سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پادشاهی و رهبری - داریوش همایون

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رضوان مزینی

عنوان : دنیای وارونه ی وارونه ی، طرفداران بازگشت حکومت پادشاهی مطلقه به ایران،
در تمام کشورهای آزاد و دموکراتیک با سیستم پارلمانی و چند حزبی که «شکل» حکومتی آن پادشاهی ست. مانند؛ سوئد، نروژ، دانمارک ، انگلستان و..و..و.. پادشاه یا ملکه و دربار نقش تشریفاتی، بدون دخالت در امور مربوط به قانون گزاری و اداره ی مملکت می باشند.
مردم در یک روند تاریخی به اشکال مختلف اختیارات شاه یا ملکه و دربار را از طریق وصع قوانین نوین مدنی تا به این حد محدود نموده اند که می شناسیم. نه برعکس !!!!!!

آقای داریوش همایون باید با انصاف تشریح نماید که در کدام یک از این کشور ها، این پادشاهان و ملکه های «مهربان » بودند که مردم را برای دموکراسی و قانونمداری و آزادی خواهی ترغیب و تشویق میکردند. این پادشاهان بودند که دموکرات منش و لیبرال پشت به قدرت ماورای طبقاتی و موروثی خود کرده و خود را مانند هر شهروند دیگری در برابر قانون مساوی الحقوق نمودند.

بفرض که آقای همایون موفق به قانع نمودن مردم در ایرن زمینه شدند. آیا مردم حق دارند از ایشان بپرسند که پس چگونه این آقایان تجربه ی ۵۸ سال حکومت پادشاهی خاندان «جلیل » پهلوی را رها می کنند و سراغ نمونه های «خارجی» آن مثل انگلیس و سو ئد میروند. این ناشی از نداشتن اعتماد بنفس ایشان برای « تائید» حکومت های قبلی ست که در آن مقامی هم داشتند ، یا بخاطر شرم از اعتراف به هزاران «جرم» و نقض حقوق بشر در دستگاه « دیکتاتوری » و بعضی شائبه های دیگر ؟ اگر این آقایان قبول نکنند که ۵۸ سال دشمنی با قانون اساسی مشروطه آنها ، مملکت را به انقلاب کشاند . چگونه خواهند توانست مردم را برای ایجاد حکومت پادشاهی شبه انگلیسی به مطمئن کنند.

بالخره باید یک توضیحی داده شود که چرا از انگلستان و سوئد الهام گرفته اند .این که عیب ندارد رهبران مشروطه ۱۵۰ سال پیش این کار را کردند.
این همان همان جادوی کنستیتوسیون / کنستیتوشون می باشد که ستون فقرات آن قانون اساسی این کشورهای دموکراسی می باشد. که با مزاق پادشاهان پهلوی سازگار نبود.
دنیای وارونه ی وارونه ی، طرفداران بازگشت حکومت پادشاهی مطلقه به ایران، که تحت سلطه ی حکومت اسلامی مطلقه ی ولایت فقیه اسیر ست. واقعا تاثر انگیز ست.آقای داریوش همایون با کلمات بازی می کند تا به تاریخ نزدیک نشود.
میفرماید : « اندک اندک گروه هائی را می توان یافت که جمهوریخواهی را با دمکراسی مترادف نمی گیرند و می پذیرند که پادشاهی نیز می تواند در یک دمکراسی لیبرال باشد. ولی آنان نیز به آینده پادشاهی لیبرال دمکرات در ایران بدگمان هستند و می ترسند هواداران پادشاهی به تندی تسلیم غرائز استبدادی خود شوند و دمکراسی را قربانی شاهپرستی کنند. می باید انصاف داد که رفتار سلطنت طلبان، حتی مشروطه خواهانی که در تعهد شان به دمکراسی و حقوق بشر تردید نمی توان داشت هیچ کمکی به برطرف کردن این بدگمانی نمی کند.»

ببینید یکی به نعل زده یکی به میخ تا تا مبادا کسی «ذهنش » در قلمروی تاریخ به ماهیت پادشاهی سیر کند.
جمهوری خواهی- دموکراسی - پادشاهی لیبرال دموکرات- دموکراسی لیبرال- غرائز استبدادی - شاهپرستی - سلطنت طلبان- مشروطه خواهی- حقوق بشر-

خیلی ساده میشود در باره ی کشورهای دموکراسی و ازاد می توان گفت:
حکومت پارلمانی - پادشاهی

حکومت پارلمانی - جمهوری

اساس دموکراسی ها پارلمان ست و کیست نداند که در اسپانیا شول حکومت از پادشاهی به جمهوری و دوباره از جمهوری به پادشاهی بازگشت.
بدبختی ما در این اینست نه شاه رای مردم را قبول داشت نه خمینی نه کسانی که از پیش از رفع مزاحمت رژیم مذهبی ، شکل وحتی محتوی حکومت آینده را از حالاتعیین می کنند. شاهزاده رضا پهلوی پادشاه آینده « وارث » تاج و تخت خاندان «جلیل » و مریم رجوی رئیس جمهوری منتخب شورای «مقاومت»
رضوان مزینی
۶۴۱۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ دی ۱٣٨۷       

    از :

عنوان : من فکر می کنم ما می توانیم یک سیستم درست کنیم که همه ترکیبات جمهوری و دموکراتیک در آن باشد و نامش جمهوری پادشاهی ایران باشد.
من که در ایران زندگی می کنم درجه ی اشمئزاز ایرانیان را از این حکومت دریافته ام. تمام اقبال مردم به این آقای رضا پهلوی از درجه شناعت خامنه ای و خمینی و آخوندان است. در اینجا و به خاطر تمامیت ارضی ایران من پیشنهاد می کنم که ما یک جمهوری پادشاهی در ایران داشته باشیم که هر چهار سال یا هر پنج سال یکبار انتخاب شود. و مثلا مثل همه جای دنیا دوبار. ولی نام او پادشاه باشد. چنانکه یک بار دیگر هم در جایی اشاره کرده ام نام برای ما و اصولا برای تمام دنیا بسیار مهم است و اینکه برای کشور و مردم ما نام پادشاه می تواند از یک طرف باعث انسجام شود و از سوی دیگر این رسم بد وراثت پادشاهی از میان می رود و باعث عقده نمی شود که مثلا چون آقا پسر شاه است حالا باید وارث ایران هم باشد. آخر مگر آب منی یا اسپرم پدر من چه تفاوتی با اسپرم شاه داشته که حالا او شاهزاده باشد و من بنده زاده، آن یکی آقا زاده و آن آمامزاده و از این حرفهای احمقانه. خیلی دلم میخواهد که آقای داریوش همایون به این نظر من پاسخ دهد. چقدر خوب است که چنین بحثی رواج پیدا کند! نه
۵٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨۷       

    از : naser mostashar

عنوان : نهاد رهبری و آرزوهای رهبریت شاهزاده رضاپهلوی؟
کیخسرو آرش گرگین از ذوب شدگان رهبریت شاهزاده رضاپهلوی در مقاله چه کسی با شاهزاده نیست نوشته اند که :آنان که امروز با شاهزاده کوروش رضا پهلوی و آنچه را که او نمایندگی می کند نیستند،... با جمهوری اسلامی اند؟و در ادامه از آنجائیکه خود نویسنده رهبر را به تنهائی با الهام از فر ایزدی برگزیده اند می نویسد : با پذیرفته شدن نقش رهبری از سوی شاهزاده کوروش رضا پهلوی، ما امروز در یک «ایستار نوین» (status novum) و سنجش ناپذیر با ایستار تا به امروزمان جای گرفته ایم.





تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف ...........مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی !

رهبریت سیاسی واجتماعی یک ملت را بدست آوردن مانند رفتن به مدرسه ویادگیری آموخته های بشری تا کسب مدارج عالی وپاسخگوئی علمی ومنطقی به نیاز های(جامع ومانع) تاریخی جامعه ای است که محتاج به گذارسیاسی و اجتماعی ازمرحله کهن به نوین گشته است ودر جریان مبارزات شبانه وروزی وخستگی ناپذبر وسرشار از امید وشادابی به آینده نه چندان دور بدرستی و با صداقت ،صمیمیت ،صلابت ،صراحت بدست می آید . ابتدا باید با مشخصات حکومت کهن که قادر به پاسخگوئی نیازهای سیاسی واجتماعی نیست آشنا شد سپس با جایگزین برنامه نوین اگر توان تعریف از خود را دارد آشنائی یافت که اگر مورد قبول اکثریت فرهیخنگان و نخبگان و خرد اجتماعی واقع گردید، اسباب رهبری با شرط نظارت انتخاب کنندگان فراهم گردد درغیر این صورت ادعای بر رهبری کاملا ساختگی ومصنوعی ،خود برگزینی وکودتائی و ارثی پادشاهی ، یا ولائی فقها است. کیخسرو آرش گرگین از ذوب شدگان رهبریت شاهزاده رضاپهلوی در مقاله چه کسی با شاهزاده نیست نوشته اند که :آنان که امروز با شاهزاده کوروش رضا پهلوی و آنچه را که او نمایندگی می کند نیستند، با جمهوری اسلامی اند؟و در ادامه از آنجائی خود نویسنده رهبر را به تنهائی با الهام از فر ایزدی برگزیده اند می نویسد : با پذیرفته شدن نقش رهبری از سوی شاهزاده کوروش رضا پهلوی، ما امروز در یک «ایستار نوین» (status novum) و سنجش ناپذیر با ایستار تا به امروزمان جای گرفته ایم.

شخص رضا پهلوی بارها گفته اند ،اگر رهبری جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی به ایشان اعطاء گردد نامبرده آماده اند تا رهبری مرحله سرنگونی رژیم اسلامی تا برگزاری رفراند م تعین نظام آتی را به عهده بگیرند.درهمینجا می بایستی به شاهزاده گرامی پاسخ داد که نهاد رهبری اعطاء شدنی نیست بلکه همانطور که در بالا یاد آوری گردید، نقش رهبری پس از پشت سر گذاشتن پروسه همه تلاش های سیاسی شفاف بطوعلنی بارضایت کامل اکثریت مردم بدست می آید.شاهزاده اگر تلاش می ورزند تا برای برون رفت از بن بست سیاسی واجتماعی کنونی ایران به مردم ایران خدمت ارزنده نمایند می توانند مانند دیگر نیروهای سیاسی در یک شورای ائتلافی نیروهای سیاسی شناخته شده وارد شوند تا مرحله سرنگونی رژیم اسلامی بدست مردم ایران نه بیگانگان به پایان برسد وسپس نوع نظام آتی ایران توسط همان مردمی که جانفشانی کرده اند ،تعین گردد.اگر غیر از این باشد آرزوئی بیش نیست و آرزو برجوانان عیب نیست.
۵۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۵ دی ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست