از : مجید وثوقی
عنوان : کجایید؟
پیرایه عزیز کجایید؟
وقتی که شعر شما نیست همه جا را غم می گیرد
٣۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : ع آراد
عنوان : منتظریم
پیرایه عزیز : از شما خبری نیست. ما خیلی خیلی منتظریم. خدا کند این پیام را بخوانید.
۲٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷
|
از : کاظم شریعتی
عنوان : عطر سرخ فریاد
با تشکر از شاعر ،این غزل گویای واقعیت های است که هر روزه ما با آن روبرو میباشیم .اماّ روش سرودن از کارهایی بی همتا به حساب می آید که اگر بارها و بار ها خوانده شود باز هم لذت بخش است.
۱۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣٨۷
|
از : امید مومنی
عنوان : شرمساری !
باپوزش از همه ارجمندان،من مسلح به تایپ فارسی نیستم،گاهی سخت است حرف درست را یافتن. عنوان یادداشت باید"عمدی"باشد و نه عودی. در افاضات هم بنده اشتباه تایپ کرده ام. شرمنده و پوزش خواه. در باقی موارد هم"در خانه اگر کس است ...
۱٨۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨۷
|
از : امید مومنی
عنوان : شرمساری !
باپوزش از همه ارجمندان،من مسلح به تایپ فارسی نیستم،گاهی سخت است حرف درست را یافتن. عنوان یادداشت باید"عمدی"باشد و عودی. در افاضات هم بنده اشتباه تایپ کرده ام. شرمنده و پوزش خواه. در باقی موارد هم"در خانه اگر کس است ...
۱٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨۷
|
از : رفیعه
عنوان : ازعطر شعرمی توان دوباره هم لذت برد
شاعر چه زیبا فریاد می زند "عطر سرخ گل ها مرد..." و باتاسف باید گفت که بسیاری اززیبایی های دیگر زندگی هم ازجمله عشق ومحبت انسان ها نسبت به یکدیگر مردند. نمونه کوچک اش را می توان درهمین صفحه نظرات مشاهده کرد که چگونه آدم ها به جای بیان انتقاد های سازنده فقط به یکدیگر "تاخت وتاز" می کنند.
نکته دیگری که به نظر من عجیب آمد این بود که افرادی گله کرده اند این شعر راقبلا هم خوانده اند این درست مثل این می ماند که گلی را به کسی بدهید که بو کندوایشان بگوید "من این گل را قبلا بوکرده بودم ونباید دوباره بو کنم!"
اگر شعری یک سال پیش خوانده شده وهنوز درخاطرکسی مانده، پس شعری اثرگذار بوده وارزش خواندن دوباره را دارد.
۱٨۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨۷
|
از : ضحاک ماردوش
عنوان : مغلقانه!
الا کاوه، الا امید دانا
مغلق گفته اید ای جان بابا
نفهمیدم چه باشد شعر (عودی)
و یا بوده از اول آن (عمودی)؟
که(میمش) حذف گشته در نوشتن
مثال حذف دوک در پنبه رشتن
چه ربطی دارد اینها با شمایل؟
که بی تردید اینجا گشته حایل
"وثوقی" از چه رو رفت در پرانتز
منم از فهم اینها سخت عاجز
چه باشد اتصال ما به دنیا
مگر ما انفصالیم ای دریغا
ولی شاید که ما در انفصالیم
نمی دانیم و زین رو بی خیالیم؟
افاظات (ضاد) دارد یا که با (ظا)ست
چه پیچی خورده انگاری معماست!
چه ساده گم شدم در مغلقانه
مرا پیدا کنید در این میانه!
۱٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷
|
از : امید مومنی
عنوان : شعر ،عودی ترین اتفاقات است ! ! !
وارد این بحث نمیشوم که "ناخودآگاه" اگر آنطور که برزبان و قلم میلفزد ،باثبات رسیده بود،نمیشد از احوالاتش با خبر میبود. این بحثی است مفصل و حوصله و مقالی فراخ تر میطلبد. و صد البته تخصص. من فاقد آنم . واما شعر عمدی ترین شکل موجود در ادبیات است . نه ادب فارسی،بلکه ادبیات جهان علی العموم. اما آنچه در این رابطه به شعر دردانه گی میبخشد،بضاعت شاعر است که آنرا به حادثه وغیر عمد شبیه میکند. و هم از اینروست که نا خود آگاه و این قبیل سخنان در کار شعر ،بلحاظ عمل کرد کاملا طبیعی شاعر که انسانی است با فهمی دیگرگون و نگاهی دیگر گونه تر ،بیراهه رفتن است. البته بازهم تکرار کنم این قبیل مباحث نیازمند نظر اهل فن و متخصصین است. و ناگفته نماند پاره یی آدمها میان شعر و مناسباتش وعکس و شمایل شاعر و یلان و سرگردانند،که مسلم است افاظات اینان محل"وثوقی"نیست و حرفی است که میزنند.
۱٨۲۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷
|
از : کاوه ایروانی
عنوان : درک شعر و ناخودآگاه
فهم شعر در ناخودآگاه ما اتفاق می افتد، همچنانکه سرایش هرشعری در ناخودآگاه شاعر اتفاق می افتد.آنجایی که مرزها معنایی ندارند و اتصالات ما و جهان معنا پیدا می کند. برای فهم شعر باید از زاویه هایی متفاوت به شعر نگریست زاویه هایی که که منجر به ویران شدن مرز ما و جهان می گردد تا ما با درکی دیگرگونه از جهان روبرو شویم درکی که باعث امتداد جهان و واژگان وشعر در ما بشود.
شعر عطر سرخ فریاد خوشبختانه این حالت را در من بوجود آورد.
۱٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣٨۷
|
از : سهراب پناهی
عنوان : نچسب
این شعر خیلی نچسب و مصنوعی است و زبانی الکن دارد. شاعران معمولاً این کارها را تمرینهای ابتدائی می دانند سالها این جور نوشته ار بدور می ریزند. خانم یغمایی هم باید همین کار را بکنند.
۱٨۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣٨۷
|