سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

باراک اوباما و مسأله حقوق بشر در ایران - دکتر حسن کیانزاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیبرال

عنوان : با تشکر و توضیح
باتشکر۰مشکلم همین بود که حل کردید۰ به امید روزی که کارگران واقعی ( نه کلاشان حزب کمونیست از نوع روسی و چینی و کوبایی و کره ای و ۰۰۰) در مبارزه طبقاتیشان با دیکتاتوری و ستم صاحبان زر و زور و تزویر موفق شوند۰
تفاوت من و شما در جدول زمانبندی این مبارزه است ۰
در حال حاضر تا رسیدن به ان مرحله تلاقی بنده یک دولت ملی و سکولار را لازم می دانم که قدری این کشتی به گل نشسته را به جلو هل دهد و شما ظاهرا چشم به مبارزات کارگران و کمونیسم پین الملل دارید ۰
٣٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به لیبرال
البته فکر می کنم بتوانیم بگوییم که چه گه وارا یک کمونیست رمانتیک بود و بهای اشتباه اش را نیز به شکل اجتناب ناپذیر و بی بازگشتی پرداخت، با این وجود او نمی تواند به عنوان الگو مطرح باشد، همانطور که استالین و پولپوت نمی توانند برای مارکسیسم مرجع مناسبی باشند. در این گونه موارد اختلاف نظری وجود ندارد و شما بهتر است نوشته تان را بفرستید برای حزب توده، البته اگر چیزی از آن باقی مانده باشد.

در هر صورت فکر می کنم که شما نقد من را بد فهمیدید. در واقع نوشته من به نوعی تأیید نقل قول یاد شده و گسترش آن بود. نمی دانم مشکل شما چیست. در هر صورت انتقادات تاریخی شما کاملا وارد است...ولی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان مثال، مورد تأیید بسیاری از کمونیست ها نیست و آن را نوعی کاپیتالیسم دولتی می دانند.

البته جنبش چپ در ایران ایرادات بسیار زیادی دارد و چنین واقعیتی نیز به رشد نیروهای مولد و نفوذ امپریالیسم جهانی و دیکتاتوری های شرقی (به طوری که مارکس و انگلس می گویند) بستگی دارد. ما دانشگاه آزاد برای علوم انسانی به مفهوم واقعی کلمه نداریم. کمتر کمونیست ایرانی را در حال حاضر می توانید پیدا کنید که بتواند ماتریالیسم تاریخی و ماتریالیسم دیالکتیک را برای شما توضیح دهد و یا زبانم لال آن را در مبارزه طبقاتی به کار ببندد.

من به این نتیجه رسیده ام که «جنبش کمونیست بین المللی» در خارج از کشور در حال حاضر زاویه تیر موثر توپخانه را باید روی اپوزیسیون های ایرانی با اولویت قائل شدن برای سازمان های حقوق بشری متمرکز کند. علت این است که ایران به یک آلترناتیو موثر و واقعی و معتبر نیازمند است. سیاست های ما بین فرهنگی اروپا و آمریکا با ایران (که اپوزیسیون ها را نیز در بر می گیرد) بزرگترین خساراتی را که می توانستند وارد ساختند. ولی مبارزات طبقاتی متوقف نشده است

با تشکر از خوانش همگی
٣٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : تکریم بزرگان غیر کمونیست و نقش ویژه برای انها قائل شدن فردگرایی متحجرانه هگلیستی است اما چه گوارا را به عرش الهی مارکسیستی پردن و کاسترو و استالین و لنین را در مسند ولایت فقیه نشاندن عین جامعه گرایی و اصالت دادن به کارگران است حتی اگر وارث انها پوتین زما
بدون انکه بخواهم قضاوتی در مورد چه گوارا و نقش او در جنبش کمونیستی امریکای جنوبی و رابطه او و کاسترو و ابهامات مرگ او داشته باشم می خواهم بدانم این سیاست استاندارد دو گانه کمونیست ها که هر چه را متعلق به کمونیسم باشد به خودی خود خوب و صحیح می دانند و غیر قابل انتقاد و مسلما نشات گرفته از طبقه کارگر و ضد فرد پرستی و نخبه گرایی و ضد بورژوازی کمپرادور و بالعکس اگرکسی بگوید استالین اوج کیش شخصیت و دیکتاتوری فردی بود و جنایات بسیار علیه بشریت و خلق های کشورهای مختلف حتی کارگران بوداپستی و ورشویی و غیره مرتکب شد و قاتل میلیونها دهقان از جمله اوکراینی ها بود و کیم اولسونگ در کره شمالی و پولپوت در کامبوج و مائو در چین مسئول کشتار میلیونها انسان بودند کی پایان می پذیرد .چرا شما کمونیست ها هرگز از شخصیت پرستی در مورد اینها به عنوان منطق هگلی و فاشیستی و ارتجاعی یاد نمی کنید ولی ان فرد را متهم به امریکایی بودن مینمائید و چشم به اسمان منتظر حمله امریکا۰ ولی شما که عمری را تلف کرده اید در دفاع از منافع نامشروع روسیه و شوروی در ایران که عواقبی بسیار وحشتناکتر از برقراری حتی یک رژیم وابسته به امریکا ( که ابدا مورد نظر هیچ لیبرال و ملی گرایی نیست ) برای ایران داشته است ازادید فرد پرستی کنید و دیکتاتوری کنید ۰ متهم کنید و زیر سوال ببریدو جاسوس بنامید ۰ با همان حکومت گران وابسته به امریکا علیه دولت ملی منتخب مردم توطئه کنید۰ سفارت اشغال کنید ۰ دولت لیبرال را به نفع دولت دیکتاتوری ایدئولوژیک قرون وسطایی ساقط کنید فقط به این دلیل که ظاهرا ضد امریکاست و به روسیه باج میدهد۰نه اقا مردم ایران ابله نیستند که دم پوتین را لای عبای شما نبینند و این برچسب های کهنه و مندرس شما مثل امریکایی و بورژوازی کمپرادور و فاشیست هگلی و ۰۰ حتی در ان سرزمین شمالی که شما از نوشتن چند خط علیه دلال نوسرمایه دار شبه کمونیست تزاری ان پوتین دست و دلتان می لرزد خریداری ندارد۰ حزب خائن توده و وابستگیش به کمپرادورهای روسی دیگر قادر نیست مردم ایران را از لولو خورخوره امریکا بترساند تا روسها بی صدا پچاپند۰
]دشمنی شما با کیارستمی هم ارزانی ندیده گرفتن عضو جوانان فاشیست بودن هنرمند محبوبتان ۰ لطفا به ما بگوئید این مقاله در همین وبسایت در مورد چه گوارا چه منشا ضد فردگرایی و تکریم بزرگان را دارد۰ استالین پیش کشتان ۰

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۷۵۴۱
٣٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : لیبرال می گوید : بنابراین این یک بحث بیهوده و بی نتیجه ای برای ما ایرانیهاست که بدبختی و خوشبختی خود را در دست رئیس جمهور کشور دیگری بگذایم که هیچ کنترلی روی او نداریم
این نکته ای که «لیبرال» به آن اشاره کرده است، در واقع بیانگر موضوع بسیار پر اهمیتی ست. جمله، نه تنها استقلال خود را دارد بلکه در عین حال حاکی از سازو کار (مکانیسم) خاصی از دیدگاه منطق است. به عبارت دیگر دارای ساختاری منطقی ست، و نکته‍ی بسیار مهم این جا ست که چنین منطقی خاص طبقه‍ی حاکم ایران به عنوان بورژوازی معامله گر یا کمپرادور است. به این عبارت که این طبقه هیچ استقلالی از خود ندارد...این که ما نزد برخی مشاهده می کنیم که با چه امیدی چشم به آسمان ایران دوخته اند که هواپیماهای آمریکایی را ببینند...از همین منطق سرچشمه می گیرد.

این جمله و این منطق خاص درونی را به هیچ عنوان نباید دست کم گرفت، زیرا این منطق در تمام زمینه ها فرافکنی می شود، یعنی قابلیت فرافکنی آن همه شمول یا جهانشمول است.

به عنوان مثال این منطق در عرصه‍ی هنری و فرهنگی می تواند به شکل پدیده ای مثل کیارستمی یا مخملباف در جشنواره‍ی سینمایی کن تبلور پیدا کند...در عرصه‍ی سیاسی می بینیم برخی به موقعیت رهبر ارتقاء پیدا کرده اند.توضیح این است که چنین منطقی روی محور حذف «سوژه» یا فاعل انسانی یا فرد آدمی می گردد. یعنی افکار فاشیستی و متحجر هگلی که فقط دنبال نوابغ است، مردان بزرگ تاریخ ساز، و تاریخ خطی...که من و شما و ایشان عادی هیچ کاره هستیم و....خلاصه چنین منطقی یعنی همان امام زمان، یعنی مسیح و ناجی کل...و باز هم یعنی آمریکایی سازی جهان ....که همه آمریکایی بشوند...چون که هگل گفته است... می خواهم بگویم که این منطق تا کجا می تواند دچار تغییر شکل شود ولی معنایش همچنان یکی ست. و از بینشی طبقاتی الهام می گیرد، مضافا براین این که چنین بیان و زبانی کاملا ناخودآگاهانه است.
و البته خب از نظر من رأی گیری و انتخاب رئیس جمهور در کلیت ساختار نظام سرمایه داری جهانی واقعا یکی از مسخره ترین کارناوال هایی ست که هر از گاهی به راه می افتد.
با تشکر از خوانش همگی
٣۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : اوباما قطعا از بوش و مک کین بهتر است ولی این دردی از ایرانیها ممکن است دوا نکند
بیش از ۵۰ سال است که تا صحبت از مسائل ایران به میان می اید یک عده فورا پای امریکا را وسط می کشند و جنجال و هوار که انگار امریکا مسئول تمام فلاکت های ایرانیان است ۰ اینها انقدر دانش سیاسی ندارند و یا به علت وابسته بودن به قدرت خارجی دیگری نمی خواهند بفهمند که اولا همه امریکائیها یک جور نمی اندیشند و ثانیا بسیاری از کشورهای دیگر در جهان هستند که اینها انها را امریکایی می دانند ولی بسیاری از مشکلات ایرانیها را ندارند۰ البته این سخن درستی است که نباید به امید ایجاد تغییرات در کشور ایران دست به دامن کشورهای بیگانه شد و یا به جناح های مختلف سیاسی انها دل بست اما متاسفانه هیچ کس این مورد را در قبال کشورهای دیگر مثل روسیه که تا مغز استخوان ایران را دارند می مکند بررسی نمی کند و نوعی لولو خورخوره از امریکا در وسائل ارتباط جمعی ساخته شده که زمینه رشد سرطان روسی در ارکان مملکت ما را فراهم اورده ۰ مثلا اگر امریکا سهم ایران از دریای خزر ( یا به قول عشق دیکته ایها کاسپین و گیلان و مازندران و ۰۰۰) را از ۵۰ به ۱۳ یا ۱۱ میرسانید انوقت می دیدید که روزی هزار مقاله علیه این جنایت سرمایه دارا ن ضد کارگر و امپریالیست نوشته می شد اما فعلا به این چپاول و راهزنی دریایی با توطئه سکوت برخورد میشود و هرکس چیزی علیه ان بگوید فورا با حربه پان ترکیسم ( جانشین جدید پان کردیسم بعد از رفتن کردها به مدار غرب در جنگ عراق) به او حمله می شود که تو شونیست فارس هستی ۰ بعد هم همه شروع می کنند به تاملی در دیکته و انشای ان فرد و خلاصه اصل موضوع به فراموشی سپرده میشود۰
اوباما قطعا از بوش و مک کین بهتر است ۰ اینرا باید با دقت در موضع گیریهای سیاسی و اقتصادی او برای مردم امریکا دید ۰ المانیها که استقبال ۲۰۰ هزارنفری از او به عمل اوردند همین را دیده بودند۰ اما ایا او رژیم ج ا را ساقط خواهد کرد یا با ان مذاکره خواهد کرد یا هینطور کجدار و مریز جلو خواهد رفت بحثی است که به ده ها پارامتر بستگی دارد که بسیاری از انها در کنترل ایرانیها نیست بنابراین این یک بحث بیهوده و بی نتیجه ای برای ما ایرانیهاست که بدبختی و خوشبختی خود را در دست رئیس جمهور کشور دیگری بگذایم که هیچ کنترلی روی او نداریم ۰قطعا او منافع کشور و مردم خودش را (برخلاف بعضی از ما ایرانیها ) به منافع مردم کشور دیگر ترجیح خواهد داد۰ بنابراین ایرانیها بایستی با تکیه بر داخل سعی در ایجاد تغییرات به سمتی بکنند که فارغ از اینکه چه کسی در امریکا و روسیه و چین و انگلیس قدرت را در دست داشته باشد به کشور و مردم ما با دید احترام بنگرد۰ مثل ترکیه و هند و مالزی و کره جنوبی و ده ها کشور دیگر۰
٣۷۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : دون کیشوت دو لامانچا....
واقعا نمی دانیم یک عده با چه شجاعتی نخستین رمان بزرگ جهان را این گونه به ریشخند می گیرند. و چگونه این قهرمان تاریخی را با چشم حقارت می نگرند. جای تأسف است. در هر صورت بنابر این نیست که خرد انسانی همیشه سر قرار ملاقات تاریخی حاضر باشد.
دون کیشوت نخستین برگ تاریخ پیکار انسان و ماشین را رقم زد. نخستین باری که انسان به ماشین حمله برد، هم او بود ، دن کیشوت دو لا مانچا...

روشن است، مثل روز روشن است که طرفداران امپریالیست هیچ ارج و مقامی برای پیکارهای تاریخی و تاریخ ساز انسان قائل نیستند. نباید هم قائل باشند.

سر دون کیشوت شما نگران نباشید، چنین افرادی سطح فرهنگی بالایی ندارند. خواهش می کنم سر دون کیشوت ...
٣۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣٨۷       

    از : حسن کیانزاد

عنوان : سالی که نکوست از بهارش پیداست
دگراندیش گرامی در رابطه با نوشتار من می پرسد به خیر مک کین چطور؟. پاسخ آن بسیار ساده است. به خیر هیچیک از آنها امیدی نیست. مگر نه تنها در این سی سال گذشته بلکه در درازای تاریخ چند صد ساله سیاسی کشورمان و جهان جز این بوده است که استعمارگران و امپریالیست ها فقط بدنبال منافع و مصالح خود و چپاول هستی و منابع ملی ملت های زیر ستم بوده اند؟. چه مماشات اوباما و یا قاطعییت مک کین_ هر دو واژه هایی است که شما بر زبان آورده اید و یا برداشت خودتان را از رویکردهای مجاهدین خلق در این زمینه بیان داشته اید. من در نوشتار خود اشاره ای این چنین نداشته ام که سبب اش _ گزیدیگی ی خاطر _ بوده باشد. برای من دفاع از حقوق بشر در کلیت اش که از سوی حکومتگران جمهوری اسلامی در سی سال گذشته بربرانه لگدمال گردیده است باید بگونه اصلی ترین مسئله روز در فراز کوشش های مخالفین دموکرات رژیم و در دستور کارشان قرار بگیرد. حقوق بشر و ارزش های انسانی اولویت اند و مبارزه پیگیر در دفاع از آن نشانه باورمندی ی راستین ما به دموکراسی که تلاش همگان برای رسیدن به آن آماجی است گرانقدر که ما همه سر در پی اش داریم. آقای اوباما در ارایه برنامه سیاست خارجی خود و بویژه گشایش باب مذاکرات و مناسبات با سردمداران حکومت در ایران از همه چیز سخن گفتند جز حقوق بشر. این یکسویه نگری قابل بخشایش نیست و ما باید که اگر هستیم وزنده ایم زبان به گلایه و اعتراض بگشایم و از حقوق و خواست های مردم ایران بدفاع پردازیم. اگر اقای اوباما در این گستره یک کلام بر زبان جاری ساخته بود و یا اشاره ای برده بود این نوشتار نوشته نمیگردید. دگراندیش گرامی اگر به بخش پایانی ی نوشتار من توجه می داشتند پی میبردند به اینکه سخن از اتکاء نیروهای سیاسی بخود است در پرتو هماهنگی و همبستگی ی ملی بدور از خودمحوریها وگروه بندیهای متداولی که ما ایرانیان را از مبارزه اصلی بر ضد دشمن مشترک باز داشته است. هشدار دیگر من به همه کسانی بود که در سالهای گذشته بیهوده در انتظار روشن شدن چراغ سبز بیگانگان وپشتیبانی آنها از جنبش آزادی خواهانه مردم ایران بود که به فرایند نا صواب اش باید که تا کنون پی برده باشیم.
٣۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣٨۷       

    از : به ضد امپریالستها

عنوان : تلاش برای جلب رضایت ارتجاع اسلامی
برای من بسیار جالب است که چپ مرتجع هنوز آخرین "تقلاها" را در کنار آمدن با نظام ضد امپریالیستی ولایت فقیه انجام میدهد.
آنها حاضرند ولایت فقیه همچنان بر جان و مال ملت ستمدیده ایران مسلط باشد، تا تئوریهای فرسوده و نخ نماشده آنها همچنان در چارچوب عربده های پرواتاریایی و اسلامی از گلوی دون کیشوتهای زمان بگوش رسد.
٣۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣٨۷       

    از : آخرین تقلّا ها

عنوان : به خیر مک کین چه طور؟
شما را به خیر مک کین چه طور؟ به خیر ایشان امیدی هست؟ من نمی دانم که چرا فکر می کنم بله.
یعنی می دانم. همانطور که خودتان هم می دانید. و اگر کسی نوشته شما را به دقت بخواند می تواند بفهمد که گزیدگی شما از احتمال رو به افزایش پیروزی اوباما بر مک کین، ریشه در همان چیزی دارد که رهبری فاسد و مغلوب مجاهدین خلق ـ که آن سوی سکه سیاه و غالب ملا های حاکم است ـ آن را پیروزی خط «مماشات» بر خط «قاطعیت» می داند.

چرا مشکل اصلی خودتان را که ترس از شکست طرفداران حمله نظامی به ایران است، در پس نقاب ضرورت مبارزات متحد مردم پنهان می کنید تا خودتان را مشروع جلوه دهید؟ یعنی خوانندگان را تا به این حد بی خرد فرض می کنید؟

مگر هیچ شکی در این وجود داشت یا دارد و یا خواهد داشت که رهبران هیچ کشور خارجی و به خصوص امپریالیستی نمی توانند ناجی مردم ایران باشند؟
نه! دراین شکی نیست. و شما هم می دانید که در این شکی نیست.
مشکل شمابه نظر من، احتمالاً ـ و با حفظ ضریب اشتباه برداشت شخصی خودم ـ همان است که در آغاز نوشتم.

فکر نمی کنم که طرفداران «قاطعیت» (یعنی حمله نظامی به ایران، و تحریم مردم، و...) بتوانند طرفداران خط به قول آن ها «مماشات» را مثلاً با نوشتن یک مقاله در یک سایت مستقل (و نه وابسته به خودشان که رسوا و بی اعتبارند) شکست دهند.

در سه هفته باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باید منتظر مقالات دیگری از این نوع باشیم. در سایت های مختلف، با امضاء های مختلف، و در پوشش های مختلف، اما با هدف واحد...
٣۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست