از : هموطن اشنای قدیمی
عنوان : این چه مرام و کردار یست که ایرانیان دارند؟؟
با سلام به اخبار روز و تمنا برای انتشار این نظر..متشکرم..
یک اقای "چپ" در این سایت محترم و وزین ،مقاله ئی میگذارد.اشخاصی از سایت محترم اخبار روز ،تقاضای مسدود کردن بخش نظرات را مینمایند .اشخاصی که این امر را از سایت نمیخواهند بمعنای این است که علاقه مند اند به اشنا شدن به نظرات هم وطنان خود و بحث و مجادله،برای تبادل نظر و رسیدن به درستی مسائل که "خرد جمعی "نامش نهاده اند.
نویسنده این مقاله هیچگونه واکنشی به نظرات نفرموده اند .
(احساس نشستن بر تخت خدائی!!بیماری معمول بخش اعظمی از روشنفکران به اصطلاح،جامعه فرهنگی ایرانیان)
بعد اشخاصی به نماینده گی "اقای نویسنده"به طرفداری ایشان جواب سوالاتی را میدهند که ..دیگران از اقای نویسنده..نموده اند
امروزه احوال ما ایرانیان را نیازی به داشتن "مولیر" نیست تا کمدی ..مثلا خسیس را بنویسد،کردار و رفتار ما ،در مجموع یک کمدی با مزه تاریخی ست..
به پیر..به پیغمبر باور بفرمائید که گاهی چنان روزگار ما تلخ مزه گیه زهر را پیدا میکند که ..به تراژدی تبدیل میشود..باید نشست و بر سرنوشت خویش گریه ساز کرد!!
و کسی نیست به اقای علی""البرز" بگوید:
اخر اقای محترم ادم زنده مگر وکیل و وصی میخواهد؟مگر از شما سوال شده است؟
اقای شالگونی ..مرام و کردار هر انسانی گویا و تشریح کننده جوهر و منش اخلاقی و انسانی اوست.شما خود استاد من بی سواد هستید..در این موارد...
شما باید سرمشق نسل بقول شما "انقلاب" باشید ،نسلی که نیاز به اموختن دارد،به دیدن..!!شما خود معلم و رهبر سیاسی این جوانان بودید و هستید!
چرا مثلا ،عده ئی نقل مجلس شان این باشد که چرا اقای خاوری سکوت کرده است و نیرو ..امید و به دیگران نمیدمد؟ و خود را نشان نمیدهد تا دیگران ..گرمی و شادی را در قالب او..احساس کنند؟
گاه رفتار و کرداری،گفتاری میتواند چنان اثرات عمیقی روی نسل جوان بگذارد که سرنوشت و تمام اعتقادات او را دگرگون نماید..
اقای شالگونی ..باز به پیر به پیغمبر زشت است این کردار ها اقای عزیز...و در خور و شایسته ملتی که اذعان دارد از فرهنگ و اخلاقی کهن برخوردار است..به هیچ وجه نیست و نمیتواند باشد..هموطن عزیز..از ما سنی گذشته است..چیزها دیده ایم..در انتهای راه در غربت و چنین پایان تلخی که در انتظارمان است..ایا شایسته نیست عشق ورزیدن و محبت و مهر را در قالب دوستی ،به یکدیگر هدیه دهیم؟
دست یکدیگر را بگرمی بفشاریم و اگر چه یکدیگر را نمیشناسیم،اما یگانگی را فریاد زنیم
۷۶۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۵
|
از : ایران ایلخانی
عنوان : به البرز،یا دلایلتان را ذکر کنید،یا از حکم کلی دادن و نیت خوانی پرهیز کنید.
شما بهتر است در ابتدا از خود بپرسید که آیا آنچه را خوانده اید،فهمیده اید.آنگاه چشم و گوش بر ببندید و دهان بگشائید ودرباره مقاله و کامنت دیگران،اظهار نظر کنید.
۲۱ مهرماه وقتی با دوستان محسن آرام و علیخانی درگیر بحث خدمت و خیانت خاندان پهلوی* بودید،آقای محسن آرام از قول آقای علیخانی جویا شد:«چگونه است که البرز به خود می قبولاند پای هر نوشته ای در این سایت کامنت بگذارد و رویاهای رقیق و بدون بنیان عینی خود را رج بزند.»
همان روز یادادشتی نوشتم تحت عنوان:وقتی حاشیه متن می شود و برعکس.
آخر مطلب اضافه کردم:تعجبی ندارد که چرا جناب البرز پای هر پستی رویاهای غلیظ و رقیقش را رج میزند،آنچه تعجب دارد،تعجب شما دوستانست،اگر با طرز تفکر و سابقه جناب البرز آشنا بودید،در عجب نمی شدید که چرا...آن روز نه محسن آرام و علیخانی واکنشی نشان دادند،نه واکنش شما هم قابل بحث بود.
بنابراین اظهار نظر امروزتان برای من عجیب نیست،فقط میخوام بدانم که کجای یادداشت من بیانگر یقه درانی و یقه گیری است که شما به من انگ بی انصافی زدید؟!
پیامد:
*سخنی چند با آقای حمید آصفی - سیامک طاهری
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۷۶۰۱۴&direction=backward&first=۷۶۶۴۱
۷۶۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۵
|
از : آرش
عنوان : مردم هم نمی دانندچه می خواهندهم نمی دانندچه میشود.
اینجانب بمناسبت شغلی که دارم بطور روزمره چندین شناسنامه کودکان ایرانی را روییت می کنم.
کودکانی که والدین آنها جوان ومتولدین بعداز انقلاب ۵۷ می باشندومتعلق به نسل جدید وتحصیلکرده وطبقه متوسط شهری درمنطقه ۲ تهران می باشند.
با قاطعیت می گویم ۸۰ درصداسامی که برای کودکان خود برمی گزینند یا مذهبی هست یادو اسمی ملی _مذهبی .
.اسامی فرزندان آنها...امیرحسین ..امیرمحمد...محمدپارسا...امیرسام...نازنین زهرا...
چرا؟ برای اینکه اگرکشور اینوری ماندبگویند اسمش محمد هست ...اگر اونوری شد..اسمش پارسا هست!!!
یعنی هم نمی دانند چه می خواهندوهم نمی دانند چه می شود.پس پنهان کاری وتظاهر می کنند.وبه چیزی علاقه نشان می دهند که خود به آن اطمینان ندارند.
بعید هست درچنین جامعه ای اندیشه های لائیک چپ و ملی گرایی جایی برای بسط وگسترش داشته باشند.بنظر من کشور با روی کارآمدن یا حتی تاثیر گذاری لاییک ها (ملی گرایی یا سوسیالیسم )سالیان طولانی (یک نسل دیگر)فاصله دارد..
تجربه ترکیه پیش پای ماهست که حکومت لاییک واندیشه های غیرمذهبی لرزان وشکننده بود ونهایتا اسلامگرایان ازنردبان انتخابات بالامی روند...
بنابراین تجمع پاسارگادهیچ اثری درتقویم سیاسی ایران بجا نخواهدگذاشت.
درحد تشیع جنازه فردین ومرتضی پاشایی...همین وبس.
۷۶۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : یا آنگونه که خودش، خودش را خطاب می کرد، خدایگان بود
هموطن گرامی ایلخانی، در آنچه که در این دردنامه ات نوشته ای، چیزی جز بیانِ حقایق نیست، اما اینکه به بهانه ی وجودِ سعیدهایِ تن پرور و ضعیف کُش در کشور تنها یقه ی آقای شالگونی را بگیری، از انصاف به دور است. چرا؟
چون نسلِ تازه یِ زنجیره یِ بهم پیوسته یِ سعیدهایِ موردِ اشاره یِ شما، درست از آن لحظه ای نطفه بست که محمدرضاشاه پهلوی برای حفظ بارگاهِ خدایگانی خود زیر عبایِ آقایِ [آیت الله]کاشانی خزید، و امثالِ آقایان سیدمحمدبهشتی و محمدجواد باهنر را در گروهِ تألیف کتب درسی مأمور کرد که بنویسند؛ "سلطنت و پادشاهی موهبتیست الهی". و شعبانِ[بی مخ] ساطور به دست و پیروانش در "ساواک محترمه" را مأمور کرد تا دمار از روزگار هر نواندیش، دگراندیش و اهل فکری درآورد.
هنوز هم دیر نیست، اگر به جای یقه دَرانی و چسبیدن به یقه ی امثال آقای شالگونی، در فکر تدوین برنامه ای فراگیر، مترقی و مدون برای امروز و فردای کشور باشیم، آنگاه نه کشور را به دستِ سعیدها و روسایشان سپرده ایم، و نه به دستِ پیروانِ مفلوکی به نام محمدرضاشاه که فقط در فن شکنجه، آزار و فرار از مشکلات استادی عالیمقام یا آنگونه که خودش، خودش را خطاب می کرد، خدایگان بود.
۷۶۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵
|
از : امیر آمویی
عنوان : لطفا مطلب را با دقت بخوانید و به پاراگراف آخر توجه کنید.
با درود به آقای شالگونی و خوانندگان (اعم از عجول و غیر آن)
هدف آقای شالگونی از نوشتن مقاله ، دعوت چپ و دموکراتها و نیروهای مترقی به ایجاد ائتلاف یا اتحادی برای پر کردن جای خالی نیروهای ترقیخواه در شرایط کنونی ایران است. این رویکرد آقای شالگونی اگرچه ناشی از فشار تحولات سریع پدید آمده در ایران است، اما در هر حال نقطه ی امیدی است و اگر بتواند چشم خوابالود چپ را بر روی واقعیت امروز ایران باز کند، در بخش آخر خود نوشته ی موفقی بوده است. از نقد «تعبیرها»ی ایشان بگذرید. نظیر این مباحث چهل سال است که جریان دارد و نه گوش شنوایی پیدا می شود و نه خواننده ی دقیقی. من در میان خوانندگان اظهار نظر کننده کمتر کسی را دیدم که به پاراگراف آخر نوشته ی آقای شالگونی توجه کرده باشد.
۷۶۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵
|
از : ایران ایلخانی
عنوان : آقای شالگونی*سینه زنی عجیب نیست،بی عرضگی و ناتوانی عجیب است.
شکسته نفسی نکنید استاد،بی عرضگی کجا و شما کجا،بی عرضه بانیان و حامیان و جانیان نظام هَمهِ کَس کُشِ هَمهِ کَس کُنی ست که بعد از ۳۸ سال قتل و غارت و تجاوز،
حکایتش بجایی رسیده که برای بقای خود تن به پااندازی عموسام و تدارکاتچی شدن روسها داده است تا شعار نه شرقی نه غربی هم مثل شعار جنگ جنگ تا پیروزی و راه قدس از کربلا میگذرد و انرژی هسته ای... به موزه تاریخ سپرده شود.
بی عرضه جماعتِ مفلوکِ همیشه در صحنه ایست که قتل و غارت و تجاوز آشکار نظام سعید پرور* را در دهه ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ دیدند و نادیده گرفته و میگیرند و با مشارکت خود،باعث استمرار جنایت و غارت و تجاوز شده و می شوند.
بی عرضه بانیان و حامیان و جانیان نظام هَمهِ کَس کُشِ هَمهِ کَس کُنی ست که در پَستیِ و رذالت و بی شرمی و فلاکت سرآمد دورانند.
بی عرضهِ جماعتِ مفعولِ همیشه در صحنه ایست که می دانند،جان و مال و ناموسش را کیِ کُشتهِ و خُوردهِ و کَردهِ،باز نعل وارونه می زنند و شکایت دزد به شاه دزد می برند و از چاه جمکران و صندوق رای جماران انتظار معجزه دارند.
بی عرضه بانیان و حامیان و جانیان نظام هَمهِ کَس کُشِ هَمهِ کَس کُنی ست که نه جنگشان جنگ بود و نه سازندگیشان سازندگی و نه اصلاحاتشان اصلاحات و نه مهرورزیشان مهرورزی و نه تدبیر و امیدشان تدبیر و امید.
بی عرضه جماعت غایبِ همیشه در صحنهِ ای ست که دَم از پیشرفت و تغییر می زنند و سال ۸۸ شعار سال ۵۷ را سر می دهند و سال ۹۵ شعار سال ۷۸ را غرغره میکنند و حکایت مشمئز کننده قتل وغارت وتجاوز فاعلین استبداد را دستمایه لاس ذهنی و تمسخر و لودگی و سرگرمیشان میکنند و هنوز نمیدانند که اگر کار با شعار و رای گیری پیش میرفت و مشکلات با بخشنامه و بیانیه و کمپین و هشتگ و پشتک حل میشد،کار نظام همه کَس کُش و همه کَس کُن به برجام و بی معرفتی روسها و جنگ نیابتی در سوریه نمی کشید.
*آقای شالگونی،نقبی به سوی نور بزنید و دلایل بی عرضگی تان را ذکر کنید.
*سعید حجاریان و سعید امامی و سعید حنایی و سعید عسگر و سعید قاسمی و سعید حدادیان و سعیدمرتضوی و سعید طوسی...
۷۶۹۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۵
|
از : بهروز الف
عنوان : وقتی بجای کورش، چپ خواب هست، مردم هیجان زده شده هم به جای شاه بیدار میمانند تا چپ آسوده بخوابد
با خود عهد کرده بودم که دیگر جمله ای در پای هیچ مقاله ای نگذارم که تنها وقت تلف کردن هست ولی این جمله اقای منوچهر مرا واداشت که آن را تکرار کنم و از آقای شالگونی و هواداران و مشوقانشان بخواهم که آیا پاسخ واقعی و نه پلیمیک های ارزان و بی ارز برای این جمله دارند؟ و اگر ندارند. شاید بهتر باشد برای چند صباحی زبان د ر کام کشیده و خود را سوا خاص و عام نکنند و جمله این هست
وقتی بجای کورش، چپ خواب هست، مردم هیجان زده شده هم به جای شاه بیدار میمانند تا چپ آسوده بخوابد
۷۶۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۵
|
از : بهروز
عنوان : دمکرات منش
نظرات اقای شالگونی بسیار واقعبینانه و بدور از تحلیلهای شعارگونه بود.
روح نوشته اقای شالگونی بازتاب اعتقاد یک انسان دمکرات منش است. که شعارهای دیگران را از منشور ایدیولوژک نگاه نمیکند.
۷۶۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵
|
از : امیر آمویی
عنوان : ائتلاف هرچه سریع تر نیروهای ترقیخواه برای ایجاد دموکراسی در ایران
از این مقاله چه باید فهمید:
عزیزان، پیام مهم این گفتار این است که جای یک "ائتلاف فراگیر نیروها"ی سوسیالیست، چپ، دموکرات و دیگر عناصر مترقی که از برقراری یک جمهوری دموکراتیک در ایران دفاع می کنند و نماینده ترقیخواهی ایرانیان هستند در ایران و تحولات شتابناک کنونی اش به شدت خالی است و تا فرصت از دست نرفته باید هرچه زودتر این جای خالی را از طریق توافق حول حداقل برنامهی دموکراتیک پر کرد تا نیروهای داخلی از جمله بیکاران، کارگران، روستائیان، معلمان، دانشجویان، دانشگاهیان، زنان و جوانان و کارمندان و دیگر ترقیخواهان از سر در گمی در آیند و به دور نیروهایی که دیگر به تاریخ گذشته ارتباط دارند جمع نشوند. اکنون باید به نظامِ شکل گرفته ی نیروها در داخل و تأثیر نیروهای خارجی بر آنها توجه عمیق کرد و هرچه زودتر جایی برای اثر گذاری بر وضع موجود و آینده باز نمود. در غیر این صورت وضع نه تنها شبیه به پیش از انقلاب که چندین بار نیز ممکن است بدتر شود.
۷۶٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵
|
از : ژیلا آزادی
عنوان : اتحاد چپ
همانطور که ا.رستمی اشاره کردند، تشکیل جبهه چپ تنها راه حل برای طرفداران سوسیالیسم می باشد. حال این چپ ما کی برسر عقل می آید و هر گروه و سازمان و حزبی گروه و سازمان و حزب دیگر را تخریب نمی کند و به آن از بالا نگاه نمی کند خود مسئله ای مهم است.
۷۶٨۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۵
|