یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اجتماعات اعتراضی به حمایت از دانشجویان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : یاران از تهران

عنوان : محوی جان دوباره سلام
دوست عزیز. در تمامی موارد پاسخی که به من داده اید پاسخ خودتان هم هست. من تنها این را می نویسم چون شما نمی دانید که در واقع به من پاسخ داده اید و در حقیقت بخودتان. ولی اینکه گفته اید من مشکوک هستم برایم بسیار جال تر از هر چیز است. اگر یادتان باشد بهتان گفتم که شما بسیار بدبین هستید. بدبینی شما همین جاست. من البته دانشجو هستم ولی دانشجوی پزشکی باشم یا نباشم چه فرقی می کند که در بیابان تشنه ی در حال مرگی را نسخه « آب » برایش بپیچم! هان! به مشکوک بودن من برگردیم. عقل افلاطون لازم نیست آدم داشته باشد تا بفهمد که شما آدم دوستداشتنی و در عین حال غیر قابل تحملی هستید. بنا بر این معلوم است که شما غیر قابل تحملید برای همکاری. شما شاید خودتان ندانید ولی اینها از نوشته ی شما بر می آید !! شاد باشید دوست عزیز. نظرتان در مورد « مرگ بر جمهوری اسلامی» برایم مغتنم آمد.
۶٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به یاران از تهران
ببینید حقیقتا این نوشته ی آخری شما یک کمی به نظرم مشکوک می رسد، خصوصا وقتی می گویید که پیک نت را از دست خودم ذله کرده ام. چون که واقعا همین طور است که شما می گویید. تنها نمی دانم شما از کجا به چنین نتیجه ای رسیده اید؟
ما در این جا یک پیشگو داریم، شما هم حتما می خواهید با او رقابت کنید. در ثانی شما نقد من را در رابطه با نظریات پیشین خودتان، تأییدی دانسته اید بر نظریاتتان. در این صورت من تنها چیزی که می توانم بگویم این است که : چون که شما می گویید من هم شما را باور می کنم که چنین برداشتی داشته باشید. ولی در واقع این طور نیست. مطمئنا شما خواهید گفت که : نه خیر این طور هست. بنابراین باید برویم ببینیم که هریک از ما چه موضوعی حرف می زند و ...

نکته ی دیگر این است که شما با بازگرداندن بحث و موضوعات مطرح شده به شخص من، در واقع بی آن که بدانید، و شاید هم بدانید، که در حال به اجرا گذاشتن «اولتیم استراتژم» یعنی آخرین استرانژی پس از سی و هفتمین استراتژی هستید که شوپن هاور برای «هنر همیشه حق بجانب بودن» معرفی می کند. اولتیم استراتاژم، همان طور که گفتم به این معنا ست که زمانی که حریف می بیند که دارد گوی از دستش خارج می شود، و می رود که برتری حریف به اثبات رسد، از این پس شروع می کند به ناسزا گویی و تبدیل کردن موضوع به موضوعاتی شخصی...و تهمت زدن.
شما به جای این که به نظریات بپردازید، من را بیمار خطاب می کنید. و نقد من را به عنوان تصفیه حساب روانی ارزیابی می کنید. و تصور نمی کنم که شما صلاحیت اینرا داشته باشید که بخواهید دیاگنوستیک روانی من و یا دیگری را تهیه کنید. و با توجه به برداشتی از نوشته ی اخیر من در اینجا داشته اید مطمئن هستم که دانشجوی رشته روان شناسی نیستید، روانپزشک هم نیستید. بنابر این اشتباه شما این جاست که درباره چیزی حرف می زنید که از آن اطلاعی ندارید و علاقه ای هم به چنین بحثی ندارید، زیرا اگر چنین می بود حتما، حتی سرسری به مراجعی که قید کرده بودم ، نگاهی می انداختید.
نکته دیگر این است که این ربطی به شما ندارد که من در اتاقم نشسته ام یا ایستاده ام، و به هیچ عنوان هم دوست ندارم که کسی به من بگوید کجا باید بروم یا نروم.

اگر فکر می کنید که نظریات من چپ نیست و تنها «عارضه است» ولی اگر انصاف داشته باشید، توجه شما را به این نکته جلب می کنم که هیچ دلیل برهانی مطرح نمی کنید. روی هوا همینطوری، چون که دلتان می خواهد.
نه این که حرف شما را کاملا بی ربط بدانم. چون که عارضه چپ واقعا وجود دارد. نه هرگز. می دانید چرا؟ به این علت که جستجوی مبارزه از راه صحیح تحت چنین شرایطی (....) و موثر، واقعا کار ساده ای نیست. این که کدام افراد هستند که مبارزاتشان عارضه نیست؟ فرد مبارز کیست؟ از چه حرف می زند؟ چگونه مبارزه می کند؟ به چه هدفی مبارزه می کند؟
حالا باز هم می توانید همه این حرف ها را تأییدی بر نظریات خودتان بدانید. می دانید، شاید من هم مثل بسیاری دیوانگی هایی داشته باشم، و از نوروتیک ها باشم، ولی اینقدر نیست که تصور کنم که می توانم مانع فانتاسم های شما شوم.

تنها کاری که بخاطر مسئولیتی که در این رابطه رسانه ای و مجازی با شما احساس می کنم، این است که اشتباهات شما را یادآور شوم. و البته با تکیه به دلیل و برهان. کاری که شما از آن قطع نظر می کنید و با شلوغ بازی می خواهید بحث را در ۲۶ میلیون مرگ بر جمهوری اسلامی غرق کنید.
می دانید اگر ۲۶ میلیارد مرگ بر جمهوری اسلامی هم داشتید برای من تفاوتی نمی کرد. چون که مشکل این جا نیست که یک نفر بیمار است. مشکل اینجاست که یک نفر از آنسوی دنیا می آید روی سایت اخبار روز و به یک نفر دیگر می گوید تو بیمار هستی، و راه حلی هم برای معالجه او ندارد. مشکل این جا ست دوست من.
مشکل باز هم این جاست که یک نفر مسائل و مشکلات زمینه ای را که هیچ شناختی از آن ندارد، به عنوان تأییدی بر نظریات خودش در یک زمینه دیگر می داند.
با این حساب همین فرد، با چنین خصوصیاتی می خواهد دولتی را سرنگون کند و دولتی احتمالا متعالی تر جایگزین آن سازد. تنها همین باقی می ماند که من به او باور داشته باشم.
مهم نیست. مهم تر از همه این است که همگی ما به پیشرفت باور داشته باشیم. آدم ها تحول پیدا می کنند.
۶۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : اصغر رحمانی

عنوان : دانشجوی حزبی
بنظر من اگر سازمان ها واحزاب چپی تشگیلات دانشجوئی خود را بوجود بیاورند
بسیار بهتر است تا با نام دانشجو اهداف شکست خورده خودرا بیان کنند.
تنفر از سرمایه سرود انترناسیونال وملیت سازی هیچ ربطی به آزادی ندارد.
آن عده ازدانشجویان دانشجویان دارای عقاید چپی هستند واقلیتی در برابر
اکثریت دانشجویان.من قصد اهانت به دوستان دانشجو را ندارم ولی انتظار میرود
دوستان دانشجو اجازه ندهند از انها به عنوان مهره استفاده شود.
۶۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : یاران از تهران

عنوان : جنبش « مرگ بر جمهوری اسلامی» آغاز شده و با سرعت پیش می رود و محوی محو خود شده.
آقای حمید محوی متاسفانه آنچه را نوشته اید تاییدی بر تاکیدات من است. و من البته نگفتم که شما هوش ندارید. من گفتم که شما آن ذره هوش دومی را ندارید تا این هوشتان را که تنها صرف تصفیه حسابهای روانیتان می کنید را صرف بخشیدن آنها که در بیماریتان دخلیل بوده اند کنید و پیش روید. من فکر می کنم شما به هیچ وجه چپ نیستید. شما تنها یک عارضه ی چپ دارید همین. به شما یادآور می شوم که طبق خبر های مترو و اتوبوس و تاکسی و آنچه که روی موبایلها آمده بیست و شش ملیون «مرگ بر جمهوری اسلامی» فقط در تهران رد و بدل شده و شما حالا چسبیده اید به اتاق تان در پاریس و نه می روید ببینید در آنجا چه می گذرد و از آنجا که شما در آنجا نیستید هم آنرا تحریم و تذیب و تخریب می کنید. شما در بن بستید. زیرا نه به آنجا می روید و نه می توانید بروید و چون نمی روید بنا بر این اخ است و دست آمپریالیست در آن است. راستی شما در پیک نت هم مطلب می نوشتید شاید آنها هم امپریالیست پرستند. شما حتما آنها را هم با بیماریتان ذله کردیده بودید. شما هم مرگ بر حکومت اسلامی را به خاطر بسپارید. اگر این بیست و شش ملیون درست باشد یا نباشد هیچ فرقی نمی کند که در کوچه و خیابان مردم آنرا باشادی تکرار می کنند. شما هم نطر خودتان را در این مورد بدهید. سلامت باشید آقای حمید محوی. برای اینکه بدانید پاسخ مرا داده اید من دوباره همانها که نوشته اید را خواهم خواند!
۶۲٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : Juybaar

عنوان : Dorud bar jonbesh-e pishtaz-e daneshjuyi!
Please see this clip.

http://www.youtube.com/watch?v=ANFeRAfGhxQ
۶۲٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : نقد در خصوص روانکاوی ، در رابطه با مطالب «یاران از تهران»
می دانید که موضوعی که شما در رابطه با جراحات دوران کودکی نوشته اید بسیار حائز اهمیت است. و اگر چه و حتما باید برای من مثل هر فرد دیگری مطرح باشد، و اگر چه پیشنهاد شما برای مراجعه به روانپزشک یا روانکاو می تواند مفید و بجا باشد، ولی با این حال در قصدیتی که در نظریات شما وجود دارد، حد اقل دو نکته ی قابل تردید وجود دارد. که البته این د و نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم خصوصا نزد روانپزشکان و روانکاوان عمومیت دارد(در هر صورت آن بخشی که در خدمت نظام سرمایه داری ست) و در همان مقاله ای که در نوشته ی پیشین به آن اشاره کردم حتما مطالبی در این رابطه خواهید یافت (روانکاوی ، ایدئولوژی واپس گرا)، و علاوه بر این تمام مددکاران به اصطلاح اجتماعی نیز از این تبعیت می کنند، یکی این است که همواره می خواهند تمام ناملایمات و جراحت های اکنونی را مستقما به جراحات دوران کودکی باز گردانند.
و یکی از روش های که این پاسداران نظام طبقاتی یعنی روانکاوان و روان پزشکان به کار می بندند به همراهی مددکاران اجتماعی، همین است که نظام حاکم را از زیر ضرب خارج کنند.
بنابراین بی آن که خواسته باشیم از تأثیرات مخرب جراحات دوران کودکی قطع نظر کنیم، می بایستی که با جراحات اکنونی به شکلی هستند نیز بپردازیم.
به عبارت دیگر تحلیل را به جهتی هدایت نکنیم که خشونت اکنونی بی گناه از آب در بیاید. یعنی کاری که عملا بیشتر روانکاوها و روانپزشکان به دلایل حرفه ای و تعهداتشان به نظام سرمایه داری انجام می دهند.

نکته‍ی بعدی که می توانید موضوع آن را در مقاله ی مزبور نیز جستجو کنید، همین است که ما بخواهیم افرادی را که به نقد اجتماعی می پردازند، نمونه ی بیمارناک معرفی کنیم، یعنی زمانی که هر گفتمانی که با گفتمان رایج و حاکم فاصله می گیرد، فورا بر چسب غیر معمولی و بیمارناک به آن بزنیم .

ولی نکته مهمتر ی که با دو نکته پیشین در ارتباط تنگاتنگ قرار می گیرد، این است که ما بخواهیم از معضلات اجتماعی به نتایج روانشناختی برسیم. و این هم باز همان کاری ست که این افراد انجام می دهند، یعنی لشکر روانکاوها و روانپزشکان و مددکاران اجتماعی، که به عنوان مثال می خواهند بیکاری و یا فقر مادی در زندگی افراد و هر نوع خشونت طبقاتی و غیره و حتی تصادف اتومبیل را نیز با همان جراحات دوران کودکی توضیح دهند.


شما ملاحظه کنید که نظام سرمایه داری متحدی بهتر از اینها نمی توانست متصور شود، که یک عده به نام روانکاو و روانپزشک و مدد کار اجتماعی بیکاری و فقر و اختلاف طبقاتی و انواع و اقسام خشونت طبقاتی را به خود فرد باز گردانند و دلیل اصلی را به جراحات دوران کودکی نسبت دهند.

البته شاید شما منظور دیگری داشتید، ولی من تنها خواستم بگویم که گفتمان روانشناختی شما چه مطالبی را می تواند مطرح سازد.

البته آن همسایه شما اطلاعات کمابیش درستی درباره موقعیت درمانی در فرانسه داشته است. ولی موضوع درمان و این حرفها... یک کمی پیچیده است...
۶۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پاسخ به شما
از دوستانی که با توضیحاتشان، من و نقد من را مخاطب خود قرار داده بودند، سپاسگذارم اگر چه «یاران از تهران» موقعیت من را نا امید کننده ارزیابی کرده بود که «اگر یک ذره هوش می داشتید...» دریغا ! و دریغا که در برابر این نظام حاکم بر جهان ما هیچ گاه به اندازه‍ی کافی باهوش نیستیم. و از این گذشته تصور نمی کنم ما جهان پیرامون ما برای «هوش» و ذکاوت و خلاقیت و آگاهی و خودآگاهی افراد ارزشی قائل باشد، اگر چنین مزیت هایی قابل تبدیل به همبرگر نباشد.
در اینجا فورا به «یاران تهران» بخاطر نسخه هایی که برای من پیچیده بود پیشنهاد می کنم به وبلاگ های من در رابطه با نقد روانکاوی مراجعه کند، و خصوصا مقاله «روانکاوی ایدئولوژی واپس گرا» که تمام این ها را در وبلاگفا خواهد یافت. با این وجود باید بگویم که متأسفانه بخشی از نوشته های «یاران تهران» را متوجه نشدم.
بهر حال باید به دوست نادیده گرامی «جیغ غانی» و دوستان و خوانشگران دیگر بگویم که آن چه را که من در خصوص چنین حمایتی و چنین تظاهراتی در پاریس نوشتم ، از دیدگاهی نوشتم که چشم اندازه آن را کلّیتی یک پارچه تشکیل می دهد که مشخصا می توانیم آن را مابین فرهنگی ایران و فرانسه، و یا حتی مابین فرهنگی ایران و جهان بنامیم.
این کلیت و سیاست حاکم بر آن را، من سعی کردم از طریق تحلیل آثار هنری و فرهنگی (و غیره فعالیت های اجتماعی ، سیاسی....) که در چنین فضایی - یعنی فضای مابین فرهنگی - و به عنوان آلترناتیو - به ما عرضه (بخوانید تحمیل) می کنند، باز شناسی کنم.
این تحلیل ها را به دلیل عدم دسترسی به نرم افزار فارسی مقدما به زبان فرانسه نوشتم و مدتی ست که با توجه به فرصت هایی که دارم؛ در حال ترجمه همان ها به زبان فارسی هستم. این بخش از کارها را می توانید در همان بلاگفا، تحت عنوان «داستان های من و مابین فرهنگی ایران».

با این وجود انکار نمی کنم که ممکن است محافلی باشند که واقعا ، از دیدگاه نمادینه، پیشگام باشند و در اتحاد با دانشجویان ایرانی مثل کارگران ایرانی عمل کنند.
به عنوان مثال ث ژ ت فرانسوی همواره برای دفاع از حقوق کارگران ایرانی اعلامیه نوشته است، هر چند که نتوانست مانع خودکشی محمد بهرامیان شود که در کارگاه موزه لوور کار می کرد و حقش را خورده بودند، و در واقع در دام (مشخصا به آن دام انحرافی می گویند) آن چیزی افتاده بود که در عالم روانپزشکی و روانکاوی آن را «آزار و شکنجه‍ی روانی» می نامند، و در عصر لیبرالیسم بسیار بیش از پیش در جهان کار متداول شد و قربانیان بسیاری بین کارگرن و کارمندان بر جا گذاشت. ث ژ ت فرانسوی که علی رغم همراهی های رفیقانه و مبارزات اجتماعی شان هنوز قادر به حل مشکل بیکاری و فقر نیستند. تقصیرآنها هم نیست. بلکه از ضروریات نظام سرمایه داری ست.

یکی از تفاوت های فرانسه و ایران در ویترین است. جمهوری اسلامی ویترین ندارد. فرانسه ویترین دارد. یعنی همیشه بهانه هایی وجود دارد که این بهانه ها غالبا، اگر چه بسیار موضعی و محدود هستند، در عرصه‍ی رسانه ها ابعاد گسترده بخود می گیرند. به عبارت دیگر چشم انداز گمراه کننده ای را به نمایش می گذارد. به عنوان مثال جنبش «یک خانه برای بی خانمان ها » در فرانسه، در واقع محدود است به یک دهکده در...یک ناکجا آباد فرانسه با یک چادر سرخپوستی، ولی انعکاس رسانه ای آن بسیار گسترده است.

کوتاه سخن این که عموما اتحاد فرانسه و طبیعتا (چشم بسته می گویم) اتحاد دانشجویانی که به عنوان دانشجو و محقق در فرانسه باز شناسی می شوند و انعکاس رسانه ای پیدا می کنند، با طبقه‍ی حاکم (در این جا طبقه را به جمهوری اسلامی نباید منحصر بدانید) یعنی طبقه بورژوازی کمپرادور ایرانی ست. این از محالات است که از فرانسه صدایی برخیزد و هدفش دفاع از مردم ایران یا دفاع از حق و حقوق دانشجویان ایرانی در ایران و یا در جای دیگری باشد. اروپایی ها و به طریق اولی زده اند به سیم آخر. حرف فرانسه با ما به ژنوسید خلاصه می شود. بر اساس آمار جراید معتبرخودشان هر ۳۶ ساعت یک بمب اورانیوم رقیق شده روی افغانستان می اندازند. با توجه به خصوصیات این نوع بمب فرقی نمی کند که حالا افغانستان اولین قربانی آن باشد، طبیعتا قربانی بعدی ایران و تمام منطقه خواهد بود چون که گرد و غبار آن در طبیعت پراکنده می شود. در این مورد هم می توانید به وبلاگ من در این زمینه مراجعه کنید.
موضوع دانشجویان ایرانی در دانشگاه های فرانسه را از به اصطلاح اساتیدی که به اصطلاح در این دانشگاه ها تدریس می کنند و یا از به اصطلاح مراکز پژوهشی نباید بپرسید.
تاریخ معاصر نیز بین نسل جدید و قدیم تفاوت عمده ای روی نداده است، در عصر ما این فرانسوی ها دلشان خوش بود که به صدام حسین اسلحه می فروشند و با آن ایرانی ها را می کشند، حالا خودشان آمده اند و دست به کار شده اند.
گفتم و تکرار می کنم که سیاست فرانسه در اتحاد با بورژوازی معامله گر ایران است و عرصه مابین فرهنگی تروریست فرهنگی هستند و از این نقطه نظر با هیچ دولت دیگری خصوصا جمهوری اسلامی تفاوت چندان زیادی ندارد.
حالا اگر صدایی برای دفاع از دانشجویان ایرانی از فرانسه بر خاسته است، برای من جای شگفتی دارد.
شاید انقلابی به وقوع پیوسته باشد که من از آن بی اطلاع باشم. تنها امید وارم پیش از مرگم اندکی سر از کار این جهان در بیاورم و خرفت از جهان نروم.

با سپاس از خوانش شما، هر چه باشد
۶۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨۷       

    از : یاران از تهران

عنوان : خود را معالجه کنیم. بدبینی و توطئه ما را عقیم کرده آقای حمید محوی
من این آقای حمید محوی را نمی شناسم ولی از حرفهایش و نوشته هایشان معلوم می شود که بسیار زخمی هستند. این زخمها که از کودکی ایشان ناشی می شود ایشان را بسیار پرخاشجو بد خلق و بدبین کرده و بر هر کسی که چیزی بگوید و کاری بکند خرده می گیرد. حتا و حتا اگر همان حرفهای خود ایشان را در صفحه ای دیگر بزند. ایشان شاید می بایست در تاتر و یا سینما کار می کرد تا خودش را بنمایاند. شاید خوب بود در معدن معدنچی می شد تا این همه شوم دیدن همه چیز و همه کس یادش برود. آقا ملیونها انسان در فرانسه و اروپا با پای برهنه علمی و فرهنگی آمدند و با کفشهای خوب خوب فر هنگی و علمی و تربیتی رفتند. شما هم اگر یک ذره هوش داشتید و یک ذر هوش دیگر تا آن هوش را بکار گیرید حتما موفق شده بودید. آقا دست بردارید. چند روز پیش کسی شما را به ریش سفیدی دق دلداری متهم کرده بود فکر می کردم کارش اشتباه باشد ولی گویا وضع بدتر از این است. من فکر می کنم روانپزشکان خوبی در فرانسه باشد. همسایه ما تحصیل کرده ی فرانسه است، او می گوید که در فرانسه برای همه باکاران و بیکاران جاهایی برای معالجه هست.
شاد باشید و برخوردار از سلامت روح و روان و جسم و جان
۶۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۷       

    از : جیج غانی

عنوان : آقای حمید محوی
این بخش از کمیته در پاریس را من می شناسم و هیچ الزامی در معرفی آنها نمی بینم. هدف مقدسی را به پیش می برند که "دفاع بی چون و چرا از هم نسل های دانشجویشان" بویژه در شیراز می باشد.
اما بر شماست؛ آقای حمید محوی؛ که توطئه گرانی که دفاع تز شما در پاریس را دچار اخلال نموده اند به خوانندگان این سایت معرفی نمائید! طبعا بر مبنای آنچه شما خواهید گفت من ِنوعی رابطهء خود با این بخش از کمیته را تنظیم خواهم نمود. لطفا اگر حرفی برای گفتن دارید، بفرمائید. اگر نه لطفا بر روحیهء یاس، بی اعتمادی و نا امیدی نیفزائید.
خیر پیش!
۶۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : اعتراض
خیلی دلم می خواست بدان، خصوصا این کمیته جوانان ایرانی در اروپا و خصوصا در پاریس، چه افرادی هستند و از کجا آمده اند؟
ولی حدس می زنم که این ها باید نسبت هایی با همانهایی داشته باشند که در ترور پژوهش دانشگاهی من در پاریس دست داشته اند، و حالا برای دانشجویان ایرانی در ایرانی اشک تمساح می ریزند.
۶۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست