از : حسن نکونام
عنوان : در دنیائی ایستاده بر سر، «حقیقت » هم لحظ ای از «دروغ» است
آقای شیبانی با درود و سپاس از مطالب ارسالی. آنها را بدقت خواندم. حتمن می دانی که در هر جنگی، اولین قربانی، «حقیقت» است. اینکه «اخلاق» چیست و «سیاست» کدامست، و رابطه این دو را چگونه باید تبیین کرد و فهمید، از حوصله این نوشته خارج است. در این جا فقط می خواهم چند نکته ای را در رابطه با ولادیمیر پوتین، نه از منظری حقیقی و شخصی، بلکه از دیدگاهی حقوقی و سیاسی، یاد آور شوم.
اول - میدانی که پوتین در زمان اتحاد جماهیر شوروی، جاسوس سازمان امنیت آن کشور (معروف به ک. جی. بی) بود.
K. G. B. : Komitet Gosudarstvennoy Bezopasnosh
به انگلیسی، آنرا «کمیته امنیت دولت» ترجمه کرده اند.
Committee For State Security
این سازمان، که با توسعه و تغییراتی در سازمان های امنیتی پیشین روسیه تزاری، شکل گرفته بود،در سال ۱۹۵۴ با نام جدید خود وارد عمل شد،و تا زمان فروپاشی شوروی با همین نام بکار خود ادامه می داد، و پس از آن، بار دیگر دچار تغییراتی شده، و همچنان به کار خود ادامه می دهد. پوتین، دانش آموزی با هوش بود، و از همان زمان مورد توجه استادان شطرنج شوروی قرار گرفته، و عضوگیری شده بود. گویا آخرین سمت وی ، ماموریت برای «ک. جی. بی» در آلمان شرقی سابق بود. امروز هم، برای چندمین بار، رئیس جمهور روسیه است، و هر پنج سال یکبار، مردم روسیه را در دور تکراری و باطل «پوتین، مدودف» و «مدودف، پوتین» با مافیای «رای ساز» خود، به تمسخر می گیرد.
دوم- بر این باورم که تمامی سازمان های اطلاعاتی و امنیتی، در همه دنیا، بر اساس «ماکیاولیسم» شکل گرفته و عمل می کنند. چکیده سیاست ماکیاولیستی هم، بر این اساس استوار است که : «هدف، وسیله را توجیه می کند.»
سی. آی. آ در آمریکا، موساد اسرائیل، میر ترکیه، ام. آی سیکس انگلستان، ساواک دوران حکومت پهلوی در ایران، سازمان اطلاعات حکومت اسلامی حاکم بر ایران( که البته دولت یک سازمان اطلاعات دارد، و سپاه پاسداران هم سازمان اطلاعات موازی خود را دارد)، وهمه سازمانهای امنیتی در همه کشورها، پیرو همین «ماکیاولیسم» هستند، و به آن عمل می کنند. در مورد کثافت کاری های سی. آی آ آمریکا و موساد اسرائیل و ساواک شاه و ساوامای اسلامی ایران و ک. جی. بی روسیه،و ام آی سیکس انگلستان، هزاران سند و کتاب منتشر شده است. از ماکیاولیسم پوتین، یکی هم اینکه مخالفین و حتا منتقدین حکومت خود را به پلید ترین شیوه ها بقتل می رساند. روزنامه نگاران، روشنفکران، حریفان سیاسی خود را حتا با استفاده از مواد رادیواکتیو، از پای در می آورد. ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۳، لایحه ای را به دوما (پارلمان روسیه) برد، و تعریف جدیدی برای «ملت روس» ارائه داد. بر اساس این لایحه، در هر جائی که «روسی زبان» زندگی می کند، بخشی از ملت روس است. با این منطق، ایران ما هم بخشی از روسیه است، بهمین دلیل ساده که عده زیادی روسی بلدند. دستکم ساکنین مستقر در «پیک نت» زبان روسی را استادند. در این روزها که از کشورهای اروپائی، برای منافع اقتصادی و سیاسی خودشان راهی ایران می شوند، در دیدار با مقامات حکومت ایران، گهگاه غر و لندی هم راجع به حقوق بشر می کنند و ضرورت آزادی بیان و آزادی زندانیان سیاسی را به مقامات یاد آور می شوند. حتا به دیدار نرگس محمدی و گوهر عشقی(مادر ستار بهشتی، کارگری که در زندان بقتل رسید) هم رفتند. اما وقتی جناب پوتین به ایران رفت چکار کرد؟ هر چند انتخابات در ایران مضحکه است، و رئیس جمهورش هم اتنخاب آزادانه و واقعی مردم نیست، اما رئیس جمهور یک کشور، ابتدا به دیدار همتای خود میرود. پوتین که ماشین ضد گلوله خود را هم بهمراه داشت، از ماشین که پیاده شد، مثل لاتها کت را بر شانه انداخت، و مستقیمن به دیدار خامنه ای مرتجع و جنایت کار رفت، و چندین ساعت به مذاکره با این آخوند تبه کار پرداخت، و از جملات گهربار ایشان هم، یکی این بود که «ما به متحدین خود پشت نمی کنیم.»
کبوتر با کبوتر، باز با باز
کند همجنس با همجنس پرواز
حالا می فهمم دلیل نفرت مردم ایران را از روسیه و پوتین.
امروز فیلمی دیدم بنام «فیلم مستند نظام جهانی و هژمونی روسیه» که آقای فریدون حسین زاده،زحمت ترجمه فارسی آنرا بعهده داشت.با سپاس از ایشان برای اینکه مطالب این فیلم را برای ما مفهوم کرد. در این فیلم خیلی چیزهای راست و دروغ و تحریف، آمده است. قهرمان فیلم هم خود آقای پوتین است، که هر کس آنرا بدقت دنبال کند، این تصور برایش پیش می آید که، ائمه جمعه حکومت اسلامی در حال خطبه خوانی هستند.
سوم- سخنی هم با شیفتگان روسیه و پوتین - سال های زیادی از بهشت «سوسیا لیستی» خودتان در گوشمان زمزمه کردید. کتاب هایتان را خواندیم. با آنچه در شوروی سابق می گذشت، مقایسه کردیم، دیری نگذشت که در یافتیم، آنچه در آنجا می گذرد، ربطی به نظریه رهائی بخش مارکس نداشت که بر این باور بود که : « هدف شریف، احتیاج به ابزار ناشریف ندارد.»
اگر هم برای لحظه ای از شما بپذیریم که، در آنجا بهشت سوسیالیستی وجود داشت، امروز که همه آن کاخ پوشالی فروریخته است، و مافیای حاکم بر آن کشور، مردم روسیه را به فقر و فلاکت و سرکوب کشانده است، شیفتگی تان از بهر چیست؟
پاسخ آشنای شما اینست : ما میگوئیم نباید گذاشت دنیا تک قطبی شود. نباید گذاشت آمریکا یکه تاز در دنیا شود. بهتر است که قطبی در مقابل آمریکا وجود داشته باشد. اگر روسیه در سوریه شکست بخورد، جای خالی آنرا آمریکا می گیرد. جالب است که این حرف ها را از کسانی می شنویم که، همه تحصیل کرده و با سواد، کتاب خوان و کتاب نویس، دکتر و مهندس و آکادمیسین و پروفسور، و دارای صدها تیتر و عنوان علمی، و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و غیره هستند. همه این عناوین و القاب و توانائی ها، باعث نشده است که این دوستان، «دنیای واقعی» را همانند ماده متحرکی که در فضا-زمان تاریخی خود در تغییر دمادم است، درک کنند. همین ها که صدها کتاب در مورد ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی نوشته اند. گوئی مغز آنها در سال ۱۳۱۷ منجمد شده است. اما بنظر من مشکل این دوستان «معرفتی» و عدم شناخت نیست. موضع «طبقاتی» آنها ایجاب می کند که چنین بیندیشند و عمل کنند. برای من، سیاست، امری نیست که برای آن باید به دانشگاه رفت و تیتر و عنوان گرفت. سیاست، برای من و برای بسیاری از پیروان مارکس، یک «انتخاب اجتماعی» است. با این همه سواد و تیتر و عنوان، نمی دانید که آمریکا با تمامی جنایت هائی که مرتکب میشود، همان آمریکای سی سال پیش نیست، و اگر هم بخواهد، نمی تواند؟ سخت است که در یابید که با ظهور قدرت های جدیدی در عرصه دنیا، همانند اروپا، چین، هند، برزیل، ژاپن، خود روسیه و غیره، آمریکا دیگر نمی تواند یکه تازی کند، اگر حتا دلش بخواهد؟
آیا برای کارگر سوری فرق می کند که استثمارگرش، به انگلیسی یا چینی یا ژاپنی و یا روسی و هندی، و یا عربی و فارسی صحبت بکند؟
دوستان! انتخاب اجتماعی شما، طبقات پائین جامعه و کارگران نیست، شما هم از نظر عینی و هم ذهنی، متعلق به طبقه متوسط و دارا هستید، رویکرد شما به حاکمیت ها هم، از همین روست. لطفن حرف «طبقه خودتان» را بزنید.
در پایان به آقای شیبانی هم یادآور شوم که، «اخلاق» آقای پوتین و همانند ایشان، همان است که «هدف، وسیله را توجیه» می کند.
سپاس از شکیبائیتان برای خواندن این نوشته.
۷۶۶٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵
|
از : حماد شیبانی
عنوان : باتلاق بی اخلاقی در منازعه سوریه
لطفا به این نوشته ها هم نگاه کنید:
http://rangin-kaman.net/۱۳۹۴/۰۷/۱۵/۱۶۷۲۳/
http://rangin-kaman.net/۱۳۹۴/۰۷/۲۲/۱۶۷۴۶/
http://rangin-kaman.net/۱۳۹۴/۰۷/۲۰/۱۶۷۳۸/
http://rangin-kaman.net/۱۳۹۴/۰۷/۲۰/۱۶۷۳۸/
۷۶۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵
|
از : شهاب
عنوان : صلاحیتی خود ساخته
آقای خسرو صدری در واکنش به مقاله، جای آنرا در بی بی سی تشخیص میدهند. می پرسم آیا شما مسئول پخش مقالات به سوی خبرگزاری ها و رادیو هستید؟ از کجا چنین جایگاهی یافته اید؟ بعد هم در مورد گذشته و سفر های مترجم، تفتیش طنزآلود میکنند که آیا شما همان کسی هستید که وقتی برگشتید ما خوشحال شدیم؟ بعبارت دیگر آن خوشحالی آن روز با ترجمه چنین مقاله ای حیف و میل شده و آنهمه انرژی که ایشان برای آن خوشحالی مصرف کرده بودند حیف و میل شده است. چه خوشحالی های های بی مایه ای!!اما همه اینها بخاطر آنکه روی اصل آنچه مقاله به آن اشاره کرده، سرپوش گذاشته شود. یعنی درد و رنج آدمهائی بی پناه زیر سلاحهای کشتار کشوری که پایش را زیادی از مرز های خود دور کرده و دارد آدمها را میکشد. و اسم اینهم امپریالیسم نیست ای بابا شما چقدر بی سوادید. اسم این هست تئوری تعدد گرگها. گرگ هر چه بیشتر باشد، به نفع گوسفند هاست.
آیا اینطور است؟ آیا اگر سرمان را از زیر لوله اکسیژن خیالات خوشمان بیرون آورده و دور و برمان را نگاه کنیم، اینطور می بینیم؟ نه جانم، گرگ یکدانه اش هم زیادی ست، چند تا بودنش، زندگی برای گوسفند ها نمیگذارد. کمی سفر کنید آقای صدری. در عالم واقعیت.
۷۶۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵
|
از : ایکاروس
عنوان : موضع چپ
اری رفیق حماد شیبانی!! باید حتما" ذکر کنید که همراهی با نویسنده دارید یا نه؟ این یک اصل است در سراسر عالم که چنانچه با نظری کاملا همراه نیستید، آن را قید کنید. به همین خاطر است که معمولا در ترجمه هابا نظری که موافقند چیزی نمینویسند و برعکس، با نظری که کاملا موافق نیستند در مقدمه کتاب یا ابتدای مقاله آن را ذکر می کنند. این درست است که شما و سایر نیروهای چپ قبلا در مورد تحولات منطقه و سوریه موضع گرفته اند ولی آن نظرات در مورد مضمون تحولات بطور کلی است. اینکه بهار عربی چگونه بود و چگونه شد، حوادث یمن، لیبی، عراق و.... چیست و چگونه است اما متاسفانه ازطرف نیروی چپ ایران در مورد اوضاع جاری در این کشورها و چگونگی دست به نقد پایان دادن به رنجی که مردم این کشورها متحمل می شوند ، موضعی گرفته نمی شود. قطعا هیچ نیروی چپی در دنیا خواهان رسیدن به یک حکومت دموکراتیک از طریق نابودی و با خاک یکسان شدن کشوری نیست حال از هر طرف که میخواهد باشد. امروز هم که نیروی دموکراتیک سوریه جایگاه چندانی در این تحولات ندارد. آنچه هم که به عنوان ارتش "آزاد" و غیره میشنویم چیزی جز همان نیروهای مزدور مورد حمایت امریکا و عربستان و .... نیست که در شبکه هایشان برایشان عربده می کشند و ظاهرا نویسنده مقاله نیز تحت تاثیر این عربده هاست. در این مورد و تحولات جاری می توان بیشتر نوشت ولی نقدا" موضع نیروی چپ در این راستا چگونه است ؟ چگونه خواهان پایان دادن به این درگیری هاست؟ در کدام طرف و کجای این معادلات ایستاده است. موضع نویسنده مقاله، سهوا" و یا عمدا" مشخص است که کجا قرار دارد، شما مشخص کنید کجا ایستاده اید؟
۷۶۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : نظم جهانی
قطعاً جهان نیازمند نظمی صحیح و منطقی است. که نیاز به نظم، سبب شده است؛ در دوره های مختلف تاریخی، نظم های خاص جهانی را ببینیم. که گروهی بر این عقیده اند: که نظم ها، نظمی قلدر مابانه بوده و برجهان تحمیل می گردید اما گروهی دیگر بر این عقیده اند که مبنای نظم ها با توجه به شرایط زمانی و مکانی تعریف می شد و تحمیلی دانستن آنان بی مورد است.
اما این نظم ها چه تحمیلی چه غیر تحمیلی تصور شوند، آنها یک عمر محدودی دارند.
چنانچه موارد بالا را بپذیریم، نوع برخورد با مسئله گذر، از یک نظم به نظم دیگر، فهمی خاص برای درک بهتر موضوع ضرورت می یابد.
در گذار از یک نظم به نظم دیگر اتفاقاتی رخ خواهد داد که توجه به آنان از اهمیت خاصی برخوردار است. آن اتفاقات، آنچنانکه تجربه تاریخی می گوید، خواهند بود:
۱) در هر گذری ، مرگ تئوری های اجتماعی مربوط به آن دوران را خواهیم داشت. اگرمرگ کلی را نپذیریم اما مرگ خوانش هایی از تئوری های اجتماعی آن دوران را خواهیم داشت.
۲) در این گذرها قطعاً تنش هایی را خواهیم داشت و خواهیم دید. اما تنش ها در مناطق مختلف می توانند متفاوت باشند؛ ممکن است در منطقه ای فقط اقتصادی باشد در منطقه ای دیگر نظامی با محوریت جغرافیایی و در منطقه ای دیگر ...
۳)در این گذرها قدرت های قبلی خواهان سهم خاصی هستند و قدرت های جدیدی هم برخواهند روئید( که این مسائل تنش زا خواهند بود)
۴)در این گذرها نکته ای که مهم است اینست:بدشانس ترین، منطقه ی جغرافیایی یا کشوری خواهد بود که محل جنگ های نیابتی شود. این همان نکته ایست که نیاز به توجه خاص است. که این توجه را هم حاکمان باید داشته باشند( که مستبدین و دیکتاتور از درک این مسائل عاجزند) و هم اپوزیسیون آن حاکمان.
یک غفلت، سرزمین آنان تبدیل به محل تاخت تاز دیگران خواهد شد و.....
۷۶۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵
|
از : خسرو صدری
عنوان : جای چنین مقالاتی دربی بی سی است
من نمیدانم این آقای حماد شیبانی همانی هستند که اوایل انقلاب هنگام ورود به ایران دستگیر شدند و ما آن همه برای آزادیشان فریاد زدیم یا کسی دیگرند. اگر همان هستند راستش متاسفم که در این چند ده سال فرصت مطالعه نداشته اند.چپ ها در رابطه با مساله اتحاد شوروی و یا روسیه و چین ، بین خودشان به گونه ای بحث می کنند و با جریان های راست به گونه ای دیگر. بر اساس این نوشته ، با نگارنده و مترجم با زبان محاوره با گروه دوم می بایست سخن گفت. بنابر این:
فرض می کنیم که شوروی ، روسیه ، چین و هرقدرت بزرگ دیگر در جهان به همان اندازه آمریکا جنایتکار و منفور باشد، با این حال جهان چند قطبی و چند ابرقدرتی بسیار جهان بهتری است از جهانی که یک ابرقدرت و آن هم قدرتی جهنمی چون آمریکا بر آن مسلط باشد. از این رو شکست روسیه در سوریه و یا در هر رویارویی دیگری از آمریکا، در شرایط فعلی، موجب یک گام جلوتر رفتن آمریکا تا بلعیدن کامل جهان می شود. از این رو همه نیروهای مترقی جهان از چپ و راست آرزو دارند که چنین اتفاقی نیافتد.
در سوریه مطابق نظر سنجی ها و اظهارات مقامات غربی، از جمله مسئولین ناتو، بین ۷۰ تا ۸۰ درصد مردم طرفدار اسد هستند. مطابق افشاگری های ویکی لیکس ، آمریکا بسیار جلوتر از نا آرامی های ناشی از فعالیت های تروریستی در سوریه، خواب پدید آوردن این وضعیت را دیده بود. ضمنا همه این راخوب میدانند که حساسیت سوریه در نبرد قدرتها، از آن روست که تنها راه باقی مانده صدور انرژی از روسیه به اروپا می باشد و آمریکا با کنترل این راه دخل روسیه را خواهد آورد مادلین آلبرایت در سال ۲۰۰۰ گفت که: منابع نفت و گاز روسیه میراث همه دنیا( بخوان آمریکا)است و این عادلانه نیست که روسیه بر آن کنترل داشته باشد.
خیر پیش آقای حماد
۷۶۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۵
|
از : حسن نکونام
عنوان : همه حق دارند سرنوشت مردم سوریه را تعیین کنند، بجز خودشان!
اول - همین مقاله «روسیه، حتمن امپریالست» بخوبی می تواند مورد استفاده طرفداران پوتین هم قرار بگیرد. می گوئید نه؟ لطفن سری به «پوتین نامه» (منظورم همان سایت «پیک نت» است) و یا گفتارهای هیستریک آقای حشمت رئیسی در تلویزیون میهن، بزنید تا بخوانید و بشنوید که چگونه به تبلیغ سلاح های روسیه و قدرت ویرانگری آنها می نویسند و می گویند. مقاله آقای سلامه کیله هم بر همین قدرت ویرانگری تاکید کرده است، چیزی که طرفداران پوتین هم خواهان تبلیغ آن هستند، و در رسانه های نامبرده، با آب و تاب و افتخار در مورد قدرت برتر ویرانگری این سلاح ها، نسبت به سلاح های غرب و آمریکا،با مشدد ترین واژه ها، می نویسند و می گویند.
دوم - کشورهائی مثل سوریه و عراق و لیبی و ...، از دیر زمانی، «موش آزمایشگاهی» نظریه پردازان شوروی سابق، برای پیمودن «راه رشد غیر سرمایه داری» و «گذار مسالمت آمیز به سوسیالیسم» بوده اند. براساس این نظریات و تزها، کافی بود تا حکومت های عشیره ای- قبیله ای حاکم براین کشورها، که سرکوبگریشان بر علیه مردم این کشورها، شهره آفاق است، با شوروی در پیوند اقتصادی و سیاسی و اجتماعی باشند، و بوسیله همین پیوند و اتصال، بدون گذراندن و تجربه کردن سیستم سرمایه داری، مستقیمن وارد «بهشت سوسیالیستی» می شوند. پراتیک و تجربه تاریخی این تزها و نظرات، امروز هم بطور کمیک و هم تراژیک، نتایج خود را نشان داده اند. تا آنجا که به سوریه مربوط میشود، که موضوع این مقاله است، حافظ اسد، و ولیعهدش بشار اسد، در این چند دهه ای که بر این کشور حاکم بوده اند، جز سرکوب و قفر و فلاکت و اختناق و دیکتاتوری، چیزی به مردم سوریه نداده اند. کشتار وحشیانه هزاران نفر از مردم کرد سوریه بوسیله حافظ اسد، در تاریخ ثبت است. وضعیت اسفبار فعلی مردم سوریه هم، روزانه در جلو چشم همگان است.آخرین نمونه «آزمایشگاهی» این تزهای صادراتی نطریه پردازان شوروی سابق، افغانستان بود، که «رفقا» می خواستند با «پشکل های» اطراف کابل «سوسیالیسم» بنا سازند،و پایان تراژیکی داشت که افغان ها هنوز با آثار و تبعات دردناک آن دست بگریبانند.
سوم - پنج سال پیش، مردم سوریه با اعتراضاتی کاملن مسالمت آمیز، مطالبات خود را به حکومت اعلام کردند. بجای پاسخگوئی به مطالبات مردم، حکومت دست به سرکوب مردم زد. تا اینجا نه خبری از ورود آمریکا و غرب و روسیه و ایران و حزب الله به منازعات مردم با حاکمیت بود، و نه نشانی از جانورانی که تحت نام های مختلف اسلامی که امروز بجان مردم افتاده اند. روشنفکرانی از خود مردم سوریه، همراه با برخی از مقامات ناراضی حکومت، و ارتشی های جدا شده از ارتش سوریه، جریانی تشکیل دادند که نام «ارتش آزاد سوریه» بر خود نهادند. پس از سرکوب مردم بوسیله بشار اسد، این جریان سعی کرد در پیوند با نیروهای غربی، و با انجام مذاکرات مختلف، راهی برای برون رفت از این وضعیت پیدا کنند، که همگی به بن بست رسیدند. سردار همدانی، از فرماندهان سپاه پاسداران اسلامی ایران، که در سوریه کشته شد، و فرماندهی سرکوب اعتراضات مردم ایران در سال ۸۸ را هم بعهده داشت،در یک گفتار تلویزیونی، چنین می گوید:
ارتش آزاد سوریه همه جا را گرفته بود و تا پشت کاخ ریاست جمهوری هم رسیده بود و حکومت بشار اسد در حال سقوط بود. (نقل به معنی)
علی اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی، که در تمامی جنایت های حکومت اسلامی در نزدیک به چهار دهه، بر علیه مردم ایران نقشی تعیین کننده داشته است، می گوید:
حکومت سوریه زندان هایش را از مردم سوریه پر کرده است، و دیگر جائی باقی نمانده، بطوری که استادیوم ها را هم به زندان مردم تبدیل کرده اند.(نقل به معنی)
سوریه از دیر باز در اردوگاه شوروی بود، و شوروی در بندر طرطوس، لازقیه و حمیمیم دارای پایگاه بود. ارتش سوریه مسلح به سلاح روسی بود. اگر روسیه می خواست نقشی سازنده و مفید در تحولات سوریه بعهده بگیرد، می توانست با متقاعد کردن بشار اسد به کناره گیری(ولو موقت)، راه را برای یک گذار کم درد به حکومتی ائتلافی فراهم کند. اما روسیه نه تنها چنین نقشی را بعهده نگرفت، بلکه با لشکر کشی به سوریه، و با دخالت مستقیم نیروهای قدس سپاه پاسداران و حزب الله لبنان در عرصه نبرد، وضعیت را پیچیده تر کردند. سپاه قدس پاسداران هم با استخدام افغانی های فقیر و محتاج تحت نام «زینبیون» و پاکستانی های بیکار و فقیر تحت نام «فاطمیون» و عده ای از شیعیان عراقی و از کشورهای دیگر تحت نام های مختلف دیگر، مستقیمن به استخدام مزدور برای ارسال به سوریه، و جنگیدن در سنگر بشار اسد پرداخت.
عربستان و قطر و ترکیه و کشورهای دیگر هم پیمان با اینها هم، فرصت را غنیمت شمرده و با پول و سلاح و امکانات فراوان، بفکر «کمک» به مردم سوریه افتادند.
این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی
آمریکا و غرب، روسیه و ایران و حزب الله، عربستان و قطر و امارات و بحرین و ترکیه و انواع و اقسام تجمعات جانوران با پیشوند و پسوند اسلام و اسلامی. مگس وار به کندوی سوریه برای گرفتن «عسل» حمله ور شدند. پس از حمله آمریکا به عراق، و گماردن حکمرانی بنام پل برایمر در این کشور، تمامی نیروهای وابسته به رژیم بعث صدام حسین، در تمامی دستگاه دولتی و ادارات و جامعه مدنی و همچنین در ارتش، اخراج شدند. نوری المالکی هم بعنوان دشت نشانده ولی فقیه در ایران، جامعه عراق را به ورطه ای کشاند، که تمامی ناراضیان رانده شده از جامعه عراق، گرد هم آمده و «نوبری» بنام داعش را ساختند، که علاوه بر تصرف موصل در عراق، میدان حرکت خود را به سوریه هم کشاند، و بخش هائی از این کشور را هم زیر سلطه دارد. در زمانی که روسیه با ادعای ارسال نیرو برای سرکوب داعش در سوریه، به میدان آمد، من هم تصور می کردم که واقعن به قصد سرکوب داعش نیرو فرستاده است. اما دیری نگذشت که متوجه شدم، پوتین طرح دیگری در ذهن دارد. اکنون می دانم که اتفاقن پوتین بدنبال سرکوب و کشتار کسانی است، که غیر داعشی هستند، تا مردم و دنیا را در مقابل انتخاب «بشار یا داعش» قرار بدهد.
چهارم - سه سطح از واقعیت عفونی سوریه امروز
سطح اول، یا سطح زیرین : تمامی کسانی که به اسم جنگنده در این کشور حضور دارند، بخشی از مردم هستند، که خود قربانی سیاست های تجاوزکارانه بلوک های مختلف سرمایه داری، و حامیان منطقه ای آنها هستند. سربازان سوری، نیروهای حزب الله، پاسداران سپاه قدس، اجیر شدگان افغان و پاکستانی و عراقی این سپاه، تمامی کسانی که در گروه های اسلامی بر علیه حکومت سوریه می جنگند، تمامی کسانی که نیروی مخربی بنام داعش بخدمت گرفته است، همه این ها از مردم هستند، که به کشتار همدیگر «کشانده شده اند». از هر کشوری که به آنجا کشانده شده اند، بر اثر فقر و بیکاری و بی آیندگی، در حکومت هائی است، که یا به اردوی غرب و آمریکا وصلند، و یا به اردوی روسیه و چین و جاهای دیگر.اگر از ترکیه و عربستان و اردن و لبنان و افغانستان و پاکستان و عراق، و یا تاجیکستان و چچن و ملداوی و گرجستان و آذر بایجان و قفقاز به جریانات تروریستی وصل می شوند، و چه جوانانی که از همین کشورهای غربی بدلیل رشد تبعیض و نژاد پرستی و انزوا و عدم موفقیت در ادعام در جامعه میزبان و بیکاری و فقر دامنگیرشان، به گروه های تروریستی می پیوندند. قبل از هر چیز بایستی ریشه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این بیچارگی را ردیابی کرد، که این مردم را به آنجا کشانده است. سطح «زیرین» سطح «مردم علیه مردم» است، برای اینکه سطوح دوگانه دیگر، میوه دراز مدت این رویاروئی را بچینند.
سطح دوم، یا سطح میانی : در این سطح حکومت های منطقه هستند، که در سطحی بینابینی و نیابتی( Proxy) حضور دارند. کشورهائی که، از سوئی عملکرد سیستم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها، بگونه ای است که مردم را به فقر و فلاکت کشانده، و دیکتاتوری ها و استبدادشان، مانع از هر گونه تشکل یابی برای اظهار وجود سیاسی و اجتماعی مردم میشود، تا بدین وسیله مردم بتوانند مطالبات خود را، برای رسیدن به یک زندگی انسانی پیگیری کنند، و از سوی دیگر، حکومت هائی هستند که به درجات مختلف،در پیوند و بده و بستان سیاسی با این یا آن بلوک سرمایه داری هستند، و به نیابت از آنها، در این صحنه نقش خود را بازی می کنند. عربستان، قطر، امارات، بحرین، عمان، اردن، لبنان، ترکیه، مصر، ایران، اسرائیل، آذربایجان، و همه آن حکومت هائی که، به نسبت درجه پیوند یا میزان رابطه و حتا وابستگی شان به بلوک های مختلف سرمایه، در سوریه نیز، نقشی متناسب با آن پیوند و رابطه و وابستگی، بعهده گرفته اند. اگر سران حکومت هائی چون عربستان و قطر و ترکیه و غیره در مشورت با غرب و آمریکا، سیاست های خود را به پیش می برند، حکومت سوریه و ایران هم، مدام در رفت و آمد و مشورت با روسیه و چین هستند. البته از بازی کردن در بین بلوک ها هم غافل نیستند. عربستان و ترکیه، با روسیه هم وارد بده و بستان می شوند. تمامی این حکومت های منطقه ای، مرتجع، مستبد، ضد آزادی، مختنق و ضد تشکل و تحزب آزادانه مردم کشورهای خود هستند، و سیاست آنها بر علیه مردم، و در راستای منافع بلوک های سرمایه داری است. سوریه برای این حکومت های منطقه ای، کاتالیزوری است که بحران خود را به آنجا صادر کنند. حکومت ارتجاعی اسلامی ایران، این سیاست ارتجاعی خود را زیر عنوان «عمق استراتژیک» توجیه می کند. به این معنا که سوریه و حزب الله و ایران «محور مقاومت» بر علیه اسرائیل هستند. در تمامی طول حکومت سوریه، یک تیر هم به سوی اسرائیل شلیک نشده است. حکومت اسلامی هم تا همین امروز بزرگ ترین خدمت را به رژیم اسرائیل کرده است. حکومت طایفه ای عربستان هم تاکنون جز خدمت به تروریسم، و پر کردن جیب سازندگان سلاح های کشتار جمعی، با مدنیت امروز جامعه بشری، فاصله ای هزار ساله دارد. عملکرد بقیه حکمرانان منطقه هم، که یا مجیزگوی بلوک سرمایه داری غربند، یا با پیوندشان با روسیه و چین، قادر به حفظ و تداوم دیکتاتوری خود هستند، بر همگان روشن است. این سطح میانی، در حالی که به سطح زیرین پاسخگو نیست و آنها را سرکوب و گوشت دم توپ می کند، بقا و حفظ و تداوم سلطه خود بر مردم را، در گرو وفاداری و خدمت به «سطح بالائی» می داند و جستجو می کند.
سطح سوم، یا سطح بالائی : این سطح متعلق به بلوکهای مختلف سرمایه داری است. آمریکا و اروپا، روسیه و چین و همه آن قدرت های متوسطی که، به تناسب توانائی های اقتصادی و سیاسی و نظامی خود، و اولویت هائی که بر آنها تحمیل می شود، به این یا آن سو، و گاه با ژشت بیطرف، در صحنه جهانی ظاهر می شوند. این سطح، سرمایه و قدرت اقتصادی و نظامی و فرهنگی را در دست دارد. پایگاه های نظامی آمریکا، در سراسر کره زمین مستقر هستند. آمریکا، زمین و هوا و دریا را نظامی کرده است. آمریکا ، «علم» را هم «نظامی» کرده است. چند صد نفر در سطح جهانی، که در شرکت های معروف به چند ملیتی متمرکز و متشکل شده اند، میلیاردها انسان را به اسارت گرفته اند. این سطح، به هیچ قانونی پاسخگو نیست.بجز قانونی که سرمایه «دیکته» می کند. شاید چکیده سیاست این بلوک را بتوان در گفته معروف چرچیل خلاصه کرد. چرچیل روزی گفت : ما دوست( و یا دشمن) دائمی نداریم، بلکه منافع دائمی داریم.
سطح زیرین، در اسارت سطوح میانی و بالائی است، سطح میانی در اسارت سطح بالائی، و سطح بالائی در اسارت سرمایه و سود.
برای مهار این سطح بالائی، دو راه بیشتر وجود ندارد. یکی از طریق قانون های برسمیت شناخته شده بین المللی است، که گویا «سازمان ملل» مسئول اجرای آنهاست. اما بیاد داریم که در زمان حمله به افغانستان و عراق و یوگسلاوی هم، اجازه ای صادر نشده بود، و آمریکا و انگلستان و غرب و ناتو، با بافتن دروغ، حملات خود را انجام دادند تا بعدن اجازه آنرا بگیرند. در این جنگل «بی قانونی» چگونه می توان انتظار داشت که بوش و بلر و سران ناتو برای جنایت هایشان به محاکمه کشیده شوند؟
این سازمان، سازمان «ملل» نیست، بلکه سازمان «دول» است. این چه سازمانی است که در آن، از بیش از دویست کشور جهان، فقط پنج کشور «حق وتو» دارند؟
مگر «پیمان ورشو» سال ها پیش منحل نشده است؟ پس چه چیزی ضرورت وجودی و تداوم وجود «پیمان ناتو» را توجیه می کند؟
آیا تشکیل پیمان های جدیدی بنام «شانگهای» و «بریکس» و غیره، می خواهد جایگزین «پیمان ورشو» شود؟
آیا بسوی هر چه بیشتر میلیتاریزه کردن جهان پیش میرویم؟
اما برای مهار این «سطح بالائی»، راه دیگری هم وجود دارد. راه جمعیت بیشترینه مردم جهان. راه مولدین ثروت های مادی و فکری و فرهنکی جهان. راهی که این نظم کهن را متلاشی می کند، و بر ویرانه آن، نظمی نو بر پا می دارد. رهروان این راه، بایستی با درس و تجربه گیری از بیراهه هائی که در روسیه و چین و جاهای دیگر پیموده شد، مسیر را برای پیمودن هموار کنند. با چسبیدن به، و تکرار بیراهه ای که در شوروی سابق پیموده شد، و به «سرمایه داری دولتی» انجامید و نتایج تراژیک آن را امروز شاهدیم، جز تکرار تاریخ، کار دیگری نمی کنیم. امروز بیش از هر چیز، به «تولید اندیشه» نیاز داریم. اندیشه ای که راهنمای عمل آینده ما باشد. این عرصه نیز، کار کسانی است که ضرورت زمانه خود را درک می کنند.
غایب اصلی در تعیین سرنوشت و زندگی امروز سوریه، مردم آن هستند. هر نظمی که بر این کشور حاکم گردد، اگر برخاسته از انتخاب آزادانه و آگاهانه مردم این کشور نباشد، و با زد وبند و مصالح دیگران، بر آنها تحمیل شده باشد، مقبول آنها نخواهد بود، و حق مردم سوریه برای تعیین سرنوشت خود، همچنان باقیست.
با سپاس از شکیبائی شما در خواندن این نوشته .همین جا از دوستان سایت «اخبار روز» تقاضا می کنم چنانچه نوشته را برای یک کامنت طولانی میدانند، در صورت موافقت، آنرا با همین عنوان، بصورت نوشته ای مستقل انتشار دهند.
۷۶۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵
|
از : کیم : میر
عنوان : در سرمایه داری آنچه حیوانیست انسانی و آنچه انسانیست حیوانی میشود
مستر !مثل اینکه چشمانت را نمالیدی ! شوروی حدود سی سالی میشه دیگه تشریف ندارند کسی هم نمیخاد تیمش برنده بشه روسیه فعلی هم بمدد دوستان امپریالیسم دیگه سرمایه داری شده یعنی دوزاری کجاست ما هم هستتیم .این بازی هم در دنیا و زمین سرمایه دارهای امپریالیسم بمعنی و مفهوم کلاسیکش است همچنان در جنگ جهانی دوم یکطرف جبهه سرمایه هار (حالب معلوم شده نئشه سطح بالا هم بوده)طرف دیگه همون جبهه میگفت پا تو زیادی دراز کردی تنهائی میخواهی بخوری هر کسی سهم خودش جیب خودش بانک خودش آتبش !! بانبار خودش شوروی تازه انقلاب شده باجبار با طرف ملایمتر رفت توی جوال(شوروی اون موقع را میگم بهانه نگیری)و بالاترین هزنیه را داده بیست ملیون کشته چهل ملیون معلول و درب و داغون البته وجود آیزنهاور بی تاثیر نبود .همین امروز بی بی سی گزاشگرش صراحتن اعلام کرد که همونمردمی که شما میگید مورد حمایت امریکا -اروپا -عریستان هستنند و در دیگر گزارش ارودگاه رزمندگان !!که از هلند و دیگر کشورهای اروپا در داعش و گروه های شبیه بودن و اسیر شده بودن پخش کرد آرزو میکردن هیچگاه وارد سوریه نشده بودن . مردمی شما میگید واقعن مردمند ولی مردمی اند که جزء بستگان همون تروریستها و همکاران سوری شان . شما حاضرید قسمتی از کشورتان را عده ای بزور اشغال کنند و هیچ اعتراضی نکنید و کمک هم ؟. مردمی که در سوریه -لیبی - عراق - مصر در دست این ایادی خونخوار و تحت تاثیر مواد مخدر آنچنانی جنایات هولناک بدستور اربابان سرمایه دار کثیفشان انجام میدن که جریان انتخابات و کاندیدای حال بهم زن که هر روزه دست باینجا و اونجای خانمها زده و هر چند اون یکی هم بهتر نیست مردمو از شنیدن اخبار هم بری کرده جائی برای دفاع از مردم کذائی نگذاشته .شما لطف کنید به هزار نفر تروریست جانی بگوئید بخاطر مردم !! و جنایت کمتر ارتش سوریه که درچار چوب قوانین سرمایه داری حق دفاع از سرزمین را دارد و جنایت کمترروسیه !! از سرزمین سوریه خارج شوند
۷۶۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵
|
از : شهاب
عنوان : همان آش و همان کاسه
جای تاسف است که هنوز بعد از اینهمه تجربه بخاطر طرفداری از جبهه خودی یا مورد هواداری، چشم به جنایات طرف مقابل ببندیم. اگر کسی از جنایات شوروی می نویسد، مورد انتقاد قرار می گیرد که چرا از جنایات طرف مقابل ننوشتی. انگپار در مسابق جنایت جنایتکاران در حال نظاره ایم و داور را به ملامت می گیریم که چرا فوت طرف مقابل را ندیده. یکعده نشسبته اند در مسابقه قدرت تیم مورد نظرشان برنده شود و حالشان نیست که موضوع سر مرگ انسانها ست، دسته دسته و بیگناه، انها که دستشان به دهنشان نمیرسیده فرار کنند. نوشته شاید گوش شنوائی از جنایتکار بخواهد دست نگاه دارد.آنوقت شما می نویسید چرا از طرف مقابل حرف نزده؟ آنوقت چه میشد؟ اهمیت جنایات این یکی پائین میآمد؟ تازه مگر باید طومار نوشت و همه مسائل جهانی را در ان گنجاند؟ او به این مسئله توجه کرده، خوب هم کرده چون حرفش را نمیزنند.
آن یکی هم ملا لغتی شده که نه این با تعریف امپریالیسم لنینی جور در نمیآید.آخ، چه دردی، چه فضاحتی، برویم به دائره المعارف های دنیا مراجعه کنیم. چنایتها و سوختن مردم روسیه را فراموش کنیم. اینجا اتفاق بزرگتری افتاده و امپریالیسم در مقاله ترجمه شده یک سایت نادرست بکار رفته.
آقای سیبانی دریغ که در مقابل چنین جمعی از ورزشکاران سیاسی، موضع دفاعی بگیرید. فقط باید پیروزی پرولتاریا را روی سینی تقدیمشان کنید تا مگر تبسمی کنند.
۷۶۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵
|
از : حماد شیبانی
عنوان : یک پاسخ سریع به کامنتهای تاکنونی
با دقت کامنتهای شمارا دنبال میکنم. همه آنها را دسته بندی خواهم کرد و به اطلاع نویسنده که برایم قابل احترام است و زندگی مبارزاتی او را سالیان درازی است پی گرفته ام خواهم رساند. شاید متخصص نبودن من در فن ترجمه نیز مزید بر اشکالاتی که شما گرفته اید باشد. من سعی خود را خواهم کرد که در انتقال متن امانت دارباشم. دوستانی که مایلند موضع من و جریان فکری من را دنبال کنند میتوانند به آرشیو سایت اتحاد فدائیان خلق ایران ( تمامی مواضع اتخاذشده طی ۵ سال گذشته در رابطه با "بهارعرب" "داعش" کردستان" ترکیه" "یمن"دخالتهایی امپریالیستی و ارنجاعی در انحراف جنبش مردمی در سوریه یا در کنار اسد .......) مراجعه کنند . سایتهای اخبار روز - عصر نو - کیهان لندن- رنگین کمان و... نیز لطف کرده برخی ازاین نوشته ها و نیز ترجمه ها را درج کرده اند . شاید برخی ضروری میدانند که من بر بالای هر ترجمه بنویسم که این ترجمه الزاما با نظر من مطابقت ندارد! در این مورد با آن برخی مخالفم.
۷۶۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣۹۵
|