عنوان : ولی روسها پوست خامنه ای را خواهند کند، مگر اینکه دلار ها در چمدانی بزرگ و نو باشد.
سناریو باید اینچنین باشد: این روسی کارش در ایران تمام شده بود و باشد او را کشتن کرده ها! بقول هندیها! کشتن کرده ها! ولی چرا! زیرا او فهمیده بود که اینان در حال بمب سازی و بمب بازی هستند. یک تیم بنام الفرج الزهرا از جنب شهر دارلاسلام ماموریت یافت سر این مرد روسی را که بوی بمب را شنیده بود و لابد برای دیگران خبر مبر می برد را زیر آب کنند. البته تا آب را ریختن یخ زد و برف شد. این بابا برای اینکه خوب گول بخورد و از ارتفاع ارتفاعات بالا رود با یک شخصیت تراز اول پایین توچال به با لای توچال رفت ولی ناگهان تیم فرج زهرا سر رسیدند و آن بابا هم خودش را کنار کشید تا آنها کار او را بسازند. و آنها هم که در ناجوانمردی دست همه را از پشت بسته اند کار این بیچاره را هم ساختند. ولی روسها پوست خامنه ای را خواهند کند. البته شاید هم با موافقت روسها ان بیچاره را کشته باشند. آنوقت باید دید جمهوری بقول این بابا آخوندان چقدر دلار داده است تا روسها فعلا برای چند ساعت سمم بکم کنند و هیچ نگویند.
۵۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۷       

عنوان : جاسوسی
حتما این بیچاره را هم بجرم جاسوسی کشتندش. و البته از روسها هیچ بعید نیست اما جمهوری آخوندان خودش در خودش جاسوس پرور است. شما مطئن باشید که حتا خود خامنه ای و رفسنجانی نیز بر علیه یکدیگر، سپاه علیه ارتش، و همه علیه همه در این جمهوری آخوندان جاسوسی می کنند. شما فکرش را بکنید خمینی فتوای وجوب جاسوسی مادران را بر علیه فرزندانشان صادر کرد. و مادری آمد و در کمال شقاوت و حرمت شکنی غریزی انسانی ایرانی و جهانی فرزند خودش را پیش پای اسلام تشنه از خون قربانی کرد. شما مهدی وظیفه ی درخشان ( یا درخشان وظیفه و شاید نام کوچک او را اشتباه کنم) آن نونهال پانزده ساله را بیاد می آورید. مادرش لواش داده بود که جزو گرو مجاهدین است او را آوردند در تلویزیون جمهوری آخوندان در ضمن تشکر از مادرش که او را لو داده!!! گفت که قاتل او مسعود رحجوی ست!! البته او اینرا راست می گفت چون آن جوان قربانی شمشیری دو سر بود که سر دیگر آن دست جلادی دیگر بود بنام مسعود رجوی. آری آن طفلک با جاسوسی مادرش بدست جلادان خمینی و با دسیسه ی رجویستهای سازمان مجاهدین خلق که خواهان هر چه بیشتر شدن تعدا کشته ها و طولانی تر شدن لیست قربانیان دژخمیمی دو طرف بودند کشته شد. کشته شدن این نوجوان لکه ی ننگی ست بر چهره خونین حکومت آخوندان و هم بر چهره یکی از خشنترین گروهای مدعی آزادی در ایران: سازمان مجاهدین خلق. من امیدوارم روزی این سازمان با عوض کردن نام یک خانه تکانی ایدئولوژیکی بکند و سران خود را دست کم بصورت تئوریک محاکمه کند و آنچه واقعا در این چهل سال گذشته را بر ملا کند. برای این کار فقط ذره ای وجدان لازم است.
۵۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨۷