یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فراخوان کنفرانس صلح آلمان - اسن

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : خبرنگار ...

عنوان : ای کاش بودی ...
م آشنای عزیز ای کاش بودی و میدیدی
آتش پاره ای به نام لیثی بار ها ما را به آتش کشید
٣۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷       

    از : احمدی ..........................

عنوان : چه میخواهی تو از ...
اتفاقاً لیثی حبیبی شعر طنزی در اعتراض به کسانی که فقط بلدند پارازیت ول کنند و عقده گشایی کنند ، در بخش نظرات اخبار روز زیر شعر خانم ویدا فرهودی به نام "لهجه خیس" نهاده که عیناً اینجا به همراه یک کامنت دیگر می گذارم

از : هادی
عنوان : حذف
همه کامنتها در این بخش حذف شده اند. هر وقت دیدید تعداد نظراتی که نشان داده میشود، کمتر است، بدانید که حذفی در کار بوده است. به احتمال زیاد این کامنتهایی که الان ما اینجا گذاشته ایم، نیز حذف خواهد شد.
۳۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهریور ۱۳۸۷



از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر
عنوان : بخاطر اینکه ...
... بله حذف شده است ، بخاطر اینکه عده ای بیکار و بیمار فکر می کنند اینجا قهوه خانه ی مش قنبر است ، میان و از هر چیزی که دل تنگشان خواست می نویسند بجز از شعر و شاعر و این مایه ننگ است که مردم ما بعد از چند دهه زندگی در اروپا و آمریکا تغییر یافتن و دگر شدن در آن ها در همین حد است که نشان می دهند و دیده می شود ، می توان گفت حتی عقب گرد است.

در زمانه ای که کفتاران و پلیدان و دنیا چاپان بجز خود بینی و خود خواهی و خود گرایی و خود پسندی چیز دیگری را در بساط ندارند و از دیدن زیبایی ها خود را محروم کرده اند و کور ساخته اند ، بانویی شاعر آمده و وَشتَن باران را به تماشا نشسته و به زیبایی دانه های آن دل بسته و به رشته رشته ی آن پیوسته و از زشتی این جهان دوریالی گسسته ، تا آواز کریه آن را نشنود از آن دور شده و گوش جان به تمام در اختیار زمزمه ی باران نهاده ، شوری در جانش شعله کشیده و خود را به واژه کشانده و بر دفتر نشانده .
به جای اینکه بیایند و بگویند :
دست مریزاد ، ای پریزاد.
می آیند و عقده های هزار ساله می گشایند و آن می نمایند تا بگویند

منم: بی چیز و هم ریزم عزیزم
پلید و خردم و کلی مریضم
دلم از عقده ها سرشار باشد
درون جان من بس خار باشد
طویله بوده ، آن خانه نبوده
طناب عقده هایم را گشوده
ببین اینک تو در آیینه من را
پلید ِ فاسد ِجورثومه تن را
شکوه زندگانی مرده در من
گل انسانیت پژمرده در من
به فصل مردم آزاری هَزارم
شکوفا می شوم پر کارزارم
پر ازِ سنگه درون جیب جانم
شغال تیرگی خورده نهانم
اگر بینی که من این زوزه دارم
درون جان دو صد من پوزه دارم
اگر سنگم به سویت شد حواله
مرا این کار باشد چون نواله
کمی راضی شود این جان تیره
که دارویش همی وشکون و گیره
گزیدن عادتیست در بطن و ریشه
صدای عیش دارد سنگ و شیشه
جهان من پر از داغ و درفش است
هزاران سنگ ریزه توی کفش است
اگر گندیده است دست و زبانم
همه این هاست تقصیر نهانم
اگر در مردم آزاری بکوشم
نه تقصیرمن است آزرده موشم
بدان که من مریضم و علیلم
سر پوک من است بیستم دلیلم
به یک جوری پس پستی نهانم
چه میخواهی تو از چلغوز جانم
..............................
۳۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهریور ۱۳۸۷
٣۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨۷       

    از : حمید ...

عنوان : و چند سئوال از م آشنا
و چند سئوال از خانم یا آقای آشنا.م ، دارم که از جمله نوشته:
"هیچ بشر اهل شعر و هیچ ناظر حقوق بشری ی هم گمان نمی کنم این آقا لیثی را بشناسد"

اولاً که لیثی در آفریقا زندگی نمی کند بلکه در آلمان زندگی می کند و بسیاری از فعالین سیاسی و فرهنگی او را می شناسند. چرا شما با"گمان" خود "زندگی" می کنید!؟ در ثانی آیا گمنام بودن انسانی جرم است.؟ دلیل بر نا لایق بودن اوست؟
راستی یک سئوال دیگر : شما که از اول تا آخر حرفتان گریه کرده اید ، هیچ نکته ی مثبتی در این اقدام ندیدید؟ تا کی می خواهیم بی وجدان و بی رحم زندگی کنیم؟ آیا نمی ترسید که همین قضاوت ها را در باره ی شما بکنند و بر شما بسیار گران آید؟
آیا هرگز یقه ی خود را گرفته اید؟ ما فکر می کردیم که شما میم محبت را یدک می کشید ، حالا کاشف به عمل آمده که م. شما از واژه ی دیگریست ، واژه ی ...
٣۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨۷       

    از : حمید ...

عنوان : دو دسته اند
"نشستند یه گوشه برا خودشون چرت می زنند و فقط منتظرند تا یک نفر کاری بکنه تا ازاش ایراد بگیرند، تا بی عملی خودشونو توجیه کنند."

صالح راستگو

با اجازه ی صالح عزیز باید اضافه کنم که این ها دو دسته اند

یک دسته چرت زنان خودی خودمان هستند و دسته ی دیگر از ما بهترانند که در لباس های مختلف و با موضع گیری های مختلف ظاهر می شوند تا ماهی بگیرند.
اینها فرزندان غیبی هستند.
٣۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨۷       

    از : مرجان

عنوان : جمهوری اسلامی
جالب است که در این "بیانیه" صحبتی از فشار بر جمهوری اسلامی برای رعایت حقوق بشر در ایران و لغو قوانین غیرانسانی نیست. جمله اول "بیانیه" هم گناه اصلی جنگهای گوناگون در خاورمیانه را به گردن قدرتهای خارجی انداخته و نه حکومتهای جنگجو در آن منطقه!
٣۵٣۵ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷       

    از : صالح راستگو

عنوان : جواب به آشنا م
مایه خوشحالی است که همگام با جنبش حقوق بشری، جنبش صلح طلبی هم از طرف برخی از ایرانیان دنبال می شود. به هر حال هر که هستید، خسته نباشید.

آهای سیاسیون ایران، آهای اپوزیسیون ایران، اگر قرار است که کاری کنیم، قبل از اینکه کشورمان مثل عراق شود، باید کاری کرد.

در جواب به دوست عزیز -آشنا. م- که این حرکت را در ابتدا مسخره کرده اید، باید بگویم که، چرا نمی شود شخصیت های حقیقی و حقوقی با هم، از حرکتی پشتیبانی کنند. فقط سازمانها و احزاب حق امضا و پشتیبانی دارند. پس اگر کسی مستقل بود و به دسته و گروهی وابسته نبود، حق نظر و یا حق امضا و پشتیبانی ندارد؟ حتما شما سیاسی هستید و خودتان را دمکرات هم می دانید!!!

دوست عزیز -آشنا. م- شما که فیلم های ایرانی خیلی می بینید، بگو ببینم، به نظر شما فقط شعرای نامدار حق شعر خواندن دارند و یا افراد سرشناس طرافداران حقوق بشر حق اظهار نظر دارند.
من هم مثل شما این شاعر را نمی شناسم، اما مگر همه شعرای نامدار از اول مشهور بوده اند؟
مگر طرافداری از حقوق بشر جواز و کارت شناسائی می خواهد، که شما می فرمائید، --هیچ ناظر حقوق بشری این آقا را نمی شناسد.--!
بجای اینکه از اضافه شدن حتی یک نفر به جنبش حقوق بشری و جنبش صلح طلبی خوشحال شویم، شاعری و یا فردی را که می خواهد خود را طرفدار حقوق بشر بخواند، مسخره می کنیم و می خواهیم او را فراری دهیم!!! وای بر ما !!!

بعد می فرمائید که،-- مردم را دچار تردید می کند که با عده ای ناشی و بی تجربه سروکار دارند – ببینم فقط حرفه ای ها و یا گروه های سیاسی حق طرافداری از صلح و حقوق بشر را دارند؟ چرا شما که -- ناشی و بی تجربه— نیستید، دست بکار نشدید و یا به آنها کمک نکردید؟

وای از دست ما ایرانی ها بخصوص سیاسی-اشون.
نشستند یه گوشه برا خودشون چرت می زنند و فقط منتظرند تا یک نفر کاری بکنه تا ازاش ایراد بگیرند، تا بی عملی خودشونو توجیه کنند.
٣۵۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣٨۷       

    از : آشنا م

عنوان : کنفرانس
دوستان خسته نباشید! فکر نمی کنید این برنامه خیلی شلوغ و آشفته است؟ به نظر شما آیا لازم بود موضع برگزار کنندگان ابتدای دعوت به مراسم آورده شود؟ اگر (کنفرانس)است که دیگر احتیاج به درج این اعلام موضع و حمایت از شورای صلح (که در ایران و از سوی بسیاری از فعالان سیاسی حرف و حدیث های فراوانی در مورد آن هست) نبود. شما یک بیانیه سیاسی صادر کرده اید و مثل قطعنامه خواست هایی را نیز مطرح کرده اید، سپس، تعدادی اسم به عنوان سخنران اضافه فرموده و اسم آن را کنفرانس می گذارید؟ بعد... این قطعنامه / دعوتنامه را با امضاهای حیرت آور شخصیت های حقیقی و حقوقی چون "شاهین نجفی" و "اتحاد جمهوری خواهان ایران"و... امضا کرده اید!! در میان برنامه ها هم به سبک فیلم های ایرانی، آقایی به نام لیثی به عنوان "چهره جدید" گنجانده اید که هم شعر می خواند و هم فعال حقوق بشر است! هیچ بشر اهل شعر و هیچ ناظر حقوق بشری ی هم گمان نمی کنم این آقا لیثی را بشناسد. بعد هم در پایان برای حمایت از این "حرکت" امضا جمع می کنید! گمان نمی کنید ممکن است این کار های عجیب و غریب کمی مردم را دچار تردید کند که با عده ای ناشی و بی تجربه سروکار دارند؟ به هر حال، خود دانید.
٣۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست