از : ناصر اطمینان
عنوان : بزرگان هم انسان اند و محصول زمان خویش
با آنکه بسیار ارج می نهم این کار تحقیقی با ارزش را ولی باید هوشیار بود نیز که هر کدام از این سخن ها را باید در برهه ی تاریخی خودشان سنجید و نه با معیار های امروزین . دست مریزاد پیرایه که ژرفای سخن را می کاوی و ذهن ما را به چالش می کشی. ناصر
۲۲۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨٨
|
از : داوود شاهنشین
عنوان : ستمی به درازای تاریخ
مقالهات بسیار زیباست.از خواندنش لذت بردم.دستت درد نکند.
این نابرابری یا ستم یا ظلم یا هر چه که اسمش را بگذاری حاصل یک دوره خاص یا ماحصل یک واقعه اجتماعی یا تاریخی نیست. این مهر تثبیتش را از همان زمانی که مرد قرار شد نان آور! باشد و زن بچه زا! بر پیشانی انسانیت کوبید. یعنی زمانی که تعریف جایگاه زن در جامعه فقط قرار شد که در چهار چوب خانه باشد و مرد زیر بنای اقتصادیش را در اجتماع بیرون از خانه در دست گرفت.مرد سالار شد و تعیین کننده جایگاه زنی که به عنوان نیمی از جامعه هر روز بیشتر میبایست در کنج خانه به عزای محرومیتهای روزافزونش مینشست.در برهه های تاریخی و اجتماعی مختلف با عروج ادیان و یا عقاید مرتجعانهگوناگون هر کدام تا توانستند دردی دیگر را به این درد افزودند و حلقه سرکوب و محرومیت و تحقیر را تنگتر و حتی برایش مشروعیت خدایی و انسانی تراشیدند.حتی خدا مرد شد،پیغمبرها همه از مردان بودند،ادبیاتمان،اشعارمان،نوشتهها و حتی دم به دم زندگیمان مردانه شد و مردانه پسند!
این یک طرف این ماجراست و قسمت بدتر آن جایی است که خود زنها هم گردن نهادند به این موقعیت فرودست بودنشان.یعنی قبول کردند که فرودستند و جنس دوم.زمانی که به اقشار روشنفکر و تحصیل کرده نگاه میکنیم زجر آن هم بیشتر حس میشود.ما کم نداریم زنانی را که حتی در اشعارشان توصیف یار را از زبان مرد کردهاند. برای همین هم بود که زمانی که فروغ زنانگی رابه شعر دوباره وارد کرد و سعی کرد از زبان یک زن احساساتش را بیان کند آنگونه مورد هجوم نه تنها مردها بلکه برخی از زنها هم متاسفانه قرار گرفت.
برای خیلیها از مردها و متاسفانه حتی مردانی از جنس سیاسینماهای خارجنشین، هشت مارس و روز زن فقط روزی است برای در آوردن ادا و اطوار روشنفکری و حتی مردانه کردن این روز! ونه قدمی برای نشان دادن ویا یافتن راهی برای معضل تاریخی.این روز به کسانی که برای برابری زن ومرد جان دادهاند و به کسانی که هنوز هم در زیر ظلم حکومتهای خودکامه برای این امر مبارزه میکنند،به شما پیرایه عزیز و به تمامی زنان تحت ستم مبارک باد.
۲۲۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : ساری قیز
عنوان : نیشتری برزخم کهنه
سرکارخانم یغمایی،
مطلب شما بسیار جالب وتکان دهنده بود.یکباردیگر انگشت روی نقطه حساسی گذاشتید که دیگرنویسندگان کمتر به آن توجه کرده اند. چقدر ظریف ولی محکم قلم خود را همانند نیشتری برزخم کهنه ای وارد کرده اید که متاسفانه تاحدی هم پذیرفته شده است!
اطلاعات من درمورد تاریخ ادبیات ایران بسیار ناچیز است ولی فکرمیکنم تمام یابخش عمده ای از بزرگان ادب که بعنوان نمونه ذکر کرده اید متعلق به دوره بعدازاسلام می باشند و این پرسش برای من مطرح می شود که آیا شاعران ونویسندگان قبل ازاسلام هم همین دیدگاه را نسبت به زن داشتند؟
٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣٨۶
|
از : عسگر آهنین
عنوان : آفرین ، لطفا ادامه بدهید !
خوشحالم که مرعوب بزرگان نیستید. حرمت سنجیده هزار بار ارزشمندتر است از حرمت شیفته وار و اقتدارگرایانه! چندسال پیش درآلمان دویست و پنجاه سالگی «گوته» را جشن گرفتند. نه منکر هیچیک از دستاوردهایش شدند ، و به توجیه هیچیک از خطاهایش برخاستند.مدتهاست که دیگر زمان برخورد انتقادی یا سنجشگرانه فرا رسیده است. می دانم که در کتاب ها قبلا آمده است ، اما باید کار به عرصه ی رسانه ها کشیده شود. خسته نباشید. با احترام : ع-آهنین
٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱٣٨۶
|
از : حسام مصطفی زاده
عنوان : غول ها و قال ها
سلام دست مریزاد
هر چه از این دست،کارها بیشتربه بازارادب عرضه شود بازکم است .قدرزحمت شما بچشم. امیدوارم همه ی مردم به بزرگان ادبی و فیلسوفان به چشم عالمان نگاه کنند،که علم دیروزمی تواند جهل امروز باشد. که می دانیم(زمین لگد خورد از گاو وخر به علت آن که ساکن است نه مانند آسمان دوار) وازمطلق کردن آن ها برای به خشم نرسیدن درذهن فاصله بگیرند.این به آن معنا نیست که آن ها رابی قدرکنیم ومثلا«رد یابان» چند خطارا،جای آن ها برسلطنت بی نقصان بنشانیم. بیشترمنظورسخن من،این است که بزرگان امان را «آدم جایز الخطا»به حساب بیاوریم، نه ازآسمان افتادگان بی نقص وعیب.
درچنین شیوه ی قبولی شاید با توجه به محک هائی که دردست داشته اند، چندان آن ها را گناهکاروقابل رد تصورنکنیم. شیوه ی برخورد خانم یغمائی با طنزی لطیف غیر خصمانه بودن نظر شان را نشان می دهد.
بایدگفت این کج خیالی وبد نگری مختص شرقیان اسلام زده نیست. رجوعتان میدهم به کتاب زنان ازدیدمردان(GROULT,BENOITE) کاربنوات گرو، ترجمه ی محمدجعفرپوینده که کنکاشی است درشیوه ی نگرش مردان به زنان و حقوق انسانی آن ها. که ما در این کتاب، ناب ترین زازخائی ها راازبزرگان علم وادب(آن هائی که براین نظرندوازدیدسنتی ما غربی و زرف نگرترند)دریافت می کنیم.اینان بی آنکه به این توجه داشته باشند،زنی که دست وپای خیال وذهن اش به صدها ریسمان بسته بوده است( که هنوزهم گاهی هست)«هرآن گونه»که بوده باشد به نسبت،ازسرآن ها هم سرتربوده است. امااگردرخواست های بعضی ازآن هادقیق شویم درمی یابیم که کسی مثل فردوسی دل به آرزوی پرورش دختران در سطح مردان داشته است. که جای بحث آن نیست چون گفتگودرسیوه ی نگرش را به همراه دارد و لا جرم طولانی می شود. امابه یک- دونمونه غیر قابل انتظار اشاره کنیم .
ولتر :
زنانی دیده شده اند که بسیاردانشمند یا جنگ آوربوده اند ،اما هیچ گاه زنان ابداع گر وجود نداشته اند.
ژان ژاک رسو:
تمام توانائی ها ی مشترک برای دو جنس بین آن ها به تساوی تقسیم نشده است،اما درمجموع همدیگرراجبران می کنند.زن به عنوان زن ،ارزش بیشتری دارد تا به عنوان انسان،هرجا او از حقوق خودبهره مندشود،برتری بااوست؛هرجاکه بخواهد حقوق ما مردان را تصاحب کند،فرودست ترازمامی ماند. به این حقیقت عام جز استثنائاتی محدودنمی توان پاسخ داد،و آن هم شیوه ی استدلال همیشگی هواداران دلباخته ی جنس ظریف است.
باید گفت از هیتلر تا ولتر و بسیاری از زنان فرهیخته بر این خطا پا فشاری کرده اند که متاسفانه ذهن آن ها معلول شرایط وپردریغ ترعلت رشد این تفکر بیمار در جامعه انسانی بوده اند .
سپاس ازآنان که با هرزبان این زیان را به مردان یادآورمی شوند. با این امیدواری، که زنان ازسیاه راه های تاریخی مردان عبورنکنند. مردان یک عمر تاریخ درجهل همه گیربراین حمق پافشرده اندوخودرابی یارکرده اند. با ظهوراین همه مرد معتقد به حقوق زنان (که هیتلر می گوید ذهن های یهودی دارند)وهمراه با زنانی که حق اشان را خوب می دانند،می شود تبارانسان را پربارترآرزوکرد.
بر قرار باشید
٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨۶
|
از : کاوه شفا
عنوان : انتظار
سرکار خانم یغمائی:
آیا می توان انتظار داشت که پژوهش گرانقدر شما، سرانجام فتح بابی شود برای
برخوردی انتقادی به مجموعهء ارثیهء ادبی ایران و نه تنها مسألهء زنان؟ یا مقدر
چنین است که ما همچون همیشه نقش نشخوار کنندگان بی اگر و امای میراثی بمانیم که بی شک در شکل گیری شخصیت امروزی مان که چندان هم غرور انگیز نیست، سهمی بسزا داشته است؟
٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱٣٨۶
|