مگر میشود فردی زبان مادری را نتواند و نداند و آنگاه در مسائل مهمی چون این قبیل نطر دهد؟
حالا انگار نوبت من است که از شما بپرسم که مگر میشود که ایرانی باشی و زبان مادریت فارسی باشد و از این دو جمله «من افغانیم،صحبت کردن و خواندن و نوشتن زبان فارسی را با پشتکار خودم و به لطف بی دریغ مشهدی ها و شیرازی ها و اصفهانی ها و تهرانی ها آموختم.» و این جمله «حقیقتش را بخواهید شما با نگاهی گذرا توی بازار دستفروشان سید اسماعیل و چهارراه مولوی هم چیزی دستگیرتان نمی شود،اینجا که جای خود دارد!»چیزی دستگیرت نشود،آنوقت از فرهنگ و زبان و ملیت های متمدن و نیمه متمدن حرف بزنی؟!
شما از آقایان محترم اخبار روز، خواسته اید که اخرین کامنت اقای ایرانی را بخوانند..
حالا انگار نوبت من است که از آقایان سیامک شاملو و سعید ح طلب یاری کنم که پاسخ کامنت آخر شما را بدهند.
زنده باشید و خوش.
۷۵٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۵       

    از : محمد حسین هشترودی

عنوان : دو سه کلمه ئی با نویسنده گانی که مخاطبشان بنده هستم
سوال نخست در باره اجازه از مرحوم هشترودی....
اقای محترم بنده از روستای هشترود هستم اگر در مورد پیوندهای فامیلی روستاها نگاهی کنید ،اکثرا نام فامیلی یکی ست..نام "فامیلی هشترودی" در ایران بسیار بسیار زیاد است..انتظار چنین سوال ساده ئی را از شما نداشتم اقا!
به اقای افغانی: پرسیده بودید چرا فرصت ندارم..
من دو سال دیگر بازنشسته خواهم شد.صبح ساعت ۸ باید سر کارم باشم .بنا براین حدود ۶ صبح باید این تن خسته و از کار افتاده را بلندش کنم و اماده برای رفتن.۸ ساعت کار ..ساعت ۵ میرسم خانه خسته و کوفته با بیماری فشار خون.(بنده تنها زندگی میکنم)تا مختصر شامی ..(گیاه خوارم) فراهم کنم . بجنبم..اخباری ببینم ..زندگی اروپائی ست دیگر..چه میشه کرد.روزنامه را باید صبح در توالت بخوانی....باری..وقتی روی مبل فکسنی ۳۲ ساله ام میلمم..تا اخبار ببینم ..هموطن گرامی..هفتاد پادشاه را خواب میبینم!!
حالا با چنین شرائطی که چند قطعه شعر یا کتاب خوبی را که خستگی بنده را کم میکند..شما باشید مینشینید و ان پیام های بلند بالا را میخوانید؟
من چنین نمیکنم.شما چرا مقصود و منظور خود را ساده و بی پرده بیان نمیکنید؟
چرا از من میخواهید ان پیام های بلند بالا را بخوانم؟ و چرا توضیح نمیدهید(دوستانه) که بنده به چه دلیلی باید بخوانم تا که چه شود؟
مثل این است که من بشما پیشنهاد کنم کتاب اسرار خمینی را بخوانید و تا درد دل مرا بفهمید!!!!! یعنی چه اقای محترم؟
ارزیابی شما از افغانی،ایرانی و غیره متعلق به دیروز است ..امروز همه ملت های نیمه متمدن یا متمدن در حال اموختن اند که :
همه ما از یک خانواده بزرگ انسانی هستیم..فرهنگ و زبان و ملیت خویش را پاس بداریم اما مرزهای تعین شده توسط فرمانروایان جنگ طلب و غاصب قرنها ی گذشته را..برداریم و مانند برادر همگی در کنار هم زندگی کنیم.اگر شما بنده را هموطن خود نمیدانی ..من شما را برادر..هموطن و همنوع خود میدانم
بازار دستفروشان سداسماعیل..ان دو سه خطی که نوشتید که چی اقا؟ چه میخواهی بگوئی بی پرده بگو..میگوئی فارسی را از فلان و فلان یاد گرفته ئی ..خوب..رک بگو منظور خود را..چه میخواهی بگوئی...من از پیام شما چیزی دستگیرم نشد اقا بگو حرف دلت را بگورک و رو راست مردانه!
همه حق دارند حرفشان را بزنند...پس شما هم لطف کنید اجازه دهید بنده حرفم را بزنم!!!
از من میخواهید اجازه دهم دیگران حرفشان را بزنند..اما شما از بنده سلب اجازه میکنید؟؟جک میگویئید جناب؟؟
مغلطه کاری از شگرد ایرانیان است حالا شما امدی برای ما چنین راهی را باز میکنی؟
ما نگفتیم و نمیگوئیم کسی حرف نزند اقای محترم..ما میگوئیم اقای غیر هموطن افغانی حوب بخوان دقت کن:
ما میگوئیم حرفت را بزن.حرف خودت را بزن و انتقاد از دیگران نکن.
تایپ میکنم: ما میگویئم هر فرد محترمی نقطه نظرات خودش را بگوید،ازادانه بنویسد.اما به دیگران بند نکند..انتقادهای بنی اسرائیلی از نویسنده مقاله یا شخص دیگری نکند..غیر مستقیم نگوید: دهنت را ببند مانند من فکر کن...اقای افغانی محترم ما نمیگوئیم کسی حرف نزند..میگوییم در مرز خودت باش و به حقوق دیگران تجاوز نکن عقاید دیگران را محترم بشمار...شما اگر نوشته های مرا مرور کنید بهتر شاید متوجه منظورم شوید..شما دارید بین بنده و دیگرانی که برایشان نوشتم دو به هم زنی..میکنید این رسم ما ایرانیان است..برای ما تازه گی ندارد..این کار زشت است اقای محترم..اینها خودشان میتوانند برای بنده بنویسند..شما وکیل دیگران نباشید..مگر اینکه همسایه ،دوست هم هستید انهم باز بمن ربطی ندارد..هر کسی از حق خود دفاع میتواند بکند و باید بکند.اگر من برای شما نوشتم ..جواب بدهید ..انکه کاشت خود درو میکند..شما در چار چوب خود و از مرز خود دفاع کنید..گلیم دیگران به شما ربطی ندارد ...من انتقاد میکنم ..اما به انتقاد دیگران کاری ندارم..اگر نمونه ئی دارید برایم بفرستید تا عذر خواهی کنم ..ما هر یک نظرات خویش را مینویسیم اما به نظرات دیگران بدون اجازه انان،دخالت کردن زشت است..شما نظرت را بنویس .به نظر من کاری نگیر..اگر بنده از شما نسبت به نظرم نظر خواهی کردم..انگاه حق داری در باره نظرات من انتقاد کنی..
حرف اول و اخر ما این است ..حالا بد نوشتم ..خوب نوشتم..اینی است که هست..دهاتی بودن هم دردسری دارد بدرازای عمر!!
۷۵٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۵       

    از : محمد حسین هشترودی

عنوان : یک درد دله کوچولو!
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟
ما قبیله ایرانی که باز در خود ،از مجموعه ئی از قبایل دیگر ترکیب یافته ایم،هر کدام برای خویش عالمی داریم! هر کدام دارای مجموعه ئی از رسم و رسومات،اخلاق،موسیقی ، فرهنگ و زبان و ادبیات خاص خودزا دارندو داریم بله؟
هیچ نیرو و پدیده خارجی از ما..با جوهر ما اشنا نیست.خود میدانیم چه داریم و چه نداریم.همه هم از مهد کودک اموخته ایم که پنبه دیگران را باید زد،خصوصا انانی که مانند ما نیستند و مانند ما فکر نمیکنند.بقولی:
انکه از ما نیست،دشمن ماست.از اقای یوسف خان ارمنی به ارث کمونیست های ایرانی رسیده..سالهاست! ما در مجموع دارای خصوصیات فراوانی هستیم که گاه ،خود از انها بی خبریم..میگویم : ما، به این دلیل است که همه از یک خانواده ایم: قبیله پارسی!!
مقاله ئی را میخوانیم،از همان ابتدا قبل از اغاز مطالعه ان ،شمشیر جدال را بسته ایم،میبندیم زیرا مطمئن هستیم که باید بر ضد نویسنده نکته ئی جستجو کنیم و با ان او را بکوبیم..اینطور نیست؟
شما چنانچه به ارشیو سایت های موجود در سایت گویا ،رجوع نمائید،بخوبی از نقطه نظرات نوشته شده مشاهده خواهید نمود .اکثرآ انتقاد،بندرت تعریف!
خطوط نخست تعریف و در ادامه ..انتقاد پشت انتقاد!
در همین مقاله نویسنده ارجمند ما : خواننده خاموش"" برای بنده دو خط مرحمت فرمودند..ما هم به ارشیو رجوع کرده ..هر چه بالا پائین نمودیم...چیزی دستگیرمان نشد..نفهمیدیم منظور و مقصود نویسنده ارجمند ما از توصیه ایشان به بنده در باب ان مقاله چه بود؟
خب! چرا ما نبایست روشن و رو راست با هم باشیم و گفتگو کنیم؟
این دو پهلو نشخوار ما ،ایرانیان از خصائل بارز ماست.این ارثیه قرنهای ماست از پدران پدرانمان.
اگر هم کسی از اعتقادات و نوشته های هموطن خویش ،خوشش نیاید..وامصیبتا!
در این فرنگ که همه ما ،کما بیش سالهای سال است که کوله پشتی اواره گی بدوش،از این شهر و کشور به ان دیگری در سفریم و از وطن و کاشانه خانه بدور..با اینکه سالها ست در این سیستم ها حل شده ایم..باز نتوانستیم ریشه های مذهب زده فاسد خویش را چاره ئی جوئیم..چرا؟ به این دلیل که این یک رسم و راه نامه نگاری در جهان اینتر نت را هنوز نیاموختیم..این مردمان با هم در نت به گفتگو مینشینند و هرگز به دیگری توهین روا نمیدارند.هریک با احترام عقاید خود را مینویسد، جواب میگیرد.هر کدام نقطه نظرات خویش را مینویسند و هرگز هم به دیگری انتقاد نمیکنند که چرا تو این فرم فکر میکنی..مانند من فکر کن!! از عجایب هفتگانه !
سایت های بسیار متنوعی هست اعم از هنری،سیاسی،روانشناسی و اجتماعی ..بسیارند.دنیائی ست همه با هم گفتگو میکنند با یک هدف:گره یابی و حل مشکلات.
این هدف مقدس است ..اما هدف ما در بحث های سیاسی و غیره در باره کشورمان و جهان ..چیست؟
انانی که عدالت فردی را محترم میشمارند و به حقوق دیگر شهروندان خود نیز،احترام قائل اند،با کندو کاوی در ارشیو سایت های فارسی زبان،نتیجه دیدشان را وجدانا بدون خود ستائی های بی موردی که ما ایرانیان معمولا در ان کهنه کاریم...واقعیت را خواهند دید و بیان داشت. ما بیش از انکه به رفع مشکلاتمان بکوشیم ..خویشتن را اماده کشتی گرفتن با دیگران ..میکنیم.اینکه در نوشتن و بحث ثابت کنیم بیشتر از او..انها میدانیم.انتقاد پشت انتقاد،کوچک شمردن دیگری.بعنوان مثال در همین نظرات یک هموطن ایرانی بنام :زندانی زنجیری!! در باره مرحوم هشترودی نوشته اند! ان مرد بزرگوار در عمر هشتادو اندی ساله اش چنین کلمه ئی (کره خ...)هرگز از دهانش بیرون نیامد.اصولا شخصیت او کجا و این ادبیات کجا؟..نه!! بنده در باره ایشان و شخصیت علمی و اخلاق ایشان در کتابی خوانده ام .پسر خاله دس دیزی ان مرحوم نبوده و نیستم جناب!(اگر بپرسی من از کجا میدانم)این اقا یا خانم منظورش را بی پرده و رک نمتواند بگوید چرا ؟یاد ندارد..دو پهلو نوشتن و این شکل را از ابتدا به او اموخته اند.شکل دیگری را یاد ندارد.حالا از این نویسنده محترم با چنین اسمی :زندانی زنجیری..بپرسیم :اقا یا خانم محترم کلاس های دکتر هشترودی در تهران کجا قرار داشت؟
چون نوشته ایشان نشان از ان دارد که ایشان در کلاس های او شرکت داشته اند و امروز باید همین نویسنده حدود ..چیزی بین ۶۰ تا ۷۰ ساله باشند.زیرا در پایان سالهای ۴۰ خورشیدی اقای هشترودی کلاس های ریاضی و جبرو..را دائر نمود.اواسط ۵۰ ایشان بر اثر سکته قلبی از ساعات فعالیت و تدریس کاست.اگر این نویسنده ما "زندانی زنجیری" در ان زمان میبایست هفده یا هجده ساله میبودند تا در کلاس های تقویتی مرحوم هشترودی شرکت میکردندبرای دادن کنکور..خب! حالا تا امروز یعنی اقای زندانی زنجیری شما ۷۰ ساله ئی؟ ادبیات یک پیرمرد ۶۰ یا ۷۰ ساله اینچنین است؟؟ عجبا!!
سرنوشت چنین قبیله ئی را یک ملای نادان عقب افتاده..به صورت امروز ،ترسیم میکند و انهم به سادگی اب خوردن ..چرا؟
این است سوال مهم و حیاتی ما!
چرا ؟ ان گره مرکزی و اصلی کجاست و چرا ما این چنینیم؟
۷۵٨۲۷ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۵       

    از : خواننده خاموش.

عنوان : محمد حسین هشترودی.هر کس بقدر فهمش فهمید مدعا را.
سلام.
قصد دارم با چند کلیدواژه سراچه ذهنم را از طوفانی که بپا کرده اید،در امان بدارم.
کلیدواژه های بسیاری هست و آنچه که می جویم نیست تا تراز بهم ریخته ذهنم را تراز کند.
نمیدانم چه کنم،نه سکوت جایز است،نه توان سکوت دارم؟
چنین وقتایی باید موضعت را مشخص کنی،باید انتخاب کنی که خیال داری در آغوش سکوت غرق شوی یا می خواهی جسم و جانت را از فضای مسموم برهانی و فارغ از انگ و ننگ فضا به خودت بگویی که هر چه باداباد و با واژه ای چند رسم کنی که هنوز بیخیال اوضاع نشدی.
خودم را از فضا و هر آنچه در اوست بیرون می کشم تا فضای نوشته ام را ترسیم کنم.
تایب می کنم:از سر تعارف و عادت نوشته اید هموطن گرامی.
من هموطن شما نیستم؛همزبان ولی هستم.
من افغانیم،صحبت کردن و خواندن و نوشتن زبان فارسی را با پشتکار خودم و به لطف بی دریغ مشهدی ها و شیرازی ها و اصفهانی ها و تهرانی ها آموختم.
تایب میکنم:گفته اید که خود ان «آن» صفحه کتابی ست برای خود.ولی بنده نه فرصتش را دارم و نه حالش را که همه ان «آن» ۴۸ نامه را بخوانم
آقای هشترودی شما مگر بنده چه کسی هستید که فرصت و حال خواندن یک کتاب ۴۷ صفحه ای را به شما نمی دهد؟
تایب می کنم:گفته اید اما نگاهی گذرا نمودم مورد خاصی که شما اشاره نموده بودید..را نیافتم و آنچه یافتم اما تنقضات «تناقضات »و برخوردهای نا همگون.گاه تنفر امیز،«تنفرآمیز»پاسخ های بی ربط..من که چیزی دستگیرم نشد..
حقیقتش را بخواهید شما با نگاهی گذرا توی بازار دستفروشان سید اسماعیل و چهارراه مولوی هم چیزی دستگیرتان نمی شود،اینجا که جای خود دارد!
همه آنچه که گفتم ادای دینی بود به نون و نمکی که با ایرانیان خورده ام،وگرنه مرا با شما حرف و حدیث بسیارست و خصم و عنادی نیست.
پس برادری کنید و بگذارید آقای شاملو و امیر ایرانی حرفشان را بزنند،برای دفاع از شاملو هم گریبان غول ادبیات معاصرتان آقای ابراهیم گلستان را بگیرید که زبان تیزش شامل آغداشلو، ناصر تقوایی، احمد شاملو و آل احمد ...می شود،الا حکومت ظالمی که پول و زور و تربیونش در اقضاء نقاط دنیا فعال است.
زنده باشید و خوش.
۷۵٨۲۱ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : گپ و گفتی با یک هموطن ظاهراً عصبانی و ....
هموطن چنان که می نمایی حتماً از خانواده ی پرفسور هشترودی مجوز استفاده از نام آن زنده یاد را گرفته ای؟!
اما ای هموطن! شما کاملاً درست می گویی؛ ما با طنزهای گریه آور و درد آفرین روبرو هستیم واز این بابت، کاری نمی توان کرد بلکه باید سوخت وساخت!.
با توجه به آورده هایی که در نظردهی ات ارائه داده ای، برای پاسخ دادن به بعضی از آنان چاره ای نیست جزء اینکه؛ به شیوه ی شغل شریف چغلی کردن عمل شود. آنهم چغلی کردن از مخترین و طراحان نشریات دیجیتالی. که متأسفانه با اقداماتشان یک بنای ضد آزادی بیان را پی ریزی کردند. آنهم برضد، "آزادی بیانی" که فقط در شیوه ی شریف مرسوم "منبری"( خودگویی وخود خندی) رایج بوده وهست. کار ضد آزادی این مخترین و طراحان، شرایطی را ایجاد کرده است: که دیگر منبری گویی و منبری خواهی ،آزادی گذشته را نخواهد داشت! و منبری گویان دیگر نمی توانند ؛ با دلی آرام و خیالی آسوده ؛ چشم بسته، دهان گشوده هر پرت و پلایی را که فکر می کنند دانش اصلی است غار غارکنان یا تایپ کنان، غارکنند یا تایپ کنند!.
برای تسکین دل دردمندتان یک دعای خاص دیجیتالی را می آوردم: خدایا! مبنای دو دویی را به مبنای سه سه ای تبدیل کند تا کار طراحان نشریات دیجتالی بهم بخورد! تا دیگر دردمندانی همانند جناب هشترودی ، مجبور نشوند؛ زیاد گریه کنند و از درد مجبور به قی شوند. آمین!
۷۵٨۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۵       

    از : محمد حسین هشترودی

عنوان : یک جواب کوتاه
نخست به : خواننده خاموش...
هموطن گرامی ،جستمش و یافتمش و ..خود ان صفحه کتابی ست برای خود..حقیقتش را بخواهید بنده نه فرصتش را دارم و نه حالش را که همه ان ۴۸ نامه را بخوانم ...اما نگاهی گذرا نمودم...مورد خاصی که شما اشاره نموده بودید..را نیافتم..باری اما تنقضات و برخوردهای نا همگون،گاه تنفر امیز،پاسخ های بی ربط..من که چیزی دستگیرم نشد..
به اقای سیامک در المان..خدمت سرورم عرض شود من میخوانم و میاموزم و در حال گذراندن یک دوره اموزشی هستم در سایت اخبار روز که انگار مطالب و نوشته هایش رنگ و روئی دارد ، در بین دیگر سایتها.پرسیده بودید که ندیده اید نام مرا..من به ان درجه نرسیدم هنوز که بتوانم در عرصه مسائل سیاسی یا اجتماعی و این قبیل،عرض اندام کنم و یا نظری ارائه دهم،نظری که علمی باشد و با معیارهای امروز جهان و پدیده هایش،همگونی و همخوانی داشته باشد..به ان درجه نرسیده ام .انشاءالله در اینده نزدیک.اما در مورد وکیل خانواده ان مرحوم.او نه به کسی تعلق دارد و نه از کسی و ملت ما جداست.متعلق به تاریخ ادبیات این اب و خاک است و ملت رنج کشیده و در بند مذهب بیگانه اش!
نقطه نظرات شما با معتقدات و ارزش های ان مرحوم متناقض است.اگر از انتقاد بنده عصبانی شدید، خب ما یک عذر خواهی کوچولو از شما تقاضا میکنیم و بس!
یا من دیوانه شده ام یا عالمیان..همین مقاله که یک مقاله متوسط و خوب و منطقی ست را بنگریم:
مگر نویسنده مقاله برخلاف نوشته است؟ اکامنت گذاری بنام "امیر ایرانی": گویا بقیه نویسنده های این جا ایرانی نیستند!!اخرین کامنت ایشان را در صف مقدم است بخوانید..بابا ! من چندین بار خوانده ام نفهمیده ام ..نمیفهمم.اخر این چه طرز نوشتن دستو زبان مادر یست؟مگر میشود فردی زبان مادری را نتواند و نداند و انگاه در مسائل مهمی چون این قبیل نطر دهد؟
اقایان محترم اخبار روز ،شما چیزی بگوئید ایا بنده هجویات عرض مینمایم؟
همین اخرین کامنت اقای ایرانی را بخوانید..شما مرا راهنمائی کنید تا بفهمم این شخص چه نظری دارد در باره مقاله ترا بخدا مرا یاری دهید!
متشکرم قبلا از محبت های بی کران همگی شما هموطنان خوبم
مخلص همگی شما.
هشترودی
۷۵٨۱٨ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۵       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : خاطره یی از زنده یاد پروفسور هشترودی!
مرحوم پروفسور به جلسه امتحان آمد و گفت این چهار سؤال ریاضی را با مشورت جواب دهید و اگر کره خری "منظورش ناظران امتحان بود" مانع کارتان شدند از سالن بیرونشان بیندازید!

لیست نمرات امتحانی که اعلام شده تعجب همه را بر انگیخت.

اکثر نمرات A و B بودند به استثنای چند نمره C .
Dو F نمرات قبولی پایین و ردّ موجود نبود.

وقی از ایشان سؤال شد چرا؟

گفت : در کلاسهای من همه شرکت میکنند و هر کس در توان خود از آن بهره میبرد،اگر به توانایی افراد نمره دهم همه قبول هستند و A یا B میگیرند.

به چند تایی‌ هم C دادم که از اسم فامیلشان خوشم نیامد!

اکنون کامنت نویسی‌ها و نظرات هم شامل فرمول جناب پروفسور میباشند.
۷۵٨۱۷ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : گپ وگفتی با یک هموطن ارجمند
آقای سعید ح درود برشما!
باید بدون خصلت ژورنالیستی آنچنانی و بدون تحت تأثیر قرار گرفتن جو زمان، که متأسفانه بسیارانی جوگیر آن می شوند ویا می شویم، مسائلی را پی گیری کرد. باید گفت: چه بخواهیم وچه نخواهیم! برای عبور درست و ایجاد شرایط مطلوب بعدی آنهم بصورت پایدار چاره ای نداریم با توجه به بازیهای اطلاعتی بخصوص سپاه و بیت رهبری و بازیگران دیگر حاکم بر کشور ، اقدامات خود را سازماندهی کنیم!.
می دانیم: یکی از نهاد های موجود درجمهوری اسلامی، نهاد رهبری ( ولی فقیه) و بیتش است. که در بازی های فعلی اطلاعاتی که بخشی از آنان، فراتر از بازی های درون حکومتی است، آن بیت ؛رهایی خود را از اتهامات اقدامات مخرب و پلیدانه ای که در رابطه با نقش ایران وایرانیان در منطقه بنمایش گذاشته ،که اثرات آنان گریبانش را گرفته، در پذیرش هر بازی تب آفرینی می بیند تا از مرگ رهانیده شود!. در بازی تکرار افشاءگری ، آنهم در خصوص پرونده ای خاص، نوعی رهایی بیت خامنه ای از زیر فشارهایی خاص مشاهده می شود که در مورد بازی های اطلاعاتی در پای نوشتاری از خانم مارال سعید تحت عنوان:«مصادره تاریخی معاصر» نظری از اینجانب منتشر گردید که در اینجا پرداختن به آن غیر ضروری می شود.
وقتی مطالب آورده شده توسط آقای حسین زاده که بقول شما؛ ژورنالیستیِ مختصر ومفید است ! مورد توجه قرار گیرد! متأسفانه نوع برخورد ایشان با مسائل؛ دانسته یا ندانسته! بازی در زمین بیت رهبری ، بنمایش در می آید.
البته گروهی، عبور از شرایط فعلی را بگونه ای دگر طلب می کنند آنان معتقد اند بدون درگیر شدن در این مسائل، باید سپاهی فراهم کرد و سپاه حاکمیت را بکمک آن سپاه رویایی ویا عاریتی، لت وپار کرد! خوب این هم نظری است نمی شود کاریش کرد!. اما در این خصوص پرسشی مطرح است: این سپاهی که آن سپاه حاکمیت را لت و پار می کند، بعداً چگونه مهار می شود یا از خر شیطان قدرت پیاده می شود؟!
۷۵٨۱۴ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست