از : فرشین کاظمی نیا
عنوان : برهوت حقیقت
خانم بقراط : امیدوار بودم در این نوشته بی طرف باشید ولی نیستید. بدیهی است که این کتاب قلب واقعیت و تحریف است ولی نوشته ی شما نوعی اظهار نظر در قالب بررسی آن است. ظاهرا" شما ژورنالیست هستید ( عنوانی که درVOA با آن مصاحبه می کنید ) ولی در مورد جنبش چپ کاملا" قاطعانه قضاوت کرده اید... اگر ممکن است نسبت خود با این جریان را مشخص کنید.
۶۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : تاریخ فردا .................
عنوان : "سیاستمدار"
منظور من فقط به این نوشته ی خانم بقراط نیست ، نگاه کلی من به ایشان آنگونه است. در این باره سخن فراوان برای گفتن دارم. او خود را خیلی زرنگ به حساب می آورد و پیش خود اینطور فکر می کند که سر شیطان را هم می تواند کلاه بگذارد ، باید بگویم که که این خود باوری ایشان بی پایه است. ایشان زرنگ است ولی یک زرنگ معمولی است ، ولی دختر تاریخ خیلی زرنگتر از این ها است. گاه دست هایی را رو می کند که آدم دود از سرش بلند می شود. به همین خاطر من همیشه به خود می گویم خوش به حال دهقانی که زندگی ساده ای دارد اما ننگ یک "سیاستمدار" را بر شانه نمی کشد. خوش به حال آن دهقان و زحمتکشی که گُل همیشه برایش گُل است و گِل همیشه گِل.
و این حرف من نه فقط خطاب به خانم بقراط است ، بلکه به حرکات بسیاری دیگر از مردم دوران ما نیز مربوط می گردد و اشاره ای است کلی.
۶۷۱۰ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : تاریخ فردا .............
عنوان : این سخن را تا اخبار روز پاک نکرده به خاطر بسپارید.
حتی اگر دشمن من راست بگوید من دستش را می فشارم. ولی از مردم هزار چهره به شکل وصف ناپذیری بدم می آید. من متأسفانه خانم بقراط را همیشه هزار چهره یافته ام. چرا بعضی ها تلاش می کنند تا در دروغ خانه ی تاریخ و ترفندکده ی بی ثبات خانه بسازند را من هنوز نفهمیده ام. و این در حالی است که تاریخ پر ترفندترین ها را که کل قدرت جهان هم پشتشان بوده دیر یا زود افشاء و رسوا کرده ، آدم بی انصافی نیستم و زود هم قضاوت نمی کنم ، اما وقتی با دقت تمام به حرکات این خانم نگاه می کنم ، به روشنی روز می بینم که او با صداقت فاصله ی بسیار دارد. تاریخ فردا روی حرف امروز من مهر خود را خواهد کوبید ، این سخن را بخاطر بسپارید.
۶۷۰۷ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : محسن محسن
عنوان : کیهانی ها
کیهان نویس لندن خانم الهه بقراط ، ظاهرا برای کسب «شهرت» به چریکهای فدائی خلق روی آورده و میخواهد در میان بقیه کیهان نویسان لندن خودی نشان دهد.
طبیعی ست که نمی تواند سوژه ی مثبتی از فدائیان خلق ارائه نماید. خیلی راحت کتاب سرهم بندی شده ی وزارت اطلاعات و شاید کیهان نویسان تهران در باره چریک های فدائی خلق را به بهانه ی «کتاب گزاری » بسبک روزنامه نگاری «بازاری» خود قرار میدهد.
با هدف، ظاهرا ، نه نقد و معرفی مضمون کتاب کذائی ی «چریکهای فدایی خلق از نخستین کنشها تا بهمن ۱۳۵۷» بلکه، معرفی موسسه ی انتشاراتی کتاب مزبور می پردازد . ولی کاملا آگاهانه و خارج از پرنسیب های معرفی و نقد کتاب ، راسا به عنوان مدعی العموم شروع به اتهام زنی به فدائیان مینماید که قابل فهم نیست.
نقل قول اول از نوشته ی خانم بقراط :
به این ترتیب یکی از اهداف این کتاب ارائه اسناد معتبر برای اعلام بیاعتباری «اسطورههای دروغین و بیهوده» است. بگذریم از اینکه اسطوره نیروهای سیاسی و «قهرمانان» آنها زمانی شکست که از یک سو بخش مهمی از آنان برای شکوفایی جمهوری اسلامی به زیر پرچم آیتالله خمینی رفتند و بخش دیگرشان ناتوانی خود را در برخورد با واقعیات به نمایش گذاشتند.
------ به نظر من بهتر می بود که خانم بقراط کمی صبر میکردند تا کتاب بعدی موسسه نشریاتی وابسته ی به دستگاه امنیتی رژیم منتشر میشد - گویا ایشان میداند و اشاره کرد ه که در باره ی فدائیان بعداز انقلاب «سفارش » داده اند - آن وقت ایشان بهتر می توانستند در باب « اسطوره» و «قهرمانان» و «ناتوانان» اظهار نظر فرمایند. ولی آنها که باید بدانند میدانند که فدائیان خلق با تمام انتقادهای وارده ی ناشی از «چپ روی» و «راست روی» آنها در تمام سالهای مبارزاتی ، توانستند بر خلاف آرزوهای ارتجاع شکست خورده و مسلط ، از مشی مسلحانه به سرعت فا صله بگیرند که این در مقایسه با بیشتر سازمانهای چپ ، پیرو مشی مسلحانه در جهان ، یک موفقیت بزرگ محسوب میشود. کارگزاران رژیم گذشته بخصوص انتظار داشتند که بعداز انقلاب نیروهای سیاسی با همان مشی گذشته به فعالیت ادامه دهند تا بحران تشدید شود.
نقل قول دوم از نوشته ی خانم بقراط:
دلیل این ناکامی و انشقاق در مخاطبان و فدا شدن حقیقت را باید در جنس ناشران و نویسندگان چنین کتابهایی جست و این تنها شامل «موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی» وابسته به وزارت اطلاعات و امنیت کشور (واواک) نمیشود. هر کدام از گروههای سیاسی نیز اگر تاریخچه خود را بر اساس اسناد و مدارکی که در اختیار دارند منتشر کنند، با همین ناکامی و همین انشقاق در مخاطب و فدا شدن حقیقت روبرو خواهند بود. زیرا آنکه باید این تاریخ را بنویسد، هیچ کدام از آنها نیستند. تاریخ را کسانی مینویسند که سودی در تأیید، تکذیب و یا تحریف آن ندارند.
----- بنظر من و متاسفانه ، این یک نوع نان قرض دادن به وزارت اطلاعات و تبرئه آنها می باشد. منظور خانم بقراط خیلی گستاخانه چنین ست: فرق نمی کند وزارت اطلاعات و «گروه های سیاسی» همه سرو ته یک کرباسند ! این نیهلیسم کیهان نویس لندن ست یا آنارشیسم ؟ بر میهنمان چه رفته ست ؟
نقل قول سوم خانم بقراط :
راست این است که نه این کتاب، بلکه آنچه دست کم تجربه ایرانی جنبشهای چریکی، اعم از مذهبی و کمونیستی، در اختیار مینهد این است که مبارزه مسلحانه هم طنز، هم تراژدی بوده است بدون آنکه حماسه باشد و افتخاری داشته باشد. در نهایت نیز نه شهر و نه کوه بلکه حوزه علمیه مُهر خود را بر پیشانی انقلابی کوبید که خیزاب کینهاش نسبت به رژیم گذشته و مخالفان خودش هنوز فرو نخوابیده است. کتاب وزارت اطلاعات در این زمینه نیز حرف تازهای برای گفتن ندارد.
------- خودتان به کلمات خانم بقراط بپردازید که چگونه کتابگزاری کلا فراموش شده و در یک حالت مستاصل ، بین انتقاد از رژیم حاکم و دفاع نادمانه از رژ یم سرنگون شده و اعتراض شدید به چریکهای فدائی خلق گیر کرده.
در نهایت تواضع خدمت خانم بقراط عرض می کنم که متاسفم که بعداز اشغال سفارت آمریکا در آن شرائط ویژه تاریخی و تمام حساسیت ها و توطئه های ممکن برای اعمال کودتا مانند ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ و شبهات دیگر تحلیل سازمان در جهت حمایت از خمینی تغییر کرد و من به عنوان یکی از هزاران اکثریتی از رژیم حمایت کردم و حاضرم هر وقت که لازم شد برای آن مدت به حد عادلانه «مجازات» شوم و برای تمام کسانی که علیرغم آن مشی جانبدارانه در برابر رژیم تا آخر ایستادند سر تعظیم فرود میاورم. ولی از ۱۳۶۲ تا کنون را چه می گوئید ؟
برخلاف نظر شما هزاران اکثریتی و هزاران فدائی دیگر و هزاران مبارزه دیگر جریانهای سیاسی توانستند با تمام کشتارهای رژیم تا به امروز تا آن که شما بهتر میدانید علیه اقتدارگرائی در تمام اشکالش مبارزه نمایند.
اشتباه فاحش و فاجعه بار حمایت از خمینی موسوم به «شکوفائی جمهوری اسلامی » مرا نسبت به جبران آن خطای فاحش منسجم تر نمود و دلیلی نمی بینم که برای توجیه اشتباه خود و سازمانم بدون اعمال هیچ فشار از جانب «تواب سازان» در دنیای آزاد و داوطلبانه به جبهه ی دشمنان مردم «پناه » برم . در این جا بیادتان میاورم که درنهایت عامل تمام بدبختی هائی که بر سر مردم نازل شده، سردمداران و کارگزاران حکومت های دیکتاتوری شاه و خمینی می باشند که باید در برایر دادگاههای مردمی پاسخ گو باشند نه میلیونها جوان ایرانی که بعداز انقلاب به مبارزه ی علنی روی آوردند که بسیاری توسط چماقداران پر پر شدند و عده ای در زندان ها زبح شدند یا شکسته گردیدند و تمام فاجعه ها ...
من از سال ۶۲ از موضع بغایت انحرافی خود فاصله گرفتم شما چه کردید ؟
کوشا
۶۶٨٨ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Hadi Shahab
عنوان : این دیگر چه تزی است که شما اینجا بیان میکنید:
خانم الاهه بقراط،
این دیگر چه تزی است که شما اینجا بیان میکنید:
"بگذریم از اینکه اسطوره نیروهای سیاسی و «قهرمانان» آنها زمانی شکست که از یک سو بخش مهمی از آنان برای شکوفایی جمهوری اسلامی به زیر پرچم آیتالله خمینی رفتند و بخش دیگرشان ناتوانی خود را در برخورد با واقعیات به نمایش گذاشتند. "
بیشتر فعالین سیاسی مخالف رژیم در آن سرکوبهای بیرحمانه جان باختند. عده زیادی بهترین سالهای زندگیشان را در زندان و زیر شکنجه گذراندند. این کجایش ناتوایست.
واقعیات چیزی نبوده و نیستند جز قدرت ارتجاع و وحشت ما و مردم از درگیری با این رژیم جنایت پیشه...
۶۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣٨۷
|
از : siamak farid
عنوان : farib khordan khanom boghrat
اینطورکه به نظر می آید خانم بقراط تصمیم گرفته اند مدافع بازجویان محترم و اثبات اعترافاتی باشند که گرچه با شکنجه بدست آمده ولی حقیقت دارد . در واقع این بار ایشان برخلاف پز و غمزه طرفداری از حقوق بشر که به عنوان کارشناس آن در صدای آمریکا در می کنند در این مقاله به اثبات آین نشسته اند که بگویند برخلاف اصول پذیرفته شده حقوق بشر اعترافات بدست آمده در زیر شکنجه می تواند مورد استناد قرار گیرد. ایشان که خود از اعضا فدائیان خلق اکثریت بودند و در نخستین کنگره اکثریت شرکت داشتند این چنین ادامه داده اند: بگذریم از اینکه اسطوره نیروهای سیاسی و «قهرمانان» آنها زمانی شکست که از یک سو بخش مهمی از آنان برای شکوفایی جمهوری اسلامی به زیر پرچم آیتالله خمینی رفتند و بخش دیگرشان ناتوانی خود را در برخورد با واقعیات به نمایش گذاشتند.
لطفا پاسخ دهند و جایگاه خود را در میان زیرپرچمی ها و ناتوانان مشخص کنند! یا اینکه بگویندکه فریب خورده بودند و من از ایشان خواهم بذیرفت
۶۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۷
|
از : فرزانه مانی
عنوان : برای رسیدن به تمام حقیقت فردا دیر ست
مهمترین نکته ای که مرا به نوشتن این کامنت وادار کرد «سنتز» نویسنده ی این مقاله - الهه بقراط - بود که می نویسد:«نیمه بیشتر حقیقت را که هم در رژیم گذشته، هم در رژیم کنونی و هم در محدوده افراد و احزاب و گروههای ذینفع پنهان مانده است، آن نسلی در برابر چشم همگان قرار خواهد داد که در یک شرایط باز و مستقل و به دور از هرگونه دخالت و فشار امنیتی و حکومتی به کند و کاو در اسناد بپردازد و هیچ سودی در تحریف تاریخ نداشته باشد و نان خود را از پژوهشهای آن چنانی در نیاورد. ایران هنوز آبستن آن نسل است. »
ببینید محول کردن تحقیق و بررسی حقیقت به «نسلی» مجازی در یک شرائط باز و مستقل و بدور از هرگونه فشار امنیتی و حکومتی برای کند و کاو اسناد ..یک اگر رومانتیسم نباشد حتما خوش خیالانه ست. دلیل من روشن ست :
- فقط اسناد موجود در «واواک » کافی نیست.
- برای بسیاری عملکرد ها ی رزیم گذشته و کنونی اصولا اسنادی وجود ندارد. مثلا هنوز تکلیف سر به نیست شدگان معلوم نیست !
- در بین باقی ماندگان «چریک های فدائی خلق » نیز فکر نمی کنم اسنادی موجود باشد بلکه شهود و تاریخ شفاهی می تواند کمک کند.
- بسیاری از سیاستگزاران رژیم گذشته بسیار ی از «اطلاعات » را با خود به آن دنیا بردند. آنها هم که در قید حیاتند مثل « پرویز ثابتی» هنوز
زیرزمینی زندگی می کند تا بحال چیزی نگفته و ننورشته ست . آنها هم که علنی زندگی می کنند در کتمان حقایق پافشاری می کنند. اصولا در ایران سنت خاطره نویسی رئالیستی وجود ندارد.
اگر قبول داشته باشیم که در آلمان هم با گروه بادر ماینهوف برخورد توجیه گرایانه صورت میگیرد و دولت آلمان و راست ها آنچه را خود میخواهد به خورد جامعه میدهند و بررسی درستی صورت نمی گیرد.
پس ما در کدام آینده ی نامعلومی به حقیقت پی خواهیم برد؟ آینده ای که کشور ما از آلمان هم باز تر خواهد شد ؟ نه ؛ هر چه زمان پیش رود تحقیق مشکل تر میشود. تاریخ نگاری و تحقیق نیاز به اسناد و شهود زنده دارد ..
متاسفانه سردمداران رژم گذشته و باقیماندگان آنها شهامت اخلاقی ندارند که اسناد و شهود تاریخی را تکمیل نمایند. آنها از تبلیغات و تحریفات رژیم کنونی علیه مفالفان رژیم گذشته نهایت استفاده را مینمایند. غیر از این ست ؟
علاوه بر نکته ی فوق نویسنده ی این کتابگزاری هم ، طبق شیوه ی مرسوم خود ، در چند مورد از فرصت استفاده نموده و بجای اظهار نطر در باره کتاب «چریکهای فدائی خلق» و ناشر آن گریزی به «صحرای کربلا» زده و در باره چریکها نطرات خود را نیز چاشنی تحریفا ت وزارت اطلاعات نموده ست . در صورت لزوم به آن جداگانه پرداخته خواهد شد.
۶۵۹۵ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷
|