سیاست پدر و مادر دارد!
-
امید منتظری
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : هومن دبیری
عنوان : حساب ساده
امید عزیز سلام،
قبل از اینکه نظرم را بنو یسم ، یک خاطره ای را برایت تعریف می کنم. در زمان سربازی در یک منطقه ی دور افتاده ، یک فرمانده پادگان داشتیم که سرتیپ بود و با مزه . یک روز از مرخصی بر گشته بود. شروع کرد سربازها را نصیحت کردن، گفت : بیسوادی بد ترین بیماری دنیاست و آدم بیسواد واقعا کور ست. او تعریف کرد که در روزهای مرخصی چند روزی فرصت داشته که با دختر دلبند دبستانی خویش موانست داشته باشد . در دو سه روزی که در امور مدرسه به دخترش کمک میکرده ، دریافته بود که خودش هم در ریاضیات خیلی ضعیف ست. وقتی خواسته یک مسئله ی حساب چهار عمل اصلی را برای دخترش حل کند. از هر راهی که میرود مسئله حل نمی شود ناچار از "لگاریتم" استفاده می کند که بازهم نتیجه نمی گیرد . خلاصه می فهمد که خیلی "بیسواد" ست و از سربازان میخواهد که باسواد شوند. البته ما هم یواشکی خندیدم .
ماجرای مملکت ما مانند مسئله ی حساب حل کردن جناب تیمسار خیلی "پیچیده" شده که آدم مجبور میشود مانند تیمسار گره ای را که میشود بادست باز کند را به کمک دندان باز نماید یا مسئله چهار عمل اصلی دبستان به جدول لگاریتم ربط داد.
اگر بپذیریم که دموکراسی غیر مستقیم ، یعنی انتخاب بدون قید وشرط نمایندگان اقشار مختلف مردم ، برای شرکت در تدوین و تغییر قانون اساسی ، در چنین جوامعی احزاب مختلف سیاسی باارائه "برنامه های" خود به جامعه داوطلب نمایندگی "وکالت" مردم در قانون گزاری و امور اجرائی میگردند ، با تبلیغ "برنامه های" خود ، تلاش می کنند ،نظر مردم را به " برنامه های" خود جلب مینمایند ، تا با کسب آرای مردم در روز "انتخابات " برای "دوره ی" معینی به "مجلس" رفته و احیانا با کسب آرای بیشتری توسط حزب خود ،در تشکیل "دولت " شرکت کنند. معمو لا احزابی که در دوره "وکالت " خود منشا ء اثرات و خدمات مثبتی در کار و زندگی مردم شدند در دوره های بعد هم انتخاب میشوند و مردم در صحنه ی سیاسی با ارای خود میزان خرسندی خود را با حمایت یا ناخوشندی از احزاب و سیاستمداران نشان میدهند.
مثال هائی که از ایالت متحده و فرانسه زده ای در این چارچوب می گنجد. در سوئد در انتخابات مجلس ۷۰ تا ۸۰ درصد از شهروندانی که حق رای دادن دارند، در انتخابات شرکت می کنند و به احزاب مورد نظر خود رای میدهند . احزابی که ۴در صد از کل آرا را کسب کنند به مجلس راه پیدا می کنند. برای اطلاع تو عرض می کنم که هم اکنون حزب خارجی ستیز سوئد " حزب دموکرات سوئدی" نزدیک ست که در انتخابات بعدی از حد نصاب ۴ در صد بگذرد و وارد مجلس شود ( با حزب سوسیال دموکرات اشباه نشود)، تمام وسائل ارتباطات جمعی سوئد از این موضوع "ابراز نگرانی" می کنند. به نظر من این "ابراز نگرانی " ظاهر قضیه ست و هدف مطرح بودن این حزب نژاد پرست می باشد و عملا به خرج مالیات دهنده ها ی سوئد یعنی مردم ، برای این حزب تبلیغ میشود . این ها معایب جوامع سرمایه داری می باشد که با پنبه سر می برند. در همین سوئد حزب چپ تقریبا همیشه در مجلس بوده و تا آنجا که من یادم میاید از ۵ تا ۱۲ درصد از آرا را بخود اختصاص داده ست که با حزب سوسیال دموکرات در چارچوپ معینی همکاری کرده ست . احزاب چپ رادیکال از جمله سندیکالیست ها ، آرای بسیار کمی دارند که اصلا در محافل سیاسی از آنها صحبت نمی شود. بازهم برایت عرض می کنم که ایرانیها در انواع احزاب سوئد فعالیت دارند.
امید جان، سوئد به کشور روشنفکری معروف ست ، مردم به کار وزندگی و تفریج مشغولند و نمایندگان سیاسی آنها هم در مجلس و دولت وظائف خود را انجام میدهند. دولت امروز سوئد "راست" و ائتلافی ست ؛ مشتمل از احزاب : محافظه کار ، دموکرات مسیحی ، مردم و سانتریست در برابر اینها احزاب سوسیال دموکرات ، چپ و محیط زیست در مجلس بعنوان "اپوزیسیون" نمایندگان راست و دولت راست ائتلافی را مورد انتقاد قرار میدهد.
در هین دو سال بعداز انتخابات بخشی از مردم که به "راست ها" رای دادند کاملا پشیمان هستند و نظر سنجی ها نشان میدهد که اگر امروز انتخابات انجام شود ، دوباره سوسیال دموکراتها ، چپ و محیط زیست اکثریت آرا را برای تشکیل دولت بدست خواهند آورد. حزب یا احزابی با ائتلاف بیش از ۵۰ درصد از کل آرا را کسب کنند ، دولت تشکیل میدهند.
نتیجه : مردم الزامی نیست که سیاسی باشند مهم اینست که نمایندگان خود را از شهرشان به استکهلم" مجلس " بفرستند، بدیهی ست ، از مناطق فلاحتی و سنتی فعلان احزاب دموکرات مسیحی و سانتریست ها ، کشاورزان را نمایندگی می کنند و درشهرهای بزرگ سوسیال دموکراتها و محافظه کارها ، در بین اقشار میانی و کارمندی و روشنفکری حزب چپ و حزب لیبرال مردم پایگاه دارد. تعادل سیاسی با انتخابات دوره ای برقرار میشود و مردم رای خود را عوض می کنند از یک حزب به حزب دیگر . روش آزمون و خطا بدون تعصب راهنمای مردم ست. برایت عرض می کنم از سال ۱۹۹۸ تا امروز در مجموع همه چیز به نفع راست ها تغییر کرده و مردم اقشار پائینی سرشان کلاه رفته که با تمام وجود این را لمس میکنند. سئوال من اینست که چرا حزب سوسیال دموکرات به راست زده و احزاب چپ و رادیکال نمی توانند آرای بیشتری از مردم را بخود اختصاص دهند؟ چگونه می توان تغییراتی به نفع اقشار پائینی انجام داد؟
اما در ایران ، ما نه دموکراسی غیر مستقیم داشتیم و نه داریم . در سالهای حکومت شاه انتخابات به "فرمایشی " معروف بود و فقط فعالان سیاسی طرفدار شاه "وکیل " و "وزیر " میشدند ، اپوزیسیون با هر رنگی سرکوب میشد. شاه و دولتش بر ثروت نفت تسلط کامل داشت . نفت علت العلل دخالتهای نفتخواران جهانی به رهبری آمریکا بود وهست . سرکوب خونین توسط شاه زیر سبیلی رد میشد. پس مردم از مشاهده ی گفتمان سیاسی بین "دولت" و "اپوزیسون " محروم بودند. این بزرگترین فاجعه ای بود که شاه از ۳۲ تا ۵۷ بر مردم تحمیل کرد. در سالهای آخر رژیم شاه ، مردم با نا باوری دیدند که "فشار عظیمی" که ماشین دولتی شاه و حامیانش سالها بر مردم تحمیل کرده بودند دیگر قادر نبود مثل گذشته عمل کند. مکانیزم این "تغییر فشار" را باید در یک معادله دقیق محاسبه کرد و عوامل آن را شناخت از جمله نفت !!! . خب ، بخش بزرگ مردم حول نمایندگان مذهبی و سنتی جمع شدند. مخالفین شاه نه در "دولت موقت " شرکت کردند و نه توانستند برنامه ی خود را ارائه کنند. دانشجویان ، روشنفکران و نیروهای سکولار از همان فردای انقلاب مورد تعدی نیروهای مذهبی و قشری قرار گرفتند که منجر به برخوردهای خشونت آمیز و نظامی هم گردید. با تشدید این تنش ها توسط عوامل دولت موقت و رهبران مذهبی و بخشی از مخالفین رژیم جدید، حکومت مذهبی به سرکوب وسیع روی آورد. روز از نو و روزی از نو!!!!! حکومت دینی جدید در مدتی کوتاه توانست تا "فشار جایگزین" را تامین کند. دوباره توانست انتخابات را به شکل دیگری به نفع بخشی فعالان مذهبی مردم "خودیها" محدود کند. لذا بخشی دیگر از مردم " غیر خودیها"شانس انتخاب شدن و انتخاب کردن را به شکل آزادانه را از دست دادند. چقدر کسل کنند ست که مردم ۳۰ سال حرف های تکراری فعالان سیاسی مذهبی را بشنوند که همه مادام العمر "رهبر" ، " وزیر " و "وکیل" شدند. نفت فروش میرود قیمت هربشکه از ۱۰۰ دلار گذشت !!! عربستان بدتر از ایران !!! کویت چی؟
همه را گفتم که به این نکته تاکید کنم ، تا این فشار سیستماتیک که بر پیکر آحاد مردم تحمیل میشود وجود دارد . این حکومت اجازه نمی دهد که مردم مانند حتی جوامع سرمایه داری، روایت احزاب مختلف را بشنوند ، فعالان سیاسی ما در ۱۰۰ سال پس از رسمیت یافتن مشروطه تا امروز به فجیع ترین شکلی سرکوب خونین شدند که هنوز ادامه دارد. حکومت دینی حتی "خودی ها" را تحمل نمی کند. مردم از حقوق مدنی خود واقف نیستند و تجربه تخزب در ایران نازل ست.
در محیط های کار و زندگی وضع بهتر از شرائط سیاسی نیست که مردم در امور جاری خود اظهار نظر و شرکت داشته باشند.
وضع سندیکاهای کارگری و کارمندی اسفناک ست. اگر رژیم وابسته ی شاه می توانست مورد فشار غرب قرار گیرد که هم در ۱۳۳۹ دیدم هم در ۱۳۵۶ ، این در مورد ایران کنونی تا حدی منتفی می باشد.
به نظر من مشکل ایران با حکومت دینی و سفاکی آن نیاز به کارزار عظیم تمام مخالفین سکولار داخل و خارج برای افشای "نمایش " انتخابات به طور مستمر داردـ نه فقط قبل از انتخابات ـ که با سکوت محافل بین المللی روبرو بوده و هست . حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در ایران بشدت نادیده گرفه میشود. تا این درست اجرا نشود معلوم نیست که فعالان سیاسی واقعا چقدر در بین مردم پایگاه دارند.
هرگز در۵۰ ایران اخیر اتتخابات آزاد "ادواری " برگزار نشده تا مردم تجربه کنند که فعالان سیاسی آنها چند مرده حلاجند !
تا این تحقق پیدا نکند ، نیروهای سیاسی هم پی به میزان مقبولیت خود در میان مردم نمی برند. حکومت دینی هم با ۳۰ سال حکومت انحصاری جرات نمی کند که قواعد بازی را رعایت کند. من فکر میکنم باید راه های عملی برای فشار به حکومت تا تغییرات را پیدا کرد ، تا اولا حق زندگی فعالان سیاسی تضمین شود ، ثانیا مردم از صفر برای تمرین دموکراسی غیر مستقیم شروع کنند.
۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۶
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱)
نظر شما
اصل مطلب
|