از : هادی میتروی
عنوان : اتحاد
خانم یا آقای غانی
"اتحاد" با لحن مشترک نیست که شکل می گیرد. برای اتحاد منافع مشترک لازم است. کوشش در راستای دستیابی به اهداف مشترک است که؛ چه بدون توافق بر روی کاغذ و چه همراه با یک ورق کاغذ؛ "اتحاد" را بوجود می آورد.
در همین صفحه هموطنی بنام سیامند؛ بهر دلیلی؛ خواستار تعطیل این صفحهء کاملا آزاد گردیده است. اگر من و شمای نوعی که از این امکان سود می بریم و خواستار ادامهء آن هستیم، چه همراه با یکدیگر، چه جدا جدا، چه به آرامی و متانت، چه با های و هوی و جنجال و خلاصه با هر "لحنی" با این "تعطیلی" بمخالفت برخیزیم، در "عمل" با یکدیگر متحد شده ایم.
از قرار این نوع اتحاد در عمل، برای آنهائی که از ادامهء این صفحه بهره می جویند، تنها اگر با هماهنگی صورت گیرد، حداکثر نتیجه، جهت ادامهء این صفحه را خواهد داد.
ادامهء این نوع فوروم ها، تنها راه برای ایجاد فرهنگ لازم جهت بحث و گفتگو می باشند. برای دستیابی به این فرهنگ و بازتولید آن در میان روشنفکران ِیک قرن بلازدهء این میهن، آقای سیامند، شایسته است حالا حالاها صبر داشته باشیم و از این اعمال صحیح و دشوار نهراسیم. برای رشد فرهنگ دموکراتیک راهی جز کوشش دموکراتیک در شش وجهش و بحث و گفتگو بر سر این حرکات، چاره ای نداریم.
امیدوارم تا حدّی قادر به پاسخگوئی به این سئوال ِبه روز ِشما شده باشم، موفق باشید.
۱۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣٨۷
|
از : هومن دبیری
عنوان : ما نماینده ی کیستیم ؟
دوستان ارجمند ! با ابراز احترام به حق شهروندی تمام اندیشه ورزان " مجازی" در این سایت از راست ترین تا چپ ترین وظیفه خود میدانم به عنوان یک ایرانی که در تمام زندگی بخاطر هواداری و همکاری با یاران چپ مورد " عنایت " هموطنان مرتجع و حتی اپوزیسیون راست و میانه دو رژیم قرار گرفتم نکته ای را با تمام فروتنی به آنهاپی که برای ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته پای بندند ابراز نماید - از شما که برای رفع نا هنجاریهای عدیده کشورمان دل میسوزانید عاجزانه انتظار دارد - از آنهاپیکه از انواع حق کشی ها بیزارند با نهایت صمیمیت تقاضا مینماید . از دوستان چپ بخصوص بر میاید که به اندیشه ورزان محترم توجه نمایند تا مشخص شود سنگ چه کسانی را بر سینه میزنند.
دوستان ارجمند چپ چرا در برابر کلاهبرداری کارگزاران ضد مشروطه رستاخیزی و جلادان رژیم گذشته که با تابلوی حزب "مشروطه خواهان " در صحنه سیاسی خارج از کشور به تعزیه گردانی مشغول ست بهاپی داده نمیشود و ماهیت پلید آنها را افشا نمی نماییم تو گوپی بقیه نیروهای ایرانی ضد مشروطه هستند. این جنایتکاران " مشروطه خواه " نماینده ی کدام بخش از مردم کشور ما هستند. باید ماسک عوام فریبانه ی آنها را کنار زد و نشان داد که تا کجا به نفتخواران جهانی وابسته و برای بازگشت به قدرت تن به هر جنایتی و خیانتی علیه مردم طبقات پاپین جامعه میدهند. از این زاویه بر نیروهای چپ انقلابی "لنینی" که به گذار مستقیم به سوسیالیسم میاندیشند انتقاد وارد ست که علیرغم مشاهدات عدیده در جوامع سرمایه داری و نقش طبقه کارگر در آنها چرا از کارگران ایرانی انتظار "معجزه" دارند چرا نمی گذارند تا کارگران ایرانی با مبارزات خود بتوانند سازمانهای سراسری خود را از نظر کمی و کیفی گسترش دهند چه اشکالی دارد که چپها بیش از همه از آزادی تشکلها در همین رژیم ارتجاعی دفاع کنند. یکبار رژیم گذشته سقوط کرد و نبود سازمان های صنفی و سیاسی سراسری را تجربه کردیم .عراق هم از این فقدان آسیب های وحشتناک دید. چرا باید پرچم مشروطه در دست دشمنان آن باشد؟ چپ همیشه در این باره کم کار کرده هنوز عمده کردن مبارزات ضد امپریالیستی در اوایل انقلاب فراموش نمیشود که واقعا راست روانه بود!!!!!!!!!!!!!!!!! . و انقلاب مرد انقلاب دگری باید کرد هم فضیلتی برای راه کارگر محسوب نمیشود چون آن هم به غایت چپ روانه !!!!!!!!!!!!
رژیم خمینی که بلافاصله بعداز انقلاب به مشروعه رو ی آورد می بایست به رهبری چپ و نیروهای دموکرات وادار به پذیرش ادامه ی مشروطه میگردید ولی دریغ از راست رویها و چپ رویها.
یاران چپ ! مگر جبهه ی ملی از اول حزب بوده که از تشتت آن نگرانیم. امیدوارم دوستان هموطن جبهه ی ملی بر خلاف حزب "مشروطه خواهان" با تدوین برنامه ای جدی به جای مشی همه باهم به دوستداران خود نشان دهند که از منافع کدام نیروهای اجتماعی حمایت می کنند و برنامه ی آنها چیست این دوستان درخارج از کشور می بینند که احزاب سیاسی در زمینه های مختلف سعی مینمایند تا بخشی از مردم را به صندوق ها جلب نمایند. در این زمینه جبهه ی ملی باید بیاموزد که یا مانند گذشته باید احزاب تشکیل دهنده ی حزب هر کدام جداگانه تقویت شوند تا جبهه ی ملی از آنها قدرت بگیرد یا حزبی بنام "جبهه ملی " راسا با برنامه ی خود اعلام موجودیت نماید وگرنه استفاده از نام جبهه ی ملی به تنهاپی مسپله را حل نمی نماید.
و مهم تر از همه نقش سازمانهای چپ داخل و خارج از کشور اعم از طرفداران گذار مسالمت آمیز برای انتقال به جامعه ای دموکراتیک یا گذار انقلابی به سوسیالیزم به رهبری طبقه ی کارگر
می باشد که بهتر ست به جای این همه پراکندگی در ها و پنجره ها را بروی یکدیگر باز کنند آیا این همه اختلافات برنامه ای ناشی از "بیسوادی" دیگران یا " دگماتیسم" و یا "پیچیدگی " شراپط میباشد. اگر شادروانان جزنی - احمدزاده ها - پویان- حمید اشرف و زنده میماندند بازهم
مانند آن سالها فکر میکردند یا بر اساس تغییرات معینی که در تمام زمینه ها در سطح ملی و بین المللی صورت گرفته به تغییراتی در خط و مشی خود و سازمان مورد علاقه روی میاوردند.
خیلی جالب ست که نمی خواهیم از چپهای دیگر کشورها مخصوصا در آلمان و فرانسه و انگلیس
و یا ترکیه و عراق و شیلی هم بیاموریم بد نیست سری به شیلی بزنیم که سازمان انقلاب "میر" در چه حال ست .
حرف آخر : ما نماینده ی کیستیم ؟ آیا اصولا به حق نمایندگی اعتقاد داریم ؟ یا اصلا به انقلاب فکر می کنیم و هیچ چیز دیگر ؟ تا زمانیکه این مساپل گره ای روشن نشود بهانه گیری و به دیگران تازیدن پایان نخواهد یافت. اگر به نمایندگی باور داشته باشیم در روند انتخابات ادواری مردم آحاد مختلف از جمله کارگران نمایندگان واغعب خود را خواهند شناخت. ولی وقتی به انقلاب قهرآمیز پای بند شویم چشم انداز دقیق نیست دیروز خمینی رهبر شد و فردا چه کسی معلوم نیست ؟
هومن دبیری
۱۷۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۷
|
از : کلانتری
عنوان : همطراز لمپن ها نشوید
من واقعن از برخورد بعضی از دوستان در عجبم. چرا با این لمپن های الهی مجادله میکنید؟ آیا فکر نمیکنید که این همان چیزی است که رژیم آخوندی میخواهد؟ نظری کوتاه به اراجیف این افراد بی اندازید. یک حرف بی ربط را برای هزارمین بار و بدون داشتن هیچ دلیل و مدرکی بطور مرتب تکرار میکنند. بگذارید این الاهیون مرثیه خود را برای هر که دوست دارند بخوانند؛ برای رجوی یا سلطان قدر قدرت یا امام راحل و یا سنجابی و بازرگان ویا کیانوری و طبری. قصد آنها ارئه یک بحث منطقی و روشنگر نیست. قصد آنها عقده گشایی و توجیه خیانتهای گذشته شان است. بویژه که امروز مدارک وشواهد تناقض گویی ها و دروغگویی های رهبرانشان از در و دیوار مشهود است و شکاف بین آنها روز به روز بیشتر بروز میکند. به قول جناب فرخ س "خود را هم سطح هواداران غیر منطقی این جریانها ننمایند".
آنها جز ناسزا گویی و رجز خوانی چیزی ندارند.
۱۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : "لحن"!
با سلام
آقای میتروی آیا شما با این "لحن" بدنبال اتحاد هم هستید؟
۱۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷
|
از : چکاوک
عنوان : جز برچسب لمپن و فردپرست و لیبرال چیز دیگری هم در چنته دارید؟
اقایان توده ای مسلک که مرتب از همه تقاضای سند ومدرک (البته منظورشان از سند و مدرک چیزی است که صددرصد با مارکسیسم ارتدکسی ایشان منطبق باشد ) می کنند و همه را به فحاشی متهم می کنند سرتا پای نوشته هایشان را که نگاه می کنی برچسب های استالینیستی است ۰ بینید چطور مرتبا ملیون را لمپن خطاب می کنند۰موضعگیری سوسیال دموکرات و دموکرات مابانه بودن بسیاری از چپ ها و هم جنین مماشات چپ های طرفدار امریکا در مقطع کنونی بیانگر درست بودن نظر و عمل لیبرالها و ملیون است ۰ این بهترین مدرک است برای لمپن بودن کسانی که دیروز برچسب لیبرال ( با مفهوم خائن و سازشکار با امپریالیسم امریکا ) به ملیون می زدند و امروز بر چسب لمپن و فرد پرست ۰ فورا هم شاهد می اورند دمشان را۰ ان موقع که شما با همین جنجالها و عوام فریبیها دولت مصدق را با همراهی ارتجاع مذهبی و فراماسیون انگلیس و امپریالیسم امریکا ساقط کردید ۰ انموقع که شما با لمپنیسم چپ نما در کردستان و ترکمن صحرا و دانشگاهها ستاد جنگ داشتید و ارتیست بازی می کردید و انموقع که سفارت امریکا را قبل از خط امامی ها اشغال کردید و انموقع که به جوسازی از همین دست علیه لیبرالها و ملیون با مشارکت و همگامی با خط امامی ها در اشغال سفارت امریکا و جاسوس خواندن چهره های ملی سرازپا نمی شناختید ملیون و لیبرالها مثل همیشه راه درست و مطابق با منافع ملی را میرفتند۰ برخی از فدائیان این شهامت را داشتند که بعدها از ان اشتباهات فاصله بگیرند و امروز موضع موافق منافع ملت ایران و دموکراسی انتخاب کنند ولی برخی دیگر به همراه راه کارگر و حزب توده هنوز در تارعنکبوت مارکسیسم طالبانی دست و پا میزنند۰ برخی دیگر مثل حزب کمونیست کارگری از ان طرف بام مبارزه با امپریالیسم افتاده اند پایین و مثل مجاهدین غش کرده اند در دامان ارتش رهایی بخش امریکا۰ هر ناظر بی طرفی درستی نظر و عملکرد لیبرالها و ملیون را می بیند۰ حالا شما در غارهای ایدئولوژیک ذهنی خود می توانید تاهر وقت دلتان بخواهد بمانید و اتهام لیبرال و خائن و لمپن و فردپرست و تاریک اندیش و ضد خلق و ۰۰۰۰ از داخل ان به هرکس که بیرون از این غار به کار واقعی سیاسی مشغول است پرتاب کنید۰ ما که به این پرگویی و خودستایی بی حد وحصر و خود محور بینی چپ ارتدکسی ایران عادت کرده ایم ۰ اگر شما مثل هواداران مجاهدین (که مخالفینشان را مامور اطلاعات رژیم می نامند تا بدین وسیله بر مغز شستشو داده شده شان قفل محکمی بزنند ) به این برچسب زنی واکسینه کننده فرهنگ ایدئولوژیکتان دلتان خوش است ما به دلیل ازادیخواه و دموکرات بودنمان (که فصلی و کاسب کارانه و انفعالی نیست) شما را در حصارهایی که به دور خود کشیده اید اسوده می گذاریم چون خودکرده را تدبیری نیست ۰
۱۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷
|
از : هادی میتروی
عنوان : مغلطه
:آقای حمید فرخنده می نویسد
http://iran-chabar.de/ideas.jsp?essayId=۱۵۹۷۷
اندر باب مغلطه بسیار شنیده ایم و هر یک از ما بی شکّ نمونه های کم وبیش روشنی از این عمل ناهنجار ِ"بی ادبی" را شنیده ایم و دیده ایم. هر یک از ما کمتر و یا بیشتر با این شیوهء برخورد نیروهای غیر دموکراتیک میهنمان آشنائیم و هر یک از ما ضررهای این شیوهء برخورد ناصحیح با یکدیگر را، در تداوم حاکمیّت سی سالهء جفا، جور، جهل، جمود، جنایت و جنگ جمهوری اسلامی باز هم کمتر و یا بیشتر چشیده ایم.
از آنجائی که در دوران خطیر کنونی، به "بهانه نویسی" خیلی مد شده است، من نیز به بهانهء این مطلب پر از غلط به امر "مفلطه" (چه عمدی و چه سهوی) در جنبش روشنفکری ایران می پردازم.
از آنجائی که این بهانه گیری از طرف من بخاطر ویژگی های این اثر "فرخنده" کمی طولانی خواهد شد، بدنبال حاشیه نویسی در سایت "اخبار روز"، آنرا در اختیار دیگر سایت های آزادیخواه خواهم گذاشت تا دیگر هم میهنان شریف و آزادیخواه نیز از اصل این اثر و اغلاط آن با خبر شوند. این اثر "مستغلط" جهت بررسی و ریزبینی یک نمونهء بسیار "غنی" است و اگر چه نویسندهء آن با ارتکاب غلط های مکرر مضمونی، با متجاوز از بیست غلط، بیش از نمرهء صفر بدست نمی آورد امّا بهتر است اعتراف نمایم که این اثر از نظر ادبی، زیرکی و آسمان و زمین را به هم وصل کردن در حدّ استادی است! این استاد ِاستفادهء غلط از لغط، از آنجائی از نطر طبقاتی یک کمی زیاد "راست" می فرماید، دل را به دریا زده است و این درد ِدل ِ"استغلاطی" را برای سایت آزاد اخبار روز و خوانندگان آن فرموده اند. قصد من در اینجا مطلقا این نخواهد بود که نشان دهم این نویسندهء محترم به لحاظ سیاسی چقدر "راست" می فرمایند، منظور این قلم تنها استفاده از این مقاله بمثابه محملی است جهت بحث در باب ِ کلان استغلاط ایشان!
خوب، جهت تسهیل و تسریع، از تیتر مقاله شروع می کنم که از نظر من خود بتنهائی ده نمره دارد!
حمید آقا می فرمایند:
"راه کارگر یا راه سازمان"
در آغاز من ِخواننده می گویم: "واوووو" (بقول آمریکائی ها!) و پیش خود می گویم: "یک بحث جدّی"! پیش خود می گویم: باز هم یکی از کمونیست های ایرانی می خواهد یک بحث جدّی را در رابطه با شرایط امروز ایران باز کند. با شوق و علاقه شروع به خواندن می کنم. هر چه جلو می روم از اشتباه خود پشیمان تر می شوم.
می بینم این هم میهن ِ"مغلوط" اصلا بحثش چیز دیگری است. می فهمم که ایشان "مزّه" فرموده اند و منظورشان از راه کارگر همان "سازمان کارگران انقلابی ایران" است و خواسته اند در قدم اول بفرمایند که این سازمان راه طبقهء کارگر ایران را در پیش رو ندارد و را "سازمان" خود را در پیش گرفته است!
در گام دوم ایشان با این همان سازی های مذهبی! سعی می فرمایند که این سازمان را؛ تنها به خاطر باورمندی به لزوم نفی تمامیّت جمهوری اسلامی و کوشش از همین امروز در نفی بهره کشی انسان از انسان؛ در کنار "سازمان مجاهدین خلق ایران" قرار دهد.
در گام سوّم این حضرت سعی می نماید این دو نیرو را با یک تیر از گردونه تعالی و ترقی خواهی در فردای ِجامعهء ایران به بیرون پرتاب نماید و پایان کارشان را اعلان نماید!
من در این نوشتهء کوتاه در مقام پاسخگوئی به اتهامات ِبی پایهء آقای حمید فرخنده به سازمان کارگران انقلابی ایران و مقایسهء سخیف آن با "سازمان مجاهدین خلق ایران" نیستم چه هر ایرانی ِبی غرضی که این دو تشکیلات را می شناسد می داند که ادعای هموندی این دو تشکیلات جز انکار هندسهء اقلیدسی جهان خارج از ذهن آقای حمید فرخنده نمی باشد و "این همانی های کودکانه"، جز اذهان ساده ای که هیچ از این دو سازمان را نمی شناسند (که در این دوره و زمانه عدّهء بسیار قلیلی از ایرانیان می باشند) نه می تواند بفریبد و نه مغشوش نماید!
بحث اصلی من تنها در بارهء تیتر مقاله خواهد بود. چه در صورتی که آنرا درست و بدون متلک های آقای فرخنده به سازمان کارگران انقلابی ایران، بخوانیم، امری بسیار جدّی خواهد بود. بسیار جدّی تر از آنکه خود آقای حمید فرخنده بمثابه یک واقعیّت انکار ناپذیز و با متلک؛ در گام نخست؛ بر سر کمونیست های ایرانی و در گام بعدی بر سر همهء کمونیست های جهان می کوبد.
بحث اصلی من در این "به بهانه نویسی" اینست: "راه کارگز یا راه سازمان"؟
اگر این تیتر را بدون نیش و کنایه های سخیف به این و آن بخوانیم از آن بحث جدی در می آید. من به عنوان یک کمونیست نسل اول و با تمامی تجربیّاتم قاطعانه و بدون کوچکترین درنگ پاسخ خود را اعلام می نمایم. از نظر من حتما راه سازمان!
چه از آنجا که ما کماکان در "ماقبل ِتاریخ ِبشر" ما بسر می بریم عدم حضور ِعنصر آگاهی و تشکل های مستقل و پایدار کارگران و زحمتکشان در سراسر جهان، کل جامعهء بشری را در دست انداز های خونبار و غیر قابل انکاری انداخته است و در صورت عدم هوشیاری، باز هم در معرض خطرات جدّی قرار خواهد داد.
حمایت کارگران و زحمتکشان آلمان از "آقای پیشوا"، حمایت کارگران و زحمتکشان در سوسیالیسم واقعا ناموجود از "رفیق استالین" و حمایت کارگران و زحمتکشان این میهن زجر کشیده از "حضرت امام"؛ همین سی سال پیش؛ از این جمله فجایع قرن گذشته اند. فجایعی که خود ِاین جوامع و کل جهان را به لبهء پرتگاه سقوط کشیده اند. حمایت بخشی از کارگران و زحمتکشان ایران برای تشکل و مبارزه در چهارچوب این نظام، ضدیّت کور و بیمار گونه با خواست عمومی مردم ایران در عبور از این نظام، حمایت از تداوم حیات ِاین نظام ننگین تا "انطباق" کامل با سیستم گلوبال ِسرمایه های جهانی نیز خطر دیگری است که از طرف همین گرایشات ِرفرمیستی ِ"مبارزه در چهارچوب نظام"، این جامعهء جوان را، در سراسر ایران را تهدید می کند.
پس من می گویم نه به "راه کارگر" (منظور سازمان کارگران انقلابی ایران و نشریه و سایت خبری این سازمان که "راه کارگر" نامیده می شود نمی باشد.) و آری به یک برنامهء ملّی از طرف کمونیست های ایران با در نظر گرفتن منافع اکثریّت عظیم کارگران و زحمتکشان (نیروهای فاقد سرمایه) در سراسر ایران.
از نظر من دتباله روی از سیاست های جاری و روزمرّهء "هر" طبقه ای (حتی طبقهء کارگر ایران)؛ بدون در نظر گرفتن منافع عمومی و بلند مدّت ِاین اکثریّت ِجوان ِفاقد ِسرمایه در سراسر کشور؛ ما را به ناکجا آباد خواهد برد. اصلا اگر قرار باشد که عنصر آگاه یک جامعهء بشری به دنبال طبقات موجود و سازماندهان این طبقات بطور ِجدا جدا بدوند، آقایان فرخندگان، دیگر چه احتیاجی به سازمان ها و احزاب سیاسی داریم؟
حداکثر یک چند تائی اتحادیه و سندیکا براه می اندازیم تا مناسبات کارگران و صاحبان سرمایه را تنظیم بفرمایند. این رابطه را خیلی "متمدنانه"، رهبران این سندیکا ها با کارفرمایان تنظیم بفرمایند تا خدای ناکرده در "پروسهء تولید" اختلالی ایجاد نگردد! تا خدای ناکرده اعتصابات و تظاهرات ساختار شکن در ایران و در هیچ کجای دیگر جهان بوجود نیاید، تابویژه خواب راحت از چشم های "معصوم" طبقهء "خیّر" سرمایه داران وابستهء غالبا مذکّر، پشمالو و عقب ماندهء این میهن رخت برنبندد!
از نظر من این جملات آخر اصل پیام آقای حمید فرخنده است، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم!
سعی ِایشان در لکّه دار کردن نام سازمان کارگران انقلابی ایران، با قرار دادن آن در کنار نام یک فرقهء مسلح ایدئولوژیک و این ادعای دروغ که سازمان کارگران انقلابی ایران از نظام تک حزبی در برنامهء خود برای آیندهء ایران دفاع می کنند، تنها در چنین زمینه ای برای من قابل توضیح می گردد.
ضدیّت غیر اخلاقی این نویسندهء محترم با سازمان کارگران انقلابی ایران برای من تنها از این زاویه قابل توضیح است که چون این سازمان بمثابه یک جریان متشل، از یک طرف با تداوم حیات ننگین جمهوری اسلامی ایران در تمامیّت آن بمبارزه برخاسته است و از طرف دیگر در مقابل حلّ غم انگیز اقتصاد و فرهنگ این میهن در نظام گلوبال سرمایه های جهانی، به مقاومت برخاسته است. سیاست های این سازمان خشم و نفرت بسیاری از طرفداران "نظام اسلامی" و "گلوبالیزاسیون سرمایه های جهانی" و یا هر دوی آنها را برانگیخته است.
آقای حمید فرخنده از نظر من تنها یکی از این هم میهنان بخشم آمده است. از آنجائی که ایشان اعمال سازمان کارگران انقلابی ایران، بویژه در این دوزمینه را نمی توانند تحمل بفرمایند به شکوه درآمده اند و در دامن استغلاط غلطیده اند. آقای حمید فرخنده، برغم انشای روان، متن خوانا و متانتی که در سراسر نوشته شما مشهود است متاسفانه اثری از "حقیقت" در مضامین آن به چشم نمی خورد. از نظر من حیف این همه استعداد در نگارش که در راه عبور از این نظام ِظلم و برای ایجاد ِیک جایگزین دموکراتیک (مستقل، لائیک و الترنات) در سراسر ایران خرج نمی گردد.
هادی میتروی
hadi.mitravi@yahoo.com
۱۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷
|
از : محمد کلانتری
عنوان : لمپن های ملی نما
جناب کمالی حق کاملن با شماست. بطور کلی نباید سطح بحث و تبادل نظر را به حد و اندازهء این لمپن ها پایین آورد. خوشبختانه با تحولات این چند هفتهء گذشته، لمپن های ملی نما چه در داخل و چه در خارج کشور بیش از پیش افشا شده اند.
۱۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷
|
از : خسرو کمالی
عنوان : ملی داریم تا ملی
با وجود اینکه این بحث به نیرو های ملی ارتباطی پیدا نمی کند، کاربری با نام "چکاوک" پرچم دار نیرو های ملی شده و فهاشی و افترا به سایر نیرو ها پردا خته است.
البته بنده در ملی بودن ایشان شک دارم اما شاید هم بزم شدن او با برخی "ملیون بزمی خارج نشین" مثل راسخ افشار ها این توهم را برای وی ایجاد کرده که وی از ملیون می باشد.
نظرات این فرد بیشتر نشان از خماری دارد تا تدبیر و مطالعه. ضمن آنکه هیچ نیروی ملی جدی بویژه در داخل، علاقه ای به ایجاد بحث های بی ثمر و فرصت سوزانه ای از نوع بحث ارزان امثال چکاوک ها ندارند.
شاید در حالتی دیگر بتوان انتظار بحثی ملایمتر از وی داشت.
۱۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷
|
از : چکاوک
عنوان : شما اگر امروز به سوسیال دموکراسی رسیده اید ملیون و لیبرالها ۵۰ سال پیش این راه را میرفتند و شما نگذاشتید
باعرض معذرت از دوست عزیز فارس اصیل ۰ حق با شماست۰ من متوجه نشدم که این چهره توده ای نقابدار (به چکاوک )که وقتی بحث ملی گراهاست با عنوان ملی نوگرا ( سرسپرده نوری علا) می پرد وسط و داد و هوار که جبهه ملی بر باد رفت و ۰۰۰ وقتی صحبت از راه کارگر است مثل یک راه کارگری نوگرا (لابد طرفدار راست ترین جناح چریکهای فدایی که طرفدار وصلت با برخی سلطنت طلبان هم هستند) می پرد وسط و بد وبیراه می گوید به انها که چرا شما افکارتان کمونیستی است بیائید سر کیسه را شل کنیم تا سلطنت یک جایی در ان جا بگیرد ایشان چون نمی توانسته بنویسد توده ای اسمش را (به چکاوک ) انتخاب کرده۰ که خیلی عجیب است که ایشان برای بد دهنی به بنده (چکاوک) اسم (به چکاوک ) برگزیده ۰ لابد کمبود اسم است ۰ من فکر کردم فحش های بسیار رکیکی که شما نثار (به چکاوک) کردید و اخبار روز ان را پاک کرد حیف شدند ۰ چون بنده و شما حداقل در یک نقطه مشترکیم و ان اینکه نوری علا متقلب است و تحریف می کند۰ خدا کند توده ای نباشد چون دیگه داره حالم از این توده ایها و بالماسکه اشان بهم می خوره ۰ توجه کنید به همین اقا که به بنده ایراد گرفته که دارم با نام مجعول می نویسم ۰ لابد اسم اصلی مرا می خواهد بداند تا از طریق شهبازی و توده ایهای دیگر بدهد وزارت اطلاعات ملاها ۰ حالا یکی باید از ایشان بپرسد خودت چرا جعل در جعل می کنی ؟ مگر تو اسمت را نوشته ای ؟ از کجا معلوم اینهایی که اینجا اسم می دهند اسم خودشان را بدهند۰ این اقا معلوم است که در همه بحث ها هست و به همین دلیل می گوید بنده در جاهای دیگر به نام ملی گرا و لیبرال و ۰۰ مطلب نوشته ام علیه نوزی علا . دم خروس را ببین . پس من هم بگویم تو که اینجا چپ میزنی و ظاهرا چپ دموکرات (چون با فرخنده موافق و با راه کارگر مخالفی ) همان کسی هستی که در مقاله های مربوط به جبهه ملی خودت را لیبرال و ملی گرای واقعی جا میزدی چون نظرت عینا با نظر ان افراد مجهول الهویه یکسان است مخصوصا ان قسمت که به نوری علا مربوط می شود و دشمنی ات با سنجابی و نهضت ازادی ۰ پس اگر من مثل تو بیندیشم بنابراین کاملا مسلم است که تو یک توده ای ویا عضو اطلاعات رژیم هستی که انهم توده ایست۰ افتخار مجاهد بودن بهت نمی دم چون کلمات رکیک استفاده نکردی۰ و اما ان کار بر دیگر که مثلا همه را از دم تیغ گذرانده و جبهه ملی ها را مورد عنایت بیشتر یعنی لمپن و فرد پرست نامیده (بدون هیچ دلیل منطقی ) بهتر است بداند که اتهام لمپنی و فرد پرستی به انهایی می چسبد که سی سال گذشته با دستمال دنبال چه گوارا و لنین و مارکس و انگلس و صمد بهرنگی و مزدک و صفر قهرمانی و خیل عظیم دستمال به دستان هوادار انها می دویدند و حتی از استالین با احتیاط به عنوان معمار سوسیالیزم یاد می کردند که یکی دو اشتباه کوچک داشت (مثل کشتن ۲۲ میلیون ادم)۰ ما می دانیم که کمونیست ها در دموکراتیک ترین شکلشان (حتی سوسیال دموکراتهایی مثل چریکهای فدایی اکثریت ) با لیبرالها دشمنی دارند ۰ وهر از گاهی این کینه با اتهامات این چنینی که خوشایند شاهپرستان است به صورت حمله به مصدق و بازرگان بروز می کند۰ اگر ملیون از راه مصدق و بازرگان به عنوان تنها راه برون رفت از چرخه دیکتاتوری شاه و شیخ و توده یاد می کنند به لحاظ این است که در عمل ثابت شد که انها در مورد حاکمیت قانون به جای حاکمیت شاه و ملا و اتخاذ سیاست معقول خارجی بدون تنش مخصوصا با ابر قدرت امریکا حق داشتند۰ امروز چپ هایی که به سیاست های تنش زای ملاها ایراد می گیرند و خودشان سی سال قبل طرفدار و مشوق این سیاست ها بوده اند بهترین گواه درستی سیاست لیبرالها هستند ۰ بگذریم از اینکه برخی از همین چپ ها امروز طرفدار حمله امریکا به ایرانند۰ یعنی همانها که لیبرال ها را عامل امریکا می دانستند۰ شما اگر امروز به سوسیال دموکراسی رسیده اید ملیون و لیبرالها ۵۰ سال پیش این راه را میرفتند و شما نگذاشتید ۰ اتحاد شوم ارتجاع سرخ و سیاه و مارکسیست های اسلامی ۰ اگر لیبرالیسم و دموکراسی بد است چرا شما در همان دیکتاتوری پرولتاریا نمی مانید ۰ لطفا نگویید که دموکراسی ما با لیبرالها فرق دارد چون شما اصلا دموکراسی نداشتید۰ حالا هم دارید به زور اصول دموکراسی را به کهنه پاره های کمونیسم وصله می کنید لابد راه کارگری ها هم به این علت مخالف کار شما هستند۰ لطفا کارتان را با سوسیال دموکراتهای سوئد هم مقایسه نکنید چون انها از این کینه هایی که شما از لیبرالها به دل دارید چیزی در دلشان نیست ۰ و به وقتش با انها ائتلاف هم می کنند۰
۱۶۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷
|
از : محمد
عنوان : کدام نظر
آقای "فارس اصیل"، نوشتهء شما را ندیدم. به نظر میآید مانند لحن صحبت کردنتان آنقدر بی ارزش بود که شایستگی بودن در این ستون را نداشت.
۱۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣٨۷
|