یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نگاهی به سمینار جبهه ملی ایران از زاویه ای دیگر! - دکتر محمدعلی مهرآسا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Behnoudi

عنوان : Behnoud Minevisad dar morede Bazargan
اما دو تفاوت عمده سرنوشت بازرگان با امیر و مصدق. اول آن که بازرگان مجال یافت تا بعد از پایان دولتش بنویسد و بگوید و خطاهای خود و دیگران را گواهی دهد. و از این فرصت معلمانه بهره گرفت و انگار تکه هائی از سرنوشت را در پیچ راه گذاشت تا آنان که به دنبال می آیند راه بدانند. اما تفاوت دوم آن جا بود اگر جنازه قائم مقام در سکوت نگارستان، در گوشه باغ دفن شد، اگر تن بی خون و سرد امیرکبیر را همسر و فرزندانش مجال نیافتند غسل دهند. اگر دکتر مصدق را – وقتی نپذیرفت به خارج رود مبادا که بیرون از این خاک در بگذرد – اذن آن ندادند تا جائی که می خواست دفن شود، و در حیاط همان خانه اش در روستای احمد آباد دفن شد.

اگر درگذشت و این حادثه یک سطر خبر شد در روزنامه های وطن و نه بیش. زمانی که مهندس بازرگان خرقه تهی کرد، که راهی است که همه می روند. چهارصد هزار نفر، او را بدرقه کردند. و این بزرگ ترین بدرقه کسی بود که نه روحانی بود و نه سیادت داشت. آن روز داریوش فروهر با پا دردی که داشت، به اصرار، تابوت مهندس بازرگان بر دوش گرفته بود.
و در سکوت سردی که در تعظیم بر جنازه بازرگان همه را در برگرفته بود، داریوش خان گفت بازرگان نادره ای بود که پاداش خود از مردمی گرفت که هرگز به آنان دروغ نگفت. و مصلحت مردم را به چیزی نفروخت.
فروهر هی می گفت افسوس... و تا نگاه پرسانم را دید گفت کاری نکرده داشت مهندس، یک آرزو به دلش ماند و آن آزادی امیرانتظام بود. به گفته فروهر مهندس در لحظات آخر به جز این تمنائی از جهان نداشت. می خواست اعاده حیثیت و آزادی امیرانتظام را هم دیده باشد

۳
آنان که در زلزله های بزرگ بالاتر از شش در مقیاس ریشتر گرفتار شده اند می گویند که در لحظه ای انگار زمین چهارجهت را گم می کند، گوئی خورشید نه که از گرما می افتد که از بالا به زیر می آید، گم کرده مکمن ازلی. و این شبیه ترین مثال است به حال آدمیان هنگام انقلاب. این واژه که گفتن و نوشتنش چنان آسان می نمود که در شعرها و مقاله ها می گشت. وقتی فعلیت گرفت از هیبت خود، انقلابیون را هم ترساند.

به باورم مهندس مهدی بازرگان را اگر هیچ صفت دیگر نتوان داد، همین که در روزهای بهمن سال ۵۷ تنها کسی بود، که در آن موج کین جوئی و خون خواهی، که طاقت از همگان می ربود، او و تنها او بود که سخن از حقوق انسان ها، حقوق زندانیان و حقوق متهممان می گفت، یگانه اش می کند. می توان گفت که چندان محکم ایستاده بود که جهت گم نمی کرد.

در مدرسه علوی، از اولین لحظات روز بیستم بهمن، آرام آرام، تاریخ به وعده گاه رسید. یک هفته ای بود که رهبر انقلاب آن جا بود و مردم تمام روز و شب می آمدند و رقصی چنان میان آن میدان داشتند. بیعتی گویا بود برگرفته از سنت های هزاران ساله. و چنین بود که به همان آهنگ که نظام پیشین فرو می ریخت و به همان آهنگ که نظام تازه شکل می گرفت، از لای کاغد ها و پوشه ها بیرون می زد، همه چیز وارد آن مدرسه می شد. مدرسه انگار کش می آمد و وسعت می گرفت. در شهری که سال ها و سال ها گرفتن یک خط تلفن جز با دستوری از بالاترین ها ممکن نبود، در یک روز چند سیم از سردیوارهای همسایه رسید و در یک شب بیست خط تلفن اعتصابیون مخابرات رساندند. و چنین بود که روز بیست و دومم از بامداد مردمی مسلح می رسیدند و کسی را دست بسته یا باز، نشانده بر ترک موتورسیکلت یا بالای وانت، و یا نهان کرده عقب ماشینی آوردند که امیری است از ارتش شاهنشاهی یا وزیر، عضوی از دربار یا ساواک. این ها ابتدا در یک کلاس در طبقه همکف جا شدند. در این حال رهبر انقلاب در طبقه دوم در اتاق معاون مدرسه نشسته بود روی قالیچه کوچکی، در اتاق های دیگر جلسات برپا می شد. در یک اتاق صحبت از آینده ارتش بود و در اتاق دیگر سخن از سیستم آموزشی جانشین. جائی از قضاییه گفتگو می شد. آوردن اسلحه را به مدرسه از دو سه شب قبل منع کرده بودند، اما چه کس می توانست جلوگیری کند از کسی که از قم تانک آورده بود و در میدان شوش گرفتار شده بود و حالا اصرار داشت که رهبر انقلاب سوار بر آن شوند راهی زیارت حضرت معصومه. خواست ها و برنامه ها تمامی نداشت.

در همین حال وانت ها می رسید و بار می آورد. به سرعتی واژه "مصادره" کشف شد. کسی را نگاهی به ارزش مادی اموالی نبود که می آمد و یکی تحویل می گرفت، به چند دقیقه انباری مدرسه علوی پر شد. حیاط پشت به این کار اختصاص داده شد. ولی مگر تا کجا می شد این ها را روی هم تلنبار کرد. پس یکی با صدای بلند فریاد زنان بود: اموال مصادره ای رانیاورید. جا نداریم. بماند تا تکلیفشان را روشن کنند آقا. در این لحظه صندلی های طلائی. تابلوهای گونه گون از اصل پیکاسو تا باسمه ناشیانه از ون گوک و رافائل. در کوچه باریک نهاده شد.

تا غروب روز، هشت تائی شعبان جعفری در مدرسه بود، همه با ریش توپی و قوی اندام کت بسته، برخی سپید مو و پهلوان مسلک. صدای حاج مهدی عراقی در بلندگوی دستی پیچید که می گفت نه شعبان جعفری و نه اردشیر زاهدی نیارین... همان شبانه معلوم شد که فقط تهرانی ها نیستند بلکه از شهرستان ها هم مردم دارند اموال و دارائی های درباریان و به قول آن روزها طاغوتیان را به سمت همین مدرسه می آورند.

آن مدرسه که تا دو روز قبل تنها صدای درس و معلم از آن به گوش حاج موسائی می رسید که خانه اش درهمسایگی بود، از روز یازده بهمن شده بود مرکز و ملجا و مامن انقلاب. و می خواستند همه دار و ندار کشور را در آن جا دهند امیدواران خوش خیال. از همین جا شاید بتوان دریافت که انقلاب چقدر احساساتی بود و چقدر خوش خیال. شبش دیگر جائی و هیچ سوراخی خالی و مخلا نمانده بود، احمد آقا و آشیخ علی اکبر رفسنجانی رفته بودند پشت بام برای حرف هائی که داشتند. نمی دانستند که از کوچه دیده می شوند تا زمانی که مردم از کوچه صدایشان کردند. و این همان پشت بام بود که فردایش اولین اعدام انقلابی در چهارگوشه آن به اجرا در آمد.

در چنین فضائی و در چنین دنیائی تنها یکی بود که چون طرح های انقلابی که از در و دیوار می جوشید، اوج می گرفت، اعدادش فزونی می یافت، و میدان عملش گسترده می شد، با همه قدرتش می گفت حقوق این ها چه می شود. انگار یکی بود که وقتی همه از "حقوق جمع" می گفتند و آن را در انقلاب می دیدند، انسان را در نظر داشت و سرنوشت و حقوق شریف ترین مخلوق خدا از نظرش محو نمی شد.
۱۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣٨۷       

    از : صادق

عنوان : مقاله زیبای استاد نوری اعلا در مورد جبهه ملی را بخوانید.
به دوستان توصیه میکنم مقاله زیبای استاد نوری اعلا "دو دریچه، بر باغ سوختهء جبههء ملی" را بخوانند تا بی محتوا بودن این جماعت فرصت طلب بیشتر پی برند. این مقاله اشاره ای نیز به اظهارات مهرآسا میکند و ضد و نقیض گویی های او و دیگر رهبران جبهه ملی را برملا میسازد.
همانگونه که استاد نوری اعلا فرموده اند، جبهه ملی به یک ورشکستگی اخلاقی رسیده است.
لابد باید انتظار آن را داشت تا جارچیان ملی نما استاد نوری اعلا را نیز مجاهد و توده ای و شاه اللهی و غیره خطاب کنند.
۱۴٨۰ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۷       

    از : هموطن ملی گرا

عنوان : لیبرال به سبک حسین شریعتمداری
این آقای لیبرال نما آخر هم نتوانست یک دلیل و مدرک قابل قبول برای اثبات حرفاش رو کنه. از او در مورد خیانت های جبهه ملی و نهضت آزادی سوال میکنند، او شروع به قصه گفتن در مورد این و آن میکند. نمیدانم با چه زبانی باید با این طلبه های مکتب حسین بازجو صحبت کرد. آقای عزیز، لااقل قدری تحقیق کن. بازرگان کجا گفت من نه بار غلط کردم؟ مدرک بیاور. این گفته و یا نوشتهء او کجاست؟ اگر چنین است، پس چرا نهضت آزادی و رئیس جاسوسش ابراهیم یزدی هنوز در سخنرانیهایش از حکومت تعریف و تمجید میکند؟ همین بنی صدر نامزد حزب جمهوری اسلامی برای مجلس خبرگان بود و وقتی کارش تمام شد، مثل کهنه به دورش انداختند. جنابعالی که میفرمایید بنی صدر آزاده است، چرا نمیگویید که او از دامن خمینی به دامن رجوی فرار کرد و برای قدردانی از او ، دخترش را به عقد او درآورد. رجوی هم چون خمینی وقتی کارش با بنی صدر تمام شد، پدر و دختر را یک جا از حجله بیرون انداخت. آقا جان، چرا خودت را سکه یک پول میکنی؟ خود اعضای سابق جبهه ملی به خیانتهای این سازمان اعتراف میکنند. حالا شما شده ای کاسه داغتر از آش؟
آقا جان، بحث سیاسی باید بر اساس ارائه مدرک باشد. نه درد دل کردن های بی سرو ته.
۱۴۷۴ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۷       

    از : لیبرال یا هرنامی که شما دوست دارید

عنوان : اشتباه در حین عمل بهتر از بی عملی و یا اتخاذ روشهای غلط است اگرنقد سازنده شود
دم خروس این افراد انجا پیداست که وقتی به انها میگویی فرض کنیم که اینطور باشد و انها در تمامی این جنایات سهیم بوده باشند چرا شما که خود را ازادیخواه مطلق می دانید به این حزب سراپا خیانت به جنبش های مردمی که از روز اول ۱۰۰ درصد از بدترین جناح رژیم حمایت کرد بی چون وچرا وهنوز هم ادامه میده چیزی نمی گین عذر بدتر از گناه میارن می گن اونها وزیر نبودند و اگر ما به انها پگوییم می گویند شما چرا به حزب خودتان نمی گویید۰ یکی نیست از اینها بپرسد بازرگان که رییس دولت بود یک چاقوی بی دسته بود و اخوندها از بالاسر همه کاری می کردند تا دولتش را بی عرضه نشان دهند و با حقه بازیهای سه ملا قانون اساسی راتغییر و به ولایت فقیه کشاندند و در مرحله بعد ولایت مطلقه که الهام گرفته از سیستم استالینیستی روسی تبلیغ شده و به اجرا درامده توسط حزب توده و عوامل پیدا و پنهان ان در بالاترین رده های اطلاعاتی ملاهابود را ایجاد کردند روزی که جبهه ملی به خاطر لایحه قصاص اعلام مخالفت و راه پیمایی کرد این حزب خائن و ان نیروهای مترقی سوپر دوپر و مجاهدین خلق کجابودند که در خیابان انقلاب و میدان فردوسی یک جمعیت موتور سوار منسجم حزب اللهی که تعدادشان به دوهزار نفر نمی رسید جمعیت عظیمی را که دوطرف خیابان گردامده بودند ان چنان با زنجیر و چاقو مرعوب کرده بودندکه جرات تظاهرات نداشتند۰ خمینی این جبهه را مرتد نامید و از نهضت ازادی خواست که انها را مرتد بنامد۰ انگاه که بازرگان با دادگاههای خلخالی مخالفت می کرد و با امتیاز طلبی های محمد منتظری و دارو دسته تروریستی اش که قصد بردن اسلحه و پول به جنبش های هم مسلکشان مخالفت می کرد و اورا در فرودگاه نگه داشته بود این اقایان بازرگان را پیرخرفت ایران می نامیدند از اشغال سفارت امریکا توسط اخوند توده ای خوینی ها دفاع میکردند و می کنند ۰ رفقای چپ شان کردستان و ترکمن صحرا و ۰۰ را به اشوب می کشیدند۰ دانشگاهها تبدیل به ستاد عملیاتی انها شده بود۰ بنی صدر را که برای اولین بار شکنجه و سایر جنایات و بی قانونیهای ملاها را با شجاعتی کم نظیر و با به خطر انداختن جان و مقام خود مطرح کرد پینوشه نامیدند۰ وقتی او تمام قد جلوی این سه ملا و خمینی که اخرسر طرف انها را گرفت ایستاد اینها هنوز برای ضد امریکایی بودن و قانونی بودن ملاتاریا تبلیغ می کردند و ملی ها و لیبرالها را جاسوس می دانستند۰ امیر انتظام ازاده را که جرمش ازادیخواهی بود و بس برای تمام عمر زندانی کردندو همین چپ ها و توده ایها و مجاهدین برای اخوندها مفت مجانی خدمت می کردند۰ هنر مجاهدین شستشوی مغزی نوجوانان بی خبر از سیاست بود و تشکیل خانه های تیمی و مسئولیت قضایی دادن به انها۰ طوری که دران خانه ها که بی شباهت به دادگاه خلخالی نبود افراد محلی را که شبهه همکاری با رژیم را داشتند شناسایی و بدون انکه دردادگاه واقعی جرم انها ثابت شده باشد انها راترور میکردند۰ بله اگر صحبت از اشتباهات سیاسی باشد همه اشتباه کرده اند برخی مثل بازرگان با شهامت کم نظیر گفت که سه سه بار به نه بار غلط کردم۰ و یا فردا زن ما را هم اینها از کنار ما خواهند برد ۰ بنی صدر بارها گفته است که اعتماد اوبه خمینی اشتباه مهلک او بوده و به محضی که متوجه شد جلوی او ایستاد۰ چگونه است که حزب خائن توده هرگز از مسیری که در پیش گرفت باز نگشت ؟ سلطنت طلب ها هم مخالفتشان با خمینی نه از روی ازادیخواهی بلکه چون شاهی را از دست داده بودند بود۰ وگرنه چرا خطاهای بزرگ شاه را هنوز حاضر نیستند بپذیرند؟ ملیون و لیبرالها باید متوجه خطر بزرگ حزب نفابدار توده و وسوسه های شیطانی او باشند و ضمن انتقاد سازنده و روشن از اشتباهات گذشته به فکر متحد شدن روی اصول مشترک با حتی جناحهایی از چریک های فدایی که به سوسیال دموکراسی روی اورده و از فرقه گرایی حزب توده ومجاهدین و مائوئیست های سابق (هواداران امروز نومحافظه کاران و جنگ)فاصله گرفته اند باشند و این حقه های کثیف توده ای که بار دیگر دارد جان می گیردرا افشا کند۰ هر وقت که رژیم های دیکتاتوری در ایران با بحران هویت روبرو میشوند سرو کله این حزب نقابدار با لباس مبدل پیدا می شود۰ مصدق و انقلاب ۵۷ و اکنون ۰ باز بگویید لیبرالها و ملی گراها بودند۰ حسینیان گفت که نهضت ازادی و سایر لیبرالها از روز اول ضد این انقلاب و امام بودند۰ امامشان هم همین را گفت۰ سه ملا هم همیشه انها را استخوان لای زخم می دانستند۰ بحث اگر سر روشهاست که اینها با انها ضدیت کامل داشته و دارند اما روشهای مجاهدین و توده عینا همان سیستم ولایت ملهم از استالینیزم است۰ خطر روش غلط البته از اشتباه در اتخاذ تاکتیک بیشتر است۰
۱۴۶۸ - تاریخ انتشار : ۳ تیر ۱۳۸۷
۱۴۶۹ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۷       

    از : شهلا ن

عنوان : نسل گذشته و برخورد با مسائل
سلام به دوستان و هموطنان گرامی. من با نظر آقای حسینی موافقم. آقای لیبرال هیچ دلیل و مدرکی برای اثبات حرفهایشان نمیدهند. او فقط برداشتهای خودش را واقعیت فرض میکند و از کنار سوالها و مسائل به خصوصی که آقای حسینی مطرح میکند راحت میگذرد و فقط میگه چرا در رابطه با دیگر گروهها چیزی نمیگید. دیگر گروهها چکار دارند به شما و همفکرانتان؟ اگر مثلن آنها بگویند که چرا به جای انتقاد از ما از جبهه ملی ایراد نمیگیرید که شریک حکومت بود آنوقت شما چه میگویید. متاسفانه باید گفت که نسل گذشته و گروههای وابسته به آنها نه تنها نمیتوانند واقعیت های دنیای امروز را درک کنند بلکه قدرت تحلیل مسائل را نیز ندارند.
۱۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : تعبیرهای شخصی به جای ارائه مدرک
جناب لیبرال گرامی، دیگر به خود زحمت این را هم نخواهم داد که از شما تقاضای ارائهء دلیل و مدرک بنمایم. از قرار معلوم شما ارزش تحلیل ها و افکار خود را بسیار بالاتر از هر نوع مدرکی میدانید.
آقای محترم، جنابعالی از من خرده میگیرید که چرا در مورد دیگر گروهها صحبت نمیکنم. در پاسخ باید خدمتتان عرض کنم که بحث ما در اینجا حول محور عملکرد مصدق اللهی ها دور میزند و نه عملکرد دیگران. بدون آنکه خدای ناکرده بخواهم به جنابعالی جسارتی کرده باشم، باید خدمتتان عرض کنم که این روش سفسطه و یا بهتر بگویم بیرون راندن بحث از محدودهء مطرح شده برای فرار از پاسخگویی، شگردی است کهنه که دیرزمانیست اثر خود را باخته. در این بحث، مگر شما و یا من مدافع مجاهدین و یا حزب توده هستیم که من باید بیایم و در مورد عملکرد آنان با شما صحبت کنم؟ شما آنچنان در مورد جامعهء ایران و شرایط آن تعبیر و تفسیر میکنید که اگر کسی نداند فکر میکند که شما متخصص عالی رتبهء امور جامعه شناسی هستید. مباحث شما در مورد تحولات جامعهء ایران یک بحث جامعه شناسی که نیاز به حضور متخصصین این امر در این بحث دارد و هیچ ربطی به بحث ما که دربارهء عملکرد جبههء ملی است ندارد. دوباره برای چندمین بار تکرار میکنم، ضمن احترام به نظرات شما، اعلام میدارم که من هیچ علاقه ای به تعبیر و تفسیرشخصی شما در مورد رویدادهای سال ۵۷ ندارم. من در اینجا اعلام میکنم که هیچ وابستگی و هیچ وکالتی از جانب جریانهای مخالف مصدقیزم ندارم و صرفن به عنوان یک شهروند ایرانی در این بحث خواستار شفافیت در مورد عملکرد مصدقیستها و به ویژه جبههء ملی هستم.

فکت: کریم سنجابی، نخستین دبیر کل جبههء ملی آشکارا در گفتگو ها و اعلامیه هایش خواستار برقراری یک حکومت اسلامی، مبتنی بر احکام اسلام بود.
( مصاحبه او با کیهان چاپ ۲۴ بهمن ۵۷ و متعاقب آن رای به جمهوری اسلامی)
پرسش: جبههء ملی امروز چه موضعی در قبال اظهارات دبیرکل خود دارد. اگر یراستی طرفدار یک حکومت سکولار است، (بدون هیچ تعبیر و تفسیری) آیا این موضع گیری سنجابی را تایید میکند؟ (در ضمن بد نیست کلام گوهر بار رهبر فقیدتان آقای سنجابی را در مورد خمینی در این لینک http://azadgan.com/sound&video/sound&video.html بشنوید)

فکت: آقای سرلشگر فربد، عضو هیئت اجرایی جبههء ملی، به عنوان دومین رئیس ستاد ارتش اسلامی مسئول کشتار مردم بیگناه کردستان و دیگر نقاط توسط نیروهای مسلح میباشد. آیا شما، آقای لیبرال، قبول دارید که این عضو محترم باید در دادگاه مورد محاکمه قرار گیرد یا نه؟ آیا قبول دارید که حضور دو عضو دیگر جبههء ملی در مقام وزارت دفاع (مدنی و ریاحی) دلیل بر همکاری جبههء ملی با رژیم آخوندی در سرکوبی مردم است؟ اگر نه چرا؟

فکت: اسدالله مبشری، عضو و فعال جبههء ملی، در مقام وزارت دادگستری مسئول جایگزینی محکمه های اسلامی بجای دادگاه های دادگستری بود.آیا به نظر شما جبههء ملی باید در قبال این حرکت ضد مردمی توضیحی دهد یا نه؟

فکت: سازمان جبههء ملی ایران در زمان مطرح شدن نظریهء ولایت فقیه در مجلس خبرگان چه موضع گیری در قبال این نظریهء فاشیستی اتخاذ کرد و چنانچه در این مورد در آن زمان دست به تحلیل و آگاهی مردم زد، اعلامیهء رسمی آن کجاست؟ (عین همین سوال را در مورد گروگان گیری در نوشتهء قبل کردم که طبق معمول به آن جواب ندادید)

دوست گرامی، شما حرف خودم را به خودم بر میگردانید. من خود به نقش بهشتی در سازمان دهی خمینی اشاره کردم و همچنین خدمت شما عرض کردم که خمینی بدون کمک مصدقی ها نمیتوانست به تخت ولایت بنشیند. این نظریه مرا دوست و همکیش محترم شما ابراهیم یزدی در مصاحبه ای که در ۲۲ بهمن گذشته انجام داد (فکت: متن آن در سایت گویا هست) ابراز داشت که بدون کمک های ایشان و همفکرانش خمینی هرگز نمیتوانست جمهوری اسلامی را برپا کند. باز تکرار میکنم که من هیچ علاقه ای به تعبیر و تفسیر شخصی شما در این موارد ندارم. چنانچه فکت ثبت شده از جایی دارید آنرا رو کنید.

در پایان اجازه دهید ذکری هم (به عنوان فکت و مدرکی دیگر) از اظهارات دکتر ماسالی (عضو سابق جبههء ملی) بکنم که در کتاب خود به تفضیل از حمایتهای جبههء ملی از روح الله خمینی و مذاکرات آنان با سران ارتش به نفع خمینی پرده بر میدارد. آقای عزیز، شکی نیست که شاه اللهی ها و مجاهدین و چپ های افراطی نقشی شگرف در رویدادهای اسفبار کشور داشتند ولی هیچیک از اینها خیانت های جبههء ملی و نهضت آزادی را در دفاع از ولایت فقیه توجیه نمیکند. تفسیرهای بی سروته تان هم بدرد خودتان و همفکرانتان میخورد. هر وقت بجای صغری کبری چینی توانستید فکت و مدرک ارائه کنید، آنگاه پا در میدان تحلیل سیاسی بگذارید.
۱۴۵۶ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : انتقاد کردن از سر ازادگی بسیار عالیست اگر گزینه ای و ناعادلانه نباشد
ازلحن دو نوشته برمی اید که چه کسی احتیاج به اب خنک دارد۰ اگر دوباره با دقت نوشته بنده را بخوانید در می یابید که بنده به روشنی متذکر شدم که اگر دلیل این یخه گیری شما از جبهه ملی به خاطر ازادگی شماست پس حزب بدتر از ان یعنی توده و مجاهدین هم می بایستی با این وسواس و پشت کار مورد مواخذه و افشاگری شما قرار می گرفتند و بنده به عنوان یک لیبرال مخلص شما هم بودم۰ تازه بنده ادعا نکرده ام که جبهه ملی و رهبرانش در گذشته اشتباه نکرده اند چون این ادعای ایده الیست هایی مثل شماست که معتقدند حزب باید همه وقایع و پیش امدهای اینده را پیش بینی کرده وتا اثری از احتمال کج روی رفت تنزه طلبی اختیار کرده و با انکار همه چیز حتی خواست اکثریت مردم قهر کرده و به گوشه گود بخزد تا لباسش کثیف نشود۰اصولا کسی اصلا اشتباه نمی کند که کاری نمی کند. وقتی بازرگان ازادیخواه و مخلص خودش گفت سه سه بار به نه بارغلط کردم بنده چرا باید بگویم که او اشتباه نکرده۰ اما این ناجوانمردی است که شما حزبی مثل حزب توده ویا مجاهدین را که تاکنون نه تنها از کردار گذشته شان انتقاد نکرده اند بلکه بر همان رویه هنوز پابرجا هستند و صدمات ناشی از اعمال بی خردانه انها که منجر به این انحراف انقلاب ۵۷ از اصول اولیه اش به طرف ولایت مطلقه فقیه (شبه استالینیسم) گردید سریعا رد می شوید و حالا با جار و جنجال واتهاماتی که در ظاهر با همان ادبیات مجاهدین و حزب توده تشابه معنی دار دارد دارید جبهه ملی را مقصر تمامی حوادث سی سال گذشته قلمداد و غیرمستقیم اب پاکی بر سر ان دوحزب مصر در خلاف میریزید۰ انشااله این تشابه اتفاقی است ولی شما که رسالت ازادگی برای خود متصورید همه احزاب را مشمول این التفات های ازادیخواهانه بنمایید تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد۰بنده به مسائل داخلی حزب توده کاری ندارم برای اینکه این حزب کمونیست ارتدکسی است با رابطه ناصحیح خارجی با روسیه ۰ انچه بنده توضیح میدهم بر اساس موضع گیریهای این حزب است مثل ضدامپریالیست خواندن ملاها و حمایت مطلق از اشغال سفارت امریکا و طرف جلال الدین فارسی و حبیبی ایستادن۰ دفاع از خبرگان در مقابل موسسان و دفاع از دادگاههای خلخالی و دفاع از انحلال ارتش و مسلح شدن سپاه به سلاح سنگین و خط دادن به ملاها در سرکوب لیبرالها و مخالفین با استفاده از روشهای کمونیستی روسی و تبدیل واژه لیبرال که در تمامی جوامع پیشرفته با احترام از ان یاد می شود به فحش ناموسی و ارم خیانت و سرسپردگی و همزمان ارتقائ خط امام به واژه مقدس و انقلابی و هزاران موضع خلاف دیگر که شما ککتان هم نگزید چیزی در مورد انها بگویید انوقت به دوحزبی که از ابتدا موضع روشن متفاوت با موضع ملاها داشته و دائما در حال اصطکاک با ان نظریه وسردمدارانش بوده اند اتهام میزنید که انها بوجود اورنده و مقصر اصلی در شکل گرفتن این موجود نامیمون از ان حرکت میمون بوده اند۰ خنده دار نیست ؟ لیبرالها و ملیون اگر در دولت انقلاب شرکت کردند همواره در حال چرخاندن سکان ان به سمتی که خودشان فکر می کردند صحیح است بوده اند ولی حزب توده بادبان از سمت سه ملا برافراشته و تازیانه به این لیبرالها میزد تا سکان را رها کنند و موفق هم شد۰ یک رژیم بچه استالینی ناقص الخلقه ازدل انقلاب ۵۷ بیرون کشید۰ ریش گذاشت و نفوذکرد و توپخانه فرهنگی نظامیش را بی امان به نفع حاکمیت مقتدرانه ولایت فقیه بر علیه هر تفکر لیبرال و هر فرد ملی به کارگرفت ۰ کدام لیبرالی است که این نقش واضح را نبیند ولی ان حضور معارض را که چون استخوان در گلوی خمینی و سه ملا بود و هست بیش از اندازه بزرگ کرده وبدتر از ان انرا عامل پیدایش این نوزاد بدترکیب بداند و بس ۰ به این اقای نوری علاتان هم بفرمایید انقلاب کار نهضت ازادی و جبهه ملی نبود ۰ شاه فقید شما بیضه هر چه سیاسی بود راکشید و دست ملاها را باز گذاشت۰ انها از مساجد شاه را بیرون کردند و گروههای سیاسی کارکشته حتی تا واپسین روزها باور نمی کردند که انقلابی در کار باشد وقتی پیروز شد و صدای غرش ان در کاخ مسخ شده نیاوران پیچید همه این گروهها تازه به دنبال سهم خواهی و سوار شدن بر این قطار بی ترمز سرو کله شان پیداشد۰ انقدر هم تبلیغ نکنید که اگر این لیبرالها ان یک سال اول پا جلو نمی گذاشتند ملاها کسی رانداشتند که کشور را حتی به این شکل عقب مانده اداره کند۰ انها صرفا روضه خوانهایی نبودند که سر از سیاست در نیاورند۰ بهشتی را داشتند که از همان روزهای اول خبرگان قدرت و اتوریته خودش را نشان داد۰ دهها اخوند دانشگاه رفته و غرب دیده داشتند باضافه نوجوانهای مدرسه علوی که از امریکا امدند و بدنه این هیولا را ساختند۰ تازه اگر همه کنار می نشستند حزب پدر خوانده کمر بسته حاضر بود و یک حزب بعث دیگر در منطقه ایجاد می کرد که ما ارزوی همین ملاتاریا را داشته باشیم که اقلا خودش دارد خودش را می خورد و مردم هم به ماهیتش واقفند نه مثل کره شمالی و ۰۰۰ سل فون و اینترنت و کامپیوتر هم انجا حرام است ۰ حتی یک صدای مخالف که چه عرض کنم متفاوت هم نمی شنوید۰ نظم اهنین در گورستان ارواح۰
فراموش کردم بگویم که بنده از صفحه کلید مجازی استفاده می کنم نه یک فونت خاص بنابراین علیرغم تخیلات قوی و فعالی که دارید به علت عدم اشنایی به کامپیوتر مرتکب این اشتباه شدید۰ این صفحه کلیدها همه جا در دسترسند ممکن است خامنه ای و رفسنجانی هم از ان استفاده کنند پس بی خودی دنبال کارهای اطلاعاتی نروید
ضمنا بنده برای راحت شدن خیال مش قاسم ها مسئولیت تمام نوشته هایی را که از شرافت لیبرال ها در مقابل جنایات استالینیست هادفاع می کنند به عهده می گیرم حتی اگر دوستان و همفکران من انها را نوشته باشند۰ حرف حق است که اهمیت دارد نه گوینده ان۰
۱۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : از کارآگاهی به مفتشی!
آقای لیبرال ویا ملی گرای عزیز،
اینقدر جوش نزنید! کمی آب خنک میل کنید تا اعصابتان آرام شود. آقای محترم، چرا همانند مفتش ها و بازجوها از من تقاضای افشا کردن مرام فکریم را میکنید؟ مثل اینکه از کارآگاه بودن سودی نبردید و حالا به لباس مفتش درآمده اید((:
هموطن، من همچون شما این موهبت را ندارم که هوادار و دنباله روی منجمدین سیاسی باشم. من یک شهروند عادی هستم که دیگر این اجازه را به به اصطلاح "جریانات سیاسی" نمیدهم که یکبار دیگر همچون ۲۲ بهمن با دروغ و فریب یک حکومتی فاشیستی را به من بفروشند. امروز در کشور ما جنبش های اجتماعی کارگران، جنبش زنان، جنبش جوانان و دانشجویان، و جنبش های اقوام قومی، با واقع بینی و هوشیاری، خود را از امامزاده سازان و منجمدین در دوران جنگ سرد به دور نگاه میدارند و همین ها هستند که سرانجام پیشگامان جنبشهای سیاسی در ایران خواهند بود و نه به فرقه های ایدئولوژیک مرده که در دنیای کوچکشان خود را نمایندهء گرایشات سیاسی چپ و یا راست میدانند.
از این که در مورد من چه فکر میکنید و باور دارید که از وابستگان به مجاهدین و یا پیک نت هستم براستی به خنده افتادم. اگر فرصت کردید، گشت و گذاری در همین سایت بنمایید و ببینید که همین "فرمایشات محبت آمیز" شما را از توده ایها و مجاهدین نیز دریافت نموده ام (من بر خلاف بعضی ها با یک اسم مطلب مینویسم). هموطن لیبرال من، انسان نیازی نیست که عضو و هوادار یک سازمان سیاسی باشد تا دروغگویی ها و خیانت های آنان را برملا کند. مگر شما که اینگونه به حزب توده میتازید از اعضا و هوادارن این تشکیلات هستید که به خود جرئت میدهید به آنان بتازید؟ مگر خیانت دیگران توجیه گر خیانت های شما و دوستان "ملی چی" تان است؟ من در نوشتهء قبل از شما تقاضا کردم که برای اثبات حرفهای خود فکت بیاورید که طبق معمول همهء مصدق اللهی ها از انجام آن سر باز زدید.....
آقای عزیز، خانواده و خویشاوندان من همگی از هواداران جبههء ملی بودند (که خوشبختانه همگی آنها به ماهیت کثیف این سازمان پی بردند و آن را ترک کردند). همانطور که در کامنتهای قبلی نوشتم، من به همراه پدرم به جلسات هفتگی جبههء ملی در خیابان سی متری در تهران میرفتم. همانگونه که قبلا نوشتم، حاضرم در هر دادگاهی شهادت دهم که این آقایان از هواداران سیاست های سرکوب گرانهء رژیم بودند و اجازهء طرح هیچ سوالی که به عبای آقایان آخوندها اهانت کند را نمیدادند. این مسئله بارها و بارها باعث ایجاد تشنج در جلسات میشد (نمیدانم آقای ارفع زاده که بعدها به همراه روانشاد دکتر صدیقی از جبههء ملی کنار گذاشته شد در قید حیات هستند که این عرایض بنده را تایید کنند یا نه). آقای ملی گرا یا لیبرال و یا هر آنچه که اسمتان هست (و یا خواهد بود)، میخواهید باور بفرمایید و یا باور نکنید، بنده خود شاهد بودم که بعد از اشغال سفارت آمریکا، در جلسات هفتگی جبهه، آقایان ملی چی ما این اقدام را تایید و آن را با جریان خانهء سدان مقایسه میکردند.
آقای محترم، بنده که، به زعم شما، آدم حاشیه نشینی هستم واین سازمان مورد علاقهء شما هست که "شجاعانه" در مورد وقایع روز اظهار نظر کرده و میکند. میتوانم از شما سوال کنم که موضع رسمی جبههء ملی در آن زمان در قبال اشغال سفارت آمریکا چه بود؟ اگر براستی این عمل را در آن زمان محکوم کرده اند، پس باید اعلامیه ای در این زمینه صادر کرده باشند. ممنون میشوم این اعلامیه را از آرشیو سازمان مورد علاقه تان برای ما رو کنید (مسئلهء زندانی شدن امیر انتظام در آن سال هیچ ارتباطی با جبههء ملی ندارد و بیخود سعی نکنید از این نمد برای خود کلاهی بسازید). اگر هم دوستان مصدق اللهی ما در جبههء ملی حرفی در این زمینه (در همان روزهای وقوع حادثه) نزده اند، پس به قول شما در کنار گود نشستند و کنار گود نشینی کاری است بس راحت! آقای لیبرال، ملی گرا،......؟؟؟؟، شما چون دیگران دوستان مصدق اللهی تان هنوز در گذشته زندگی میکنید. بنابر این برایتان مشکل است که باور کنید که ملت ایران دیگر اعتقادی به هیچ یک از جریانات سیاسی قدیمی ندارد و به قول استاد گرانمایه دکتر حسن ماسالی (که دست بر قضا از فعالین پر کار جبههء ملی بود) باید تمام این سازمانها و احزاب را به "تاریخ" سپرد و طرحی نو با احزابی نو بنیان کرد. نیازی نیست که من عضو ویا هوادار جبههء ملی باشم تا از مواضع منطقی آن دو بزرگوار حمایت کنم. این وظیفهء هر شهروند ایرانی است که از مواضع حق طلبانهء دیگر شهروندان در قبال گروهای تمامیت خواه و دروغگو حمایت کند. دوست گرامی، کار شما مثل کار حسین شریعتمداری است. وقتی از آوردن برهان و دلیل منطقی عاجز میمانید، با عصبانیت به طرف مقابل حمله میکنید و کارآگاه وار سعی در وابسته کردن او به دیگر جریانات افراطی دارید.
در مورد من هر چه که دوست دارید میتوانید فکر کنید. میتوانید مرا توده ای، مجاهد، سلطنت طلب، فاشیست، نژادپرست، شیطان پرست،..... تصور کنید.
هرموقع که شهامت برخورد منطقی و به دور از عصبانیت و به دور از فلسفه بافی ها و خیالپردازیهای شخصی و بر مبنای ارائهء مدارک و شواهد را پیدا کردید، در خدمتتان خواهم بود ((:
۱۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : اگر پیرو مصدق نیستید و عضو جبهه ملی پس این هیاهوها چرا
شما که سلطنت طلب نیستید و پیرو دکتر مصدق نیستید و جبهه ملی را هم قبول ندارید که هیچ حالا انرا پایه گذار ولایت فقیه هم می دانید ممکن است بگویید برای چه وکیل وصی دو نفر از اعضای تایید نشده جبهه ملی شده اید و دست به یخه رهبران شناخته شده این جبهه و مبارزه با انها را اینقدر مصرانه دنبال می کنید؟ لطفا نگویید که ازادیخواه مطلق هستید و هدفتان اصلاح ساختاری حزبی است که به هیچ وجهش نه وابستگی عقیدتی دارید و نه تشکیلاتی ۰ چون این ادعای شما مسخره است ۰ چرا؟ دوست عزیز لیبرال ان کسی است که به خواست اکثریت مردم احترام می گذاردنه انکه قیم انها و مجبور کننده انها به دنباله روی از نظر خودش باشد۰ البته نظر خودش را صریحا اعلام می کند و انرا به مردم توضیح می دهد و سعی می کند کلامش را با خواست مردم به گونه ای هماهنگ کند که نهایتا مردم نظر اورا بپذیرند ولی اگر نپذیرفتند کنار می رود و به انتظار باز گشت مردم به نقطه نظرات او می نشیند ۰ اسلحه بر نمی دارد با خارجی ها زد و بند نمی کند توطئه سیاسی نمی چیند تا حزب برنده را مستاصل کندو تخریب شخصیت هم نمی کند فقط در هر مناسبتی و در هر موردی نظرش را تکرار می کند و توضیح می دهد۰ این کاری بود که لیبرالها کردند۰ دنباله رو اخوندها و خمینی نبودند مخالفتشان را با هر انچه که با آصول اعتقادیشان سازگار نبود اعلام کردند و وقتی دیدند کاری از دستشان ساخته نیست و در پس توطئه حزب توده که دقیقا خط مشی دیگری را دنبال می کرد( که هوچی گری و مچ گیری و افشاگری و خط دادن به ملاهاو ایجاد جو مسموم ضد امریکایی در اشغال سفارت بود و حمایت از جنایت های امتال خلخالی و غیره) بالاخره از قدرت خارج شدند۰ حالا ممکن است کسانی بگویند اگر فلان موقع خارج می شدند بهتر بود و یا اگر فلآن موضع را می گرفتند۰ ولی باید توجه داشت که همه تصمیمات یک گروه سیاسی که قیم مردم نیست (مثل توده ایها و رجویست ها و سایر چپها که می خواهند مدینه فاضله اشان را با ضرب و زور و هر وسیله ای به مردم تحمیل کنند) و ایده الیست هایی مثل جنابعالی (که در کنار گود نسبت به انچه در سی سال پیش باید اتفاق می افتاد مرثیه سرایی می کنیدبدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی) تابع نظر مردم و شرایط زمانی و مکانی است ۰ این به معنی تابعیت کورو بی هدف از هرانچه مردم صحیح می پندارند نیست بلکه به میان گود رفتن و در میان مردم مشغول هدایت و اصلاح و تبیین نظرات به منظور ایجاد جهت گیری مطلوب شدن است۰ وگرنه هرکس وارد کار سیاسی نشود و بگوید من با سلطنت کاری ندارم جمهوری هم چنین است و چنان۰ جبهه ملی اینطوریست مجاهدین انطوری۰ توده ایها را ولش ۰ فدائیان هم که تجدید نظر طلبند۰ همه خراب کردند ملاها هم که سوارند و خراب می کنند۰ بختیار هم که سلطنت طلب بود و ۰۰ البته منزه می ماند ولی خاصیتی ندارد۰انتقاد کردن اسان است ۰ تخریب دیگران از انتقاد کردن اسانتر۰ شما قتی می توانید به این اقایان خرده بگیرید که به قول خودتان فاکت بدهید که این اقایان از ولایت مطلقه فقیه دفاع کردنداز دادگاههای خلخالی دفاع کردند۰از انهدام ارتش و مسلح شدن سپاه پاسداران دفاع کردند۰ از اشغال غیرقانونی سفارت امریکا و معرفی کردن امیرانتظام به عنوان جاسوس دفاع کردند۰ از لشگرکشی به عراق و صدور انقلاب حمایت کردند۰ از لایحه قصاص حمایت کردند و غیره۰ تا انجایی که من یادم می اید یک حزب دیگر بود که همه اینها را انجام داد و شما سردار ازاده و بدون وابستگی به هیچ احدی (البته بجز تک مضرابهایی که لابلای اظهاراتتان به سمت سلطنت طلبان میزنید) در مورد ان حزب هیچ نقشی برای خود قائل نیستیدید ولی بدون هیچ وابستگی به مصدق و جبهه ملی( به گفته خودتان) اینقدر نگران ان حزب و رهبرانش هستید۰ خیلی خوشحال خواهم شد چنانچه در فضای سیاسی ۵۷ در جایی فعال اگر بوده اید اظهارات و موضع گیریهای ان زمانتان را به اطلاع خوانندگان برسانید تا ما علت این احساس رسالت عمیق شما را بهتر دریابیم. وگرنه هر عامل نفوذی ان حزب هزار چهره می تواند برای رد گم کردن به این احزاب حمله کرده تا از شدت و زشتی گناهی که مرتکب شده و هنوز هم ادامه میدهد بکاهد و به همین راحتی همه را متهم و منکوب کند۰ این قسمت اخر را با بی میلی ولی با توجه به اینکه کنایه های کاراگاهانه میزنید تا اثر سخن مخالفتان را نابود کنید اوردم تا به اصل موضوع بپردازید و از گوشه وکنایه زدن در نوشته هایتان خوداری کنید چون به زیان نقش بزرگی است که برای خودتان متصور شده اید۰ ضمنا این شیوه که در ابتدا با طعنه کنایه نیش مطلب را بکشید و بعد جسته گریخته مطالب طرف را به میل خود تفسیر کنید از شیوه های همان حزب در سایت پیک نت است۰انشائ الله که شما واقعا لیبرال هستید و اینها تصادفی است
۱۴۴۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : فرمایشات آقای نوری اعلا
چون در نوشتهء قبلی اشاره ای به فرمایشات استاد نوری اعلا کردم، با اجازه از ایشان میخواهم بخش کاملتری از فرمایشات ایشان را در انجا بیاورم تا خوانندگان بیشتر با نظر ایشان آگاه شوند. استاد نوری اعلا مینویسند:

"در این مورد نمونهء بارزی در تاریخ معاصر خود داریم: سی سال پیش، اگر بخش عمده ای از نهضت آزادی و جبههء ملی (چه از داخل و چه از خارج کشور) به خدمت آیت الله خمینی در نیامده بودند، او ممکن بود سال های سال در همان حومهء پاریس بماند و به آن زودی پایش به ایران نرسد. یعنی آنچه او را به ایران و به «رهبری انقلاب» رساند نه سابقه و جنم خود او که وجود آدمیانی بود که از دور و نزدیک بر گرد او حلقه زده و آمادهء تحویل گرفتن نهادهای مربوط به دولت از رژیم در حال سقوط بودند. آنها هم «شورای انقلاب مخفی» و هم «دولت موقت آشکار» ی را بوجود آوردند که می توانست ارتش و دیوانسالاری فربه رژیم گذشته را تحویل بگیرد، آن هم بمدد کسانی از داخل همان ارتش و دیوانسالاری، اما در جبههء نارضایتی از آن، بوجود آمد. واقعیت آنکه در زمستان ۵۷ آیت الله خمینی و همپالگی هایش نه زبان اینگونه نهادها را می فهمیدند و نه به با پیچ و خم کارشان آشنا بودند. اما «دولت موقت»، مثل یک ترانسفورماتور یا مبدل انرژی عمل کرد و راه را برای تثبیت رهبری خمینی گشود (هر چند که خود، پس از آنکه وظیفه اش را به پایان برد، بلافاصله همچون دستمال استفاده شده و کثیفی به دور انداخته شد)."
۱۴۴٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست