سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دالان موریانه - پیرایه یغمایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پروانه جوادی

عنوان : حریق واژه
غزل لطیف و درخشان پیرایه یغمایی که براستی در غزل دستی حیات بخش و سری بر فراز سرها دارد، نه تنها صفحه ی ادبیاتِ شما را که چشم ما را نیز روشن کرده است. پیرایه مهارتِ شگفت انگیزی در بیان آگاهی و هدفهای شاعرانه ی خود دارد که دراین وانفسای سرگردانی های ادبی، نفس راحتی است از سرِ اطمینان.
درود بر پیرایه یغمایی که حریق واژه را بر دالان موریانه ها بارانده است !
۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۶       

    از : حسن شرف

عنوان : انحرافی نروید!
آقای ثابت کلمه ی بنگ را از کجا آوردید؟ شاهدانه همه جا سمبل خیال است و هر خیالی را که همیشه نمیتوان به بنگ نسبت داد. پس لابد آدم وقتی هم که می خوابد و خیال هایش به صورت رویا و کابوس ظاهر می شود و وقتی هم که شعر می گوید خیال هایش در شعر ظاهر می شود، آنها را هم باید به بنگ نسبت داد؟ چرا انحرافی می روید؟
۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨۶       

    از : بابک ثابت

عنوان : یک نگاه بر دیگرانه باریدن
خسته نباشید

در این شماره با شعر خوب خانم یغمائی بر خورد کردم و لازم دیدم از اثر ی که روی ذهنم گذاشته است قدر دانی کنم .
شعر لطیفی است که در لای لای آن ظرافت انتخاب به ذهن میرسد .هفت خط است ولی ساده ، هفت خطی است که در آنهفت خطی نیست . بی شعار است و روان . چنان پیراسته است که بی آفرین از آن نمی توان گذشت .مخاطب را تحذیری نوازشگرانه می دهد و با اشاره به عناصر بالنده ی اجتماع ،طبیعت و اخلاق، او را در این" دعا –آرزو-نفرین " با خود هم راه می کند. شعرالتماسی است بجای خدا از انسان ! تا قوه اش را به فعل بکشد و قوه ی خود را نیز. زیرا خود نیز مخاطب است و انسان، نه تافته ی جدا بافته از کل! اولین طنین ندا در خود اوست و گویا از پیش من "ما "را ساخته است . "دیگرانه باریدن " اگر شعر کاملی نباشد، خود در من قصیده ای آغاز می کند برای شکست سکوت به همراه یاری که گویا ساز و ابزار کار را با خود دارد و مرا می خواند تا به دنبال دعا و نفرین خود برای شکست سکوت کاری کنم ، تا کاری کنیم بایسته .روی شعر به اجتماع است . به اجتماع برابر در کشیدن درد خفقان و سکوت و سکون .ساز شعر کوک است ؛ زخمه می خواهد .این ابر های تیره و بغ کرده و وسیع باید که نعره و برق شوند؛ و بارش. به وسعت دلهای دردمند.
شعر واقعه ای ، واقعی است ؛ نه تراشیده ای نخراشیده وصیغل نیافته.تنها خیال من با بیت چهارم غزل هم سو نشد و صفت "دست گشاده" را برای آسمان سخاوتی مناسب ندیدم و همچنین این بیت را در کل شعر مزاحم دیدم. شعرهمه جا واقعی است واین بیت آن را با خیال وبنگ مخدوش می کندو رویای فزاینده؛ استحکام غزل را کاهش می دهد ودرونه معنوی شعر را از یک دستی بیرون می آورد.
اشار ه یی به پشتوانه های شعر :
لب زنهار،سشکسته باد سکوت؛که دعا و نفرین و آرزو را در بر دارد .تنگ دل ازخود بودن؛ حریق واژه که در حیطه ی هنر خطیب و ادیب و شاعر این "ما" و یک پارچگی است ، عشق که نگین است و همه چیز حلقه وار به پل درخشنده ی آن می رسد و پایان و آغاز است و یاد رابعه که در غبار آلوده ترین شرایط تحجر به چاره جوئی باران ، برق وازه را همراه بارعد جان ، جانانه به آسمان انسان سپرد. وسنتی که برای ریشه کن کردن موریانه بی هیچ ترحم وتردید و ملاحظه ای باید خانه اش را به آتش می کشیدند.
۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست