سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنبشی بنام "ما هستیم" - کوروش گلنام

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Amir Turk

عنوان : ما هستیم
با درود بر کوروش گلنام و تشکر از شما

در جواب جناب فرید راستگو باید عرض کنم به نظر من ایشان پیام جنبش رو خوب

دریافت نکردن به همین علت احساس نگرانی کرده و هشدار میدهند که مبادا مردم

دوباره مثل ۳۰ سال پیش به این وضع کنونی دچار شوند ؛ البته من این احساس

ایشان را درک میکنم و بهشون حق میدم ولی برداشتی که من تا به امروز از این

حرکت و جنبش داشتم این بوده که هدف این جنبش آزادی مردم ایران برای انتخاب

هر نوع حکومتی که مردم بخواهند و لازم بدانند برای ایران هست.

آقای شهرام همایون بارها اعلام کرده اند که همه فقط یک رای دارند و من هم یک

رای که آنرا بعد از آزادی ایران در صندوق رای خواهم انداخت ، یعنی آزادی مردم

ایران برای رفراندوم و انتخاب هر نوع حکومتی که مردم و اکثریت بخواهند نه آن

حکومتی که شخص شهرام همایون یا کس دیگری بخواهد.

من آینده این جنبش رو به شما اینطوری ترسیم میکنم که بعد از آزادی ایران از همه

حزب ها و نماینده های تفکرات نوع های خاص حکومتی از قبیل جمهوری - سلطنتی -

کمونیست و ... دعوت خواهد شد و چندین ماه در تلوزیون و رسانه های مختلف هریک

از این احزاب و گروها به معرفی خود و اهداف و برنامه های خودشان خواهند پرداخت

تا همه مردم با این تفکرات آشنا شده و در نهایت یک رای گیری عمومی خواهد شد.
۵٣۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣٨۷       

    از : کوروش گلنام

عنوان : پاسخ دیگری به راستگو
دوست گرامی
۱ ـاگر بنا به گفته شما باشد در هیچ یک از کشورهای پیشرفته که در آزادی به سر برده، گزینش ها دموکراتیک و از روی آگاهی است و میزان دانش مردم بسیار بالا است، نه روزنامه ای باید منتشر شود و نه کسی دست به قلم برده چیزی بنویسدچرا که نیازی به گفتن و نوشتن نیست! توانایی درک درست از نادرست و دست کم شناخت از دوست و دشمن، به این معنا نیست که همه کارها آماده، روشن و پایان یافته است. آیا شما نفی می کنید که بینش امروز مردم ایران با دوران انقلاب، فراوان دچار دگرگونی شده است؟ اگر نفی می کنید، می توانید سند درست و منطقی ارائه دهید؟
ـ شما آزاد هستید هر گونه که می خواهید برداشت کنید. من که مخالفتی با شما ندارم . شما هم در راه آن چه که درست می پندارید، کوشش کنید و من اگر راه شما درست بود، حتمن از شما نیز پشتیبانی خواهم کرد. با کار برد سخنانی کلیشه ای نمی توان گرفتاری ها را از سر راه بر داشت. من با آگاهی از برخوردهایی که بارها و بارها دیده و دیگران بی شناخت و اگاهی درست، چون با دیدگاهی مخالف دیدگاه خود بر خورد می کنند، نخستین کاری که می کنند، ناسزا گویی، تهمت زدن و کینه پراکنی است، در پیش گفتار نوشته ام در چند جمله آمادگی خود را برای چنین برخوردهایی بیان کرده ام. اگر شما بحث منطقی دارید و خود به آن چه می گویید و درستی آن باور دارید پس چرا نگران باشید؟ آن پیشگفتار در باره کسانی است که سخنان زبیا می گویند و خود را دیگر می نمایند ولی اندیشه آنان گویا هنوز دست خوش کمترین تکانه ای نشده است. شما چرا باید نگران باشید؟ از شما به دور، مگر شما چنین هستید؟می بخشید که اکنون می نویسم که چون من دیدگاه هایم را در نوشته هایم بازتاب می دهم، این بحث را بیش از این اینجا دنبال نمی کنم.
پیروز باشید
۵۱٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : فرید راستگو

عنوان : پاسخ
شما در پاسخ می گویید که "مردم هم دیگر آن مردم سی سال پیش نیستند و امروز خود بهتر از آن زمان می دانند که چه راهی را باید بر گزینند و دوست و یا دشمن آنان چه کس یا کسانی هستند". هموطن عزیز اگر شما به این حرفتان باور دارید پس چرا خود را خسته می کنید و ماهی دو سه بار برای آنان مقاله می نویسید. مگر پاسخ دهید برای ارضاء امیال روشنفکریتان این کار را می کنید. اگر مردم میدانند، که می دانند دیگر این همه سایت ، روزنامه ، نشریه و سخنران و تلویزیون به چه کار آید و چرا شما اصرار دارید که بله بیاییم از تلویزیون همایون حمایت کنیم که ایشان شور و حالی راه انداخته است . پس مردم را بگذارید به حال خودشان، مگر آنان آقا بالا سر می خواهند یک روز باید دنبال خمینی باشند و روزی دنبال همایون و شهریار ایران. شما در مقاله اتان می نویسید "نگارنده می داند که این نوشته از سوی کسانی که با وجود آن که زبانن چهارچوب های ویژه باور و اندیشه خود را دیگر کرده اند و سخنان زیبایی نیز در باره دموکراسی، آزادی وحقوق بشر می گویند ولی هنوز در همآن چهارچوب های سنتی گذشته در باره رخ دادها و پیرامون خود داوری می کنند". شما در اولین جمله مقاله خود حکم صادر می کنید و از اول می گویید هر کس مثل من فکر نمی کند سنتی است یعنی ناخودآگاه در ذهن خودتان یک خودی و یک غیر خودی درست کرده اید. تازه هموطن محترم اگر کسی بگوید سلطنت طلبان ، اصولگرایان و اصلاح طلبان رژیم جمهوری اسلامی و همچنین فرقه رجوی امتحان خود را در ستیز با مردم ایران اثبات کرده اند و اینها از دمکراسی و حقوق بشر سوء استفاده می کنند پس مردم مواظب باشید به دام آنان نیفتیم . این حرف سنتی است. فرض کنید رژیم ایران یکماه دیگر سرنگون شود و استبدادی دیگر برقرار شد بعد از چند سال حتماً به مردم توضیه می کنید با مثلاً هواداران جمهوری اسلامی باید همکاری کنید وگرنه سنتی هستید. این را می گویند غلط مبحث. بر اساس منطق شما ما باید همواره با هر کس وناکسی وحدت کنیم تا استبدادحاکم را نابود سازیم. اینجاست که می گویم شما می خواهید مردم را از دهان گرگ برهانید و به دهان پلنگ بیاندارید حتی اگر نیتان خیر باشد. در جای دیگر از مقالاتان می آورید که
"این کانال تلویزیونی توانسته است شور و نشاط و امید زیادی در بخشی از مردم بر انگیزد. توانسته است به زمینه کینه ها و دشمنی ها و دوری ها ی مردم از یکدیگر و انگیزه های آن بر خوردهای درستی داشته و ریشه ها را مورد توجه قرار دهد". شما چه چیزی را می خواهید توانمند کنید؟ مگر خمینی همین کار را نکرد نتیجه چه شد؟ مگر ملتی به آن عظمت از خمینی حمایت نکردند نتیجه چه شد؟ مگر خمینی شور و نشاط در مردم به وجود نیاورد نتیجه چه شد؟ اینست که می گویم هموطن عزیز و محترم شما با این همه دانشی که دارید باز هم احساسی برخورد می کنید. ما همواره از استبداد گریزانیم ولی اگر ندانیم چه جانشین آن کنیم مطمئن باشید مجدداً استبداد برقرار میشود و با ندانم کاری خود در باز تولید استبداد شرکت نموده ایم ، زیرا قدرت در ذات خود استبداد آور است. حق طبیعی و دمکراتیک شما ست که دست همکاری بسوی هر کسی که می خواهید دراز کنیدو حتی جبهه ای در دفاع از آنان تشکیل دهید. ولی امیدوارم همین مقاله را ۳۰ سال بعد برای مردم آن دوران ایران به نحوی دیگر کپی نکنید. پایدار و سلامت باشید. در پایان بگویم اگر قدری بیانم گزنده است پوزش می طلبم.
۵۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : کوروش گلنام

عنوان : چناب راستگو
نخست، سپاس از همه هم میهنان و دوستان گرامی که دیدگاه خود را بیان کرده اند.
جناب راستگو، از شما هم سپاسگزارم که دید وباور خود را بیان کرده اید. خواهشمندم به چند نکته توجه بفرمایید:
من واژه "صد" را مدت ها است که "سد" می نویسم . می توانید به نوشته های پیشین من نگاهی بیاندازیدکه من بارها در برابر واژه سددر پرانتز نوشته ام (صد) زیرا می دانم کسانی هستند که همیشه به دنبال یک ایرادی می گردند که اگر بشود کمی خودنمایی کنند. ریشه درد را ول می کنند و می چسبند به شاخ وبرگ کوچکی که نکند یکباره بارگاه ادب فارسی خراب شود. البته شما که استاد و محترم هستیدو چنین هدفی ندارید ولی همه می دانیم که چنین کسانی هستند. این بار من ناپرهیزی کرده و فکر کردم که این روش برای خوانندگان نوشته های من جا افتاده است و در میان پرانتز این "صد" خوش اندام را ننوشتم که کار دستم داد. البته چون نرود میخ آهنین در سنگ، در آینده نیز همین کار نا شایست را دنبال خواهم کرد! بیافزایم که من کوشش می کنم که تا آنجا که شدنی است به جای واژه های عربی، واژه های فارسی بکار برده و یا واژهای عربی را که می توان آن را با بند ـ واژه ها(حرف های)فارسی نوشت، به فارسی بنویسم. از سوی دیگر کوشش می کنم که تا آنجا که شدنی است، همه جمع های عربی را که در فارسی امروز بسیار بکار می رود، با نشانه های جمع فارسی بکاربرم و... از این گونه کاره بد وبیخودکه شاید در آینده و در مجالی در این باره دیدگاه های خودم را بنویسم.
دیگر اینکه دوست گرامی، شما که کودک نیستید که امروز و پس از سی سال هم فریب بخورید. شما کار خود را کرده و راه خود را بروید. مردم هم دیگر آن مردم سی سال پیش نیستند و امروز خود بهتر از آن زمان می دانند که چه راهی را باید بر گزینند و دوست و یا دشمن آنان چه کس یا کسانی هستند. وکیل و نماینده خود خوانده از سوی مردم هم که خود می دانید کم نبوده و نیستند و لی گرفتاری آنها این است که آیا مردم به سخنان آنان گوش فرا می دهند؟ شما دوست گرامی هم نگران نباشید چون کسی خیال ندارد حق شما، رهبری شما و یا دوستان گرامی شمارا بخورد. اگر پبشنهادی بهتر و راهی مناسب تر دارید بفرمایید تا من و دیگران از شما پی روی کرده و شما ویا دوستان شما رهبر شوید. آیا کسی از کار شما جلوگیری کرده است؟ بفرمایید یک سازمان سیاسی را مثال بیاورید که امروز می تواند در ایران چند سد نفر مردم از رده های گوناگون را گرد هم آورده و فریاد آزادی سر دهد.
درک شما نیز از جنبش ویژه خود شماست. تا کنون، بی رهبری های داهیانه رهبران سیاسی، هزاران نفر، چندین بار و در شهرهای گوناگون درگردهمآیی هایی پا به میدان گذاشته اند و فریاد آزادی سر داده اند. نام این جوشش، حرکت و شور و حال در آن ماتم سرا ی هراس انگیز چیست اگر جنبش نیست؟
هم نگران کننده و هم دردانگیز است که شما هم میهن گرامی هنوز در فاز "همه با هم خمینی" به سر می برید! شگفت آور است که شما دوست ارجمند راهی بهتر دارید وکاری نمی کنید!
۵۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨۷       

    از : فرید راستگو

عنوان : از دست گرگ به دست پلنگ
آقای گلنام شما خود به نوعی شعار همه با هم خمینی را انتقاد می کنید ولی باز هم می خواهید ما را در همان شعار ذوب کنید. ما هستیم اولاً جنبش نیست چون هر جنبشی رهبری دارد، مگر بگوئید آقای داریوش همایون و اخویشان همایون کانال یک رهبر آن هستند. تازه بعد از صد سال استبداد، استبداد و باز هم استبداد یاد نگرفته ایم احساسی رقتار نکنیم. برای ما باید مطرح باشد بعد از این رژیم چه رژیمی باید بیاید. باز هم قصد دارید مردم را به سلاخ بکشانید. اگر بنا باشد بعد از این استبداد استبداد دیگری مثل سلسله استبدادی همایون بیاید مگر احمدی نژاد، خامنه ای،رفسنجانی و دیگران بد سرکوب وچپاول می کنند. مگر مریض و بیمار روانی هستیم هی این استبداد را با آن استبداد عوض کنیم . نه هموطن عزیز با شعار و احساس که بله این رژیم سی سال است سرکوب می کند باید کاری کرد و با یدهمه با هم بگوئیم ما هستیم کار ایران به دمکراسی و حاکمیت مردم ختم نمی شود مار گزیده هم از بند سیاه و سفید می ترسد.. هر جنبشی رهبری می خواهد آنهم رهبر و رهبرانی که هدفشان آزادی و دمکراسی باشد و در عمل و شعار این را ثابت کرده باشند. دوست من اینجا نشستن و مردم را به دهان جمهوری اسلامی انداختن که هنر نیست. هنر آن است مردم داری رهبری دمکرات باشند و ملی. ما را با طرفداران پوش و پوشها کاری نیست . اینها تا دیروز به آمریکا می گفتند می بایستی بجای عراق ایران را بمباران کنید. حال شما آمده ایدو موعظه می کنید که بله شاه الهی ، ساواکی، پاسدار پشیمان، رهبران سر خورده سپاه و غیر و غیر جمع شوند علیه جمهوری اسلامی. که چه شود این دیکتاتور برود آن دیکتاتور بیاید. می خواهید ما را از دست گرگ به دست پلنگ بیاندازید. خدا پرت را بیامرزد! در پایان صد را با س (سد) نمی نویسند زیرا صد با سده فرق دارد رجوع کنید به فرهنگ معین. موفق باشید
۵۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : ما چه هستیم ؟
ما چه هستیم که اسلام برضد آنست . به سخنرانیهای منوچهر جمالی گوش بدهید درwww.jamali.info
۱۱۷ - گفتار هـفـد هـم درباره فرهنگ جهانی ایران
( فرهنگ ایران ، غیر از تاریخ ایرانست )
چرا درفرهنگ ایران ، انسان
کلیـد حل همه مسائل شمرده میشود ؟
چرا ، خرد انسانی ، درفرهنگ ایرانی
نـیـازبه الله و الاهان دیگرندارد؟
چرا، خردانسانی درفرهنگ ایران
نیاز به منجی وشفیع ندارد ؟
چون هرانسانی، تخم آتش، تخم سیمرغ هست
۵۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۷       

    از : irandokht_kh kh

عنوان : چه کسی می خواهد من وتو ما نشویم ؟؟؟؟؟
ما هستیم ما هستیم تا ایران وایرانی هموطن دوست هست
خوش آمدید به خانه خود آقای گلنام وخوشحالیم که با ما هستی
آقای کوروش گلنام که نام برازند ه ایست .این جنبش با خون دل جوانان وطن آبیاری شده و هیچ انگی به آن نخواهد چسبید زیرا برای یکبار و آخرین بار مردم ایران در درون با پیوندی پاک با یاران برون درک کرده اندبا(جنبش ماهستیم) که ایسم ها ومکاتب ومذاهب راه رهایی کشورشان ااز دست دشمنان قسم خورده غرب وشرق نیست فقط با کنار هم بودن همه هموطنان از هر فکر ومذهب ومسلک ایران آزاد می شودبازهم خوش آمدی هموطن فرهیخته من از درون وطن با تو سخن میگویم جانا سخن از زبان ما می گویی باهم میگویم

ما هستیم تو هم با ما باش هموطن
۵۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۷       

    از : ایمان j

عنوان : ماهستیم
ممنون از نظرات صادقانه شما.
باهم جهانی به وسعت ایران را بعد ۱۴۰۰سال ازاد خواهیم کرد. ماهستیم - کرمان
۵۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۷       

    از : Nazanin

عنوان : سپاس
با سپاس از پندار نیک و گفتار نیکتان در باره جنبش مردمی ما هستیم.
۵۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣٨۷       

    از : دانا زرگری

عنوان : ندیران تلوزیون های ماهواره ای
اتفاقا همان بهتر که مدیران تلوزیون ها ی ماهواره ای خارج از ایران به ایران نیایند و در همان حال و هوای ۳۰ سال گذشته و زیبایی های آن دوران بمانند چرا که اگر از نزدیک اوضاع اجتماعی سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی مذهبی اجباری در ایران را ببینند از فکرو خیال سکته می کنند و می میمیرند.

انقدر اوضاع در ایران برای یک تازه وارد خراب است که اصلا قابل مقایسه با ۳۰ سال پیش نیست بنده که ۴ ماه پیش بعد از ۱۹ سال به ایران برگشتم همان ۲ هفته اول باروبندیلم را بستم و فرار کردم شاید برای یک هفته قابل تحمل باشد اما تصور زندگی در کنار اخوند ها وحشتناک است . مثل وارد شدن یک انسان به جزیره عربده کشان و چاقوکشان و جاهلانی است که به زور از مردم زورگیری و قداره کشی می کنند با زور بر زندگی روزمره مردم با تیرو تفنگ حاکم هستند .

در عرض این ۳۰ سال هرچه هست و نیست مربوط به رزیم گذشته است و چیز مهمی اضافه نشده به جز بدبختی و فقر و گدازاده ها و سیگار فروش ها و اسکاچ فروش ها و کبریت فروش های کم سن و سالی که در اتوبوس و خیابان ها مثل مورچه زیر دست و پا ولو هستند .
۵۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست