از : لیثی حبیبی
عنوان : لطف کرده روشن کنید پیچیده را ----- دود گشته آن نظر این دیده را
سلام به همه
جناب امید مومنی عزیز ، اگر می گفتید که کجای شعر لق می زند در حق ما کودکان شعر لطف بزرگی بود ، وگرنه سر بسته سخن گفتن عمومآ ضررش از سود بیشتر است. زیرا دانه ی تلخک - شک - بر می انگیزد و بر مجمر جان ها می ریزد ، که می شود ، نگاه ها را دودی ، بی هیچ سودی. عده ای شک می کنند به شعر شاعر و سوی نظر شما می غلتند ، و دیگران نظر شما را غلط به حساب می آورند و سمت شاعر را می گیرند. شما باید بدانید که همه استاد سخن نیستند که بتوانند اشارات شما را دریابند . اگر آن نظر را شتابزده نوشته اید لطفاً دلیرانه اصلاح کنید و اگر بر نظر خود استوار ایستاده اید ، لطف کرده ویله ی گفتار خود وا کنید و ما را نیز با خود همراه. شاید بگویید من فقط برای شاعر نوشته ام . اگر جوابتان این است ، پس احتیاجی نبود که اینجا نوشته شود ، آدرس ایمیل شاعر زیر شعرش ذکر شده ، پس شما برای همه نوشته اید ، نه فقط برای شاعر ، ما یکی از همه از سخنتان درنیافتیم هیچ ، لطف کرده وا کنید این پیچ.
به نظر من شعری قوی و دو رویه است . شاعر درون را با بیرون در هم آمیخته در خمره ی جان ، سپس از نهان کف کف به پیاله و جام زمان ریخته چنان ، که دردمند روزگار چو می خواندش می گوید: عجب! شاید کسی باور نکند ، مدت ها بود که من می خواستم این شعر را بسرایم ، افسوس که نمی دانستم از کجا شروع کنم ، خدای من! گفتنش چه آسان بود ، یعنی واقعاً به همبن آسانی بود؟!.........
اول اینکه درد زمانه را زیرکانه گفتن دُر گران سفتن است و کار هر کس نیست. دیگر اینکه من هیچ اشکال عروضی در این شعر نیافتم - گرچه چندان پابند قواعد نیستم - ولی خیلی خوب می شد که شما عزیز نکته را خوش وا می کردید و ما کودکان شعر را با خود همراه.
با تشکر
لیثی حبیبی - م . تلنگر
٨۰٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : کیوان مشار مشار
عنوان : ریشه دار و عمیق بود
جوّ متفاوت این شعر با شعر قبلی نشان دهنده ی توانایی پیرایه یغمایی در کار شعر است. باز هم دو احساس متفاوت مثل غم و شادی - امید و ناامیدی در شعر طغیان می کند.
در کل ریشه دار و عمیق بود.
۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : عسگر آهنین
عنوان : منتظر بودم و هستم
پیرایه گرامی
شعرت را خواندم وبا اوج و فرود جان شاعرانه ات ، خودرا مسافر تلاطم دریا دیدم. باشد که اینبار انتظار ما چنین به درازا نکشد و زودتر دستاورد شاعرانه ات را در اخبار روز ببینیم.
خود می دانی که گفته اند : تا آشنا نباشی ، با جذر و مدّ دریا/ هرگز نمی توانی ، دانی تو حال مارا !
شاد باشی وُ سبز !
با مهر و ُ احترام همیشگی : عسگر آهنین
۷۷۹ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : م.ر حامی
عنوان : دست مریزاد
شعر ذاتا ً خوب آهنگ و پر معنا بود
من با اینکه عروضی را نمی شناسم ولی در خواندن آن روان بودم و حس اختلالی نکردم و تعجب کردم که بعضی ها اختلال ذهن خود را اشکال شعر میدانند و بغض ها و گفته های مطعن خود را نظرهای خیر قلمداد می کنند.
۷۶۱ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : اسماعیل پدرام
عنوان : بدون هیچ مداهنه
پیرایه خانم عزیز: بدون هیچ مداهنه ای غزل جدیدتان را دوست داشتم. نه تعجیلی در آن دیدم و نه اختلالی در وزن.
هر بیت این شعر مبحثی تازه را به خواننده ارائه می دهد و عصیانی دیگر را در او برمی انگیزد.
۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : امید مومنی
عنوان : چرا چنین میکنید؟ چه عجله یی است برای نشر یا چاپ؟
خانم عزیز اشعار شما همواره بیشترین واکنش ها را ایجاد میکند.و اغلب ستایش است و مداهنه که نثار میشود. آدمی هم ذاتا بدش نمیآید مورد عنایت دیگران باشد. اما این نباید که قطب نمای شما باشد در برهوت شعر. این نوشته عجولانه است و هم از اینروست که شعر نیست. بلحاظ استحکام ! گول نخورید محکم که نیست هیچ، چفت وبستش موافق عروضی که شما معتقدش هستید ،لق میزند. بعد هم چطور شده است که یک مرتبه هوای فلان علی شاه در جان شما حلول کرد . در استرالیای عصر عجیب ترین فن آوریها چرا به شیوه ی آدمهای دانشگاه سید ملک خاتون حرف زده اید. حیف از آنهمه استحکامات قبلی نیست. گفتن و نوشتن برای علاقه مندی مثل شما از ضروریات است،اما نشر و انتشار را باید مراقب باشید. دست چین کنید. منزه اش که کردید تازه دوبار ه فکر کنید. من متاسف شدم . در خاتمه بگویم ، گول نخورید. همین. در خانه اگر کس است،بقیه اش را میداند. از سر خیر گفتم.
۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨۷
|
از : مجید وثوقی
عنوان : استوار و محکم بود
درود بر شما خانم یغمایی
شعر شما مثل همیشه استوار و محکم بود و در روح و روان اثری عمیق می گذاشت.
درود بر شما که خوب می سرایید و امتنان برای اخبار روز که چاپ می کند.
۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨۷
|