از : حمید محوی
عنوان : ستون پنجم، شاید؟
اگر کارل مارکس زنده می شد و «جنبش جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک» را می دید، احتمالا می گفت که اینها ستون پنجم بورژوازی در بطن جنبش کارگری و سندیکایی هستند که بورژوازی روی آنها سرمایه گذاری کرده است و نام آنها را در کنار سوسیال-امپریالیست ها ثبت می کرد.
با این وجود هیچ مانعی وجود ندارد که این گروه از منابع مالی خود حرف بزند. موضوع «از کجا آورده اید ؟» در نشریات ایرانی قدمت تاریخی دارد. اینطور نیست؟ خیلی دلم می خواست می دانستم که چند نفر از هیئت مدیره در اتاق های زیر شیروانی زندگی می کنند ...؟
۵٨٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨۷
|
از : دوست همراه
عنوان : انتقاد
آقای قاسم آبادی باید پذیرفت که آقایان بابا علی و مهاجر بیش از بسیاری از همراهان هنوز همراه در نقد و نوسعه ی ججدل ا قلم زده اند و میزنند . اگر عصبیت مقاله را ندیده بگیریم و از واژه گانی نظیر "موج سوار" و "فرصت طلب " فاکتور بگیریم سراسر مقاله یاری و نگرانی است اگر با نگاه سنتی سیاسیون خوانده شود نتیجه گیری شما بدست میاید. با نگارنده گان درباره ی رشد نیرو های میانه رو در ججدل ا هم عقیده هستم اتفاقا آنها هم جزو نیرو هایی هستند که جایشان در ججد ل ا است. کسی صاحب خانه نیست این خانه از آن همه ی جمهوری خواهان دمو کرات و لاییک است. اگر از رادیکالیسم کاسته شده بخاطر غیبت آن نیرو ها است و انتظار نگارنده گان عجیب است که تمایل دارند میانه رو ها حرف رادیکال ها را بزنند. مگر زمانی که برای خوش آمد راه کارگر ی ها بیانیه ی حقوق بشر با اما و اگر پذیرفته شد تاثیر مثبتی داشت؟ سیاست ورزی یعنی صبر داشتن و تحمل دیگری نه کنار کشیدن. باز هم امید وارم که آقایان بابا علی و مهاجر را در درون جج دل ا ببینم نه منتقدی خارج از آن جنبش یا " جمعیت". بی شک بدون حضور مهرداد جان و ناصر عزیز ججد ل ا با این شناسنامه وجود نداشت
۵۵٣۷ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨۷
|
از : جواد قاسم آبادی
عنوان : یک بحث سازنده!؟
هم میهنان گرامی، بحث من با این بخش از همراهان بنیانگزار که در حال حاضر از ادامه دهندگان این جنبش فاصله فرموده اند، چه زمانی که در راس حرکت و در شورای هماهنگی اول حضور داشتند، چه در پالتاک و چه در خارج از پالتاک، چه بطور کتبی و چه شفاهی (که در دوران شورای هماهنگی اول "صد در صد" از سایت "صدای ما" سانسور می شدند!)، همواره این بوده است که اساسا روش های این عزیزان بنیانگزار را برای ادامهء کار یک "جنبش" سیاسی ِعلنی، عمومی و فراگیر مناسب نمی دیدم و امروز نیز نمی بینم.
این عزیزان برغم تکرار شعار دموکراسی، لائیسیته و مساوات حقوق جمهور همراهان ، در عمل چنین نکردند و همراهان این جنبش را به "موثر" و "چغندر" تقسیم می نمایند و در عمل "همراهان" و نقش آنها در شکلگیری این جنبش را در زیر پا له فرمودند. در دو سال نخست از نظر من چنین کردند که نتیجهء نشست دوم آنچنان شد و در دوران تدارک نشست سوم نیز اینچنین کردند ولی خوشبختانه نتیجهء نشست سوم آنچنان ایشان با "تحریم" خود به "پیش" می برند "نه" شد!
براستی از خود هرگز پرسیده اید که این عزیزان چرا از دو سال نخست که خود همهء "اهرم" های جنبش را در دست داشتند یا اصلا سخن نمی گویند و یا خیلی کم سخن می گویند!؟
هم میهنان گرامی من بناچار در یک مقالهء مفصل که تا پایان سال میلادی به حضورتان تقدیم خواهد گردید هم به انتقادات هم میهنان خارج از طیف همراهان جنبش، هم به امر نفی تداوم این جنبش از طرف برخی از بنیانگزاران و هم کارنامهء سیاسی-تشکیلاتی خود این جنبش در کلی ترین شکل ممکن و در تمامیتش خواهم پرداخت.
بیائید بپذیریم که برای کشف حقیقت و درک نقش مخربی که برخی از بنیانگزاران چه در عمل و چه در نظر و متاسفانه تا همین امروز در این جنبش ایفاء کرده اند، و می کنند، راه درازی در پیش داریم.
تنها در این نقطه قاطعانه قادر به اعلان هستم که من ِقاسم آبادی چیزی را نخوانده امضاء نمی کنم اما هنگامی که امضاء می کنم تا زمانی که این حرکت از مسیر اصلی خود خارج نشود از آن با قاطعیت دفاع می کنم.
این عزیزان این را نیز خوب می دانند؛ و در نیم قرن زندگی با من به تجربه به ایشان بارها ثابت شده است؛ هنگامی نیز که عزیزان پیشبرندهء یک پروژه جمعی، چه در نظر و چه در عمل به نفی یک شخصیت حقوقی و یا مسیر اصلی این پروژه برخیزند با قاطعیت به آنها "نه" می گویم. این آن سیاستی بوده است که در سازمان های سیاسی، چه در تشکل های دموکراتیک دفاعی و چه در دو سال نخست و چه در دو سال دوم در این جنبش سیاسی در پیش گرفته ام آنرا با تمام قوا ادامه خواهم داد و بشدت نیز احساس آرامش وجدان می کنم!
شما چطور؟
۵۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨۷
|
از : بهداد آزادی
عنوان : درک حقیت
چه شده که این چنین واقعیت ها را ندیده شمشیر بر حقیقت می کشید ، اگر کسانی باشند که چون شما بیآندیشند واز جنبش تعریف کنند خوب است و شما نشئه این همه تعریف می شوید. بنظر من نه تنها این دو نفر بلکه کسانی که واقعیتها را درک می کنند برای روشن شدن حقیت ها باید قلم بزنند تا کسانی چون آقای جواد آبادی این چنین بالای منبر نروند. ایشان همیشه چه در پالتاکها وچه در نوشته هایشان همینگونه برخورد می کردند. این جنبش نیاز به باز بینی زیاد دارد و من شما را به کتاب آقای باقر مرتضوی حواله می دهم که اخیرا با نام ( بازبینی یک تجربه ) به چاپ رسیده . بهتر است هوچی گری وسفسطه بازی های سیاسی را کنار بگذارید وکمی با خواندن تاریخ بیآموزید .
۵۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده
عنوان : حسادت یعنی چه؟
آقایان باباعلی و مهاجر روی چند نکته اصلی تأکید کردند که منتقدان یا بهتر بگویم مهاجمان نظری نمی خواهند هیچ التفاتی به آن بکنند و مسئله را می کشانند به ضعفهای شخصیتی چون حسادت و رقابت و از این دست...
مسئله ی اصلی نزدیک شدن به جناحهایی است که هدف شان کسب قدرت با همکاری آمریکا و دولتهای غربی است. خواست نزدیکی به ناتو، تشکیل یک دولت مدرن (؟)، بی طرفی در قبال اسرائیل و فلسطین، ندیدن و لوث کردن تمسئله ی ستم ملی در ایران ( مگر می شود در برابر بیعدالتی بیطرف بود، این دیگر چه جنبش یا نیروی دمکرات و آزادیخواهی و عدالتخواهی است؟!) و نزدیک شدن به جناحهایی که مهره هایی چون داریوش همایون و ... در صدر خود دارند، یعنی کسانی که تقویت کننده و حتا خط دهنده ی سیستم سرکوب و سانسور دستگاه شاه بوده اند، یعنی کسانی که در واقع متهم به اعمال سانسور و همکاری با یک رژیم سرکوبوگر بوده اند و در واقع باید به دادگاههای صالح و قانونی کشانده شوند و پاسخگو باشند.
این جنبش و حرکت هم به هرز کشیده شد و صد البته صاحب نظران و فرهنگ ورزان سیاسی و مبارز چون باباعلی و مهاجر به آن اعتبار می بخشیدند و آنها باید زودتر از اینها از این جماعت فاصله می گرفتند که در واقع کمی دیر بود.
۵۵۰٨ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨۷
|
از : جواد قاسم آبادی
عنوان : براستی باعث تاسف است!
که سال ها پس از پایان "جنگ های سرد" عزیزانی که خود را خیلی هم دموکرات و لائیک می پندارند کماکان همّ و غم خود را در نفی دیگران بکار می بندند. چاپ یک کتاب چند صد صفحه ای کافی نبود، این عزیزان با مقالهء مشترک به تعقیب ما پرداخته اند!
برای من این رویه، جهت تسکین روح زخم دیده، "فرهیخته" و غیر مساوات طلب آقای باباعلی اصلا عجیب نیست. ایشان در یک روند "تاریخ سی ساله" در نفی دیگران کوشیده اند. در این جنبش نیز ایشان از همان روز اول در نشست پاریس، شمشیر نفی کمونیست ها را از نیام برکشیدند و به مدّت دو سال در شورای هماهنگی نه تنها این سیاست را ادامه دادند بلکه همراه با "پیروانشان" به نفی سایر دگراندیشان برآمدند.
اما جای تعجب و سوال من از آقای ناصر مهاجر است که از دوران سیته یونیورسیتهء پاریس؛ در سال های پایانی هشتاد میلادی؛ پرچم رواداری بدست مبارک خویش گرفته بودند و با ممارست یکی شدن تجمعات چهارشنبه ها و جمعه ها را ترویج می فرمودند!
براستی بر ایشان؛ بجز بیماری قلبی؛ چه رفته است که در کنار آقای باباعلی حکم به ارتداد "ما" می رهند؟
زهی تاسّف برای نزدیکان سیاسی (بخوانید پیروان) این عزیزان. من بر مبنای روش کار ِپنجاه سالهء خود به این عزیزان یادآوری می کنم که تا همین امروز، اکثریّت همراهان این جنبش، شما عزیزان را همراهانی می دانند که دچار "سوء تفاهماتی" در بارهء امر "مساوات" می باشید.
مهرداد عزیز ناصر گرامی مجموعهء فعالیّت های شما در روند تحولات این جنبش بروشنی نشان می دهد که شما دو نفر و دیگرانی چون آقای بهروز سورن کمافی السابق خود را با دیگر همراهان این جنبش دارای حقوق مساوی نمی دانید.
طبیعی است که اگر شما عزیزان به این روش قرون وسطائی (ببرید، بدوزید و یک طرفه به قضاوت بنشینید) در نفی تمامیّت این جنبش ادامه دهید، مطمئنا روزی سایر همراهان روز شمار سیاسی ِسی سال گذشتهء شما آقایان را تقدیم حضور عموم خواهند نمود.
شما آقایان اگر امروز بر این باورید که با نفی جنبش؛ آنهم با این روش های غیر سیاسی؛ برای خود مجددا هویتی سیاسی دست و پا خواهید کرد از نظر من سخت در اشتباهید! از طرف دیگر مطمئن باشید که سکوت این جمع در مقابل توهین ها، تحقیر ها و هجوم غیر سیاسی شما برای همیشه بدون پاسخ نخواهد ماند، پس این گوی و این میدان.
۵۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷
|
از : خسرو مردم تبار
عنوان : دعوای شخصی باندهای قدرت طلب
بر مبنای نیاز واقعی طیفی از فعالان سیاسی خارج از کشور که خواهان فعالیت در متن و مسیری نو بودند، حرکتی شکل گرفت و چنان که از پیش انتظار می رفت در پرتو رقابت های شخصی، قدرت طلبی های حقیر رهبران خودخوانده مضحکی که جز کارنامه شکست در چنته ندارند، اختلافات لفظی که رنگ اختلاف سیاسی به خود می گرفت و.. و بیش از همه وابستگی این فعالان به گذشته سپری شده خود، به انحراف کشیده شد و مرد. نیروهائی که سودای رهبری در سر نداشتند دلسرد و سرخورده شدند و کنار کشیدند و چند باند مدعی رهبری از جمله باند آقای باباعلی و باند آقای درویش پور و شرکا و... در محفل های کم شمار مضحک، مدعی ارث مرده هستند و مثل آقای باباعلی و رقبای او می کوشند تا به دعوای های شخصی و قدرت طلبی های حقیر خود رنگ سیاسی بزنند. اخرت و عاقبت متولیان امام زاده های تقلبی بی معجز ه و ژنرال های بی سرباز ایرانی از شدت تکرار حتا خنده دار هم نیست
۵۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷
|
از : فریبرز س.
عنوان : آقای بابا علی دیگر تهمت بس است!
سلام آقای باباعلی- متن نوشته شما را خواندم و متاسفانه موضوع جدیدی در آن نوشته به ظاهر دو نفره ندیدم. حرف های تکراری شما، تهمت ها، توهین ها، انداختن "گناه ها" به گردن دیگران و حسادت های تلنبار شده در میان شما در سر تا پای نوشته تان موج می زند. باور بفرمائید که این نوع برخوردهای تحقیر آمیز و حذفی با دیگران، مشکلی را در میان اپوزیسیون جمهوریخواه دمکرات و لائیک حل نمی کند. برای بیرون آمدن از این وضعیت اسفناک ترسیم شده در نوشته شما در خصوص "جدل"، مناسب بود که شما در میدان باقی می ماندید و جلوی "افول" جریان "جدل" را می گرفتید. نه اینکه بعد از گردهمایی آخری به حالت قهر از فعالیت با این جریان دست بردارید و به دنبال کار خود بروید! گویا یادتان رفته که شما هم در آن شورای هماهنگی "جدل" در دوره ای حضور داشتید و اتفاقاً مشکلات "جدل" هم از اجلاس سوم آغاز نشده است که شما روی آن تاکید ویژه دارید. بلکه مشکلات اساسی از همان دوره شما آغاز شد و با برخوردها و روش هایی که اتخاذ کردید بسیاری را از "جدل" راندید! جالب است که امروز این موارد را فراموش کرده اید و همه مشکلات و کناره گیری ها را به گردن مسئولین جدید "جدل" می گذارید و از طرف ۹۰ درصد موسئسین بدون اجازه آنها به خودتان اجازه می دهید که صحبت کنید. واقعاً که جای تاسف و شگفتی است. نوشته شما آنقدر به حسادت، تهمت و دشمنی آغشته شده است که بدشواری می توان از آن مواردی را آموخت. شما اگر واقعاً راست می گوئید که مسئول یا مسئولین یکی دو ساله اخیر "جدل" باعث این همه مشکلات و بحران ها شده اند و نیز تنها ۱۰ درصد از امضاکنندگان در جلسه بروکسل حضور داشته اند، پس چرا شما نمی رویید با آن ۹۰ درصد دیگر کار کارستان کنید؟ واقعیت این است که ۸۵ درصد آن ۹۰ درصد متاسفانه دیگر چندان علاقه ای به همکاری با شما را ندارند. چون به اندازه کافی با برخوردها و روش های غیر دمکراتیک و حسادت های شما در دور اول فعالیت "جدل" آشنا هستند. اجازه دهید به عرضتان برسانم که در دوره فعالیت خود شما در "جدل"، همه کس و حتی دوستان بسیار قدیمی خودتان را نیز از خود راندید و همچنین بسیار مشکلات دیگر در "جدل" بوجود آوردید. و در آخر سر هم رفتن را به ماندن ترجیح دادید.
این واقعیت دارد که جمهوریخواهان دمکرات و لائیک نیاز به این دارند که با بحث و گفتگو به دنبال راهکار هایی باشند که بتوانند با توسل به آن هر چه بیشتر نیروهای متنوع جمهوریخواه را حول آلترناتیو جمهوریخواهی گرد آورند. در این عرصه مناسب است از حداکثر امکانات، نیروها و اندیشه ها استفاده کرد تا بلکه بر این پراکندگی ها فائق شد. خوشبختانه از نوشته ها،مصوبات و نیز فعالیت های فعالین "جدل" چنین بر می آید که آنها در تلاش این هستند که در چنین مسیری حرکت کنند و این بسیار مهم و قابل اهمیت است. تخطئه کردن چنین تلاشی به نفع هیچکس نیست و باید تاکید ویژه بر همراهی طیف های متنوع و پراکنده جمهوریخواهان داشت. امیدوارم که شما در این مسیر یار و یاور جمهوریخواهان باشید. اگر هم نمی خواهید و خواهان حذف این جریان "جدل" هستید اشکالی ندارد این حق شماست که این چنین بیاندیشید و در مسیری متفاوت با "جدل" حرکت کنید.
۵۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨۷
|