یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آزموده ها و آزمون ها - محسن یلفانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : شیوا زرگر

عنوان : ورثه های کانون
آقای یلفانی شما بجای این عیب جویی ها بگویید خودتان و آن جماعت پاریس و هلند و.... که خودتان را ورثه های کانون میدانید تا بحال در خارج کشور چه کردید ؟ جز نصیحت و پند واندرز کانون در داخل چه کردید , کانون در داخل کار خودش را می کند نیازی به پند واندرز شما نیست, به کانون در تبعید نگاه کنید و کمتر دیگران را پند بدهید, و انگهی بد ترین دوران کانون زمانی بود که شما در مصدر آن بودید. راستی چرا جمع ورثه ی کانون در پاریس و هلند و چند شهر دیگه در باره روز مبارزه با سانسور سکوت کردید , لااقل پند و اندرز می دادید و ایراد هاشون را می گرفتید !
۴۹۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : حسن برائی راد

عنوان : منظورتان چیست؟
آقای یلفانی عزیر

متن شما، جز مرور شتابزده بخش هائی از تاریخچه کانون از منظر شما، که البته برای یادآوری بد نیست، چند حکم و توصیه و نصیحت کلی و انتزاعی که به دلیل ابهام و کلیت به هیچ مشکلی پاسخ نمی دهند، و چند اشاره به نقش خودتان در گذشته چه می خواهد بگوید؟ ظاهرا در پرده و با ملایمت بسیار و در قالب تمثیل ارتش و گروهبان خواسته اید پیامی را به هیات دبیران کنونی کانون منتقل کنید. بهتر نبود پیام و توصیه خودتان را صریح و روشن و واضح و مدلل می نوشتید و به هیات دبیران می دادید یا منتشر می کردید. این گونه که شما نوشته اید مراد و منظورتان را و دلایل نظرتان را چگونه باید فهمید ؟.
۴۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : محمد جوادی

عنوان : کانون باید سمبل تحمل دگراندیشان باشد
نقش شبهای شعر انیستیتو گوته که در میان بیم و امید - نم نم باران و گاهی شر شر باران برگزار شد هرگز فراموش نخواهد شد. اما آن شبی
که دوستان رادیکال و انقلابی از شعر خوانی شادروان فریدون مشیری جلوگیری کردند. نشان از میزان و عمق آزادیخواهی آنها و تحمل دگراندیشان داشت. با توصیف شما موافقم که فرمودید:
«در آغاز نیمه دوم دهه پنجاه یک بار دیگر شرایط مناسبی برای فعالیت دموکراتیک فراهم آمد. شیوه مبارزه مسلحانه، که با قاطعیت تمام خواهانه اش چند سالی جامعه روشنفکری را از لحاظ اخلاقی به گروگان گرفته و از لحاظ فکری فلج کرده بود، به بن بست محتوم خود گرفتار آمد.»
در آن شب ها که هنوز بخاطر حضور رژیم سرکوبگر شاه شادروانان دکتر ساعدی و هوشنگ گلشیری آگاهانه و با استفاده از واژه ی «ممیزی»
بارها در سخنرانی خود سانسور سیستماتیک رزیم را به چالش کشیدند. دوستان بسیار انقلابی بی توجه به اهداف برگزارکنندگان شبهای شعر در «شعار » های خود غرق بودند که با پادرمیانی از جمله زنده یاد سیاوش کسرائی و سایر پیش کسوت ها فریدون مشیری با حالتی بسیار «غمزده» به برنامه ی شعرخوانی خود ادامه داد.

وظیفه کانون نویسندگان بود که حداقل بعداز آن شبها در باره ی آن اتفاق ناگوار به دوستان جوانی که تند رفته بودند انتقاد می نمود و بر دفاع از آزادی بدون قید و شرط تاکید میورزید ، می توانست با تاثیر گذاری نسبی بر تمام شرکت کنندگان در انقلاب رسالت خود را نسبت به آزادی بیان بهتر تعریف نماید. چنین نشد چون نیروهای رادیکال درون کانون تلویحا از رادیکالیسم حمایت میکردند.
۴۹۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : حمید فرخنده

عنوان : نیمی از حقیقت
با سلام خدمت جناب آقای یلفانی هنرمند گرامی و تشکر از مقاله جالب و خواندنی در مورد کانون نویسندگان ایران؛
آقای یلفانی شما در بخشی از مطلب خود مربوط به اخراج پنج نویسنده عضو کانون می گویید:"این تصمیم، که به نوعی انشعاب در کانون منجر شد و آن را از لحاظ کمّی سخت تضعیف کرد، از اعتقاد راسخ و صمیمانه به آرمان دفاع از آزادی بر می خاست و به همین مناسبت یکی از برگ های روشن تاریخ کانون شمرده می شود و جا دارد که همواره به خوبی از آن یاد شود."
اما علیرغم صداقتی که معمولا شما در نوشته ها و گفته های خود رعایت می کنید، در این مورد همه حقیقت را نگفته اید. آن پنج نفر بخاطر مواضعشان در حمایت از "خط ضدامپریالیستی امام" اخراج شدند، چون جناح دیگر کانون مخالف سیاست های حزب توده بود و اکثرشان به چریکهای فدای خلق یا گروههای انقلابی دیگر گرایش داشتند، و نه بخاطر دفاع از آزادی چنان که شما می گویید. بودند افرادی مانند باقر پرهام که آزادی دغدغه شان بود، اما اکثر موافقان اخراج این عده، به دلایل اختلاف سیاسی با خط حزب توده به این کار دست زدند و نه بخاطر طرفداری شان از آزادی!
همین بس که اگر واقعا "طرفداری از آزادی" برای کانون به معنای واقعی کلمه اهمیت داشت، مجبور نبودید بلافاصله به بخش سیاه کارنامه کانون نویسندگان در حمایت از اشغال سفارت امریکا اشاره کنید. پس این برگ از تاریخ کانون نیز متاسفانه به همان فصل تیره کارنامه آن تعلق دارد.
موفق باشید
۴۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست