از : سامان کریمی
عنوان : دیر و زود داره !
دوست ارجمند جناب کیانی ، با فرمایشات جنابعالی در باره ی اقشار متوسط موافقم. شما بهتر میدانید که در ایران ما ، بحش سرمایه داری دولتی آن بزرگترین اتوریته سیاسی و اجتماعی را همیشه بر جامعه اعمال کرده ، امروزه هم با کمک سرمایه تجارتی وسیعترین امکانات را دارند این دو جریان ارتجاعی توانسته اند عقب مانده ترین فرهنگ قرون وسطائی را بر ایران حاکم کنند. متاسفانه در بین اقشار متوسط هم باز قشر تجاری تمام کشور را اشغال کرده اند. خلاصه جائی برای عرض اندام نیروهای مدرن اعم از راست ، میانی و چپ باقی نمی ماند. تصادفی نیست قربانیان رژیم حاملان انواع اندیشه های مدرن و مبتنی بر جامعه مدنی و احترام به منشور حقوق بشر بوده ست. این ها هیچکدام نمی تواند ما را از پیدا کردن راه های درست مبارزه مایوس نماید . شخصا معتقدم که با تمام شیوه های ممکن و موازی باید در داخل و خارج بر حکومت فشار آورد . توجه کنیم که در سال ۵۶ کسی فکر نمی کرد بعد از شاه چه میشود. و دیدیم که گذار صورت گرفت و بسیاری از نیروهای شرکت کننده در انقلاب "مات" شدند. در اوائل انقلاب و بعداز جنگ کسی فکر که مجلس اعلی اسلامی عراق و طالبانی و بارزانی در ایران خود را برای آلترناتیو شدن صدام آماده می کنند. هنوز این شیوه های دخالت کننده در سرنوشت ملت ها دور و بر ایران سر وگوش می جنبانند. تا زمانیکه نیروهای باصطلاح مدرن ایران با پلاتفرم مشخصی مهر خود را بر جنبش دموکراتیک ایران نزنند. آمریکا با نشان دادن "لولوی" شاهپرستان و یا "ارتش آزادیبخش" مستقر در عراق و "جمهوری کردستان" سعی می کند از ملاها بیشتر پوئن بگیرد.
در ایران میلیونها کارگر ، کارمند ، معلم و استاد داشگاه ، مهندسین و متخصصین،
هنرمندان و روشنفکران و ورزشکاران نیروهای پیشرفت اجتماعی هستند که متاسفانه پراکنده می باشند و رژیم تشکل های صنفی آنها با شدید ترین فشارها به حداقل ممکن رسانده ست.
دانشجویان و دانش آموزان علیرغم تمام مجاهدت ها نمی توانند نماینده ی
تمام نیروهای دموکراتیک بوده و همیشه با بیرحمی سرکوب شده اند.امروز بیش از همیشه جبهه ی متحد دانشجوئی لازم ست و بر خلاف اول انقلاب که دانشگاها ها به گرو ههای مختلف تجزیه شده بود و انجمن های اسلامی بیشترین لطمه ها را به
خواسته های جمعی دانشجویان وارد آورد.دیگر دانشگاه مسجد نیست ! دانشگاهیان میتوانند حول اشتراک های دانشجویان متحد شده تا بهتر بتوانند از استقلال دانشگاه دفاع نموده و بر حکومت فشار بیاورند. دانشجویان نمی تواند با نبود سازمانهای سیاسی به تنهائی به مبارزه ادامه دهند.حرکت دانشجویان چپ به تنهائی بدون حرکت نیروهای دموکراتیک در اشکال مختلف از جمله اعتصاب و فلج شدن بنگاههای اجتماعی مانند کارخانه های کلیدی ، مدارس و ادارات کلیدی اتوبوس ها ، قطارها و نطائر آنها دست رژیم با وقاحت برای سرکوب های دانشجوئی باز می کند.
۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣٨۷
|
از : arvan Kiani
عنوان : فساد طبقه متوسط ایران مانع هرگونه حرکتی بسوی دموکراسی است
با درود دوستان گرامی اقایان کریمی و دانشور
نمیدانم چقدر از نزدیک با طبقات اجتماعی ایران اشنائی دارید, منظورم این است که شما چقدر با شیوه زندگی انها اشنائی دارید.با جسارت باید عرض کنم انهائی که باید حرکتی را سروسامان دهند وموجب تعقیرات مثبت در جامعه ایران شوند متاسفانه به شدت به فساد کشیده شده اند یعنی رشوه و رانت خواری مختص طرفداران حکومت اسلامی نیست بلکه طبقه متوسط ایران را هم بلعیده است. انهائی که با زیر پا گذاشتن حقوق دیگران به مال و منالی میرسند مشکل بتوانند برای تحولات دمکراتیک به میدان بیایند.طبقه کارگر و اقشار پایین جامعه در کنار دانشجویان مبارز بشدت زیر فشارهای کمرشکن دیکتاتوری و فقر قرار دارند وتک افرادی مثل دکتر زرافشان نیز که به حمایت از انها برمیخیزد به ۵ سال زندان محکوم میشود واز اصلاح طلبهای رانت خوار و طبقه متوسط دزد انتظار هیچگونه حرکتی نیست. به نظر من همینکه امروز انسان بتواند در جامعه فاسد ایران شرافتمندانه زندگی کند ووارد بده بستانهای انچنانی با حکومت اسلامی و دزدان نشود کاری کارستان انجام داده است وگرنه بسیاری از افراد که در خارج از کشور شعارهای تند و تیزی سر میدهند را نباید زیاد جدی گرفت.در اخر پیشنهاد میکنم سری به سایتهای دانشجویان چپ داخل کشور بزنید و از انها بدون هیچگونه مرزبندی ایدئولوژیک حمایت کنید.پایدار باشید
۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣٨۷
|
از : ساسان دانش ور
عنوان : شرایط ایران و نقش نیرو های سیاسی
آقای کریمی بسیار جالب به سایر جعبه های باز نشده کشورمان اشاره کردید ممنون از شما.
ولی پرسشی که مطرح است اینکه آیا ایران در شرایط انقلابی قرار دارد؟ اگر پاسخ مثبت است کدام قرائن برای اثبات این مدعا ارائه می شوند. (البته قرائن عینی نه شعار و یا آمیزشی از آرزو ها و رویا های ذهنی).
من اعتقاد ندارم که ایران در شرایط انقلابی قرار دارد.
ممکن است بخش قابل توجهی از جامعه ایران خواهان "رفتن" این حاکمیت باشد، (توجه کنید این به معنای این نیست که بواسطه آن حاضر به پرداخت هزینه باشند) و سپس ما هم نتیجه بگیریم که جامعه این حکومت را نمی خواهد.
اما نیمه دیگر واقعیت را نباید نادیده گرفت و آن اینکه حکومت همچنان توانایی حکومت کردن را دارد. (پس یک پای شرایط انقلابی لنگ می زند).
ضمن اینکه پای دیگر شرایط انقلابی که خواست جامعه است نیز کاملا بی نقص نیست:
اول پایین بودن سظح آگاهی در ایران است. هنوز اکثریت قریب به اتفاق مردم ما به حقوق مدنی و سیاسی خود واقف نیستند.
دوم اینکه این نا آگاهی مانع از شکل گیری نهادهای مدنی، صنفی می شود.
سوم اینکه نیروهای سیاسی حتی آندسته که در داخل کشور فعالیت نیم بند دارند بخاطر شرایط سخت بگیر وببند و سرکوب توسط حکومت، قادر به ارتباط گیری با جامعه نیستند.
و...
حال در این شرایط صحبت از انقلاب بیشتر به توهم و خواب و خیال شبیه است. مگر آنکه ما ابتدا بجای رفع اشکالات پای دوم شرایط انقلابی (جامعه) بخواهیم بواسطه حمله نظامی قدرت های جهانی پای اول شرایط انقلابی (توانایی حکومت) حکومت را از ادامه حکومتش نا توان سازیم. که البته شرایط بعد از آن با این حد از آگاهی اجتماعی و فقر اجتماعی و فساد و... فاجعه آمیز خواهد بود. البته کسانی با این طرز فکر بهتر می بود بجای عضویت در یک نیروی سیاسی مستقیما به ارتش امریکا ملحق می شدند.
شرایط در ایران بگونه ای ست که برای برون رفت مطلوب از آن بزرگترین ائتلاف ها در دستور کار نیرو های چپ قرار می گیرد. (چپ نئولیبرال منظورم نیست که با طرفداران نظام پادشاهی نشست و بر خاست دارد).
این ائتلاف شامل نیرو هایی می شود که در گذشته بخاطر تنگ نظری ها و دیدگاهای انحصار طلبانه اشان و یا اشتباهات و تند روی هایشان بعضا در برابر هم قرار داشتند.
از نیرو های جمهوری خواه خارج از حکومت تا نیرو های تحول طلب اصلاح طلب در این ائتلاف قرار می گیرند. و صد البته نهضت آزادی به رهبری آقای دکتر ابراهیم یزدی نیز در درون این ائتلاف جا دارد.
دقیقا از وحشت شکل گیری چنین جبهه یا ائتلافی است که کیهان شریعتمداری و کیهان لندن و صدای آمریکا (بخوانید ائتلاف نا نوشته جنگ طلبان) به تخریب امثال یزدی دست می زنند. و ما باید هشیار باشیم که در چنین دام هایی نیافتیم. مگر آنکه ریگی به کفشمان داشته باشیم، که بحث آن جداست.
وظایف این جبهه نیز ارتقا آگاهی سیاسی اجتماعی مردم، مبارزه برای آزادی مطبو عات، احزاب و انتخابات و در نهایت تغییر در ساختار حاکمیت می تواند باشد.
۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣٨۷
|
از : سامان کریمی
عنوان : پیشنهاد عملی چیست
ایران سرزمین راز ها ست و هنوز پرده از بسیاری ار ماجرای های پشت پرده برداشته نشده مگر اینکه بعضی اسرار ساواک توسط آخوندها علیه رقبایشان منتشر شده و بخشی که به ضررشان بوده را از بین بردند و تعجب می کنم نویسنده ی این مطلب عنوان نموده:"دکتر یزدی یکی از معدود شخصیت هایی است که هنوز باز نشده، رازهای نهفته در دل خود را بازگو نکرده است" مثل اینکه بنی صدر بازگو کرده یا باند رفسنجانی عسگراولادی نم پس خواهند داد ـ حتی در باند بازماندگان رژیم گذشته هم جز "مباهات " از اعمال گذشته سخنی شنیده نمیشود. شور بختانه اینست که چون هیچ چیز در ایران ما انتخابی نیست حتی فعالان و مخالف رژیم گذشته و کنونی هم مادام العمر "رهبر" هستند و در راس آنها مسعود رجوی "کبیر" قرار دارد که مگر ممکن ست "خطا" مرتکب شده باشد. حکومت شاه کودتائی ، ۲۵ سال تخته گاز حکومت کرد و حقی برای دیگر نیروهای سیاسی مطلقا قائل نبود.رژیم قرون وسطائی کنونی ، هزاران بار بد تر از حکومت قبلی ، علاوه بر اینکه جمام های خون راه انداخت سیاهترین روزها را برای مردم معمولی ارمغان آورد. نه تنها مخالفان سیاسی خود را قتل عام نمود بلکه به حریم جزئی ترین مسائل خصوصی مردم تجاوز کرد و میلیونها ایرانی مجبور به جلای وطن شدند.
سئوال اینجاست که برای گذار از این جهنم چه باید بکنیم ؟ تو سر وکله ی یکدیگر بزنیم ؟ یا مثل برلوسکونی دست راستی که برای سومین بار میخواهد نخست وزیر ایتالیا شود و دیروز بر لبهای نوه ی موسولینی بوسه گداشت برویم "دست بوس " جنایتکاران ؟
البته دست راستی ها همیشه در اتحاد و سازش "نمونه" و صرب المثل بوده اند. به همین دلیل در سر زیر آب کردن نیروهای رادیکال در تمام تاریخ همدستی کرده اند.
حتی با همین نیروهای مرتجع آخوندی و تا همین امروز هزاران قربانی گرفته اند.
خواهشمند ست در این زمینه در ایران کار کنیم راه های عملی و معقول.
۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : فرار به جلو
این نابغه تصمیم گرفته با فرار به جلو خود را از مخمصه ای که خود گیر داده رها کند!
او با وقاحت کامل می گوئید که" من کلا با لمپن جماعت دهن به دهن نمی شوم. اما آرزوی شفای عاجل برای کاربر نظر دهنده دارم."!
جل الخالق! اولا لمپن خود بزدلش تشریف دارند که او بود که با آمدن خود شروع به عریده کشی کردن و با تهمت "حقوق بگیر" و "جنون" به من فکر کرد که می تواند مرا از اینجا فراری دهد و مانند امام آدمکش خود و بقیه سربازان گمراه امام جنایت پیشه شروع به حملات شخصی به کسی که اصلا نمی شناسد کرد چرا که من یزدی و دارودسته همدست ملایان آدمکش را شیاد خطاب کردم! من این بزدل را مخاطب قرار نداده بودم بلکه یکی از عاشقان امام آدمکشان را شیاد نامیدم و همین به این باعث شد که او با چماق "جنون" و حقوق بگیر" به من حمله ور شود اما حالا مردیکه فالانژ خود را تاخچه بالا گذاشته و دست پیش گرفته که پس نیفته! این بزدل خودش را لو داده که از همان خودی های این رژیم آدمکش است اما حالا دست به فرار بزرگ زده و می خواهد که خود را بالاتر از این حرفها نشان دهد! واقعا چه موجود ذلیلی است!
۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نوشین پارسا
عنوان : ابراهیم یزدی
با دورود به جناب آقای یحیایی ! که نقد ارزشمند و هوشیارانه ای از شخصیت ابراهیم یزدی در اخبار روز منتشر نمودند ، اینجانب قصد تکرار نقاط منفی شخصیت یزدی را ندارم چون تا حدود زیادی جناب آقای دکتر یحیایی آ« را بازتاب داده اند ، فقط به یک نکته از شخصیت امثال یزدیها باید اشاره نمود که اینها بقول قدیمیها دو سره بار میزنند ! مثلا آخوند و حزب الهی رک و روشن میگویند ما برای قتل و غارت آمده ایم ! ولی ایشان و امثال ایشان همین حرف را در قالب پیچیده و مخلوط کردن با کلمات باب روز و گمراه کننده ذهن شنوندگان مطرح میسازند ! فراموش نباید کرد که نقش به اصطلاح اینوع روشنفکران را در تحکیم پایه های دیکتاتوری و توحش مذهبی و خصوصا تداوم آن در جهان امروز که در واقع نقش تعمیر کار و سرویس کار این رژیم را بعهده دارند ، فقط خودشان و رهبر شان میدانند که چه نوع ماموریتهایی در سفرهای خارج از کشور به عهد ه دارند .
۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : ساسان دانش ور
عنوان : آرزوی شفا
من کلا با لمپن جماعت دهن به دهن نمی شوم. اما آرزوی شفای عاجل برای کاربر نظر دهنده دارم.
۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظر دهنده
عنوان : ارشادات ناخواسته
این آقا لحن بازجویانه خود را عوض کرده و ایندفعه به سبک کدخدایانه و ملایم همت به ارشاد کاربران گرفته و نوشته که "بکارگیری الفاضی چون: "لیبرال جاده صاف کن ملایان آدمکش "، "نهضت پلید ضد آزادی"، " او (یزدی) و دیگر شیادان دین فروش را با هم به زباله دان تاریخ ایران پرتاپ خواهند کرد"، "این شیاد و شارلاتان با نهایت وقاحت ..." ، "پادوهای حزب ضد آزادی"، "این آبرو باخته سیاسی شیاد" تنها برای دل خنک کردن گوینده یا نویسنده آنها بکار می آیند و گرنه حاوی هیچ استدلالی که شنونده یا خواننده را بخواهد متقاعد سازد نیستند."
نه به جان شما اینطور نیست و برای دل خنک کردن خود و یا قانع کردن امثال تو نیست. من صد سال سیاه اهمیت نمی دهم که ملاک نوشته من قابل قبول طبغ بازجویانه تو باشد و اگر این به قول تو الفاظ را استفاده کردم برای این است که کاملا مطمن هستم که حقیقت دارند و در حقانیت آنها نه من و نه میلیونها ایرانی دیگر شکی نداریم. اینکه یزدی شیاد هنوز از امام جنایتکار حمایت می کند جز اسرار نامعلوم که نیست که به روی بازجویانه جنابعالی برخورده است! آیا دیگر باید کار بیشتری این آبرو باختگان سیاسی بکنند که استفاده از این کلمات که ماهیت واقعی آنها را نمایان می کند را توجیه کند؟ تازه خوشت هم نمی آید نیاد این بتو حق نمی دهد دهنت را باز کنی و شروع به فحاشی به من بکنی! من که تو رو نمی شناسم که کی هستی و چه هستی! از سبک نوشته من خوشت نمی آید آن را لطف کن و نخوان اما این روضه خوانی ها را برای کسانی بکن که پشیزی برایش قائل هستند!
"بله می توان با چشمان بسته دهان گشود و بدون لحظه ای تفکر، ادبیات مجاهدین یا فالانژهای ایران را در مورد افراد و نیروهایی که زیر تیغ استبداد اجازه پاسخ گویی به این یاوه گویی ها را ندارند بکار برد. اما نام این دیگر بحت سازنده نیست. این تخریب است و مانع از نتیجه بخش بودن بحث کلی مو جود می شود."
حاج آقا از منبر بفرمائید و تشریف بیاورید پائین و اینقد روضه مفت نخوان! تو خودت از هر فالانژ بدتری که نیامده شروع به عربده کشی کردی و مرا به "حقوق بگیر" بودن یا "جنون" داشتن متهم کردی! شرم و خجالت که نداری حداقل اراجیف خودت را پائین تر ببینی و کمتر حالا جا نماز آب بکشی!
"مسئله دیگر اینکه عده ای هنوز در حال و هوای سالهای شصت سیر می کنند. به ایشان باید گفت که زندگی (بر خلاف قرارگاه اشرف و یا محافل خاک گرفته لس آنجلسی و ووو)از آن سال های تیره تا به امروز در ایران جریان داشته و از حرکت باز نایستاده. بیدار شویم (البته اگر در خوابیم)!"
بله حاج آقا شما زبل تر از آنی هستی که کسی از "قرارگاه اشرف" یا لس آنجلس بهت بگوید که زندگی نایستاده!!! طرف رو تو دهات راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت. مرد حسابی من برای افرادی مثل تو تره هم خورد نمی کنم که خودت داری و خودت هم می بری! اصلا کی در را وا گذاشت و این دهن دریده که حالا ملایم شده وارد بحث شد؟!!
۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : ساسان دانش ور
عنوان : بحثی نا خواسته
آقای حسینی این بحث از آن جهت نا خواسته است که بنده هیچ تعلق خاطری به نهضت آزادی ایران ندارم. اما با این وجود این نیرو را در شرایط فعلی در برابر مردم ایران نیز نمی بینم. من شاید در همان سالها با سیاست های دولت موقت در تلاش برای هدایت مسیر انقلاب براست مخالف بودم، ولی آنها را جنایت کار نمی دانستم. چمران یک فرد بود با تمام خطاهای نا بخشودنی اش. همانطور که امیر انتظام هم یک فرد بود که تمام هم و غمش حفظ منافع آمریکا در ایران بود.(خواهشمندم کاربران احساساتی نشوند. امیر انتظام به نظام سلطه آمریکا اعتقاد داشته و دارد. و زندان رفتن ایشان تغییری در این واقعییت ایجاد نمی کند.) اما آیا بازرگان با این دو یکسان بود. یا سحابی ها عملردی شبیه این دو داشتند. ضمن اینکه در این مدت هم ما و هم آقایان ملی مذهبی از تاریخ آموخته ایم. اینکه در یادداشت پیشین یادآوری کردم که در ایران از سالهای شصت تا امروز سکون نبوده و زندگی جریان داشته بی ارتباط با همین مسئله نیست. همه از اشتباهات خود آموخته ایم یا باید بیاموزیم.
در مورد اعدام های اوایل انقلاب نوشته اید. به اعتقاد من اعدام امثال رحیمی که دستش به خون مردم معترض آلوده بوده و حتی حاضر نبود تک و توک ساواکی ها و نظامیان مقاوم در برابر مردم را در برابر تلویزیون به تسلیم فرابخواند، امری نیست که بخاطرش بخواهیم امثال دکتر یزدی را جنایت کار بنامیم. ضمن اینکه نباید اسیر تبلیغات تلویزیون صدای آمریکا شد.
از سایر مسائلی که شما نوشته اید بنده بی اطلا عم و نمی توانم قضاوت کنم.
۶۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : به آقای ساسان دانشور
جناب دانشور،
از پاسخ شما بسیار سپاسگذارم. به بحث فریدون احمدی اشاره کردید، که صد البته باید اذعان داشت که به یک بازار مکاره تبدیل شده که متاسفانه من نیز درگیر آن شدم. طبیعی است وقتی یک فرد بی تعقل و بی دانش به جای پاسخگویی شروع به فحاشی میکند، شما نیز خود را موظف به واکنش به حرف های بی اساس او میبینید که صد البته ممکن است مورد تایید اشخاص ناظر نباشد. امیدوارم که از افتادن به چنین وادی، لااقل در این مبحث، پرهیز کنیم.
جناب دانشور، مخالفت با حاکمیت استبدادی دلیل بر ضدیت با استبداد نیست. امروز گروه موسوم به نهضت آزادی مدعی آن است، که به دلیل فاصله گیری از حاکمیت آخوندی، در جبههء مردم و در جهت احقاق حقوق ملت تلاش میکند. واقعیت آن است که نهضت آزادی در روی کار آوردن نظام آخوندی و کمک به تثبیت آن نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. در دوران دولت موقت نهضت آزادی دادگاههای انقلاب سهم زیادی در کشتار مردم (و نه فقط اعدام سران رژیم شاه) داشتند. همچنین کشتار دست جمعی هموطنان ما در کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا و دیگر نقاط، نه فقط به دست نیروهای پاسدار که خارج از چارچوب دولت عمل میکردند، بلکه توسط نیروهای ژاندامری که تحت نظر وزارت کشور بودند انجام میگرفت. در همین حال نباید از نقش تروریست با سابقه، مصطفی چمران که از اعضای موثر نهضت آزادی بود، در کشتار کردستان غافل ماند.در حالیکه یکی از نخستین تلاشهای روح الله خمینی تبدیل دادگستری ایران به محاکم اسلامی بود، وزارت دادگستری دولت نهضت آزادی که توسط فردی بنام اسدالله مبشری (یکی از فعالین برجستهء جبههء ملی) اداره میشد، نقشی موثر در تبدیل دادگستری ایران به محاکم قرون وسطایی اسلامی داشت. بزرگترین تعطیل فله ای مطبوعات ایران (بعد از تعطیل دست جمعی مطبوعات توسط قاضی مرتضوی) توسط وزارت ارشاد دولت نهضت آزادی و به رهبری ناصر میناچی انجام گرفت. این و ده ها جنایات دیگر در زمان حکومت موقت نهضت آزادی و مواضع فعلی آنها در تایید بافت حکومت دینی حاکم و مخالفت انها با مقاومتهای مردمی، آیا نمیتواند دلایل آشکاری بر ضد انسانی بودن مواضع ابراهیم یزدی و یارانش باشد؟
۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|